دو تن از نخبگان خطابه

از قدیم الایام دو روش مهم تبلیغی وجود داشته است:

پیش گفتار

از قدیم الایام دو روش مهم تبلیغی وجود داشته است:

1. زبان خطابه ای 2. زبان شعری

هر کدام از این دو، موقعیتی ویژه در میان ملل و اقوام داشته اند. گاهی یک بیت شعر، شعله ای از آتش خشم به جان عده ای افکنده و باعث سال ها جنگ و خونریزی شده است و گاهی سخن حساب شده و سنجیده و از عمق جان برخاسته ای طوفانی را مهار کرده است. این مقاله نگاهی گذرا بر دو تن از خطیبان تاریخ اسلام است.

اولین سخنور و خطیب

در همه دوران های عربی و اسلامی و بلکه تاریخ بشری، هیچ کسی دربلاغت سخن منزلت حضرت علی بن ابی طالب(ع) را نداشته است.

کلام او تمامی امتیازات پر ارج سخنوری را دارد.

نهج البلاغه شاهکار علم و ادب و فصاحت و بلاغت است، در حالی که کلام برای حضرت وسیله است نه هدف. آن حضرت می خواستند انسان هارا هدایت کنند نه این که هنرنمایی کنند. اگر هدف حضرت خلق یک اثر هنری بود حتما زلزله بزرگتر و عجیب تری ایجاد می کرد.

مرحوم شهید مطهری می فرماید:

«میخائیل نصیحه » نویسنده لبنانی در مقدمه کتاب جرج جرداق گوید:

«علی(ع) تنها در میدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود. در صفای دل، پاکی وجدان، جذابیت سحرآمیز بیان، انسانیت واقعی... او در همه میدان ها قهرمان بود» (1)

به گفته جاحظ، ابن عباس که خود سخنوری برجسته بود، در مقابل حضرت علی(ع) زانو می زد و کلام آن حضرت را می شنید. تمامی کسانی که اهل سخن بوده و هستند با شنیدن و خواندن کلمات علی(ع)مسحور می شوند. سخنان حضرت آن چنان عظمتی دارد که گاهی ازشنیدنش به گریه می افتادند و چه بسا قالب تهی می کردند.

وقتی حضرتش خطبه معروف الغراء را القا فرمود، بدن ها لرزید واشک ها جاری شد و دل ها به تپش افتاد. (2) همام بعد از شنیدن صدصفت از صفات متقین در بیان حضرت(ع) خشکید و به زمین افتاد. وجان به جان آفرین تسلیم کرد!

اعتراف سخنوران بر عظمت سخنان حضرت امیر(ع)

ابن مقفع دانشمند و نویسنده عرب می گوید:

هفتاد خطبه از خطبه هایش را حفظ کردم پس از آن ذهنم جوشید که جوشید. (3) ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:

به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراترخوانده اند. (4) او در جلد چهارم کتابش پس از شرح نامه امام(ع) به عبدالله بن عباس گوید: (5) فصاحت را ببین که چگونه افسار به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظرا تماشا کن... مانند چشمه ای که خود به خود بدون مزاحمت می جوشد. سبحان الله... علی(ع) مافوق بشر است.

شیخ محمد عبده در مقدمه شرح خود بر نهج البلاغه گوید:

در همه مردم عرب زبان یک نفر نیست، مگر آن که معتقد است، سخن علی(ع) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریف ترین و بلیغ ترین و پرمعناترین و جامع ترین سخنان است. (6) طه حسین، ادیب و نویسنده مصری در کتابش، داستان مردی را نقل می کند که در جریان جنگ جمل دچار تردید می شود. آن مرد با خود می گوید: چطور ممکن است شخصیت هایی مثل طلحه و زبیر بر خطا باشند؟! پس درد دل خود رابا علی(ع) در میان می گذارد. حضرت به او می فرماید:

«انک ملبوس علیک. ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال.

اعرف الحق تعرف اهله، و اعرف الباطل تعرف اهله ». (7)

طه حسین سپس می گوید:

«من پس از وحی و سخن بالا، جوابی پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نمی شناسم. (8)

نخبگان خطابه

خطبه و خطابه از روش های تبلیغی در طول تاریخ اسلام است و معرفی خطبای یک شهر از شهرهای اسلامی نیازمند مجلداتی است، ناچارباید به برجستگان اکتفا کرد آن هم برجستگان مورد تایید بزرگ مردان دین.

صعصعه بن صوحان عبدی

او از برجسته ترین یاران و شاگردان حضرت علی(ع) بود و همواره در همه جا در کنار حضرت علی(ع) بود.

امام صادق(ع) در شان و مقام و منزلت او فرموده اند:

«ما کان مع امیرالمؤمنین(ع) من یعرف حقه الا صعصعه و اصحابه وله مسجد بالکوفه معروف » (9)

مرحوم شهید مطهری در پاورقی کتابش آورده است:

وی از اکابر اصحاب امیرالمؤمنین و از خطبای معروف است. او جزءمعدود افرادی است که در شب وفات حضرت امیر(ع) در تشییع جنازه آن حضرت شرکت کرد و پس از تدفین، کنار قبر حضرتش ایستاد. یک دست روی قلب متهیج و پر تپش خود گذاشت و با دست دیگر مشتی ازخاک برداشت و بر سر ریخت و خطابه ای پر شور و هیجان در جمع خاندان و یاران خاص حضرت ایراد کرد. (10)

او از شجاعان لشکر امام و یاوران مخلص حضرتش بود.

صعصعه به حدی بلیغ و فصیح بود که گاهی حضرت علی(ع) به سخنوری او توجه خاص می فرمود.

جاحظ در کتاب البیان گوید:

از هر دلیلی بالاتر بر سخنوری او این که علی(ع) گاهی می نشست واز او می خواست سخنوری کند. (11)

هنگامی که امام علی(ع) به خلافت رسید و در مسجد مدینه بر بیعت آن حضرت اجتماع شد، صعصعه بعد از بیعت در جملاتی کوتاه و زیباو پر ارزش گفت:

والله زینت الخلافه و ما زانتک رفعتها و ما رفعتک وهی الیک احوج منک الیها. به خدا قسم تو خلافت را آراستی و آن تو رانیاراست، تو مقام آن را بالا بردی نه آن مقام تو را و آن به تونیازمندتر است تا تو به آن.

و از همه این نکات بالاتر، امام به صراحت او را خطیب خطاب می فرمود:

هذا الخطیب الشحشح: این خطبه خوان ماهر و زیرک است.

سید رضی درباره شحشح گوید:

شخص ماهر و زیرک و استاد در خطبه خواندن و توانای در ادای سخن رسا را گفته است، و هر تندگذر در سخن و رفتار را شحشح گویند.

ابن ابی الحدید گوید:

صعصعه را فخر و سرافرازی همین بس که مانند علی بن ابی طالب(ع)او را به مهارت، استادی و فصاحت زبان و توانایی بر سخن بستاید. (12)

عقیل بن ابی طالب آن جا که معاویه از صعصعه سؤال می کند گوید:

اما صعصعه: فعظیم الشان عضب اللسان، قائد فرسان، قاتل اقران یرتق ما فتق و یفتق ما رتق قلیل النظیر. (13)صعصعه منزلتی والا دارد. زبانی دارد مثل شمشیر برنده و فرمانده شیران شجاع و کشنده شجاعان مهار کننده شکاف ها و شکافنده قفل هااست. او کم نظیر است.

این خطیب کم نظیر، از بدو تسلیم در مقابل دین اسلام تا سال شصت هجری از ولایت و دین با زبان و شمشیر دفاع کرد و در راه هدف ازمولایش علی(ع) جدا نشد، مگر مواقعی که او را تبعید و از مدینه دورش کردند و حتی در تبعید مدافعی سر سخت برای علی(ع) بود.

احتجاجات و سخنوری های صعصعه

اینک به بیان نکته هایی از این مبلغ و خطیب وارسته می پردازیم:

1. هنگامی که عثمان او را با عده ای به شام تبعید نمود، معاویه برای محک زدن آنان جلساتی با آن ها داشت و گاهی برتری های خودش را مطرح می کرد، روزی گفت: قریش دریافت که ابوسفیان بهترین آن ها و پسر بهترین آن ها است، مگر آن چه خداوند برای پیامبرش محمد(ص) قرار داده، زیرا او انتخاب شده خداوند است. اگرابوسفیان پدر تمامی انسان ها بود، همه انسان ها حلیم و بردباربودند.

در این هنگام خطیب شجاع صعصعه برخاست و گفت:

دروغ گفتی. بهتر از ابوسفیان را خدا آورده است.

کسی که خداوند او را به دست خود خلق کرد و روح بر او دمید وبه ملائکه فرمود سجده اش کنید و در بین فرزندان او خوب و بد وزیرک و احمق وجود دارد. (14)

2. گروهی از مردم عراق بر معاویه وارد شدند. معاویه گفت:

آفرین بر شما مردم عراق به سرزمین مقدسی گام نهادید. زمینی که حشر و نشر در آن است و نزد برترین امیر آمدید.

صعصعه از میان برخاست و پس از حمد خداوند و درود بر رسولش(ص)گفت: معاویه! این که گفتی سرزمین مقدس، سوگند به جانم که سرزمین باعث تقدس افراد نمی شود و اعمال است که موجب ارزش است.

و حشر و نشر نیز مربوط به اعمال است. اما این که خود را برترین امیر دانستی، برترین امیر حضرت آدم(ع) است.

دیگران دسته ای نیک و برخی سفیه و احمق و برخی عالم یا جاهل هستند. معاویه برآشفت و گفت:

به خدا قسم ترا خوار و فراری شهرها خواهم ساخت.

صعصعه گفت:

«والله ان فی الارض لسعه و ان فی فراقک لدغه » به خدا قسم سرزمین خدا وسیع و دوری از تو راحتی است.

معاویه گفت: سهمت را قطع می کنم.

صعصعه گفت:

«ان کان ذالک بیدک فافعل، ان العطاء و فضایل النعماء فی ملکوت من لا تنفد خزائنه ولا یبید عطاء».

معاویه گفت: با این حرف ها خودت را به کشتن دادی.

صعصعه گفت:

لا تقتل النفس التی حرم الله الا بالحق. و من قتل مظلوما کان الله لقاتله مقیما یرهقه الیما و یجرعه حمیما و یصلیه جحیما. (15)

در این هنگام معاویه به عمروعاص گفت تو با او سخن بگو:

عمر و عاص گفت: چه چیزی تو را بر سلطنت شورانیده؟

صعصعه گفت: وای بر تو; ای پناه گاه فراریان فاسد و دشمن خیرخواهان.

3. در مورد دیگری به معاویه گفت:

«انما انت طلیق ابن طلیق اطلقکما رسول الله فانی تصلح الخلافه للطلیق ». (16) تو آزاد شده فرزند آزاد شده ای. شما راپیامبر آزاد کرد. بندگان آزاد شده شایسته خلافت نیستند.

4. در یکی از اوقات که صعصعه سخنرانی می کرد، عثمان بن عفان گفت:

ایها الناس ان هذا البجباج النفاح ما یدری من الله ولا این الله!

صعصعه گفت:

اما قولک: ما ادری من الله. فان الله ربنا رب آباونا الاولین اما قولک: لا ادری این الله. فان الله لبالمرصاد.

سپس قرائت کرد:

اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا ان الله علی نصرهم لقدیر. (17)

و مسعودی می گوید:

برای صعصعه اخباری نیکو و کلامی در نهایت فصاحت و بلاغت و ایضاح معانی و ایجاز و اختصار است. (18) و با ابن عباس مصاحبه مفصلی دارد که در آخر ابن عباس گوید:

انت یابن صوحان باقر علم العرب. (19)

ابویحیی عبدالرحیم بن محمدبن محمدبن اسماعیل ابن نباته

معروف به «ابن نباته » متوفی 374 خطیب برجسته قرن چهارم هجری و سخنور حاکم بزرگ شیعه (سیف الدوله) و از خاندان بنی حمدان،در حلب بین سال های 315 تا356 است.

او به طور غیر مستقیم شاگرد مکتب حضرت علی(ع) بود.

خطبه هایش را از خطبه های حضرت اخذ می کرد و سخنش را با نام حضرت آغاز می کرد. عبدالرحیم ابن نباته، ضرب المثل خطبای عرب دردوره اسلامی است سرمایه فکری و ذوقی خود را از علی(ع) می داند.

ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه از قول او می آورد:

«صد فصل از سخنان علی را حفظ کردم و به خاطر سپردم و همان هابرای من گنجی پایان ناپذیر بود». (20)

ابن نباته در خطبه هایش که بیش تر در مورد جهاد بود و به خطبه های «جهادیه » معروف اند از کلمات و جملات حضرت امیر(ع)استفاده می کرد از جمله:

«ایها الناس، الی کم تسمعون الذکر فلا تعون، و الی کم تقرعون بالزجر فلا تعلقون کان اسماعکم تمج و دافع الوعظ... فالجهاد والجهاد ایها الموقنون، و الظفر الظفر ایها الصابرون ». (21)

غالب تمثیل های ابن ابی الحدید در خطبه ها و نکاتش از ابن نباته است او در جلد هفتم موازنه ای بین کلام مولی علی(ع) و ابن نباته دارد و در مقدمه می گوید:

ما در این جا فصولی از خطبه های خطیب فاضل عبدالرحیم بن نباته رحمه الله کسی که به بالاترین درجه در سخن و سخنوری رسید ومردم علاقه و شوق عظیمی به کلام و سخن او داشتند و کلامش در همه جا زبانزد نیکویی بود، را می آوریم، بعد نمونه ای را ذکر می کند.

ایها الناس تجهزوا فقد ضرب فیکم بوق الرحیل، و ابرزوا فقدقربت لکم نوق التحویل الخ. (22)

این مقایسه را ابن ابی الحدید آورده تا نظریه کسانی که کلام ابن نباته را مساوی سخنان درر بار حضرت علی(ع) می دانند ردکند، لذا می گوید:

بدانید که ما منکر فضل ابن نباته و نیکویی اکثر خطبه هایش نیستیم ولکن عده ای از مردم اهل عناد و عصبیت جاهلی، گمان دارند که کلام ابن نباته مساوی کلمات علی(ع) است. در حالی که بین کلمات امام علی(ع) و ابن نباته هیچ تشابهی نیست.

آن در اوج عظمت و این در حضیض کوچکی. (23) اگر چه در عصر خودش تنها سخنور نکته دان بوده است.

در هر صورت او خودش را وامدار مکتب علی(ع) و شاگرد شاگردعلی(ع) می دانسته و به دفاع از مکتب علی(ع) سخنوری می کرده است.

زندگانی ابن نباته

او عبدالرحیم پسر محمدبن محمدبن اسماعیل ظاهرا از نوادگان اصبغ بن نباته،متولد 325ق و متوفی 374ق و خطیب نام آور روزگارحمدانیان است. حمدانیان به خصوص در سالهای 315ق تا 360ق جنگ های متوالی و مدافعات مستمر با رومیان که به طمع اشغال شام و بیت المقدس به منطقه حکومت آن ها حمله ور می شدند و به کشتار وتخریب سرزمینهای اسلامی می پرداختند، داشتند.

ابن نباته با ایراد خطبه های شورانگیز خویش موسوم به خطبه «جهادیه » مردم را برای یاری سیف الدوله حاکم قدرت مند شیعی مذهب حمدانی تشویق می نمود. او همیشه همراه سیف الدوله بود و ازآن جا که سیف الدوله اکثرا در جنگ و جهاد با رومیان بود، ابن نباته خطبه های زیادی ایراد کرد. مردم نیز شیفته خطبه هایش بودند. به خصوص که علاوه بر استفاده از کلمات زیبای نهج البلاغه سخنانش را با آیات قرآن زیباتر می کرد. آیات قرآن جای ویژه ای در سخنان او داشت. (24)

سخنان و خطبه های او به سه بخش تقسیم شده است.

1 - ستایش خداوند سبحان;2 - نعت رسول مکرم اسلام(ص) و ترغیب به ترس از خدا;3 - رعایت دستورات اخلاقی و دینی،به ویژه جهاد.

شدت علاقه ابن نباته به حضرت علی(ع)

در روز جمعه ای در نماز جمعه خطبه ای ایراد نمود به نام «خطبه منام ». به هنگام شب، حضرت علی(ع) را در خواب دید که او را«خطیب الخطبا» نامید و حتی دهان ابن نباته را با آب دهانش متبرک نمود. این رویا آن قدر در او تاثیر گذاشت و او رامنقلب کرد که تا 18 روز لب به طعام و نوشیدنی نگشود و در پی آن از شوق درگذشت. (25)

لذا به طور غیرمستقیم بلکه مستقیما تایید شده بزرگ سخنور تاریخ علی بن ابی طالب(ع) می باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان