ماهان شبکه ایرانیان

از زلال جام ولایت

«لِکُلِّ ناجمٍ أُفوُلٌ؛ از برای هر طلوع کننده، پنهان شدنی باشد.»

فنای دنی

«لِکُلِّ ناجمٍ أُفوُلٌ؛ از برای هر طلوع کننده، پنهان شدنی باشد.»

غرض اشاره است به این که دولت های دنیا پاینده و دایمی نباشد پس فرصت را باید غنیمت شمرد و در خیرات و مَبرّات صرف نمود که توشه ای باشد جهت آخرت که پاینده و باقی است.

 

بازگشت

«لُکُلِّ غیبةٍ إیابٌ؛ از برای هر غایب شدنی، برگشتنی باشد.»

غرض امیدوار ساختنِ جمعیتی است که دولتی از ایشان برود به این که نومید نباید بود از برای هر پنهان شدنی برگشتنی باشد، یا غرض بیان حالِ غیبت به مرگ است و این که آن را البته برگشتنی در عقب باشد پس در تهیه ی و تدارک آن باید بود.

 

جواب سخن

«لِکُلِّ قَوْلٍ جواب؛ از برای هر سخنی جوابی باشد.»

یعنی هر سخنی را جواب خاصی باشد که آن را در جواب آن نباید گفت پس هر گاه سخنی به کسی بگویید باید که او تامّل کند تا آن چه مناسب جواب آن باشد بگوید و بی تأمُّل جواب نگوید.

 

آرزوه

«لِکُلِّ اَمَلٍ غرورٌ؛ از برای هر امیدی فریب دادنی باشد.»

مراد منع از آرزوها و امیدهاست و این که آن ها فریب می دهد آدمی را و مشغول می سازد به طلب آن ها و باز می دارد از سعی از برای آخرت.

 

مرگ

«لِکُلِّ نَفْسٍ حِمامٌ؛ از برای هر نفسی مرگی باشد.»

مراد این است که هر نفسی را از مرگ چاره نیست، پس همیشه باید که در تهیه ی آن باشد.

 

ادب کار

«لِکُلِّ أمرٍ أَدَبٌ؛ از برای هر کاری ادبی باشد.»

یعنی از برای هر کاری طریقه ی نیکویی باشد که بر آن نحو باید کرده شود و اگر بر وجه دیگر کرده شود نیکو نباشد. چنان که در شرع اقدس از برای اکثر کارها آداب نقل شده، پس باید که رعایت آن ها کرده در غیر آن ها نیز آدابی را که عقل، مُستَحْسن (نیکو) شمارد یا در عرف، رعایت شود باید رعایت شود.

 

اسباب کار

«لِکُلِّ شَئٍ سَبَبٌ؛ از برای هر چیزی سببی باشد.»

یعنی هر چیزی سببی دارد که به سبب آن حاصل شود و بی آن نشود. پس هر گاه کسی خواهد که تحصیل آن بکند باید که تأمّل کند تا سبب آن را بیابد و آن را از راه سبب آن طلب کند که اگر از راه دیگر طلب کند سعی او بی حاصل باشد.

 

اسباب گمراهی

«لِکُلِّ ضَلّةٍ عِلَّةٌ؛ از برای هر گمراهی ای علتی باشد.»

یعنی حق تعالی هیچ کس را گمراه خلق نکرده بلکه بر راه راست و قابل اختیار آن آفریده و هر گمراهی ای را سببی باشد، مثل حبّ مال یا جاه یا پیروی پدران و امثال اینها؛ و اگر کسی آن ها را از خود زایل کند البته آن را یابد و گمراه نشود.

 

فنای اشی

«لِکُلِّ شئٍ فوتٌ؛ از برای هر چیزی فوتی است.»

پس به مال و جاه و امثال آن ها مغرور نباید شد؛ در اندک وقتی زایل گردد و ممکن است که غرض، مجرّد اِخبار از این باشد که هر چیز به غیر حق تعالی البته فانی شود تا این که به غیر از او تعالی شأنُه هیچ موجودی نماند چنان که در اول نیز همین او موجود بود و با او موجود دیگر نبود چنان که این معنی در کلمات دیگر نیز از آن حضرت صلواتُ اللّه و سلامُه علیه واقع شد.

 

صبر مصیبت دیده

«لِکُلِّ مُصابٍ اِصْطِبارٌ؛ از برای هر مصیبت رسیده شده ای شکیبایی است.»

مراد این است که حق تعالی هر که را مصیبتی به او برسد، قدری صبر به او بدهد که اگر آن نباشد تحمل آن مصیبت نتواند کرد و همه ی مصیبت زدگان در آن قدر شریکند و تفاوت در قدر زاید بر آن است بعضی زیاده بر آن نیز صبر آورند به مرتبه ای که اصلاً جزع نکنند و بعضی قدری جزع کنند پس هر که آن قدر زاید در او بیشتر باشد اجر و ثواب او کامل تر باشد.

 

چاره ی کاره

«لِکُلِّ شئٍ حیلةٌ؛ از برای هر چیز چاره ای هست.»

یعنی حق تعالی از برای هر چیز که خواسته و تکلیف به آن کرده یا ضرور شود که کسی بکند چاره ای قرار داده که به آن می توان کرد آن را، و کسی را هرگز مُضطَر نمی سازد، پس آدمی در هر کار باید که تأمّل کند تا چاره ی آن را بیابد.

 

هر سخن جایی دارد

«لِکُلِّ مقامٍ مَقالٌ؛ از برای هر مقامی سخن گفتنی است.»

یعنی هر سخن را در هر مقامی نتوان گفت؛ بسا باشد که سخنی در مقامی و مجلسی بسیار خوش آید و در مقام و محفل دیگر به غایت زشت و قبیح نماید، پس آدمی هر سخنی که گوید باید که تأمّل کند در آن که مبادا مناسب آن مقام نباشد.

 

چاره ی سخن

«لِکُلِّ شئٍ حِلیه و حیلةُ المَنْطِقِ الصِّدقُ؛ از برای هر چیزی چاره ای است و چاره ی منطق یعنی سخن راستگویی است.»

یعنی هر چیز چاره ای دارد که به آن دفع گزند از آن می توان کرد و چاره ی منطق راستگویی است هر گاه آدمی راست گوید از آن سخن گزندی به او نرسد و ضرری بر آن مترتب نگردد و این در وقتی است که مضطرّ شود به سخن گفتن که در آن وقت باید که آن چه راست باشد بگوید و دروغ نگوید که در چنین وقتی هرگاه راست گوید ضرری به او نرسد نه این که در هر وقت آن چه راست باشد توان گفت، بسا باشد که سخنی هر چند راست باشد نباید گفت و بر گفتن آن ضرر عظیم مترتب گردد.

 

زکاتِ خرد

«لِکُلِّ شَئٍ زکاةٌ و زَکوةُ العقلِ احتمالُ الجُّهالِ؛ از برای هر چیزی زکاتی است، و زکات عقل تحمل نادانان است.»

«زکات» قدری از مال است که امر شده به دادن آن به مستحقین با شرایط آن از برای پاکیزه شدن آن مالِ یا نموّ و فزایش آن و در چیزهای دیگر نیز چون صرف آن ها در بعضی مصارف خیر باعث پاکیزگی یا نمو و فزایش آن ها می شود آن را زکات آن می گویند. و در این کلام فرموده اند که: از برای هر چیزی زکاتی هست یعنی مصرف خیری مقرر شده که صرفِ آن در آن به منزله ی زکات آن است و «زکات عقل، احتمالِ نادان است» یعنی بر خود گرفتنِ ایشان و تربیت کردن و تعلیم نمودن یعنی صرف عاقل قدری از اوقات خود را در این مصرف به منزله ی دادن زکات عقل خود است و باعث پاکیزگی یا افزایش عقل او است، و احتمال دارد که مراد به «احتمال نادانان» تحمل کردن از ایشان باشد و در گذشتن از بی آدابی ها باشد که از ایشان صادر شود و انتقام نکشیدن از آن ها؛ چه این معنی ای است مُستَحْسَن (مورد پسند) عقل؛ پس عمل کردن به این حکم عقل به منزله ی زکات آن باشد و صرف آن در مصرف خیری که باعث پاکیزگی یا افزایش آن باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان