Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
بررسی سرقت در ابعاد مختلف
نوجوانی،
دوره جالبی است; زیرا برای هر عبارتی که درباره نوجوان به کار می رود، مفهوم مقابل
آن نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد; مثلا نوجوانانی که با والدین خود سازگاری
دارند یا نوجوانان ناسازگار که علیه والدین خود شورش و طغیان می کنند.
به نظر
می رسد که اختلاف عمده نوجوانان با والدین و دیگر بزرگسالان، در کسب آزادی به
منظور آزمودن انواع نقشها و فرصتهاست تا بتوانند الگوهای جدید احساس، افکار و
اعمال را فرا گیرند. در این میان عده ای از نوجوانان دوره نوجوانی تا بزرگسالی را
با موفقیت و حداقل مشکل می گذرانند. در حالی که عده ای از این نظم اجتماعی به سوی
فرهنگ بزهکاری، انحراف پیدا می کنند. اعمال بزهکارانه در جوامع و حتی طی زمانهای
مختلف در یک کشور متغیر است، همچنین همه افراد بزهکار الزاما به چنگ قانون گرفتار
نمی شوند; در نتیجه نمی توان گفت که تعداد دقیق بزهکاران چقدر است و نمی توان ادعا
کرد کلیه نوجوانان بزهکار، منحصر به کسانی هستند که در کانون اصلاح و تربیت گرفتار
آمده اند. همچنین، وجود دارند افرادی که بزهکار نیستند، و صرفا به خاطر یک رفتار
که ناشی از انگیزه های بزهکاری باشد، به دام قانون گرفتار آمده اند. (1)
تعریف بزهکاری
از لحاظ
تکنیکی، نوجوان بزهکار کسی است که به ارتکاب رفتار ضد اجتماعی یا قانون شکنی متهم
است; ولی به علت اینکه به سن قانونی (معمولا 18 سالگی) نرسیده مانند یک مجرم
بزرگسال، مجازات نمی شود. رفتار نوجوان بزهکار موجب می گردد تا به چنگ قانون
بیفتد; زیرا رفتار او، نه تنها خود نوجوان، بلکه دیگر افراد جامعه را نیز به
مخاطره می اندازد.
به این
ترتیب بزهکاری نیز، بویژه توسط روان شناسان، به جرائمی اطلاق می شود که افرادی که
به سن قانونی نرسیده اند مرتکب آنها می شوند.
با اینکه
بزهکاری یک مشکل اجتماعی است و به دلایل زیاد در بین نوجوانان رو به ازدیاد
می باشد، ولی بزرگسالان نباید فراموش کنند که حداقل 95 درصد از نوجوانان، برحسب
تعریف قانونی و حقوقی، بزهکار نیستند و نیمی از حدود 5 درصد بقیه، مرتکب جرم شدید
و جدی نشده اند. و صرفا به علت سهل انگاری والدین و یا شرایط خانوادگی نامناسب و
همکاری با مجرمان و بزهکاران بزرگتر، به چنگ قانون افتاده اند (2) .
از نظر
روان شناسان، سازگار کسی است که بتواند خود را با اهداف اندیشیده حیات و ضوابط و
مقرراتی که جهت وصول به آن وضع شده، تطابق دهد و در مسیر صراط مستقیم و در تلاش
برای بهبود وضع خود و بهسازی محیط باشد. بر این اساس، ناسازگار کسی است که در خلاف
چنین جهتی باشد و ناسازگاری، وجود همه احساسات، انگیزه ها و عملکردهایی است که نقش
مخرب دارند و زمینه را برای درهم ریختن نقشه و هدف تکامل فراهم می کنند.
بر این
اساس ناسازگار کسی است که در خلاف مسیر و موازین مورد قبول گام برمی دارد; کسی که
کاری خلاف رفتار انسانهای منضبط و معقول انجام می دهد، رفتاری مشوش و مغشوش، بر
خلاف انتظار و غیر قابل تحمل دارد و در برابر مشکلات زندگی ابراز ضعف نموده، به
اعمال خلاف شرع و منافی با اخلاق در جامعه دست می زند; مثل کودکی در اثر مشکلات
اقتصادی و اجتماعی و.. بر اموال دیگران دست می یازد و اقدام به سرقت می کند.
(3)
دزدی یا
سرقت، از جلوه های خطرناک ناسازگاری است که در آن، دست فرد به مال دیگری، دراز
می شود و چیزی را که از آن او نیست و در کسب آن، کوشش و تلاشی نکرده است به دست
می آورد و از عمل خویش، پشیمان نیست. (4)
عوامل مؤثر در ایجاد بزه و بزهکاری
بر اساس
تحقیقات گسترده ای که به منظور پی بردن به علل تخلف نوجوانان انجام شده است،
می توان عوامل زیر را در بزهکاری مؤثر دانست:
1- گروه
سنی کمتر از پانزده سال آمادگی بیشتری برای ارتکاب بزه دارند.
2- جرائم
بطور کلی در حومه شهرها بیشتر از شهرها و روستاها اتفاق می افتد.
3-
نوجوانانی که در جامعه از تحصیلات، تفریحات سالم و سرگرمی و کار سازنده به دلایلی،
بی بهره باشند، بیشتر به ارتکاب جرائم گرایش دارند; به بیان دیگر، جهت نیل به
هدفهای خویش، به شیوه ای اجتماع پسند، راههای دیگری در اختیار ندارند.
4-
نوجوانانی که از نظر مالی در رفاه بوده ولی از توجه و محبت بی بهره باشند، ممکن
است به بزهکاری روی آورند. بزهکاری در طبقات مرفه اغلب به منظور جلب توجه والدین و
ابراز نارضایتی و یاس نوجوانان و در مواردی انتقام گرفتن از آنهاست.
5- رشد
محدود و ناکافی نوجوانان در زمینه مسائل اخلاقی و معنوی یکی از عوامل عمده گرایش
به بزهکاری است.
6-
خصوصیات جسمانی بر بزهکاری پسرها بی تاثیر نیست.
7- پسران،
به مراتب بیشتر از دختران، مرتکب خلاف و بزه می شوند. این نسبت در تحقیقات بیش از
پنج برابر است. (5)
ریشه ها و علل بزهکاری
یکی از
علل بنیادی بزهکاری، ناکامی است. نیازهای نوجوانان برای احراز هویت، امنیت و
استقلال و محبت، گاه آنگونه با شکست مواجه می شود که رفتار ضد اجتماعی به عنوان
کوششی در جهت کاهش دادن تنش های انباشته شده آنان، بروز می کند. پاره ای از شرایط
زندگی و شرایط فیزیکی که احتمالا ایجاد ناکامی می کنند و به بزهکاری می انجامد،
عبارت است از:
کم هوشی،
فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، تعارض در خانواده و فروپاشی خانواده ها، بی محبتی
والدین نسبت به فرزندان، نبودن ضوابط اخلاقی و اعتقادی صحیح در خانواده، تحقیر و
شکست در مدرسه، احساس حقارت ناشی از عیوب جسمی یا علل تخیلی و یا واقعی.
در زمینه
شرایط خانوادگی و ایجاد بزهکاری در کودک باید گفت: بیشتر بزهکاران، متعلق به
خانواده هایی هستند که در آن محبت و تفاهم کمتری وجود دارد. و غالبا دارای
خانواده های از هم پاشیده(در اثر طلاق، مرگ یکی از والدین و...) می باشند یا دارای
والدین بسیار خشن و سختگیر یا بی تفاوت و بی توجهند. والدین آنها کم سواد، بی سواد
و عده زیادی از نظر مالی در وضعیت نامطلوب و بیکار می باشند. پایبند نبودن
خانواده ها به اصول و ضوابط صحیح اخلاقی و اعتقادی را نیز می توان عاملی مؤثر در
گسترش بزهکاری نوجوانان دانست. از دیگر عوامل بزهکاری، محیط و شرایط مدرسه است.
گاه مدارس، موقعیت های بسیار ناسالم و نامطلوبی برای جوانان ایجاد می کنند. در
مدارس شلوغ و پر جمعیت که معلمان با انبوهی از دانش آموزان و وظایف و تکالیف متعدد
مواجهند، آنها فرصت کمی برای توجه به مشکلات و نیازهای هریک از دانش آموزان دارند.
دانش آموزی که در مورد وضع تحصیلی یا اجتماعی و یا شخصی خویش به کمک نیاز دارد ولی
ناامید از کمک دیگران است، ممکن است به شیوه های جبرانی، به رفتار بزهکارانه روی
آورد تا از این طریق جلب توجه و احساس موفقیت کند.
بیکاری و
بی ثمر بودن نیز یکی دیگر از عوامل بزهکاری است. نبودن امکانات برای کار کردن
نوجوان و صرف انرژی آنها در جهتی سازنده، احساس بیهودگی و پوچی از یک سو، و هر
احساس حقارت و ناکامی ناشی از وضعیت بد خانوادگی اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی از سوی
دیگر می تواند به رفتار بزهکارانه بینجامد. (6)
روشهای پیشگیری و درمان بزهکاری
مساله
بزهکاری اطفال و نوجوان، یک مشکل واقعی در جامعه ماست و باید در حد امکان، برای از
بین بردن شرایط جرم زا، چاره ای اندیشید; چرا که بزهکاری امروز نوجوانان، می تواند
عامل جرائم فردای بزرگسالان باشد. هر جامعه برای هر بزهکار، متحمل هزینه های مادی
و معنوی سنگینی می شود. در کانونهای اصلاح و تربیت ایران، سالانه، میلیونها تومان
برای باصطلاح، اصلاح و تربیت نوجوان بزهکار صرف می شود; اما بدآموزی هایی که از
زندگی افراد بزهکار در کنار یکدیگر حاصل می شود، منجر به تکرار جرم توسط مجرمان
قبلی می گردد.
مسؤولان
باید، به این کانونها، توجه بیشتری کنند و ضمن ارزیابی مجدد آنها، قسمتی از این
هزینه هنگفت را برای بالابردن کمیت و کیفیت تعلیم و تربیت افراد جامعه، بویژه
کودکان و نوجوانان و نیز رفاه خانواده ها، خاصه در مناطقی که فقر اقتصادی و فقر
فرهنگی و اجتماعی حاکم است، تخصیص دهند.
پیشنهادهای عملی :
1) ایجاد
زمینه های تربیتی و آموزش رسمی و غیر رسمی در محیطهای خانوادگی، در پیشگیری از
بزهکاری و حتی کمک به نوجوان پریشانحال می تواند بسیار مفید باشد; البته نباید
انتظار معجزه آسایی از این اقدامات داشته باشیم که مثلا با تاسیس یک مدرسه در
منطقه ای محروم و دورافتاده، مشکل بزهکاری حل شود.
2) تشکیل
گروههای عمل در هر محله و منطقه، مثلا گروههایی که نوجوان بتواند با عضویت در امور
و فعالیت های مثبت محله خود، مشارکت داشته باشند، باعث می گردد که نوجوان به
کارآیی و مثبت بودن خود در جامعه پی ببرد.
3) نظارت
و کنترل دقیقتر در مدارس با برقراری ارتباط نزدیکتر معلمان و نوجوانان .
4)
برخوردهای جدی تر کادر قضایی و انتظامی با جرائم بزرگسالان .
5)
برنامه های آموزشی سرگرم کننده در جهت پیشگیری از بزهکاری و عواقب خطرناک آن از
طریق رسانه های گروهی، بویژه تلویزیون.
6) ایجاد
زمینه برای رشد اخلاقی نوجوان بر اساس معیار صحیح اعتقادی و ارزشی حاکم بر جامعه.
7) ایجاد
مراکز و محیطهای فرهنگی، هنری، ورزشی و تفریحی سالم برای نوجوانان . (7)
سرقت از دیدگاه جرم شناسان
سرقت یا
ربودن مال غیر به قصد تملک رایج ترین جرمی است که در هر کشور و در هر منطقه اتفاق
می افتد. سارقان ولخرج بوده و اشیای مسروقه را به نازلترین قیمت به فروش
می رسانند. بطور کلی سرقت به دو نوع انجام می گیرد:
1-
سرقت ساده که سارق بدون توسل به زور، شیئی را می رباید.
2-
سرقت با توسل به زور و تهاجم که بطور فردی یا دسته جمعی(باند) اتفاق می افتد.
سارقان برای ارتکاب اینگونه سرقت صندوق دار، بانک، رهگذر، محل کسب و یا ساکنان
منازل را مورد حمله قرار می دهند و یا با شکستن حرز و در، بالا رفتن از دیوار،
خراب کردن دیوار، سقف و یا کف محل مورد نظر، مرتکب جرم می شوند.
انگیزه
ارتکاب جرم در سرقت به شرح زیر است :
- حرص و
طمع
- رفع
نیاز و حوائج ضروری; مثل سرقت مواد خوراکی و البسه که تحت فشار زندگی و نیاز، به
وقوع می پیوندد.
- انتقام
جویی: سرقت از کارگاه ها و کارخانه ها و محل کسب .
سرقت
وسایل نقلیه یکی از معضلات اجتماعی امروزی است. کیفیت ارتکاب جرم با استفاده از
غفلت مالک وسیله نقلیه، کلید ساختگی و شکستن در اتومبیل انجام می گیرد. انگیزه
ربودن وسایل نقلیه عبارت است از:
- اوراق
کردن و فروش لوازم یدکی
- فروش
وسیله نقلیه
- حمل
اموال و اشیای مسروقه
- حمل
مواد مخدر
- اشتیاق
به رانندگی
- گردش و
تفریح
- استفاده
از یک وضعیت غیر مترقبه: در اتومبیل باز و یا محل پارک وسیله نقلیه خلوت است.
(8)
سرقت از دیدگاه فقه و حقوق کیفری اسلام
سرقت مال
دیگران از جرائم بزرگی است که در آن به حق خدای تعالی و حق انسانها تجاوز شده است.
حقوق جزای اسلامی در صدد ریشه کن کردن این تعدی برآمده است و با این هدف، کیفرهای
قاطعی را و برای آن تعیین کرده است. تا کسی در جامعه اسلامی انگل وار از ثمره کار
دیگران ارتزاق نکند و بدون فعالیت و کوشش و با اعمال پست و رعب انگیز و با روش های
ناهنجاری که نمودار بی اعتنایی او به ارزش های انسانی و مصلحت های اجتماعی است از
راه ستم بر مال دیگران تسلط نیابد.
مال در
اسلام، محترم و مالکیت مورد تایید قوانین فقهی است. مالکیت از حقوقی است که خداوند
برای انسان مقرر داشته است و همه ادیان آسمانی از دیرباز از آن حمایت کرده اند.
حقوق جزای
اسلامی از این حق نیز مانند سایر حقوق فردی و اجتماعی حمایت می کند.
حقوق جزای
اسلام براساس عدالت و مصالح معتبر اسلامی برای ایجاد نظم اجتماعی و امنیت
قانونگذاری شده است و حقوقی که این چنین بر مبنای عدالت تعیین شده است، باید
همواره میان جرمها و کیفرها برابری و هماهنگی را مراعات کند. این سازگاری و برابری
در بیشتر مقررات جزایی بوضوح مشاهده می شود، ولی در پاره ای موارد برای گروهی از
حقوقدانان ناشناخته مانده است; از اینرو لب به اعتراض می گشایند. یکی از ایرادهای
آنان در مورد کیفر سرقت است. آنان می گویند کیفر سرقت سنگین است و با جرم آن
هماهنگی ندارد. این انتقاد را بعضی از حقوقدانان غرب زده ما نیز در آثار خود
بصورتی مغرضانه مطرح کرده و گفته اند اسلام در حقوق جزای خود، یک انسان گرسنه را
که از فرط گرسنگی دست به دزدی زده محکوم به بریدن دست می کند. در جواب باید گفت
همه کتابهای معتبر فقهی این نکته را بروشنی بیان کرده اند که یکی از چیزهایی که
مانع اجرای کیفر قطع دست می شود، دزدی در گرسنگی است.
منکر
نمی شویم که قطع دست، کیفری سنگین است، اما اگر همه شرایطی را که در وجوب این کیفر
معتبر و مؤثر است، مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید این کیفر سنگینتر از جرمش
نیست.
بعضی از
مستشرقان گمان کرده اند که اسلام دست هر دزدی را می برد، البته اگر این گمان
واقعیت داشت، ما هم مثل آنان کیفر قطع را سنگین می یافتیم ; ولی این گمان از
واقعیت بسیار فاصله دارد. با همه شرایطی که برای دزد مقرر شده، از میان هزاران دزد
یکی محکوم به قطع می شود. (9)
حضرت امام
خمینی رحمه الله برای اجرای حد بر سارق، شرایط زیر را ذکر کرده اند:
اول -
بلوغ است; پس اگر بچه ای سرقت کرد، حد نمی خورد و حاکم طبق آنچه که صلاح می بیند
او را تادیب می کند ولو این که دزدی از بچه تا پنج مرتبه و بیشتر، تکرار شود.
دوم - عقل
است ; پس از دیوانه ولو این که ادواری باشد در صورتی که در حال دور جنونش دزدی کند
قطع نمی شود اگر چه از او تکرار شود.
سوم -
اختیار است ; پس از شخص مکره قطع نمی شود.
چهارم -
عدم اضطرار است ; پس اگر شخص مضطر جهت رفع اضطرارش دزدی کند; قطع نمی شود.
پنجم -
این که دزد محل حفظ را بشکند یا پاره کند، به تنهایی باشد یا شریک داشته باشد. پس
اگر غیر دزد هتک کند و او از غیر حرز بدزدد از هیچ کدام آنها قطع نمی شود ; اگر چه
هر دو با هم برای دزدی و کمک در آن به همدیگر، آمده باشند.
ششم - این
که خودش یا به مشارکت دیگری، متاع را از حرز خارج سازد و اخراج آن به مباشرت تحقق
پیدا می کند کما این که آن را روی شانه اش قرار دهد و خارج سازد و به تسبیب هم
تحقق پیدا کند.
هفتم -
این که دزد، پدر کسی که از او دزدی شده، نباشد; پس از پدر برای مال فرزندش قطع
نمی شود.
هشتم -
این که بطور پنهانی بگیرد; پس اگر حرز را به قهر بطور ظاهر بشکند و بگیرد قطع
نمی شود; بلکه اگر بطور پنهانی بشکند ولی بصورت ظاهر و بزور بردارد، چنین است.
(10)
سرقت از دیدگاه قرآن و روایات
والسارق و
السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالا من الله و الله عزیز حکیم. فمن تاب
من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم (11) ;
«دستهای مرد و زن را قطع کنید که قطع مذکور کیفر کردار آنان است، این عقوبتی است
که از جانب خداوند متعال تعیین شده است، و خداوند توانای بی همتا همه کارها را از
روی حکمت انجام می دهد و هر کس که بعد از تجاوزش توبه کند و عمل شایسته انجام دهد
خداوند متعال توبه اش را می پذیرد; زیرا خداوند آمرزنده و رحیم است.»
خبر صحیح حلبی از امام صادق علیه السلام:
قال اذا
سرق الصبی عفی عنه، فان عاد غرر، فان عاد قطع اطراف الاصابع، فان عاد قطع اسفل من
ذلک .
وقتی که
کودکی سرقت کند از او می گذرند و چنانچه تکرار کند تادیب می شود و چنانچه تکرار
کند سرانگشتانش قطع می شود، و باز اگر تکرار کند پایین تر از این بریده می شود.
روایت ابی بصیر از امام باقرعلیه السلام:
سالت ابا
جعفرعلیه السلام: عن رفقه فی سفر سرق بعضهم متاع بعض؟ فقال: هذا خائن، لما یقطع، و
کذلک اذا سرق من منزل ابیه. لا یقطع، لان الابن لا یحجب عن الدخول الی منزل ابیه،
هذا خائن و کذلک اذا سرق من منزل اخیه اخته اذا کان یدخل علیهما لا یججبانه عن
الدخول .
از امام
باقرعلیه السلام درباره رفقای همسفر که یکی متاع دیگری را دزدیده است پرسیدم.
فرمودند: این خائن است کیفر قطع ندارد، و همچنین اگر از منزل پدرش سرقت کند، کیفر
قطع ندارد; زیرا فرزند از دخول در بیت پدر ممنوع نیست، این خائن است و همچنین اگر
از منزل برادر و یا خواهرش سرقت کند وقتی که بر آنان وارد می شود، او را از دخول
منع نمی کنند.
لا یقطع
السارق حتی یقر بالسرقة مرتین، فان رجع ضمن السرقة، و لم یقطع اذا لم یکن شهود.
دست دزد
بریده نمی شود مگر دوبار اقرار کند، و چنانچه از اقرارش برگردد، مال مسروق را ضامن
است اما کیفر قطع ندارد، اگر گواهانی نباشند.
حضرت علی
علیه السلام می فرماید:
انی
استحیی من الله ا ن لا ادع له یدا یاکل بها و یستنجی بها و رجلا یمشی علیها وبهذا
حاج بقیة الصحابة فحجهم فانعقدا جماعا.
من از
خداوند متعال شرم دارم که برای دزد دستی نگه دارم که با آن بخورد و تطهیر کند،
پایی نگه دارم که بر آن راه رود و با همین بیان با بقیه صحابه احتجاج کردند.
(12)
سرقت و آثار زیان بار آن بر جامعه و فرد:
سرقت،
جلوه ای ناسازگار و از انواع کجرفتاریهای کودکان می باشد. (13)
دزدی عملی
است نادرست و در همه فرهنگها، مذاهب و اخلاقیات، ناپسند شمرده می شود. در اسلام
برای دزد، قوانین کیفری سختی تنظیم شده است که دامنه آن، کودکان را نیز در
برمی گیرد. اگر دزدی در جامعه ای رواج یابد، امنیت مالی جامعه، از میان خواهد رفت.
و زندگی در آن جامعه دشوار خواهد شد. زیرا بخش اعظم آرامش و سکون جامعه به این
دلیل است که انسانها احساس می کنند حاصل تلاش و کوششان، متعلق به خودشان است. و
چنانچه این احساس به خطر بیفتد، مردم، دست از کار و فعالیت، کشیده و سرگرم حفظ
ماحصل تلاش خود خواهند بود. اگر کودک، دست به دزدی بزند و به آن عادت کند، زندگی
برای او نیز دشوار خواهد شد. زیرا دائما درصدد اقدام به آن امر است و رسوایی و خفت
آن تدریجا از میان خواهد رفت و بعدها رسوایی آن دامنگیر والدین و مربیان خواهد شد.
دزدی طفل،
در صورت کشف نشدن، نیز زیان بار است; زیرا خیانت در افکار و روحیه اش اثر گذاشته،
آن را ویران و وجدانش را ناراحت و افسرده خواهد ساخت. خطای اخلاقی ضمن تاثیر در
روحیه کودک، احساس شرمندگیهای اولیه او را از درون می خورد و کودک افسرده خواهد
شد. (14)
دستبرد و
سرقتهایی که کودکان و نوجوانان نابهنجار و کج رفتار انجام می دهند، معمولا با نقشه
ماهرانه قبلی و غالبا فقط بخاطر بدجنسی است. هدف از این نوع دستبردها، اذیت و آزار
رساندن به دیگری است. گاهی اوقات، می خواهند، کسی را که با آنها، مخالفتی کرده،
تنبیه کنند. در اکثر موارد علاوه بر آزار و اذیت، نفع فردی و سطحی در میان است.
متاسفانه این نوع دزدیها، مرتبا تکرار می شود. به این علت که کودک و نوجوان، تهدید
پذیر نیست. و تهدید و توبیخ آنها همیشه به نتیجه خوبی نمی رسد. (15)
در موارد
بسیاری نیز کودکان به خاطر مشکلات اقتصادی و فقر، دست به دزدی می زنند تا به این
وسیله امرار معاش کنند.
عوامل مؤثر در سرقت و نحوه پیشگیری از آن
دزدی علت
و انگیزه ای دارد که باید دید کدام نیاز یا نیازهای کودک با این نوع رفتار،
برآورده می شود.
در مورد
علل دزدی چنین آمده است: کودک احتمالا دست به دزدی می زند چون:
1- گرسنگی
.
2- رفع
نیازمندیها: گاه شخص به پول احتیاج دارد تا برای خود یا یکی از عزیزانش چیزی بخرد
یا مورد تایید اجتماعی دوستانش قرار بگیرد.
3- ابراز
دشمنی و انتقام: گهگاه نیز کودکان به منظور تلافی و انتقام گرفتن از کودکی دیگر،
یا معلم و یا ابراز دشمنی نسبت به والدین خویش دزدی می کنند. (16)
4-
نادانی: برخی از اعمال از نظر ما دزدی است; در حالی که از نظر کودک دزدی به حساب
نمی آید. او در مورد امری احساس نیاز کرده و ضرورتی ندیده است آن را با پدر و
مادرش در میان گذارد; مثلا گرسنه بوده، هوس میوه کرده، بدون اجازه به محل مورد نظر
رفته غذا یا میوه را آنجا دیده، بدون توجه به سهم دیگران رفع احتیاج کرده است. او
نمی دانسته که این کار، نارواست.
5-
محرومیت: (17) گاهی دزدی به خاطر این است که کودک از اشیای مورد
علاقه اش محروم است. پول روزانه ندارد و خود را از غذا، میوه و اسباب بازی و...
محروم می بیند. هرچند در منزل غذا می خورد ولی به غذاهایی هم که در بیرون می بیند،
علاقه مند است; بخصوص که دوستان خود را با آن خوراکیها می بیند. چنانچه نیکو پرورش
نیافته باشد، سعی خواهد داشت نیازمندیهای خود را ولو نامشروع تامین کند. تنها راه
اصلاح او تربیت و دادن مقاومت و یا تامین نیازهای اولیه و رفع محرومیت از او است.
6-
علاقه مندی: گاهی کودک به چیزی چون عینک و یا ابزار دیگری که مورد استفاده
بزرگسالان می باشد، علاقه مند است می خواهد آن را دستکاری و یا به گونه ای از آن
استفاده کند. ولی از طرف والدین از آن کار منع شده است، یا گاهی خجالت می کشد که
به پدر و ماد خود بگوید یا می داند که اگر هم بگوید، فایده ای ندارد.
معمولا
راه اصلاح، این است که کودک را از تمام خواسته هایش منع نکنیم. و در بعضی موارد،
ضمن مراقبت، به او اجازه دهیم که شی ء مورد علاقه اش را لمس کند و با آن بازی کند.
7- ترس:
گاهی طفل چیزی را گم کرده و احساس می کند که اگر والدینش را آگاه سازد، تنبیه
می شود. در نتیجه از جایی پولی می دزد و شی ء مورد نظر را می خرد و به جای آن
می گذارد.
8- مهم
نشان دادن: گاهی دزدی به خاطر آن است که طفل می خواهد خود را بزرگتر از آنچه هست و
دارای قدرت فوق العاده جلوه دهد، خودنمایی کند، خود را زرنگ و باهوش بنمایاند و
تظاهر کند که از دست او هم کاری برمی آید.گمان می کند داشتن فلان شی ء نشانه عظمت
است و سعی دارد آن را به هر گونه ای که هست به دست آورد. - بدیهی است که این مهم
نشان دادن، مکتسب از جامعه است.- راه اصلاح او خریداری خودنمایی های او به میزان
قابل قبول و تفهیم این نکته به اوست که چنین عملی، نه تنها او را از نظر دیگران،
مهم نمی کند بلکه او را خوار و حقیر هم خواهد کرد. (18)
روشهای اصلاح و درمان دزدی و سرقت اطفال بزهکار
طرق
اصلاحی برای بازسازی چنین کودکانی متعدد است. در جمع بررسیها می توان به این نتیجه
رسید که برای اصلاح، بهتر است والدین و مربیان به جای تنبیه، بکوشند فکر و روحیه
کودک را درک کرده و طرق اصلاحی زیر را بکار گیرند، چون کودک مانند فردی بزرگسال
نیست که با آگاهی از همه ابعاد مساله، تن به چنان خفتی دهد. با این روشها، می توان
او را زودتر از تنبیه، درمان ساخت. این روشها عبارتند از:
1- آگاه
ساختن: ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از کودکان از قبح عمل و حتی از نوع عمل
آگاهی ندارند. نمی دانند دزدی چیست و تازه اگر هم بدانند از شدت قبح آن بی خبرند.
باید به آنها آموخت که زیان مساله چیست و چه عواقب و رسوایی را دربردارد. جهل،
بلایی بزرگ است که ثمره تلخی دارد.
2- رفع
محرومیت: باید کودکان را تامین کرد; البته نه به گونه ای که چون شاهزاده ای زندگی
کند بلکه باید حداقلی را برای آنها، قائل شد تا به آنها نشان داده شود که والدین
در فکر تامین خوشبختی آنها هستند. دادن پول تو جیبی به کودکی که کم و بیش در
خیابانها، رفت و آمدی دارد، ضروری است تا اگر هوسی کرد و غذایی را خواست بتواند
بخرد و گرسنگی خود را رفع کند و یا امکان شرکت در یک فعالیت جمعی را بیابد. البته
قبلا باید، تذکرات لازم به او داده شود و به او تفهیم شود که خرید چه چیزهایی
ممنوع و ناصواب است.
3- تهیه
چیزهای مورد علاقه: والدین، باید کودک را از آنچه که مورد علاقه اوست، سیر کنند;
به گونه ای که هوس فوق العاده ای درباره آن، نداشته باشد. شاید برای والدین، امکان
نداشته باشد که همه آنچه را طفل دوست دارد، برای او خریداری کنند. ولی لا اقل
می توانند با خرید اشیای مشابه، هوس او را فرونشانند. و اگر مثلا تهیه میوه مورد
علاقه کودک برای خانواده مشکل است. سن کودک برای درک وضعیت خانواده کافی نیست،
باید به هر گونه ای که هست ولو به مقدار کم آن را برای او فراهم کنند. وگرنه با
توپ و تشر و کتک زدن مساله حل نخواهد شد; زیرا طفل اگر فرصتی به دست آورد، تن به
خیانت خواهد داد.
4- ابراز
آگاهی : ابراز آگاهی از خیانت و کار ناپسند کودک ممکن است او را سر عقل آورد. پدر
در خانه می تواند بدون اینکه مساله را به رخ طفل بکشد، او را از راهی دیگر، هوشیار
سازد، مثلا از راه کمتر حرف زدن با او، کمتر خندیدن و... و مادر نیز به طفل
می گوید: ظاهرا پدرت از این مساله خبردار شده است و...
5- ذکر
داستانها: بیان داستانهای ملامت بار و سرزنش کننده افرادی که تن به خفت دزدی
داده اند، برای کودک هوشیار کننده است. داستانها، باید به کودک نشان دهد که فلان
کس، دزدی کرد و به فلان عقوبت، دچار شد، و یا دچار فلان رسوایی شد و عاقبت سرقت،
خطرناک و ویران کننده است.
6- پند و
موعظه: در برخی موارد بخصوص در دفعات اول - که کودک با آگاهی به قبح عمل، دست به
دزدی می زند می توان او را پند و موعظه کرد. و باید به او فهماند که این عمل، مورد
رضای خداوند و پدر و مادر نیست، زشت و ناپسند است و آبروی او و خانواده را می برد.
7- تذکر و
اخطار: در مواردی که پند و موعظه، مؤثر واقع نمی شود، باید به کودک تذکر داد و به
او گفت که خطاهای او مکرر شده است و اگر ترک نکند او را چنین و چنان خواهیم کرد.
بدیهی است که مربیان آگاه سعی می کنند اخطارشان، به گونه ای باشد که طفل آن را
واقعی و جدی تلقی کند; همچنین باید به کودک اخطاری داده شود که قابل اعمال باشد و
والدین، قصد عملی کردن آن را داشته باشند.
8- تنبیه:
در صورتی که هیچ یک از طرق مذکور و کنترل معاشرتها هم سودی نبخشد و تهدید و
تخویف ها مؤثر نباشد بناچار باید اقدام به تنبیه نمود; حتی تنبیه بدنی. (19)
بنابراین
در تمام موارد، کمک و درمان کودک، بستگی تام به شناخت انگیزه های حاکم بر رفتار او
دارد; مثلا برای کودکی که گرسنه است، باید حداقل نیاز اولیه او رفع شود، به کودکی
که برای جلب توجه و تایید گروه دوستانش دست به دزدی می زند باید کمک کرد، تا از
طریق راههای مشروع، در پی کسب محبوبیت اجتماعی برآید.
کودکی را
که برای جلب توجه والدین یا انتقام جویی از آنها دزدی می کند، باید مورد توجه و
محبت بیشتر قرار داد.
از دیدگاه
روان شناسی، اعتراف خواستن از کودکی که دزدی می کند و یا تهمت زدن به او در نزد
دیگران، بسیار غیر عاقلانه و نادرست است; زیرا با این گونه روشها ریشه اصلی و
علت بنیادی، بسختی و بندرت قابل تشخیص خواهد بود. و این عمل به دروغگویی کودک یا
ریختن آبروی او برای عملی که ممکن است دیگر، هرگز مرتکب آن نشود، منتهی خواهد شد.
(20)
عکس العمل والدین نسبت به سرقت اطفال
معمولا
عکس العملهای والدین در زمینه دزدی کودکان، شدید است; زیرا آنان به این امر
می اندیشند که این موجب وارد آمدن لطمه ای بر آبروی خانواده آنهاست. البته این
تصور درست است; به شرطی که کودکان آنها، به سن تمیز رسیده باشند وگرنه نباید مساله
مهمی به حساب آید.
والدین
تحت تاثیر احساسات خود، کودکان دزد را سخت تنبیه می کنند و این تنبیه در موردی
ممکن است موجب نقص عضو، ایجاد نارسایی ها و دیگر مسائلی از این قبیل باشد.
فراموش
نکنیم که تنبیه، یکی از راههای اصلاح است ولی تنها راه اصلاح نیست. این امر، اگر
شدید و مخصوصا برای کودکان خردسال اجرا شود، راه بسیار نامناسبی است; زیرا ممکن
است در کودک حالت طغیان و عصیان را پدید آورد. و روح انتقام جویی او را تقویت
کرده، عملش را تشدید کند و حداقل موجب تنفر شدید شود. (21)
هشدار و تذکر
این هشدار
قابل ذکر است که اعمال برخی روشها، نه تنها کودک را اصلاح نمی کند، بلکه او را از
هدف دراز مدتی که مربی، در پیش دارد، دور می دارد و باعث برهم خوردن نظم و روابط
موجود بین کودک واولیای او می شود.
در برابر
دزدی، خشم و عصبانیت و حتی تنبیه بدنی کار ساز نیست.
توهین ها،
اهانت ها، دروغگو و دزد خواندن کودک، هم دردی را دوا نمی کند. چون، طفل بتدریج به
آن اهانتها خو می گیرد. او کمبودهای شخصیتی را از طریق سرقتهای دیگر، افزون کردن
درآمد و صرف آن در راه معاشرانی که تحسینش می کنند، جبران می کند.
تشر زدن
به کودک و بازخواستهای خشم آلود هم او را اصلاح نخواهد کرد; زیرا کودک سعی می کند
به دروغ متوسل شود و به گونه ای در برابر مقاومتها، از خود دفاع کند.
بهترین
راه کنار آمدن با کودک، مذاکره نرم و ملایم، تذکرات خیرخواهانه و رفع نیازهای او
تا حد امکان است. قبل از آن نیز ضروری است از علل دزدی آگاه شویم، به رفع آنها
بپردازیم. (22)
منابع :
- تربیت و
بازسازی کودکان: علی قائمی، انتشارات امیری، چاپ نهم، تهران، 1374
- تحریر
الوسیله: حضرت امام خمینی رحمه الله، ترجمه علی اسلامی، انتشارات اسلامی، ج 4، چاپ
پانزدهم، تهران، 1377
- تطبیق
در حقوق جزای عمومی اسلام: علیرضا فیضی، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1365
- جزوه
بزهکاری اطفال: انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام، واحد خواهران
- حقوق
کیفری در اسلام: محمد محمدی گیلانی، انتشارات المهدی، چاپ دوم، تهران، 1362
- راه حل
شکل گیری اخلاق در کودک: عبدالعظیم کریمی، انتشارات تربیت، چاپ دوم، تهران، 1376
-
رفتارهای بهنجار و نابهنجار: شکوه نوابی نژاد، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان،
چاپ پنجم، تهران 1375
-
روان شناسی نوجوانان و جوانان: سید احمد احمدی، انتشارات مشعل، چاپ ششم، تهران،
1375
- مبانی
جرم شناسی: مهدی کی نیا، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ چهارم ، جلد دوم، تهران،
1370
- مجرم
کیست، جرم شناسی چیست؟: تاج زمان دانش، انتشارات مؤسسه کیهان، چاپ دوم، تهران،
1368
- مجله
حقوق و اجتماع: مدیر مسؤول محمد رضا کامیار، شماره 8، سال دوم، خرداد و تیر 1377
پی نوشتها:.
1) ر.ک:
رفتارهای بهنجار و نابهنجار، شکوه نوابی نژاد، ج 5،.
2) همان
منبع، ص 116.
3) تربیت
و بازسازی کودکان، علی قائمی، ص 12.
4) همان
منبع، ص 17.
5)
رفتارهای بهنجار و نابهنجار، ص 117-118.
6) همان
منبع، ص 118-124.
7)
رفتارهای بهنجار و نابهنجار، ص 124-126.
8) مجرم
کیست، جرم شناسی چیست؟، تاج زمان دانش، ص 313-314.
9) تطبیق
در حقوق جزای عمومی اسلام، علیرضا فیض، ص 253-260.
10) ترجمه
تحریر الوسیله، حضرت امام خمینی، ج 4 ، مساله 1، ص 221-222.
11)
مائده، 39-38.
12) حقوق
کیفری در اسلام، محمد محمدی گیلانی، ص 191-223.
13) تربیت
و بازسازی کودکان، ص 17.
14)
تربیت بازسازی کودکان، علی قائمی، ص 202-204.
15) جزوه
بزهکاری اطفال، تدوین شده دانشگاه امام صادق (ع)، انتشارات دانشگاه، ص 31.
16) نیاز
به مواد مخدر در بسیاری موارد منجر به بزهکاری وقوع جرائمی از جمله سرقت می گردد..
ر.ک:
مبانی جرم شناسی، مهدی کی نیا، ص 366; روان شناسی نوجوانان و جوانان، سید احمد
احمدی، ص 168.
17) مراحل
شکل گیری اخلاق کودک، عبدالعظیم کریمی، ص 196.
18) تربیت
و بازسازی کودکان، ص 205-206.
19) همان
منبع، ص 206-207.
20)
رفتارهای بهنجار، نابهنجار، ص 65.
21) تربیت
و بازسازی کودکان، ص 204.
22) همان
منبع، ص 201.