تا چه میزان باید با دیگران هم دلی کرد؟
امکان دارد فرد به حدی هم دلی کند که روحیه ی دیگران روی او به طریقی بیمارگونه اثر بگذارد؛ بنابراین اگر چه حساسیت هیجانی ذاتی آن ها کمک می کند تا به دیگران هم دلی کنند، هوش هیجانی آن ها را وامی دارد که وقتی متوجه شدند احساسات دیگران تا حد زیادی روی شان اثر می گذارد، هیجانات خود را مهار کنند و درباره ی آن چه باید انجام دهند، بهتر بیندیشند.
البته باید توجه داشت که هم دلی کردن به روش درست آن نمی تواند زندگی فرد را مختل کند و لزومی ندارد به دلیل تأثیرات منفی آن محدود شود. باید همیشه در نظر داشت که هم دلی با هم دردی متفاوت است. هنگامی که با دیگران هم دلی می کنید باید بین خود و دیگران حد و مرزی قایل شوید و در عین این که احساسات آن ها را درک می کنید، تصور نکنید مشکلات آن ها، برای خودتان پیش آمده است.
افرادی که به جای هم دلی، هم دردی می کنند، مستعد اضطراب، افسردگی و خستگی ذهنی و جسمی هستند، زیرا تمام درد و رنج دیگران را جذب می کنند؛ در این صورت حتی نمی توانند به طور مناسب به اطرافیان شان کمک کنند. باید به یاد داشت که شما در هر حال محدودیت هایی جسمی و ذهنی دارید و زمانی که می خواهید به دیگران کمک کنید، نباید این تصور را داشته باشید که می توانید دنیا را نجات دهید.
هم دلی کردن چه سطوحی دارد؟
کودکان در دو سالگی به طور طبیعی شروع به نمایش دادن رفتارهای هم دلانه می کنند. آن ها در واکنش به دیگران پاسخ های هیجانی مشابه افراد دیگر نشان می دهند. اما هم دلی در همه ی افراد به یک میزان تکامل نمی یابد. می توان برای هم دلی سه درجه یا سطح برشمرد:
سطح اول:
این سطح الگوی اولیه ای است که در بزرگ سالان شایع نیست و بر اساس آن، افراد اصولاً خودش را از دیگران متفاوت می بیند و تصور خود در جای دیگری برایش ممکن نیست.
سطح دوم:
در این سطح از هم دلی، فرد دیگران را با موازین خود داوری می کند و معیارهای اخلاقی خود را برای همه ی انسان ها معتبر و رعایت آنها را ضروری می داند. در این سطح فرد نمی تواند مستقل از موضوع (محتوی) به احساسات دیگران توجه کند. مثال مرحله ی دوم، فردی است که با شخصی که به علت روابط جنسی نامشروع به ایدز مبتلا شده است روبه رو می شود و چون او را مسئول بیماری اش می داند، با او هم دلی نمی کند، اما اگر آن شخص به دلیل دیگری که برای او منطقی و قابل قبول باشد، مثل تزریق خون هنگام جراحی، مبتلا به ایدز شده بود، با او هم دلی می کرد. بنابراین در این مرحله فرد نمی تواند با فرد دردمندی که مسئول خود بوده است، هم دلی کند، مگر این که رفتار آن فرد از دید او قابل قبول باشد.
سطح سوم:
در این سطح، هم دلی قبل از هر نوع قضاوت کردن در مورد رفتار دیگران انجام می شود. وقتی هم دلی به این حد رسید، دیگر این که دیگران خود مسئول مشکل شان هستند، آن قدر برای فرد اهمیت ندارد که بتواند مانع احساس هم دلی او شود. مثال آن پدری است که با فرزندش که در اثر معاشرت با دوستان ناباب معتاد شده است، هم دلی می کند، یا پزشکی که بدون توجه به این که فرد در اثر بی احتیاطی جنسی به ایدز مبتلا شده است، با او هم دلی نشان می دهد و به مداوای او می پردازد.
چه زمانی هم دلی کردن مؤثر است؟
افراد اغلب می توانند با کسانی که به تازگی اتفاق جدید ناخوشایندی در زندگی شان افتاده، هم دلی کنند، چرا که به راحتی تشخیص می دهند که وضعیت پیش آمده برای آن فرد نامطلوب است و در چنین زمانی همه به هم دلی دیگران نیاز دارند. مثلاً زمانی که فردی، عضوی از خانواده اش را از دست می دهد، اطرافیان که دلیل غم و اندوه او را می دانند، بی درنگ با او هم دلی می کنند.
اما اگر ظاهراً موضوع یا دلیلی برای تغییر حالات احساسی دیگران پیدا نکنیم، نباید به احساسات آن ها بی توجه باشیم. بسیاری از افراد وقتی ناراحت می شوند، سعی نمی کنند در مورد آن با دیگران صحبت کنند، ولی ما با توجه به خصوصیات صدای شان مثل تن صدا، لحن صحبت کردن، مکث های کلامی و ...، تغییراتی که در چهره شان می بینیم و با توجه به حرکات بدن و رفتارشان متوجه احساس درونی آن ها می شویم و هیجان آن ها را تشخیص می دهیم. در این موقعیت با ابراز این که متوجه حالات احساسی و هیجانی آن ها شده ایم( مثلاً این که: « به نظر می آید نگران چیزی هستی»، « به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی» یا « مثل این که از مسئله ای ناراحتی») و با پرسش از آن ها و کمک به آن ها در بازگو کردن احساس و مسئله ی پیش آمده، با آن ها همدلی می کنیم، در واقع برای آن ها فرصتی فراهم می کنیم که بیش تر راجع به احساسات شان صحبت کنند و کمی سبک شوند.
منبع مقاله :
رسولیان، مریم، صالحیان، راضیه،(1389)، هم دلی، تهران: چاپ اول1390