Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه
در عصر کنونی، آهنگ تنوع، رشد و پیچیدگی اطلاعات و ارتباطات چنان شتاب
گرفته است که نظریه پردازان را بر آن داشته تا از مطالعه ویژگی های دهکده جهانی
فراتر روند و در آن سوی اندیشه بررسی ساز و کارهای مدیریت این دهکده جهانی،
فرازهای بلند «تمدن نوین بشری » را بسرایند. ولی با این همه، شاهدیم که جهان با
مشکلاتی روزافزون دست و پنجه نرم می کند و فاجعه هایی مصیبت بار چهره زیبای
انسانیت را تیره و تار ساخته است.
به نظر می رسد ریشه این مسائل را باید در اندیشه حاکم بر جوامع بشری
جست وجو کرد که بر اساس اصول خویشتن گریزی به جای خودشناسی، انسان مداری به جای
خدامحوری و دنیاطلبی به جای آخرت گرایی بنیاد نهاده شده و تمدنی برای انسان ها به
ارمغان آورده که محصولش استحاله ماهوی انسانیت و تولید و تنظیم هر چه بیش تر امور
مادی جهان است، به گونه ای که جلوه های جذاب زندگی نوین و تمدن مادی، علم و صنعت و
سخت افزار و نرم افزار را برای افزایش سود و رفاه ظاهری، به خدمت خودگرفته و به
قیمت سقوط حیات معنوی و روابط اصیل انسانی، در سایه افزایش علم و توان مادی خود،
داعیه ایجاد جهانی «فرامدرن » را در سر می پروراند.
بدین روی، مدیریت نیز در چنین نظام هایی از راه یابی و نفوذ به اعماق
روابط انسانی عاجز است و با وجود برخورداری روز افزون از امکانات تمدن مادی، از
ارائه تمدن آرمانی بشر ناکام مانده تا جایی که برخی متفکران، آینده روند کنونی
تمدن بشری و اداره جهان را خطرناک تر از عواقب وقایع هولناکی همچون جنگ جهانی سوم
می شمرند. البته در گوشه و کنار و در میان برخی نظریه پردازان، اندیشه هایی بلند و
سخنانی در راستای کشف برخی حقایق متعالی وجود داشته، اما گویی قلب ها از درک آن و
گوش ها از شنیدن و چشم ها از مشاهده آن محروم بوده اند، به علاوه که آن نداهای
فطری و بشر دوستانه نیز چون بیش تر بر بستری مادی طنین افکن بوده، نتوانسته است دل
و چشم و گوش انسان های مسخ شده را به کار اندازد و از این رو، کاروان بشری طی قرون
متمادی، همچنان در فراق ندای ملکوتی به سر برده است که از بستر الهی به گوش رسد.
در چنین دورانی، انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران به وقوع پیوست. این
انقلاب با آزاد کردن اندکی از انرژی نهفته در منبع وحیانی، چنان زلزله ای در جهان
درافکند که تار و پود بسیاری از نظریات مطرح روز را در هم پیچید و سرفصل جدیدی بر
آغاز حرکت بشر در مسیر سعادت گشود و با افکندن پرتوی عظیم بر انتهای مسیر حرکت
کاروان بشری، جایگاه رفیع و شایسته او را به وی نشان داد; زیرا در واقع، در
استمرار خط نبوت و امامت، رسالت اصلی این انقلاب نیز ارائه برنامه جامع زندگی،
سازمان دهی و بسیج و به کارگیری بهینه منابع مادی و انسانی برای نجات انسان ها از
سلطه استکبار و یوغ استضعاف و هدایت آن ها در مسیر عبودیت الهی (1) برای نیل به کمال انسانی و سعادت واقعی بوده است; رسالت و مسؤولیتی که
همواره در اساسی ترین شعارهایش همچون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی »، جلوه گر
بوده و مورد تاکید قرار گرفته است.
به این دلیل، بحث و بررسی درباره ابعاد گوناگون مدیریت، به ویژه اداره
منابع انسانی، از مسؤولیت های اساسی پژوهش گران، مدیران و رهبران جامعه اسلامی
شمرده می شود. در این مقاله نیز سعی شده است این مساله - یعنی: ضرورت،
اهمیت و ارزش مطالعه و تحقیق درباره مسائل اساسی مدیریت از دیدگاه اسلام - تا حدی
روشن شود.
موضوع اساسی مدیریت
اکنون در حوزه علوم انسانی، بالندگی دانش مدیریت بدین جا رسیده که در
سایه مطالعات و تحقیقات وسیع دانشمندان، حوزه های جدیدی در آن کشف گردیده و هر
کدام جایگاهی خاص یافته و به عنوان شاخه ای جدید از سایر وظایف متمایز گردیده است. (2) گرچه هنوز درباره ماهیت واقعی، نقش و وظیفه برخی از این حوزه ها - از
قبیل مدیریت منابع انسانی - ابهامات بسیاری وجود داد، اما آنچه
مسلم است این که چون موضوع اساسی مدیریت، انسان و رفتارهای اوست، از این رو، هر
گونه بحث و تجویزی در این عرصه، متوقف بر شناخت انسان و ملاحظه نقش ارزش ها و
خصلت های انسانی در ابعاد گوناگون مدیریتی است.
