دست خدا

علامه امینی در محفلی که بعضی از علمای بزرگ اهل تسنن حضور داشتند، به گفت وگو و بحث پرداخت . یکی از علمای اهل تسنن گفت: شما شیعیان در شان علی (ع) زیاده روی می کنید . مثلا او را «ید الله » (دست خدا) می خوانید .

علامه امینی در محفلی که بعضی از علمای بزرگ اهل تسنن حضور داشتند، به گفت وگو و بحث پرداخت . یکی از علمای اهل تسنن گفت: شما شیعیان در شان علی (ع) زیاده روی می کنید . مثلا او را «ید الله » (دست خدا) می خوانید .

علامه امینی (ره) در پاسخ گفت: اتفاقا ما از کتاب های شما مدارکی داریم که نشان می دهد افراد مورد قبول شما، مانند عمربن خطاب، آن حضرت را «یدالله » و «عین الله » خوانده اند .

پرسیدند: در کجا؟

علامه امینی (ره) بی درنگ گفت: فلان کتاب را بیاورید . آن کتاب را که مورد قبول اهل سنت بود، آوردند . علامه کتاب را به دست گرفت و چند ورق زد، صفحه ای گشود، به پرسشگر نشان داد و گفت: بخوان .

در آن صفحه چنین روایت شده بود: روزی امام علی (ع) در طواف چنان دید که طوافگری به زنی نامحرم چشم دوخته است . امام، پس از طواف، مرد را فرا خواند و با چند سیلی تادیبش کرد .

مرد در حالی که دست بر چهره نهاده بود، نزد عمر بن خطاب شتافت و چنین شکایت کرد: ای امیر مسلمانان، علی (ع) مرا سیلی زد، باید قصاص شود . . . ؟

عمر حضرت علی (ع) را فراخواند و گفت: چرا به این مرد سیلی زدی؟

حضرت علی (ع) فرمود: دیدم چشم چرانی می کند .

عمر گفت: قد رای عین الله و ضرب یدالله; چشم خدا [تو را] دیده و دست خدا [تو را] زد .»1

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان