Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه
مفهوم «فرهنگ » از واژه هایی است که در جامعه شناسی متولد شده و به علم
مدیریت راه یافته و در وادی مدیریت، در چهره سازمان و کارکنان آن، مورد بررسی قرار
گرفته است.
صاحب نظران مدیریت، فرهنگ سازمانی را به دو دسته اساسی تجزیه می کنند.
در این تجزیه و تحلیل، فرهنگ سازمانی را به کوه یخ تشبیه می کنند که بخشی از آن
پیدا و نمایان است و بخشی دیگر آن ناپیدا ونامحسوس. (1) در بخش
اول، رفتارها، نوع لباس، جشن ها، داستان ها،شعارها و علایم، قرار دارد و در بخش
دوم، ارزش های اصولی، باورها واعتقادات، نگرش ها و احساسات.
تحلیل فرهنگ بر این پایه استوار است که چهره بیرونی فرهنگ تحت تاثیر
چهره درونی آن است.
یکی از عوامل درونی فرهنگ، «اعتقادات و باورها» است.
تحقیقات مدیریت در زمینه فرهنگ سازمانی کم تر به کاوش این جزء ازبخش
درونی فرهنگ پرداخته است.
این تحقیق در صدد است اعتقادات را از دریچه فرهنگ اسلامی موردبررسی
قرار دهد و با تجزیه و تحلیل، اعتقاد رشد و پویایی آن را درسازمان شناسایی کند.
در نهایت رهیافت اعتقادات دینی در این تحقیق در بخش کوچکی اززندگی
اجتماعی انسان، یعنی «سازمان » مورد توجه قرار می گیرد.
اجزای فرهنگ
سازمانی
برای پی بردن به فرهنگ سازمانی لازم است همه جنبه ها و اجزای آن
راشناسایی کنیم.
اجزای فرهنگ، چنان ظریف و پراکنده اند که به دشواری می توان آن رااز
یکدیگر تفکیک کرد و مورد دقت قرار داد.
به طور کلی، فرهنگ سازمانی در دو سطح قرار دارد: (2) الف در
سطح بالایی، پدیده های محسوس قرار دارند که از این اجزا تشکیل شده اند:
1 محیط فیزیکی و قابل مشاهده: رنگ ها، سبک
معماری، تزیینات، عکس هاو قاب های آویخته شده در فضای یک سازمان از فرهنگ آن
سازمان حکایت می کند.
2 رفتارها: هر فرهنگ سازمانی، حرکات و رفتارهای
خاصی را به پیروان خود القا می کند; مانند: نوع سلام کردن، نحوه گفت و گو،
نوع ارتباط افراد از نظر سن و جنسیت و چنان که در فرهنگ ایرانی، مصافحه درهنگام
دیدار یا جدایی مرسوم است، ولی در برخی فرهنگ ها متداول نیست.
3 نوع لباس: همان گونه که رفتارها زاییده
فرهنگ ها هستند، در هرجامعه ای نوع لباس پوشیدن نیز متاثر از فرهنگ آن جامعه و
سازمان است، چنان که در فرهنگ ایرانی و اسلامی حضور کارکنان در سرکار باپوشش
اسلامی صورت می گیرد.
اما در عین حال، میزان تقید آنان به این پوشش حاکلی از وجود
فرهنگ سازمانی در اعضا می باشد.
4 مراسم ها و جشن ها: مدیران باید برای ارائه
نمونه هایی از ارزش ها،مراسم ها، و جشن هایی برپا نمایند.
به وسیله این مراسم، به افراد این احساس را القا می کنند که برای درک
بهتر این ویژگی ها گرد هم آیند و قهرمانان سازمان را محترم شمارند. برپایی
این گونه مراسم بیانگر فرهنگ سازمانی خاصی می باشد.
برگزاری اعیاد و وفیات ملی و مذهبی که در آن ها از اسطوره های
دینی تجلیل به عمل می آید نشان از حاکمیت فرهنگ دینی بر سازمان دارد.
5 داستان ها: داستان ها، ماجراهایی هستند در
رابطه با رویدادهای واقعی که بسیاری از اعضای سازمان شاهد آن ها بوده اند و برای
افرادتازه وارد نقل می کنند.
بدین گونه آنان از وضع سازمان آگاه می شوند.
بسیاری از این داستان ها در رابطه با قهرمانانی است که به صورت الگو در
آمده اند و نمادی از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی می باشند.
برخی از این ماجراها با ارزش ها و باورهای سازمان سازگاری دارند.
ارزش های اصولی سازمان به وسیله داستان ها زنده می مانند و
موجب می شوند تا افراد از نظر استنباط و درک عمومی دارای وجوه مشترک گردند.
6 شعارها: زبان گفتاری، اشاره ای و نمادی ابزاری
برای انتقال پیام است که حاکی از فرهنگ هر گروه کاری یا سازمان می باشد.
در فرهنگ سازمان های ایرانی، چنین شعارهایی یافت می شود:وجدان
کاری،انضباط اجتماعی، پرهیز از اسراف، نظافت نشانه ایمان، عالم محضرخداست در محضر
خدا معصیت نکنید، بهترین بندگان به تقواترین آنهاهستند، و....
ب در سطح زیرین، پدیده های نامحسوس فرهنگ سازمانی وجود دارد.
این پدیده ها نشانه هایی هستند مبتنی بر ارزش های ژرفی که در
اعماق افکار اعضای سازمان وجود دارند و اجزای روبنایی فرهنگ متاثر ازاین
پدیده هاست.
1 ارزش ها: «ارزش » را چنین تعریف کرده اند:
پای بندی به این که یک شیوه خاص از رفتار از دیدگاه شخصی یا دیدگاه اجتماعی بر نوع
مخالف آن برتری داشته باشد. (3) ارزش ها اساس و پایه ای
است برای درک نگرش ها و انگیزش های افراد وغالبا نگرش ها و رفتارهای افراد متاثر
از ارزش ها می باشد.
بسیاری از ارزش ها در همان سال های اولیه کودکی از طریق والدین،معلمان،
دوستان و مانند آن ها در افراد ایجاد می شود.
البته با بالا رفتن سن، پای بندی فرد به برخی از ارزش ها تغییرمی کند،
به ویژه اگر فرد در محیط جدیدی قرار گیرد، سعی می کند خودرا با ارزش های محیط
تطبیق دهد.
اما غالبا ارزش ها ثابتند و کم تر دچار تغییر می شوند (4) .
در فرهنگ اسلام، اهرم های گوناگونی برای تقویت ارزش ها وجود دارد.
مهم ترین بخش این اهرم ها، برانگیختن مسوولیت انسان در برابر خداوندو
مسوولیت در قبال دیگران است (5) .
ارزش ها در صورتی که به صورت اعتقادی جامع و کامل تحت عنوان
«دین الهی » در بیابند، می توانند دگرگونی های پایدار و مثبتی در زندگی انسان به
وجود بیاورند (6) .
2 اعتقادات: فرهنگ هر سازمانی، بر محور نظام
اعتقادی مشترک اعضاشکل می گیرد و تداوم می یابد.
یکی از محققان به نام بیر می گوید: «نظام اعتقادی در یک سازمان،نظام به
هم بافته ای از باورهاست که گروهی از مردم را به هم پیوسته می سازد و جهان بینی
آنان را در تبیین رابطه های علت و معلولی روشن می سازد» (7)
نظام اعتقادی از درون سمت گیری ارزشی و نظام سازمان سربرداشته و
توجیه گر کنش های افراد می شود.
3 نگرش ها: «نگرش » عبارت از اظهارات
ارزیابی کننده درباره یک شی ء، فرد یا یک واقعه است.
در مقایسه نگرش ها با ارزش ها، نگرش ها خاص تر از ارزش ها می باشند. (8) از سوی دیگر، بر خلاف ارزش ها، نگرش ها از ثبات کم تری برخوردارمی باشند.
نکته مهم این که از طریق تبلیغات و زمینه های مشابه، می توان بر
نگرش افراد تاثیر گذاشت و آن ها را به سوی نگرش های دلخواه سوق داد.
بسیاری از نگرش ها از طریق تقلید از نگرش های افراد مقبول جامعه
وسازمان و کسانی که فرد برای آن ها احترام قایل است به دست می آید.
احساسات، هنجارها، عادات و مانند آن ها دیگر اجزای سطح زیرین
فرهنگ سازمانی می باشند.
به طور کلی، این سطح پوشیده و نا آشکار است و به طور سنتی، یاهرگز
بررسی نمی شود یا به گونه ای نارسا کاوش می گردد (9) .
اجزای اعتقادات و
باورها
انسان دارای یک دسته از توانایی های تکوینی و ارزشی است که
می تواندمبنای به وجود آمدن و استحکام عقاید دینی شود.
در اولین گام ها، باید این توانایی ها را شناخت.این توانایی هاعبارتند
از:
1 توانایی علم و دانش
2- گرایش و رغبت
پس از شناخت توانایی های انسان، که ابزارهای حرکت تکاملی انسان هستند،
باید به هدف تکامل او توجه نمود و کمال مطلوب آدمی راشناخت. این کمال مطلوب با
توجه به ظرفیت ها و توانایی های انسان قابل تصور است که در این بحث به فراخور
تحقیق، مورد توجه قرارمی گیرد. شناخت هدف تکاملی او در قالب این عنوان صورت
می گیرد:
«آرمان ها و مطلوب ها»
1- توانایی علم و دانش
علم را به صفتی که موجب تشخیص اشیا از یکدیگر می شود (10) تعریف کرده اند. (11) انسان ها از دو دسته
علم و ناخت برخور دارند (12) .
الف شناخت واقعیات خارجی: یعنی: دریافت حقیقت چیزهایی که درمحیط وجود
دارد; مثل تشخیص گرم بودن یا سرد بودن هوا، کوچکی یابزرگی یک سازمان، فعال بودن یا
غیر فعال بودن یک گروه شکل ضعیف این گونه شناخت در حیوان ها نیز وجود دارد.
مانند این که یک پرنده با دیدن دانه بر روی زمین به وجود غذا علم پیدا
می کند یا غذا را از غیر غذا تشخیص می دهد.
این بخش از شناخت ها و علوم به «است »ها و «نیست »ها، «وجودداشتن » یا
«وجود نداشتن » مربوط است.
بنابراین، علومی که واقع را توصیف می کنند جزو این دسته اند.
ب شناخت اعتبارات و ارزش ها: یعنی: تشخیص چیزهایی که مربوط به اعتقادات
دینی و ملی است یا آنچه نفش آفرینان جامعه و قوانین جعل کرده اند و گریزی از انجام
آن ها نیست و یا ناگزیز باید آن ها را ترک نمود و در صورت عمل کردن، بر خلاف این
اعتبارها عواقب سخت درانتظار متمرد خواهد بود.
این بخش از شناخت ها و علوم مربوط به «باید» و «نباید»هاست که در فرهنگ
و آداب و رسوم هر ملتی وجود دارد.
پس از تعریف و آشنایی با دانش و علم، نوبت به بررسی چند موضوع می رسد.
رابطه علم و عقاید دینی:
دین مبین اسلام تاکید فراوانی به کسب علم و دانش دارد.
بر همین اساس، پذیرش دین را بر پایه علم و آگاهی دارای ارزش می داند و
به پیروان خود سفارش می کند که با آگاهی، آن را بپذیرند واز آن پیروی کنند: «و ان
احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذل بانهم قوم لا
یعلمون » (توبه:6); واگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا
رابشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومی نادانند.
از آیه مزبور استفاده می شود که ایمان و عقیده دینی زاییده علم است،
(13) چنان که عامل مهم بی ایمانی، جهل است.
بنابراین، با فراهم آمدن امکانات کافی برای اندیشه و تحقیق،می توان
اعتقادات را ارتقا بخشید.
هر چه علم و دانش بیش تر باشد، عقیده و پای بندی به دستورات
دینی بیش تر است و از سوی دیگر، عمل به دستورات دینی، که متکی بر علم باشد، نیز
علم با ارزشی تلقی شده است: «ارفع العلم ما ظهر فی الجوارح و الارکان » (14) .
منابع دانش: شناخت جهان و دریافت علوم و معارف بشری از سه منبع برای
انسان میسر است:
حس، عقل و قلب دانش حسی: دانشی است که به وسیله حواس ظاهری به دست
می آید و تاشعاع آزمون و استقرا به پیش می رود.
این گونه دانش ها مربوط به عالم طبیعت است و همانند طبیعت متحول ومتغیر
می باشد.
هر کدام از حواس انسانی متکفل در اختیار گذاشتن بخشی از علوم
به انسان اند.
(15) محدودیت این منبع دانش در عدم توانایی دست
پیدا کردن به علوم غیر حسی است.
دانش عقلی: دانش عقلی یا مفهومی، علم نسبت به حقایق ثابتی است
که موضوعات متغیر و غیر ثابت عالم طبیعت را نیز پوشش می دهد.
این علم، که فراتر و گسترده تر از علوم حسی است، همانند معلوم
خود(حقیقت ثابت) از ثبات و استقرار برخوردار است.
این دانش راهنما و هدایتگر دانش حسی نیز می باشد و در مواقع تضادبین
یافته های دانش حسی، به قضاوت و تعیین دریافت صحیح می پردازد.
دانش قلبی: این دانش از نظر گستردگی، هم شامل وحی انبیا: می شود وهم
شامل الهام ها و اشراق هایی که احیانا به انسان های عادی می شود.
به عقیده بسیاری از دانشمندان، اغلب اکتشافات بزرگ که به طورناگهانی،
در روح و مغز دانشمند جهیده از این نوع بوده است. (16) همان گونه
که ادراک حسی در فهم حقایق عقلی عاجز و ناتوان است،شناخت عقلی نیز در شهود معارف
الهی و الهام های ناگهانی ناتوان وقاصر است.
بخش هایی از علوم بشری که متکی به منبع شهودی می شود، از
طریق اولیاءالله، به ویژه انبیا و ائمه اطهارعلیهم السلام به بشر منتقل شده اند.
این بخش از علوم به سبب ارتباط تنگاتنگ با حقایق مجرد وسیراب شدن از علم الهی، از
صحت و سقم بالایی برخوردار است و تکیه برآن ما را از استنادهای عقلی و حسی بی نیاز
می سازد.
آیات قرآن کریم از این دسته هستند و روایات معصومان علیهم السلام پس از
اثبات صحت انتسابشان به معصومان: (از نظر سند روایت و دلالت)جزو این دسته قرار
می گیرند.
آموختن دانش: پس از شناخت منابع معارف بشر، چگونگی بهره برداری ازاین
سه منبع مطرح می شود.
به عبارت دیگر، بر چه اساسی انسان می تواند آموزش ببیند و برمعلومات
خود بیفزاید.
از دیرباز، این یکی از سؤال های متداول درباره ادراک بوده که
آیاتوانایی ادراک محیط چیزی آموختنی است یا فطری انسان می باشد.
سابقه این سؤال به فلاسفه سده های هفده و هجده باز می گردد.
از آن زمان تاکنون، دو عقیده اساسی مطرح بوده است.
گروهی از فلاسفه از جمله دکارت و کانت، این عقیده را داشتند که شیوه
ادراک ما چیزی است که با آن به دنیا آمده ایم.
اینان به فلاسفه «فطری نگر»
(Nativists) شهرت پیدا کرده اند.
گروهی دیگر از فلاسفه مانند بر کلی و جان لاک، مدعی بودند که ماشیوه
ادراک را با تجربه اشیای دنیای پیرامون خود یاد می گیریم.
اینان به فلاسفه «تجربه گرا» (Empiricists)
لقب یافتند.
روان شناسان معاصر معتقدند که تلفیقی از این دو دیدگاه سودمندتراست. (17) هرچند که در کتب روان شناسان غربی گرایش تحقیقات به تجربه گرایی است و
یادگیری های فطری کم تر مورد توجه آنان قرار گرفته است. در این تحقیق نیز نظریه
تلفیقی محور بحث قرار می گیرد.
برخی از معلومات و دانش های بشر زمینه فطری دارند، به این معنا که منشا
این علوم را خداوند در نهاد انسان به ودیعت گذاشته است وانسان باید در شرایط مناسب
آن ها را شکوفا سازد;
(18) مثلا «علاقه به هنر» از فطریات بشر است که
احتیاج به آموزش ندارد، بلکه اگرانسان در شرایطی قرار گیرد که این آموزه فطری
تقویت شود می تواندیک هنرمند بار بیاید. البته قابل ذکر است که روش های گوناگون
هنر وچگونگی بکارگیری از ابزارهای هنری، یادگرفتنی است و احتیاج به آموزش دارد،
هرچند در اثر شکوفایی جنبه فطری، فرد توانایی ابداع وخلق شیوه های جدید را خواهد
داشت.
بنابراین، برخی از معلومات بشر سرمنشا فطری دارند.
عقیده دینی و اعتقاد به خداوند و خالق جهان را می توان از این
قبیل دانست که دارای منشا فطری است. (19) یعنی: انسان اگر در یک
محیط مذهبی پرورش پیدا کند استعدادهای نهفته دینی او رشد می یابند و خداجو می شود،
چنان که اگر در محیطی قرار گیرد که از دغدغه و سرگرمی های مادی دور باشد یا در
شرایطدرماندگی و ناامیدی قرار داشته باشد این فطرت خداجویی در او بیدارمی گردد.
قرآن کریم به یکی از این موارد اشاره دارد و می فرماید:
«فاذا رکبوا فی الفل دعوا الله مخلصین له الدین
فلما نجیهم الی البر اذا هم یشرکون.» (عنکبوت: 65)و هنگامی که بر کشتی سوار
می شوند، خدا را پاک دلانه می خوانند و زمانی که نجات پیدا کردند و به خشکی
رسیدند، مشرک می شوند.
دانش های مؤثر: توصیه های موکد اسلام به فراگیری دانش این سؤال را درپی
دارد که چه دانشی را باید آموخت؟ به عبارت دیگر، از علوم دینی چه دانش هایی در
سازمان تاثیرگذار است؟دوگونه پاسخ در پیش روی ماوجود دارد:
توصیه های دین اسلام به فراگیری دانش به معنای شناخت همه ابعاد دین است.
سفارش های دین اسلام به فراگیری دانش شامل همه علوم و معارف بشری است .
معنای پاسخ اول، که دایره معلومات بشر محدود به «علم دین »می شود، این
است که مردم به خود دین عالم شوند و در واقع، اسلام فقطتوصیه به شناخت خود کرده و
درباره شناخت دیگر علوم بشری سخنی نگفته است. چنین توصیه ای هیچ فخر و مباهاتی
برای دین اسلام در پی نخواهد داشت; زیرا مسلم است که هر مسلکی چنین توصیه ای دارد
و هیچ مکتبی مخالف شناخت خود نیست. (20) پاسخ دوم با تاکیدهای
دین اسلام به فراگیری و اهمیت دانش سازگاری بسیار دارد; به این معنا که آیین مقدس
اسلام پیروان خود رابه فراگیری همه علوم بشری توصیه کرده است. (21) که مرز
آموختن علوم تا جایی پیش می رود که آن علم «نافع » باشد.
در غیر این صورت، آموختن علومی که به ضرر بشریت است مورد نکوهش واقع
شده است.
بنابراین، از نظر اسالم هم ء معارف بشری، که نافع باشند، سفارش
به فراگیری شده اند.
اما در عین حال، این دانش ها از یک دسته نیستند، بلکه سطوح اهمیت آن ها
با یکدیگر متفاوتاست.
برخی از اهمیتی بالا برخورداند و برخی از اهمیتی کم تری.
به طور کلی، می توان گفت برخی از علوم به گونه ای هستند که صرف شناخت
آن ها با ارزش است; یعنی: به گونه ای هستند که جدای از آثار ونتایجشان فی نفسه
دارای ارزش اند.
این دسته از درجه بالای اهمیت برخوردارند و در سطوح فوقانی قراردارند;
مثل: علم به خداوند متعال.
توصیه به فراگیری اعتقادات دینی از این دسته است.
برخی دیگر از علوم، پیش درآمد فعالیت های دیگر است; یعنی: به
گونه ای هستند که دارای نتیایج و آثار مفیدی یم باشند.
این ها نیز به تناسب میازن نفعی که در پی دارند، در سطوح پایین ترقرار
می گیرند; مثل: دانش های بشر در زمینه فنی، پزشکی، روان پزشکی،ریاضی، الکترونیک،
حقوق، اقتصاد و مانند آن.
(22) الف شناخت خداوند:
انسان باید ابتدا قضاوت صحیحی نسبت به شناخت مبدا و خالق جهان آفرینش
داشته باشد. (23)
باید بداند که حوادث جهان نشات گرفته از علتی است،
نه اتفاق.
او باید بداند که این جهان بر اساس نظم به وجود آمده است، نه براثر
تصادف; باید بداند که هر موجودی در این جهان برای هدف خاصی خلق شده است، نه
بی جهت; باید بداند که انسان نیز برای رسیدن به هدفی خلق شده است، نه بی هدف; باید
بداند که خالق این جهان از قدرت و علم بی نهایت برخوردار است و دانش و توانایی
انجام هر تغییری رادر نظام آفرینش داراست.
شناخت و آگاهی از این گونه مسائل انسان را نسبت به خداوند آشنامی سازد
و در پی آن، انسان در صدد بر می آید که هدف زندگی خود رادریابد و آنگاه آن را در
دستور کار خود قرار دهد.
ب شناخت زندگی نهایی انسان: اگر انسان بداند که زندگی منحصر به این
دنیا نیست و گسترده تر از آن است، قضاوت صحیح تری نسبت به خوبی و بدی، لذت و درد،
موفقیت و عدم موفقیت در این زندگی خواهد داشت.
شناخت زندگی نهایی انسان به او این امکان را می دهد که گفتارها
وکردارهای خود را با توجه به نتایج آتی آن ها در دراز مدت (زندگی پس از مرگ) مورد
ارزیابی قرار دهد.
این جاست که او به قضاوت این مساله می نشیند که با انجام یک عمل،لذت یک
ساعتی را (در دنیا) برگزینم یا رنج و عذاب چندین سال را(در آخرت) انتخاب کنم.
شناخت انسان نسبت به زندگی نهایی در واقع، ریشه دار کردن نظام اعتقادات
دینی است.
اگر این نظام در دل انسان ریشه پیدا کند، قضاوت و نگرش دیگری نسبت به
دنیا خواهد داشت و برای رسیدن به مطلوب خود، همه گونه فداکاری را انجام می دهد و
حتی بالاترین سرمایه ها یعنی: مال جان خود رانیز در راه اعتقادات فدا می کند; زیرا
قضاوت او نسبت به مرگ، نیستی و نابودی و پایان زندگی نیست; بلکه به فرمایش قرآن
کریم چنان اعتقادی پیدا می کند که: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم واموالهم
بان لهم الجنه » (توبه:6); خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری
کرد. انسانی که اعتقاد به زندگی پس ازمرگ ندارد، در حالت عادی، که هیچ هیجان و
احساسی بر او غلبه پیدانکرده است، بر اساس معادلات عقلانی از فداکاری و جان باختن
دوری می کند; زیرا در برابر جانی که از دست می دهد، نمی تواند چیزی دریافت کند. (24) ج شناخت رابطه دنیا با زندگی ابدی:
پس از آن که انسان دریافت که دارای دو نوع زندگی است (زندگی دنیا
وزندگی آخرت)، شناخت دیگری که می تواند محرک او باشد شناخت ارتباطبین این دو زندگی
است. به بیان دیگر، اگر این دو زندگی هیچ تاثیرو تاثری در یکدیگر نداشته باشد
پیامد مثبتی به دنبال نخواهدداشت. بنابراین، لازم است که پس از شناخت دو جهان،
انسان دریابد که هر گونه رفتار او در این دنیا عواقب مثبت و منفی خود را در
دنیای آخرت پیش روی خواهد داشت.
قرآن کریم در آیات متعددی به ارتباط این دو دنیا اشاره فرموده است. به
عنوان نمونه، می فرماید: «لیس بامانیکم ولا امانی اهل الکتاب من یعمل سوء یجز به
ولا یجد له من دون الله ولیا ولا نصیراومن یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو
مؤمن فاءولئک یدخلون الجنه ولا یظلمون نقیرا.
(نساء:123 و 124); (پاداش و کیفر) به دلخواه شما
و اهل کتاب نیست; هر کس بدی کند، در برابر آن کیفر می بیند و جز خدا برای خودیار و
مددکاری نمی یابد و کسانی که کارهای شایسته کنند چه مردباشند یا زن در حالی که
مؤمن باشند، داخل بهشت می شوند و به قدرگودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار
نمی گیرند.
شناخت رابطه دینا و
آخرت به دو معناست:
الف این که انسان بداند اعمال و رفتار او در این دنیا، پیامدهایی را در
آخرت به دنبال خواهد داشت.
در این باره، قرآن کریم می فرماید: «یومئذ یصدر الناس اشتاتا
لیروااعمالهم فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرایره.» (زلزال:6
8) آن روز مردم(به حال) پراکنده بر آیندتا(نتیجه) کارهایشان به آنان نشان داده شود.
پس هر که به وزن ذره ای نیکی کند(نتیجه) آن را خواهد دید و هر که به
وزن ذره ای بدی کند(نتیجه) آن را خواهد دید.
با این شناخت، انسان پی می برد که ارتباط دو سرا ارتباط اعتباری
وقراردادی نیست، بلکه ارتباطی واقعی و تکوینی است.
اعمال نیک و بد انسان در دنیا، علت پیدایش ثواب و عقاب در آخرت است. ب
این که انسان بداند توجه به زندگی آخرت موجب آبادانی زندگی دنیوی انسان می شود.
آیات متعددی بر این مطلب دلالت دارد از جمله: «ولو ان اهل القری ءامنوا
واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والا رض » (اعراف:
97); و اگر مردم شهرها ایمان آورده، به تقوا
گراییده بودند، قطعابرکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم.
گفتارهای معصومان علیهم السلام نیز به این مطلب اشاره دارند، به عنوان
نمونه، فرموده اند که رسیدگی به خویشاوندان موجب زیاد شدن روزی می شود (25) و باز فرموده اند که صدقه پنهانی فقر را برطرف می نماید و عمر را زیاد
می کند.
(26) در واقع، توجه به توصیه های دینی نتایج دنیوی
نیز دارد.
2- گرایش و رغبت
در بحث گذشته، به یکی از توانایی های شایسته انسانی یعنی:علم ودانش
اشاره شد و بیان گردید که یکی از مولفه های اعتقاد، علم ودانش است.
اما اکنون توجه به دو نکته ضروری است:
اولا، علم و آگاهی نمی تواند شرط کافی برای اعتقاد باشد،
چنان که خداوند متعال می فرماید: «و جحدوا بها و استیقنتهآ انفسهم ظلما وعلوا
فانظر کیف کان عاقبه المفسدین » (نمل:14); و با آن که دل هایشان بدان یقین داشت،
از روی ظلم و تکبر، آن را انکار کردند.
پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود.
مفسران در ذیل این آیه شریفه فرموده اند که فرعونیان پس از دیدن معجزات
حضرت موسی علیه السلام به صدق گفتار او یقین پیدا کردند واستدلال های او را معقول
دانستند، اما حاضر نشدند به رسالت او اقرارکنند; چون می ترسیدند منافع و مقام هایشان
را از دست بدهند.
(27) بنابراین، زیاد اتفاق می افتد که انسان چیزی
را می داند، ولی درمقابل آن تسلیم نیست و پای بندی به آن از خود نشان نمی دهد،
بلکه احتیاج به عوامل دیگری نیز دارد که یکی از عوامل مهم برای ثمردهی علم، توجه
به عامل «گرایش و رغبت » است.
ثانیا، برای انسان ها در برخی حالات شرایطی به وجود می آید که بدون علم
و دانش، نسبت به اصولی پای بندی نشان می دهند; یعنی: در این حالت، عنصر علم و
آگاهی وجود ندارد، اما عنصر گرایش و رغبت به تنهایی کار ساز است.
اکنون با توجه به دو نکته پیش گفته عنصر «گرایش و رغبت » دراعتقادات
دینی بررسی می شود:
الف مفهوم گرایش و رغبت:
در انسان شناسی از دیدگاه مکاتب الهی، پس از اثبات «روح » برای انسان
به خواص این پدیده می پردازند و یکی از خواص روح را گرایش ورغبت می نامند. از
گرایش و رغبت با این مفاهیم یاد می شود: «دوست داشتن، عشق ورزیدن، باور، میل، شوق
و انگیزه ».
در فلسفه اسلامی، واژه «اراده » و «اختیار» (به معنای عام) نیزمرادف با
دوست داشتن و پسندیدن است. (28) این واژه ها در جایی به
کار می روند که موجود ذی شعوری در حالی که امکان انجام دادن کارهای متعددی را
داشته باشد، کاری را براساس خواست خود و بدون این که تحت اجبار عوامل دیگری واقع
شودانجام دهد.
(29)
در این مقال کوتاه، تنها می توان به رابطه مفهوم گرایش، علم، و اعتقاد
پرداخت:.
ب رابطه گرایش با عقاید دینی:
دلبستگی انسان به یک پدیده توجه او را به منافع آن جلب می کند و درصدد
برمی آید با استفاده از آن، به کمال جدیدی دست پیدا کند.
همچنین اگر میل و رغبت به انجام کاری نداشته باشد در صدد احترازاز آن
برمی آید.
قرآن کریم با ذکر ماجراهای گوناگون، گرایش های مثبت و منفی انسان هارا
نسبت به پذیرفتن یا نپذیرفتن عقاید دینی یادآور می شود.
به عنوان نمونه، به ماجرای ساحران فرعون اشاره می شود:آنان کسانی بودند
که با وعده های ارزشمند از سوی فرعونیان ماموریت داشتند که حضرت موسی علیه السلام
را در برابر دیدگان مردم به استهزا بکشند وچنان با اطمینان خاطر از توانایی هایشان
یاد می کردند که کسی نمی توانست باور کند اینان اولین گروه ایمان آورنده به حضرت
موسی علیه السلام باشند. پس از آن که جادوگران شگردهای خود را به رخ حضرت
موسی علیه السلام کشیدند، آن حضرت از سوی خدا مامور شد که چشمه ای از اعجاز الهی
را به آن ها نشان دهد و آن ها چون دریافتند که چنین کاری از دست بشر ساخته نیست،
به حضرت موسی علیه السلام ایمان آوردند.
«و القی السحره ساجدین قالوا ءامنا برب
العالمین » (اعراف: 120و121);و ساحران به سجده افتادند.گفتند: به پروردگار جهانیان
ایمان آوردیم. جادوگران فرعون پس از شناخت، چنان نسبت به حضرت موسی علیه السلام
گرایش و رغبت پیدا کردند که حتی با تهدید مثله شدن حاضرنشدند دست از گرایش و ایمان
خود بر دارند و سرانجام بر سر اعتقادخود، جان باختند.
تحقیقات روان کاوی ثابت کرده است که انسان به عدم ادراک چیزهایی علاقه
دارد که او را نگران و ناراحت می کند و یا با تمایلات وخواسته هایش در تضاد است. (30) از این گونه گرایش های منفی، که با وجود علم و آگاهی هیچ تغییررفتاری
را در پی نداشته است، می توان در قرآن کریم به ماجرای سجده نکردن ابلیس اشاره کرد:
«و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلناللملائکه اسجدوا لا دم فسجدوا الا ابلیس لم یکن
من الساجدین »(اعراف: 11); و در حقیقت،شما را خلق کردیم، سپس به صورتگری
شماپرداختیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید.
پس (همه) سجده کردند، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
ابلیس نسبت به برتری و فضیلت انسان آگاه بود، اما حاضر به پذیرفتن این
برتری نبود و نمی خواست آن را باور کند.
مفسران از این آیه استفاده کرده اند که نه علم شیطان به خدانجات بخش
است و نه عبادت های طولانی، بلکه راه نجات باور داشتن و عشق ورزیدن به خداوند است. (31) شکی نیست که ابلیس از برتری آدم راضی نبود.
همین نفرت باعث شد که او از نظر روانی، آمادگی پذیرش دستور خداوندرا
نداشته باشد.
ج- خاستگاه گرایش و رغبت:
طبق نظریه هابز
,(Habbes) آدمی برای رفتار خود هر دلیلی
بیاورد علل اساسی رفتار او تمایل به کسب لذت و اجتناب از درد است. (32) آموزه لذت گرایی
(hadonism) ، که هنوز نقش عمده ای در تبیین رفتارانسان ایفا می کند، شامل هر
گونه لذت و درد روحی معنوی یا جسمی مادی می شود (33) .
انسان به کاری تمایل دارد که با طبع و روح او سازگار باشد لذتی برای
روحش در پی داشته باشد و یا درد و رنجی از او دور کند. (34) گرایش و
رغبت را می توان دارای سه خاستگاه و منشا پیدایش دانست:
غرایز: کشش های مربوط به نیازهای حیاتی انسان که به طور طبیعی،معطوف به
اشیای محیطی خاص (مانند غذا، آب و جفت.) می شود را«غریزه » می گویند.
این گونه تمایلات و کشش ها آموختنی نیستند، بلکه به طور طبیعی درزمان
مناسب بروز می کنند (35) .
هیجان ها: تمایلاتی را که به وسیله محرک های خارجی برانگیخته
می شوند«هیجان » می نامند.
جلوه های هیجانی معطوف به آن دسته از محرک های محیطی است که هیجان را
برانگیخته است.
هیجان در این تعریف به معنای عام و گسترده به کار رفته و شامل تجارب
ذهنی و عاطفی می شود; همانند:خشم، نفرت، محبت، آرزو وغصه. (36) احساس ها:
کشش های مختص انسان که از شدت بیش تری نسبت به غرایز وهیجان برخور است، «احساس »
نامیده می شود; مانند: احساس تعجب،احساس تجلیل و عشق.
در اوج این احساس ها، احساس پرستش قرار می گیرد. (37) غرایز
جنبه مادی و تنکردی دارد، اما هیجان ها و احساس ها دارای جنبه روانی هستند.
ضمن این که هر کدام از این سه خاستگاه به تنهایی دارای مراتب تشکیکی
شدت و ضعف می باشد، بعضی احساس ها در مرتبه پایین و برخی احساس ها از شدت و حدت
بیش تری برخوردار است و در مرتبه بالا قرارمی گیرد. از نظر روحن شناسان، دلبستگی
نسبت به خداوند و عقاید دینی کم تر مورد توجه قرار گرفته است.
این میل نه از گونه احساس به تنهایی است و نه از گونه هیجان ها،بلکه از
هر دو لطیف تر و پنهان تر می باشد و چون کمال نهایی انسان به آن وابسته است، شکوفا
کردن آن نیز اختیاری و به دست خود انسان ممکن است. غرایز و امیال طبیعی خود به خود
شکوفا می گردند و انسان راه ارضای آن را تشخیص می دهد، اما کمالات معنوی، اولا
خودشان شکوفانمی گردند و باید آن ها را شکوفا نمود.
ثانیا، پس از شناخت متعلق و موضوع آن، باید اعمال اختیار نمود تابه
منصه ظهور برسد (38) .
3 آرمان ها و مطلوب ها
در بحث های گذشته، به دو ویژگی مهم انسانی (علم و رغبت) اشاره شد وبیان
گردید که این دو از مولفه های اعتقادات دینی هستند.
این سؤال مطرح است که اگر انسانی علم و دانش کافی یا گرایش و
رغبت داشت، دانش و گرایش خود را باید به کدام سمت متوجه سازد؟ به بیان دیگر، علم و
رغبت برای به دست آوردن چه مطلوب و هدفی به کارمی آیند؟ پاسخ این سؤال موضوع بحثی
مفصل است، اما به اجمال، می توان گفت که علم و دانش، روشنایی بخش راه انسان هستند.
گرایش و رغبت به منزله موتور محرک انسان و آرمان ها و مطلوب ها
نشان دهنده مقصد و قرارگاه نهایی انسان هستند.
به بیان دیگر، دانش و گرایش نقش ابزار را برای رسیدن به زندگی کامل
ایفا می کنند، اما آرمان ها و مطلوب ها در نقش اهداف ظاهرمی شوند. تلاش ها و
فعالیت ها برای دست پیدا کردن به خواست ها وآرمان ها سامان می یابند.
موجودات برای یافتن «زندگی مناسب » یک سلسله فعالیت های فیزیکی یاجسمی
را پی ریزی می کنند، خواه «زندگی مناسب » دارای واقعیت باشدیا صرفا توهم به حساب
آید.
حتی حیوانات نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
آن ها نیز برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کنند.
اهداف و تلاشی که در چارچوب ضیق حیوانیت آن ها قرار دارد.
اما انسان همان گونه که از نظر شناخت و آگاهی، محدودیت های حیوانی را
ندارد، خواسته ها و مطلوب هایش نیز نامحدود است و در چارچوب تنگ حیوان قرار
نگرفته، بلکه خواسته هایش گسترده تر و متعالی تر است.
بنابراین، اولا، خواسته ها و مطلوب های انسان صرفا مادی نیست، بلکه او
آرمان خواه و کمال جو است.
در تحقیقاتی که به وسیله ادوین لاک Edwin Locke از
دانشگاه مری لندصورت گرفت.
عوامل «تعیین هدف »، «پول »، «تجدید سازمان »، و «مشارکت
درتصمیم گیری » مورد بررسی قرار گرفت.
این تحقیق نشان داد که توجه کارکنان به پول در رتبه سوم قرار داردو این
بیانگر آن است که مطلوب های انسان متعالی تر از چیزهای مادی است. (39) بنابراین، هدف از تلاش های انسان، تنها تامین نیازهای تنکردی نیست،
بلکه او در صدد کسب ارزش ها و کمالاتی در خور درک و شعور خودمی باشد.
پای بندی به عقاید معنوی این توانایی را در او به وجود می آورد که گاه
همه هستی خود را فدای عقاید و آرمان های خویش می نماید، چنان که مطلوب های انسانی
او جنبه شخصی هم ندارد.
سود فعالیت های او تنها متوجه همسر و فرزندان او نمی شود.
بلکه گاهی دلسوزی او برای دیگران بیش از دلسوزی برای خودش می باشد.
درد و رنج دیگران را، درد و رنج خود می داند و به قول سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد
روزگار دگر عضوها را نماند قرار
انسان موجودی است که گاه برای کسب مقامات معنوی و یا برای کسب افتخار
خدمت به دیگران، از تامین نیازهای اولیه خود صرف نظر می کندو همه گونه سختی را به
جان و دل می خرد. چه بسیار افرادی که برای تامین معاش دیگران، رنج گرسنگی را بر
خود هموار می نمایند.
ثانیا، آرمان ها و مطلوب های انسان فراتر از منطقه جغرافیایی و زمان حیات
اوست.
این آرمان ها و مطلوب ها، خواه مثبت باشند یا منفی، گستره محیط زیست او
را در می نوردند و حرص و طمع انسانی او را وادار می کنند که مناطق دیگر را نیز
برای خود بخواهد.
این آرمان خواهی گسترده در انسان است که امثال چنگیز و ناپلئون وهیتلر
را وادار به تسخیر جهان می نماید.
این انسان در صدد بر می آید که فراتر از این دنیا را بشناسد و
این آرمان او را در محدوده منظومه شمسی نیز محصور نمی کند، بلکه به عمق و کنه اشیا
نیز هدایت می نماید و در تلاش برمی آید که قوانین حاکم برجهان را کشف کند و از
آن جا سر به بی نهایت گذاشته، نسبت به مفاهیم ماوراء الطبیعه مشتاق شود.
از سوی دیگر، او در صدد جاودانه ماندن نام خود بر می آید و باانجام
کارهای خیر، تلاش می کند یاد خود را برای همیشه در اذهان بشریت، پایدار نگه دارد.
انسان علاقه دارد، با وقف کردن برخی از املاک خود، با ساختن مجسمه خود،
اختراعات، ساخت و نام گذاری معابر و مراکز عمومی به نام خود،حکاکی بر روی صخره ها
و مانند آن به آرمان و مطلوب خود دست پیداکند. به هر حال، آرمان ها و مطلوب های
انسان فراتر از جسم مادی اوست. تعداد آرمان ها و مطلوب های او نیز قابل شمارش و
احصاءنمی باشد.
رابطه آرمان ها و مطلوب های انسان با عقاید دینی:
بخش پیش، دو مساله فرا روی این تحقیق قرار داد: اولا، آرمان ها
ومطلوب های انسان، هم مادی است و هم معنوی.
ثانیا، این آرمان و مطلوب ها بسیار گوناگون و متنوع می باشد.
ادیان و مکاتب نسبت به این دو مساله موضع گیری های خاصی دارند.
برخی خواهان سرکوب کردن آرمان ها هستند و برخی دیگر فقط به آرمان های
مادی بها داده اند، ولی مطمح نظر این تحقیق، شناخت دیدگاه شریعت مقدس اسلام
نسبت به این مسائل است.
دین مقدس اسلام در دستورات خود، همه آرمان های مادی و معنوی را
موردتوجه قرار داده و در صدد هدایت این آرمان ها و مطلوب ها به سمت کمال مطلوب است.
پیش از آن که به بررسی دیدگاه اسلام پرداخته شود، اشاره ای
به آرمان های نهایی در دیدگاه های رایج در جهان معاصر می شود.
تامل و توجه به حقیقت زندگی، انسان را وامی دارد که به دنبال یافتن یک
هدف نهایی برای زندگی باشد.
بر همین اساس، همه مکاتب الهی و غیر الهی برای پیروان خود یک آرمان و
هدف نهایی ارائه داده اند تا پیروان آن ها با توجه به این آرمان متعالی، زندگی خود
را هدایت کنند.
این مکاتب در برنامه خود، افرادی را که به این آرمان دست پیداکنند
«انسان کامل » یا «انسان تکامل یافته » نام می گذارند.
شناخت کمال انسان از منظرگاه هر مکتب و دیدگاهی می تواند گوناگون باشد
مطلوب نهایی انسان
از منظر قرآن کریم
از قرآن کریم استفاده می شودکه در یک دسته بندی کلی، مطلوب ها
وآرمان های نهایی انسان به دو دسته تقسیم شده اند. (40) این
دسته بندی بر اساس ارزش گذاری در آرمان های نهایی از دید این مکتب صورت گرفته
است.دسته بندی قرآن از آرمان ها چنین است:
الف آرمان های سطحی:
برخی از اهداف انسانی تنها جنبه مادی دارند و انسان را از طی مسیرکمال
بازمی دارند. چنین اهدافی در رفتارهای انسان، «آرمان های پست و سطحی » خوانده
می شوند.
قرآن کریم در این باره می فرماید: «اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب ولهو
و زینه وتفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والا ولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم
یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی الا خره عذاب شدید و مغفره من الله ورضوان
وما الحیوه الدنیآ الا متاع الغرور» (حدید: 20) بدانید همانا زندگانی دنیا بازیچه
و سرگرمی وآرایه و فخر فروشی به یکدیگر و زیاده خواهی در مال و فرزند است;مثل بارانی
است (که گیاهی برویاند) و سرسبزی آن کشتکاران را به شگفتی آورد، سپس پژمرده و زرد
گردد، آنگاه هیمه ای شود و در آخرت،شکنجه ای سخت و (نیز) آمرزشی از سوی خداوند و
خشنودیی است. (ولی)زندگانی دنیا جز کالای فریب نیست.
در این آیه، سخن از صرف میل و رغبت طبیعی نیست، بلکه سخن بر سراین است
که محبت به مظاهر شهوانی در نظر برخی از مردم چنان زیبا وبزرگ تر جلوه داده شده که
از واقعیت آن ها فراتر است و افراد آن رابه صورت کمال مطلوب تصور کرده و سرگرم
ظاهر طبیعت و پدیده های مادی شده اند. هدف این گونه آیات قرآن کریم سرکوب کردن شعورها
و آرمان های مادی نیست، بلکه در صدد است که روشن سازد این آرمان های پیش پاافتاده
و سطحی، انسان را به خود مشغول نسازد و انسان متوجه باشدکه آرمان های چالشگر دیگری
نیز فراروی او وجود دارند که باید به آن ها بنگرد و حتی باید سعی کند از این
آرمان های مادی، در جهت رسیدن به آرمان های نهایی سود ببرد.
ب آرمان های متعالی:
برخی از خواست ها و آرمان های انسانی به جنبه روحانی و معنوی
انسان توجه دارند و در واقع، با فلسفه وجودی انسان سازگاری بیش تری دارندکه از این
آرمان ها با عنوان «آرمان های متعالی » یاد می شود.
اهتمام قرآن کریم به بیدار کردن عقل و تقویت خواست های متعالی انسان
است که در این صورت، آدمی در راه سعادت گام خواهد گذاشت.
برای شناخت مطلوب نهایی و متعالی، لازم است که معیارهایی برای فضیلت و
برتری یک کمال ارائه شود تا بر اساس آن آرمان متعالی انتخاب گردد. در این زمینه
محققان اسلامی سه معیار را برای ترجیح مطلوب نهایی از بین مطلوب های گوناگون
پیشنهاد کرده اند.
(41) اولا، لذت بیش تر، آرمانی بهترین است که
بیش ترین لذت و خوشی رادر پی داشته باشد.
ثانیا، لذت طولانی تر (بهترین آرمان) باید لذت بلند مدتی را در
پی داشته باشد.
مطلوب هایی که لذت و خوشی کوتاه مدت در پی دارند، نمی توانند
کمال مطلوب باشند.
ثالثا، تکامل بیش تر (میزان کمالی که به دست می آید) باید از نظرکمیت و
کیفیت بیش تر از کمال های دیگر باشد.
انسان به اقتضای طبع خود به دنبال لذت است.
کمال حقیقی او نیز لذت را در پی دارد; لذتی که بیش تر و طولانی تر
ازدیگر لذت هاست; لذتی که او را به کمال متعالی نزدیک تر می کند.
اقتضای فطرت انسان کسب لذت است، هرچند انسان به بیراهه گام برمی دارد.
گاهی لذت بیش تر و طولانی تر را در عصیان فرمان خداوند و خوردن ازدرخت
ممنوعه می پندارد:«فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجره الخلد و ملک لا
یبلی » (طه: 120); پس شیطان وسوسه کرد،گفت: ای آدم، آیا می خواهی تو را به درختی
جاودان و سلطنتی نافرسودنی رهنمون شوم؟ و انسان به این وسیله مخالفت خدا را در
پیش می گیرد و به دنبال لذت طولانی توهمی می گردد.
گاهی تکامل بیش تر را در پیروی از هوا و هوس می داند و یا گمان می برد
که به سادگی به دست می آید: «ام حسبتم ان تدخلوا الجنه ولمایعلم الله الذین جاهدوا
منکم ویعلم الصابرین » (آل عمران:142);آیا گمان دارید که شما(با ادعای ایمان) وارد
بهشت می شوید، در حالی که هنوز خداوند جهادگران و صابران شما را معلوم نساخته است.
مفسران در ذیل این آیه، فرموده اند: رسیدن به آرمان بزرگ «زندگی در
بهشت » احتیاج به روش خاص و مشخصی دارد و بر اساس حدس و گمان وهوا و هوس کسی به
بهشت راه پیدا نمی کند.
(42) اما اسلام برای پیروان خود یک آرمان
متعالی به نام «حقیقت »قرار داده که عبارت است از یک چیز و آن «خداوند متعال » است.
(43) دستورات این دین تنها برای فرار از
جهنم و رسیدن به بهشت نیست، بلکه این ها در مرتبه دوم قرار دارند.
چیزی که در مرتبه اول به عنوان «هدف دور برد» یا «ماموریت » (Mission) قرار
دارد «قرب به خداوند» است و همه برنامه های دین «سیر الی الله » و حرکت به سوی
خداوند است.
اتکا و اعتماد به خداوند در انسان نیروی قدرتمندی فراهم می آورد که بر
اساس آن، می تواند همه گرایش ها و رغبت ها، توانایی ها و مهارت های خود را بسیج کند
تا به هدف متعالی خود برسد.
اعتقادات دینی
سیطره عقاید و باورها بر رفتار انسان سمت گیری حرکت او را مشخص می کند.
هر انسانی متناسب با نظام اعتقادی خود زندگی می کند و می میرد.
اعتقادات و باورها جهت کلی حرکت او را مشخص می کنند و به اومی آموزند
که چه اهداف و آرمان هایی را برای زندگی خود ترسیم کند ودر پی آن، از چه ابزارهایی
باید استفاده کند و چه مسیری را بایدبپیماید. هدف این گفتار شناخت جایگاه عقیده در
زندگی انسان است.
به دنبال آن، این موضوع بررسی می شود که مایه های دینی، به
ویژه اعتقادای که از سرچشمه زلال اسلام نشات گرفته باشد چه تاثیری درزندگی سازمانی
دارد.
از اعتقاد چنین تعریفی ارائه شده است: یک حالت روانی که از دوقضیه
تشکیل شده است: «واقعیت چنین است » و «واقعیت باید چنین باشد».
1 خاستگاه اعتقاد
سه گونه خاستگاه برای اعتقاد وجود دارد: (44) الف
خاستگاه سنتی:
برخی از محققان و اندیشمندان علم کلام معتقدند که بیش ترین
خاستگاه اعتقاد، تقلید و پیروی از بزرگان و نیاکان است. شهید مطهری; دراین باره
می فرماید: «عقاید اغلب تقلید است، پیروی از اکابر وکبرا و بزرگان است. از نظر
قرآن، انسان تحت تاثیر اکابر قرارمی گیرد، عقیده ای اتخاذ می کند، تحت تاثیر پدر،
مادر آبا و اسلاف خودعقیده ای در ذهنش نفوذ می کند.» (45) این بخش
از عقاید بر اساس سنت های حاکم بر جامعه از طریق جامعه، خانواده و افراد تاثیرگذار
به افراد منتقل می شود.
هر جامعه و ملتی بر اساس میراث فرهنگی خود به سنت هایی پای بند است که
این سنت ها ممکن است از پشتوانه علمی و منطقی یا توهم و خرافه برخوردار باشد.
در بین این عقاید، می توان عقایدی را یافت که مبتنی بر واقعیت وحقیقت
می باشند، چنان که عقاید شیطانی نیز وجود دارد.
ب خاستگاه احساسی:
برخی از عقاید به مسائل روانی و عاطفی متکی هستند.
به بیان دیگر، افراد با قرار گرفتن در شرایط عاطفی خاص تحت تاثیرمسائل
روانی قرار می گیرند و نسبت به برخی رفتارها پای بندی از خودنشان می دهند.
چنین عقایدی بر اساس شناخت نیست و آگاهانه صورت نمی گیرد; در معرض تغیر
است و با فروکش کردن احساسات، انسان به حال عادی بر می گردد.
این عقاید بیش تر مترادف دلبستگی است;یعنی: تحت تاثیر احساسات است. (46) این بخش از عقاید نیز ممکن است از واقعیتی برخوردار باشد. دو دسته از
عقاید ذکر شده در واقع، درمعرض زوال و دگرگونی هستند و همین که فرد خود را تحت
فشار اجتماعی آداب و سنت جامعه خود نبیند یا از حالت روانی و احساسی خارج
شود،زمینه انجام رفتارهای جدید به وجود می آید.
ج خاستگاه تحقیقی:
برخی از عقاید برخاسته از یک تلاش علمی هستند.فرد با یادگیری به وسیله
ابزارهای شناخت به طور کامل یا جزئی پی به حقانیت چیزی می برد و در صدد برمی آید
که به آن جامه عمل بپوشاند. دین اسلام بخش مهم عقاید دینی را مبتنی بر تحقیق و
تفهیم می داند. این مساله، به ویژه در اصول دین، بروز دارد. از نظر اسلام، اصول
عقاید اجتهادی است، نه تقلیدی; یعنی:هر کس با فکر خودش باید آن را حل
بکند. (47) این بخش از عقاید به دلیل این که از نظر اسلام در زیربنای اعتقادات قرار
می گیرند، مبنایی برای عقاید دیگر می شوند و از اهمیت خاصی برخوردارند.
اهمیت این بخش وقتی روشن می گردد که به این مساله توجه شود که یافتن
عقاید دینی بر پایه استدلال و علم و تحقیق اختصاص به دین اسلام دارد و حتی
پرطرفدارترین دین الهی در عصر ما یعنی: مسیحیت چنین خاستگاهی برای عقیده نمی پذیرد.
حتی در مسیحیت، تصریح می شود که اصول دین و اعتقادات مسیحیت ماورای عقل
و فکر است و به اصطلاح آنان، «این جا قلمرو ایمان است، نه قلمرو عقل » و در محدوده
ایمان اجازه تفکر نمی دهند. (48) ذکر این نکته لازم است
که برخی از عقاید نشات گرفته از حالت تعبد می باشد.
این عقاید تعبدی در چه جایگاهی قرار دارند؟ آیا خاستگاه تقلیدی دارند
یا خاستگاه تحقیقی؟این گونه عقاید معمولا با عقاید سنتی یااحساسی اشتباه می شوند.
بنابراین، برای رسیدن به پاسخ سؤال مزبور باید گفت:تقلید و تعبددوگونه
است:
گاهی نشات گرفته از عقل است و بر دلایل علمی و استوارمی باشد، مانند:
تقلید بیمار از دستورات پزشک یا پیروی کارگر ازدستورات مهندس فنی در به کارگیری
ماشین آلات.
این گونه تقلیدها به معلومات تجربی و قوانین حاکم در علم پزشکی یافنی
مستند است.
در واقع، تقلید بیمار یا کارگر تکیه بر شناخت متخصص است.
تقلید در فروعات دین و عبادات دینی نیز از همین قبیل است (49) که در واقع مستند است به دلایل معتبر در شریعت مقدس اسلام که به
وسیله دانشمندان این رشته تشریح و تبیین شده است.
این گونه عقاید تعبدی نشات گرفته از خاستگاه تحقیقی هستند. (50) گاهی عقاید تعبدی نشات گرفته از توهم اندو حاکی از واقعیتی نیستند و
خاستگاه علمی ندارند.
این گونه عقاید جزو دسته اول و دوم هستند; یعنی: خاستگاه سنتی واحساسی
دارند.
قرآن کریم در چند مورد چنین عقایدی را نکوهش کرده است: «اذ قال لابیه
وقومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون قالوا وجدناآباءنا لها عابدین قال لقد
کنتم انتم و آباوکم فی ضلا ل مبین »(انبیا:53); آنگاه که (ابراهیم) به پدرش و قومش
گفت: این تندیس هاکه به پرستش آن ها دل نهاده اید، چیستند؟گفتند: پدرانمان را
دیدیم که آن ها را می پرستیدند گفت: هر آینه، شما و پدرانتان در
گمراهی آشکاری بوده اید.
(51) همان گونه که در این آیه اشاره شده است،
اگراز برخی افراد درباره عقیده شان سؤال شود آن ها براساس تقلید تعبدی استدلال
می کنند و هیچ جواب منطقی ارائه نمی دهند.
(52) چنین اعتقادی ناآگاهانه است.
بنابراین، اعتقاد در درجه اول باید مبتنی بر علم و مستدل باشد،هرچند که
اعتقادهای برخاسته از سنت نیز در صورت درست بودن موردتائید قرار گرفته است،
چنان که قرآن کریم می فرماید: «یرید الله لیبین لکم ویهدیکم سنن الذین من قبلکم و
یتوب علیکم والله علیم حکیم » (نساء:26) خداوند می خواهد (با این دستورها، راه
سعادت را)برای شما آشکار سازد و به سنت های پیشینیان، شما را راهنمایی کند وشما را
از گناه قبلی پاک سازد و خداوند دانا و حکیم است.
(53) مفسران از این آیه استفاده کرده اند
که سنت های خوب گذشتگان باید حفظ شود و باید به آن ها عمل نمود.
2 کارکرد اعتقادات پای بندی به اعتقادات مذهبی
فواید متعددی دارد که از دید سازمانی به برخی از این فواید اشاره می شود:الف
خوش بینی: ایمان و اعتقادبه خداوند تلقی انسان را نسبت به جهان شکل می دهد.
معتقد به خداوند نظام آفرینش را هدفدار می داند و هدف این جهان راسیر
به سوی سعادت و تکامل و خیر می داند.
چنین اعتقادی به قوانین حاکم بر عالم برای انسان دید خوش بینانه ایجاد
می کند.
خوش بینی و امیدواری، حرکت و جنبش را در پی دارد و معتقد در تلاش است
که به هدف زندگی دست پیدا کند.
به همین دلیل، فعالیت های او در سازمان در راستای رسیدن به آن
هدف اساسی شکل می گیرد.
در برابر او، انسان بدون اعتقاد دینی وجود دارد; انسانی که ممکن است
هدفی برای این جهان قایل نباشد.
چنین کسی حرکت از راه صحیح و یا باطل را یکی می داند و برای اوتنها یک
چیز باارزش است: «مقدار تلاش »اما با چه هدفی؟ برای رسیدن به چه آرمانی؟ غیر معتقد
خواهان تجسم و عینیت بخشیدن به خاصیت تلاش هایش است و حاضر به چشم پوشی از
منافع فوری خود نیست، در حالی که انسان معتقد می داند که واکنش جهان دربرابر
تلاش های خوب و بد (صحیح و باطل) یکسان نیست.
اگر امروز به نتایج تلاش هایش دست پیدا نکند این نتایج برای اومنافع
آتی در دنیا یا آخرت (و یا هر دو) را خواهد داشت، چنان که قرآن کریم می فرماید:
«ان الله لا یضیع اجر المحسنین »; به درستی که خداوند اجر و پاداش نیکوکاران را
هرگز هدر نمی دهد.
ب آرامش خاطر:
اعتقاد به خداوند دلهره و اضطراب را از انسان دورمی کند.
نگرانی نسبت به آینده و سرنوشت نامعلوم را تبدیل به آسایش می کند.
ایمان به خداوند، توکل بر او را، در پی دارد و کسی که به خداوندتوکل
نمود از حوادث محیطی دل نگران نمی شود.
انجام فعالیت های سازمانی به شکل صحیح، حفظ صداقت و امانت، جلوگیری از
صرف هزینه های بی جا، کاهش ضایعات و مانند آن اگر از دید مدیرمخفی بماند برای مؤمن
به خدا مشکل زا نیست; زیرا از دید خداوندپنهان نمانده است و مؤمن به خداوند معبود
خویش را در همه جا حاضرو ناظر می بیند.
ج- اجرای بهینه قوانین:
قوانین و مقررات برای بهینه کردن فعالیت هاشکل می گیرد.
اما وجود قوانین به تنهایی کارساز نیست، بلکه احتیاج به اهرم اجرایی
است تا قوانین به اجرا درآیند.
ضامن اجرای قوانین نیز نمی تواند همیشه و در همه جا ناظر بر
اجرای قوانین باشد.
د- بهبود روابط اجتماعی و سازمانی:
آنچه بیش از هر چیز دیگری حق را محترم، عدالت را مقدس، دل ها را
به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می سازد، تقواو عفاف را تا
عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد، به ارزش های اخلاقی اعتبارمی بخشد، شجاعت مقابله با ستم
ایجاد می کند و همه افراد را به هم پیوند می دهد، «ایمان و اعتقاد به خداوند» است
(54) .
نتیجه گیری
اندیشمندان سازمان و مدیریت سال هاست که برای بهتر اداره
کردن سازمان ها، رهاوردهای علمی و فکری خود را منتشر کرده و سازمان ها رااز این سو
به آن سو می کشند.
در این آشفته بازار، توصیه ها و دستورالعمل ها گاه انسان را تا اوج عزت
بالا می برند و گاه او را تا حضیض ذلت پایین می کشاند.
گواراترین توصیه ها، آن هایی بودند که با طبیعت و فطرت آدمی
سازگاری داشتند و هویت انسانی او را پاس می داشتند.
اما چنین راهنمایی های در اقلیت قرار داشتند.
با ظهور انقلاب اسلامی ایران، زمینه مساعدی برای شکل گیری
سازمان های اسلامی به وجود آمد.
پدید آمدن نهادهای انقلابی که با نظریه های بدیع اداره می شد،
الگوی مناسبی برای فضاسازی نظریات جدید سازمانی فراهم کرد.
انجام پژوهش های میدانی و تاریخی در زمینه فرهنگ آن سازمان هاتجربه های
گرانقدری به حوزه اندیشه سازمان ارائه خواهد کرد.
بارزترین ویژگی آن سازمان ها، شکل گیری و فعالیت بر اساس باورهای دینی
و اعتقادی بود.
ملت ما با فرهنگ کهن ایرانی، که با فرهنگ دین اسلام غنی شده است،برای
اداره جامعه خود نظریه ها و نظام های شایسته خود را می پذیرد.
نظامی که با هویت و شوونات ایرانی و دین مورد پذیرش این ملت یعنی:
اسلام سازگاری داشته باشد.
پس از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی ایران، شرایط تحقق این هدف درحال
تکون و شکل گیری است.
دست یافتن به این هدف نیروهای فراوانی طلب می کند.
اماروزه این مساله مسلم انگاشته شده که دگرگونی در رفتارهاهنگامی
ماندنی است که بر پایه فرهنگ جامعه شکل بگیرد.
(55) در بررسی ها، معلوم شده که یکی از علل
پیشرفت ژاپن توجه به همین نکته بوده است، در حالی که در چین و هند بر عکس عمل شد:
سیاست گذاران اصلاح طلب احساس کردند که علت عقب ماندگی آن ها فرهنگ
ملی است و در صدد تحول فرهنگ جامعه خود بر آمدند.
نتیجه کار به وجود آمدن ناامیدی و سردرگمی و سرخوردگی فراوان بودو رفتارها
همچنان بی تغییر ماند.
(56) نظریه اقتضایی که امروزه در تفکر
سازمان و مدیریت از مقبولیت قابل توجهی برخوردار می باشد بر این باور است که نظریه های
علمی مجرد تعیین کننده فرایند مدیریت نیست، بلکه باورها و فرهنگ مدیران،کارکنان،
ارباب رجوع، دولت و کل جامعه تعیین می کند که در جامعه ای با این فرهنگ، باید به
کدامین شکل مدیریت نمود.
بنابراین، نظریه ها و الگوهای سایر جوامع، که در آن ها با موفقیت همراه
بوده است، قابل تعمیم به سایر جوامع نخواهد بود و لازم است که از صافی ارزش ها و
فرهنگ مورد قبول جامعه عبور کند و در صورت پذیرش و انجام اصلاحات مناسب، با جامعه
سازگاری پیدا کند سپس به اجزا در بیاید. همان گونه که در بخش دوم ذکر شد، باورهای
مذهبی درفرهنگ اسلام در موقعیت حساسی قرار دارد و این باورها با فطرت به ودیعه
گذاشته شده الهی در انسان سازگار است و ابزارهای تقویت وتحکیم آن نیز در اختیار
انسان قرار گرفته و می تواند اهداف زندگی انسان را در دنیا و سرای دیگر برآورده
نماید و با آن ها سرناسازگاری ندارد. در آن جا، بیان شد که برای برپایی اعتقادات
دینی در سازمان، باید چند گام برداشت: (57) .
1 به کارگیری دانش و بشر2 توجه به گرایش ها و
رغبت های انسان و هدایت آن ها3 ترسیم و توجه به آرمان ها و مطلوب های شایسته
انسان اعتقادات افراد تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی خواهد بود و این نتایج را در پی
دارد:
هویت بخش است، معرف سازمان اعتقادات و پای بندی های افرادخواهد بود;
یعنی: در سازمانی که افراد آن تحت تاثیر باورهای راستین دین اسلام هستند، انجام
ندادن کارهای خلاف قانون، جلب رضایت ارباب رجوع، پرهیز از اسراف و احساس مسوولیت
در قبال مشتری بیانگرهویت آن سازمان است.
در چنین سازمانی، کارکنان چون فرهنگ سازمان را با باورهای خودهماهنگ
می بینند، از کارکردن در آن لذت می برند.
امروزه در کشورهای غربی رویکردی به معنویت مشاهده می شود،
برای حاکم کردن این روحیه از نهادهای حراستی، کمیته های دادخواهی و تشویق به افشای
حقایق استفاده می شود; بدین دلیل که برای پای بندی ظاهری به ارزش ها، معبر ورود به
واقعیت ارزش ها را در برابر خود مسدودمی بینند دست خود را از بنیان های اصیل
اعتقادی خالی می دانند وناگزیر از قوه قهریه برای حفظ ارزش ها استفاده می کنند.
اما بر پایه اعتقادات دینی، در صورت عدم حضور سرپرست و مدیرسازمان و
قوای رهبری کننده نیز کارکنان کار خود را به درستی انجام می دهند. عمل آنان تحت
تاثیر قوه قهریه وجدان و انجام وظیفه الهی قرار دارد. اصلی ترین وظایفه مدیریت یعنی:
برنامه ریزی، سازماندهی،تسلط، هدایت و بسیج منابع و امکانات باید در هاله ای از
باورهای دینی صورت گیرد.
مدیران نباید از اصول اعتقادی خود پا را فراتر بگذارند.
این مساله روحیه معنوی را در سازمان ترویج خواهد کرد.
تحقق فضای معنوی با شعار صورت نمی گیرد، بلکه برای این منظور،عملکرد
مدیران باید ترویج کننده این مهم باشد.
در مثل گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.»
امیرمومنان، علی علیه السلام ، در نامه ای که به چند تن از امرا
وفرمانداران خود نوشتند، به این نکته عنایت فرمودند: «فصلوابالناس . و صلوا
بهم صلاه اضعفهم ولاتکونوا فتانین »; (58) پس بامردم نماز گزارید .
و با ایشان مانند نماز ناتوان ترین مردم نمازگزارید و سبب فتنه وفساد
نباشید. (59)
برپایی نماز، که یکی از شعایر اسلامی است، جزو
اعمال فردی است.
اما تاکید آن حضرت به فرمانداران خود مبنی بر این که نماز را به همراه
مردم خود بخوانید و فتنه گر نباشید در واقع، ترویج فرهنگ دینی و التزام عملی به
دستورات دینی برای مدیران جامعه است.
پر واضح است که التزام عملی به دستورات دینی و شعایر اسلامی
برای مدیران و کارکنان سازمان ها نباید جنبه ظاهری داشته باشد، بلکه این اعمال
باید از بنیان های اعتقادی و باورهایی که بر اساس علم وآگاهی و گرایش و رغبت در
افراد رسوخ پیدا کرده اند نشات بگیرد.
رسول گرامی، حضرت محمد(ص)، فرمودند: «ان الله لاینظر الی صورکم ولاالی
اعمالکم ولکن ینظر الی قلوبکم » (60) خداوند به صورت ها
وکردارهای شما نگاه نمی کند، بلکه به دل های شما می نگرد.
بنابراین، همان گونه که بیان شد، تظاهر به اعمالی دینی، که عقدقلبی در
آن مشاهده نشود و پذیرفته نباشد، فاقد ارزش و غیر مفیداست.
پی نوشت ها:
1- Daft Richard Organization
Theory and Design (West Publishing Company 1995) P.334
2- See Essentials of
Organizational Behavior P.189& Organization Theory and Design P.334
3- Organizational Behavior
P.117
4- Ibid
5 -نگارنده، «گامی به سوی نهادینه کردن وجدان
کاری در سازمان ها»مجله معرفت، ش 17(1375)، ص 43.
6- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 345.
7- فرهنگ سازمانی، ص 89.
8- Orhanizational Behavior
p.121
9- همان، ص 14.
10 سید جعفر شهیدی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، امیرکبیر،
1375، ص 524.
11 برخی از فلاسفه بر این باورند که علم قابل
تعریف و شناسایی نیست و تعاریف ارائه شده از علم شروط تعریف کامل را ندارد.
علم از جمله چیزهایی است که انیت آن عین ماهیت آن است و از این حیث
تعریف آن ممکن نیست; زیرا حدود، مرکب از اجناس و فصول است وچیزهای بسیطه دارای جنس
و فصل نمی باشند و به این دلیل قابل تعریف نیستند. ر.ک .به: ابن رشد، تهافت
التهافت، دارالفکر اللبنانی،1993، ص 555.
12- محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه
قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی،1369، ص 202.
13- برای توضیح بیش تر، ر.ک.به: ناصر مکارم
شیرازی، تفسیر نمونه،دارالکتب الاسلامیه،1366، ج 7،ص 293.
14- در زبان عربی، معروف است که «من فقد حسا فقد
علما»; کسی که حسی را از دست بدهد علمی را از دست داده است.
15- شهید مطهری با نقل قول هایی از دانشمندانی
نظیر ابو علی سینا،خواجه نصیرالدین طوسی، الکسیس کارل، و انیشتین این مطلب را
بیان می دارد.ر.ک.به: مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر.صدرا،1369، ص 79.
16- عبدالله جوادی آملی، شریعت در آئینه معرفت،
مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372، ص 177.
17- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ص 37 / سید
محمدحسین طباطبائی،اصول فلسفه و روش رئالیسم، صدرا، 1362، ج 5، ص 30.
18- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 5، پاورقی ص
31.
19- استیفن رابینز، مبانی رفتار سازمانی، ترجمه
قاسم کبیری،انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی،1373، ص 43.
20- مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 174.
21- این که پیامبر(ص) فرمودند: (به دنبال علم
بروید، اگرچه در چین باشد.» و یا این که فرمودند: «مؤمن علم را از دست کافر
نیزمی گیرد»، مسلم است که منظور ایشان علم دین نیست، بلکه مراد علوم بشری است.
22- بیست گفتار، ص 174.
23- مرتضی مطهری، اسلام و مقتضایات زمان، صدرا،
1370، ج 1، ص 78.
24- در این بحث ها، در صدد اثبات وجود خدا، وجود
معاد و رابطه بین دنیا و آخرت نیستیم، بلکه فقط به اهمیت این شناخت ها اشاره
می شود.
برای اثبات این ها، به کتب اعتقادی مراجعه شود.
25- برخی از آیات مزبور عبارتند از: آیات 228، 232،
264 بقره، آیه 14 آل عمران، آیات 39،59، 162 نساء و آیه 69 مائده.
26- معارف قرآن، ص 442.
27- محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 152.
28- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 84.
29- نهج البلاغه، ج 3، ص 170 و 22.
30- محمدجواد مغنیه، التفسیر الکاشف، دارالعلم
للملایین، بیروت،1981، ج 6، ص 9.
31- محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، سازمان
تبلیغات اسلامی،1368، ج 2، ص 421.
32- همان، ص 96.
33- محمد عثمان نجاتی، قرآن و روان شناسی، ترجمه
عباس عرب، بنیادپژوهشهای اسلامی،1367، ص 179.
34- محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 4، ص 24.
35- زمینه روانشناسی، ج 1، ص 510.
36- معارف قرآن، ص 431.
37- بعضی اصل انتخاب و میل را مصلحت و جلب
منفعت شمرده اند، اما به نظر دقیق تر، همه به لذت بازمی گردد; زیرا مصلحت یا منفعت
وسیله است، اگرچه به چند واسطه برای تامین نیازمندی های انسان که این نیز به نوبه
خود، لذتی در انسان پدید می آورد بازمی گردد.
برای توضیح بیش تر ر. ک. به: معارف قرآن، ص 431.
38- زمینه روانشناسی، ج 1، ص 588.
39و40- نهج البلاغه، نامه 53.
41- معارف قرآن، ص 422.
42- سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، تهران،
اسماعیلیان، ج 16، ص 274.
43- برای توضیح بیش تر ر.ک. به: مرتضی مطهری،
بیست گفتار، ص 170.
44- معارف قرآن، ص 432.
45- برای توضیح بیش تر ر.ک.به: المیزان، ج 4، ص
30 / التفسیرالکاشف، ج 2، ص 165.
46و47- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، انتشارات
صدرا، 1368، ج 3، ص 222 و ص 224.
48و49- مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی،
صدرا،1367، ص 97; 94و 95.
50 -برای توضیح بیشتر ر.ک.به: مصاحبه دکتر مارتین
مکدرموت، کیهان فرهنگی، ش 97، (سال دهم، اردیبهشت 1372)، ص 9.
51-همان گونه که بیان شد، اعتقاد به اصول عقاید
در اسلام، باید ازطریق تفکر و تدبر به دست آید.
به بیان ساده تر، اعتقاد به وحدانیت خداوند یا رسالت پیامبر یاوجود
زندگی پس از مرگ از سلک اعتقاد به فروع دین نیست که از طریق تعبد بتواند مستند به
علم گردد، بلکه باید علمی و یقینی باشد، چه از راه استدلاهای علمی و چه از راه دیگر،
هرچند اتفاقا و احیانامفید علم باشد. برای توضیح بیش تر مراجعه کنید ر.
ک.به:تفسیرالمیزان، ج 9، ص 157.
52- همچنین سوره اعراف، آیه 28 و آیات مشابه 53
ر. ک. به: تفسیرنور، ج 2، ص 316.
54- سوره توبه، آیه 120.
55- شاید بتوان بخشی از توصیه های مفید را در
انتقاداتی که به نظریه ها و مکتب های مدیریتی شده است، یافت.
56و57- پیتر اف.دراکر، مدیریت آینده، ترجمه
رضائی نژاد، موسسه فرهنگی رسا،1373، ص 254.
58- استانلی دیویس، مدیریت فرهنگ سازمانی، ترجمه
میرسپاس،انتشارات مروارید،1373، ص 220.
59- نهج البلاغه، نامه 52، ص 986.
60- بحار الانوار، جلد 70، ص 248.