علی(ع) در واپسین لحظه های زندگی پربرکتش, فرزندان و رهروان راه خود را به اصلاح ذات البین سفارش کرد و ارزش آن را برتر از نماز و روزه سالیان شمرد.1
وصیّت تاریخی آن امام فرزانه, پس از روزگاری تلاش در به سامان رساندن جامعه بیمار و رهبری گروههای آرزومند صلح و بهروزی, حامل پیامها و درسهای سرنوشت ساز فراوان است; از این روی بایسته است ما نیز که مخاطب این پیامِ ماندگاریم, هماره در آن بیندیشیم و برای درمان دردهای خود از آن شفا جوییم; چه بحرانها و دردهای کنونی امت اسلامی, با تلواسه ها و تنگناهای روزگار علی(ع) همسانی دارد و فتنه های موجود در میان گروههای مسلمان و نیز پیروان اهل بیت, درمیان مردم عراق و شام و حجاز آن روز نیز دیده می شود. و آن سامان بخش بزرگ و خیرخواه امتِ پیامبر(ص) با همه توان در جبران آن کوشیده است.کارکرد روشن و حکیمانه امام در برخورد با تباهیها و شر انگیزیها برای همه امتها و ملّتها, چراغ هدایت است و توشه راه.
برای دریافت درست اندیشه ها و شیوه عمل امام علی(ع) در این باره, بایسته است بفهمیم اصلاح ذات البین چیست,گستره آن کدام است و کدامین پیامد مثبت آن را در چنین جایگاهی قرار داده است و آن گاه, مرزهای مسؤولیت مردم در برابر آن تا کجاست و چه کسانی بدان مأمورند؟ و سوم آن که از چه راهکارهایی برای انجام آن می توان سود جست و رهنمود و سیرت پیشوایان دین در این راه چیست؟
مفهوم اصلاح ذات البین
صلح, سازش است و از یاد بردن رنجش و سازگاری و آشتی پس از قهر. ذات به مفهوم بنیه و اساس است. بین: حالت پیوند میان افراد. و اصلاح ذات البین, استوارسازی و پیوندهای فردی و اجتماعی است.2
در برابر, افساد ذات البین,3 بیانگر پدیدآمدن دوگانگی, دشمنی و هجران و نفاق میان مردم است. واژه صلاح ذات البین, در معنای اصلاح به کار رفته است, با این تفاوت, اصلاح, زدودن اختلاف و دوگانگی و نزدیک ساختن دلهای رمیده است و صلاح, کوشش در نگهداشت صلح و صفا و تلاش در پیدا نشدن تفرقه و فساد. در این تعبیر, فرق صلاح و اصلاح در سلامت معنوی جامعه, مانند پیشگیری و درمان است.4 در قرآن کریم, واژه اصلاح در ردیف معروف به کار رفته است که نشانگر فرق و پیامهای ویژه هر یک از امربه معروف و اصلاح است.
(لاخیر فی کثیر من نجواهم الاّ من امر بصدقة او معروف او اصلاح.)5
مقدس اردبیلی بر آن است که اگر فساد ذات البین, به رها کردن پاره ای از کارهای واجب و یا انجام کارهای حرام بینجامد, اصلاح ذات البین از راه امربه معروف و نهی از منکر, واجب می شود.6 بر این اساس, پیوند این دو واژه, پیوند عام و خاص است.
قضا نیز قطع اختلاف است.7 با به بن بست رسیدن اصلاح, کار دادرس آغاز می شود و قاضی با استفاده از اختیاراتی که دارد, به نزاع پایان می دهد.
در فقه, عنوانی یاد شده که بر قاضی است پیش از حکم, دوسوی اختلاف را به اصلاح برانگیزاند 8 که نشان دهنده ناسانی و فرق این دو واژه است.
گستره اصلاح ذات البین
گستره اصلاح ذات البین, حوزه اسلام و میان برادران مؤمن و خودی و شریک در هدف و راه است.
(انّما المؤمنون أخوة فأصلحوا بین اخویکم.)9
اخ, به معنای شریک در مقصد و راه است.10 مؤمنان, از آن روی که در هدف و اصول اساسی دین, همراهند, اگر جدایی بین آنان رخ دهد, باید, اصلاح شود. در این بستر اصلاح ذات البین, میان اسلام و کفر و کسانی که دو هدف و مقصد دارند, معنی ندارد و اگر هماهنگی و همراهی نیز انجام می گیرد (هدنه) است و یا تألیف قلوب.
تاریخ نگاران, از شگرد منافقان روزگار پیامبر گزارش کرده اند:آنان این اندیشه را در میان مردم رواج می دادند که درگیریهای میان اسلام و کفر و تیرگی پیوندها و پیوستگیها, مردم را خسته و فرسوده ساخته و مصلحت مردم در آن است که مرزهای سیاسی بین اسلام و کفر برداشته شود ومسلمانان و کافران قریش, پیوندهای دوجانبه برقرار کنند و پیامبر کاری به دین ستیزی و بیدادگری ابوسفیان نداشته باشد. این گروه, تلاشهای خود را در راه جامه عمل پوشاندن به این آرزو, اصلاح و خود را مصلح و آشتی جو می نامیدند.خداوند, با آیه های بیدارگرانه خود, نقاب از چهره اینان گرفت و هدف و برنامه آنان را در خراب کردن باروهای بلند میانِ دادو بیداد و توحید و شرک, فسادآفرینی و آنان را مفسد نامید.11
اصلاح ذات البین زدودن دوگانگیهاست. دوگانگیها, ستیزها, کشمکشها, جامعه اسلامی را از درون متلاشی می سازد. مراد از اصلاح, از بین بردن سلیقه های گوناگون و همسان سازی نیست; چه سرشت آدمیان گونه گونه است و انسانها دارای مایه های جسمی و ویژگیهای فکری و محیط زیست ناسانی هستند, این خود به جدایی سلیقه و شیوه های زندگی کسان می انجامد.12
کتابهای فقهی آکنده از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در زمینه های گوناگون فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است و چه بسا در مسائل اجماعی و مشهور نیز, قول خلاف وجود دارد, در عرصه کارشناسی و حوزه اجرایی مسائل نیز, نسبت به شیوه اجرای مسائل اقتصادی و سیاسی و اداره کشور نیز, همواره دیدگاهها و طرحهای مختلف عرضه می شود. این گونه ناپیوستگیها, نه تنها تباهی آفرین نیست که به صلاح دین و نظام است و مایه پویایی فرد و جامعه. طبیعت انقلاب اقتضا می کند که همواره دیدگاههای اجتهادی در عرصه های گوناگون آزادانه عرضه شود و بر شکوفایی آراء و اندیشه های اسلامی بیفزاید.
البته,گفت وگوی فکری, اگر جامعه را به تنش کشد و به تیرگی پیوندها و پیوستگیها انجامد, در این حوزه می گنجد. در بعد دیگر, دایره بحث هم مسائل خانوادگی را در بر می گیرد و هم اختلافهای میان جناحها و گروهها را بر خلاف مفهوم رایج آن در میان مردم, که آن را به اصلاح تیرگی پیوندها و پیوستگیهای بین دو نفر محدود می کنند, کاربرد آن در متون دینی و فرهنگ گذشته مسلمانان گسترده است. و پیش از همه چیز, اصلاح پیوند و پیوستگی گروههای اسلامی, در حوزه آن جای دارد.
جایگاه اصلاح ذات البین درچشم انداز دین و خرد:
همراهی و همدلی, پایه و اساس جامعه انسانی است و مایه رشد و بهروزی آن. اگر همدلی و هماهنگی افراد در هم شکند و اعتماد و دلگرمی از دلها رخت بربندد, مردم از پیشرفت و حرکت تکاملی باز می مانند.کانون خانواده, نخستین بستر تربیت و آموزش است و بیش ترین زیر ساختهای روانی و شخصیتی کسان از این جا شکل می گیرد. یکدلی و سازش کسان مایه آرامش و شادابی در خانه و زمینه ساز سازندگی و تربیت بهتر افراد جامعه است. اگر انس ساکنان خانه به بیزاری و نفرت دگر شود, همه اعضای این کانون, بویژه کودکان آسیب می بینند و شخصیت آنان لرزان و ناکارآمد خواهد شد.
جامعه ناهمگون که افراد به جای همدلی در پی ویرانی یکدیگر باشند, راه به فلاح و بهروزی نخواهد برد, افزون بر واگشت و عقب ماندگی, شوکت و اعتبار خود را در نزد رقبا از دست خواهد داد. از زمینه های مهم زوال و فروپاشی تمدن بزرگ اسلامی, اختلافهای شکننده و رویاروییهای گروهها و فرقه ها در درون جامعه های اسلامی بود. شکست اقتدار دولت عثمانی در سده اخیر, در پی نزاعهای درونی رخ داد.در مشروطه نیز اختلاف دیدگاهها به صف بندیهای ویرانگر در میان رهبران جامعه انجامید.13 در این میان, کسانی که با اساس دین و روحانیت بیگانه بودند, میدان یافتند و با ترور شخص و شخصیت دلسوزان جامعه, رهبران راستین را از صحنه سیاسی دور کردند. آقا بزرگ تهرانی, گزارشی از اختلافهای میان شیعیان در قرن هشتم, نوشته است:
(تفرقه و فساد ذات البین سببِ سستی,و گسیخته شدن بسیاری از جریانهای شیعی در تاریخ بوده است. می بینیم شماری با شماری دیگر درباره اختلاف در شمار امامان یا در بحث از مرزهای تقیه, به بگومگو می پردازند و نزاعها و کشمکشهایی را پدید می آورند و گروهی با گروهی دیگر در مفهوم تأویل یا درباره عصمت امامان و یا در مسأله روحانی بودن معاد, همدیگر را به باد ناسزا می گیرند با آن که همگی در اصل این مسائل همداستان هستند.)14
قرآن کریم, مهرورزی و مهربانی مؤمنان را مایه نعمت15 و رحمت خداوند16 شمرده و نفرت و بیزاری دلها را از یکدیگر سبب فساد بزرگ و از بین رفتن باورهای ایمانی.18 زیرا کدورتهای ژرف و پردامنه رشته های برادری را می گسلد و عزت و حرمت جامعه دینی را به چالش می برد.
