ماهان شبکه ایرانیان

پای درس علی(علیه السلام)زنگ چهارم

رفیق! تا حالا شده از حق خودت بگذری؟! تا حالا شده که بدانی که حق با توست و همه هم این را بدانند، با این حال از حق مسلم خودت بگذری؟ می دانم! خیلی سخت است! گاهی اوقات شده که یک نفر جلوی آدم را می گیرد و می گوید من از حقم نمی توانم بگذرم، و تو با آرامش تمام به او می گویی: فلانی، به خاطر من بیا و گذشت کن! و او جوابت را می دهد: آخر حقم است! چگونه از آن ...

جایگاه اتحاد در ماجرای غصب خلافت

رفیق! تا حالا شده از حق خودت بگذری؟! تا حالا شده که بدانی که حق با توست و همه هم این را بدانند، با این حال از حق مسلم خودت بگذری؟ می دانم! خیلی سخت است! گاهی اوقات شده که یک نفر جلوی آدم را می گیرد و می گوید من از حقم نمی توانم بگذرم، و تو با آرامش تمام به او می گویی: فلانی، به خاطر من بیا و گذشت کن! و او جوابت را می دهد: آخر حقم است! چگونه از آن گذشت کنم؟ و تو باید در چنین جایی این گونه جواب بدهی: چون حق توست می گویم گذشت کن، و گرنه اگر حقت نبود که گذشت معنا نداشت! آری، گذشت آن جا معنا دارد که حق مسلم تو باشد و با کمال شجاعت و صراحت از آن بگذری.

نمی خواهم بگویم آدمی همه جا از حقش بگذرد و زمینه ظلم و ستم را بیش تر فراهم کند! قبول دارم که بعضی اوقات همین گذشت های من و تو باعث می شود که آدم متکبر، به تکبر خودش بیفزاید و هیچ مانعی را بر سر راهش نبیند! امروزه اگر من و تو بخواهیم از حق مسلم خودمان مثل انرژی هسته ای است بگذریم، به خود و ایندگان خیانت کرده ایم و تازه، زمینه تسلط بیگانگان را فراهم ساخته ایم. اصلاً و ابدا نمی گذریم و قبول داریم که «اشک کباب موجب طغیان آتش است».

اما گاهی وقت ها سر یک مسأله شخصی با کسی درگیر هستیم و مصلحت چیز دیگری را اقتضا می کند یا گاهی وقت ها در یک مسأله عمومی، مصلحت جامعه چیز دیگری را می طلبد. آن جاست که انسان باید آن مصلحت را در نظر بگیرد تا اجتماع از هم نپاشد. آن جاست که انسان باید خود را فدا کند که ارزش ها بماند و دین پایدار و استوار شود. این جا تو باشی چه کار می کنی؟ ایا حاضر به فداکاری و گذشت هستی؟!

کسی شک نداشت که خلافت و ولایت بر مسلمانان، حق مسلم علی(علیه السلام) ـ مولای من و تو ـ است کسی هم شک نداشت که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها و بارها این مسأله را به مردم ابلاغ کرده بود. کسی هم شک نداشت که این فرمان، فرمان خداست و پیامبر تنها ابلاغ کننده آن بود. با این همه، مولای من و تو سکوت کرد! اما نه سکوت خاموش! سکوتی که گاهی اوقات طوفانی بود. سکوتی که معنادار بود. سکوتی که گاه خطبه های پرشور و بیدارگر فاطمه زهر(سلام الله علیها) آن را تبیین و تفسیر می کرد. سکوتی که گاه آتشفشان بود. مولای ما بارها از غصب حق خود سخن گفته بود و خروشیده بود؛ چه آن که اگر این کار را نمی کرد، راه ایندگان نامعلوم بود و اخبار در مدینه دفن می شد. مولا خروشید و خطبه خواند و از حق از دست رفته خودش سخن گفت؛ حتی شب ها با همسرش فاطمه زهر(سلام الله علیها) به در خانه انصار می رفت و از آن ها برای بازپس گیری حقش دعوت می کرد. با این همه، نخواست که اجتماع مسلمانان از هم بپاشد و کافران روم و... بر آن مسلط شوند.

آن حضرت خود در خطبه 72 نهج البلاغه می فرماید: «شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمانان روبه راه باشد (و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند) و تنها به خود من ستم شود، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود».

حالا خودت درباره این کلام مولا بیندیش. می دانم! صبر ما کجا و صبر علی کجا؟! همه این ها را می دانم! اما دست کم در این سال که به نام اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گذاری شده و روبه پایان است، کمی فکر کن! ببین چه قدر اهل صبر و گذشت هستی؟! در خانه و مدرسه و محل کار و صف نانوایی و جمع رفیقان و... چه قدر اهل گذشت و صبری؟! خانواده و هم شاگردی و رفیق و بچه محل تو که دشمن تو نیستند! می توانی با کمی صبر و تحمل رابطه خود را با آن ها حفظ کنی و پیوند چندین و چندساله را قطع نکنی! می توانی با کمی محبت، دل اطرافیانت را به دست آوری! آن هم اطرافیانی که خیلی اهل کبر و غرور نیستند. ضمنا یادت باشد اگر توانستی بر خودت مسلط باشی، می توانی به راحتی از خیلی ناراحتی ها بگذری. و وقتی اطرافیانت به تو گفتند: تو خدای صبری! به آن ها بگو که این ها را پای درس علی(علیه السلام) در نهج البلاغه آموخته ام!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان