خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و فهمید که نزدیک است که از این دنیا به جوار الهی ارتحال کند، وصیت کرد:
مرااز کنار امام هفتم(ع)باب الحوایج الی اللّه ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روی قبرم در پیشگاه امام هفتم(ع) مثلاً نوشته نشود: «ایت الله» یا «علاّمه»، چون آن بزرگوار قرآن ناطق و امام مُلک و ملکوت است.بلکه روی قبر من بنویسید: «وکَلبُهُم باسِط ذِراعَیه بِالوَصید»[1]. (سگ ایشان ]اصحاب کهف]پاهای خود را در آستانه در دراز کرده بوده.).
این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه ، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بنا کننده رصد خانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی وبالاخره خواجه نصیر الدین طوسی، استاد بشر و استاد کل فی الکل است، اما در پیشگاه امام هفتم(ع) وصیت می کند که آن ایه را روی قبرش بنویسند،چون او می داند که:
گفتن بر خورشید که من چشمه نورم دانند بزرگان که سزاوار سُها نیست
سُها؛ ستاره ای است خیلی کوچک، طرف قطب شمال. در کتابها نوشته اند که نور چشم را بوسیله آن امتحان می کنند. هرکس ستاره سُها را ببیند، چشمش خیلی قوی است. حالا ستاره سُها بیاید در پیش آفتاب عالم تاب، بگوید من هم نور دارم.