نخستین گام برای شناخت موضوع آن است که مشخص سازیم، منظور از جریان شناسی و پیشینه مبارزه با آسیب های فرهنگ عاشورا چیست و در صدد کاوش چه محدوده زمانی هستیم .
بنابراین، در ابتدای بحث روشن می سازیم که منظور، مبارزه با آنها به عنوان یک سنت اجتماعی خاص است . محدوده زمانی آن را نیز آغاز نخستین حرکت های روشن فکری در ایران و ورود مدرنیسم بدان فرض می گیریم . همچنین محدوده مکانی آن نیز عمدتا ایران، عراق، لبنان و سوریه است که بیشترین شیعیان را در خود جای داده است .
حال باید به این پرسش پاسخ داد که سابقه این مقابله و مبارزه از چه زمانی است؟ نخست باید یادآور شویم، آسیب های عزاداری در درون آسیب های دینی و نهادهای دینی قابل بررسی است این آسیب ها، شعبه ای از آسیب های کلیت نهادهای دینی است .
بنابراین، با توجه به اینکه عزاداری را جز در مقطعی، در زمان آل بویه که چندان دوام نیاورد و سپس در اواخر تیموریان در هرات و در دوره صفویه به بعد، چندان نمی توانیم به عنوان یک سنت اجتماعی ردگیری کنیم، در عمل نمی توان از آن سخن بگوییم; گرچه در طی دوره های مختلف تاریخی، شاهد مبارزه با آسیب های دینی چه از سوی فقها و عالمان و همچنین از سوی عارفان، صوفیان و شاعران عارف مسلک هستیم; برای مثال در این راستا، نکته گویی های حافظ و سعدی ودیگر شاعران قابل ذکر است، ولی مواجهه جدی و روشمند با آسیب هارا باید از مقطع ورود مدرنیسم، در ابتدای دولت قاجار، به شمار آورد و ما نیز آن را به عنوان نقطه آغازین به شمار می آوریم .
در این راستا نیز از نظریه تاثیر زمان ها و حکومت ها بر افکار و اندیشه ها بهره می گیریم .
اینک باید به پرسش بعدی بپردازیم که جریان شناسی را بر چه مبنایی انجام دهیم و بر اساس چه الگویی به تحلیل آن بپردازیم .
به نظر می رسد که بتوان جریان شناسی را بر سه پایه سامان داد; از حیث زمان که آن را به دوره های قاجاریه، پهلوی اول، پهلوی دوم و انقلاب اسلامی تقسیم کنیم، یا بر اساس نحوه نگرش که برون دینی، درون دینی یا تلفیق از این دو بوده است و نیز بر اساس انواع طبقات درگیر با آن، یعنی به سه جریان روشنفکری غیر دینی، روشنفکری دینی و عالمان دینی ... تقسیم کرد .
در این مجال ما بر اساس الگوی سوم، به بررسی موضوع می پردازیم; در جریان بحث به الگوی اول و دوم نیز اشاره خواهیم کرد .
الف . روشنفکری غیر دینی
جریان روشنفکری غیر دینی، با پذیرش کامل مبانی فکری تمدن غرب، چون اومانیسم، راسیونالیسم (عقل گرایی) و لیبرالیسم، در صدد نفی و نقد تمامی آموزه های دینی و معرفی آنها به عنوان عامل بدبختی است; یکی از سویه های این نقادی، سنت های دینی مسلمانان و شیعیان است که به طور کلی مورد هجمه قرار می گیرد و عزاداری شیعیان از زمره این سنت هااست که بدان تاخته می شود .
دراین زمان که پوزیتیویسم (اصالت) حس و تجربه در حال پیمودن نقطه اوج خود است، این تلقینات به شدت متاثر از آن است; از این رو، اگر چه هدف روشنفکران غیر دینی اصلاح نیست، بلکه اساس عزاداری و حتی نهادهای مذهبی را انکار می کردند، ولی از آنجا که بر فضای کلی نخبگان و جامعه تاثیراتی نهاده اند و به نوعی برانگیزاننده روشنفکران دینی و عالمان دینی در پاسخ به آنها بوده اند ذکر نام آنها ضروری می نماید .
میرزا فتحعلی آخوند زاده (1227 - 1295ق)، از جمله نخستین پیشاهنگان روشنفکری غیر دینی است که تمامی نهادها، آموزه ها و سنت های دینی را به تمسخر و هجمه گرفته و آرزوی نابودی آنها را دارد . (1) وی درباره عزاداری و روضه خوانی می نویسد:
«مگر مصیبت ها و درد خود آدم کم است که با نقل گزارش هزار ساله، اوقات خود را دائما تلخ بکند و به جهت عمل بی فایده، از کسب و کار باز بماند . از این تعزیه داری، اصلا نه برای تو فایده ای است و نه به جهت امام (2) » .
«ای بیچاره خلق! تعزیه داری به صورت، شاخصی واخسی می زنی به هر صورت، به سر و سینه می کوبی به هر صورت، به تن و اندام خود چرا کارد فرو می کنی (3) » .
دیگر روشنفکر غیر دینی، میرزا عبدالحسین آقاخان کرمانی (1270 - 1314ق) است که سرگذشتی پرماجرا دارد . وی به ابزار انگاری ونسبیت پراگماتیستی در حوزه دین معتقد است و همین است که او را از حالی به حال دیگر گردانیده است; وی ابتدا شیعه بوده، سپس ازلی شده و آنگاه دوباره به اسلام سید جمال الدین گراییده است . وی به شدت مخالف عرب ها است و به تبع آن، اسلام را مورد تاخت وتاز قرار می دهد .
او از این منظر و هم از دیدگاه کلی، به شدت عزاداری در آیین سوگواری امام حسین علیه السلام را مورد نفی و نقد قرار می دهد و می نویسد:
«شهر یاران ایران، به عوض اینکه حکومت ظلم را براندازند و ملت را از فقر وحقارت برهانند، به تکیه دولت می روند و بساط تعزیه واری می آرایند ... آیین عزاداری و ماتم گری، روح شادی وکامرانی را از میان این ملت برانداخته، روزشان را چون شب تار ساخته است . ایرانیان که با حبیب بن مظاهر هیچ قرابت و خویشی ندارند، روز سوگواری هزار سال پیش را بر پا می کنند; بر مظلومان آن زمان می گریند وحال آنکه معاون ظالم و بدخواه مظلوم هستند (4) » .
«هر آینه به جای آه و ناله و شیون و زاری که در عرض یک سال سر می دهند، اندکی به روز زار خودشان می اندیشیدند، اساس ظلم رابه کلی از مرز و بوم ایران برانداخته و خود را صاحب ثروت و تمدن و شرافت ساخته بودند(5) » .
البته نمی توان این معنا را نادیده گرفت که در میان این سخنان و کلمات، نکات مثبت و درستی نیز یافت می شود و اساسا این گونه تفکرات بود که طی سالهای بعد، بر بسیاری از عالمان و روشنفکران دینی تاثیر نهاد و از این جنبه اثر مثبتی نیز داشت .
اما شناخت اجمالی از آرا و اندیشه ها و پیشینه این روشنفکران، بر ما روشن می سازد که نگرش آنها، به قصد اصلاح که به قصد از جا بر کندن ریشه سنت های دینی بوده است و به کلیت آن به دیده انکار می نگریسته اند . همچنین زاویه نگاه آنها و فضای فکری ایشان، کاملا برون دینی است و از زاویه عقل خود بنیاد به دین می نگرند .
این جریان رامی توان در عصر مشروطه و پس از آن تا زمان رضاخان و پهلوی دوم تا به امروز ره گیری کرد ; در دوره رضاخان نیز دقیقا بر اثر همین افکار و اندیشه ها است که سنت های دینی، ازجمله عزاداری، موجب نگون بختی جامعه ایرانی معرفی می گردد و به ممنوعیت آن می انجامد .
در این میان، باید به اندیشه های فردی اشاره کنیم که در میان روشنفکران غیر دینی ... به معنای پیش گفته، بیش از همه به این موضوع پرداخته و با وجود نبوغ و وسعت اطلاعات، راه انحراف گزیده و تا مرحله خلق آیین تازه پیش رفته است; احمد کسروی نویسنده روشنفکری است که سرانجام به دست فداییان اسلام کشته شد .
به نظر می رسد که قضاوت های او بیشتر به دو علت است:
1 . عقل محوری و علم محوری او .
2 . خرافات فراوانی که در آن زمان رواج داشته است .
همین مسئله موجب شد که با وجود گزارش های تقریبا جالب و دقیق او، قضاوت هایش نارواباشد . او برخی از خرافات را همانند آمدن سنگ به زیارت، گفتن «کشته شدن حسین » توسط مرغی در کربلا، چسبیده شدن زن و مرد زناکار به یکدیگر و مانند اینها یاد می کند . (6)
وی با اشاره به تاریخچه عزاداری در زمان آل بویه و آغاز دوباره آن در زمان صفویه، به شرح جز به جز اعمال شیعیان در ماه محرم می پردازد و مراسمی چون سیاه پوشیدن، نخل برداری، قمه زدن، شبیه سازی، دسته راه انداختن و ... را یاد می کند و از اختلافات حیدری و نعمتی سخن به میان می آورد (7) . وی آنگاه به زعم خود، زیان های عزاداری را بر می شمارد; موافق نبودن این مراسم را با خرد و دانش، فرونشاندن آتش غیرت در برابر ظالمان وبیگانگان و گستاخ شدن شیعیان در بدکاری را، علل زیانبار دانستن آن معرفی می کند; حال آنکه عزاداری در حالت کلی خود، موجب برانگیختن دانش و آگاهی بوده و آتش غیرت شیعیان را برانگیخته و درست کرداری را رواج داده است .
بنابراین، او به ذهنی گرایی یا جزگرایی گرفتار شده و نتوانسته تمامی واقعیت های موضوع را در کنار هم ببیند . کسروی با پیش کشیدن بحث گریه بر امام حسین علیه السلام به قصد آمرزیدن گناهان که عالمان آگاه نیز با آن مخالفند و با تعمیم تلقی عوام به اساس تشیع، سعی بر مشوه کردن چهره شیعی و عالمان شیعه دارد . وی با همین نگرش می نویسد:
اگر شما با یک شیعه که به کربلا می رود، به سخن پرداخته، بپرسید: چرا به کربلا می روید؟ پاسخ خواهد داد: آقا ما گناهکاریم; باید برویم و از گناهان پاک شویم . اگر بگویید: بهتر است که گناه نکنی تا نیازمند پاک شدن نباشی، با شگفتی پاسخ می دهد: مگر آدم می تواند گناه نکند؟ در تبریز سخنی هست و بارها از زبان هایشان شنیده ام که می گویند: «سگ که ناپاک است، چون به نمک زار افتاد و نمک گردید، پاک می شود . ما گنه کاریم خود را به نمک زار می افکنیم تا پاک شویم . اگر نیک اندیشید در این باره، باورهای شیعیان بی مانندگی به باورهای مسیحیان نمی باشد (8) » .
آن گاه به گوهر جان و گوهر روان اشاره می کند و ملامت گری گوهر روان را به یاد می آورد و در نهایت، عزاداری را نوعی پاسخ انحرافی به این ملامت گری گوهر روان می داند .
چنین کسانی همان که بشنوند اگر کسی به امام حسین (ع) گریست یا به زیارت رفت، گناهانش آمرزیده شود، همچون تشنه ای که به آب رسد، با خشنودی و شادمانی بپذیرند و این را یک پاسخی به نکوهش های فرجاد گرفته، خود را آسوده گردانند . به گفته عامیان، کور از خدا چه خواهد؟ دو چشم بینا . یک آدم کش، یک انباردار، یک دزد، یک زن بدکاره ... به چه نیازمند است؟ یک دستگاه آن چنانی که بی رنج و کوشش، گناهان خود را بیامرزد . (9)
او سپس نمونه هایی چون تیمور لنگ و صمدخان را که جنایت بسیار کرده اند، ولی همراه صوفیان بوده و یا روضه خوانی می کرده اند، ذکر می کند . (10)
نکاتی که کسروی بیان می کند، از دیدگاه ما، تنها به عنوان برخی مصادیق بد عملی و بی اندیشگی در فرهنگ عاشورا و عزاداری قابل پذیرش است، اما کلیت ذهن او، ضد شیعی و غیر اسلامی است و آنچه بیان کرده نیز با این ملاک است، و بیان او به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد امحا است; چنان که این را به وضوح بیان می کند ; ضمن آنکه او از این رهگذر، در صدد طرد و انکار اساس عزاداری است و تمامی مراسم عزاداری را، واجد چنین ویژگی هایی می شمارد و به عمد اثر مثبت آن را نادیده می گیرد و غیر منصفانه به بنیاد آن هجمه می کند . بنابراین، او هم در قصد، انگیزه و هدف و هم در تشخیص موضوع دچار کژروی است .
ب . روشنفکران دینی
پیش تر در تعریف روشنفکر غیر دینی گفتیم که دین را به عنوان یک متن اصلی به رسمیت نمی شناسند و هیچ دغدغه یا رسالت دینی برای خود نمی شناسند و آنچه از دین می گویند هم به واسطه مسایل اجتماعی است، ولی روشنفکران دینی کسی است که دغدغه و رسالت دینی دارد و دین را به عنوان متن اصلی محترم می شمرد، آنگاه به تفسیر، اجتهاد، تطبیق و نوآوری دست می زند .
باتوجه به این تعریف، می توان افرادی ماند سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری را در زمره روشنفکران دینی بر شمرد، اما از آنجا که در موضوع عزاداری مطلبی از آنان به دست ما نرسیده، در این بخش به کسانی می پردازیم که مباحثی جدی در این موضوع داشته اند .
1 . جلال آل احمد
نخستین شخصیت مطرح جلال آل احمد است; و با آنکه دوره های گوناگونی را از ورود به حوزه علمیه نجف، تا بی قیدی به اسلام و سپس بازگشت دوباره به آن پیموده، اما در مجموع با توجه به فرآیند اندیشه هایش، روشنفکری دینی به شمار می آید .
جلال که از خانواده ای روحانی و سنتی است، اندیشه های مذهبی از مهم ترین زمینه های فکری وی به حساب می آید . آل احمد در اواخر دوران دبیرستان، با اندیشه های احمد کسروی و شریعت سنگلجی آشنا می شود و بیش تر تحت تاثیر کسروی قرار می گیرد .
بعدها سخت گیری های مذهبی خانواده موجب می شود که به خرافه ستیزی های افراطی کسروی گرایش پیدا کند; بر این اساس، همراه با چند جوان محصل مذهبی و مؤمن دیگر که درد دین داشتند، قشری گری های متعصبانه مذهبی را خلاف اسلام دانستند و انجمنی به نام «اصلاح عقاید دینی مردم » تشکیل می دهند که به نفی اعمالی چون قمه زنی و قفل بندی و مانند اینها می پردازد .
در همین زمان وی، رساله «التنزیه الاعمال الشیعه » با عنوان عزاداری های نامشروع را ترجمه می کند . این رساله که توسط سید محسن امین، یکی از بزرگان تشیع و از عالمان منطقه جبل عامل لبنان نگارش یافته، از زاویه ای درون دینی، به نفی شیوه های عزاداری پرداخته است . چاپ کتاب، با واکنش سریع و خشم گینانه نیروهای سنتی بازار مواجه می شود; جلال آل احمد در این باره می گوید:
«خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده، نگو که بازاری های مذهبی، همه اش را چکی خریده اند و سوزانده اند، این را بعدها فهمیدیم » . (11)
این شیوه تفکر جلال، بعدها زمانی که به حزب توده می پیوندد، به نحو شدیدتری در داستان های او از قبیل «سمنو پزان » و دیگر داستان های او تجلی می یابد و در دوران بازگشت او به اسلام و سنت های اسلامی نیز پابرجاست .
2 . دکتر علی شریعتی
دکتر علی شریعتی از کسانی است که به طور جدی به این مسئله می پردازد; وی در دو کتاب خود به نام های «شیعه » و «حسین وارث آدم » به این مسئله پرداخته است . مایه بیشتر تحلیل های دکتر شریعتی برون دینی است; اگر چه در آثار دکتر، در مجموع توجه بیشتری به وجوه درون دینی مشاهده می شود . شریعتی از دریچه جامعه شناختی و رهیافت ایدئولوژیکی، به قیام عاشورا و نیز به آسیب های متوجه آن می نگرد و آن را تحلیل می کند و در این جهت، بیشتر تلاش او، متوجه آسیب های معنوی - اجتماعی است .
او اتصال تمامی لحظات حیات یک شیعه به عاشورا را به شدت می ستاید و آن را آموزه ای در برابر ظلم و ظالمان معرفی می کند و بر این اساس می گوید:
«شیعه، این یادآوران ظلم هایی را که رفته است و می رود، ذاکرین خوانده است تا در وقت و بی وقتی ... به یادت بیاورند که چه خون ها ریخته اند و چه خون ها می ریزند تا صدای مذهب و مکتب و عدالت را خاموش کنند .» (12)
او از این منظر، وجود عزاداری را لازم می داند تا با یادآوری شهیدان کربلا، شهیدان تازه بسازد . (13) وی کارکرد عزاداری را «ذکر» ، یعنی یادآوری آنچه دستگاه، اساسی ترین کار تبلیغی اش از یادبردن آن است، معرفی می کند و ختم همه مجالس شیعه به حسین (ع) را از آن جهت می داند که حسین (ع)، فاصل حقیقت و دروغ، و دیواره جدا کننده جلاد و شهید است; در نظامی که هم شهید و هم جلاد، یک کتاب دارند و یک پیامبر و یک دین . (14)
از این رو، باید اذعان کرد که شریعتی در جهت نفی پاسخ گویی به دو گروه گام برداشته است; گروه روشنفکرانی که بر عزاداری خرده می گیرند و نیز گروهی که آن را به عاملی برای خمود تبدیل کرده اند . شریعتی، به همین جهت و براساس نظریه تشیع صفوی و تشیع علوی خود و در آن ظرف زمانی که زیسته است می نویسد:
«و اکنون اشرافیت صفوی نقاب تشیع زده است; شعارش، منقبت و ذکر! تا حقیقت علی پایمال شود و فکر حسین فراموش . این است که وقتی زور هم بر ذکر تکیه می کند، دیگر ذکر نقش انقلابی ندارد و ذاکر، نه یک روشنفکر مترقی که یک ابزار تبلیغاتی در نظام موجود می شود; این است که ... دیگر یاد رسالت نیست، رسالت شناخت است; طرح واقعه نیست، تحلیل واقعه است; حجت نیست، معرفت است » . (15)
شریعتی بر پایه همین الگوی فکری، از تحریف در تاریخ به شدت شکوه می کند و از مسخ حقیقت می نالد:
«مسئله این است که برای سرور شهیدان عالم که تا لحظه شهادت، زنده میرا بود و بعد از شهادت، زنده جاوید است و حی حاضر تمام زمان ها و زمین ها، عده ای مرده متحرک عزاداری می کنند و نمی فهمند که این گونه عزاداری برای مرده ذلیلی چون خود اوست، نه برای زنده جاویدی چون حسین [ع] اختلاف بر سر این است که کار حسین برای آن است که با گریه بر مرگش، لش بودن خود را جبران کنیم و ثوابی نثار ارواحمان یا با پیروی از او، لش بودن را در خود بمیرانیم و روح حیات را بر کالبد مرده های متحرکمان بدمیم » . (16)
شریعتی با آنکه از تمامی ابعاد عزاداری، وجهی حماسی به دست می دهد و حتی عروسی قاسم را نیز توجیه می کند، (17) ولی از اینکه نهضت عاشورا مکتب عزا نشده است و بر آن می گرییم، ولی نه آن را می شناسیم، و نه می فهمیم، و نه بدان می اندیشیم، گلایه دارد . (18)
وی در جای دیگر نظریه «فدا» را بدین گونه به نقد می کشد:
«نظریه عامیانه ای که تحت تاثیر روح صوفیانه و بینش مسیحیت (شهادت حلاج و عیسی مسیح) می گوید: حسین (ع) برای کشته شدن قیام کرد، نه برای مبارزه با حکومت، تا خود را فدای امت کند و محبان اهل بیت را که مشغول کبائرند، در یامت شفاعت نماید و حتی سیئاتشان را در روز قیامت، تبدیل به حسنات کند و در عالم ذر و صبح ازل، با خدا عهد کرده است که لب تشنه شهید شود، همان نظریه مسیحیت است در فلسفه شهادت مسیح که خود را فدای شریعت کرد; یعنی خونش را فدیه داد و قربانی کرد تا خدا، بچه های آدم را که پس از گناه اولیه آدم، از بهشت طرد شده اند، ببخشد و به بهشت وارد کند . این نظریه، ماهرانه ترین حیله ای است که با حفظ عظمت و جلالت حسین (ع)، شهادت او را پوچ می کند و خالی از معنا و محتوی ... هیچ، و در عین حال، جلادان کشنده حسین را هم تبرئه می کند، چون آنها هم نه به اراده و انتخاب خود که به مشیت الهی بر این کار انتخاب شده اند . نیز همه جباران یزیدی و بیعت گیری های معاویه ای را برای همیشه از خطر عاشورا و خاطره حسینی مصون می سازند تا جهت شهادت را از مقابله با قدرت های جوری و غصب، به سوی هیچ، علیه هیچ کس و هیچ چیز منحرف کنند» . (19)
شریعتی آنگاه به مقایسه این نظریه و نظریه شهید جاوید می پردازد که رسالت عاشورا را قیام و جهاد برای نابود کردن نظام یزیدی و به دست گرفتن حکومت تفسیر می کند، و نظریه شهید جاوید را - به قول خود - از شهادت صفوی (صوفی)، مسیحی که بزرگ ترین توطئه دوستانه بر ضد عاشورا و امام حسین (ع) است مثبت تر و مترقی تر می داند .
البته آنگاه که در مقام مقایسه این نظریه، با نظریه خود که کلید واژه اش شهادت است بر می آید . نظریه خود را موجه تر و مترقی تر از نظریه شهید جاوید می داند و آن را قیام شکست خورده حسین (ع) تفسیر می کند; تمام نظریه شریعتی را می توان در این جمله وی خلاصه کرد: «شهید هنگامی به میدان می آید که مجاهد شکست خورده است » (20)
به هر حال، نظریه او در باب قیام حسینی، فلسفه شهادت برای افشای چهره ظلم و ظالمان است; این معنا در شرح او از مجاهدات عمار کاملا مشهود است و نظریه اش در باب فلسفه عزاداری، «ذکر» آن شهادت ها است که باید کارکردی حماسی، افشاگرانه و برانگیزاننده بر ضد ظلم داشته باشد; از این رو، تلاش اصلی شریعتی تبیین و تفضیح تحریف معنوی عاشورا است; بنابراین برای شناساندن و طرح تحریف لفظی تلاشی به کار نمی برد و به طرح آنها نمی پردازد . حتی اگر آنها بار حماسی و ایدئولوژیک داشته باشند، از ذکر آن تحریف ها ابایی نمی کند (عروسی قاسم) .
بنابراین، او هر چیزی را که مخالف فرآیند ظلم ستیزی باشد، هر چند بدون پایه نقلی مستحکم، به دیده قبول، و هر چه را برخلاف آن باشد، هر چند با نقل محکم، به دیده رد می نگرد . افزون بر آن، او چندان به جزئیات عاشورا اهمیت نمی دهد، چرا که او از دیدگاه جامعه شناختی و نه تاریخی، در ابعاد کلی که بتواند الهام بخش باشد، به بررسی عاشورا و عزاداری می پردازد .
دکتر علی شریعتی مصداق بارز برخورد روشنفکری دینی با مسئله عزاداری است، زیرا وی به تئوری سازی انقلابی از درون مکتب تشیع و اسلام، برای مبارزات در حال شکل گیری زمان خود دست زده و بر گروه زیادی از روشنفکران دینی پس از خود، تاثیر گذاشته است . همچنین وی برای نخستین بار و به شکلی پردامنه، به طرح و بازسازی عناصر و مفاهیم درونی تشیع پرداخته و نیز بازتابی از هم گرایی و واگرایی دو سویه میان عالمان دینی و روشنفکران است .
بیش تر روشنفکران دینی با تاثیر از وی، به طرح الگوهای وی می پردازند; در این میان، نقدی که بر شریعتی وارد است، یک جانبه نگری و تحلیل جامعه شناختی - ایدئولوژیک همه مسایل است که کمتر جایی برای مسایل عاطفی، تاریخی و اعتقادی باقی می گذارد که - گاه دچار نتیجه گیری های احساسی و غیر علمی نیز می شود; در مجموع می توان گفت که نظریه و نوع نگاه وی از جامعیت برخوردار نیست .
3 . محمد رضا حکیمی
دیگر شخصیتی که در این جا باید از او یاد کرد و اندیشه هایش را باز گفت، محمد رضا حکیمی است; اگر چه او دانش آموخته حوزه علمیه است و از نظریه پردازان و شارحان «مکتب تفکیک » ، ولی نوع نگرش وی به مسایلی همچون عاشورا، بیشتر بر مسایل جامعه شناختی متکی است .
گفتمان غالب حکیمی، گفتمان عدالت است و او بیش از هر چیز، بر عدالت پا می فشرد; از این رو، عاشورا را نیز در این قالب تحلیل می کند . او با ادبیات خاص و حماسی خود، در این عرصه حضور می یابد و با همان نگاه، فرهنگ عاشورا و عزاداری نزد شیعیان را به نقد می کشد و نسبت به از دست رفتن فرصت های پیشین، غمگنانه اظهار تاسف می کند:
«افسوس که شیعه بیش تر بر مصایب عاشورا گریست و کمتر در مسایل عاشورا اندیشید . شیعه عاشورا را نگهداشت، لیکن درست نشناساند . آفرین بر او که نگاه داشت و دریغا از او که نشناساند و این در حالی است که قیام عاشورا در هر قطره اش یک شعر ناب قوی، یک محتوای ژرف غنی، یک مکتب آموزنده انسانی، یک ترتیل خوانی، بر آیات قرآنی، یک سجده ترنم نورانی، یک سیال حرکت آفرین اخلاقی و یک حماسه در صیرورت آهنگ بشری است » (21) .
نوع نگاه اول، همانند شریعتی، بیشتر بر استخراج آموزه های حماسی و مبارزاتی، اما با تکیه بر عدالت است; گر چه برخی عبارات او مبالغه آمیز به نظر می آید .
ج . عالمان دینی و روحانیت
1 . میرزا حسین نوری
در میان عالمان شیعی، نخستین حرکت جدی و هوشمندانه را باید از آن مرحوم محدث نوری (ره) دانست . (22) تا پیش از این، از برخوردهای انتقادی خبری نبوده و یا اگر بوده، سطحی به نظر می رسیده است .
محدث نوری در اواخر دوره قاجار می زیست; دورانی که کتاب ها حاوی مطالب سست، دروغ و بی پایه و مبتنی بر شنیده ها و برداشت ها رواج یافته و نیز روضه های ناراست و منبرهای ناپیراسته و ناخالص، از هر جهت فراوان گشته بود .
میرزا حسین نوری با توجه به اینکه سالیان دراز در روایات غور کرده و کتاب شناسی ماهر به شمار می رفت، وظیفه خود را مبارزه با تحریفات و خرافه ها دانست . سرآغاز و انگیزه آن نیز شکوه یکی از عالمان هندوستان از دروغ ها و نادرستی هایی بود که در روضه های آن سامان راه یافته بود . ایشان پس از فراغت از تالیف کتاب «المستدرک الوسائل » ، به نگارش «لؤلؤ و مرجان » همت گمارد و آن را در اواخر سال 1319 ق، یک سال پیش از وفاتش به اتمام رساند . (23)
شهید مطهری لؤلؤ و مرجان را کتابی کم نظیر می داند و به تمجید از نویسنده آن می پردازد . (24) نگرش محدث نوری در این کتاب کاملا درون دینی بوده و براساس روایات و احادیث به بحث پرداخته است; وی وظایف و صفات روضه خوانان و منبریان را در دو فصل اخلاص و صدق بیان می کند . در این راستا، بیشترین توجه ایشان، متوجه تحریف های لفظی و یا مربوط به نیت و روش عزاداری است و به تحریف معنوی که با فلسفه قیام و فلسفه عزاداری ارتباط دارد، توجه کمتری کرده است .
با این حال، صریح و گزنده، و استدلال های متین و محکم روایی، ارزش خاصی به این کتاب بخشیده است . شجاعت او در نقد بسیاری از اخبار، روایات، روضه ها و مقاتل مقبول و باور شده مردم و نیز انتقاد صریح از سکوت و رضا و گاه ترویج آنها توسط دستگاه روحانیت، و مقصر دانستن اهل علم، مقامی والا، برجسته و پیشرو به ایشان داده است . این مسئله وقتی نمایان تر می شود که فضای فکری موجود در آن زمان را بشناسیم .
بیشتر مطالب کتاب، نقد کتاب مرحوم فاضل دربندی، با نام «اکسیر العباده فی اسرار الشهاده » است که تحریف های بسیاری را دربرداشته است . نیزگاهی به نقد روضه الشهدای ملا حسین کاشفی می پردازد که در آن زمان، از بیشترین اقبال برخوردار بوده و متن رسمی روضه خوانان به شمار می رفته است .
2 . سید عبدالحسین شوشتری
پس از محدث نوری، باید از سید عبدالحسین شوشتری نام برد که کتاب «اکسیر السعاده فی اسرار الشهاده » را در سال 1319ق نگاشته و بسیاری از مطالب آن، نقد کلمات فاضل دربندی است . او برای عزا و گریستن بر ائمه، فضیلت خاصی، مقدم بر تمام معارف، طاعات و عبادات قایل است، ولی آن را به تحقق شرایطی که مهم ترین آنها عدم تحریف آن است، منوط می داند .
3 . شیخ محمد باقر خراسانی بیرجندی
از کسانی که در باب آداب منبر کتابی نوشته، شیخ محمد باقر خراسانی بیرجندی است . «کبریت احمر فی شرایط المنبر» نام کتاب او است که در سال 1330 ق، نوشته شده است; این کتاب، جامع تر از کتاب محدث نوری بوده و در آن به تمامی آداب منبر و مجالس وعظ، اعم از منبری، شنونده، بانی و ... پرداخته است .
4 . محدث قمی
مرحوم حاج شیخ عباس قمی، از شاگردان زبردست محدث نوری است که به پیروی از استادش، حساسیت خاصی نسبت به نقل های ساختگی دارد; محدث قمی کوشید تا «نفس المهموم » را براساس متون صحیح بنویسد و حادثه کربلا را بازسازی کند .
5 . آیت الله شیخ عبدالکریم حائری
همچنین باید از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 - 1355 ق) یاد کرد که به طور کلی فقهی اصلاح گر به شمار می آید . نظرات ایشان در مورد مسایلی چون تخصصی کردن ابواب فقهی و مانند اینها، نشان دهنده نگاه عمیق او است .
در باب عزاداری نیز، او در خصوص خرافات و مسایل زاید و موضوعات خلاف شرع، بسیار حساس بوده و از آن جلوگیری می کرده است; چنان که به فرموده امام خمینی (ره)، شبیه خوانی را در آن زمان، با توجه به اشکالات فراوان وارد برآن، به مجلس روضه خوانی مبدل کرد . (25)
6 . آیت الله بروجردی
آیت الله العظمی سید محمد حسین طباطبایی بروجردی نیز از کسانی است که تفکرات ضدتحریفی داشته است; ایشان، رؤسای هیئت ها را از تحریف باز می دارند، ولی در نهایت، آنها بدان تمکین نمی کنند و خود را به جز ده روز محرم، مقلد آیت الله می دانند و براساس روال همیشگی، وضعیت تداوم می یابد .
7 . علامه سید محسن امین
علامه سید محسن امین جبل عاملی، نویسنده مجموعه عظیم اعیان الشیعه، به حق یکی از بزرگ ترین ستیزه جویان با برخی از تحریف ها و آسیب های فرهنگی عاشورا و عزاداری است و این نحوه برخورد او، در میان عالمان دینی کمتر سابقه داشته است . مهم ترین کتاب ایشان در این باره، رساله مختص «التنزیه الاعمال الشیعه » است که در سال 1322ش . توسط جلال آل احمد به فارسی ترجمه شده است .
او با بهره گیری از دو روش استقرای تاریخی و استناد به ادله اربعه فقهی، به بیان منظور خود و برهانی کردن آنها در رد برخی اعمال عزاداری می پردازد . از لحاظ تاریخی، اعمالی چون قمه زنی، شاخ حسینی، جیغ زدن و فریاد کردن را در زمان قدرت شیعه چون زمان آل بویه غیرواقع می داند (26) و از لحاظ فقهی، به آیاتی از قرآن چون آیه رفع حرج، روایاتی چون زینت بودن شیعه برای امامان، نه مایه سرافکندگی آنان که از امام صادق (ع) روایت شده است و روایت شریعت سهله سمحه و فتاوای مجتهدانی چون میرزای شیرازی، میرزای قمی و سید ابوالحسن اصفهانی و محمد حسین کاشف الغطاء و حرام دانستن هرکار مخالف عقل، استناد می کند .
کتاب دیگر او در این باره «المجالس السنیه » است که براساس گفته خود مؤلف، هدف آن تصحیح اخبار نادرستی که بر سر منابر به ائمه نسبت می دادند، بوده است . (27) ایشان در همین جهت، به نگارش کتاب «لواعج الاشجان » در ذکر مصیبت های سیدالشهداء (ع) دست زده است .
در مجموع، حرکت اصلاحی مرحوم امین، از پایگاه دینی بوده است; بنابراین، باید آن را درون دینی دانست; اگرچه کل حرکت او را باید از نگرش های روشنفکرانه به شمار آورد . همچنین باتوجه به اقامت او در جبل عامل لبنان، کشوری با فرهنگ و دین های مختلف، باید مبارزه او با خرافات و تحریف ها را نتیجه عوامل خارجی محسوب نمود و بازسازی چهره تشیع را، وجهه همت او دانست . وی بیشتر به آسیب ها و تحریف های لفظی یا روشی می پردازد و اگرچه گاه به تحریف های معنوی توجه می کند، ولی این موارد اندک است .
8 . امام خمینی (ره)
امام خمینی (ره) را باید بزرگ ترین شخصیت اندیشمند و سیاست مدار مبارزی دانست که هم در نظر و هم در عمل، موفق گردید، سمت و سوی ذهنیت توده مردم را تغییر دهد . ایشان تحولی شگرفت را در ساحت فرهنگ عاشورا رقم زد و گفتمان جدیدی را هم در سطح نخبگان و هم در سطح عامه مردم پی ریزی کرد .
عمده حرکت امام را باید احیای نگرش سیاسی به عاشورا، فرهنگ عاشورا و نیز الگوگیری و همانندسازی از آن دانست . حرکت توفنده مردم در انقلاب اسلامی و در تداوم آن هشت سال دفاع مقدس را باید جلوه اساسی این حرکت امام به شمار آورد که جای جای آن، آکنده از ادبیات قیام، حماسه، شور، مبارزه، دفاع، جهاد، شهادت و احیای اسلام و قرآن است و رزمندگان و سپاهیان میدان، خود را در جای رزمندگان امام حسین (ع) در میدان کربلا در روز عاشورا می دانند .
از این رو، تفکر امام، بیشتر در راستای مبارزه با تحریف های معنوی عاشورا است که آن را به خمود و جمود می کشاند; نگاه امام، از موضع فقیهی اصلاح اندیش در حوزه فرهنگ دینی و در حوزه عمل سیاسی است .
بنابراین، پایگاهی که از آن امام سخن می گوید، پایگاهی درون دینی است . در بیان امام خمینی، بیش از هر چیز، برانگیزه های قیام امام حسین (ع) تاکید شده و نجات اسلام از خطر تحریف، اصلاح امت و جامعه اسلامی، ظلم ستیزی و عدالت خواهی، امر به معروف و نهی از منکر الهی، تشکیل حکومت عدل اسلامی، و نشر اسلام و بقای آن و نیز عمل به تکلیف الهی، انگیزه های قیام سیدالشهدا شناخته شده است .
حضرت امام در بیان فلسفه عزاداری، به شدت بر وجه سیاسی عزاداری و پاس داشت فرهنگ عاشورا پای می فشارند، به طوری که شاید هرکجا از عزاداری، گریه و اشک سخن به میان می آورند، بی درنگ بعد سیاسی آن را تذکر می دهند .
امام خمینی (ره) به طور جدی بر حفظ سنت عزاداری و روضه خوانی، به همان سبک و سیاقی که پیش از این (انقلاب) بود تاکید دارند و به شدت از روشنفکران و کسانی که به تخطئه عزاداری، روضه خوانی و دسته های عزاداری می پردازند، انتقاد می کنند و آنان را از فلسفه و کارکرد این روضه ها و عزاها ناآگاه دانسته و همین گریه و روضه ها را حافظ مکتب معرفی می کنند .
امام، انقلاب اسلامی را دنباله انقلاب عاشورا و برپایه فرهنگ سیاسی عاشورا قلمداد می کند و در این راه، از شعار «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» یاری می گیرند; حقیقت نیز چنین است که حضرت امام (ره) حرکت خود را از عاشورا آغاز کرد، با آن ادامه داد و با آن به پایان رساند . نخستین جرقه های آغاز قیام ایشان، از محرم و عاشورا 1342 و از مدرسه فیضیه است; البته امام، همان گونه که از روشنفکرانی که عزاداری را بی حاصل می دانند، انتقاد می کنند، به شدت برکسانی که در داخل حوزه ها، فرهنگ عاشورا و عزاداری را بدون نگرش سیاسی مطرح و از آن هدف زدایی می کنند، حمله می کند . همچنین امام (ره) برپیرایش و زدودن خرافات و روش های ناپسند و ناصحیح از ساحت عزاداری اصرار دارند و بدان فتوا می دهند و همگان را بدان توصیه می کنند . (28)
9 . شهید مطهری
شهید مطهری سرفصل مستقلی از تفکرات و حرکت های اصلاحی در فرهنگ عاشورا، هم از حیث گستره و ابعاد آن و هم از جهت میزان تاثیرگذاری است; عمده تفکر او را باید در سخنرانی های آن شهید که در سال 1341 تا 1350 صورت گرفته و سه جلد، به نام حماسه حسینی تدوین گردیده، جست وجو کرد، به ویژه بخش اول آن که در بردارنده سخنرانی هایش درباره تحریف در واقعه تاریخی کربلا است .
مطهری، شخصیتی برخاسته از پایگاه حوزه علمیه است که تفکرات فلسفی و عقلانی دارد . او در تهران با حلقه ای از روشنفکران دینی آشنا شد و با آنان پیوند خورد، به طوری که بسیاری از سخنرانی هایش در جمع آنان است . او سپس در همین راستا، به تاسیس حسینیه ارشاد، با مشارکت روشنفکران دینی و عده ای از روحانیون هم اندیش خود دست زد که بیشتر سخنرانی های مربوط به حماسه حسینی، از جمله بخش اول آن نیز در این حسینیه ایراد شده است .
بنابراین، مطهری از پایگاه عالمی دینی به نقادی و چینش تفکرات هم سو با تفکر عقلانی مندرج در مدرنیته برآمد و به نوعی، درصدد نزدیک سازی تفکر سنتی و تفکر مدرن، و پاسخ به نیازهای موجود براساس متون اصیل دینی بود . او در بحث مورد نظر نیز، به تلفیق میان دو نگرش سنتی (درون دینی) و نگرش جدید (برون دینی) برپایه آموزه های دینی همت گماشت; از این رو، تلاش او به نسبت جامع و فراگیر است .
تلاش او همان گونه که در جامعه سنتی جدید است، در میان قشر روشنفکر نیز اقدامی نو و تازه جلوه می کند; مطهری در بحث تحریف ها، هم به تحریف لفظی می پردازد و هم متعرض تحریفات معنوی می شود .
او در کلیت طرح بحث و به ویژه در تحریف لفظی، بیشتر تحت تاثیر لؤلؤ و مرجان محدث نوری است، ولی در تحریف معنوی، به دغدغه های روشنفکران توجه دارد و براساس متون و آموزه های اسلامی، به طرح تحریف های معنوی می پردازد و بحث های مربوط به تحریف لفظی را نیز، در راستای تبیین تحریف های معنوی معرفی می کند . از این رو، کار او کاری جامع و در زمان خود کم نظیر است .
او به شدت از انحطاط اندیشه های مربوط به فلسفه قیام سیدالشهداء (ع) و فلسفه عزاداری و برداشت های عوامانه از قیام، و نیز ورود شیوه ها و مسایل غیردینی و ناهم خوان با روح تعالیم دینی و اسلامی، اظهار گلایه و رنج می کند .
مطهری در این راستا، هر دو گروه عوام جاهل و عالمان خاموش را مسئول می شناسند و برآنان خرده می گیرد و وظیفه ایشان را یادآور می شود . علاوه بر این، لازم به یادآوری است که شهید مطهری، در مباحث دیگر از حماسه حسینی، به طرح نظریه های مربوط به فلسفه قیام می پردازد و نظریه مورد قبول خود را، قیام در راه امر به معروف و نهی از منکر اعلام می دارد .
10 . جریان شهید جاوید
نویسنده این کتاب، برآن است که تا پاسخی عقلانی به چرایی و چیستی قیام امام حسین (ع) بدهد; از این رو، با برداشت های سنتی به چالش می پردازد و آنها را موجب رکود جامعه و مانع الگوگیری از نهضت حسینی می داند . این کتاب، از جهات مختلف با مخالفت های فراوانی، به ویژه از سوی برخی نیروهای مبارز و مجاهد طرفدار امام خمینی (ره) و حتی روشنفکرانی چون دکتر شریعتی قرار گرفت، زیرا به صورت افراطی، گرفتار عقلانی کردن نهضت گردید .
به تعبیر دکتر شریعتی، آن را به صورت قیامی شکست خورده نشان می داد که از این جهات، نقدهای فراوانی برآن وارد شد . همچنین باید گفت که وی در این کتاب بیشتر به تحریفات معنوی از دیدگاه خود نظر دارد .
11 . علی صفایی حایری
یکی دیگر از نویسندگان پرکاری که از پایگاهی شبیه به استاد مطهری، به طرح مباحث خود می پردازد، علی صفایی حایری است . او نیز بیشتر به تلفیق مباحث درون دینی (سنتی) با مباحث برون دینی (مدرن) تمایل دارد، ولی مباحث او، بیشتر در مورد فلسفه عاشورا و عزاداری، یعنی مبحث مربوط به تحریف های معنوی و الگوسازی از شهیدان کربلا و روزآمد کردن شخصیت آنان است .
او در نوشتار خود، ابتدا به طرح نظریه های مرتبط با فلسفه قیام می پردازد و سپس به نقد و آنگاه به طرح نظریه مورد قبول خود همت می گمارد . وی نظریه های شهادت و شفاعت را همان رضایت به قتل حسین (ع) دانسته و مردود می شمارد . نظریه تشکیل حکومت را که در شهید جاوید مطرح است، در تضاد با مسئله علم امام برمی شمارد و نظریه امر به معروف را از توضیح کامل حرکت امام ناتوان می شمارد و در مجموع، این تحلیل ها را دربرگیرنده تمامی ابعاد قیام نمی داند . (29)
بنابراین، نظریه خود را که باید نظریه «تبیین گام به گام » نامید، طرح می کند . وی در این نظریه، هرکدام از نقاط عطف رکت حسینی (ع)، از بیعت نکردن با یزید، حضور در مکه، خروج از مکه و حرکت به سمت کوفه، و فرود در کربلا و شهادت را، یک به یک به صورت عقلانی و براساس مبانی دینی تحلیل می نماید .
در این نظریه، امام (ع) باید در هر مرحله، دست به انتخاب بزند و بهترین گزینه را برگزیند . نویسنده با تحلیل های خود ثابت می کند که مدیریت حسین (ع) در انتخاب ها، مدیریتی کارآمد و درست بوده است .
بنابراین، مؤلف در صدد برمی آید که براساس متون دینی و روایات و علم امام (ع)، تحلیل منطقی، عقلانی و همه جانبه نگر از قیام عاشورا را ارائه دهد و هرگونه احتمال درست دیگری، غیراز انتخاب امام حسین (ع) را مردود می شمارد . (30)
12 . مقام معظم رهبری
ایشان از دیرباز درمیان عالمان روحانی، به روشن نگری زبان زد و یکی از نظریه پردازان فعال حرکت «اسلام سیاسی » بوده است; از این رو، همواره مبلغ عزاداری هدف دار و پیراسته از آسیب های لفظی و معنوی به شمار آمده اند .
ایشان پس از رهبری نیز در دیدارهای عمومی، توصیه و نظرات ارزشمندی در خصوص فرهنگ عاشورا و عزاداری ارائه کرده اند که مهم ترین آنها را باید سخنان ایشان در سال 1373 دانست که طی آن، به طور جدی در خصوص آسیب ها و تحریف های عاشورا، به ویژه مراسمی چون قمه زنی هشدار دادند .
گفتنی است نگرش مقام معظم رهبری، دربردارنده هر دو بعد تحریف لفظی و معنوی بوده و سخنان ایشان از زاویه تلفیق و نگرش درون دینی و برون دینی به این موضوع است; ایشان در جایی چنین می گویند:
«ما به برکت امام حسین (ع) و حفظ فرهنگ آن توانستیم نظام اسلامی را در جامعه خود به وجود آوریم . علمای دین، مبلغین و ذاکرین باید مسئله عاشورا و مصایب امام حسین (ع) را به صورت یک مسئله جدی و اساسی مورد توجه قرار دهند و در این راه، حادثه کربلا را از پیرایه های مضر و خلاف واقع جدا سازند و پس از خالص کردن آن با انواع هنرهای بیانی، به ذکر این صیبت بزرگ بپردازند .» (31)
و در جایی دیگر می فرماید:
«بعضی ها که به بعضی از کارهایی که حقیقتا شایسته دستگاه حسین بن علی نیست، روی می آورند . باید از این کارها اجتناب کنند ... حرف سست، ... نقل نادرست و حرفی که موهن مذهب باشد، ناسپاسی در حق عاشوراست » . (32)
ایشان همچنین در فتوایی، آنچه را موجب و هم گردد، دارای اشکال دانسته و به نوحه، مرثیه خوانی، سینه زنی و روضه خوانی توصیه می کنند . (33)
پرشورترین و موج برانگیزترین سخنان مقام معظم رهبری در محرم سال 1414ق است; ایشان ابتدا به شرح فلسفه عزاداری و بایدهای برپایی آن می پردازند، آنگاه آسیب های آن را بر می شمارند . ایشان سپس با تاسف، برخی اعمال چون قفل زنی، قمه زنی و سینه خیز رفتن به سمت حرم ائمه (ع) را به شدت نهی می کنند و آن را موجب وهن اسلام، تشیع و جامعه شیعی می دانند و می گویند:
«این جعلی است; اینها چیزهایی است که از دین نیست; بلاشک خدا از این کارها راضی نیست . دست علمای سلف بسته بود، اما امروز حاکمیت اسلام است . ما نباید کاری کنیم که جامعه اسلامی برتر، یعنی جامعه محب اهل بیت (ع) در نظر مسلمانان عالم و غیرمسلمانان، به عنوان یک گروه آدم های خرافی بی منطق معرفی بشود .»(34)
«این خطر بزرگی است که در عالم دین و معارف دینی، مرزداران عقیده باید متوجه آن باشند . عرض کردم یک عده ای مطمئنا وقتی این حرف ها را بشنوند، از روی دل سوزی خواهند گفت که خوب بود فلانی این حرف ها را حالا نمی زد . نه آقا! من باید این حرف را می زدم . بنده مسئولیتم بیشتر از دیگران است; البته آقایان باید بگویند . امام بزرگوار ما آن خطشکنی بود که هر جا یک نکته انحرافی را مشاهده می کرد، با کمال قدرت و بدون هیچ ملاحظه ای در مقابل آن می ایستاد .» (35)
با توجه به موضع گیری های صریح و اصلاح گرانه مقام معظم رهبری و زمینه سازی های پیشین اصلاح گرایان، به ویژه عالمان مصلح و به خصوص حضرت امام خمینی (ره) و شهید مطهری، هم اکنون زمان آن فرارسیده تا طرحی جامع، برای تحول در فرآیند عزاداری و فرهنگ عاشورا، با حفظ عناصر سازنده قابل بهره گیری پی ریخته شود; طرحی براساس تلفیق گستره درون دینی و برون دینی و به شیوه تدریجی و آینده نگرانه تا پویایی فرهنگ عاشورا دو چندان شود .
پی نوشت ها در دفتر مجله موجود می باشد .