به عبارت دیگر، اثربخشی و کارایی هرگونه برنامه ریزی، سازمان دهی،
هدایت و کنترل در عرصه مدیریت، متوقف بر آن است که پیش از همه، دو گام اساسی
برداشته شود:
نخست بررسی و مطالعه موضوعات اساسی در زمینه انسان شناسی (3) ، که عموما بین رشته ای
بوده، در کلیه علوم انسانی به گونه ای مورد بحث، کنکاش و استفاده قرار می گیرد،
اما با مباحث مدیریت، ارتباطی شدیدتر دارد و به گونه ای با مسائل مدیریتی درآمیخته
که موجب گردیده است حل بسیاری از مسائل اساسی مدیریت در گرو طرح و بررسی آن ها باشد.
و درست به همین دلیل است که بررسی این موضوعات، به ویژه در دو حوزه روان شناسی
(4) و فلسفه اخلاق، از پیش نیازهای اساسی مدیریت شمرده می شود. (5)
دوم آن که پس از شناخت ویژگی های انسان و ارزش های انسانی، نقش آن ها
در ابعاد گوناگون مدیریتی از جمله برنامه ریزی، هدایت و کنترل نیروی انسانی،
بهره وری و توسعه سازمانی بررسی شود.
به عنوان مثال، نخست ماهیت و ویژگی های اساسی انسان مورد بحث و شناسایی
دقیق قرار می گیرد و سپس بر اساس نتایج به دست آمده، ثابت می شود که درونی کردن
ارزش ها در افراد - جدای از این که به خودی خود، به عنوان یک هدف ارزشی در نظام
مدیریتی مطرح است - مهم ترین ابزار موفقیت مدیریت در نیل به اهداف سازمانی نیز
می باشد. آن گاه در مرحله بعد، از این بحث خواهد شد که برای تحقق این هدف و ایجاد
حس مسؤولیت و تعهد واقعی در افراد، برای انجام صحیح و شایسته وظایف محوله در
سازمان، چه مراحلی باید طی گردد; از جمله این که انگیزه های واقعی، فعال و کارساز انسان
شناسایی شود، سپس روش های ایجاد انگیزه بررسی و برای اعمال روش های صحیح ایجاد
انگیزه تلاش گردد.
آنچه در این جا، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد توجه به این مطلب
است که از یک سو - چنان که اشاره شد - طرح موضوعات اساسی درباره مدیریت، ارتباط
تنگاتنگی با مباحث انسان شناسی و ارزش شناسی دارد و از سوی دیگر، اسلام جامع ترین
نظریات در زمینه شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان و نیز کامل ترین نظام ارزشی (6) را ارائه نموده است. حال وقتی این دو مطلب در کنار یکدیگر
ملاحظه گردد و نتایج انبوه تجربیات دانش بشری در یک تحلیل جامع به کار گرفته شود،
این قضیه اساسی حاصل می شود که دست یابی به نتایجی جامع و مطمئن در هر دو گام
مذکور، علاوه بر استفاده از دانش بشری - که به طور عمده، در غرب و در قالب
رشته های مختلف علمی ارائه شده - متوقف بر بهره گیری از معارف یقینی است که از سوی
خالق انسان عرضه گردیده است. به عبارت دیگر، بررسی تاثیر جهان بینی و نظام ارزشی اسلام،
در هر دو گام، شرط اساسی ارائه نظریاتی جامع، ارزشمند، مفید و کارآمد در زمینه
مدیریت خواهد بود.
در راستای توضیح و تکمیل آنچه ذکر شد، موضوع مقاله - یعنی: اهمیت و
ارزش طرح مباحث مدیریتی از دیدگاه اسلام - از منظرهای متفاوت مورد
بررسی قرار می گیرد:
اهمیت بحث درباره مدیریت
اسلامی
الف - از منظر کلی
با بررسی رسالت اساسی انقلاب اسلامی
گفته می شود که هرگونه تحول اجتماعی و انقلابی به خودی خود، اقتضا دارد
که آرمان هایش را در همه نهادهای جامعه متبلور سازد و از این رو، ساده ترین و
طبیعی ترین حق انقلاب اسلامی و کشور ما این است که ارزش ها و آرمان هایش در همه
نهادهای جامعه متبلور شود و اصولا انقلاب اسلامی به این معناست که تمام نهادهای
جامعه، از خانوداه گرفته تا آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و... و به ویژه مدیریت و
نیز ارگان های تحقق بخش این نهادها، در راستای تحقق اهداف انقلاب، جلوه گاه
ارزش های اسلامی شود.
علاوه بر این، انقلاب اسلامی بر اساس مبانی عقیدتی و ارزشی خود، داعیه
ایجاد تمدن اصیل الهی بر پایه عبودیت و بندگی خداوند را دارد و اصولا این همان چیزی
است که انقلاب اسلامی را از سایر انقلاب ها متمایز می کند. از این رو، حضرت امام
خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار و رهبر چنین تحولی عظیم، با اشاره به ماهیت و
ویژگی های انقلاب اسلامی می فرماید: «بنابراین، نباید شک کرد که انقلاب اسلامی
ایران از همه انقلاب ها جداست; هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه
انقلاب و قیام.»
(7) و درست در راستای تبیین آرمان های بلند این
انقلاب اصیل و مکتبی و ضرورت تداوم آن، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه ای -
مدظله - می فرماید: «مساله ما این نیست که زندگی خودمان را نجات دهیم و فقط گلیم
خود را از آب بیرون بکشیم، مساله این است که ملت ایران همچنان که در شان اوست، در
حال پدید آوردن یک تمدن است. پایه تمدن بر صنعت و تکنولوژی و علم نیست، پایه اصلی
تمدن بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمال انسانی است. این است که همه چیز را برای یک
ملت فراهم می کند و علم را برای او به ارمغان می آورد. ما در این صراط و جهت هستیم.» (8)
بر این اساس، آنچه در چنین جامعه ای توجه همه اقشار را به خود جلب
می کند این است که چگونه تمام سعی و تلاش خود را در جهت کمال انسانی و تحقق بندگی
خداوند به کار گیرند و اندیشه و گفتار و رفتارشان صبغه الهی داشته باشد و در یک
کلام، علم، اخلاق، فن آوری، صنعت و هنر، همه رنگ و بوی الهی به خود گیرد (صبغة
الله و من احسن من الله صبغة) (9) و استقلال دینی در همه
جوانب جامعه حاکم شود و بر این اساس برای ایجاد تمدن راستین الهی و نیل به سعادت
واقعی، تلاش گردد.
خلاصه آن که از زاویه نگرش تحلیلی نسبت به ماهیت و رسالت انقلاب، گفته
می شود: به دو دلیل، طرح و بررسی مباحث درباره مدیریت اسلامی - آن هم از دیدگاهی
که زمینه سازی برای ارائه نظریات و الگوهای مدیریتی جدید و اصیل را مورد توجه ویژه
قرار می دهد - ضرورت یافته، جایگاهی خاص در مباحث نظری می یابد:
اول. انقلاب اسلامی - به معنای واقعی - چیزی جز این نیست که تحولی شگرف
در همه نهادهای جامعه، به ویژه نهاد مدیریت - که ارتباط تنگاتنگی با سایر نهادهای
جامعه داشته، به نحوی در آن ها ظهور و بروز دارد - (10) رخ دهد;
به این معنا که ارزش های اسلامی در آن ها جلوه گر شود.
دوم. انقلاب اسلامی بر اساس مبانی خود، که نشات گرفته از مبدا، معاد و
بعثت نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است، رسالت ایجاد تمدن اصیل الهی بر
پایه عبودیت و بندگی خداوند را دارد.
دو دلیل مذکور علاوه بر آن که انقلاب اسلامی را از سایر انقلاب ها
متمایز می کند، ضرورت حکومت اسلامی و سرپرستی الهی و جایگاه و نقش آن را نیز روشن
می سازد. ولی از آن جا که اعمال این سرپرستی جز از طریق سرپرستی اجتماعی ممکن
نیست، ناگزیر در الگوی اسلامی نیز باید به ابعاد گوناگون سرپرستی اجتماعی از جمله
«مدیریت » و «رهبری » نیز پرداخت تا چگونگی و راه کارهای تجلی ارزش ها و اصلاح
امور جامعه و امت اسلامی و تحقق اهداف انقلاب و حکومت اسلامی و ایجاد تمدن الهی
روشن گردد.
ب - از منظر خاص با
تحلیل موضوع اساسی مدیریت
همچنان که قبلا اشاره شد، موضوع اصلی مدیریت «انسان » و رفتارهای او
است. به علاوه گفته می شود هیچ رفتار انسانی وجود ندارد که پایه ارزشی نداشته
باشد; یعنی: هر رفتاری، چه خودآگاهانه و صریح باشد و چه ناآگاهانه و مبهم، چه فردی
باشد و چه سازمانی و اجتماعی، به طور طبیعی، مبتنی بر یک سلسله اصول ارزشی است.
بنابراین، می توان گفت:
طرح بحث ارزش ها در مدیریت به این مناسبت است که کیفیت تاثیرگذاری
ارزش ها بر آن بررسی شود، و به جای نظر دادن در مورد «روش های کاربردی » و طرح
مشکلات کنونی و ارائه راه حل فوری، «بحث بنیادی » ریشه های مؤثر بر این تغییرات
مطرح گردد تا سرانجام با نظر به آن ها در عمل، گره بسیاری از مشکلات اجتماعی باز
گردد. این شیوه بحث در واقع، جهت دادن به مدیریت و تبیین چرایی، هدف و معیارهاست. (11)
از سوی دیگر، چون در همه علوم انسانی، موضوعات و مباحث ارزشی از
جایگاهی اساسی برخوردار است، پیش بینی می شود مطالعاتی که در حوزه مدیریت بر محور
نظام ارزشی ارائه می گردد نیز می تواند برای ادامه پژوهش های نظری و هم چنین فراهم
آوردن مقدمات تحقیقات کاربردی مترتب بر آن در زمینه های اجتماعی، به ویژه مدیریت،
مفید باشد.
از این رو، گفته می شود طرح بحث ارزش ها و نقش آن ها در مدیریت از
اساسی ترین و مهم ترین مباحث مدیریت محسوب می شود و از جایگاه و فلسفه ای دقیق
برخوردار است. روشن است که این اهمیت در مورد مکتبی همچون اسلام و جوامعی همچون
ایران - که ادعا می شود دارای جامع ترین نظام ارزشی است - افزون تر می گردد. و به
همین دلیل است که اکنون از سوی صاحب نظران و پژوهش گران در مراکز علمی حوزوی و
دانشگاهی، نیاز شدیدی به انجام یک سلسه مباحث تحقیقی جدید در حوزه مدیریت احساس
شده و ضرورت طرح این مباحث به صورت گسترده و عمیق مطرح گردیده است.
ارزش تحقیق درباره
مدیریت اسلامی و اعتبار نتایج آن
شرط نخست برای این که یک مطالعه و نتایج حاصل از آن ارزشمند و معتبر
باشد، آن است که مبانی اساسی و نیز اهداف اصولی آن مطالعه از اصالت، اتقان و
اعتبار لازم برخوردار باشد، افزون بر این که باید روش تحقیق و جمع آوری اطلاعات و تجزیه
و تحلیل آن ها نیز دارای این ویژگی ها باشد.
از آن جا که در تحقیقات مدیریت اسلامی نیز پژوهش گر به دنبال این است
که بر اساس اندیشه دینی - یعنی: مبانی و مفروضات اساسی اسلام - و با استناد به
منابع اصیل اسلامی و طبق روش خاص و معتبر (12) به قضایا و
نظریاتی در حوزه مورد مطالعه دست یابد; بنابراین، نتایجی که بر اساس مبانی و روش
مذکور حاصل می شود، از اصالت و اعتبار و قابلیت اعتماد برخوردار خواهد بود و بر
همین اساس، تحقیقات متفرع بر آن و دستاوردهای آن ها نیز از چنین خصلت ارزشی بهره مند
است.
علاوه بر این، در یک مطالعه علمی، شناخت ماهیت و اهمیت موضوع و نقش و
جایگاه آن نیز در تعیین میزان ارزش بحث درباره آن و اعتبار نتایج حاصله نقش به
سزایی دارد; یعنی: هر قدر اهمیت موضوع و نقش آن بیش تر و اساسی تر باشد، انجام
مطالعه در آن زمینه و نتایج مترتب بر آن نیز از ارزش و اعتبار بیش تر برخوردار
خواهد بود. از این رو، بر اساس آنچه در مقدمه و قسمت های بعد در زمینه ماهیت و
اهمیت موضوع (طرح مباحث مدیریت از دیدگاه اسلام) و نقش و جایگاه آن بیان شد، این
نتیجه حاصل می گردد که انجام مطالعه در زمینه مباحث اساسی مدیریت از دیدگاه اسلام
و دستاوردهای حاصل از چنین مطالعاتی، از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار است.
در اینجا، در ادامه تبیین و تایید ارزش و اعتبار مطالعه درباره مدیریت
از دیدگاه اسلام و اصالت نتایج آن، موضوع از سه منظر متفاوت بررسی می شود: (13)
1- در بحث «رابطه علم و دین »، برخی این مساله را
مطرح می کنند که شان دین خاتم این نیست که در حوزه علوم بشری دخالت کرده، نظر
بدهد. صاحبان این نظریه بر اساس این پندار، چنین نتیجه می گیرند که تحقیقاتی که
بخواهد درباره تاثیر معارف دینی در حوزه علوم بشری بحث کند، بی اعتبار است.
روشن است که دیدگاه مذکور از این طریق، تحقیق و مطالعه در زمینه مدیریت
اسلامی را نیز بی اعتبار تلقی می کند. گرچه نقد و بررسی جامع این نظریه مستلزم
تبیین موضوعاتی از قبیل «رابطه علم و دین » و «شان علوم » از جمله مدیریت و «شان
دین » است، در عین حال، در این جا به عنوان پاسخی کلی در برابر این دیدگاه می توان
گفت: حتی بنابراین قول، که شان دین خاتم بحث درباره علوم بشری نیست، باز هم
تحقیقاتی از این قبیل در حوزه معارف بشری از دیدگاه اسلام جا دارد; زیرا عقلایی
بودن کاوش علمی متوقف بر علم به اصل وجود مطلوب نیست; یعنی: بدین گونه نیست که
مثلا، جست وجو برای یافتن حکمی فقهی (و حد آن) وقتی لازم گردد که علم داشته باشیم
دین، حکمی نسبت به آن دارد; بلکه بحث از «انتظارات ما از دین » دخالتی در مساله
کاوش فقیه ندارد; چه آن که حتی اگر ثابت شود لازم نیست دین نسبت به مساله ای نظر
داشته باشد، این مقدار کافی نیست که به سبب آن، فقیه دست از جست وجو و کاوش
بردارد، بلکه باید در حد وسع، از وجود حکم آن مساله پی جویی کند. اما اگر ثابت شود
که مساله ای در دین نمی تواند حکم داشته باشد، دیگر فحص و جست وجو از آن معقول
نیست. (14)
توضیح آن که اگر فرض کنیم فقیهی در بحث کلامی از لزوم حکومت و سخن
داشتن دین درباره آن، معتقد شود که ضرورتی ندارد دین درباب حکومت سخنی داشته باشد،
«ضرورت نداشتن » ثابت نمی کند که دین در این باب حکمی ندارد. بنابراین، نظر داشتن دین
درباره حکومت و نحوه آن کاملا محتمل و متصور است و همین احتمال کافی است که فقیه
را وادارد که درباره نظر دین به کاوش بپردازد. جست وجوی فقیه صرفا به لحاظ احتمال
عقلایی وجود حکم است، چه در واقع حکمی باشد و چه نباشد. به عبارت دیگر، موضوع لزوم
فحص از احکام دین، احتمال عقلایی وجود حکم در واقع است و همین احتمال بر وی منجز
است، به طوری که اگر فحص نکند و در واقع حکمی باشد، مستحق عقاب خواهد بود.
بسیاری اوقات، عقلا صرفا به دلیل احتمال وجود شیئی در واقع، به
جست وجوی آن می پردازند و در علوم بشری نیز بیش تر کاوش ها برای یافتن شیئی محتمل
است، نه شیئی که اصل وجودش محرز می باشد (و فقط از عوارض و خصوصیات آن جست وجو
می شود.) مگرنه این است که غالب آزمایش های بزرگ و کوچک علوم فقط مبتنی بر احتمال وجود
مطلوب است؟ پس چه جای آن است که عقلایی بودن کاوش را مبتنی بر علم به اصل وجود
مطلوب بدانیم؟ (15)
بر همین اساس، گفته می شود: بر پژوهش گران و صاحب نظران مسلمان لازم
است برای استخراج دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت نیز به کاوش و تحقیق بپردازند، حتی
اگر ثابت شود که لازم نیست اسلام درباره مدیریت نظری داشته باشد.
2- برای روشن تر شدن ارزش و اعتبار تحقیق درباره
داده های دینی و استخراج دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت، ممکن است از زاویه ای دیگر
نیز مساله را مورد بررسی قرار دهیم; بدین ترتیب که ملاحظه شود معیاری که شرط
ارزشمندی یک دانش شمرده می شود، آیا در داده های مذکور وجود خواهد داشت یا خیر؟ بر
اساس این معیار، «ارزشمندی یک دانش با توجه به قدرت پیش بینی کنندگی آن و توان ارائه
قوانین در عرصه اجتماعی » ارزیابی می گردد.
برای توضیح ملاک مزبور و نشان دادن چگونگی وجود آن در تحقیقات جامع با
نگرش اسلامی در زمینه علوم انسانی از جمله نظریات اسلامی در زمینه مدیریت، دو
دیدگاه متفاوت در این زمینه مطرح و سپس با یکدیگر مقایسه می گردد:
دیدگاه نخست (16) بدین قرار است:
«هنوز پس از ده ها سال تحقیق نتوانسته ایم با اطمینان، عوامل علمی خاصی را که تعیین
کننده توفیق در کار مدیریت، در مکان و زمان خاصی باشد، شناسایی کنیم; زیرا شرایط
زندگی واقعی، امری پویا است. شرایط زندگی انسان هم در حال تغییر است. این شرایط
پیوسته در حال تغییر هستند و چه بسیار عوامل و متغیرهایی یافت می شوند که به
گونه ای هم زمان در کنش متقابل می باشند. به همین علت، در علوم رفتاری بر خلاف علوم
فیزیکی، سر و کار با احتمالات است. از این رو، هدف ما به جای ارائه قوانین، کمک
کردن به افزایش احتمال در توفیق افراد است; زیرا در حیطه علوم رفتاری قانون وجود
ندارد.»
(17)
از این جملات استفاده می شود که به نظر صاحبان این دیدگاه، «مدیریت »
علم نیست (بلکه فن یا هنر است) و علوم اجتماعی و مدیریت قدرت پیش بینی و نظارت بر
امور عینی را ندارند; زیرا روشن است که اگر مجوعه قضایای مربوط به یک دانش،
قانون مند نباشد، علمی نیز نبوده و قدرت هدایت، کنترل و پیش بینی را نخواهد داشت و
در این صورت، گفته خواهد شد: با چنین فرضی، کمک به افزایش احتمال موفقیت در کار،
گاه باعث تشتت و ابهام بیش تر نیز می گردد!
در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری وجود دارد که می گوید: راه حل مساله
این نیست که موضوع را انکار کنیم; بلکه راه دیگری نیز وجود دارد و آن این که
بگوییم: برای این که علوم اجتماعی و مدیریت از چنین قدرتی برخوردار باشند، احتمالات
مذکور را با برگرداندن به مبانی خاص، روش مند و قانون مند می کنیم; کاری که در
دیدگاه الهی کاملا ممکن است و به همین دلیل، ما طبق مبانی مکتبی خود، قایل هستیم
که علوم اجتماعی قدرت نظارت و پیش بینی را دارند; زیرا این علوم در نظام
الهی و اندیشه نظام مند اسلامی مطرح می شوند; نظامی که بر اساس محوریت ماده و تکثر
و تنوع کمی وکیفی آن بنا نشده تا به نتایجی برسد که دیدگاه قبلی به آن منجر شده
است، بلکه بر اساس اصول و مبانی خدا محورانه و قوانین تکوین و تشریع الهی استوار
است که دستگاهی خاص با محورها، جهت ها، روش ها و قوانینی ویژه را می سازد و قدرت
کنترل و پیش بینی خاص خود را نیز داراست. (بحث در این باره مجالی دیگر می طلبد.)
3- دیدگاهی که در برخی مجامع علمی طرف دارانی
دارد و جای تامل و بررسی فراوان در آن وجود دارد و نیز دیدگاه مقابل آن بدین قرار
است: مشاهده می کنیم که گروهی از محققان پیوسته به دنبال نتایج عملی و راه حل های
فوری و سریع می گردند و در جست وجوی پاسخ این پرسش اند که راه حل عملی فلان مشکل
مدیریتی و اجتماعی چیست؟ صرف نظر از این که دلیل این موضع گیری از سوی اینان،
حوصله کافی نداشتن برای بررسی موضوعات عمیق علمی و فلسفی یا دلیل دیگری است، اما
باید به کمبودها و انجام نشدن تحقیقات کافی در این زمینه نیز به عنوان پاسخی صریح
و روشن به این پرسش اشاره کرد و نیز بر این نکته تاکید نمود که برای رفع این
کمبودها، جز ریشه یابی مسائل به طور عمیق، چاره ای نیست. توجه صرف به رهاوردهای
عملی بدون بررسی ریشه آن ها، همانند ساختن ساختمانی بلند بر شالوده ای سست است که
با کوچک ترین لرزه ای بر زمین می غلتد. «الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة
طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها... و مثل کلمة
خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار.» (ابراهیم: 24 - 26) درختی
که ریشه محکمی در زمین ندارد، بی دوام است. در مقابل، ریشه شجره طیبه مستحکم در
زمین فرو رفته است. اگر ریشه در زمین محکم شد، شاخه های آن بالا می رود و به موقع
ثمر می دهد، اما اگر درخت بی ریشه بود یا ریشه عمیقی نداشت، نمی توان انتظار دوام
و برگ و ثمری از آن داشت.
عبور سطحی از مباحث عمیق - مثلا، جمع آوری دسته ای از آیات یا روایات
که نوعی ارتباط با مدیریت دارند - نیز کاری عمیق و ریشه دار و مبتنی بر شالوده قوی
نیست و سرانجام روشن خواهد شد که این کار فایده چندانی ندارد. البته کارهای عمیق
علمی نیز به زودی ثمر نمی دهد و از انقلابی نوپا و ملتی در آغاز راه و با انبوهی
از مشکلات، چنین انتظاری هم نمی رود، بلکه این کار به زمان نیاز دارد و باید در
این مسیر تلاش نمود، فکر و بحث کرد و به دور از شناخت های سطحی و التقاطی، پیام
دین را درست شناخت و با صبر و حوصله و ریشه یابی مسائل، جای پا را محکم نمود و قدم
به قدم جلو آمد تا به نتیجه مطلوب رسید. (18)
هیچ کس در این واقعیت شکی ندارد که مسائل تا حد ممکن باید به طور عینی،
عملی و کاربردی مطرح شود و درک و پذیرفتن مسائل ذهنی و نظری برای گروه زیادی از
مردم واقعا مشکل و سخت است. اما در عین حال، در این نکته نیز هیچ شکی نداریم که
برای بررسی بنیادین مسائل عملی، غیر از این راهی نیست. کسانی که می خواهند
صادقانه، صمیمانه و صبورانه در این زمینه ها تحقیق کنند، باید دیدگان تیزبین خود
را به افق دور دست بدوزند و از شتاب و عجله پرهیز کنند و در پی برداشت نتیجه عملی
و فوری از این مباحث نباشند. اگر مسائل به صورت بنیادی حل نشود، این کاروان هیچ
وقت به مقصد نخواهد رسید، باید ریشه ها را بررسی کرد و با تحقیق، به این واقعیت
واقف شد که معارف و ارزش های اسلامی بسیار ریشه دار است (19) و این خود ایجاب می کند که شیوه ورود به حوزه کشف این دانش ها و
ارزش ها نیز اساسی و عمیق باشد.
حال وقتی از چنین منظری به مسائل مدیریت و سازمان می نگریم - چنان که
اشاره شد - پی می بریم که باید مباحث عمیق مدیریتی از دیدگاه اسلام را بر اساس طرح
ویژه ای از مباحث «هستی شناسی »، «انسان شناسی » و «ارزش شناسی » مبتنی
نمود; سه موضوعی که ریشه های اولیه تحقیقات اصیل اسلامی در زمینه علوم انسانی از
جمله مدیریت اند و در واقع، پس از تبیین حلقه ارتباط این موضوعات سه گانه با مسائل
مدیریت است که رابطه مدیریت و اسلام روشن خواهد شد و سرانجام کیفیت تاثیر نظام
ارزشی اسلام در مدیریت قابل بررسی خواهد بود.
قابل ذکر است که بررسی اصول اولیه بحث از سه موضوع اساسی مذکور و نیز
«شناخت شناسی » - که در مرتبه ای پیش از آن سه مطرح است - و ورود به همه این
حوزه ها، فراتر از مجال تحقیقات ویژه مدیریتی است. از این رو، گفته می شود در حوزه
تبیین دیدگاه های اسلام در زمینه مدیریت، باید به تناسب موارد، با مفروض دانستن
مباحث در حوزه «شناخت شناسی » و «هستی شناسی » - که وجود مباحث و مطالعات عمیق و مبسوط
در این زمینه در منابع معتبر اسلامی، پژوهش گر مدیریتی را بی نیاز از ورود به آن
حوزه ها می سازد - به برخی مباحث مقدماتی از قبیل «تبیین رابطه اسلام و مدیریت » و
نیز برخی ابعاد «انسان شناسی » به عنوان پیش نیازی ویژه برای مطالعه در زمینه
مدیریت و رفتار سازمانی توجه شود; زیرا به هر حال، بررسی این مسائل برای تبیین
نظام ارزشی اسلام و چگونگی تاثیر آن در مدیریت، اجتناب ناپذیر است.
خلاصه
انجام هرگونه تحقیق کاربردی از دیدگاه اسلام - که برای پاسخ گویی به
نیازها و حل مشکلات روزمره اجتماعی و سازمانی انجام می گیرد - باید مبتنی و متفرع
بر نتایج تحقیقات بنیادی و تبیین مباحث نظری مربوط به آن، بر اساس مبانی بینشی و
ارزشی اسلام باشد و بدون آن، انجام تحقیقات کاربردی مزبور برای چاره جویی و حل
مشکلات، کاری اساسی نخواهد بود.
با توجه به آنچه در این مقاله آمده است، می توان گفت که انجام مطالعات
انسان شناسانه، با تاکید بر ابعاد روحی، روانی و معنوی انسان، در راستای تبیین
جامع مسائل مربوط به حوزه رفتار و عملکرد در حوزه مدیریت و رفتار سازمانی - از جمله
مساله انگیزش و انگیزه های انسان - که به طور کلی باید در چارچوب نظام ارزشی اسلام
مورد بررسی قرار گیرند، به منزله نخستین گام هایی محسوب می شود که در بدو ورود به
حوزه مباحث نظری، در این زمینه باید برداشته شود. در صورت طی کردن چنین مسیری،
می توان ادعا نمود که نتایج حاصله از این مطالعات نیز نقش اساسی در فراهم کردن زمینه
برای تحقیقات بعدی و پژوهش های کاربردی با مبانی اصیل خواهد داشت. مسلما هنگامی که
تحقیقات کاربردی در زمینه مدیریت و رفتار سازمانی را بر مبنای یافته های علمی که
از نگرش ها، بینش ها و ارزش های اسلامی سرچشمه گرفته است، انجام دهیم دارای اصالت
و اتقان بیش تری خواهند بود و نتایج به دست آمده نیز به نوبه خود، از اعتبار و قابلیت
اعتماد بیش تری برخوردار بوده، می تواند در پاسخ گویی به نیازها و حل مشکلات علمی،
فرهنگی، اجتماعی و سازمانی کنونی و آینده، اثر بخش باشد. روشن است که تلاش در این
زمینه، هرچند با برداشتن گامی کوچک باشد، ارزشمند و مبارک خواهد بود.
پی نوشت ها
1- «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.»
(ذاریات: 56)
2- چنان که از دیدگاه اسلامی نیز ادعا می شود،
اگر جایگاه کلیه مباحث علمی و معارف اسلامی، طبق طرح جامع اندیشه نظام مند اسلام -
که شامل مجموعه ای از زیر مجموعه های گوناگون مثل نظام روان شناسی، نظام
جامعه شناسی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام هنری و نظام مدیریتی است - مشخص شود،
به این نتیجه خواهیم رسید که «نظام مدیریتی » جایگاهی خاص دارد; یعنی: در عین
این که یکی از اجزای نظام کلان اندیشه اسلامی است و با سایر نظام های این مجموعه
ارتباط دارد، از ویژگی هایی نیز برخوردار است که موقعیتی متمایز به آن می بخشد. از
همین رو، پرداختن به آن ویژگی ها و بحث و بررسی و پرورش دانش های مربوط به
حوزه های گوناگون این نظام خاص، برای رشد و بالندگی آن ضروری شمرده می شود.
3- «انسان شناسی »
(Anthropology) در اصطلاح امروزین آن، که در علوم رفتاری
به کار می رود، عبارت از دانشی است که به طور عمده، با مطالعه جامعه های نانویسا
(ابتدایی) سر و کار دارد. شاخه های مهم این علم عبارتند از: «باستان شناسی » (مطالعه
آثار و بقایای مادی تمدن های پیشین)، «انسان شناسی جسمانی » (مطالعه تفاوت های کالبدشناختی
آدمیان و ریشه های عمومی آن ها)، «انسان شناسی زبان شناختی »، «انسان شناسی
جامعه شناختی » (مطالعه نهادها و رفتار اجتماعی). (به نقل از ریتا ل. اتکینسون،
ریچارد س. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روان شناسی، ترجمه جمعی از مترجمان،
ج 2، تهران، رشد، 1371، ص 487.)
روشن است که «انسان شناسی طبق اصطلاح مذکور، تعریف ناقصی از انسان به
دست می دهد; زیرا چنین دانشی بیش تر در قلمرو داده های تجربی سخن می گوید و جزءنگر
است، بررسی جنبه های خاص، انسان های زمان معین یا مکان ویژه ای را مد نظر قرار
می دهد و بیش تر به مباحث زیستی می پردازد و کم تر به مسائل روانی و جنبه های
اصالی انسان توجه دارد.
از این رو، ضرورت دارد در حوزه «علوم انسانی » به «انسان شناسی » طبق
اصطلاح دیگری نیز نگریسته شود و مبنای تحقیقات قرار گیرد; دیدگاهی از
«انسان شناسی » که در واقع، «کل نگر» بوده و قلمرو آن را مجموعه مسائل کلی و کلان ناظر
به انسان تشکیل می دهد و شامل مباحث انسان شناسی به معنای امروزین آن نمی شود.
می توان گفت: این نوع انسان شناسی شامل «انسان شناسی فلسفی »، «انسان شناسی دینی »
و نیز مباحثی از «روان شناسی علمی و دینی » می شود و مباحثی از این قبیل را در بر
می گیرد: «بررسی و شناخت ویژگی های انسان »، «هدف از آفرینش او»، «کمال و هدف از تکامل
وی » و «کیفیت تحلیل از هدف تکاملی » (محمدتقی مصباح، پیش نیازهای مدیریت اسلامی،
قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376، ص 17، با اضافات)
«انسان شناسی » مورد نظر در این مقاله و در
تحقیقات در زمینه علوم انسانی از دیدگاه اسلام، اصطلاح دوم آن است و در پی نوشت شماره
5 بیش تر توضیح داده خواهد شد.
4- «روان شناسی »
(psychology) در واقع، دانشی است که بعد روانی انسان را
مورد مطالعه قرار می دهد. گرچه امروزه عمدتا «روان شناسی » به عنوان یک رشته
دانشگاهی - بر خلاف آنچه از نامش پیداست - علمی است که به شیوه تجربی، با مطالعه
رفتار و احیانا فرایندهای ذهنی سروکار دارد، ولی در بعضی از دانشگاه های دنیا،
«روان شناسی غیر تجربی » نیز به عنوان یک رشته معتبر مطرح است. روان شناسی مورد
نظر ما در این جا، همان «روان شناسی غیر تجربی » است که به عنوان شاخه ای
از «انسان شناسی » طبق اصطلاح دوم - که در ارجاع قبلی ذکر شد - مطرح می باشد و
اثبات ضرورت مطالعه درباره آن و اعتبار داده هایش، بحثی مستقل می طلبد.
5- در پی نوشت شماره 3، اصطلاح خاصی از
«انسان شناسی » که در این جا و اصولا در انسان شناسی اسلامی مورد نظر است، بیان
شد. اکنون برای این که روشن شود از حوزه های مختلفی که در این نوع انسان شناسی
وجود دارد، کدام حوزه در زمینه های مربوط به علوم انسانی از دیدگاه اسلام، مورد
تاکید است، گفته می شود: انسان از نظر اسلام، دارای سه نظام [فاعلی، غایی و داخلی]
است که مکتب های غیر الهی وی را واجد آن سه نظام خاص نمی دانند. (عبدالله جوادی آملی،
فلسفه و اهداف حکومت اسلامی، نگرشی بر مدیریت در اسلام، مجموعه مقالات، جمعی از
علماء و دانشمندان، چ دوم، 1375، ص 4)
منظور از «انسان شناسی » در این جا، مباحثی است که به طور مستقیم در
دامنه مباحث مربوط به نظام داخلی انسان می گنجد که از اجزای تشکیل دهنده حقیقت
انسان گفت وگو می کند; نظام داخلی خاصی که پروردگارش متناسب با هستی او به وی عطا
فرموده و در آیات 71 و 72 سوره ص به طور صریح مطرح می نماید: «انی خالق بشرا من
طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.» البته از آن جا که این حوزه
انسان شناسی منفک از حوزه نظام فاعلی او - یعنی: علل پیدایش و
حیاتش - و نیز جدای از حوزه نظام غایی وی - یعنی: ورودش به جهان آخرت - نیست، به
مناسبت، به مباحث بنیادین «مبدا» و «معاد» نیز پرداخته می شود.
6- مقصود از «نظام ارزشی اسلام »، مجموعه ای
هماهنگ و مرتبط از دستگاه های مختلف بینشی، گرایشی و عملی (از جمله نظام بایدها و
نبایدها) است که تمامی آن ها هدف واحدی را تعقیب می کنند. نظام ارزشی اسلام
«خدامحور» است; یعنی: محور تمامی ارزش ها، خدای متعال است و آن هدف واحد، «پرستش » وی
و قرب به او می باشد. از این رو، بین تمامی اجزا و عناصر نظام ارزشی، ارتباطی
مستحکم و جهت دار وجود دارد، بر خلاف مکاتبی از قبیل «پوزیتیویسم ». (مصباح،
پیشین، ص 153، با اضافات)
7- امام خمینی(ره)، نگرشی موضوعی بر وصیت نامه
سیاسی الهی امام خمینی(ره)،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ دوم، عروج،
1373، ص 18
8- امام خامنه ای، پیام نوروزی سال 1373
9-«ملازم رنگ الهی باشید،و چه رنگی نیکوتر از
رنگ الهی است؟»(بقره: 138)
10- پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله
می فرمایند: «صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی »، قیل یا رسول الله و من هما؟ قال:«الفقهاء و
الامراء [العلماء و الرؤساء]; دو صنف از امت من هستند که هرگاه صالح باشند، امت
صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهند شد. سؤال شد: ای رسول خدا
این ها چه کسانی اند؟ فرمود: فقیهان و امیران [ دانشمندان و سرپرستان].
(بحارالانوار، ج 2، ص 49 - باب 11، روایت 10)
11- مصباح، همان، ص 287
12- توضیح این روش مجالی دیگری می طلبد و نگارنده
آن را در فصل «روش تحقیق » در رساله کارشناسی ارشد دیریت خود، تحت عنوان «انگیزه
کمال مطلق جویی در اسلام » به تفصیل مورد بررسی قرار داده است.
13- این موارد به طور کلی، برای اثبات ارزشمندی و
اعتبار مطالعه درباره سایر علوم انسانی از دیدگاه اسلام و اثبات اصالت و اعتبار
نتایج آن ها نیز معنادار و مفید است، گرچه بر حوزه دیدگاه اسلام در زمینه مدیریت
تاکید دارد.
14- صادق لاریجانی، معرفت دینی (نقدی بر نظریه
قبض و بسط تئوریک شریعت)، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370، ص 88 و 89، با تلخیص
15- همان، ص 88
16- این دیدگاه در صفحه بیست و سوم کتاب مدیریت
رفتار سازمانی، پاول هرسی و کنت ایچ بلانچارد مطرح شده است.
17- پاول هرسی، و کنت ایچ بلانچارد، مدیریت رفتار
سازمانی; ترجمه قاسم کبیری، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهی، چ چهارم، 1373، ص 23.
18- مصباح، همان، ص 290 و 291، با تلخیص
19- همان، ص 291 و 293، با تلخیص