ماهان شبکه ایرانیان

کثرت گرایی در بوته نقد

در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات نمی توان کثرت و تنوع ادیان را نادیده گرفت. در این عصر، ما با انواع ادیان آسمانی و زمینی از جمله یهودیت، مسیحیّت، اسلام و مذاهب شیعی و سنّی، فرقه های مورمونیسم، پروتستانیسم، آئین کنفوسیوس و

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

اشاره

در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات نمی توان کثرت و تنوع ادیان را نادیده گرفت. در این عصر، ما با انواع ادیان آسمانی و زمینی از جمله یهودیت، مسیحیّت، اسلام و مذاهب شیعی و سنّی، فرقه های مورمونیسم، پروتستانیسم، آئین کنفوسیوس و... رو به رو هستیم و ناچاریم درباره این کثرت ها دیدگاه و تفسیری داشته باشیم ودرزمینه حقانیّت وهدایت یابطلان و ضلالت آن هاداوری کنیم.

پرسش اساسی که برای هر متفکری مطرح می شود این است که تعدّد و تنوع آرای دینی و غیردینی از یک سو و تعدد، تکثر و تنوع ادیان مختلف از سوی دیگر، و نیز تنوع مذاهب هر دین را چگونه باید تفسیر کرد؟ ادیان و مذاهب مختلف چه بهره ای از حقیقت دارند؟

آیا همه ادیان بر حق اند یا تنها یک دین حق وجود دارد؟ از دیدگاه های گوناگون، پاسخ های متعددی به این پرسش ها داده شده است، از قبیل «طبیعت گرایی»، «وحدت گرایی»، «شمول گرایی»، «کثرت گرایی» و «انحصارگرایی».

ما در نوشتار پیشین، به نقد و بررسی مختصر سه دیدگاه اول پرداختیم و اینک بیان تفصیلی و نقد و بررسی دو دیدگاه اخیر را آغاز می کنیم. در این مجال مختصر به بیان معانی لغوی و اصطلاحی کثرت گرایی و پیشینه تاریخی آن خواهیم پرداخت.

موضوع تحقیق

کثرت گرایی دینی (Religious pluralism) یکی از مفاهیم و مباحث فلسفه دین و کلام جدید به شمار می رود. این واژه نیز همانند بسیاری از مفاهیم سیاسی، اجتماعی، فلسفی و کلامی، از مفاهیم وارداتی محسوب می شود که با انتقال علوم و معارف مغرب زمین به کشورهای رو به توسعه، وارد شده و در اثر ارتباط فرهنگی و تحولات اندیشه ها مهمان فرهنگ مشرق زمین گردیده است.

کثرت گرایی عمدتا در دو قلمرو جامعه و فرهنگ مطرح می شود. یکی از شاخه های کثرت گرایی در ساحت فرهنگ، کثرت گرایی دینی است. کثرت گرایی دینی به معنای به رسمیّت شناختن تمام ادیان است. کثرت گراها می گویند: حقیقت مطلق و نجات و رستگاری را منحصر در یک دین و مذهب و در پیروی از یک شریعت و آئین ندانیم بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است و ادیان و مذاهب و شریعت های مختلف در حقیقت، جلوه های گوناگون «حق مطلق»اند و در نتیجه پیروان همه ادیان و مذاهب، به هدایت و نجات دست می یابند. کثرت گرایی دینی، با استمداد از مبانی کلامی، معرفت شناختی و اجتماعی، هم چون وحدت گوهر ادیان، تجربه دینی، تعدّد حقیقت، ذو مراتب و ذوبطون بودن حقیقت، تکافؤادلّه، تفکیک نومن از فنومن و نسبیّت معارف و...فتوا به تساوی ادیان و مذاهب در بهره مندی از حقیقت، هدایت و سعادت داده است.

در واقع، کثرت گرایی دینی، تفسیری است از تعدد و تنوع ادیان، نسبت به رستگاری اخروی و حق یا باطل بودن آن ها، و بدان معناست که گرچه حقیقت در نفس الامر واحد و ثابت است، ولی آن گاه که حقیقت واحد در دسترس فکر و اندیشه و تجربه دینی بشر قرارگیرد،به تکثر رنگین می شودواز آن جهت که همه آن ها به نحوی به حقیقت دسترسی پیدا می کنند، در نجات و رستگاری شریک اند.

لوازم بیّن کثرت گرایی دینی

فروکاستن وحی تا حدّ یک «تجربه روانی شخصی»، حذف مفاد معرفتی از دین، به ویژه در قلمرو ماورای طبیعت، بر کنار سازی شریعت عملی از گوهر دین، تفکیک دین حتی از اخلاق ودر نتیجه، حکم به تساوی ادیان و عقاید و به غیرقابل داوری بودن آن ها، «ایمان» را معلولِ «علل» و نه مدلولِ «دلائل» دانستن، تأویل مادّی «معرفت دینی» و سرانجام از بوته در آوردن شیری بی یال و دُم و اشکم، دین منهای «عقاید» منهای «احکام» و حتی منهای اخلاقیّات، از لوازم بیّن به معنی الاخص «کثرت گرایی دینی» است.

رویکردهایی که از دوران باستان تا امروز، نسبت «شاعری»، «سحر» و «جنون» به انبیاء علیهم السلام داده اند، وحی را از همین نقطه عزیمت «تجربه روانی و مواجید خصوصی» تعریف کرده اند و نبوّت را ترکیبی از زبان شاعرانه، تصرّفات ساحرانه و حادثه های روانی جنون آمیز خوانده و پیامبران را حداکثر، مصلحانی بشری دانسته اند که به استظهارِ مقداری حالات برآمده از «خلوت خلاّق» و روحیه ای انقلابی، «فراخوان اجتماعی» داده و با تیغ «کاریزما» تاریخ را تسخیر کرده اند!(1)

معانی لغوی و اصطلاحی کثرت گرایی

کثرت گرایی معانی لغوی و اصطلاحی متعدّدی دارد:

الف) معانی لغوی این واژه در فرهنگ آکسفورد، این گونه تعریف شده است:

1 زندگی در جامعه ای که از گروه های نژادی مختلف تشکیل یافته و این گروه ها دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف می باشند.

2 پذیرش این اصل که گروه های نژادی مختلف می توانند در یک جامعه به صورت صلح آمیز زندگی کنند. این تعریف متضمّن یک ایده و مکتب فکری است.(2)

معادل های (Pluralism) در زبان فارسی عبارتند از:

1 تکثر و چندگانگی.(3)

2 تعدّد مقام و دارا بودن بیش از یک منصب در کلیسا.(4)

ب) کثرت گرایی در اصطلاح دست کم چهار نوع کاربرد دارد:

1 معنی اوّل آن مترادف و منطبق با تسامح (Tolerance) می باشد که به معنی مدارا و همزیستی مسالمت آمیز برای جلوگیری از جنگ ها و تخاصمات است. در این تعریف، کثرت ها به عنوان واقعیت های اجتماعی پذیرفته شده اند؛ یعنی پیروان هر یک از ادیان و مذاهب، در عین این که هر یک، فقط خود را بر حق و اهل نجات می دانند، در عمل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر به بردباری و شکیبایی و از سر تسامح برخورد می کنند. ما این تکثر را در بین دو فرقه از یک مذهب، بین دو مذهب از یک دین، و بین دو دین الهی پذیرفته ایم. مانند زندگی مسالمت آمیز فِرَق شیعه در کنار هم، و یا همزیستی مسالمت آمیز شیعه و سنّی در جهان اسلام، یا پیروان اسلام، مسیحیّت و یهودیّت که با احترام و ادب نسبت به همدیگر برخورد می کنند و به نحو مسالمت آمیز به رفت و آمد، بحث و مناظره و تجارت می پردازند. البته، این کثرت گرایی، ربطی به عرصه فکر و نظر ندارد. زیرا هر گروه خود را حق و دیگری را باطل می داند.

ما آیات زیادی داریم که تصریح می کند، در اسلام زندگی مسالمت آمیز با اهل کتاب پذیرفته شده است. مانند آیه شریفه که می فرماید: [امّا] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست می دارد. (ممتحنه: 8) معنی آیه شریفه این است که با این کفّار رفتار دوستانه، احسان و عدالت داشته باشید. پیغمبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام نیز تأکیدات فراوان بر روابط میان فرقه های مختلف مسلمانان داشته اند؛ حضرات ائمّه اطهار علیهم السلام همواره اهل تشیّع و تسنّن را تشویق می نمودند که در نمازهای جماعت، عیادت از مریض و در تشییع جنازه و سایر امور یکدیگر مشارکت داشته باشند و از کمک و مساعدت به یکدیگر دریغ نورزند. بنابراین، ما در مورد معنای اوّل تکثرگرایی هیچ مشکلی نداریم، زیرا همان طور که بیان شد، اسلام همزیستی مسالمت آمیز با ادیان الهی را پذیرفته است. در داخل حکومت اسلامی نیز فی الجمله این امر پذیرفته شده است. زیرا پیروان فرقه های مختلف و مسلک های متفاوت در کنار مسلمانان و در پناه حکومت اسلامی به زندگی خویش ادامه می دهند و از حقوق شهروندی برخوردار هستند.(5)

2 معنی دوم کثرت گرایی این است که، دین واحدی از سوی خداوند آمده که چهره هایی مختلف دارد. اختلاف در جوهر ادیان نیست بلکه در فهم دین است. کسانی به گونه ای آن امر الهی را فهمیدند و یهودی شدند، عده ای دیگر، به شکل دیگری فهمیدند و مسیحی شده اند و کسانی به شکل دیگری فهمیدند و مسلمان شدند. هر پیامبری به گونه ای حقیقت را درک و بیان نموده است. به همین جهت یکی قائل به توحید و دیگری قائل به تثلیث شده است. هر کسی براساس ذهنیّت و فهم خود، چهره ای از این حقیقت را درک می کند. فهم هیچ کس بر فهم دیگری ترجیح ندارد. ما صراط مستقیم واحد نداریم، بلکه صراط های مستقیم داریم و همه آنها درست محسوب می شوند. آنچه در دسترس هر بشری حتی پیغمبر قرار می گیرد، ضمانت و صحّت مطلق ندارد. یک حقیقت ثابت الهی نیست. آن چه در حوزه معرفت ما قرار دارد، صرفا برداشت های ذهنی هر یک از پیامبران است که تابعی از شناخت های طبیعی، فیزیکی، اجتماعی، سیاسی و ارزش های زمان هر یک از آنان می باشد.

در این تعریف، به یک حقیقت واحد و ثابت اعتراف می شود، امّا حقیقتی که به طور خالص در دسترس هیچ انسانی حتی پیغمبر قرار نمی گیرد. در نتیجه، هیچ مکتبی بر مکتب دیگر ترجیح ندارد. در داخل یک دین هم هیچ مذهبی بر مذهب دیگر ترجیح ندارد.

این نظریه نسبت به محکمات و ضروریات دین نمی تواند درست باشد و سخن بسیار غلطی است ولی در شکل ساده و در محدوده مسائل نظری و ظنّی قابل پذیرش است.(6)

3 معنای سوم کثرت گرایی این است که حقایق کثیرند و ما حقیقت واحد نداریم. عقاید متناقض صرف نظر از اختلاف فهم های ما، همه حقیقت هستند. این معنی، قطعا غلط است زیرا تناقض بدیهی البطلان است. کثرت گرایی به این معنی، یک مفهوم وارداتی است و ریشه در کلام مسیحی و اختلافات کلیسا با دست آوردهای علوم تجربی دارد و ما که چنین مشکلاتی نداشته ایم نیازی به طرح چنین راه کارهایی نداریم.(7)

4 معنی چهارم کثرت گرایی این است که حقیقت، مجموعه ای از اجزا و عناصری است که هر یک از این عناصر، در یک دین از ادیان یافت می شوند. بنابراین، ما هیچ دین جامعی نداریم بلکه مجموعه ای از ادیان داریم که هر یک سهمی از حقیقت دارند. در اسلام، تنها بخشی از حقیقت یافت می شود و در مسیحیّت، بخش دیگری و در یهودیّت، و... بخشی دیگر. همچنین شاید هیچ دینی نداشته باشیم که هیچ سهمی از حقیقت نداشته باشد بلکه در هر دین، بخشی از حقیقت یافت می شود.امّانه مسلمان و نه هیچ کس دیگری نمی تواند بگوید که دین من به تمام حقیقت رسیده است.

کثرت گرایی در معنی چهارم نیز پذیرفته نیست. زیرا اسلام، دینی واجد همه حقایق دینی است، نه این که فقط بخشی از حقیقت را شامل باشد.(8)

پیشینه تاریخی کثرت گرایی

کثرت انگاری نسبت به دین، طرحی است که برخی از دانشمندان و متکلّمین غربی با تأثیرپذیری از دیدگاه فلسفی خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و همچنین برای حلّ برخی از مشکلات اجتماعی ارائه می دهند. کثرت گرایی، یک طرز تلقّی، در الهیات مسیحی است و اگر کلام مسیحی و اختلاف فرقه های مسیحیّت را ندانیم، نمی توانیم کثرت گرایی را درست بفهمیم.

ادیان مورد قبول مردم دنیا از لحاظ معقولیّتِ اصول و مبانی شان، به دو گروه تقسیم می شوند:

الف) ادیانی که اصول و مبانی اوّلیه آنها معقول است، به این معنی که معلّم و مبلغ آن دین، اصول و مبانی اساسی و اوّلیه دین خود را ارائه داده باشد و پیروان آن دین نیز این اصول را در حوزه ادراکی خود، تا حدودی تصوّر کرده و تصدیق می نمایند. به عنوان نمونه، «اللّه تبارک و تعالی وجود دارد که مبدأ، خالق و سلطان مطلق هستی است و اوداناوتوانااست و ربوبیّت عالم و آدم در دست اوست».

«انسان به دنبال زندگی دنیوی، وارد مرحله دیگری از حیات اخروی می شود که کیفیّت آن زندگی، از لحاظ بدبختی و خوشبختی، نتیجه عملکرد انسان در حیات دنیوی خویش است».

این اصول و مبادی، همه از نوعی معقولیّت برخوردارند؛ یعنی دستگاه ادراکی انسان از تصوّر و تصدیق آنها ناتوان نیست. مثلاً عقیده به مبدأ جهان، متکی به اصل «علّیت» است که حتی اذهان ساده، و درمواردی حتّی اذهان برخی ازحیوانات نیزآن راادراک می کنند.

این که هر پدیده ای محصول مجموعه ای از علل و عوامل است، امری است بدیهی و مشهود و مورد تجربه زندگی روزمره ما. بنابراین، ادیانی که اصولشان از این دست باشد، از معقولیت و به عبارت دیگر از مقبولیت عقلی بهره مند خواهند بود. و قبول این اصول تنها بر اساس تحلیل عقلی بوده و نیازی به توسّل به مبانی غیر عقلانی مانند احساس، اراده و یا تفکیک حوزه عقل و ایمان نخواهیم داشت. برخلاف الهیّات مسیحی که قبول اصول آن با توسّل به مبانی غیر عقلانی مانند تفکیک امور فوق است.

ب) ادیانی که اصول و مبانی اوّلیه آن ها معقول نیستند. منظور ما از «نامعقول» یا «غیر عقلانی» یا به اصطلاح دیگر، «شطحی» آن است که قضیه ای چنان باشد که ذهن انسان، نتواند آن را دریابد و در خود بگنجاند، و یا آن که با اصول حاکم بر ذهن انسان، در تضادّ بوده و در نتیجه، برای ذهن ما غیر قابل تصدیق و قبول باشد. مانند این گفته مسیحیان که «عیسی مسیح هم جنبه الوهی دارد و هم جنبه بشری و خداوند ذات واحد سه گانه ای است که در سه اقنوم پدر و پسر و روح القدس، تحقق دارد».(9)

ادیان و مکاتبی همچون، مکاتب هندی، تصوّف و نیز الهیّات مسیحی از اصول و مبانی غیر عقلانی و شطحی برخوردارند که این رویکرد غیرعقلانی و ضد معرفتی در کلام مسیحی مسبوق به سابقه نسبتا دیرینه است. در میان متکلّمان مسیحی، عقل گریزی به حدّی تشدید شد که ریشه تمییز عقلانی در باب «حقانیّت» را برکند. کثرت گرایی دینی، یک دکترین عقل گریز بلکه عقل ستیز در واکنش به عقل گرایی دکارتی بود.

ریچارد سویین برن (R. Swinburne)، دفاع عقلانی از دین را غیر لازم دید.

سویدلر(A.Swidler)، دایره حقانیّت را به قدری وسیع گرفت که نه تنها کلیه ادیان و آیین ها اعمّ از توحیدی و مشرکانه و بت پرستانه بلکه حتی مکاتب غیر دینی چون کمونیسم را نیز در بر می گیرد.

ویلیام پی. آلستون (W.p.Alston) نیز استدلال را برای حلّ اختلافات نظری به کلّی عاجز دیده و تجربه های دینی متعارض را قابل قبول می دانست.

شلایر ماخر (Schleier Mycher) معتقد است الفاظی که در مورد دین به کار می رود، صرفا سایه هیجان های درونی انسان ها در مورد دین است و کتاب مقدّس را صرفا ثبت تجربیات دینی عیسی علیه السلام می داند که نباید در تمام جزئیاتش جدّی گرفته شود.

بریث ویت، (R.B.Bryithwaite) نیز در نظریه «دین به مثابه محمل عمل گرایی اخلاقی»، گزاره های دینی را صرفا نوعی اعلام موضع شخصی در رفتار اجتماعی دانسته که چیزی بیش از بیان تعهّد افراد دیندار به عهدهایی (که تفاوت جدّی نیز با یکدیگر ندارند)، نیست و نباید جدّی گرفته شود.

ویتگنشتاین (Wittgenstein, Ludwig) در نیمه قرن بیستم بود که کلیه عقاید و گزاره های کلامی را کارکرد زبان در جهت اظهار مشارکت در صور حیات دینی دانست که هیچ حجّت عقلی و الزام نظری آن را مشایعت نمی کند.

کارل بارث، (Karl barth) میان حقایق الوهی و سایر مباحث، جدایی معرفتی افکند و همه چیز را تنها موقوف به «عنایت» دانست و تلاش علمی و آگاهی آدمی را بی ثمر شمرد.

ایمانوئل کانت، (Kant, Immanuel) قابلیّت تحقیق را به حواسّ خمس و ارتسامات ناشی از حسّیات فرو کاست و کلام مسیحی را به «شبه گزاره های مفید» تأویل کرد.

در مقولات فرا حسّی، سه طلاقه کردن عقل موجب سپتی سیزم افراطی شد و باعث تعلیق حکم عقل و تلاش عمدی علیه عقلانیّت گردید و به این ترتیب عملاً سلسله استدلال های عقلی دینی و اخلاقی حقوقی، نافرجام و بحث ناپذیر دانسته شد و هر گونه «فهم و انتخاب و تلاش برای ترجیح در قلمروی دین، ایده آل هایی خیالی خوانده شد. احکام تألیفی پیشینی انکار شد و مقدمات اصلی معارف مابعدالطبیعی (خدا نفس اختیار) غیر قابل اثبات یقینی و محکوم به تعارضات لاینحل گردید و گفته شد وحی، وحی درونی هر شخص است (نه وحی تاریخی بر عیسای تاریخی)، و دین احساسی باطنی بیش نیست.(10)

همه اینها قطعات پراکنده یک رویکرد ضدّ معرفتی در باب دین، اخلاق و کلام دینی است که یکی از نتایج منطقی آن، نفی حقانیّت از همه ادیان است. در فضای دیانت مسیحی، انسان با چیزهایی روبروست که ضد عقلانی اند ولی در عین حال، باید آن ها را باور داشت. در مسیحیّت «غایت زندگی زیستن است نه دانستن» و به گفته پولس رسول: خدا جُهّال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازد.(11) و اینها همه یک رویکرد ضد معرفتی است. در حالی که، خداوند متعال می فرماید: «ما خلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون» (ذاریات: 56) که بعض مفسّرین می فرمایند: لیعبدون یعنی لیعرفون. و در حدیث قدسی آمده که خداوند متعال فرمود: «کنت کنزا مخفیّا... فخلقت الخلق لکی اعرف» معرفت را اساس آفرینش شمرده است و دهها و بلکه صدها روایت و حدیث دیگر که میزان ارزش اعمال و عقاید را درجه تفکّر و تعقّل شخص قرار داده اند.(12)

همراهی شک و ایمان مسیحی و نتایج و ثمرات آن

در مسیحیّت، با نیروی ایمان باید به عقاید دینی باور داشت هرچند مخالف عقل باشد. در مسیحیّت، همگان باید به همان قضایای نامعقول، به عنوان اصول و مبانی اوّلیه دین ایمان آورند. ایمان به معنی اقرار زبانی در عین ردّ و انکار عقلی و قلبی است. و این چنین ایمانی همواره توأم با شکّ و تردید است و یک مسیحی همواره می گوید: «من در عین ناباوری»، باور می کنم. آنها حتی برای ایمان توأم با چنین شکّی ثمراتی هم قائل هستند از جمله:

1 شکّ، عامل اصالت ایمان است و ایمان نلریزیده از شکّ به هیچ وجه ایمان اصیل و موثّق نیست.

2 شکّ جلوه فروتنی است و بدون این فروتنی تظاهر به ایمان دینی، تقلید نمودن دیانت است.

3 شکّ عامل مدارای دینی است و بدون گرایش به شکّ، مدارای دینی غیر ممکن است. یعنی چون همگی در مبانی دینی خود شکّ دارند و احتمال می دهند که دیگری بر حق باشد، لذا با پیروان ادیان دیگر مدارا می نمایند و زندگی مسالمت آمیز خواهند داشت.(13) به این ترتیب، در قرن بیستم سخن از تحمّل و تساهل به میان آمد. در ابتدا بیشتر به جنبه های اخلاقی آن توجّه شد و کمتر مبانی و لوازم آن مورد تأمّل قرار گرفت. همواره به مبلغان مسیحی توصیه می شد که دیگران را به قهر و اجبار به مسیحیّت فرا نخوانید.(14)

علل طرح کثرت گرایی اجتماعی

پس از گسترش دامنه ارتباط بین جوامع، به ویژه پس از جنگ های شدید فرقه ای و مذهبی، اعم از جنگ های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان و جنگ بین پیروان مذاهب مسیحی با یکدیگر و آثار شومی که این جنگ ها بر جای گذاشت، این تفکّر تقویت شد که باید مذاهب دیگر را به رسمیّت شناخت و با آن ها از در آشتی درآمد و به نفع جامعه است که مذاهب و مکاتب مختلف با هم سازگار باشند.(15) علاوه بر این که، نظام سرمایه داری پس از پشت کردن به عقل نظری و عملی و پس از اِدبار از سنّت های دینی، با اتکا به عقلانیّت ابزاری یعنی فن آوری و بوروکراسی در مسیر اقتدار دنیوی، ناگزیر از جهانی شدن و توسعه شد و چنین نظامی ارتباطات گسترده و فراگیری را طلب می کرد و در نتیجه نمی توانست روابط و سنّت های دینی و بومی جوامع و خرده فرهنگ هایی که در مسیر این امپراطوری عظیم جهانی قرار می گیرند را تحمّل کند، بنابراین، کثرت گرایی اجتماعی را مطرح کردند.(16)

نقطه عزیمت کثرت گرایی دینی در جهان مسیحی

نقطه عزیمت کثرت گرایی دینی در جهان مسیحی لیبرال، آموزه «نجات» بود. از دیدگاه کلیسا حضرت مسیح علیه السلام تنها راه نجات و وصول به بهشت است. در نزد پروتستان ها، این نجات و وصول به بهشت از طریق ایمان، تأمین می شود. در الهیّات لیبرال پروتستان، رابطه مؤمن با عمل، قطع شده و از نظر آنها نباید بر روی ساختار حقوقی خاصّی اصرار داشت. چنانچه گفته اند: بر روی عقاید هم نباید حسّاسیّت نشان داد. زیرا از نظر آنان چیزی به نام «عقاید حقّه»، که لزوما باید آن ها را درک کرد و خلاف آن را ترک کرد، وجود ندارد. پروتستان ها می گویند: دین صرفا یک احساس رمانتیک شخصی است، یک تمایل قلبی بدون هیچ معیار برای داوری است. نقد یا ردّ و قبول هم امکان ندارد.(17) در این رویکرد آنچه حائز اهمّیت است، صرف ایمان داشتن است نه «موضوع ایمان» نه «روش زندگی و عمل» و نه «جدول ارزشی ادیان»، هیچ کدام از این موارد اهمیّتی در آن حدّ ندارند که منشأ موضع گیری شوند و آن گاه که از سرنوشت دیگر انسان ها پرسش می شود، با طرح کثرت گرایی دینی، دوزخی بودن غیر مسیحیان با انگیزه ها و دلایل مختلف مورد استبعاد یا انکار قرار می گیرد. نجات، رستگاری و وصول به بهشت در کلیسای کاتولیک، با انجام مراسمی خاص تحقّق می یابد.

و همان طور که قبلاً به آن اشارت رفت، در قرون وسطی کاتولیک ها معتقد بودند تنها، کسی که غسل تعمید کلیسایی داشته باشد به بهشت می رود. از نظر کاتولیک ها، حتی حضرت موسی و حضرت ابراهیم علیهماالسلام هم اهل بهشت نیستند گرچه مورد احترام کلیسا هستند. منتهی در جایی به نام «لیمبو» که مکانی است بین بهشت و جهنّم و عاری از هر گونه لذّت و اذیّتی، آن ها و همه کسانی که غسل تعمیدندارندولی گناهان بزرگ هم نکرده اند،معطّل می مانند تا این که در روز قیامت، حضرت عیسی علیه السلام آنها را به بهشت ببرد.

بعدها گفتند که برای غسل تعمید، لازم نیست که شخصی حتما آب روی سر بریزد، بلکه روش های دیگر هم گاهی کفایت می کند. تساهل در امور دینی از سوی کاتولیک ها به مسیحی خواندن ادیان غیرمسیحی انجامید و تصریح کردند، غیر مسیحیانی که زندگی خوب و پاکی داشته باشند مسیحی اند؛ گرچه تعالیم مسیح علیه السلام را نپذیرند. این نتیجه مفاد بیانیه شورای دوم کلیسای کاتولیک (1965 1963) می باشد. بعدها یکی از متکلّمان کاتولیک در قرن بیستم به نام «کارل رانر» (karl rahner) اظهار کرد که باید گروهی از مردم و ادیان غیر مذهبی را هم در واقع مسیحی بدانیم. مثلاً اگر یک مسلمان، زندگی خوبی دارد، صادقانه و پاک زندگی می کند و کاری هم برخلاف تعالیم مسیح نمی کند، ما و خدا، او را هم مسیحی می دانیم اگر چه غسل تعمید نکرده باشد.

جان هیک (Hich, Jahn) و استاد او اسمیث (C.Smith) که از جمله اوّلین و مهم ترین فیلسوفانی هستند که در تبیین کثرت گرایی دینی و مبانی آن قلم زده اند، می گویند: غیر مسیحیان بسیاری وجود دارند که تحت تأثیر ادیان دیگر قرار گرفته و انسان هایی پاک و بی آزار بار آمده اند. بنابراین، مزیّتِ کلیسا در مورد غسل تعمید و وابسته بودن نجات و رستگاری و بهشتی شدن افراد به آن را نمی توان توجیه کرد.

بر این اساس، جان هیک، حقانیت و سعادتمندی تمام ادیان و متدینان را به عنوان کثرت گرایی دینی مطرح ساخت. جان هیک کشیشی از فرقه پرسبیترین (Presbyterians) در انگلستان بود که الآن در امریکا بازنشسته می باشد. ایشان چندین سال در امریکا تدریس می نمودند، قبلاً در شرق انگلستان (برمینگهام) بسیار فعّال بودند و با مسلمانان، هندوها و یهودیان، رفت و آمد و همکاری می کردند.(18)

پرسبیترین ها، پیامبر را، پیام آور و سخن گوی خدا یا قلم خدا ندانسته و «وحی» را نه کلماتی الهام شده بلکه شخص مسیح علیه السلام می دانند. از آیین های هفت گانه، به شام خداوندگار و «غسل تعمید» پایبندند. گر چه تعمید را برای رستگاری، ضروری نمی دانند. عیسی را پسر خدا می دانند که برای رستگاری بشر به صورت انسان درآمده، پس او خدای حقیقی و پسر حقیقی است! تثلیث، سه تجلّی است و اشخاص را باید به اقنوم ها تأویل کرد. مریم را مادر خدا می دانند و تجسّم دقیقا بدین معنی است که خدا به صورت جسم درآمده و در قالب عیسی به انسان بدل شد.

علی رغم عقاید کلامی جازم پرسبیترین ها، جان هیک تنها راه نجات را در ترک «دغدغه حقیقت و صدق» دید و گفت رستگاری و نجات با اعمال صالح و مجاهدت و تلاش آدمی حاصل نمی شود بلکه تنها باید به قربانی شدن مسیح ایمان داشت و رستگاری را تنها در قربانی رهایی بخش یعنی عیسی مسیح می توان یافت. پس مناسک، عقاید و اعمال، هیچ یک نقش جدّی در رستگاری ایفا نمی کند. آنچه مهم است، تنها سهیم شدن در «فدیه عیسی» است امّالزومی نداردکه این عمل،آگاهانه انجام گیرد.

جان هیک بنیاد کثرت گرایی دینی خود را از جمله، بر مسأله «تشبیه» نهاده است و تجربه دینی را از تعبیر دینی، تفکیک کرده و از «مفاهیم مفسّر» به عنوان محمل های بشری در ارائه مفاد تجربه خویش سخن گفته است. کثرت گرایی دینی، با نفی «معرفت مطابق با واقع» گره خورده است. کثرت گراها با اصل «معرفت» مشکل دارند، نه نسبت به کنه ذات ربوبی فقط، زیرا همگان اعتراف دارند که به کنه ذات اقدس ربوبی، کما هو حقه، معرفتی نمی توان داشت، سخن از حدّاقلّ معرفت است نه غایت آن و این مقدار معرفت فی الجمله محال نیست.

معرفت شناسی کثرت گرایی جان هیک

معرفت شناسی «کثرت گرایی» جان هیک، دارای ساخت تجزیه گرایانه بوده و مبتنی بر نفی امکان «معرفت مطابق با واقع»، به ویژه در مقولات دینی می باشد و مستلزم نوعی «شکاکیّت جزمی در باب ادیان» می باشد. این دیدگاه از رمانتیزم شلایرماخر (دین، به مثابه احساس شخصی و بدون بار معرفتی)، و تفکیک «نومن» و «فنومن» کانت (سدّ باب و معرفت به واقع)، نیز رنگ گرفته و محصول نهایی آن، از جمله این است که:

اوّلاً: نباید بر چیزی به نام «عقاید حقّه» تأکید کرد زیرا مستلزم ابطال دیگران است. بنابراین، همه عقاید علی السّویه باید به رسمیّت شناخته شود.

ثانیا: دین «شریعتی» یعنی احکام فقهی نیز، مانع کثرت گرایی خواهد بود. پس وظایف عملی و نیز مناسک و احکام فقهی را نباید از شاخص های اصلی دین داری دانست.

ثالثا: اخلاق نیز، معیارهای متفاوت دارد و در موارد بسیاری، نمی توان قضاوت کرد که کدام روش اخلاقی، صحیح است و کدام غلط؟ بنابراین، علاوه بر عقاید و احکام، در اخلاق نیز باید به نوعی نسبیّت قائل شد.

لازم به ذکر است که آموزه های غیر معقول بلکه عقل ستیز مسیحیان هم چون مسأله تثلیث، تحقیر علم و عقل، تفکیک علم و ایمان و هم چنین تحولات اندیشه دینی مغرب زمین، هم چون تبدیل خداشناسی وحیانی به خداشناسی طبیعی و تحویل آن به نسبی گرایی و تسامح دینی و نیز گسترش معرفت شناسی نوین، هم چون تفکیک نومن از فنومن و ظهور الهیاتِ اعتدالی و هرمنیوتیکس مدرن توسط شلایرماخر و تأکید بر تجربه دینی، نقش مؤثری در طرح این رویکرد از سوی جان هیک داشته اند.

علاوه بر این امور، تحقق حکومت دموکراسی لیبرال به همراه اصولی چون آزادی، اصالت دادن به آرای اکثریت مردم و عقل گرایی در پیدایش کثرت گرایی مؤثر بوده است. توضیح مطلب این که، غرب در ابتدا، نظام سیاسی پادشاهی و دارای قدرت متمرکز را برگزید. از عصر نوزایی به بعد، این نظام سیاسی تغییر یافت و به حکومت دموکراسی تبدیل گشت. آن گاه حکومت دموکراسی نیز به شکل ها و محتواهای گوناگون ظهور کرد و در نهایت، حکومت دموکراسی لیبرال، با اصل کثرت گرایی سیاسی، مورد پذیرش قرار گرفت. سپس با اندیشه های جدید معرفت شناسی و دین شناسی خصوصا نسبی انگاری در حوزه های دانش و ارزش کثرت گرایی اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و دینی مطرح گردید و صحنه های ارزش های اخلاقی و فعالیت های اجتماعی و اعتقادات دین داری به دامن کثرت گرایی افتاد.

با انتقال علوم و معارف مغرب زمین به کشورهای رو به توسعه و در اثر ارتباط فرهنگی و تحولات اندیشه ها، مفاهیم و مباحثی از فلسفه دین و کلام جدید، میهمان فرهنگ مشرق زمین گردید که از آن جمله است، مبحث «کثرت گرایی دینی» آقای جان هیک که عدّه ای از روشنفکران غرب زده به ترجمه و تبلیغ آن در کشورهای اسلامی پرداختند. از جمله «محمد آرکون» و «فضل الرّحمان» عهده دار این مسؤولیت شوم و خطرناک در شمال آفریقا و شبه جزیره هند شدند. فضل الرحمان از تکثّر صراط های مستقیم و بشری بودن وحی و بشری بودن الفاظ قرآن سخن گفت و قرآن را، تعبیرات پیامبر از تجربیات روانی و حالات شخصی خود دانست. وی سرّ اختلاف ادیان را تعبیرات شخصی هر پیامبر از تجربیات روانی خود می دانست که متأثّر از محیط و شرایط زیستی هر پیامبر می باشد. فضل الرحمان به دلیل همین نظریاتش، تکفیر شد و از جامعه اسلامی پاکستان طرد گردید. محمّد آرکون نیز در باب تفکیک «دین» از «معرفت دینی» سخنان مبسوطی دارد، از جمله می گوید که از داوری و ارزش گذاری میان عقاید دینی و مذهبی باید پرهیز کرد.(19)

آقای دکتر عبدالکریم سروش که قبلاً کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» خود را با اقتباس کاملی از دیدگاه های هرمنیوتیکی شلایرماخر و... و نیز مباحث زبانی نئوپوزتیویستی ارائه داده بود، در کتاب «صراط های مستقیم» خویش، سعی نموده دیدگاه جان هیک را به نوعی در ایران بومی سازی کند. لذا آن را به فارسی برگرداند و کوشید مثال هایی از شعر و قرآن و عرفان، برای آن دست و پا کند و در این کار، از تجربیّات «محمد آرکون» و «فضل الرّحمان»، کمال استفاده را برده است. از هنگامی که آقای سروش، کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت، خویش را چاپ نمود (سال 1370) و در همان کتاب، تا حدودی مبانی و ادله کثرت گرایی را مطرح ساخت و سپس کتاب «صراط های مستقیم»، خویش را از چاپ خارج نمود، فرهیخته گان و اسلام شناسان زمان شناس «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» به خوبی دانستند که «کثرت گرایی دینی» و مباحثی از این قبیل به مثابه نوعی تعرّض از خارج جهان اسلام به ساحت عقیدتی مسلمین می باشد که لازم است کاملاً شناسایی و نقد شود. لذا وظیفه خود دانستند هر چه بیش تر معارف قرآن را توضیح داده و امتیاز «وحی» را از گفته ها و خیالات بشری خودسرانه آشکار کنند.

در این راستا، یکی از استادان، لوازم فلسفی و کلامی کثرت گرایی را نقد و تحلیل نمود، اندیشمند دیگری زمینه های عقیدتی و اجتماعی آن را تبیین نمود. فرزانه دیگری نگاهی درون دینی به «کثرت گرایی دینی» انداخت و هر کدام از عزیزان از زاویه ای به نقد و تحلیل آن پرداختند.

به نظر می رسد، اگر چه استادان بزرگوار قدم های بلندی در نقد و تحلیل رویکرد فوق برداشته اند ولی کافی نیست و باید تحقیقات و پژوهش های جامعی پیرامون موضوع فوق صورت گیرد. لذا در این تحقیق کوشش شده است، قدمی هر چند کوتاه در این راستا برداشته شود.

··· پی نوشت ها

1 حسن رحیم پور ازغدی، «دوازده تبصره بر پلورالیزم دینی»، کتاب نقد، فصلنامه انتقادی، فلسفی، فرهنگی شماره 4، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر تهران، پاییز 1376، ص 2

2Oxford Elementary ،چ اوّل،نشر استاندارد،تهران، 1376.

3 محمدرضا باطنی، فرهنگ معاصر انگلیسی به فارسی، چاپ هفتم، واحد پژوهش فرهنگ معاصر، تهران، 1375

4 ر.ک: فرهنگ کوچک انگلیسی به فارسی حییم

5 الی8 محمدتقی مصباح، گزاره اول، (استاد مصباح و پلورالیزم دینی)، پیشین، ص 336 334 / ص 338 / 342 / ص 339

9 هادی صادقی، پلورالیسم، ص 13

10 حسن رحیم پور ازغدی، پیشین، ص 75

11 رساله پولس رسولان به قرنتیان، چاپ اول، ص 37

12و13 یحیی یثربی،«مدارابدون شک»،پیشین، ص 53 / ص 52

14سیدامیراکرمی،«نردبان های آسمان»،صراط های مستقیم،ص214

15 محمدتقی مصباح، پیشین، ص 334

16 حمیدپارسانیا،«زمینه های عقیدتی واجتماعی پلورالیسم»،ص 56

17و18 محمد لگنهاوزن، «مفهوم نبوت را خراب نکنید»، همان، ص 26 و 25 / ص 15

19 حسن رحیم پور ازغدی، «قرائتی شفاف از پلورالیزم دینی»، ص 77 و 76 و 8 و 4

 


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی