جست ایمان

سورن کرکگور، (Soren Kierkegaard) ، متفکر دانمارکی و پدر اگزیستانسیالیسم، از حامیان افراطی اصالت ایمان (فیدئیسم) است

مقدمه

سورن کرکگور، (Soren Kierkegaard) ، متفکر دانمارکی و پدر اگزیستانسیالیسم، از حامیان افراطی اصالت ایمان (فیدئیسم) است . در نظر او، ایمان عالی ترین فضیلتی است که انسان می تواند بدان دست یابد و نه تنها برتر از تعقل است، بلکه به یک معنا، مخالف آن است . وی از کسانی که حقیقت دین را به روش عینی و به کمک براهین بررسی می کنند، انتقاد می نماید و معتقد است حتی اگر بررسی هایمان موفقیت آمیز هم می بود، مطلوب (یعنی کسب معرفت نسبت به خداوند) حاصل نمی شد، بلکه ضایع می شد . در واقع، اگر ما می توانستیم وجود خداوند و عشق او نسبت به خودمان را اثبات کنیم، ایمان به خداوند محال می شد . به بیان کرکگور، «بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست .

ایمان دقیقا تناقض میان شور بیکران روح فرد و عدم یقین عینی است . اگر من قادر باشم خداوند را به نحو عینی دریابم، دیگر ایمان ندارم . اما دقیقا از آن رو که بدین کار قادر نیستم، باید ایمان بیاورم . اگر بخواهم خویشتن را در وادی ایمان ایمن دارم، باید همیشه در آن نبود یقین عینی درآویزم تا در ژرفای آب، در عمقی ژرف تر از هفتادهزار فاتوم، باز هم ایمانم ایمن بماند» . (1)

کرکگور مفهوم «جست ایمان » را مطرح می کند و راه ایمان آوردن را در این می داند که به درون ایمان جست بزنیم; یعنی ایمان بیاوریم بدون آن که هیچ گونه دلیل و شاهدی داشته باشیم و یا طالب آن باشیم; تنها باید خویشتن را متعهد سازیم و تصمیمی قاطع بگیریم .

کرکگور در کتاب تعلیقه غیر علمی نهایی (Concluding Unscientific Postscript) خود استدلال می کند کسی که سعی دارد تا ایمان دینی خود را بر اسناد و مدارک عینی یا تعقل مبتنی سازد، اساسا برخطاست . وی تحقیق آفاقی در دین را جایز نمی داند . از دیدگاه آفاقی، مسیحیت امر تاریخی واقعی است که حقیقت اش را به روشی یکسره آفاقی باید بررسی کرد . اما به نظر کرکگور، حقیقت مسیحیت هیچ گاه بدین شیوه آفاقی درست طرح نشده است; یعنی اصلا طرح نشده است; چرا که مسیحیت به تصمیم باز بسته است .

رابرت مری هیو آدامز، (Robert Merrihew Adams) ، استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا، در لس آنجلس، به نقد دیدگاه کرکگور پرداخته است . سه دلیلی که او در نوشته کرکگور تشخیص می دهد عبارت است از: «دلیل تخمین » ,(the و «دلیل شورمندی » . (the Passion Argument) این دلایل بر ضد تحقیق آفاقی در دین اقامه شده است . بر اساس دلیل تخمین، بیش ترین یقین قابل حصول در باب مسائل تاریخی، صرف تقریب و تخمین است و تقریب و تخمین نمی تواند پایه سعادت ابدی قرار گیرد . بر طبق این دلیل، اشکال استدلال آفاقی تاریخی این است که نمی تواند یقین کامل به ما بدهد . اما این تنها ایراد کرکگور به این نوع استدلال، به عنوان مبنای ایمان دینی نیست .

