چشم درد:
در تهران و در لرستان شیر زنی را که دختر زاییده در چشم بیمار میریزند (شهری، 1368: 5/ 421، اسدیان خرم آبادی و دیگران: 264).
در اصفهان بچهی سیدی را به روضهی حضرت عباس میبردند و اشک چشم او را به چشم کودکی که چشم درد داشت، میمالیدند (انواری: 21).
گل مژه:
در اصفهان بخار مدفوع و ادرار که گوگرد دارد را برای درمان آن مفید میدانستند (تحقیقات میدانی مؤلف).
سینه درد:
در شیراز هر گاه کودکی سینه درد بگیرد کهنهی آلوده اش را روی سینهاش میمالند و بچه را قنداق میکنند (همایونی، 1353: 40).
زنبورگزیدگی:
در خراسان تف غلیظی روی سنگ میاندازند و با پاشنه یک لنگه کفش کهنه تف را روی سنگ میسایند، سپس پاشنهی کفش آلوده را بر موضع نیش زدگی میمالند (شکورزاده: 256).
رتیل:
در اردکان تریاک را در شیرزنی که دختر زاییده میگذارند تا حل شود سپس بر موضع میمالند (طباطبایی: 689).
سوختگی:
در خراسان اگر سوختگی از آتش باشد، ولی فقط به پوست صدمه رسانده باشد، قدری آب بینی روی محل سوختگی میمالند و اگر سوختگی سطحی باشد با پر مرغ مقداری شیر زن بر آن میمالند (شکورزاده: 259).
ورم:
در خراسان برای درمان غر شدن یا ورم پوست سر یا جمجمه مقداری ادرار روی آتش میجوشانند، بعد یک سفیده تخم مرغ میزنند، با اندکی زمه (زاج سفید) در پیاله میاندازند، سفیده که نیم بند شد، پیاله را از روی آتش بر میدارند و روی ورم میگذارند (شکورزاده: 242).
مسمومیت با تریاک:
در خراسان مقدار زیادی ماست، شیر یا مخلوطی از پیاز و ادرار را به مریض میدهند، سپس در تاب نهاده به سرعت میچرخانند، اگر معالجه مؤثر واقع نشد، قدری مدفوع انسان به او میدهند (شکورزاده: 242).
روان درمانی:
در دلیجان استخوان مرده را کوبیده به صورت قائوت بدون آنکه شخص ترسو مطلع باشد، به مدت یک هفته یا بیشتر به او میخورانند (نوبان و دیگران: 236).
نازایی:
در میبد پوست ختنهی نوزاد زنی که اولین زایمانش بود به زنی که حامله نمیشد میدادند، در منشاد (یزد) و در خراسان پوست ختنه اطفال را گرماگرم میبلعند (تحقیقات میدانی مؤلف، شکورزاده: 121).
در اصفهان اگر نازایی را از چله گیر شدن بدانند، با مشاهدهی مردهای که تازه جان باخته است درمان میشود. پیش نشین زائو شدن (1) نیز از دیگر درمان هاست و اگر ناشی از سحر و جادو بدانند، خوابیدن داخل گور خالی که برای دفن میت تازه کنده شده باطل السحر است (جانب اللهی و آذرمهر: 31).
آبله مرغان:
در گیلان یکی از افراد فامیل صبح ناشتا الحمد میخواند و به صورت بیمارتف میکند (پاینده: 261).
زرد رخم:
در روستای بند ارومیه برای درمان آب دهان روی آن میریزند البته افراد خاصی هستند، که آب دهانشان خاصیت درمانی دارد (مجیدی خامنه: 93).
سیاه سرفه:
در گیلان یک قطره از شاش بچهای که همان روز به دنیا آمده میگیرند و به بچه میدهند، تا سرفهاش سبک باشد (پاینده: 260).
در روستای مامان میانه دستمال شب زفاف را در آب خیسانده آب آن را به بیمار میدهند (فلسفی و دیگران: 224)
گوش درد:
در خراسان چند قطره شیر دختر (زنی که دختر زاییده) در گوش بچه میچکانند (شکورزاده:225).
در شیراز مادر شیر خود را به کف دست میدوشد و با انگشت در گوش بچه میکند یا کهنهی ادرارش را خشک کرده و روی گوش بچه میگذارند (همایونی، 1353: 40).
در شاهرود پنبهی کهنهای را به شیر زنی که دختر دارد، آغشته میکنند و در گوش بچه میگذارند (شریعت زاده: 257).
اگزما:
در میبد برای پیشگیری از گسترده شدن وارفتگی صورت باید کدخدا دور آن خط بکشد (تحقیقات میدانی مؤلف).
زخم:
در سروستان اگر خونریزی قطع نشد، باید با ادرار کودک نابالغ زخم را شستشو داد (همایونی، 1371: 477).
در اردبیل برای بند آمدن خون زخم آب دهان روی موضع میریزند (وجدانی فر و دیگران: 311).
در مهریز روی زخم ادرار میکردند که به اصطلاح آب برندارد (تحقیقات میدانی مؤلف).
تب لازم:
در اردکان، شیرگاو، الاغ و انسان توصیه میشود (طباطبایی: 675).
خشکی صورت:
در خراسان سه روز صبح ناشتا جرم دندان را با ناخن یا یک آلت فلزی جمع میکنند و به صورت میمالند (شکورزاده: 244).
تب خال:
در گیلان مریض را نزد کسی که آب دهانش علاج کنندهی تب خال است میبرند و او آب دهان را روی زخم یا تب خال میمالد، صاحب بیمار حتماً باید بوتهی پیاز با خود ببرد تا علاج کننده به آن گاز بزند و پیاز را پیش خود نگه دارد (پاینده: 248).
سرخک:
در خراسان اگر آدم جنب به بچه نگاه کند، سرخک تو میزند و سبب هلاک بچه میشود (شکورزاده: 268).
در میبد نیز این باور وجود دارد (تحقیقات میدانی مؤلف).
سالک:
در خراسان اگر سالک تازه ظاهر شده و فساد یا چرک نداشته باشد از یک حاجی یا شخصی که سفر دور و دراز کرده و از دریا گذشته باشد، خواهش میکنند که با آب دهانش دور سالک خط بکشد (شکورزاده: 256).
تشنج:
در روستای شیخ خلف (شوش) کسی که مبتلا به مرض تشنج میشد ناشی از جن زدگی میدانستند و برای درمان آن باید کسی که جن زده شده در دهان او تف کند و به او هدیهای بدهد. در گذشته برای درمان چنین مریضی کلاه کثیف زنان معروف به پیش درآری (کسانی که اشیای خارجی از چشم بیرون میآوردند. - چشم درد) را روی سر آن ها میگذاشتند (تراب زاده و دیگران: 140).
گازگرفتگی سگ:
در اردبیل از صاحب سگ خمیر گرفته روی موضع میمالند (وجدانی فر و دیگران: 312).
در قائم شهر از صاحب سگ کمی باقلا میگیرند و میسوزانند و روی موضع میگذارند (حسنی و دیگران، 1382: 247).
برفک:
در دهستان سطر (سنقر) موی سر زنی را که بعد از مرگ شوهرش با برادر شوهر خود ازدواج کرده به داخل دهان کودک میکشند ( رستمی و دیگران، 1374: 206).
لکه صورت بعد از زایمان:
در میبد زائو موی خود را روی صورت می کشد ( تحقیقات میدانی مؤلف).
در هزاوه وقتی صورت زن عرق کرد، موی سرش را روی صورت بکشد، لک ها پاک خواهد شد (ضیغمی: 173).
پستان درد:
در گیلان زائویی که به علت پر شیری دچار پستان درد میشود روی چهارچوب در مینشیند و موی سر خود را روی پستان میریزد و بر روی آن (از بالا به پایین) دست میکشد تا شیر زیادی خارج شود (پاینده: 35).
سل:
در روستای تلخاب (زنجان) نوشیدن شیر زنی که دختر زاییده است را مفید میدانند (سپهرفر و دیگران: 239).
پینوشت:
1. زنی که در زایمانهای سنتی روبروی زائو مینشست، تا زائو در حین زایمان به او تکیه کند.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.