پیامبر اسلام(ص) می فرماید:
(ایّما مسلمین تهاجرا فمکثا ثلاثا یصطلحان الاّ کانا خارجین عن الاسلام ولم یکن بینهما ولایة.)19
دو مسلمان اگر بیش از سه روز با یکدیگر قهر باشند, از حوزه اسلام خارج شده و رشته ولایت و پیوند دینی از بین آنان برداشته می شود.
در متون دینی, بر بایستگی اصلاح تیرگیهای بین مؤمنان سفارشها شده است:
(فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم واطیعوا اللّه ورسوله ان کنتم مؤمنین.)19
از مخالفت خدا پروا کنید و دشمنیهایی که درمیان شماست آشتی دهید و خدا و پیامبرش را پیروی کنید اگر ایمان دارید.
ییا:
(انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم.)20
مؤمنان برادر یکدیگرند, بین دو برادر اصلاح و آشتی دهید.
قرآن شناسان و فقهاء گفته اند, امر به اصلاح, بر دو چیز دلالت دارد:
1. واجب بودن اصلاح و سازش دادن بین مؤمنان.
2. فوری بودن آن.21
پیامبر(ص) بر ثواب پا درمیانی و سازش دادن میان مؤمنان, سفارشها کرده و اجر و مزد مصلحان را همسان جهادگر در راه خدا شمرده است.22
علی(ع) در شورانگیزترین خطبه پس از به دست گرفتن خلافت, بر بایستگی همدلی گروههای گوناگون مردم تأکید کرده و پس از شمارش سرفصل برنامه ها و کارهای اساسی در راه دگرگون کردن زیربنای سیاسی و اقتصادی جامعه, فرموده است:
(فاستتروا فی بیوتکم و اصلحوا ذات بینکم.)23
مردم, درون خانه خویش جای گیرید و راه آشتی با یکدیگر را در پیش.
امام بر آن نبوده که مردم را به انزوا و گوشه نشینی فرا خواند که امام خود میدان دار کار و تلاش اجتماعی بود و فراخوان به آن.مقصود اصلی این است که ای مردمی که برای اصلاح جامعه و خلیفه, هر روز گرد می آمدید, اکنون نیازی به این گونه گردهماییها نیست و اگر درباره عثمان با همدیگر اختلاف داشتید, آن را کنار گذاشته و اختلاف خود را اصلاح کنید; اگر کسانی که برای بیعت با من گرد آمده اند هم آوا و هماهنگ نباشند و هریک از شما شعاری جدا ساز کند, اصلاحات اساسی, جامه عمل به خود نخواهد پوشید و من نخواهم توانست به هدفهای انقلابی خود دست یابم.
امام, در پایان زندگی, با اشاره به سخنی از پیامبر بر اهمیت همدلی و بایستگی آن سفارش می فرماید:
(اوصیکما وجمیع ولدی ومن بلغه کتابی بتقوی اللّه ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم فانّی سمعت جدّکما (ص) یقول: صلاح ذات البین افضل من عامة الصلوة و الصیام.)24
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد, سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتی با یکدیگر. من از جدّ شما (ص) شنیدم که می فرمود: آشتی دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان.
شیخ طوسی پس از نقل این وصیت امام می نویسد:
(و اِنَّ البغضة حالقة الدّین وفساد ذات البین.)25
کینه و دشمنی دین را ریشه کن کرده و پیوند را تباه می سازد.
اهمیت و والایی دوستی و برادری بین مؤمنان و فاجعه آمیز بودن بیگانگی آنان از یکدیگر, چنان است که در قرآن و سنت, در مواردی اجازه داده شده است, از راههایی که به عنوان حکم اولی در شرایط عادی روا نیستند, به عنوان ثانوی استفاده شود.از جمله, بر مؤمنان روا نیست دروغ بگویند, چه به جد و چه به شوخی و مزاح. بر این, آیه ها و روایتهای بسیاری گواه است.26 امّا با این حال, اگر مؤمنی برای صلح بین دوگروه از مؤمنان و برقرار کردن آشتی در خانواده ای یا نجات جان مؤمنی از مرگ و…27 به ناگزیر به دروغ روی بیاورد, روا شمرده شده است.
در واقع, دلیل واجب بودن اصلاح, بر دلیل حرام بودن دروغ حکومت دارد و مصلحت اصلاح, فساد سخن ناراست را برمی دارد و آن را در ردیف سخن روا جای می دهد.
در موثقه معاویة بن عمار از امام صادق(ع) آمده است:
(المصلح لیس بکاذب.)28
آشتی دهنده دروغ گو نیست.
و در مرسله صدوق از پیامبر(ص) آمده که خداوند دروغ مصلحت آمیز در راه آشتی بین مردم را دوست دارد و راست مفسده انگیز را دشمن.29
وفای به سوگند, واجب و شکستن آن حرام است, ولی در راستای اصلاح بین مردم, شکستن آن دشوار نیست و در جاهایی واجب می شود:
(ولاتجعلوا اللّه عرضة لایمانکم ان تبرّوا وتتّقوا وتصلحوا بین النّاس.)30
خداوند را وسیله سوگندهای خویش قرار مدهید, تا از نیکوکاری و تقوا و اصلاح بین مردم باز ایستید.
از امام صادق(ع) در شرح آن گزارش شده است:
(اگر برای سازش دادن میان دو نفر فرا خوانده شدی, نگو قسم خورده ام, این کار را انجام ندهم.)31
شأن نزول آیه نیز, بیانگر روایی پروا نکردن از سوگند, برای آشتی است.32تغییر وصیتِ وصیت کننده بدون اجازه او گناهی بزرگ است:
(فمن بدّله بعد ما سمعه فانّما اثمه علی الذین یبدلّونه.)33
پس هرکس آن وصیت را بشنود و آن گاه دگرگونش سازد, گناهش بر کسی است که آن را جابه جا کرده است.
وصیت کننده نیز بایستی عدالت را در مورد ماترک خود پاس دارد و هیچ یک از بازماندگان را بر دیگری برتری ندهد; زیرا رفتار دوگانه, میان خویشاوندان, کینه و دشمنی پدید می آورد و فتنه هایی را سبب می شود. اگر وصیت کننده ای, بر اثر علاقه بیش تر به شماری از بازماندگان و یا ناخرسندی از شماری, کسانی را از ارث محروم کند و یا به کسانی بیش تر ببخشد. در این جا اگر وصیّ ببیند این وصیت جنگ و اختلاف در میان وارثان را در پی خواهد داشت, در راستای اصلاح میان وصیت کننده و وارث و یا میان وارثان, بر او جایز است که در وصیت, دگرگونی پدید آرد و بندهای اختلاف انگیز آن را حذف کند:
(فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه انّ اللّه غفور رحیم.)34
هرگاه بیم رود که وصیت کننده ای در وصیت خویش دستخوش ستم یا گناهی شده است, اگر کسی به اصلاح میان آنان پردازد, گناهی انجام نداده است که خدا آمرزنده و مهربان است.
مفسران از آیه استفاده کرده اند: اگر کسی در وصیت دچار اشتباه شد و یا از روی عمد به ستم وصیت کرد, کسی که بدان آگاه باشد, در راستای اصلاح بین بازماندگان و وصیت شدگان, می تواند وصیت را به عدل و داد برگرداند.35
در روایتِ صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است: این آیه ناسخ آیه حرام بودن تغییر وصیت است.36
نجوا, سخن گفتنِ پنهان و درگوشی است. پنهان سخن گفتن دو نفر و یا گروهی در نزد دیگران, بدگمانی حاضران را برمی انگیزاند; از این روی, قرآن, این گونه گفت وگوهای پنهانی را که رنجش دیگران را در پی دارد, کار شیطان خوانده است.37
البته در موردهایی مانند, حفظ اسرار سیاسی و نظامی مسلمانان, کمک به افراد نیازمند, امربه معروف و اندرز پنهانی به افراد, نجوا رواست و اصلاح ذات البین از این موردهاست:
(لاخیر فی کثیر من نجواهم الاّ من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین النّاس.)38
در بسیاری از نجواهایشان فایدتی نیست. مگر سخن آنان که به صدقه دادن و یا نیکی کردن و یا آشتی جویی فرمان می دهند.
امام صادق(ع) از آیه استفاده کرده است: بر مسلمان واجب است برای اصلاح کار و آشتی میان دو برادر مؤمن, از آبروی خود مایه بگذارد و در این راه خود را به رنج افکند.39
اصلاح بین مؤمنان بر عهده کیست؟
قرآن کریم به روشنی سفارش فرموده بین مؤمنان سازش برقرار کنید.سخن در این است: مخاطب این پیام کیست؟ از گفته های مفسران فقهاء, استفاده می شود, آشتی دادن میان مردم بر همگان واجب کفایی است, ولی گروههایی از جامعه مسؤولیت بیش تری از دیگران دارند و آنان نخستین مأموران به این کارند.
الف. دو سوی اختلاف: در این که دو سوی درگیری و نزاع, در اصلاح میان خود وظیفه اصلی دارند, بحثی نیست و عقل و خرد نیز بدان فرمان می دهد. آنان به ریشه پیدایش تیرگی و راههای زدودن آن, آشناتر از دیگرانند و شایستگی گزینش و حق گذشت فزون تری از دیگران دارند. اگر آنان برای آشتی قدم پیش ننهند, دیگر مصلحان در انجام کار موفق نخواهند شد.
ب. نظام اسلامی: نظام اسلامی در برقراری صلح و صفا بین مردم و از بین بردن تنشها و کدورتها وظیفه ای بس بزرگ دارد. چه در نزاعها و درگیریهای خانوادگی و چه در نزاعهای بزرگ بین گروههای مردم, دولت اسلامی وظیفه دارد قدم پیش نهد و با استفاده از اهرمهایی که در اختیار دارد, آن را به صلح تبدیل سازد. از کارهای مهم پیامبر اسلام, از بین بردن نزاعها و زدودن کدورتها بین مؤمنان بود. دوگانگیها را به یگانگی, دشمنیها را به دوستی و نامهربانیها را به مهربانی دگر می کرد.پیامبر(ص) در مدینه قبیله اوس و خزرج را که از سالیان سال, در دوگانگی و دشمنی به سر می بردند, آشتی داد. افزون بر آن, پیامبر به میان قبیله ها می رفت, جنگ و درگیری اگر بین آنها در می گرفت, اصلاح می کرد:
(میان فرزندان عمرو بن عوف و مردم قبا از گذشته کشمکش ریشه داری بود. پیامبر برای آشتی آنان به محله قبا رفت. حضرت در آن روز نتوانست نماز را در اول وقت به جای آورد.)40
در اختلافهای خانوادگی نیز, پیامبر پناهگاه مردم بود و مردم برای برقراری صلح و صفا در میان خانواده, از آن حضرت در خواست کمک می کردند و پیامبر میان آنان آشتی می داد.41
در روزگار علی(ع) نیز نیاز جامعه به اصلاح ذات البین, برطرف ساختن اختلافها و کشمکشها, بیش از روزگار پیامبر احساس می شد. در کوفه, مرکز خلافت, گروهها, قبیله ها و فرقه های گوناگون عرب و موالی(غیرعرب) جای گرفته بودند, که این پدیده ناسانیهای فرهنگی و گرفتاریها و دشواریهای جدیدی را به همراه داشت و سبب بالا رفتن میزان برخوردها و نزاعها می شد. علی(ع) به میان مردم می رفت و از نزدیک, با گرفتاریهای آنان آشنا می شد. چه بسیار آن حضرت در هوای تفتیده تابستان, در میان مردم دیده می شد که به بست و گشاد کارها می پرداخت و گروهها, قبیله ها و کسانی که به نزاع برخاسته بودند, از نزاع بازمی داشت. چنان در این کار پی گیر و جدّی بود که خود را به رنج و زحمت می افکند.42
علی(ع) در مبارزه با طلحه و زبیر و نیز در جنگ با معاویه به آیه شریفه (وان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما) استدلال می جست و بر عهده حکومت می دانست که به فتنه ها, بدان سبب که مؤمنان را به رویارویی با هم وا می دارد, دشمنیها را دامن می زند و سایه شوم اختلاف را می گستراند, پایان دهد و آرامش را در جامعه برقرار سازد.
امام, به روشنی بیان می کند: نبرد با معاویه در راستای از میان بردن نفاق و شکاف در میان جامعه اسلامی صورت گرفته است.43
امامان دیگر, گرچه از جایگاه رسمی حکومت به دور بودند, ولی در حد توان و حوزه نفوذ, به اختلافهای بین مسلمانان, بویژه اختلافهای پیروان اهل بیت رسیدگی می کردند و تلاش آنان بر این بود که به اختلاف و درگیری بین شیعیان, پایان دهند, تا ناگزیر نشوند که به حاکمان ستم رجوع کنند.امام صادق(ع) به شماری از یاران مأموریت داده بود که به نزاعها و اختلافهای شیعیان رسیدگی کنند.44
ج. خواص نخبگان جامعه اسلامی: بزرگان, فرزانگان و عالمان دین, در بین مردم از جایگاه ویژه ای برخوردارند. مردم به آنان به دیده احترام می نگرند وبه خاطر پاکی و فرزانگی و راستی, بر قلبها حکومت می کنند و سخن و پند آنان, کارایی عمیق دارد.اینان خیلی خوب می توانند در سالم سازی جامعه و زدودن غبارها کینه و دشمنی, نقش بیافرینند. از این روی, وظیفه ای بس سنگین دارند و نمی توانند خود را در اختلافها به دور بدارند. باید پا به میدان بگذارند و اختلافها را ریشه یابی کنند و به درمان آنها برخیزند وگرنه گناهی نابخشودنی را انجام داده اند.در دوره ای که نظام اسلامی در جامعه وجود ندارد و یا حکومت اسلامی در یکی از دوسوی نزاع قرار گرفته و گروهی از مردم به دشمنی با او برخاسته اند, بزرگان بایستی پا در میدان نهند و با پا درمیانی در ماجرا, به نزاع پایان دهند خطابِ (و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما) متوجه نخبگان و بزرگان جامعه است. علی(ع) در ماجرای ستیز پیمان شکنان بصره, بزرگانی چون سعدبن مالک و عبدالله بن عمر را سرزنش می کند که چرا آنان از نفوذ و جایگاه اجتماعی ممتاز خود استفاده نکردند و به جای مداخله د
ر ماجرا و پیشگیری از بالا گرفتن دشمنیها و به بن بست رسیدن گفت وگوها, گوشه گیری کردند.45
سعدبن وقاص بعدها از سهل انگاری و وظیفه نشناسی خود در نبرد جمل و صفین, پشیمان شد و در پاسخ معاویه گفت:
(از این که با گروه سرکش [طلحه و زبیر و شامیان] نجنگیدم پشیمان و شرمسارم.)46
علی(ع) حسن بصری را نیز بر انزوا و وظیفه نشناسی در برابر این جنگ هولناک, نکوهش کرد. حسن بصری, از کرده خود سخت شرمنده شد و از این که با مخالفان علی و گروه جنگ طلب نجنگیده بود, می گریست.47
علماء به عنوان خواص جامعه, از آغاز مورد اعتماد مردم بوده و در گشودن گرهها و از میان برداشتن اختلافها و برقراری صلح و سازش بین مردم, نقش ممتازی بر دوش داشته اند. بسیاری از اختلافها و درگیریها و بگومگوها و جنگها به آبرو و جایگاه اجتماعی علماء از میان رفته و در بسیاری از دوره های تاریخی, وجود عالمی مردمدار و صاحب نفوذ, منطقه ای را از دادگاه, دادستان و عسس و گزمه بی نیاز ساخته و جلوی هرج ومرجها را گرفته است.
عالمان, این نقش اساسی و بنیادین را تنها در بین مردم نداشته اند, بلکه از جایگاه خود در بین مردم و حاکمان وقت, استفاده کرده و جلوی ستم و سخت گیری بر مردم را گرفته و به گونه ای صلح و آرامش را در جامعه حاکم ساخته اند. در حکومتهایی که به شیعه گرایش داشتند, اگر اختلافی بین آنان و گروههایی از مردم پیش می آمد, این نقش را به زیباترین وجه انجام داده اند.ابواحمد, والد سید مرتضی, در دولت آل بویه چنین جایگاهی داشت. او بیش تر سفیر میان آل بویه و آل حمدان و دیگر حاکمان بود و به اختلافها پایان می داد.48 خاندان کاشف الغطاء, در عراق جایگاهی بزرگ داشتند و اختلافهای میان دولتهای اسلامی با دست پرکفایت آنان پایان می گرفت.
شیخ جعفر کاشف الغطاء, در بهبود بخشیدن پیوند و پیوستگی میان دولت عثمانی و دولت ایران نقش اثرگذاری داشت همو بود که با تلاشهای پی گیر خود به جنگ میان عثمانیان و فتحعلی شاه قاجار, پایان داد.عثمانیان, به او به دیده احترام می نگریستند و پیشنهادهای او را رد نمی کردند.49
میرزای شیرازی, در اصلاح بین شیعیان و سنیان, تلاش گسترده ای داشت و بسیار بسیار از فتنه های کور و خانمانسوز را, با تدبیر جلو گرفت.
(در سال 1311هـ.ق. فتنه ای میان اهالی سامرا و مجاوران برانگیخته شد که به دنبال این حادثه هر یک از طوایف داخل شهر فرقه ای از قبائل خارج شهر را به یاری طلبیدند و کم مانده بود که فتنه ای بزرگ رخ دهد که به کیاست و تدبیر سیّد این فتنه از میان رفت و میان طوایف آشتی برقرار شد.)50
در همان دوره, علامه شیخ علی و فرزندش شیخ باقر حیدر, از علمای نجف در اصلاح ذات البین و از میان بردن تیرگیهای میان مردم بسیار موفق بودند و حرکتهای اساسی آنان در برقرار کردن صلح و صفا بین گروهها و از بین بردن ریشه های فتنه بین پیروان اهل بیت زبانزد بود.51
اکنون نیز روحانیت چون گذشته از چنین جایگاهی برخوردار است. وجود علما در صحنه اجتماع و در عرصه خدمت گزاری, بسیاری از دشواریها, گرفتاریها را از سر راه برمی دارد و اختلافها و نزاعهای بین مردم مؤمن را به صلح و صفا دگر می کند. برنامه ریزی در استفاده درست از جایگاهی که روحانیت و علمای دین در جامعه دارند, می تواند بار سنگین قوه قضائیه را سبک کند و به بسیاری از درگیریها واختلافهای خانمان برانداز بدون این که به دادگاه کشیده شود, پایان دهد. البته پایانی خوش.
علمای دین اگر دست به کار شوند به درگیری بین دو گروه مؤمن و نزاع و کشمکش خانوادگی, پایان دهند, چون با اندرز و پند وخیرخواهی برای هر دو طرف و مصلحت سنجیها, همراه است و آنچه که در آشتی دو گروه کارساز است, نرم شدن قلبها, بر اثر پندواندرز و اثرگذاری معنوی عالم دین و گردن نهادن دو گروه درگیر, به فرمان خداست, این صلح شیرین, پایدار و سازنده خواهد بود.شهید بهشتی در شرح وظیفه و رسالت عالمان دین, نکته مهمی را یادآوری می کند و می گوید: انتظار مردم از عالم دین این است که برای آنان گره گشایی کند و در کدورتهای میان گروهها و یا اختلافهای خانوادگی مردم, به خود زحمت بدهد و با فرزانگی و تدبیر, از بزرگ شدن رویداد پیشگیری کند.
شهید بهشتی, از عالمی مردمدار به نام شیخ ابراهیم نجف آبادی یاد کرده که هم مدرس بوده و هم امام جماعت و نیز اندرزگوی شهر و مانند پدری مهربان, به بحرانهای حوزه خدمت خود رسیدگی می کرده است:
(گاهی بعد از نیمه شب دَرِ خانه ایشان را می زدند و می گویند ریش سفیدهای فامیل نتوانسته اند دعواهای خانگی را حل کنند, لطفا بیایید ما را اصلاح دهید.)52
در این روزگار مهم آن است که مردم این جایگاه روحانیت و این میراث دیرینه را پاس بدارند, تا این نهاد مقدس را که در فراز ونشیبهای مخوف و فتنه های خطرساز, مشکل گشا بوده و برای حفظ همدلی, برادری, یگانگی و پیوستگی ملی خطرها کرده است, سست نشود و مبادا با عملکرد نادرست یک روحانی, یک عمامه به سر و… جایگاه اصیل و محکم روحانیت زیر سؤال برود.
روحانیان نیز شایسته است مقام خویش را پاس بدارند و چونان پدری مهربان همه جناحهای دلسوز و پای بند به اصول اسلام و نظام اسلامی و ولایت فقیه را زیر چتر محبت و راهنمایی خویش قرار دهند و با عملکرد درست, دلها را به یکدیگر نزدیک کنند.
راهکارهای آشتی بین مؤمنان
از بین بردن تنشها, نفرت زدایی, نزدیک کردن دلها به یکدیگر, بازگرداندن شادی به کانون خانواده ها کاری خرد و آسان نیست. این کار به انسان و ویژگیهای روانی او بسته است و زدودن نفرت و جداییهای ریشه دار, نیازمند شناخت انسان و جامعه و کارشناسی عالمانه دارد. نزاعها, درگیریها و کشمکشها, در بین دو گروه مؤمن, زن و شوهر, دو خانواده از یک فامیل, دو گروه فکری, دو فرقه, دو گرایش سیاسی و… ریشه ها و انگیزه هایی دارد که باید دقیق و همه سونگرانه, مطالعه شوند و پاره ای از درگیریها و بگومگوها, از خواهشهای نفسانی, سرچشمه می گیرند و بستر خانواده و جامعه را غم افزا و سرد می سازند, پاره ای از فقر مادی و پاره ای از فقر فرهنگی, سرچشمه می گیرند, پاره ای از تعصبهای کور, کژفهمی, ارتجاع, برداشتهای نادرست از متون دینی و… ناشی می شوند و پاره ای را هم قدرتها به آنها دامن می زنند و یا کسانی که منافعی در آنها دارند که باید به دو گروه درگیر, به درستی فهماند.اکنون چند راه کار را در این راه ارائه می دهیم که اگر به درستی روی آنها درنگ شود و مطالعه همه سویه در آنها بشود می توان از این جا به بسیاری از ناهنجاریها پایان داد و صلح و صفا را در بین گروهها و خانواده ها برقرار ساخت.
1. برانگیختن خردهای خفته: ناآگاهی و به فراموشی سپردن نیروی اندیشه و خرد, از علتهای مهمّ بروز جدالها و نزاعهاست. زیرا انسانها در پرتو خردورزی به صلح و صفا می رسند. اندیشه, راهنمای انسانها به سوی سعادت و خوشبختی است. خرد و اندیشه, انسانها را برمی انگیزد, تا جمعی زندگی کنند و کارها را گروهی پیش ببرند و رشته های پیوستگی را محکم تر کنند. و در راه نگهداشت صفا و صمیمیت از بسیاری از خواسته های فردی بگذرند.
اگر در کارها از نیروی خرد و تدبیرهای آن استفاده نشود, احساسات میدان می یابد و آرزوهای فردی وهوسها و خشم و شهوت با آن در می آمیزد و مردمان عنان گسیخته برابر یکدیگر قرار می گیرند.بسیاری از برادرکشیها در پی حرکتهای آنی, پرشتاب و به دور از اندیشه وری رخ می دهد و گروهها و قبیله ها و کسان, با شنیدن خبری ناگوار, بدون این که از درستی و نادرستی آن آگاهی دقیق داشته باشند, یکدیگر را هدف قرار می دهند و پراکندگیها آغاز می شود.
قرآن برای پیشگیری از فساد ذات البین, مسلمانان را به خردورزی و کندوکاو در تباهی آفرینی دشمنیها فرا می خواند.اوس و خزرج, دو قبیله بزرگ مدینه, به برکت وجود پیامبر(ص) از جنگ و جدالهای دیرین که بسان زخم کهنه و چرکینی, زندگی آنها را تباه کرده بود, رهایی یافتند. امّا پس از اسلام, گه گاهی, کینه ها شعله می کشید که در این هنگام پیامبر(ص) آنان را به خردورزی دعوت می کرد و گذشته نکبت بار را به یاد آنان می آورد.علی(ع) از زمینه های پیروی مردم بصره از شورشیان جمل و وارد شدن در این آشوب کور و بی فرجام را سوار شدن بر مرکب بی عنان احساس می شمرد.امام, پس از رخداد خونین جمل به روشنی یادآور شده است: رهبری کم خردان, سبب شد این فتنه بزرگ در بصره پدید آید و مسلمانان در فتنه کور گرفتار آیند و خونهایی به ناحق ریخته شود.53
و نیز در جنگ صفین, کم خردی و نیندیشیدن به تزویرهای پشت پرده دشمن و گوش نکردن به سخن خردمندان , سبب شد در سپاه حق رخنه بیفتد و معاویه در آستانه شکست, سپاه پیروز را زمین گیر کند. قرآنها بر سر نیزه و شعارهای فریبنده صلح طلبی سپاه باطل, در کم خردان سپاه حق, کارگر افتاد و علی(ع) را با آن همه خرد و دانایی از حرکت بازداشت.از این روی, برای پایان دادن به فتنه های کور, درگیریهای گروهی و قبیله ای و فرقه ای و خانوادگی, هیچ راهی بهتر از بیدار کردن خردهای خفته و نهادینه شدن آن, نیست و بسان خردورزی, کارایی ندارد.
2. گسترش ارزشها و فضیلتها: با مطالعه و دقت روی بسیاری از جریانهای تباهی آفرین تاریخ و کشمکشهای فرساینده به این نتیجه می رسیم که حاکم نبودن ارزشها و فضیلتها, از جمع و گروهی, سبب شده راه بر پیروی از هوای نفس گشوده شود.در جامعه ای که ارزشها کم رنگ شود, حسد, آز, زیاده خواهی, کینه, بی عدالتی, رشد می کند و وقتی این خویهای ناپسند و ضدارزش رشد کرد, بسیاری از مردم, کرکس وار به جان هم می افتند و نظام زندگی از هم فرو می پاشد.گروهی از مفسران و تاریخ نگاران, شأن نزول آیه نخست سوره انفال را, آزمندی شماری از جنگاوران به سر غنائم جنگی دانسته اند:
(پیامبر در غزوه بدر, برای تشویق جنگجویان جایزه هایی را ویژه کرد.این کار سبب شد جوانان در این مسابقه افتخار آفرین, به هدف دست یابند و افراد سالخورده زیر پرچمها درنگ کنند. پس از پایان نبرد پیرمردان گفتند ما نیز سهمی داریم. ما مایه دلگرمی شما بودیم, اگر کار بر شما سخت می شد, به ما پناه می آوردید. این موضوع سبب شد, میان دو نفر از انصار مشاجره لفظی رخ دهد و راجع به غنائم بگومگو کنند. آیه نازل شد:
(از غنائم جنگی از تو می پرسند.بگو: غنائم جنگی از آنِ خدا و پیامبر است پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش کنید.)54
همراه بودن اصلاح و تقوا در این جا و دیگر جاها, نشانگر این نکته است که ارزشهای اخلاقی و پرهیزگاری, زمینه ساز اصلاح ذات البین است.
علی(ع) یکی از انگیزه ها و علتهای اختلاف یاران کوفی را پس از نبرد صفین, کم رنگ شدن ارزشهای اخلاقی و راه دادن به هوسهای نفسانی , دانسته است:
(انّما انتم اخوان علی دین اللّه ما فرّق بینکم الاّ خبث السّرائر وسوء الضمائر.)55
شما همه برادران دینی هستید و باطنهای ناپاک و نیتهای بد و آلوده شما را به پراکندگی سوق داده است.
آزو بخل از انگیزه های ناسازگاری همسران یاد شده است و تقوا مایه اصلاح آنان.
(واحضرت الانفس الشّح… و ان تصلحوا و تتّقوا.)56
گذشت دو طرف نزاع, بویژه ستمدیده در دستیابی به صلح و صفا, کارساز است. گذشت, زمینه برطرف شدن و کم شدن کینه ها را فراهم می آورد. قرآن از گذشت, گاه تعبیر به (عفو) و گاه تعبیر به (صفح) کرده است.
(عفو) گذشت از حق و (صفح) چشم پوشی و نادیده گرفتن حق خود است.
راغب می گوید: (صفح) رساتر و بلیغ تر از (عفو) است.57
قرار گرفتن این دو در کنار یکدیگر, دلیل است که این دو واژه بیانگر دلالت این دو واژه بر دو معناست. قرآن به مؤمنان سفارش می کند بر یکدیگر سخت نگیرند و از حقوق شخصی برای مصلحت برتر و اصلاح, درگذرند:
(ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبّون ان یغفر اللّه لکم.)58
باید ببخشند و ببخشایند, آیا می خواهید خدا شما را بیامرزد.
قرآن, قصاص را سبب حیات و زندگی می شمرد ومی فرماید: مجازات بدی, بدی و چشم در برابر چشم است; ولی قصاص و انتقام, چه بسا در مواردی کدورتها را از بین نبرد و کینه های درونی که اکنون خاموش شده, در روزگاری دیگر سر برآورد. گذشته از حق کینه ها را خشک می کند و سبب اصلاح پایدار میان دو طرف نزاع می شود.
(وجزاء سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی اللّه.)59
جزای هر بدی, بدی است, همانند آن. پس کسی که عفو کند و آشتی ورزد مزدش با خداست.
(کتب علیکم القصاص فی القتلی…. فمن عفی له من اخیه شیء فاتّباع بالمعروف واداء الیه باحسان ذلک تخفیف من ربّکم ورحمة.)60
درباره کشتگان بر شما قصاص مقرر شد…. پس هرکس که از جانب برادر خود عفو گردد باید با خوشنودی از پی اداء خونبها رود و آن را به وجه نیکو بپردازد. این حکم, تخفیف و رحمتی است از جانب پروردگارتان .
(والجروح قصاص فمن تصدّق فهو کفّارة له.)61
و هر زخمی را قصاصی است و هرکس از قصاص درگذرد گناهش را کفاره ای خواهد بود.
نقش گذشت در مسائل خانوادگی, روشن تر است. زیرا گذشتِ از حق, از سوی زن و یا شوهر به سود دیگری, کینه ها را ازمیان می برد و به اصلاح می انجامد.
(وإن امراة خافت من بعلها نشوزاً او إعراضا فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا والصّلح خیر.)62
اگر زنی دریافت که شوهرش با او بی مهر و از او بیزار است, باکی نیست که هردو در میان خود طرح آشتی افکنند که آشتی بهتر است.
در شرح آیه, روایتی از علی(ع) وارد شده است:
(مردی دارای دو همسر است که از اداره یکی ناتوان و یا بر اثر زشتی از او رویگردان شده و در پی جداشدن از اوست. ولی زن خواهان جدایی نیست. زن با مرد مصالحه می کند که از حقوق خود به سود او درمی گذرد, به شرط این که از او جدا نشود.)63
در مرحله ای بالاتر سفارش شده است: افزون بر گذشت, دوسوی درگیری و نزاع, به یکدیگر احسان کنند و با کمکهای مالی و هدیه, بی مهریهای رقیب خود را به مهر و دوستی بدل سازند.
در آیات بسیاری, برّ و احسان, با اصلاح ذات البین آمده که نشانگر نقش احسان در زمینه سازی آشتی و صلح پایدار است.
(أن تبرّوا وتتّقوا وتصلحوا بین النّاس.)64
در فایده هدیه گفته شده است:کینه ها را از بین می برد و زمینه گفت وگو را فراهم می سازد 65 و امام صادق برای پیشگیری از طلاق در صورت وجود شرائط ادامه زندگی زناشویی, سفارش فرموده: زن مالی به همسر رنجیده و سرکش خود ببخشد.66
آثار پایدار احسان و رفتار نیکو, در نزاعها و درگیریهای خونین آشکارتر است. در جنگ جمل, گروه بسیاری از مردم به حمایت از شورشیان پیمان شکن (ناکثین) وارد نبرد شدند. پس از شکست فتنه, امام (ع) انتقام نگرفت, زخمیان را نکشت و فراریان را دنبال نکرد و اسیران را آزاد کرد و اعلام عفو عمومی فرمود.این رفتار کریمانه, در آرامش عمومی و از میان رفتن کینه های درونی بصریان تأثیری بسزا گذاشت و بسیاری از فریب خوردگان را به پوزش واداشت.67
ابن عباس, پس از واقعه جمل فرماندار بصره شد. وی در آغاز با مردم, بویژه با تیره بنی تمیم, به جرم همکاری آنان با سپاه جمل, درشتی می کرد. امام در نامه ای او را به مدارا و احسان با مردم شهر سفارش کرد و افزود: رفتارت چنان باشد که گره وحشت از حکومت, از دلهایشان گشوده شود:
(فحادث اهلها بالإحسان الیهم واحلل عقدة الخوف عن قلوبهم.)68
با بصریان به نیکی رفتار کن و گره وحشت و ترس از حکومت را از دلهایشان بگشای.
چه اگر کینه ها انباشته شود و بر اثر ترس, بروز نیابد, ناخرسندی آنان از حکومت اندک اندک افزون گشته و به صورت انفجاری خطرناک, روزی رخ خواهد داد.
امام در نامه به مالک اشتر نیز سفارش می کند با برخورد نیکو با مردم :
(عقده آنان که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنی را از میان بردار.)69
3. راه بستن بر فتنه های خارجی: پاره ای از کدورتها و کینه ها در بین مؤمنان و گروههای پای بند به ارزشها در جامعه اسلامی, ریشه بیرونی دارند. فتنه گران و بدخواهان, برای بدبین کردن گروهی از مؤمنان, به گروهی دیگر, دو شخص مؤمن نسبت به یکدیگر و رویارو قرار دادن هواداران دو شخصیت سیاسی و یا دینی, از گوناگون شگردها استفاده می کنند, تا بین مردم مسلمان پراکندگی پدید آورند. قرآن اینان را شیطان نامیده و حرکت آنان را حرکتی شیطانی:
(إنّما ذلکم الشّیطان یوقع بینکم العداوة والبغضاء.)70
در صدر اسلام, منافقان و گروههایی که منافع خود را با گسترش اسلام در خطر می دیدند, همیشه میان مسلمانان سم پاشی می کردند و با یادآوریهای ناگواریها و اختلافهای کهنه, خشم مسلمانان را نسبت به یکدیگر, بر می افروختند.
عبدالله بن ابی, در غزوه بنی المصطلق, با استفاده از جریان پیش آمده میان یکی از مهاجران و انصار, تلاش کرد میان آنان اختلاف بیندازد و با پررنگ کردن مرزهای فراموش شده قومی, دوباره آنان را به رویارویی کشاند که پیامبر با درایت و تیزبینی, فتنه را از میان برد.
(پیامبر در گرماگرم هوا دستور کوچ داد. بیش از یک شبانه روز سپاه خسته از راه و جنگ, در حرکت بودند و هنگامی که دستور استراحت داد, همگی یکسره به خواب رفتند و پس از استراحت لازم حرکت کردند. بدین روش, مردم گفت و گوهای بیهوده گذشته را از یاد بردند و مشکل برطرف شد.)71
ییهودیان, در میان مسلمانان فتنه گری می کردند.آنان گسترش اسلام را در شهر خود بر نمی تافتند و از استقبال گسترده مردم به این دین نوظهور, در رنج و عذاب بودند; از این روی, برای دامن زدن به اختلاف بین مسلمانان دست به کار شدند و با شایعه پراکنی, دروغ گویی, بدگویی, یادآوری جنگهای خونین اوس و خزرج به افساد ذات البین می پرداختند:
(یکی از یهودیان, به نام شاس بن قیس, از کنار مسلمانان می گذشت. گروهی از طوایف اوس و خزرج دوستانه در کنار یکدیگر نشسته بودند. کینه های درونی او به جوش آمد. به یکی از جوانان یهود سفارش کرد: در جمع مسلمانان حوادث خونین بعاث و جنگهای شدید بین اوس و خزرج را یادآور شود. جمعی از مسلمانان ساده دل, تحت تأثیر قرار گرفتند و همدیگر را تهدید کردند. نزدیک بود آتش جنگ روشن شود.)71
پیامبر به سراغ آنان رفت و با اندرز , آتش فتنه را خاموش کرد. آیاتی از سوره آل عمران در اهمیت یگانگی و همبستگی و نعمت الفت و هوشیاری نسبت به فتنه های یهودیان نازل شده است.72
امروز نیز, منافقان و صهیونیسم جهانی, از گردانندگان اصلی اختلاف اندازی و فتنه گری در بین مسلمانان هستند. از دیرباز تا کنون, استعمارگران برای دردست گرفتن زمام کشورهای اسلامی, از این شگرد بهره برده به اختلافهای قومی و مذهبی, دامن زده اند.با ایجاد مرزهای مصنوعی ترک و عرب و فارس از یک سوی و نزاع شیعه و سنی از دیگر سوی, در سرزمین امت اسلامی, بذر کینه افشاندند و امت اسلامی را از بالندگی و شکوفایی باز داشتند.
در دوران صفویه, دولتهای اروپایی برای درهم شکستن دولت عثمانی,همواره, با دسیسه, آتش جنگ میان ایران و عثمانی را شعله ور نگه می داشتند. آنها جاسوسها و آتش افروزان خود را با نام سفیر, بازرگان و جهانگرد به دربارها گسیل می داشتند و به فتنه گری می پرداختند.شاردن در سفرنامه خود, موردهای بسیاری از فتنه گریهای دولتهای غربی را برای واداشتن ایران به جنگ با عثمانی, به شرح آورده است.73
کشمکشهای بین عثمانی و ایران, توان هر دو کشور را فرسود و با سربرداشتن اختلافهای قومی در قلمرو عثمانی, قدرت و شوکت این حکومت بزرگ در هم شکست و با ضربه ای از بیرون به کلی از هم فروپاشید.با فروپاشی حکومت عثمانی, دنیای اسلام, قطعه قطعه شد و هرج ومرج, تار و پودش را از هم درید.
از بامداد پیروزی انقلاب اسلامی, درگیریهای مذهبی و دامن زدن به اختلافهای قومی از شگردهای مهم بدخواهان در راه سست کردن بنیاد نهضت اسلامی بود که با درایت امام خمینی و همراهی و همگامی عالمان دین و فرهیختگان سنی و شیعه به جایی نرسید. در سالهای اخیر منافقان با پشتیبانی امریکا و صدام, این حربه قدیمی را دوباره به کار گرفتند و در 30 خرداد 1373, در روز عاشورا, در حرم مطهر امام رضا(ع) فاجعه هولناکی آفریدند که به شهادت و زخمی شدن صدها نفر انجامید. همزمان, در مسجد مکی برادران اهل سنت زاهدان, بمب گذاری کردند, تا چنین وانمود شود این شیعیان و سنیان هستند که مکانهای مقدس همدیگر را هدف گرفته اند و به ویرانی می کشانند.تا از این رهگذر فتنه ای دیگر بر پا کنند و انقلاب اسلامی را در گرداب بلا فرو برند که خوشبختانه با دستگیری مزدوران سیاه بخت وابسته به گروهک منافقان همه چیز روشن شد.
4. بیت المال در خدمت اصلاح ذات البین: نزاعها گاهی بر سر امور مالی است. تنها راه پایان دادن به آن بذل مال است که مؤمنان باید به بذل مال همت گمارند و نگذارند زخم نزاع, دشمنی, دوگانگی در بدن جامعه کهنه شود و ناعلاج.
زکات, باید فی سبیل اللّه هزینه شود, بهترین راه, اصلاح ذات البین مؤمنان است.
امام صادق(ع) به کارگزار مالی خود مفضل بن عمر, فرمود:
(إذا رأیت بین اثنین من شیعتنا منازعة فافتدها من مالی.)74
هنگامی که بین دو نفر از پیروان ما نزاعی را دیدی از مال من غرامت بپرداز تا با یکدیگر آشتی کنند.
(ابوحنیفه, سرکاروان دار حاجیان کوفه می گوید: من و دامادم درباره میراثی درگیری داشتیم. مفضل بن عمر به ما رسید. لختی درباره کار ما نگریست. سپس ما را بر سرای خود برد و با مبلغ چهارصد درهم میان ما آشتی داد و گفت: بدانید این مال از مال من نبود.
امام صادق(ع) به من فرمود: هرگاه بین دو نفر از پیروان اهل بیت مشاجره ای پیش آمد. با دارایی ایشان که در اختیار دارم, آن را برطرف سازم. این مال از دارایی ابوعبدالله بود.)75
فقهاء از متون دینی استفاده کرده اند: از موارد مصرف بیت المال, بویژه زکات, اصلاح ذات البین است. چه اصلاح از نمونه ها و مصداقهای بارز (فی سبیل اللّه) است. افزون بر این, اگر کسی در این راه خسارتی دید, به عنوان سهم غارم, می توان از زکات خسارت وی را جبران کرد.صاحب جواهر, در تعریفِ غارم در راه اصلاح نوشته است:
(غارم, کسی است که برای اصلاح ذات البین غرامت می پردازد, چنانکه کشته ای افتاده و کشنده وی معلوم نیست و نزدیک باشد بر سر آن فتنه ای رخ دهد. کسی خونبهای او را بر عهده می گیرد, یا مالی تلف شده و تباه کننده اش را نمی دانند, کسی برای پیشگیری از اختلاف قیمت آن را بپردازد.)76
صاحب جواهر, از دیگر فقیهان, از جمله شیخ طوسی نقل کرده است: در راه اصلاح ذات البین می توان از زکات استفاده کرد.
5. داوری خدا و رسول: در هر نزاع و درگیری, چه فکری, چه مالی, چه خانوادگی و… بهترین داور خدا و رسول خداست.
(وإن تنازعتم فی شیء فردّوه إلی اللّه والرّسول إن کنتم تؤمنون باللّه والیوم الآخر ذلک خیر وأحسن تأویلا.)77
و چون در امری اختلاف کردید, اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید, به خدا و پیامبر رجوع کنید. در این خیر شماست و سرانجامی بهتر دارد. نزاع در دین و شریعت از مصداقهای بارز اختلافهایی است که با رجوع به نص قرآن و سنت روشن پیامبر(ص) پایان می یابد.
عقل و خرد و سنت حکم می کنند, هرگاه در تفسیر قرآن و یا در گفته های پیامبر(ص) اختلافی پدید آمد, به نزدیک ترین کسان به پیامبر(ص) و داناترین خویشان او; یعنی اهل بیت و خاندان او, باید مراجعه شود. در این که عترت پیامبر(ص) و علی و خویشان او و فرزندانش(ع) از اهل بیت پیامبرند در میان مسلمانان اختلافی نیست.حدیث ثقلین که مورد اتفاق همه مسلمانان است, راه مناسب و روشن برای اصلاح ذات البین است.
احمد حنبل به سند صحیح, از ابی سعید خدری نقل کرده است:
(قال رسول اللّه(ص) إنّی تارک فیکم الثّقلین أحدهما أکبر من الآخر, کتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الی الأرض وعترتی, اهل بیتی وإنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض.)78
علی(ع) گاه رویارویی با سرکشیهای معاویه و اندیشه های ویران گر خوارج, تأکید فرمود برای رهایی از این باتلاق که این گمراهان گرفتارش آمده اند, بایستی از چراغی که اهل بیت فرا راه انسانها افروخته اند, پرتو گرفت. زیرا اهل بیت, شارحان و مفسران قرآنند و در روشنگری سنتِ پیامبر, از کسانی که از آن حضرت دورتر بوده اند, بسی سزاوارترند. امام به مردم بارها سفارش فرمود:
(در فتنه ها و اختلافهای فکری, از اهل بیت پیامبر جدا نشوند و از گفتار و رفتارشان در گشودن گره های فکری و رسیدن به صلح و آشتی بین خود کمک گیرند.)79
امامان دیگر نیز, برای حل فتنه های فکری برخاسته از دیدگاههای کلامی و فقهی, به مسلمانان سفارش می کردند: اهل بیت پیامبر شایسته ترین مردم هستند که اربابان مذاهب برای فهم قرآن و سنت بایستی به آنان مراجعه کنند.
در روزگار غیبت نیز, برای شناخت قرآن و سنت و گفته های عترت پیامبر, و پیشگیری از دسته دسته شدن پیروان اهل بیت, امامان ما را به فقیهان و دین شناسان پارسا رهنمون ساخته اند.80
امامان به پیروان خود اندرز داده اند: در برخورد با دیگر اربابان مذاهب و پیروان آنان و کسانی که با سیرت اهل بیت بیگانه و ناآشنایند, با روشنگری سنت پیامبر, وفاق و اصلاح ذات البین را در دستور کار داشته باشند و از تکفیر و رنجاندن پیروان دیگر فرقه های اسلامی خودداری کنند. بلکه با همدلی و کمک و شرکت در برنامه های فردی و جمعی آنان, چونان عیادت بیماران و تشییع جنازه, اساس برادری اسلامی را استوارتر کرده و از تیرگیها بکاهند.81
6. عدالت, زمینه ساز صلح پایدار: اصلاح,یعنی از بین بردن فساد و شقاق. بسیاری از دوگانگیها, دشمنیها, ریشه در ستمگری دارد. ستمِ ستمگر سبب شده که ستمدیده در برابر ستمگر بایستد.در این هنگام, اصلاح پایدار, تنها در سایه برآوردن حق ستمدیده و برقراری عدالت ممکن است. گذشت, گرچه در پدیدآوردن آشتی کارگر است, ولی فراگیر و گسترده نیست. بخشش, چه بسا دشمنی را فرو نشاند, ولی اگر صاحب حق به خواسته های مشروع خود نرسد, گاه با پیش آمدی دیگر, خشمهای فروخورده شعله ور می شود و دشمنی ژرف تر می گردد. قرآن, دادورزی را شرط نخستین مصالحه و ایجاد پیوند استوار, توصیف می کند:
(فأصلحوا بینهما بالعدل واقسطوا اِنّ اللّه یحبّ المقسطین.)82
میان دو سوی نزاع, صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت ورزید که خداوند عادلان را دوست دارد.
عدل, موازنه و هر چیز را درجای خود نهادن است و رسیدن حق به صاحب آن.از بین بردن تبعیض و آزادی ستمدیده در گرفتن حقوق خود, زمینه اصلاح را فراهم می کند و در موارد بسیار به عفو و احسان نیز می انجامد.
علاّمه طباطبائی می نویسد:
(در اصلاح نزاعهای خونبار و مسلحانه, تنها کنار گذاشتن جنگ افزار بسنده نیست اگر در میان این دو گروه حقی پایمال شده یا خونی ریخته شده و یا آبرویی از میان رفته, باید جبران شود و گرنه اصلاح به عدل نیست.)83
شیخ طبرسی در تفسیر آیه شریفه:
(وإن امراة خافت من بعلها نشوزاً أو اعراضاً فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحاً.)
اشکالی ندارد که زن برای اصلاح و بازگرداندن مرد از نشوز و روی برگردانی, از پاره ای حقوق واجب خود, مانند: حق نفقه و لباس و همخوابگی بگذرد.)84
مقدس اردبیلی این تفسیر را نپذیرفته, و گفته است: این با برآوردن حق سازگار نیست و سبب می شود که صاحب حق برای رسیدن به حقوق خود و ادای واجب از سوی مرد, از پاره ای از حقوق خود بگذرد و این که این کار اشکالی نداشته باشد, جای درنگ است:
(وفیه تأمل لانّه یلزم اباحة اخذ شیء للاتیان بما یجب علیه وترک ما یحرم علیه و الجاء صاحب الحقّ بان یعطی شیئا حتّی یستوفی الحق وعدم الاثم وعدم الحرج حینئذ محلّ التّأمل.)85
سپس مقدس اردبیلی, آن را چنین توجیه می کند:
(چه بسا مرد, آنچه را از واجب بر عهده دارد, انجام می دهد و به حرام آلوده نمی شود; ولی از مهرورزیها و پیوندهای عاطفی بین زن و شوهر, زیاده بر واجب شرعی, خودداری می ورزد و زن, به مرد احسان و بخشش می کند, تا دوستی و مهرورزی مرد را بیش از گذشته به خود جلب کند.)
با این تفسیر محقق اردبیلی, در راه اصلاح, حقوق زن و شوهر باید پاس داشته شود و به نام اصلاح, حقوق واجبِ یکی از آن دو, پایمال نشود.امام امّت, در دوران دفاع مقدس, در پاسخ به هیأتهای به ظاهر صلح طلب, آیه شریفه: (وإن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما) را تلاوت می کرد. و یادآور می شد: باید حقوق ملت گرفته شود و ریشه های فساد خشکانده شود و مظلوم به حق خود برسد.بارها به جهانیان و به همه انسانهای آزاده دنیا و ملتها اعلام کرد: صدام به هیچ یک از قانونهای اسلامی پای بند نیست. او, تجاوزگر است و حاضر نیست بدان اعتراف کند و حقوق ملت ایران را برآورده سازد. گذشت از انبوه خسارتهای جانی و مالی و رها کردن جانی و تنبیه نکردن او, او را گستاخ تر و به گسترش دامنه ستم می انجامد.86 پیش بینی امام, درست و دقیق از کار درآمد. پشتیبانان صدام, طعم تلخ پشتیبانی از تجاوزگر را چشیدند.
7 .استفاده از داوران برگزیده: قرآن کریم برای اصلاح اختلافهای خانوادگی فرمان داده است که داورانی از دو سوی اختلاف برگزیده شوند و آنان با همفکری و رایزنی به اختلاف پایان دهند:
(وإن خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله وحکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفّق اللّه بینهما.)87
حَکم, از ریشه حکمت به معنای انسان رشید و باتجربه و کاردان است و در یک کلمه:
(مردی مورد اعتماد و دارای نفوذ کلام و منطق نافذ و پسندیده و شایسته برای داوری عادلانه و اصلاح بین زن و مرد.)88
دادگاه خانوادگی, امتیازها و برجستگیهای بسیاری بر دادگاههای عرفی و دولتی دارد, چه افراد خانواده به ریشه های سرگرانیها آشناترند, اسرار خانواده در آن مصون می ماند و هزینه کم تری بر دوش جامعه و حکومت می نهد.
زمخشری در این باره نوشته است:
(علت این که در درجه نخست, باید داوران از میان خانواده زن و شوهر برگزیده شوند این است که نزدیکان مرد و زن از رویدادهای جاری میان آن دو آگاه ترند و نیز علاقه آنها به اصلاح به واسطه خویشاوندی از بیگانه بیش تر است. افزون, زوجین اسرار دل خود را در نزد خویشاوند بهتر از بیگانه آشکار می کنند. رازهایی را که آماده نیستند به بیگانه بگویند به خویشاوند ابراز می کنند.)89
چه بگوییم زن و مرد حَکَم را بر می گزیننند و یا خانواده آن دو و یا حکومت این کار را می کند, یا دست کم بر گزینش داور نظارت دارد,90 داوران نقش اثرگذاری در اصلاح بین خانواده ها و پیشگیری از پیدایش وگسترش جداییها و اختلافها دارند.
تجربه نشان داده است به موازی توسعه جامعه ها, افزونی نهادهای دادرسی, آمار اختلافها و طلاقها, افزایش یافته و نگرانیها و دردمندیهای خانوادگی دامن گسترده اند گزینش داوران شایسته و دلسوز از میان افراد خانواده و دادن اختیارهای لازم به آنان, از نگرانیها می کاهد, از طلاقها جلوگیری می کند, صلح و صفا را در خانواده برقرار می سازد, این یک شعار نیست. گواه بر آن سیره مسلمانان در درازای تاریخ اسلام است. مسلمانان در همه ادوار, از داوران خانوادگی, کم وبیش استفاده کرده و بهره های خوبی هم برده اند. ولی اکنون در بین خانواده های مسلمان این مسأله به خاطر زندگی شهری و … کم رنگ شده و می بینیم که پیامدهای ناگواری هم داشته و آمار طلاق در جامعه های اسلامی فزونی یافته است.
شهید مطهری به نقل از تفسیر المنار در اهمیت مسأله حکمین نوشته است:
(آنچه عملاً در میان مسلمانان وجود ندارد خود این کار و استفاده از مزایای بی پایان آن است. طلاقها مرتب صورت می گیرد و خلافها و شقاقها در خانه ها راه می یابد, بدون آن که از اصل حکمیت, که نصّ قرآن کریم است, کوچک ترین استفاده ای بشود. تمام نیروی علمای مسلمین صرف بحث و جدل در اطراف وجوب و استحباب این کار شده است…. اگر بناست عمل نشود و مردم از مزایای آن استفاده نکنند, چه فرقی می کند که واجب باشد یا مستحب.)91
برگماری داور برای اختلافهای اجتماعی: گستره کار داوران در حوزه مسائل خانوادگی نیست و همه اختلافهای اجتماعی و سیاسی را در بر می گیرد. علی(ع) در ماجرای جنگ صفین, به داوری داوران رضایت داد و اصل داوری را پذیرفت. آنچه که مورد پسند امام نبود, داوری بود که از سوی شماری از لشکریان بر وی تحمیل شد.امام در پاسخ خوارج که می گفتند: چرا علی(ع) افرادی را برای داوری در این باره برگزیده, با این که حکومت از آنِ خداست, فرمود: ضرورت حکومت و حاکمیت انسان بر انسان, امری است ناگزیر و من در گزینش داور, برای حل اختلافهای اجتماعی از قرآن و سنت پیامبر پیروی کرده ام:
(پیامبر خدا در روز بنی قریظه, سعد را به داوری برگزید و حال آن که پیامبر خود بهترین داور بود و خداوند فرموده: پیامبر برای شما الگو و اسوه است. و این گفته شما که چرا به افراد حق حکمیت در دین خدا دادید, من افراد را به داوری برنگزیدم , بلکه کلام خدا را داور کردم. در قرآن, خداوند افراد را برای داوری در مورد قتل پرنده ای نامزد کرده است و فرموده: هرکس صیدی را در حال احرام به عمد بکشد, جزای او حیوان است, همانند آنچه کشته است, به شرط آن که: دو عادل بدان گواهی دهند. پس حفظ خونهای مسلمانان سزاوارتر است از خون پرنده ای.)92
ابن عباس که از سوی امام برای گفت وگو با خوارج فرستاده شده بود, در مشروع بودن گزینش داور برای اصلاح ذات البین به آیه شریفه زیر استدلال کرد: 93
(فابعثوا حکماً من اهله وحکماً من اهلها.)
امام باقر(ع) در گفت وگو با نافع بن ارزق, از رهبران خوارج, بر مشروع بودن گزینش داوران برای پایان دادن به اختلاف بین مؤمنان به آیات قرآن و سیره پیامبر استدلال فرموده است:
(خداوند در شریعت پیامبرش, دو نفر را برای حکومت نامزد کرده است: (بفرستید داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن….)
و پیامبر در ماجرای بنی قریظه سعدبن معاذ را به داوری برگزید. او نیز به آنچه خداوند خواست داوری کرد. آیا نمی دانید امیرمؤمنان به دو داور دستور داد: برابر قرآن حکم کنند و از آن نگذرند و به آنان شرط کرد: آنچه را با قرآن, همخوانی و هماهنگی ندارد, ردّ کنند.)94
8 . قوه قهریه و جهاد: آخرین راه برای اصلاح بین مردم در کشمکشهای خونین استفاده از قوه قهریه و جهاد است.جنگ به قصد پیشگیری و یا جلوگیری از گسترش جنگ.اگر یکی از دو طرف درگیری, به سازش تن نداد و از مرزهای انسانی و شرعی خود, در گذشت, مصلحان بایستی با او بستیزند و تا مرز تسلیم, تجاوزگر را دنبال کنند .
(وان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما. فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر اللّه. فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل.)95
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند, میانشان آشتی برقرار سازید و اگر یک گروه بر دیگری ستم کرد, با ستمکار بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد.پس از بازگشت, بین آن دو گروه صلحی عادلانه برقرار کنید.
علی(ع) زمام حکومت را در زمانی آکنده از ناگواریها و اختلافها دودستگیها و فتنه ها در دست گرفت نشانه هایی در دست بود که غارتگران بیت المال و باند امویان حاضر نبودند به عدالت تن دهند و در صدد بودند با پدید آوردن بحرانهای داخلی و رو در رو قرار دادن گروهها و قبیله ها و درگیریهای مذهبی و فرقه ای حکومت امام را در آغاز با شکست روبه رو سازند.
علی(ع) در نخستین خطبه, به آشوب گران و فتنه جویان هشدار داد که دست از آشوب و فتنه و درگیری بردارند وگرنه پاسخ آنان را با شمشیر خواهد داد.
(انّ اللّه جلّ وعلا ادب هذه الامة بالسّیف و السوط فاستتروا فی بیوتکم واصلحوا ذات بینکم.)96
همانا خداوند, ادب این امت را با شمشیر و تازیانه, استوار ساخته است. پس در خانه ها پنهان شوید و بین خود را اصلاح کنید.
آن حضرت, با جنگ افروزان بصره, برابر قرآن عمل کرد. ابتدا آنان را به اصلاح و عدالت فرا خواند, و لی آن گروه باغی, به نام دفاع از مظلوم, تن به اصلاح و رفتار برابر عدالت ندادند و دم به دم بر شعله جنگ افروختند, تا این که شماری را به کشتن دادند و بیت المال را به غارت بردند….
امام, پس از آن که بر این گروه باغی پیروز شد و آنان را در هم کوفت, پا از مرز عدالت بیرون نگذاشت به عدالت که دستور خدا بود, رفتار کرد.معاویه نیز از پیروی امام سر برتافته بود و موجودیت نظام اسلامی را تهدید می کرد و سرتا سر شام را به صف آرایی علیه حکومت مرکزی واداشته بود. امام با نامه ها و پیامهای روشنگرانه, او را به اصلاح و بازگشت به حق دعوت کرد و بر آن بارها تأکید ورزید:
(ما و شامیان در پرستش خدای یکتا و پیامبری پیامبر و اسلام و قرآن همداستانیم و نقطه اختلاف در خون عثمان است, که ما از آن برکناریم.وانگهی با تشویش اذهان و شوراندن مردم که حقی به کرسی نمی نشیند. شما با ما همکاری کنید تا آرامش حفظ شود و پایه های نظام و حکومت نوپا استوار گردد و در سایه آن به بررسی نقطه های تاریک ومبهم بپردازیم.)97
ولی معاویه به جای صلح و آشتی راه جنگ پیش گرفت و امام به فرمان خدا, برای تاراندن ستمکار و تجاوزگر با معاویه درگیر شد.
حضرت در نامه ای به معاویه نوشت:
(فلعمری لو کنت الباغی علیک لکان لک ان تحذرنی ذلک و لکنّی وجدت اللّه تعالی یقول: فقاتلوا الّتی تبغی حتی تفیء الی امراللّه.فنظرنا الی الفئتین.اما الفئة الباغیه فوجدناها الفئة الّتی انت فیها لان بیعتی بالمدینه لزمتک وانت بالشّام.)98
به جانم سوگند, اگر من تجاوزگر بودم, تو بایستی به من هشدار می دادی و لکن من در کتاب خدا دیدم که می گوید: با گروه تجاوزگر بجنگید تا به فرمان خدا گردن نهد ما در دو گروه نگریستیم, دیدیم تو در میان گروه باغی و تجاوزگری; زیرا بیعت من در مدینه گردنگیر تو نیز هست.
اینها مروری بود بر جایگاه و راهکارهای اصلاح ذات البین درمتون دینی و سیره و سیرت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) اکنون این پرسش هست که جامعه مذهبی ما چه قدر به اندرزهای قرآنی در این باره پای بندی نشان می دهد.
اصلاح ذات البین که این اندازه پردامنه است و گسترده و همه اختلافهای بین قومها, گروهها, قبیله ها و فرقه های اسلامی را در بر می گیرد, در فرهنگ کنونی در دائره تنگ بین دو نفر محدود شده است.
اسلامی که برای نزدیکی و انس دلها و نرم کردن دلهای غیرمسلمانان, از بیت المال هزینه می کند, بی گمان برای نرم کردن و نزدیک ساختن اصلاح امت پیامبر و همبستگی و همسویی و همفکری آنان, بیش تر تأکید دارد. امام صادق که نمی تواند اختلاف بین دو نفر از پیروان خود را تحمل کند و از مال خویش برای زدودن کدورتها می بخشد, بی گمان برای سازش میان امّت پیامبر, بویژه پیروان اهل بیت, اهمیت بیش تری قائل است و بر همگان واجب می سازد همه نیرو و توان خود را در راه برادری و همبستگی و از بین بردن زمینه ها و انگیزه های بدبینی و رنجش به کار گیرند و واجب اهم و فوری را فدای کارهای مهم دیگر نکنند.هزینه کردن از بیت المال برای جاهایی که پایان دادن به اختلاف بین دو مسلمان, دو گروه و… بدان بستگی دارد, کم اهمیت تر از دیگر نیازهای اقتصادی نیست و فساد ذات البین و پیامدهای خطرناک آن, هزینه هایی به مراتب بیش تر بر بیت المال بار می کند.
برادران دینی که در پیشبرد نظام اسلامی و دوران دفاع مقدس, همراه بوده اند, اکنون که دشمنان دین و نظام از هر سو حلقه های محاصره را تنگ تر کرده و چنگ و دندان نشان می دهند, بیش تر از گذشته وظیفه دارند برای حفظ نظام و میراث گرانبهای امام امت اندیشه کنند. و مباد اختلاف سلیقه ها و آرزوهای کوتاه ما را به تعصبهای ناروا و لجاجت وا دارد و چشمان ما به روی واقعیتها و خطرها بسته شود و زحمتها و رنجها و مجاهدتهای همدیگر را بی ارزش شمریم و اشتباه های کوچک را بزرگ کرده و زمینه های رنجش و رمیدگی از نظام و… را بیش تر کنیم; چه در غوغای سخنهای ناروا و شایعه های رنگارنگ و گمانها, شاهراه هدایت و اصول محکم, تیره و تار می شود و راه بر حقیقت بسته می گردد.پاسداری از وحدت و وفاق بر محور اصول, بر عهده همه است. مراجع دینی, رهبران سیاسی و اهل حلّ و عقد, در این باره, مسؤولیتی بیش از دیگران دارند. عبرتهای تاریخ و هشدارهای امام امّت و رهبر فرزانه انقلاب, باید ما را به خود آورد; زیرا به تعبیر رهبر انقلاب:
(در طول ده سال که امام امت مهمان انقلاب بودند,در همه سخنهای حکمت آمیز, بر چیزی به اندازه وحدت و اصلاح ذات البین, تأکید نکرده اند.)99
این آرمان بلند, در همه آفات زندگی سرلوحه برنامه های آن مرد بزرگ بود. از این روی, در بستر بیماری در سال 1365 که فکر می کرد شاید آخرین لحظه های زندگی باشد, مهم تریم مسأله ای که در ذهن ایشان بوده و بر زبان جاری می شود, همانا, همدلی, همراهی و یگانگی مسلمانان است.
مقام معظم رهبری از آن لحظه چنین می گوید:
(در آن لحظه ای که امام ناراحتی پیدا کرده بودند, ما به شدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم, ایشان, انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه داشتند. بنابراین, مهم ترین حرفی که در ذهن ایشان بود, قاعدتاً می باید در آن لحظه حساس به ما می گفتند: ایشان گفتند: (قوی باشید, احساس ضعف نکنید, به خدا متکی باشید, (اشداء علی الکفار رحماء بینهم) باشید. و اگر با هم بودید, هیچ کس نمی تواند به شما آسیبی برساند.) به نظر من, وصیت سی صفحه ای امام, می تواند در همین چند جمله خلاصه شود.)100