استدلال آفاقی اشکال دیگری نیز دارد و آن این که تحقیقات آفاقی تاریخی هرگز کاملا به پایان نمی رسد، به طوری که کسی که درصدد است ایمان خود را بر این تحقیقات مبتنی سازد، التزام دینی خود را تا ابد به تعویق می اندازد; چرا که در فرایند پژوهش های تاریخی، هر زمان مشکلات جدیدی پدید می آید و با رفع آن ها مشکلات دیگری رخ می نماید . آدامز این اشکال را «دلیل تعویق » نامیده است . در بیانی که کرکگور از دلیل تخمین و دلیل تعویق دارد فرض بر این است که نظام عقاید دینی می تواند از لحاظ آفاقی محتمل باشد . فقط از سر مماشات است که کرکگور این فرض را می پذیرد، وگرنه خودش جدا معتقد است که ایمان دینی بالطبع، محتاج نامحتمل بودن آفاقی است . بر اساس دلیل شورمندی کرکگور، اساسی ترین و ارزشمندترین خصیصه تدین، شورمندی بی حد و حصر است و شورمندی بی حد و حصر مقتضی نامحتمل بودن آفاقی .

آنچه در پی می آید ترجمه «جست ایمان » ، (The Leap of faith) ، مقاله سوم از کتاب فضیلت ایمان (2) نوشته رابرت مری هیو آدامز است که در آن، دلیل تخمین کرکگور مورد بررسی قرار گرفته است . (3)

خلاصه نقد آدامز چنین است: اگر منظور کرگگور از دلیل تخمین این است که اعتقادی که به حد یقین نرسد پایه سعادت ابدی قرار گیرد و هر اعتقادی که براساس استدلال آفاقی تاریخی شکل گیرد هیچ گاه به حد یقین نمی رسد، در این صورت می گوییم این اعتقاد به عنوان محتمل ترین راه می تواند پایه سعادت ابدی قرار گیرد . اما اگر منظور کرگگور این است که در شکل گیری ایمان دینی هیچ قید احتمالی نمی تواند وجود داشته باشد، بلکه آنچه موردنیاز است یک عقیده تمام عیار است و حال آن که چنین عقیده ای هیچ گاه از طریق استدلال آفاقی تاریخی قابل توجیه نیست; آن گاه می گوییم گرچه استدلال آفاقی تاریخی بیانگر یک اسناد احتمالی باشد اما به جهت اهمیت ایمان دینی، کاملا موجه است که از این اسناد احتمالی به سوی اعتقادی بی قید و شرط جست بزنیم به خصوص اگر آن گونه که کرگگور می گوید این جست یک تصمیم باشد . اما چه بسا مقصود کرگگور این است که صرف تصمیم برای شکل گیری ایمان دینی کفایت نمی کند، بلکه در کنار مساله تصمیم، یک اطمینان عاطفی موردنیاز است که این اطمینان هیچ گاه از راه استدلال آفاقی تاریخی حاصل نمی شود . ما این را از کرگگور می پذیریم، ولی او در صورتی کاملا موفق است که ثابت کند تحقیق آفاقی عقلی از نظر روان شناختی با اطمینان ایمانی ناسازگار است . این ادعا به صورت کلی آن مورد قبول نیست، اما می توان گفت نوعی تحقیق وجود دارد که در طول فرایند تحقیق ایمان مؤمن دستخوش تزلزل است . ظاهرا انتقادات کرگگور بیش تر در برابر همین نوع تحقیق صورت گرفته است; اما باید بگوییم در این صورت دلیل تخمین کرگگور به دلیل تعویق او باز می گردد گرچه آنچه در این جا به تعویق می افتد اطمینان عاطفی مؤمن است و نه تصمیم داوطلبانه او .

در بررسی این مقاله خوب است به چند نکته توجه داشته باشیم .

1 . هرچند فیلسوف دین به مطلق دین نظر دارد و به صورت مصداقی بحث نمی کند، اما گاهی ذکر مثال ها از یک دین خاص (در این جا دین مسیحیت) می تواند گمراه کننده باشد . بنابراین مناسب است، به ادیان دیگر نیز توجه داشته باشیم . برای مثال یکی از تمایزات اساسی بین دین مبین اسلام و دین مسیحیت این است که در دین مسیحیت اساس ایمان مبتنی بر اعتقاد به یک حادثه تاریخی - رستاخیز عیسی علیه السلام - است و حال آن که این حادثه تاریخ مستقل از منابع دینی نداشته و بدین لحاظ مورد بحث و مناقشه فراوان قرار گرفته است . در مقابل، طرفداران دین نیز برای توجیه ایمان دینی راه های مختلفی پیموده اند . اما دین اسلام این امتیاز منحصر به فرد را دارد که جدای از تاریخ دینی دارای تاریخ مستقلی است . وجود پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و انتساب قرآن به او از نظر تاریخی و با قطع نظر از منابع دینی امر قطعی و مسلم است . اما گذشته از این ویژگی مهم، جوهره ایمان در اسلام متکی به مساله ای تاریخی نیست که بخواهیم آن را با ادله تاریخی اثبات کنیم بلکه ملاک استفاده درست از عقل و فطرت خدادادی است .

2 . این نکته که هیچ گاه از طریق استدلال آفاقی تاریخی نمی توان به یقین رسید، قابل تامل است . آیا هیچ رویداد تاریخی قطعی وجود ندارد؟ در مورد متواترات چه می توان گفت؟

3 . نظریه «جست ایمان » کرگگور بسیار مورد نقد قرار گرفته و بیان اشکالات آن از حوصله این مقال خارج است و تنها به ذکر چند نکته بسنده می کنیم: الف) چنان که اشاره کردیم کرگگور و امثال او دین مسیحیت را نمونه اعلای دین می دانسته اند و در واقع با این توجیهات سعی در رفع نقایص دین مسیحیت داشته اند . این مشکلات تاریخی به گونه ای که ایمان دینی در گرو حل آن ها باشد، در دین اسلام وجود ندارد . ب) به نظر ما شرط لازم ایمان، وجود معرفت قطعی نسبت به متعلقات ایمان است . ایمان به معنای تن دادن به لوازم این معرفت است، حال چگونه می توان قبل از حصول این معرفت، تسلیم لوازم آن شد؟ ج) جست ایمان شاید در مقام عمل موجب رفع سرگردانی بشود اما هیج توجیه معرفت شناختی ندارد .

جست ایمان

یکی از استدلال های مهم در تعلیقه غیر علمی نهایی، دارای دو مقدمه است که کرکگور در قالب این کلمات بیان کرده است:

(1) بالاترین یقین قابل حصول نسبت به مسائل تاریخی، صرف یک تخمین است .

(2) و تخمین، اگر پایه سعادت ابدی تلقی شود، اصلا کافی نیست . (4)

نتیجه، که کاملا روشن است، اما در کتاب، چنین موجز بیان نشده، عبارت است از:

(3) بنابراین، سعادت ابدی نمی تواند مبتنی بر یقینی (عقلی) درباره مساله ای تاریخی باشد .

این را در مقاله پیشین (5) «دلیل تخمین » نامیدم و با تفسیری که از آن ارائه شد، مورد نقادی قرار دادم . حال فکر می کنم می توان تفسیر دیگری از آن ارائه داد که دست کم تا حدی در معرض همان انتقادات است، اما می تواند به گونه ای عمیق تر نقش واقعی کرکگور را در تفکرات ما نسبت به ماهیت ایمان بنمایاند . به نظر من، گزینش یکی از این دو تفسیر ضرورتی ندارد; ظاهرا هر دو تفسیر با مقاصد کاملا روشن موجود در کتاب مطابقت دارد .

این دو تفسیر، از این لحاظ که مراد از «یقین » و در نتیجه، مراد از «تخمین » در تنظیم استدلال کرکگور چیست، با هم تفاوت دارند . در تفسیر اول، این دو واژه بر میزان موجه بودن اعتقاد مورد بحث بر اساس تحقیق تاریخی انجام شده دلالت دارد . استدلال ذیل می تواند مبتنی بر این قرائت باشد:

(1 . الف) بالاترین درجه موجه بودن یک اعتقاد بر اساس استدلال آفاقی تاریخی، (historical reasoningobjective) فقط چیزی شبیه به یقین است (یعنی احتمالی زیر صد درصد .)

(2 . الف) درجه ای از موجهیت که تنها شبیه یقین است، به هیچ وجه به عنوان پایه سعادت ابدی کفایت نمی کند .

(3 . الف) بنابراین، سعادت ابدی نمی تواند مبتنی بر استدلال آفاقی تاریخی باشد .

انتقاد من از این شکل استدلال، متوجه مقدمه دوم آن است . مقدمه (2 . الف) مبتنی بر این نظر است که به دلیل علاقه (بی نهایت) شدید یک فرد متدین به سعادت ابدی، هیچ شانس خطایی آن قدر کوچک نیست که ارزش نگرانی نداشته باشد و بنابراین، احتمال کمتر از صددرصد نمی تواند توجیه کننده آن اعتماد کامل و بی چون و چرایی باشد که ایمان دینی می طلبد . مخالفت من با این استدلال به دلیل این فرض غلط است که تنها دلیل معتبر برای بی اعتنایی به خطر اشتباه، آن است که آن قدر کوچک باشد که ارزش نگرانی نداشته باشد . اما دلیل معتبری برای گونه ای دیگر از بی اعتنایی به خطر اشتباه نیز وجود دارد و آن خطر اشتباهی است که به اندازه ای بزرگ است که ارزش نگرانی دارد، اما بی اعتنایی به آن محتمل ترین راه برای رسیدن به اهداف اساسی است . بر طبق دلیل تخمین کرکگور، ممکن است برای کسی که می خواهد یک مسیحی واقعی شود، معقول باشد که اگر بر اساس استدلال آفاقی تاریخی هفتاد درصد احتمال زنده شدن عیسی را بدهد، دیگر به سی درصد احتمال خطا اعتنایی نکند; زیرا این محتمل ترین راه برای رسیدن به اهداف اساسی اش می باشد، البته اگر هدف بسیار مهم او این باشد که به رستاخیز عیسی - اگر و تنها اگر اتفاق افتاده باشد - ایمان بیاورد .

در تفسیر دیگر دلیل تخمین، از واژه های «یقین » و «تخمین » برای اشاره به خود اعتقاد استفاده می شود و نه میزان موجهیت اعتقاد . طبق این قرائت، مساله این نیست که احتمالی بودن اعتقاد تا چه حد نزدیک صد درصد است، بلکه موضوع این است که اعتقاد چه قدر نزدیک به عقیده تمام عیار است . در این زمینه مناسب است به عباراتی از کرکگور نگاهی بیندازیم که در آن ها، مفهوم «جست » (leap) ایمان را مطرح می کند:

چه می شود اگر ما به جای صحبت یا تفکر درباره شروعی مطلق (absolutebeginning) ، از نوعی جست سخن بگوییم . اگر بخواهید با "معمولا"، "به خوبی"، "تقریبا می توانید بگویید که"، "اگر تا فردا تامل کنید می توانید راحت بگویید که" قانع شوید، فقط کافی است که شبیه تراپ، (Trop) شوید; کسی که کم کم به این نقطه رسید که می پنداشت اگر کسی تقریبا در امتحاناتش قبول شده است، مانند آن است که در امتحاناتش قبول شده است . . . فقط با یک جست است که تاملات از بین می رود . . . اگر کسی به تاملاتش خاتمه ندهد، تاملاتش بی نهایت می شود و به نقطه تصمیم نمی رسد . (6)

البته این مطلب مضحکی است که بگوییم «اگر تا فردا تامل کنید می توانید راحت بگویید که عیسی بعد از مرگ زنده شد .» اما محققانی بوده اند که می خواسته اند در موقعیتی باشند که بگویند: «احتمالا عیسی بعد از مرگ زنده شد» و فیلسوفانی بوده اند که اعتقاد را - عموما - و اعتقاد دینی را - خصوصا - با نوعی اسناد (assignment) احتمالات یکی دانسته اند . (7)

نقطه اصلی مورد نظر کرکگور در این عبارت، این است که این برای ایمان دینی کافی نیست . گفتن «احتمالا عیسی از مرگ برخاست » و «احتمالا خدا مهربان است » اظهار ایمان نیست . برای این که از این اسناد احتمالی به ایمانی خالص برسیم، نیاز به یک انتقال (transition) داریم که کرکگور آن را «جست » می نامد . این جست از اسناد احتمال به سوی اعتقادی کامل، هم در موقعی که احتمال نسبت داده شده قوی باشد و هم موقعی که ضعیف باشد، مورد نیاز است . این مشخصه از دیدگاه کرکگور غالبا نادیده گرفته می شود . مطابق نظر کرکگور، این جست با یک «تصمیم » ، که به تمام تاملات خاتمه بخشد، انجام می گیرد .

در برخی موارد، وجود احتمال برای اعتقاد ما کفایت می کند و در واقع، اعتقادی که مورد نیاز است از محاسبه دقیق احتمالات و ایجاد تناسبی دقیق بین آن ها و تصدیق ما و نیز توجه به تمام خطرات و زیان های احتمالی در مقام تصمیم گیری به دست می آید; مثلا، اعتقاد یک سرمایه گذار نسبت به قیمت آینده اوراق بهادار و یا اعتقاد یک پزشک نسبت به تاثیر معالجات گوناگون بر روی بیمارش، از سنخ همین اعتقاد است . و اگر این گفته مشاور سرمایه گذاری، که «احتمالا در شش ماه آینده نرخ سود کاهش می یابد» ، برای ما بسیار مبهم باشد بدان روست است که می خواهیم براوردی دقیق تر از چگونگی احتمال کاهش داشته باشیم و نه عقیده راسخ تر نسبت به حقیقت کاهش .

اما مواردی هم هستند که در آن ها عقیده محکم تری مورد نیاز است; مثلا، اگر در جواب کسی که می پرسد «آیا مرا دوست داری » گفته شود «احتمالا چنین است » ، این پاسخ برای اظهار دوستی کفایت نمی کند . اگر در پاسخ به این سؤال که «آیا قوانین اخلاقی الزام آورند» گفته شود «احتمالا چنین است » ، به ذهن می آید که پاسخ دهنده تعهد کافی به اخلاق ندارد . در تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری، تنها چیزی که از یک سرمایه گذار دوراندیش انتظار می رود این است که همه موارد احتمالی خطا را در فرایند سود در نظر بگیرد . اما هنگامی که در مورد نوع رفتار در زندگی فکر می کنیم، اگر «هفت درصد احتمال وهمی بودن اخلاق » بدهیم، در این صورت، دیگر اخلاق را در زندگی رعایت نمی کنیم، بلکه زندگی فاقد اصول اخلاقی خواهیم داشت .

مورد دیگری که قاطعیت بیش تری می طلبد، مورد پشیمانی و ندامت است . برای یک عذرخواهی کافی نیست که بگوییم «احتمالا رفتار من نسبت به شما اشتباه بود .» حتی این حرف را با خودمان هم نمی زنیم; چرا که قید «احتمالا» با ندامت حقیقی سازگار نیست .

کرکگور در این که ایمان را در زمره اعتقاداتی قرار می دهد که قید «احتمالا» برای آن ها کافی نیست، کاملا بر حق است . اگر بگوییم «احتمالا عیسی بعد از مرگ زنده شده است » این اظهار ایمان نیست بلکه آنچه مورد نیاز است یک «جست » از براورد احتمالی، صرف نظر از میزان قوت آن احتمال به سوی نوعی دیگر از اعتقاد است .

با توجه به این مطالب، می توانیم قرائت دوم خود را از استدلال تخمینی این گونه تنظیم کنیم:

(1- ب) قوی ترین اعتقادی که می تواند بر استدلال آفاقی تاریخی مبتنی باشد، یک اسناد احتمالی کمتر از صد درصد است .

(2- ب) هیچ اسناداحتمالی کمترازصددرصدی برای شکل گیری ایمان دینی به عنوان پایه سعادت ابدی کفایت نمی کند .

(3- ب) بنابراین، سعادت ابدی نمی تواند مبتنی بر استدلال آفاقی تاریخی قرار گیرد .

در تفسیر اول، مقدمه دوم آن مورد اشکال بود، ولی در این جا، مقدمه دوم کاملا صحیح به نظر می رسد و چنان که بیان شد ایمان دینی بیش از یک اسناد احتمال است . اما مقدمه اول مورد همان اشکالی قرار می گیرد که بر (2- الف) وارد بود . هر کدام از این ها مبتنی بر فرضی سؤال انگیز است که درباره شرط لازم موجهیت یک اعتقاد بی چون و چرا مطرح می شود . فرض مقدمه (1- ب) این است که اگر استدلال آفاقی تاریخی برای قضیه p بیانگر احتمالی بیش از n درصد نباشد، آن گاه قوی ترین شکل اعتقاد به P ، که بر اساس این استدلال قابل توجیه باشد، تنها یک اسناد احتمالی خواهد بود - یعنی اعتقاد به این که قضیه n , P درصد احتمال دارد . اما این اشتباه است . فرض کنید بر اساس استدلال آفاقی تاریخی، 5/98 درصد احتمال بدهیم که رفتار گذشته ما با کسی به دلیل اصولی اخلاقی ای که بدان پای بند هستیم، جدا اشتباه بوده است . آیا در این صورت، نتیجه می گیریم که قوی ترین اعتقاد به رفتار اشتباه، که بر اساس استدلال آفاقی تاریخی قابل توجیه باشد تنها بدین شکل است که «احتمالا رفتار من با او جدا اشتباه بوده است؟» یا «تقریبا مسلم است که رفتار من با او جدا اشتباه بوده است؟» خیر، این گونه نیست . اهمیت اخلاقی و ماهیت ندامت به گونه ای است که اگر بر اساس چنین استدلالی 5/98 درصد احتمال بدهیم که رفتار ما با کسی جدا اشتباه بوده، آن گاه موجه است که از اسناد احتمالی به سوی اعتقادی محض و عقیده ای بی قید و شرط انتقال یابیم و یا «جست » بزنیم و چنین بگوییم که «رفتار من جدا با او اشتباه بوده است .»

به همین صورت، با توجه به ماهیت و اهمیت ایمان دینی، وقتی بر اساس استدلال، احتمال زیادی بدهیم که خداوند عیسی را بعد از مرگ زنده نموده است، قابل توجیه است که از اسناد احتمالی به سوی اعتقادی بی قید و شرط نسبت به رستاخیز عیسی انتقال یابیم . البته نباید انکار کرد که «جست » در این جا، از اسناد احتمالی به سوی نوعی دیگر از اعتقاد است . اما به نظر می رسد که این جست قابل توجیه عقلانی است، به خصوص اگر آن گونه که کرکگور می گوید، این جست یک تصمیم باشد; یعنی این تصمیم که با فرض صدق مدعیات دینی زندگی کنیم و به کذب احتمالی آن ها اعتنایی نکنیم . به نظر می آید که این تصمیم قابل توجیه عقلانی باشد; بدین دلیل که این مدعیات احتمالا صادق اند و اگر صادق باشند، تنها با تصمیمی بدون قید و شرط است که می توانیم به اهداف مهم خود در مساله نایل شویم .

شاید اگر تفسیری دیگر از قرائت دوم استدلال تخمینی ارائه دهیم، بتوانیم در مقابل این انتقاد از آن دفاع کنیم . این بار سراغ مقدمه (1- ب) می رویم: تعبیر «مبتنی بودن » را در این مقدمه، معادل «موجه بودن » گرفته بودم، اما می توانیم آن را به معنایی ریشه ای تر تفسیر کنیم; یعنی «حاصل شدن » که این با تعبیر «قابل حصول » در بیان کرکگور در مقدمه اول اش بیش تر مرتبط است . در این صورت، مقدمه (1- ب) درباره چیزی که از نظر روانی امکان دارد، صحبت می کند; یعنی قوی ترین اعتقادی که می توان از طریق استدلال آفاقی تاریخی بدان دست یافت، صرفا یک اسناد احتمال زیر صد درصد است .

این ادعا کاملا موجه نیست . مسلما از نظر روانی، می توانیم بر اساس استدلال آفاقی تاریخی، جستی از آن نوع که کرکگور در نظر دارد، بزنیم; یعنی یک تصمیم داوطلبانه به این که با فرض صدق قضیه ای زندگی کنیم که بر اساس استدلال، احتمال آن داده شده است و اعتنایی به احتمال خطا بودن آن نکنیم . اما ممکن است تاکید کرکگور بر تصمیم داوطلبانه در این جا گمراه کننده باشد; زیرا می توان حدس زد که ایمان، چیزی بیش از این است و حتی سخت تر از آن است که بتوان با دلیل بدان دست یافت . این اظهار ایمان نیست که بگوییم «احتمالا چنین است » و سپس بیفزاییم: «بنابراین، من تصمیم قاطع می گیرم که رفتارهایم بر اساس این فرض باشد که چنین خواهد شد .» آنچه این تصمیم فاقد آن است این است که عقیده ای عمیقا محسوس (felt) نسبت به صدق قضیه مورد اعتقاد نداریم . در حیات دینی، علاوه بر الگوی افعال اختیاری یک الگوی احساسی (pattern of emotionality) نیز وجود دارد . بنابراین، مفهوم ایمان دینی یک جنبه احساسی هم دارد . صلح و صفا، خوشی، حق شناسی و آزادی محب ( thefreedom to love) از اعتقاد راسخ به خیر بودن خدا ناشی می شود . در این ایمان، انسان باید نسبت به خیر الهی، که مورد اعتقاد اوست، به جای سنجش قراین له و علیه آن، واکنشی احساسی داشته باشد . بیش تر مؤمنان نسبت به زمینه های ایجاد شک واکنشی احساسی نشان می دهند . اما دست کم، در بهترین وجه آن، واکنش احساسی مؤمن نسبت به آنچه مورد اعتقاد وست بیش تر از میزانی است که استدلال آفاقی یا شواهد ارائه می دهد .

آیا چنین اطمینانی «نسبت به هر مساله تاریخی » بر اساس استدلال آفاقی به دست می آید؟ من خواهم گفت که با استدلال آفاقی صرف به دست نمی آید . ما نمی توانیم بدون مشاهده برخی دلایل (grounds) برای اعتقادمان، اطمینان ایمانی خود را حفظ کنیم . می توان بر اساس دلایل عقلی، دلیلی قانع کننده آورد که در برخی موارد، خوب است که برای اطمینان ایمانی، میزان احتمال عقلی آن را افزایش دهیم . اما خود اطمینان یکی از عناصر دینی است که دست کم تاحدی مقدم برتوجیه عقلی است و نه ناشی از آن .

این نتیجه به دست آمده چندان تاییدی بر کرکگور نخواهد بود . حال آیا می توانیم فراتر رویم و بگوییم: تحقیق آفاقی عقلی از نظر روان شناختی با اطمینان ایمانی ناسازگار است؟ به طور کلی، این ادعا از لحاظ تجربی اشتباه است . مسلما (بسیار) مؤمنانی هستند که وقتی با همان بی طرفی که برای اکثریت ممکن است، به بررسی قراین له و علیه عقاید دینی شان می پردازند، در ایمان خود، دارای اطمینانی قرص و محکم هستند . اما در چنین تحقیقاتی، قضاوت هایی که می شود، تنها درباره ارزش آن دسته از شواهدی است که کاملا زیر سؤال می باشد . مؤمن این امکان را که واقعا عقاید دینی اساسی اش را ترک کند، بسیار بعید می داند .

اما نوع دیگری از تحقیق درباب دلایل اعتقاد دینی وجود دارد که در آن، انسان احساس می کند ایمان اش در این فرایند، در معرض خطر است - یا حتی شاید پیش از اتمام فرایند تحقیق، انسان ایمان واقعی نداشته باشد . در واقع، بسیاری از اعتراضات کرکگور ظاهرا در مقابل این نوع تحقیق صورت گرفته است; بهتر بود بگوید: مادام که این تحقیقات ادامه یابد، (8) محقق نمی تواند ایمان کاملا مطمئنی داشته باشد .

پی نوشت ها:

1- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ دوم، تهران، طرح نو، ص 80

2. Robert Merrihew Adams, The virtue of faith and other essays in philosophical theology, Oxford Oxford University Press, 1987.

3- برای اطلاع بیش تر از آراء کرکگور در این زمینه و انتقادات آدامز، ر . ک . به: - سورن کرکگور، انفسی بودن حقیقت است، ترجمه مصطفی ملکیان; - رابرت مری هیوآدامز، ادله کرکگور بر ضد استدلال آفاقی در دین، ترجمه مصطفی ملکیان;

این دو اثر در مجله نقد و نظر، شماره سوم و چهارم، تابستان و پاییز 1374 به چاپ رسیده است .

4- SOren Kierkegaard, Concluding Unscientific Postscript, trans. D.F. Swenson and W . Lowrie (Princeton, N. J. : princeton University Press, 1941), p. 25.

5- Adams, The Virtue of faith, chapter 2.

6- Soren kierkegaurd, opcit, P. 105.

7- ریچاردسوئین برن چنین دیدگاهی اتخاذ نموده است . ر . ک . به:

Richard Swinburne, Faith and Reason (Oxford: Clarendon Press, 1981), chapters 1 and 4.

8- البته کرکگور معتقد است که، بر حسب اصطلاحات خودش، تحقیقات هرگز کامل نمی شوند . در اینجا تفسیر دوم دلیل تخمین با آنچه که در مقاله قبل «دلیل تعویق » نامیدم، یکی می شود - هرچند در اینجا اطمینانی عاطفی است که معوق می نماید و نه تعهدی مختارانه .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر