شعرهای منسوب به علی بن ابیطالب(ع)

از ابعاد مهم شخصیت علی علیه السلام برخورداری از طبع بلند شعری است. آن حضرت برای بیان عقاید و احساسات خود در موقعیت های گوناگون از زبان شعر استفاده کرده اند که نمونه هایی از اشعار گرانسنگ آن حضرت را مورد اشاره قرار می دهیم.

از ابعاد مهم شخصیت علی علیه السلام برخورداری از طبع بلند شعری است. آن حضرت برای بیان عقاید و احساسات خود در موقعیت های گوناگون از زبان شعر استفاده کرده اند که نمونه هایی از اشعار گرانسنگ آن حضرت را مورد اشاره قرار می دهیم.

وقتی که مشرکان، ابوطالب و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سایر مسلمانان را در شعب ابوطالب محاصره کرده بودند و علی علیه السلام به دستور ابوطالب در بستر رسول اکرم صلی الله علیه و آله می خوابیدند تا خطری متوجه آن حضرت نشود. حضرت ابوطالب با اشعاری فرزند خود را به صبر و بردباری دعوت کرد. حضرت علی علیه السلام نیز در پاسخ پدر بزرگوارشان در ضمن ابیاتی فرمودند:

آیا در یاری پیامبر صلی الله علیه و آله به من دستور استقامت می دهی سوگند به خدا آنچه گفتم ناشی از بی صبری نبود.

اما دوست داشتم که یاری مرا بنگری و بدانی که من همواره فرمانبردار شما بوده ام.

و تلاش من در یاری پیامبر صلی الله علیه و آله از کودکی تا جوانی برای خدا بوده است.

علی علیه السلام درباره لیلة المبیت (شب هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام در بستر آن حضرت خوابیدند)، اشعاری سروده اند که در آن این کار را از افتخارات خود شمرده اند: من با جان خود بهترین فردی را که قدم بر خاک نهاده و نیکوترین شخصی را که خانه خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است از خطر حفظ کردم. موقعی دست به این کار زدم که کافران نقشه قتل اورا کشیده بودند ولی خداوند متعال او را از مکر و حیله دشمنان حفظ کرد.

من در بستر وی شب را به صبح آوردم در حالی که منتظر حمله مشرکان بودم و خود را برای مرگ و اسارت آماده کرده بودم.

ابن میثم از پدرش میثم تمار نقل می کند که گفت شبی امیرالمؤمنین علیه السلام مرا با خود از کوفه بیرون برد تا به صحرا رسیدیم. در صحرا امام علیه السلام خطی کشید و به من فرمود از این خط تجاوز نکن. باش تا برگردم چون بازگشتن امام علیه السلام طول کشید، نگران شده، به دنبال آن حضرت رفتم. پس از جستجوی فراوان دیدم امام علیه السلام سر خود را تا نصف بدن در چاهی کرده است و با چاه گفتگو می کند. وقتی احساس کرد من آنجایم فرمود: مگر نگفتم از خط عبور نکن؟ عرض کردم برای شما نگران شدم، لذا طاقت نیاوردم. آن گاه حضرت فرمود آیا سخنان مرا شنیدی؟ گفتم: نه. سپس حضرت با شعر خطاب به میثم فرمود:

در سینه من اسراری هست که وقتی به قلبم فشار می آورند زمین را با کف دستان می شکافم و آن اسرار را در آن شکاف به ودیعت می گذارم.

هر وقت آن زمین گیاهی برویاند آن گیاه از بذری است که من در آنجا کِشته ام.

ام کلثوم دختر گرامی حضرت علی علیه السلام نقل می کند سپیده دم نوزدهم رمضان حضرت علی علیه السلام پس از وضو گرفتن وقتی آماده شدند تا برای اقامه نماز جماعت به مسجد بروند، حال عجیبی داشتند. سخنانی بر زبان جاری می کردند که خبر از حادثه ای بزرگ می داد. وقتی امام علیه السلام راه افتادند مرغابی های خانه بر خلاف همیشه به طرف حضرت دویدند. گویی می خواستندمانع رفتن حضرت شوند. پدرم دراین حال فرمودند: لااله الاّ اللّه به دنبال صیحه این مرغابی ها نوحه سرایی ها خواهد بود و فردا قضای الهی جاری خواهد شد... و وقتی خواستند از در خانه خارج شوند، قلاب در به کمر بند پدرم گیر کرد. حضرت همان جا اشعاری را خواندند: ای علی، کمربند خود را برای مرگ محکم کن زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد. وقتی مرگ نازل شد از آن ملول مشو.

به دنیا مغرور مشو هر چند با تو موافق باشد. روزگار همان طور که تو را می خنداندروزی نیز به گریه ات خواهد آورد.

در ماجرای جنگ صفین عمار شهید می شود. وقتی شب فرا می رسد، علی علیه السلام در میدان حاضر می شود و به شناسایی شهدا می پردازد. وقتی چشمش به پیکر غرق به خون عمار می افتد منقلب شده، قطرات اشک بی اختیار از چشمانش جاری می شود. در کنار پیکر او به زمین می نشیند و در حالی که سر عمار را به بالین گرفته با قلبی آکنده از اندوه و چشمی اشکبار، این اشعار را زمزمه می کند: ای مرگ چه بسیار موجب جدایی های اجباری می شوی؛ چرا که برای من هیچ دوستی باقی نگذاشته ای. ای مرگ تو قطعا به سراغ من هم خواهی آمد. پس مرا هم راحت کن. تو همه دوستانم را از دست من گرفتی.

چنان می بینم که دوستانم را به خوبی می شناسی. گویی نشانی تک تک آنها را داری که به سراغ آنها می روی و آنها را از من جدا می کنی.

ـ مناجات با خدا: در اشعار بسیاری علی بن ابیطالب علیه السلام به راز و نیاز و مناجات با خدا می پردازند که از جمله آنهاست:

ای پروردگاری که کسی مرا از عذاب تو نمی تواند پناه دهد، از عذاب تو به عفو و بخششت پناه می برم. من بنده ای هستم که به گناه و کوتاهی اقرار می کنم و تو مولایی، بی نیازی و بخشنده ای. / اگر تو مرا عذاب کنی گناه و کوتاهی از من است ولی اگر مرا ببخشی تو به بخشیدن و عفو کردن سزاورتری.

ـ از اشعار بسیار معروف علی علیه السلام شعری است که بیشتر موردتوجه فلاسفه و علمای اخلاق قرار گرفته است؛ چرا که در آن حضرت امیرالمومنین علیه السلام به معرفی و تبیین حقیقت انسان می پردازند و از این طریق راه را برای معرفت رب از طریق معرفت نفس فراهم می کنند: ای انسان دوای تو در خود توست، اما این را درک نمی کنی، درد تو هم از توست اما دقت نمی کنی تا بدانی تو گمان می کنی که موجودی ناتوانی، در صورتی که جهان بسیار بزرگی در وجود تو قرار داده شده است، تو کتاب روشنی هستی که با حرف های آن نهان ها آشکار می شود، بنابراین نیازی نیست که به تو از خارج بگویند که وجودت با چه حروفی نوشته شده است.

ـ حضرت علی علیه السلام درمورد برخورد مردم با دنیا در ضمن ابیاتی می فرمایند: مردم با ریخت و پاشی که دارند به دنیا حریص اند در حالی که شیرینی و خوشی دنیا بر تو چه بخواهی چه نخواهی با تلخی و ناکامی ممزوج و مخلوط است. چه بسیارند افرادی که در به دست آوردن دنیا پافشاری می کنند اما به آن دست نمی یابند و در مقابل چقدر انسان های عاجز و ضعیفی که به رغم ناتوانی از به دست آوردن دنیا از آن بهره مند و برخوردار می شوند. گمان نکن آن گاه که عاجز از مال دنیا بهره مند می شود به سبب عقل و فکر برتر اوست؛ بلکه در پرتو تقدیر الهی از آن بهره مند می شود.

اگر بنا بود از طریق قدرت یا مبارزه کسی به روزی خود دست یابد، باید بازها رزق و روزی گنجشک ها رامی ربودند. (و آنها گرسنه می ماندند).

ـ یکی از توصیه های مهم امام علی علیه السلام به پیروان خود این است که مبادا وقتی به قدرت دست یافتند به دیگران ظلم و ستم روا دارند در یکی از اشعارشان می فرمایند:

آن گاه که قدرتمند شدی به کسی ظلم و ستم نکن؛ چرا که ستم پشیمانی و ندامت به دنبال دارد.

ای پسرم از نفرین مظلوم حذر کن تا تیرهای نفرین مظلوم در تاریکی های شب به تو اصابت نکند. چشمان تو می خوابد در حالی که مظلوم بیدار است و تو را نفرین می کند و خدا هم هرگز نمی خوابد.*

ـ حضرت علی علیه السلام در ابیاتی درباره معنای غنی و کریم و فقیه می فرمایند: توانگر کسی است که روحش توانگر باشد. غنی کسی نیست که از نظر مال و دارایی ازدیگران بی نیاز باشد. سخاوتمند و کریم کسی است که از نظر اخلاقی کریم باشد و گرنه با شخصیت و کریم بودن به طایفه و قوم و خاندان نیست فقیه شخصی است که به حال خود آگاه باشد و گرنه خوب سخنرانی کردن و سخن خوب گفتن سبب فقیه بودن کسی نمی شود.*

ـ امام علی بن ابیطالب علیه السلام در اشعاری خطاب به امام حسن علیه السلام می فرمایند: علم زینت است. تا زمانی که توانایی علم آموزی داری به دنبال آن باش. به علم تکیه کن ولی اعتمادت به خدا باشد و بی نیازیت از او باشد. صبور باش و عقل خود را قوی واستوار ساز و خود نگهدار باش.

ناراحت مباش با تلاش در راه علم آموزی و توکل به خدا یا به عمق دریای علم می رسی یا به قدر نیاز خود در آن فرو می روی. جوان متعبّدی باش که به جهت رعایت احکام دین کاملاً به تقوی و ورع ملتزم است و علم را غنیمت بشمار و در کارها دقیق باش. کسی که آراسته به ارزش ها و آداب باشددر صورت فراهم شدن زمینه برای رهبری مردم شایستگی دارد. بدان که علم بهترین سرمایه و سود است و آن به طرف علاقمند و مشتاق اش روان می شود.*

ـ امیرالمومنین علیه السلام در طی چند بیت در توصیف ارزش و جایگاه نعمت عقل می فرمایند:

بهترین نصیب و بهره ای که خداوند به شخص می دهد عقل اوست. از میان نعمت های خدا چیزی همسنگ عقل نیست. وقتی خداوندعقل کسی را کامل کرد، منش و رفتار او کامل می شود. جوانمرد به برکت عقل در میان مردم زندگی می کند؛ چون به کمک عقل علم و تجربه های او به کار می افتد. عقل صحیح و کامل، جوان رادر میان مردم آراسته می کند، هر چندکسب و کارش رونقی نداشته باشد. کم عقلی جوان را در میان مردم حقیر و بی مقدار می سازد، هر چند که خاندان او شریف و خود او دارای منصب و مقام باشد. اگر کسی که به کمک عقل و شجاعت پیروز شود، فرد تلاشگر در امر معیشت و برخورداری از اسباب زندگی بر او پیشی می گیرد.*

ـ حضرت علی علیه السلام در تشویق و ترغیب به کسب علم و ادب می فرمایند:

فرزند هر کس (هستی باش). ولی ادب بیاموز تا امتیازها و نیکی های علم و ادب تو را از نسب بی نیاز کند. شخص هر چند منتسب به خاندان شریف و معروفی باشد، این امر او را از گفتار نیک و ادب و تربیت بی نیاز نمی سازد. جوانمرد کسی است که بگوید من چنینم، نه آن که بگوید پدرم چنین و چنان بود*

ـ حضرت علی علیه السلام در ترغیب به کار و دوری از اظهار نیاز به مردم می فرمایند: جابه جا کردن سنگ های بزرگ از قله های بلند کوه ها برای من آسان تر از این است که منت مردم را بکشم.

عده ای از مردم می گویند کار کردن برای ما عار و ننگ است. ولی من می گویم ننگ و عار در دست نیاز به سوی مردم دراز کردن است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان