ماهان شبکه ایرانیان

تازه های میراث / نگاهی به تاریخ عالم آرای امینی

تاریخ عالم آرای امینی در بردارنده رویدادهای دوران حکومت سلطان یعقوب اَق قویونلو است، مؤلف کتاب خود را دنباله تاریخ دیاربکریه ابوبکر طهرانی محسوب کرده

چکیده

تاریخ عالم آرای امینی در بردارنده رویدادهای دوران حکومت سلطان یعقوب اَق قویونلو است، مؤلف کتاب خود را دنباله تاریخ دیاربکریه ابوبکر طهرانی محسوب کرده. فضل اللّه بن روزبهان خنجی اصفهانی یک عالم مورّخ بود و دلبستگی های شدید مذهبی اش او را بر آن داشت تا از سبک رایج مورّخان وقایع نگار پیروی نکند. وی بسیاری از جزئیات رویدادها را که از نظر او «بی اذن شرعی» صورت گرفته بودند، در کتاب خود منعکس نساخت. در یک ارزیابی عمومی تاریخ عالم آرای امینی را می توان آخرین نماینده تاریخ نویسی دوران گذار از سنت تاریخ نویسی غربی ایران به دوران صفویه ارزیابی کرد.

به رغم اهمیت تحولات سیاسی و فرهنگی ایران در دوره فرمانروایی آق قویونلوها در نیمه دوم سده نهم هجری قمری، شمار متون و منابع اصلی مربوط به این دوران فراوان نیستند و همه آنچه که تاکنون شناسایی شده اند، هنوز به صورت انتقادی نشر نیافته اند. در میان این منابع، تاریخ عالم آرای امینی نوشته فضل الله بن روزبهان خنجی، متنی پراهمیت به شمار می رود که اینک با نشر آن توسط مرکز نشر میراث مکتوب که وظیفه دشوار احیای متون کهن را وجهه همت خویش ساخته است، پژوهشگران تحولات تاریخی ایران به منبعی سرشار از اطلاعات مربوط به این دوران دسترسی پیدا کرده اند.

پیش از شروع دوران جدید تاریخ نویسی در ایران و از همه مهمتر کوشش برای تصحیح انتقادی متون توسط دانشمندان ایرانی و پاره ای از ایرانشناسان غیر ایرانی، مورخان ایرانی البته از وجود تاریخ عالم آرای امینی آگاهی داشتند و در آثار خویش از دوره صفویه به بعد، از آن بهره می بردند. حتی با اینکه در دوره صفویه، روزبهان خنجی به دلیل دیدگاههای ضد صفوی خویش، مورخی مورد قبول به شمار نمی رفت، خواص جامعه و مورخان این دوره از اثر او استفاده می کردند که نمونه روشن آن حسن روملو است. به نظر می آید شیوه تألیف و حتی عنوان کتاب خنجی اصفهانی بر مورخان عهد صفویه تأثیر گذاشته بود. اگر به عنوان چندین متن تاریخی مهم عهد صفوی مخصوصا اثر اسکندر بیگ منشی توجه شود، این مطلب شاید تأیید شود.

با این همه در دوره جدید تاریخ نویسی در ایران، متن تاریخ عالم آرای امینی در زمره اولین متونی نبود که سخت مورد توجه پژوهشگران و مصححان قرار گرفته باشد. در حوزه عمومی ایرانشناسی، شاید برای نخستین بار این متن از طریق معرفی آن در فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه ملی پاریس در سال 1905 م. به پژوهشگران معرفی شد.1 پس از آن ولادیمیر مینورسکی با استفاده از نسخه پاریس و نیز نسخه ای که بعدها هلموت ریتر عکس آن را از استانبول به آلمان فرستاد2، خلاصه ای از تاریخ عالم آرای امینی را به زبان انگلیسی منتشر کرد.3

تا چند سال پیش بیشتر ارجاعات به عالم آرای امینی در پژوهشهای تاریخی، به همین ترجمه خلاصه مینورسکی بود. سپس جان وودز متخصص تاریخ دوره تیموریان و ترکمانان به تصحیح و نشر آن اقدام کرد. وودز که در دهه شصت میلادی دانشجوی دکتری در دانشگاه تهران بود، از همان سالها در اندیشه پژوهش درباره تاریخ عالم آرای امینی برآمده بود. این عزم برای چندین سال به تأخیر افتاد اما او سرانجام کتاب را تصحیح و آن را در سال 1992 م. در انگلستان و توسط همان ناشری به چاپ رساند که خلاصه انگلیسی مینورسکی را در سال 1957 م. نشر داده بود.4

متن عالم آرای امینی درایران، برای نخستین بار چند سال پیش توسط دکتر مسعود شرقی تصحیح و چاپ شد.5 سپس متن مصحَح این کتاب توسط مرکز نشر میراث مکتوب به چاپ رسید که در مقایسه با چاپهای پیشین واجد ویژگیها و امتیازات و گاه نواقصی است.6

محتوای تاریخ عالم آرای امینی عمدتا دربردارنده شرح رویدادهای دوران فرمانروایی سلطان یعقوب آق قویونلو است و دوره دوازده ساله حکومت او را دربر می گیرد. امّا یک خلاء اساسی در آن رویدادهای سالهای 890 886 ه . ق است. او پس از ذکر مقدمات در کتاب خویش و چگونگی روی کار آمدن سلطان یعقوب و ذکر درگیریهای اولیه او با مدعیان قدرت و بدون اشاره صریح به تاریخ بسیاری از رویدادها، به طور مشخص از نیمه های کتاب به بعد وقایع را بر اساس ذکر سال رویداد در عنوان هر فصل می آورد. دوران یاد شده از لحاظ فرهنگی پر اهمیت بود اما در عین حال این عصر از دیدگاه سیاسی نیز به مثابه گذار از حکومت آق قویونلوها به دوره ظهور دولت صفوی نیز به شمار می رود. همین جریان به صورت دیدگاه دشمنانه خنجی نسبت به صفویان در متن کتاب روایت شده است.

خنجی اصفهانی کتاب خویش را دنباله تاریخ دیار بکریه تألیف ابوبکر طهرانی به شمار آورده است. او ضمن اشاره به اینکه وقایع مربوط به دوران اوزون حسن در اثر طهرانی ذکر شده، می نویسد که لزومی به تکرار آن مطالب ندیده است.7 با این همه در دیباچه ای طولانی مقدمات وقایع این دوران را آورده است. از لحاظ سبک تألیف، خنجی در اثر خویش به جهانگشای جوینی نظر داشته است. این دو موضوع هر دو اهمیت دارند زیرا اثر خنجی و طهرانی نشانه ظهور دوباره جریان تاریخ نویسی در غرب ایران است که سرانجام و در عهد صفویان جایگزین مکتب ماوراءالنهر و خراسان شد.

افزون بر تاریخ دیاربکریه، شماری از آثار مربوط به دوره ترکمانان چاپ و در دسترس پژوهشگران قرار گرفته اند. مهمترین وقایع نگاریهای مربوط به این دوران شامل تاریخ محلی بغداد اثر عبدالله بن فتح الله به نام تاریخ غیاثی8، مجلد تاریخ تیموریان و ترکمانان اثر حسن روملو که وقایع سالهای 807 تا 899 را دربر دارد، آثار شرح حال نگاری و محلی مانند اثر حافظ حسین کربلایی به نام روضات الجنات و جنات الجنان و نیز اثر محی گلشنی به نام مناقب ابراهیمی گلشنی9 هستند که اطلاعات پژوهشگران را درباره تاریخ تبریز و وقایع دوران سلطان یعقوب افزایش می دهند. جز آثار یاد شده، شماری از آثار آرشیوی شامل اسناد مربوط به این دوره توسط حسین مدرسی طباطبایی به نام فرمانهای ترکمانان قرا قویونلو و آق قویونلو و اثر فکتی با عنوان مقدمه ای بر پالئوگرافی ایرانی و نیز بررسی مربوط به سکه های این دوره اثر سیدجمال ترابی طباطبایی با نام سکه های آق قویونلو و مبانی وحدت حکومتی صفویه در ایران، نشر یافته اند.10 پژوهشهای بوسه و رویمر و همچنین تحقیقات فاروق سومر را هم باید به آنها افزود. تاریخ عالم آرای امینی این مجموعه از منابع مربوط به این دوران را تقریبا کامل می کند.

درباره تأثیر تاریخ عالم آرای امینی بر تاریخ نگاری عصر صفوی و استفاده مورخان این عهد از آن می توان به دو مورد مشخص اشاره کرد. روملو در اثر خویش مربوط به دوره ترکمانان از آن بهره برده است، مخصوصا درباره شکست یاش بک، امیر مملوکی مصر. و این مطلب قابل توجه است که با نسخه فاتح و پاریس متن البته تفاوتهایی دارد. در بقیه موارد او به کوتاهی به اخبار مندرج در آن اشاره می کند. از سوی دیگر به نظر می آید بوداق منشی در جواهر الاخبار به آن توجه داشته است.

جواهر الاخبار تاریخی عمومی است که تاکنون بخش مربوط به صفویه آن نشر یافته است. گر چه می توان گمان برد که منشی قزوینی مطالبی را نیز احتمالاً از طریق پدر بزرگ مادری خویش، خواجه روح الله گرفته است که وزیر سلیمان بیگ بیجن از امرای بایسنغر بوده.11

محتوای تاریخ عالم آرای امینی در سه بخش عمده قابل بررسی است:

الف) دیدگاههای او درباره تاریخ و تاریخ نویسی.

ب) شرح رویدادهای دوران فرمانروایی آق قویونلوها با تأکید بر دوره سلطان یعقوب.

ج) گزارش رویدادهای مربوط به خانقاه اردبیل و تکاپوهای اولیه شیوخ آن جنید و حیدر.

* * *

الف) یکی از بخشهای قابل توجه کتاب، فصل مربوط به «بیان رتبت علم تاریخ و فواید آن و اجمال ذکر مورخان و اختلاف مقاصد ایشان و اشارت به خصایص و مزایای تاریخ عالم آرای» است.12 در این فصل خنجی می کوشد شأن علم تاریخ را در میان علوم اسلامی نشان دهد. او استدلال می کند که چون «انبیاء مأمور بوده اند بدانکه امم را تذکیر نمایند به وقایع و حوادث امم سالفه، پس علم به وقایع امم سالفه و حوادث ماضیه که عبارت از علم تاریخ و قصص است از جمله علومی باشد که در تذکیر امت ضروری است». (ص 78)

از دید او فهم بعضی از آیات قرآن و «فهم حقیقت معنی آن آیت به دانستن علم تاریخ موقوف خواهد بود. پس در فهم بعض آیات قرآن، به علم تاریخ و قصص محتاج الیه باشد و هر چه در فهم معانی کتاب محتاج الیه باشد، تعلیم آن از فروض کفایات خواهد بود».(همانجا)

سپس او طرحی درباره فواید علم تاریخ عرضه می کند. این مطلب قابل توجه است زیرا به نظر می رسد که خنجی از یک الگوی پیشینی در این زمینه بهره برده است. گر چه او هیچ اشاره ای به این پیشینه نکرده است. در تاریخ نویسی ایرانی در دوره پیش از خنجی، بیهقی در تاریخ مسعودی بحثی درباره علم تاریخ و ویژگیها و شرایط مورخ و فواید آن آورده بود. اما شاید نخستین مورخی که به شیوه ای منظم در این باره سخن گفت، ابن فندق در کتاب تاریخ بیهق بود که مشخصا درباره تاریخ و فواید آن فصلی را در کتاب خویش درج کرد.13 از سوی دیگر می دانیم که خنجی مدتی را نزد سخاوی آموزش دید و سخاوی از عالمانی بود که رساله های مشهوری درباره فواید و اهمیت تارخ نوشت.14 در سده نهم هجری قمری حافظ ابرو نیز فصلی درباره فواید علم تاریخ نوشت و میرخواند نیز در تاریخ روضة الصفا به همین موضوع توجه داشت. بنابراین دور نیست که خنجی تحت تأثیر این زمینه به بحث درباره فواید علم تاریخ پرداخته باشد. گر چه به نظر می آید در آنچه که به دسته بندی مورخان و آثار آنها پیوند می یابد، او احتمالاً تحت تأثیر سخاوی بوده است.

خنجی برای علم تاریخ هشت فایده بر می شمارد که عبارتند از:

1. فایده نسبت به ارباب معرفت و حال

2. فایده نسبت با ارباب علم و استدلال

3. فایده نسبت با اهل هر طبقه (مفسران، قُرّاء، محدثان، فقهاء، حکماء، اطباء، منشیان، شعرا)

4. فایده نسبت با سلاطین و حکام

5. فایده نسبت به امرای حرب و ارباب شمشیر

6. فایده نسبت با امین ملک و مال و وزیر صاحب تدبیر

7. فایده نسبت با مجرّدان و ارباب انتباه

8. فایده نسبت به عامه مردمان. در فقره اخیر خنجی معقتد است که عموم مردم با خواندن تاریخ پی خواهند برد که آدمیان فقیر و غنی می شوند، حزن به فرح و به عکس تبدیل می شود و بنابراین متنبه می شوند. (ص 83) سپس می نویسد که «به هر حال تکرّر مشاهده اطوار سابقیان که ثمره علم تاریخ است، جمیع طوایف را فایده می دهد». (همانجا)

پس از شرح فواید تاریخ، خنجی هشت گروه از مورخان را معرفی می کند. تقسیم او در این زمینه بر اساس موضوع کار هر مورخ است. این هشت گروه عبارتند از: 1. مورخانِ تاریخ عالم 2. قصص الانبیاء نویسان 3. سیره نویسان و نویسندگان صحاح 4. سیره صحابه نویسان 5. حولیات نویسان از هجرت به بعد مانند عزالدین علی بن اثیر 6. وفیات نویسان 7. طبقات نویسان 8. نویسندگان شرح حال سلاطین. که خود به دو گروه تقسیم شده اند:

الف) مورخانی که ضمن احوال یک دولت به بقیه ملوک هم اشاره دارند مانند عطاملک جوینی.

ب) مورخانی که شرح حال یک سلطان را آورده اند مانند معینی و شرف الدین علی یزدی در ظفرنامه.

خنجی می نویسد که او در زمره مورخان گروه اخیر قرار می گیرد. (ص 88) به نظر می رسد خنجی در تألیف خویش نگاهی جدی اما منتقدانه به تاریخ جهانگشای جوینی داشته است و این تأثیر حتی در نامگذاری کتاب او نیز دیده می شود. او خود می نویسد که کتابش را در ازای تاریخ جهانگشای جوینی نوشته است. دیدگاه خنجی درباره مغولان و چنگیزخان منتقدانه است و آنان را به خونریزی و ستمکاری می شناساند و به همین دلیل می گوید «اسم جهان گشای، آن تاریخ را به مناسبت آن است که چنگیزخان در عالم دست بر جهان گشایی گشود، این تاریخ به تاریخ عالم آرای امینی موسوم می گردد به مناسبت آنکه حضرت اعلی یعقوب خانی به جهان روی به عالم آرایی نمود.»(ص 88)

خنجی برای اثر خویش هفت امتیاز بر شمرده است که در عین حال نشان از روش و بینش او در تاریخ نویسی نیز دارند:

1. داشتن حسن مطلع و بسط دیباچه

2. «احتراز از ذکر اموری که در شریعت غیر مرضی و مشکور است. مثل بسط در اوصاف خمور مزامیر و مبالغه در انهماک جماعتی که احوال ایشان گزارش می یابد در موجبات حد و تعزیر. چنانچه سطوح صحایف اکثر تواریخ مورخان از خبث این نوع حدث ملوث است و تاریخ وصّاف را... از این جهت کتاب خمریات می توان گفت... در بعضی مواقع تاریخ تیموری در این معنی مبالغه تمام رفته...»(ص 89)

3. پرهیز از ذکر اعمال صاحب تاریخ که موافق شریعت نبوده است «یا لشکر به ناحیه ای فرستاده باشد و قتل و غارتی روی نموده که صاحب شرع آن را مرضی نفرموده، اصلاً در این کتاب مذکور نشد» از دید خنجی ذکر این گونه اعمال سبب تحریض دیگران بر قتل و نهب می شود تا «مال و حَرَم مردم را حلال خود دانند» (ص 90)

4. عرضه داستانها به صورتی که فهم آن آسان باشد و پرهیز از ذکر مطالب اضافی. در عین حال او به تاریخ جهانگشا انتقاد می کند که در آن با آوردن حکایات «در ربط حکایات اختلال» ایجاد شده است. (ص 90)

5. پرهیز از ذکر اکاذیب حتی اگر «موجب زیادتی شوکت صاحب تاریخ باشد». و «جز خبری که از ثقات شنیده یا به دیده عیان دیده، در بیان نکشیده و در ادای حکایت از ذکر جزئیات امور که از اغراض و مقاصد تاریخی غالبا خالی است، اعراض واقع شده، مثل مبالغه در عَدّ افرادی که در صف قتال هر یک جایی ایستاده بودند، چه در غالب، این نوع بیانات از مقاصد تاریخیه خالی است».(ص 90)

6. نیاوردن اشعار دیگران و ذکر اشعار خود مؤلف. و فقط اشعاری که حین تألیف و «حالت تحریر مخیله آن را تصویر کرده» و کمتر به شعر دیگران استعانت جستن، حتی در این زمینه نیز می گوید که دیگران فقط یک نوع شعر ذکر می کنند و او از همه انواع شعر آورده، ضمن اینکه اشعاری که دیگران آورده اند «خوشمزه نیست» حال آنکه اشعار او «لطیف و نمکین است». (صص 91 90)

7. «آنکه اکثر فقرات این کتاب از لطافتی خالی نیست و کم فقره ای باشد که به صنعتی خالی نه. در مواقع خیال آنچه وارد شده، مخیّل و در مواضع گزارش مقال هر چه صادر گشته غیر مختل است». سپس اشاره می کند که در تألیف کتاب خویش از اشعار و کتابهای دیگر مورخان استفاده نکرده است.(ص 91)

چنین برمی آید که خنجی در تألیف خویش سخت تحت تأثیر پیشینه و موقعیت خود به عنوان یک عالم قرار داشته است. در واقع او مورخی متعارف نبود. او عالم مورخی بود که سخت به آموزه های مذهبی دلبستگی داشت و مخصوصا نظام خلافت اسلامی در کانون اندیشه و فعالیت او قرار داشت. همین دلبستگی باعث شده بود تا او یورش مغولان را و سپس برچیده شدن دستگاه خلافت را به مثابه مصیبتی عظیم برای جهان اسلام ارزیابی کند. از سوی دیگر بینش مذهبی او در گزارش رویدادهای عصر سلطان یعقوب نمایان می شود. او تصریح می کند که در تألیف خویش از گزارش اعمالی که «بی سبب و اذن شرعی» روی داده خودداری کرده است. این امر یکی از جنبه های متمایز تاریخ نویسی او را نشان می دهد. با این حال می توان گفت که همین دیدگاه سبب شده است تا پاره ای از جزئیات رویدادها که اینک برای بازسازی تاریخ این دوران ضرورت دارند، در تاریخ عالم آرای امینی درج نگردند. خنجی گر چه این رویه را به مثابه رویه ای عام در تاریخ نویسی مطرح می کند، اما روشن است که آن را بیشتر در آنچه مربوط به جامعه اسلامی بوده به کار بسته است. زیرا در گزارش «غزای گرجستان» که از دید او «مجاهده با کفار» تلقی شده است، او به جزئیات یورش به آن سرزمین اشاره می کند و می نویسد: «لشکر اسلام را بعد از فتح قلعه غنایم و سبایا فراوان حاصل آمد. خانه هر عادم بی چیز، پر غلام و کنیز شد و لطف حضرت اعلی طایفه علما را که در آن سفر مصاحب و ملازم بودند، به انعام جواری و اعطای سراری مخصوص ساخت».15

ب) از دیدگاه تاریخ ترکمانان آق قویونلو و رویدادهای مربوط به این دوران، عالم آرای امینی اثری بی همتا است. از آنجا که خنجی خود بسیاری از رویدادهای مربوط به این دوران را دیده بود، بنابراین جزئیاتی که عرضه می کند حائز اهمیت است. توصیفی که او از قلمرو سلطان یعقوب می آورد و آن را «از کنار آب فرات و ثغور روم و شام تا ساحل بحر عمان و جزایر هند و از باب الابواب شروان تا قرب مدینه طیبه که طول و عرض ممالک محروسه بود» ذکر می کند، قابل توجه است.16

او ضمن گزارش رویدادها پاره ای اسناد و مکاتبات سلطنتی و اداری را نیز در کتاب خویش آورده است. از این لحاظ او مورخی است که به اسناد دیوانی دسترسی داشته و از آنها در تألیف خویش استفاده کرده است. برای نمونه می توان به نامه سلطان حسین بایقرا به یعقوب سلطان17 و جواب این نامه که خنجی، خود آن را نوشته بود، اشاره کرد.18 در متن خنجی اطلاعات دست اولی درباره دوره فرمانروایی بایسنغر و سلطان یعقوب و گزارشهایی پر اهمیت درباره مشعشیعان عرضه شده است. از همه مهمتر گزارش خنجی درباره اصلاحات و اقدامات قاضی عیسی ساوجی، وزیر سلطان یعقوب است. خنجی البته به این اقدامات به دیده مثبت نگاه نکرده است و حتی می نویسد که کوشید تا قاضی عیسی را از این اقدامات که مخصوصا ناحیه عراق عجم و فارس را دربر می گرفت، بر حذر دارد. بدین منظور او با قاضی عیسی ملاقات کرد و دلایل مخالفت خویش را به اطلاع او رساند. استدلال خنجی نزد قاضی عیسی ساوجی این بود که محصلانی که به عراق و فارس اعزام شده بودند، از دید او نمی توانستند از بزرگان واشراف این مناطق چیزی بگیرند، زیرا «معظم ارباب عراق ترکان بزرگ چماق اند» پس محصلان مجبورند از «خرده ریزه رزق علمای کبار و مشایخ زاویه دار و غرغشه های انجو و مجهول المالک» مالیات بگیرند که از دید وی این کار ستم بر ضعیفان به شمار می رفت (ص 391). از پاسخی که قاضی عیسی به خنجی داد بر می آید که احتمالاً خنجی در اصرار خویش برای انجام نیافتن این اقدامات منافع شخصی و خانوادگی خویش را نیز در نظر داشته است. او در این مناطق و مخصوصا در فارس صاحب املاک و مستغلاتی بود.

ج) اهمیت تاریخ عالم آرای امینی برای پژوهشهای صفویه شناسی از دیر باز شناخته شده بود. چنانکه پیشتر اشاره شد هم مورخان عهد صفویه و هم پژوهشگران دوره جدید برای بررسی تکاپوهای خانقاه اردبیل و شیخ جنید و حیدر برای کسب قدرت و تحولات سیاسی و مذهبی این دوران به تاریخ عالم آرای امینی توجه داشته اند. وقایع مربوط به شیخ جنید و حیدر در این کتاب، در ذیل وقایع مربوط به دوران فرمانروایی سلطان یعقوب آق قویونلو آمده است. خنجی به این آخرین شیوخ خانقاه اردبیل بیشتر به مثابه خویشاوندان خاندان سلطنتی آق قویونلو توجه کرده است. با این همه مخصوصا موضوع طغیان شیخ حیدر و دعاوی او چنان اهمیتی داشته است که خنجی سه فصل از کتاب خویش را به آن و همچنین مشایخ اردبیل اختصاص داده است.

دیدگاه خنجی نسبت به خانقاه اردبیل و اولین شیوخ آن محترمانه و مؤدبانه است. از دید او «حظیره اولیای اردبیل همواره مأمن ارباب ولایت» بوده و شیخ صفی الدین «وحید آفاق» به شمار رفته است. این نکته قابل تأمل است که خنجی در ذکر احوال شیخ صفی الدین به نام اثر ابن بزاز اشاره ای نمی کند و می گوید «و از طایفه ثقات که کتب مؤلفه در سیرت آن طایفه به مطالعه شریف مشرف فرموده بودند، این بنده را اخبار نمودند» (ص 256) اما پس از آن فقط اشاره می کند که «در کتاب سیرتش منقول است» (ص 257) و احتمالاً از این مطلب روشن می شود که او به صفوة الصفا دسترسی داشته است.

روزبهان خنجی ستایشگر سلطنت آق قویونلوها است. بنابراین تکاپوهای شیخ حیدر را برنمی تابد. از دید او شیوخ خانقاه اردبیل تا صدرالدین موسی همچنان بر طریقت استوار بودند اما پس از او به دلیل اینکه صدرالدین «لقمه شبهه» سلطان الجایتو را خورد «لهذا اثر آن در اولاد او سرایت نموده، مآل امر بدان منتهی شد که خواستند فقر و خاکساری را به تخت مملکتداری بدل نمودن و از سریر مسکنت نزول کرده بر تخت سلطنت عروج کردن، بایستی ترک تاج گفته، تاجِ ترک گزیدندی»(ص 259) بنابراین شیخ جنید «سیرت اجداد را تغییر داد و مرغ وسواس در آشیانه خیالش بیضه هوای مملکتداری نهاد» (ص 260) خنجی پس از این به تلاشهای شیخ جنید و سپس شیخ حیدر اشاره می کند و ضمن اشاره های مکرر به لطف خاندان سلطنتی آق قویونلو به آنان، چگونگی فعالیت و سرنوشت آنان را گزارش می کند.

تاریخ عالم آرای امینی درباره شکل گیری نیروهای هوادار خانقاه اردبیل گرد شیخ جنید و حیدر منبعی پر ارزش به شمار می رود. امتیاز ویژه این متن مخصوصا درباره ترکیب این نیروها است. معمولاً در پژوهشهای صفویه شناسی به هنگام بررسی این نیروها که با عنوان عمومی قزلباشان شناخته می شوند، تأکید اصلی بر نیروهای ترکمان و مخصوصا ترکان آناتولی است. گر چه واقعیت تاریخی حضور مریدان ترکمانی خانقاه اردبیل در میان نیروهای اولیه شیوخ خانقاه قابل انکار نیست، با این همه به نظر می آید درباره میزان نقش و اهمیت آنان مبالغه ای جدی صورت گرفته است. این مبالغه تا آنجا است که برخی از پژوهشگران حتی «عناصر تعمیم دهنده مذهب شیعه در ایران [را] همان عناصر تشکیل دهنده دولت شیعی صفوی در بین ترکان قزلباش آناطولی» دانسته اند.19 فاروق سومر تأکید می کند که عناصر تشکیل دهنده و گسترش دهنده دولت صفوی «از آناطولی» بوده اند.20

سومر که سخت دلبسته برجسته کردن نقش ترکان آناطولی در تشکیل دولت صفوی است می گوید که بنابر گزارشهای مورخان، منشأ جغرافیایی قبایل و نقش دهقانان و چادر نشینان ترک در تشکیل دولت صفوی آشکار است. این عنصر ترک در زمان شیخ جنید شکل گرفت و در زمان فرزندش شیخ حیدر تشکیلات اساسی پیدا کرد. از دید او، اسماعیل با آمدن به آناطولی و قرار گرفتن در رأس این عناصر، دولت صفوی را بنیاد نهاد. دولت صفوی پس از شکل گیری مدتهای طولانی مخصوصا از نظر نیروی انسانی از آناطولی بهره می برد و توسعه دولت نیز تنها در سایه این عناصر عملی گردید.

واقعیت نادیده گرفته شده در بررسی فاروق سومر و دیگر پژوهشهایی که بر این نظریه تأکید می کنند، گزارشهای تاریخی و روند رویدادهای منجر به تشکیل دولت صفوی و گسترش بعدی آن است. سومر درست می گوید که عناصر قبایلی آناطولی در تشکیل دولت صفوی نقشی مهم داشته اند اما او در تأکید بر اینکه «تنها» این عناصر سبب ظهور این دولت بوده اند، گزافه گویی می کند. اگر دست کم به اطلاعات مندرج در تاریخ عالم آرای امینی که مورخی معاصر با آخرین شیوخ خانقاه اردبیل است توجه شود، نادرستی این نظریه آشکار می شود. حتی پیش از خنجی نیز منابع همزمان بر حضور طیف متنوعی از گروههای جمعیتی گرد خانقاه اردبیل تأکید می کنند، خنجی به هنگام بررسی دوره شیخ صفی الدین و به هنگام بحث درباره آوازه او به حضور چشمگیر تالشیان در گروه مریدان او اشاره می کند. تالشیان به عنوان قومی کهن و ایرانی از عناصر اصلی در تلاش های خانقاه اردبیل و سپس تکاپوهای شیوخ آن برای کسب قدرت سیاسی به شمار می رفتند. او می نویسد: «امرای ولایت طالش درگاه ولایت پناهش را پناه ساختند و کبرای مملکت روم به خدمتش سربرافراختند»21 اشاره خنجی به حضور این گروه ها نزد شیخ صفی الدین است. خنجی در دوران شیخ صدرالدین از حضور «سران سپاه طالش» و «مردم روم» در اردبیل (ص 258) و نیز در عهد شیخ حیدر به حضور «خلقی بسیار از مردم روم و طالش و سیاه کوه» در میان نیروهای او خبر می دهد. و حتی در شرح آخرین سفر جنگی شیخ حیدر به شروان می نویسد «چون به لب آب رسید، حشری بی شمار از کبود رختان طالش و تیره بختان سیاه کوه با او همراه و خلقی بی طهارت از تاریک روزان شاملو22 به امید غارت رو به راه کرده»23

اشاره خنجی به ترکیب این نیروها اهمیت دارد. «کبود رختان تالش» به عنوان یک گروه قومی ایرانی در زمره نیروهای اصلی خانقاه اردبیل حتی از زمان شیخ صفی الدین اردبیلی قرار داشتند و بعدها نیز حضور و همکاری آنان با صفویان گسترده تر شد و حتی پس از تشکیل دولت صفوی همچنان پر اهمیت و نیز مورد احترام باقی ماندند. حتی در منابع عثمانی نیز به حضور نیروهای تالش صریحا اشاره شده است.24 واقعیت این است که در پژوهشهای صفویه شناسی هنوز نقش و اهمیت نیروهای ایرانی خانقاه اردبیل در تشکیل دولت صفوی چنانکه شایسته است مورد بررسی قرار نگرفته است.

در یک ارزیابی عمومی تاریخ عالم آرای امینی را می توان آخرین نماینده تاریخ نویسی دوران گذار از سنت تاریخ نویسی پیش از صفویان به دوران فرمانروایی صفویان ارزیابی کرد. محتمل است که اگر این تغییر سیاسی و مخصوصا مذهبی صورت نمی گرفت، همان سنت ادامه می یافت. اما با ظهور صفویان، مکتب تاریخ نویسی هرات و نیز جریان تاریخ نویسی غرب ایران به آنان منتقل شد و دوره ای جدید در روش و بینش تاریخ نویسی ایرانی آغاز گشت.

پی نوشتها

1. E.Blochet. Manuscrits Persans de La Bibliotheques Nationale. 1(1905) NO. 473, P.296. ancien fonds 101. cited in: FadlÊlullaËh b. RuËzbihaËn KhunjiË-IsÊfahaËniË TaËriËkh-I A،ËLam-AËraË-yI AmiËniË. Persian text edited by John E.Woods . Royal Asiatic Society. 1992. P.×.

2. والتر هینتس در کتاب خویش که به نام تشکیل دولت ملی در ایران ترجمه شد از نسخه استانبول استفاده کرد. او می نویسد «پروفسور ریتر نسخه عکس این اثر را به لطف خود برای من تهیه کرد.»: والتر هینتس. تشکیل دولت ملی در ایران، حکومت آق قوینلو و ظهور دولت صفوی. ترجمه کیکاووس جهانداری. چاپ دوم. خوارزمی. تهران 1361. صص 92 191. فلیکس تائور، خاورشناس مشهور چک اسلواکی شرح نسخه کتابخانه فاتح استانبول را در فهرست خویش آورده است:

-F. Tauer. Les Manuscrits Persan Historiques des Bibliotheques de Stamboul. Teil III, in: Archiv Orientalni, Bd. iii, Nr.3, Dezember 1931 (Prag).P.481.

3. V.Minorsky. Persia in A.D. 1478-1490: an abridged translation of FadÊlullah b.RuËzbihaËn KhunJIË's TaËriËkh-i AËlam Ara-yI AmiËniË. Royal Asiatic Society Monographs. ××VI. London,1957.

4. فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی، تاریخ عالم آرای امینی، متن فارسی به تصحیح جان وودز. همراه با ترجمه مختصر متن به انگلیسی توسط ولادیمیر مینورسکی: ایران در سالهای 1490 1478 میلادی. (ترکمنیکا شماره 12) با تجدید نظر و تصحیح جان وودز. لندن. انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی در بریتانیای کبیر و ایرلند، 1992.

5. فضل الله بن روزبهان بن فضل الله الخنجی الاصفهانی. تاریخ عالم آرای امینی. به کوشش مسعود شرقی. چاپ اول. انتشارات خانواده. تهران 1379. چاپ کنونی تنها بر اساس یک نسخه از تاریخ عالم آرای امینی صورت گرفته که همان نسخه استانبول بوده است.

6. فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی. تاریخ عالم آرای امینی «شرح حکمرانی سلاطین آق قویونلو و ظهور صفویان». تصحیح محمد اکبر عشیق. چاپ اول. مرکز نشر میراث مکتوب. تهران 1382.

7. تاریخ عالم آرای امینی. به کوشش محمداکبر عشیق. ص 24.

8. چاپ شمید دومون. فرایبورگ 1970.

9. تصحیح تحسین یازیچی. آنکارا 1982.

10. TaËrIkh A،Ëlam AËraË-yI Amini. P, xi.

11. Ibid. P, ×ii.

12. تاریخ عالم آرای امینی. صص 92 77.

13. ابن فندق، ابوالحسن علی بن زید بیهقی. تاریخ بیهق با تصحیح و تعلیقات احمد بهمنیار. فروغی. تهران 1345.

14. مشهورترین رساله سخاوی در این باره اَلاِعلان بالتّوبیخ لِمَن ذَمَّ اهلَ التاریخ بود. ترجمه متن این رساله در این کتاب آمده است: فرانتس روزنتال. تاریخ تاریخ نگاری در اسلام. بخش دوم. ترجمه اسدالله آزاد. چاپ یکم. مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. مشهد 1368 صص 360 73.

15. تاریخ عالم آرای امینی. ص 216. چنین برمی آید که گزارش نحوه رفتار سپاهیان سلطان یعقوب در گرجستان از این دیدگاه، کاملاً مطابق با اذن شرع و در جهت مجاهده با کفار صورت گرفته بود و بنابراین شامل آن دیدگاه ویژه او درباره عدم تحریض بر سفک دماء و اعمال ناشایست نمی شد.

16. همان کتاب، ص 366. محدوده قلمرو آخرین تیموریان و ماوراءالنهر در این توصیف قرار نگرفته اند.

17. همان کتاب، صص 244 243.

18. صص 246 245.

19. فاروق سومر. نقش ترکان آناطولی در پیدایش دولت صفوی. مترجمان احسان اشراقی و محمدتقی امامی. چاپ یکم، نشر گستره. تهران 1371، ص 1.

20. همان کتاب، ص 1.

21. تاریخ عالم آرای امینی، ص 257.

22. والتر هینتس که از اثر خنجی در کتاب خویش استفاده کرده ضمن اشاره به حضور شاملوها در زمره نیروهای شیخ حیدر به نقل از خنجی می نویسد که وی آنان را «جماعتی ناپاک از راهزنان سیاه چهره» خوانده است. (تشکیل دولت ملی در ایران، ص 95) چنانکه پیدا است خنجی آنان را «تاریک روزان شاملو» خوانده و روشن نیست چگونه این تعبیر در ترجمه کتاب هینتس بدان صورت درآمده است.

همین جا اشاره به یک اشتباه که در تصحیح تاریخ عالم آرای امینی راه یافته ضروری است. هم وودز و هم عشیق در تصحیح خویش از این کتاب به یک مطلب مهم توجه نداشته اند. خنجی در وقایع سال 891 ق. می نویسد: «و در هنگامی که رایات همایون به جهت دفع شرر شرّ شیخ صدر اردبیلی... متوجه صوب آذربایجان بود» (ص 240) در زیرنویس شماره 3 همین صفحه به نقل از نسخه پاریس آمده است: «P صدر ندارد». در چاپ وودز (ص 243) این جمله به این صورت آمده: «... شرر شیخ اردبیلی» و در زیرنویس همین صفحه (شماره b) نوشته شده است: «ف: شیخ صدر». روشن است که هر دو مصحح محترم اشتباها نام «حیدر» را «صدر». خوانده اند زیرا در این سال و پس از آن شیخ خانقاه، حیدر بود.

23. تاریخ عالم آرای امینی، ص 274.

24. فیروز منصوری در بررسی خود به «کبود رختان» تالش و جایگاه آنان در تشکیلات نظامی و اداری صفویه اشاره کرده و شاید بتوان گفت او نخستین پژوهشگری است که مخصوصا با استفاده از اثر خنجی و منابع عثمانی به این موضوع توجه کرده است: نگاه کنید به: فیروز منصوری «تشکیلات نظامی خانقاه اردبیل طوایف ترک آناطولی در خدمت صفویه» در: مطالعاتی درباره تاریخ و زبان و فرهنگ آذربایجان، چاپ اول مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران 1379، صص 67 51 .


*. عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان