ماهان شبکه ایرانیان

مراثی حضرت حسین (ع) و پیرایه ها

تحریف ها و آسیب های هر پدیده ی اجتماعی و به ویژه تحریف های مربوط به قیام حسینی و عزاداری، اساساً از بعد جامعه شناختی، معلول علت هایی در درون آن جامعه اند که شناخت درست آن ها نخستین و شاید مهم ترین گام برای برخورد مناسب با آن باشد.

نگاهی موشکافانه به عوامل ایجاد و گسترش تحریف های عاشورا

تحریف ها و آسیب های هر پدیده ی اجتماعی و به ویژه تحریف های مربوط به قیام حسینی و عزاداری، اساساً از بعد جامعه شناختی، معلول علت هایی در درون آن جامعه اند که شناخت درست آن ها نخستین و شاید مهم ترین گام برای برخورد مناسب با آن باشد.

در ادامه قسمتی دیگر از مقاله ی عوامل ایجاد و گسترش تحریف را می خوانیم.

برخورد عاطفی صرف مقوله ی عزاداری

شاید جدی ترین و اصلی ترین عامل ورود آسیب های متعدد در بنیاد و بنیان فرهنگ عاشورا، اکتفا کردن به برخورد عاطفی صرف و دوری گزیدن از برخورد عقلانی با مقوله ی قیام و عزاداری باشد. این مسئله سبب بروز تحریف وسیع لفظی و معنوی است که اندیشه ی اصیل عاشورایی و حسینی را به پژمردگی می کشاند.

بی شک در صحنه ی عاشورا از سوی امام (ع) و یارانش شاهد عاطفی ترین صحنه ها و از سوی لشکریان کوفه شاهد جنایت بارترین و دهشتناک ترین وقایع هستیم. از این رو حادثه ی عاشورا بعد عاطفی قوی ای دارد که از این جهت می توان آن را یک تراژدی دانست. البته این تنها یک رویه از صحنه ی عاشوراست که در آن جنایت موج می زند. عاشورا صحنه ی دیگری نیز دارد که سرشار از حماسه و زیبایی است و امام حسین (ع) و یارانش، قهرمان آن هستند ولی در فرهنگ عامه، بیشتر شاهد حضور پررنگ بعد تراژدیک عاشورا هستیم، به گونه ای که تا حدودی عرصه را بر بعد حماسی تنگ ساخته است.

آن چه بیش از همه از زبان مردم شنیده می شود، واژه های غریب، مظلوم، تشنه، بی کس و مانند این الفاظ است. و تشنگی، بی آبی، بی باری و غربت امام (ع) بسامد بالایی در فرهنگ عامیانه دارد.

البته منظور تخطئه ی کلی این مسائل نیست که این خود بعدی از ابعاد عاشوراست، بلکه منظور غلبه ی این نوع نگرش بر ذهنیت توده ی مردم است. این پرداخت افراطی بعد عاطفی قیام سازنده و پردازنده ی بیشتر تحریف های لفظی و معنوی فرهنگ عاشورا بوده است. جالب این است که این تفکر با تناقضی آشکار و جدی روبه روست. از سویی اما را به تمامی آسمانی و ملکوتی معرفی می کند و از سوی دیگر هنگام مقایسه، امام (ع) را به تمامی با فرهنگ عامیانه ی خود محک می زند و آن حضرت را همانند یکی از افراد این فرهنگ می انگارد.

از این روست که بسیار گفته می شود عزاداری امام حسین (ع) به دلیل تسلای خاطر حضرت زهرا (س) است، چون ایشان همیشه در بهشت بی تابی می کند و هزار و چهارصد سال است که آرام ندارد.

شهید مطهری با تندی به این ایده می تازد و می گوید:

ایا این حرف مسخره نیست؟ بعد از هزار و چهارصد سال هنوز حضرت زهرا (س) احتیاج داشته باشد. در صورتی که طبق نص خود امام حسین (ع) به حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین (ع)، ایشان و حضرت زهرا (س) نزد یکدیگرند. مگر حضرت زهرا (س) بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند.

بر این اساس عزاداری نوعی خدمت و تسلای خصوصس و عاطفی شمرده می شود. نکته ی دیگری که به جهت سیطره ی روح عاطفی صرف پدید می اید، این است که امام حسین (ع) فرد بی تقصیر، بی یار، مظلوم و بی پناهی نمایانده می شود که به طرز فجیعی به دست ظالم ها و اشقیا به شهادت رسیده و از دست رفته و به قول شهید مطهری نفله شده است. بنابراین باید بر امام از دست رفته گریست و عزاداری کرد.

هما ن طور که گفته شد، عمده ی تحریف لفظی نیز در همین راستا به وجود آمده است. چون غرض این است که بر امام حسین (ع) که بی جهت کشته شده و هنگام شهادت مادر نیز نداشته است، بگرییم. از این رو روضه ی او هرچه جان سوزتر و دل گدازتر بیان شود به این هدف نزدیک تر است و دل مادرش حضرت زهرا (س) را بیشتر شاد خنک می کند.

جعل داستان عروسی حضرت

قاسم (ع) در روز عاشورا باید در همین راستا ارزیابی شود، چون داستان عروسی داماد سیزده ساله ای که پس از عروسی هدف شمشیرها قرار می گیرد و کشته می شود و سر از پیکرش جدا می گردد، بسیار جان سوز خواهد بود.

داستان عروسی حضرت قاسم (ع) برای نخستین بار در روضه الشهدای کاشفی آمده است و منتخب طریحی نیز آن را نقل کرده و از آن پس به دلیل همین بعد قوی عاطفی و اشک گیر به شدت رواج یافته است، به طوری که برای حضرت قاسم (ع) حجله ی عروسی ساختند و در وسط عزاداری نقل پخش می کردند. این قصه حتی در اشعار فارسی نیز نمود داشته است.

عمان سامانی که یکی از عالی ترین منظومه های عاشورایی را سروده است، نیز از این تحریف مصون نمانده و با مهارتی شگفت، داستان جعلی عروسی قاسم را با این شعر تصویر کرده است:

باز دارم راحت و رنجی به هم

متحد عنوانی از شادی و غم

نازپرور نوعروسی هست بکر

مر مرا در حجله ی ناموس فکر

... آن چه قاسم راز هستی بود نقد

مر عروسش را به کابین بست عقد

نمونه ی دیگر داستان حضور لیلا در کربلاست که بنا بر نظر شهید مطهری هیچ سندی ندارد. از همین منظر می توان داستان حضور حضرت زهرا (س) بر بالین ابالفضل (ع) هنگام شهادت آن حضرت و گفتن این سخن را که اگر مادرت نیست من هستم، جعلی دانست، زیرا در هیچ کتابی حتی کتاب های مجهول نیز نیامده است.

از دیگر موارد می توان به ترسیم چهره ی حضرت عباس (ع) بدون دست درهمه ی نقل خواب ها در منبرها اشاره کرد. شهید مطهری از همین قماش داستانی نقل می کند که زنی را که در زمان متوکل به زیارت امام حسین (ع) رفته بود، به دریا انداختند. او فریاد زد یا اباالفضل! آن گاه سواری آمد و گفت: رکاب اسب مرا بگیر. زن گفت: چرا دستت را دراز نمی کنی؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم. یا آن که همیشه حضرت زهرا (س) در خواب ها و مکاشفات به صورت قدخمیده و دست بر پهلو تصور می شود. افسانه هایی چون آب خواستن امام حسین (ع)در پای منبر علی (ع) و آب آوردن حضرت ابوالفضل (ع) و داستان حضرت فاطمه صغری نیز از همین دست به شمار می اید.

هم چنان که ملاحظه می شود، در این جعل ها و تحریف ها مؤلفه هایی حضور دارند که موجب عاطفی شدن هرچه بیشتر عزاداری و گریه ی بیشتر می شود. برای مثال عطش، آب و یا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن این گونه تحریف ها و جعل ها گشته و می گردد.

در حالی که اگر از برخورد عاطفی صرف پرهیز و با تاریخ و حوادث عاشورا برخورد عقلانی گردد، یعنی این مطالب در ترازوی عقل سنجیده شود، بسیاری از این تحریفات روی نمی دهد. این موضوع هم در ارزیابی متون قیام عاشورا و شهادت امام حسین (ع) قابلیت بهره گیری دارد و هم در شنیده های عزاداری آن که بر سرش تیغ و قمه می زند یا با زنجیر گران، پشتش را مجروح می کند با این نیت که هم چون امام حسین (ع) و یارانش باشد، اگر نیک بنگرد که شرایط امام حسین (ع) چگونه بود، درخواهد یافت که در آن گونه شرایط است که باید چنین کند.

جبرانگاری

جبری نگری دربار ه ی قیام، یکی از عوامل ایجاد تحریف و ورود آسیب ها در حوزه ی فرهنگ عاشورا و عدم بهره بردن و تعمیم آن است. جدای از سابقه ی طولانی جبرانگاری و تقدیرگرایی در تفکر دینی ـ اجتماعی مردم که در فرهنگ منثور و منظوم آن ها تبلور نیز یافته، باید از تلاش امویان در ترویج جبرگرایی به طور عام و تعبیر جبری حادثه ی عاشورا به طور خاص یاد کرد. اولین سخن ابن زیاد در هنگام مواجهه زینب کبری (س) این بود:

خدا را شکر که شما را رسوا کرد. خدا را شکر که شما را کشت و خدا را شکر که ادعاهایتان را باطل ساخت.

منطق ابن زیاد در این جا به طور کامل جبرگرایانه است. او می خواهد شهادت امام حسین (ع) را به تقدیر و خواست خدا حواله داده و بدین ترتیب خود را مبرا و مقرب درگاه خدا جلوه دهد. به همین سبب است که شهید مطهری منطق جبرگرایی را منطق ابن زیاد می شمارد. در واقع این چنین است که اولین گام تحریف، به وسیله ی قاتلان و جانیان برداشته می شود.

البته با کمال تاسف در طول تاریخ این روحیه ی جبری نگری تا حدود بسیاری در فرهنگ مردم نهادینه شد، به طوری که در شعر و فکر بسیاری از شاعران و مرثیه سرایان نیز راه یافت. نمونه های این جبرگرایی نسبت به حادثه ی عاشورا و منتسب نمودن آن به چرخ، فلک، روزگار، سرنوشت، تقدیر و مانند این ها را در اشعار شاعرانی چون محتشم کاشانی و وصال شیرازی و بسیاری دیگر از شاعران به ویژه درتعزیه ها می توان پیدا کرد:

محتشم کاشانی:

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای

وز کین چه ها در این ستم آباد کرده ای

وصال شیرازی:

ای چرخ از کمان تو تیری رها نشد

کآزاده ای نشان خدنگ بلا نشد

یا در تعزیه ها می شنویم که:

ای چرخ بر حسین جفایی شماره کن

ای بی وفا جفای پیاپی شماره کن

یا:

فلک چه خاک نشاندی تو بر سر زینب

چرخ برچیده بساط عزت ما از جفا

و دیگر اشعار و قطعاتی که همه ی حادثه را به سرنوشت و قضای روزگار حواله می دهد. نتیجه ی این جبرگرایی تسلیم و وادادگی است که به طور کلی و به لحاظ ماهیت با مفهوم رضا در فرهنگ اصیل اسلامی متفاوت است. تسلیم و رضای جبرگرایانه کاملاً منفعل است و اندیشه و عمل آدمی را فلج می سازد و میوه ی آن ذلت پذیری، بی اندیشه بودن، بی طراوتی و نیز توجیه این ها با پیش کشیدن جبر است.

این جبری نگری هم چون زهری در درون فرهنگ عاشورا بوده است و آن را به رکود، سکون، انفعال و جمود کشانده است. بر این اساس درس آموزی و پندگیری از این واقعه و به سان امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) عمل نمودن چندان معنایی نمی یابد.

نقش حکومت ها و تاریخ نگاران درباری

یکی از موضوعات تحریف شناسی عاشورا، شناخت نقش حاکمان جور، به ویژه امویان در تحریف واقعه ی عاشورا و از سوی دیگر تحریف هایی است که از طرف تاریخ نگاران طرفدار مکتب عثمانی، اموی و تاثیرپذیرفتگان از آن ها به وجود آمده است.

نخستین انحرافی که امویان می خواستند به وجود آورند، آن بود که شهادت امام حسین (ع) را به قضای الهی و خواست خداوندی نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن زیاد با زینب کبری (س) در همین جهت است.

تحریف دوم آن بود که امویان چه پیش از شهادت و چه پس از آن کوشیدند تا امام علی (ع) را به عنوان فردی شورشی و طغیانگر بنمایانند که مرتکب گناهی بزرگ یعنی خروج بر امام مسلمین شده و از این رو خون او مباح است. تمام سعی امام (ع) نیز از ابتدای حرکت تا پایان آن بر این است که با سخنرانی های افشاگرانه و روشنگر این اتهام و تبلیغ را خنثی کند و مسیر خود را به درستی بشناساند.

تحریف دیگری که امویان بر گسترده ساختن ابعاد آن می کوشیدند، عید اعلام کردن و جشن گرفتن روز عاشورا بود. برای این منظور گفتند که عاشورا روی است که کشتی نوح بر زمین نشسته یا روزی است که فرعونیان در رود غرق شدند. در حالی که اصولاً عید گرفتن در این روز و روزه گرفتن آن به یهود بازمی گردد که این رور را عید عاسور نام گذاشته بودند. به همین سبب است که در زیارت عاشورا می خوانیم: «اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکباد». البته در برابر این موضوع امامان شیعه نیز موضع گیری کرده و روزه گرفتن این روزها را ممنوع ساخته و آن را روز حزن و اندوه نام نهادند.

اما از سوی تاریخ نگاران عثمانی و امئی نیز تحریفاتی در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد که برخی از آن ها را در مکتب تاریخ نگاری در شام و ایران و برخی دیگر از تاریخ نگاران مشاهده می کنیم. نمونه هایی از این تحریف ها را برمی شماریم:

نخست آن که کوشیدند چهره ای از امام حسین (ع) تصویر کنند که بر اساس آن امام فردی جنگ طلب، خشونت خواه، دوستدار خونریزی و تندزبان بوده است. و طبیعی است که قتل چنین فردی می تواند روا و جایز باشد.

تحریف دیگر آن است که امام (ع) را دنیاخواه و حکومت طلب و قیام وی را برای به دست آوردن دنیا و امارت معرفی کرده اند، به طوری که کسانی چون عبدالله بن عمر اما را از در پی دنیا بودن باز می دارند.

مورد دیگر درخواست ملاقات و بیعت امام حسین (ع) با یزید است که در مکاتبه ی عمر بن سعد با عبیدالله بن زیاد به نقل از امام علی (ع) آورده شده و در تاریخ دمشق ابن عساکر و در کتاب هایی چون تاریخ ابن کثیر، ذهبی و دیگران گزارش شده است، در حالی که هم به لحاظ عقلی و هم تاریخی قابل خدشه است. تحریف مهم دیگری که از سوی این تاریخ نگاران صورت پذیرفته است، تلاش برای تبرئه ی یزید از قتل امام حسین (ع) و مقصر جلوه دادن عبیدالله بن زیاد به تنهایی است. به طوری که از گریه ی یزید بر امام حسین (ع)، نفرت و لعن ابن زیاد، مهربانی او با اسیران و اظهار ناخشنودی یزید از کشته شدن امام حسین (ع) سخن گفته اند. البته این سخنان نیز به دلایل تاریخی معتبر دیگری که خود این گروه نیز نقل کرده اند از نظر عقل و نقل قابل خدشه است.

دلایل تاریخی ای جون بیعت خواستن یزید از امام و فرمان شدید او به حاکم مدینه، مکاتبات میان ابن زیاد با یزید، چوب زدن یزید بر دهان مبارک امام حسین (ع) و اشعار او در این هنگام، آویختن سرهای شهیدان بر دروازه های شام به مدت سه روز، همگی نشان دهنده ی نقش کلیدی یزید در شهادت امام حسین (ع) و عوام فریبی های او پس از آن است. ضمن آن که احوالات کلی یزید و کارهای زشت او مانند فاجعه ی حره و هجوم به مکه، تردیدی در این مسئله باقی نمی گذارد.

تحریف مهم دیگری که از سوی ابن خلدون و در پوشش تحلیل تاریخی صورت گرفته و باید آن را تحریفی معنوی به شمار آورد، آن است که عدم موقعیت سنجی و حرکت شکست خورده را به امام نسبت می دهد و در واقع روح و هدف قیام آن حضرت را به چالش می کشاند.

تعصب های بی جا و جمود فکری

تعصب های بی جا و خشک مغزی تباهگر اندیشه و فکر است و همین مسئله از دلایل ایجاد تحریف در حماسه ی حسینی است.

این موضوع از چند بعد قابل تبیین است، از یک منظر تعصب در نقل تاریخ که چنان چه موفق یا خلاف موضوعی باشد، در همان مسیر حرکت کرده و به پردازش دروغ یا حذف قسمت هایی از تاریخ انجامیده است. مثال آن برخورد تاریخ نگاران عثمانی و اموی با قیام امام حسین (ع) از سویی و ساختن نقل قول ها و حکایات و روایتنی برای افزودن بر عظمت قیام عاشورا به وسیله ی برخی تاریخ نویسان و مقتل نگاران از سوی دیگر.

جزم اندیشی نیز قسم دیگری از آن است. برای مثال عقیده ی بسیاری از مردم در خصوص فدا شدن امام حسین (ع) برای شفاعت گناهان دوستداران آن حضرت و نهادینه شدن آن در میان مردم به طوری که هیچ سخنی را در این موضوع نمی پذیرند و گوینده ی آن را سرزنش می کنند.

قسم دیگر تعصب به اجرای شیوه ی خاصی از عزاداری است که ممکن است برای برخی به صورت رسم و سنت درآمده باشد و هرچه دیگران با بیان دلایلی آن را نکوهش می کنند، باز به دلیل همان تعصب و خشک مغزی حاضر به قبول آن نیستند و بر آن اصرار می ورزند، مانند مسئله ی قمه زنی.

تمسک به روایات تسامح در ادله ی سنن

در بسیاری موارد وقتی به کسانی که اخبار و روایات مجعول و نادرست نقل می کنند اعتراض می شود در پاسخ به روایات تسامح در ادله ی سنن استناد می کنند یعنی این افراد نوعی دلیل فقهی برای آن چه می گویند و می نویسند می آورند، اما باید دید که واقعیت مطلب چیست.

توضیح این که روایاتی داریم مبنی بر این که: «هرکس بشنود یا به او برسد که برای عملی ثوابی قرار داده اند و آن عمل را به امید رسیدن به آن ثواب به جای آورد، آن ثواب به او داده خواهد شد، هرچند پیغمبر (ص) آن را نفرموده باشد.»

بر این اساس روش علما نقل اخبار ضعیف و ضبظ روایت غیر صحیح در ابواب فضائل، قصص و مصائب و در یک کلام مسامحه در این مقام است، چنان که شیخ مفید در تمام ابواب مربوط به حالات ائمه (ع) اخبار را با سند نقل می کند به جز باب مقتل ابی عبداله (ع). البته اگر نگوییم که این موضوع حقی است که باطل از آن اراده شده، دست کم کلمه ی حقی است که از آن برداشت نادرست شده است. دلایل این مسئله نیز چنین است:

1. اساساً این حدیث در جایی موضوعیت دارد که روایتی ضعیف، در کتاب های قدما و کسانی که نزدیک عصر ائمه (ع) بوده اند وجود داشته باشد، نه آن که جدید و ساخته ی امروزیان باشد.

2. این مسئله به حوزه ی ثواب و عقاب داشتن عمل باز می گردد و چندان مشخص نیست که بتوان آن را به حوزه های جدید دیگر مثل نقل وقایع تاریخی سرایت داد، چرا که بررسی تاریخ روش خاص خود را دارد.

3. روایت ضعیف روایتی است که سلسله ی راویان یا بعضی از آن ها فاسق باشند یا برای خبر، سلسله سندی وجود نداشته باشد و یا فقط نام یکی از راویان ذکر شده باشد، ولی در نقل روایت ضعیف هم می باید نخستین نقل کننده ی خبر ثقه باشد، تا بتوان اخبار ضعیف او را در حوزه ی مستحبات و مکروهات به دیده ی قبول نگریست.

بنابراین چنین نیست که از هر کسی اگرچه دروغگو از هر کتابی اگرچه بی بی پایه و از هر کجا اگرچه دیوار مسجد بتوان روایتی را نقل کرد.

4. بحث در خصوص اخبار ضعیف است و تعریف اخبار ضعیف هم مشخص است ولی روایات تسامح در ادله ی سنن، به هیچ روی اخبار موهون را در بر نمی گیرد.

اخبار موهون اخباری است که موجب خدشه دار شدن ائمه یا مذهب می شود. بسیاری از روضه ها و نقل های مورد نظر ما نه ضعیف که موهون هستند و نقل اخبار موهون جایز نیست.

5. در نقل روایات ضعیف نیز باید توجه داشت که آن ها با اصول استنباط اسلامی و روایات صحیح و کلیات دینی تعارض نداشته باشند.

6. مشکل و مسئله ی امروز و دیروز ما این است که بسیاری از مصیبت های مشهور در میان مداحان، روضه خوانان و مردم در کتاب های سیره و مناقب، حتی به نقل ضعیف هم نیامده و از مصیبت ها و نقل های ساختگی به شمار می ایند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان