ماهان شبکه ایرانیان

اعتیاد

اعتیاد به مواد مخدّر یکی از شایع ترین آسیب های اجتماعی جهان معاصر و از جمله ایران است، به گونه ای که اگر ادعا شود اعتیاد به مواد مخدّر یکی از بحران های اصلی دنیای کنونی است و به صورت یک معضل جهانی روز درآمده، اغراقی صورت نگرفته است.

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

علل و پیامدهای اجتماعی

اهمیت و ضرورت بررسی معضل اعتیاد

اعتیاد به مواد مخدّر یکی از شایع ترین آسیب های اجتماعی جهان معاصر و از جمله ایران است، به گونه ای که اگر ادعا شود اعتیاد به مواد مخدّر یکی از بحران های اصلی دنیای کنونی است و به صورت یک معضل جهانی روز درآمده، اغراقی صورت نگرفته است.

مسأله به قدری واضح است که همه مسؤولان و متخصصان مبارزه با اعتیاد بر این ادعا توافق دارند. دکتر کلمن، پزشک و نویسنده انگلیسی، در این باره می نویسد: «نسل حاضر بیش از هر نسل دیگر در تاریخ بشریت، زندگی خود را زهرآگین و مسموم نموده است(1)

وسعت مصرف این مواد سمّی در عصر اخیر، به اندازه ای است که یکی از سم شناسان معروف دنیا به نام لودوینگ معتقد است: «اگر غذا را مستثنا کنیم، هیچ ماده ای در روی زمین نیست که به اندازه مواد مخدّر این چنین آسان وارد زندگی ملت ها شده باشد(2)

مصرف مواد مخدّر با توجه به آمار و ارقام موجود، به ویژه از سوی نسل جوان، به حدّی است که شنیدن آن برای هر انسان منصف و با وجدانی دردناک و آزاردهنده است. بی اعتنا بودن نسبت به این معضل اجتماعی به یقین آسیب های جبران ناپذیر و پیامدهای ویران گری برای خانواده ها، کشورها و جامعه جهانی به دنبال خواهد داشت.بنابراین، هر یک از ما به عنوان عضوی از این جامعه، وظیفه داریم در راه مقابله با این مشکل اجتماعی و بیماری قرن، به طور جدّی وارد میدان شویم و در حدّ توان خود گامی برداریم.

دکتر ویلیام بولین، مدیر آموزشکده جلوگیری از سوء مصرف مواد مخدّر در امریکا می گوید: «بیش از یک چهارم مرگ ومیرها در امریکا زودرس و ناشی از اعتیاد به یکی از مواد مخدّر می باشد؛ چنان که مصرف این مواد سالانه جان یک میلیون امریکایی را می گیرد(3)

آمارها نشان می دهند که امروزه 218 میلیون نفر معتاد در سطح دنیا وجود دارند(4) و در ایران، بیش از دو میلیون نفر بدان مبتلا شده اند. با اندکی تأمّل، در آمار معتادان در ایران، به خوبی روشن می شود که تعداد افراد درگیر با این مشکل به مراتب، از این بیش ترند؛ زیرا اگر هر یک از این معتادان دارای 5 نفر از بستگان درجه اول باشند که شامل پدر، مادر، برادر، همسر و فرزند است، در نتیجه قریب 12 میلیون نفر از این آسیب اجتماعی رنج می برند. این افراد درگیر با مسأله اعتیاد کسانی هستند که یا در صدد معرفی معتاد به مراکز بازپروری و یا جلب رضایت طلب کاری و شاکیانی هستند که اموالشان توسط این افراد مورد سرقت قرار گرفته است یا در حال سرکشی به زندان ها یا مراجعه به مراکز قضایی برای طلاق و متارکه اند.

هزینه اقتصادی، که از سوی دولت برای مقابله با این معضل اجتماعی پرداخت می گردد، میزان قابل توجهی است. دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدّر بودجه اختصاص داده شده به این ستاد را در سال جاری 600 میلیارد ریال اعلام کرده که نسبت به سال گذشته سه برابر شده است.(5)

طبق براوردهای صورت گرفته، خسارت های اقتصادی ناشی از سوء مصرف و قاچاق مواد مخدّر در ایران، براساس محاسبه ای که در سال 1373 صورت گرفته، بالغ بر 480 میلیارد تومان است که این میزان در هر سال رو به افزایش است. این رقم در حال حاضر، بیش از 700 میلیارد تومان در سال تخمین زده می شود. این مقدار تنها شامل هزینه های قابل محاسبه از قبیل دستگیری ها، رزمایش ها، محاکمه ها، نگه داری و هزینه های بازپروری معتادان، هزینه های انسداد مرزها و مانند آن می باشد.(6)

در حالی که اگر بخواهیم همه هزینه های جانبی آن را حساب کنیم و بر مقدار قبلی بیفزاییم، میزان هزینه به مراتب بیش تر می شود؛ چنان که رئیس سازمان بهزیستی کشور می گوید: «معتادان سالانه 2700 تا 3300 میلیارد تومان به اقتصاد کشور لطمه می زنند(7)

همچنین هزینه مصرف مواد مخدّر توسط معتادان در ایران، مقدار قابل توجهی است؛ زیرا اگر هزینه آن را برای هر معتاد تا 300 تومان تخمین بزنیم و آن را در تعداد معتادان یعنی دو میلیون نفر ضرب کنیم، رقم بسیار بالایی به دست می آید و این به معنای دود کردن و به هدر دادن بخش عظیمی از سرمایه مادی و قدرت اقتصادی این مملکت است، در صورتی که با این مقدار سرمایه، سالانه می توان کارهای زیادی در زمینه احداث مدرسه، دانشگاه، بیمارستان و همچنین ایجاد اشتغال و آبادانی این مرز و بوم انجام داد.

قابل توجه است که این مقدار هزینه فقط مربوط به بخش هزینه مادی مسأله اعتیاد است، در حالی که بخش مهم تر آن از دست دادن سرمایه های انسانی است؛ افرادی که می توانند نیرو و توان خویش را در جهت عمران و پیشرفت کشور به کار گیرند و در سازندگی آن سهم بسزایی داشته باشند. از میان نیروهای مخلص و فداکار مبارزه با مواد مخدّر، تاکنون 3300 نفر به شهادت رسیده اند.(8) (در تاریخ 11/4/77 قریب سه سال قبل یادبود قریب 2500 شهید امر مبارزه با قاچاق به همراه امحاء 5 تن انواع مواد مخدّر برگزار گردید.) به علاوه، چند برابر این میزان، زخمی و معلول داشته ایم. امروزه بخش معظم زندانیان کشور ما را مجرمان مواد مخدّر تشکیل می دهد. آمارها نشان می دهند که قریب 60% از فضای زندان های کشور ما را معتادان و مجرمان مرتبط با مواد مخدّر اشغال کرده اند. در نتیجه، فضای کافی برای سایر مجرمان از قبیل قاتلان، سارقان، افرار شرور و سایر هنجارشکنان وجود ندارد. این مسأله می تواند سبب ناامنی و ایجاد رعب و وحشت در جامعه شود.(9) براساس اظهارنظر دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدّر، تنها در سال 1379، 300 هزار نفر در ارتباط با مواد مخدّر دست گیر شده اند که این رقم در سال گذشته به 390 هزار نفر رسیده است.(10) مطابق آماری که توسط مسؤولین مربوطه نسبت به سطح کل ایران یا نسبت به بعضی از شهرهای ایران بیان شده، از بین تمام جرایم اعلام شده، اعتیاد در صدر قرار دارد. یکی از مسؤولان سازمان زندان ها در این باره می گوید: «از 162 هزار زندانی موجود در زندان های کشور، 92500 نفر مربوط به جرایم اعتیاد و مواد مخدّر است(11)

همچنین فرمانده نیروی انتظامی همدان تعداد دست گیرشدگان مرتبط با مواد مخدّر را در سال 1380، 11871 نفر اعلام کرده است.(12)

یکی از شاخص هایی که می توان برای شناخت فراوانی یک جرم در یک جامعه از آن استفاده کرد، آمار مربوط به زندانیان در ارتباط با آن جرم است. همان گونه که از آمار قبلی استفاده می شود، بیش از نیمی از جرایم در سطح کشور ما مربوط به مواد مخدّر می باشد. اگر طبق آمار موجود از بعضی شهرها، سرقت را از بین جرایم دیگر از جهت فراوانی در رتبه دوم قرار دهیم، اختلاف فاحشی بین فروانی جرم مواد مخدّر و سرقت مشاهده می کنیم.

جدول های یک تا چهار به خوبی این ادعا را ثابت می کنند:

اطلاعات به دست آمده از جرایم 5 ساله (72، 73، 74، 75، 76) در زندان های استان بوشهر، نشان می دهند علی رغم وجود نوسان و تغییراتی در میزان جرایم، همه آن ها به طور نسبی، طی سال های 72 تا 76 افزایش یافته اند، اما در مورد جرایم مواد مخدّر، این افزایش چشم گیر بوده و بدون تغییر، سال به سال زیادتر شده اند. محاسبات نشان می دهند که 5/23 درصد از آمار جرایم 5 ساله استان، مربوط به جرم مواد مخدّر است؛ یعنی تقریبا از هر 4 نفر زندانی، جرم یکی از آن ها مواد مخدّر است و با بررسی اطلاعات به دست آمده درباره دامنه سنّی زندانیان، معلوم می شود به طور نسبی، متوسط 85 درصد مجرمان، زیر 45 سال سن دارند و فقط 15 درصد آن ها دارای بالای 45 سال سن می باشند.(13) این نسبت در جدول شماره 4 قابل مشاهده است.

همچنین براساس آمار ارائه شده توسط معاونت طرح و برنامه و بودجه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، مجموع انواع مواد مخدّر کشف شده توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در استان های کشور در سال 1370 (39762 کیلوگرم) و در سال 1371 (65942 کیلوگرم) و در سال 1372 (90103 کیلوگرم) بوده است که در نمودار زیر به تصویر کشیده شده است.

همان گونه که مشاهده می شود، نسبت میزان کشف برخی از این مواد از سال 1370 تا سال 1372 تقریبا دو برابر شده است که این امر نیز می تواند افزایش چشم گیر استعمال و خرید و فروش این مواد را در جامعه ایران نشان دهد.(14)

نکته قابل تأمّل این که جرم مواد مخدّر با جرایم دیگر مثل سرقت، قتل و شرارت تفاوت اساسی دارد و همین تفاوت موجب می شود که به درستی نتوان میزان واقعی فراوانی اعتیاد را همانند فراوانی جرایم دیگر در آمار و ارقام منعکس نمود. از این رو، همیشه آمار اعلام شده کم تر از آمار واقعی و موجود در جامعه است. تفاوت در این است که قربانیان اعتیاد مانند خود معتاد، همسر، فرزندان و حتی بستگان نزدیک وی کم تر راضی می شوند که معتاد به نیروی انتظامی معرفی شود، در حالی که قربانیان جرایم دیگر با تمام توان، تلاش می کنند تا مجرم را شناسایی کرده، او را به نیروی انتظامی معرفی کنند تا بتوانند ضرر و زیان حاصل از آن جرم را از مجرم دریافت نمایند و همین امر دلالت می کند که فراوانی جرم مواد مخدّر در سطح جامعه در واقع امر، به مراتب بیش تر از فراوانی سایر جرم هاست.

از سوی دیگر، مصرف نادرست مواد مخدّر توسط معتادان و عدم رعایت مسائل بهداشتی توسط آن ها و استفاده از سرنگ های مشترک و آلوده منشأ بروز انواع بیماری های مسری از قبیل ایدز، سل، هیپاتیت و مانند آن در بین آنان و اعضای خانواده شان و بلکه در کل جامعه گردیده و موجب به خطر انداختن سلامت همه افراد شده است.

بنابراین، روشن می شود که اعتیاد به مواد مخدّر یک آسیب اجتماعی است که افراد زیادی از جامعه ما را آلوده کرده و با شتاب چشم گیری در حال پیش روی است و در این پیش روی، هر یک از مرزهای سن، جنس و شغل و طبقه را در هم شکسته، افرادشان را قربانی خویش کرده است.

تعریف «اعتیاد»

واژه «اعتیاد»، که در لغت به معنای عادت کردن یا خوی کردن به چیزی آمده(15)، تعاریف زیادی از سوی دانشمندان یا سازمان ها در مورد آن ذکر شده است. یکی از کامل ترین آن ها تعریفی است که کارشناسان تشخیص داروهای اعتیادآور سازمان ملل متحد در سال 1950 بر آن توافق کرده اند و آن عبارت است از: مسمومیت حاد یا مزمنی که به حال شخص یا اجتماع زیان بخش بوده، از طریق استعمال داروی طبیعی یا صنعتی ایجاد می شود و دارای ویژگی های ذیل است:

1. وجود یک تمایل و نیاز شدید به ادامه استعمال دارو و به دست آوردن آن از هر طریقی که ممکن باشد؛

2. وجود یک علاقه شدید به ازدیاد مداوم میزان مصرف دارو؛

3. وجود وابستگی روانی و جسمانی به آثار دارو، به طوری که در اثر عدم دست رسی به آن، علایم وابستگی روانی و جسمانی در فرد معتاد هویدا می شود.(16)

براساس این تعریف، «معتاد» به کسی گفته می شود که در اثر استعمال مداوم دارو، بدنش مقاومت پیدا کرده و در نتیجه، اگر مصرف کننده بخواهد همان اثرات قبلی مصرف دارو را داشته باشد، باید مقدار بیش تری از آن ماده را مصرف کند و در صورت محرومیت از آن، اختلالات روانی و فیزیکی در او ایجاد می شود.

تاریخچه استعمال مواد مخدّر

آشنایی انسان با خشخاش قدمت دیرینه ای دارد؛ و به سال های نخستین تاریخ تشکیل حیات اجتماعی برمی گردد که آن را استعمال می کرده است. لوحه های گلی به جای مانده از سومریان، که حدود 5 هزار سال قبل از میلاد در بین النهرین زندگی می کردند، نشان دهنده شناخت آن ها از کشت خشخاش و نحوه جمع آوری شیره تریاک می باشد. آن ها بودند که برای اولین بار، نام «گیاه شادی بخش» بر روی آن گذاشتند که امروزه هم به همین نام یعنی Plant of joy معروف است.

هندوستان در آسیا و مجارستان در اروپا، جزو اولین کشورهایی هستند که به خواص خشخاش پی برده، به کشت آن دست زده، آن را مصرف می نمودند. مصرف این مواد در گذشته، جنبه دارویی داشته و برای علاج بیماری ها از آن استفاده می شده است؛ مثلاً، بقراط برای پیش گیری و درمان اسهال و برای تسکین و آرامش آلام، از آن استفاده می کرد.

در ایران، پزشکانی مانند محمد زکریای رازی و ابن سینا به خواص دارویی تریاک پی برده، آن را برای مداوای بیماران و تسکین درد آن ها تجویز می نمودند. بنابراین، مصرف اولیه این مواد جنبه دارویی و درمانی داشته، از این رو، مردم و جامعه با مشکلی به نام اعتیاد مواجه نبودند. ولی بعدها به تدریج، مصرف آن شکل دیگری به خود گرفت و از حالت دارویی بیرون آمد و مصرف آن در بین مردم عادی اشاعه یافت و به صورت یک آسیب اجتماعی درآمد، تا این که امروز به سر حد یک بحران رسیده است. صرف نظر از تاریخ و چگونگی ورود تریاک به کشور ایران، آنچه مسلّم است در عصر صفویه، مصرف تریاک در بین مردم تا حدی جنبه عادی و عمدی به خود گرفت و حتی اماکنی برای مصرف آن ایجاد گردید که بیش ترین مقدار آن توسط بزرگان و درباریان و رجال عالی مقام برای تعدیل اضطراب و تفریح و خوش گذرانی استعمال می شد.

افزایش مصرف تریاک و استعمال گسترده آن، از زمان ناصرالدین شاه آغاز گردید که نقش استعمارگران خارجی در ترویج آن مشهود است. «در این دوره، عده ای از کارگزاران استعمار در پوشش درویش هندی و ره نمایان طریقت در خراسان و کرمان پراکنده شدند و به آموزش مصرف آن به مردم همّت گماشتند و حتی در ماهان کرمان، کشت تریاک را برای خود فراهم دیدند و از مجالس افیون، سخن ها آوردند و بین مردم پخش کردند. در این دوره، همچنین پزشکان انگلیسی در جنوب ایران به تبلیغ تریاک به عنوان دارو پرداخته، به بهای نسبتا ارزان، آن را در اختیار مردم قرار می دادند و سپس سوخته تریاک را به قیمت گران تری از مردم خریداری می کردند. بر اثر چنین سیاستی، پس از مدتی کوتاه، تعداد قابل ملاحظه ای از توده های مردم در نواحی مختلف ایران، به ویژه جنوب و شرق ایران به تریاک معتاد شدند(17)

با شروع به کشت خشخاش، به تدریج مردم کشت آن را جای گزین کشت گندم نمودند و به دنبال آن، تریاک ایران با توجه به مرغوبیت آن، یکی از مهم ترین کالاهای صادراتی ایران گردید و به سبب در دست رس قرار داشتن تریاک برای کشاورزان و دست اندرکاران، موجب استعمال آن و اعتیاد آنان شد. در همین سال ها بود که ناصرالدین شاه امتیاز توتون و تنباکو را به انگلیسی ها واگذار کرد که بر اثر مخالفت جدّی مردم به رهبری میرزای شیرازی، مجبور به لغو این امتیاز گردید.

اولین قانون منع کشت خشخاش و جلوگیری از مصرف غیرطبی تریاک در سال 1334 از تصویب مجلس گذشت و وزارت بهداری را متصّدی امور معتادان کرد. به دنبال آن، در سال 1348 دولت قانون منع کشت خشخاش را لغو و به جای آن قانون کشت محدود خشخاش و سهمیه کوپن تریاک را وضع نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در سال 1359 قانونی تصویب شد که بر اساس آن، کشت خشخاش در سراسر ایران ممنوع و مصرف مواد مخدّر جرم و معتاد مجرم شناخته شد و مسؤولیت رسیدگی امور معتادان به دادسرای مواد مخدّر واگذار گردید.

اعتیاد به مواد مخدر از دیدگاه جرم شناسی

از آن جا که اعتیاد به مواد مخدّر موجب ضرر و زیان و آسیب های فردی و اجتماعی فراوانی می شود و زمینه را برای بسیاری از کج روی ها فراهم می کند، از این رو، در ایران و در بسیاری از کشورها، اعتیاد جرم دانسته شده است. یکی از کارشناسان در این زمینه می نویسد: «اعتیاد هرچه باشد، شخص معتاد دارای شخصیت متعادلی نبوده و نمی تواند وظایف روزمرّه را در حد توانایی و استعدادی که دارد انجام دهد. معتاد همواره در جست وجوی لذت است و لذت به اعتیاد، جای هرگونه لذایذ را می گیرد و هرگاه 4 الی 12 ساعت مواد مخدّر را مصرف نکند، حالت پریشانی و اضطراب داشته و در اثر تلاطم روانی، نمی تواند توقّعات خود را به تعویق اندازد. در نتیجه، حالت تهاجمی، عصبی و سرکشی برای رسیدن به آمال، ظاهرگشته، اراده و عاطفه از بین می رود، معتاد نسبت به قوانین اجتماعی، قیود داخلی و احکام مذهبی بی اعتنا و در معرض ارتکاب جرایم مختلف قرار می گیرد(18)

نظریه های جامعه شناختی اعتیاد

گرچه مسأله اعتیاد را می توان، هم از زاویه روان شناختی و هم جامعه شناختی مورد بررسی و مطالعه قرار داد، ولی در این مجال، به بررسی جنبه های اجتماعی آن توجه می شود. از این رو، ابتدا نظریه های جامعه شناختی مطرح می گردند و سپس علل و عوامل اجتماعی آن بررسی می شوند:

جامعه شناس، برخلاف روان شناس که درصدد یافتن پاسخ این مسأله است که چرا اشخاص خاص منحرف می شوند و دست به اعمال انحرافی می زنند و هنجارهای اجتماعی را نقض می کنند و از چه ویژگی های روحی و روانی برخوردارند، تلاش می کند تا بفهمد که چرا انحراف بروز می کند و چرا از الگوی معیّنی پی روی می کند و راه جلوگیری آن کدام است. بدین روی، تاکنون چند نظریه عمده جامعه شناختی در مورد «انحراف» بیان شده و شاید بتوان گفت که امروز ادعا بر این است که به دلیل پیچیدگی پدیده های اجتماعی هیچ یک از این نظریه ها به تنهایی قدرت تحلیل و بررسی انحرافات را ندارند، بلکه در صورتی که مجموع این ها در کنار هم قرار گیرند، می توانند انحرافات را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار دهند. این نظریه هاعبارتند از:

الف. نظریه «انتقال فرهنگی کج روی»

ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگی کج روی معتقد است که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران یعنی منحرفان آموخته می شود. براساس این دیدگاه، رفتار انحرافی نه منشأ ارثی دارد و نه روان شناختی، بلکه شخص کاملاً آن را از دیگران فرا می گیرد؛ همان گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش های فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق می دهند. بنابراین، نه تنها دوستان و گروه های مرجع، بر همنوا شدن یا هنجارشکن شدن افراد تأثیر می گذارند، بلکه حتی در نوع رفتارهای انحرافی و جرایم ارتکابی افراد نیز نقش تعیین کننده ای دارند.

این دیدگاه توجه دارد که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما این که کدام یک از آن دو گروه فرهنگ خود را منتقل می کنند و تأثیر می گذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:

1. شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیش تر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود.

2. سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در کودکی و جوانی بیش تر از زمان های بعدی است.

3. نسبت تماس با منحرفان در مقایسه با تماس همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کج رفتاران نسبت به همنوایان بیش تر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیش تر خواهد بود.(19)

ب. نظریه «بی هنجاری» مرتن

مرتن هرگونه تبیین فردگرایانه و روان شناختی را در مورد مسأله انحراف مردود می شمارد و آن را متأثر از ساخت جامعه می داند و شرایط ساختی را عامل اصلی انحرافات به شمار می آورد. وی یکی از عناصر اصلی ساخت جامعه را فراهم نمودن شیوه های استاندارد شده کنش یعنی همان ابزارها و هنجارها برای نیل به اهداف می داند و عنصر اصلی دیگر را اهداف و ارزش های مورد قبول و پذیرفته شده جامعه می داند. او در صورتی یک نظام اجتماعی را «متعادل» می داند که بین این دو عنصر اصلی، تناسبی وجود داشته باشد؛ یعنی افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راه های مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یازند که این شیوه را «همنوایی» گویند. اما در صورتی که چنین تناسبی بین اهداف و وسایل دست یابی به آن وجود نداشته باشد و عده ای از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهای مورد قبول جامعه، به هدف های پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت می کنند و از این رو، تلاش می نمایند تا راه های نامشروع و غیرقابل قبول جامعه یعنی همان شیوه های انحرافی مانند روی آوردن به قاچاق یا اعتیاد را دنبال کنند.

مرتن بر این اساس، ادعا می کند که مردم در برخورد با این دو عنصر یعنی اهداف و روش های نیل به آن یکی از این شیوه های پنج گانه را انتخاب می کنند:

1. همنوایی: هنگامی که مردم، هم اهداف و هم شیوه های رسیدن به آن اهداف را می پذیرند؛

2. نوآوری: زمانی است که اهداف توسط فرد پذیرفته شده است، اما وسایل پذیرفته شده جامعه را قبول ندارند؛ مانند کسب درامد توسط قاچاقچیان از طریق فروش مواد مخدّر؛

3. مناسک گرایی: وسایل و ابزار رسیدن به هدف را پذیرفته است، ولی هدف را نادیده می گیرد؛

4. انزواطلبی: فرد هیچ یک از اهداف و وسایل مورد قبول جامعه را نمی پذیرد؛ مانند معتادان به مواد مخدّر؛

5. طغیان گری: هنگامی به وقوع می پیوندد که افراد اهداف و راه های رسیدن به آن ها را مردود دانسته و اهداف و وسایل جدیدی ایجاد کنند.(20)

ج. نظریه «کنترل»

این نظریه به جای توجه به علت همنوایی افراد، بیش تر به دنبال علل ناهمنوایی افراد بوده و معتقد است که ناهمنوایی و هنجارشکنی و کج روی افراد ریشه در عدم مهار صحیح و کارا دارد. این دیدگاه از سویی، زندگی را پر از وسوسه و نیرنگ و فریب می داند و از سوی دیگر، برخی از عوامل انحرافی را مفید و سودمند می شمارد. بنابراین، زمینه و شرایط را برای رفتارهای نابهنجار فراهم می داند و مدعی است که همنوایی مردم بدین سبب است که اعمال و رفتار آنان توسط جامعه مهار می شود، به طوری که هرقدر میزان این مهار بیش تر باشد و نظارت های گوناگون از قبیل رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسؤولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیش تر خواهد بود. و اگر مهاری از سوی جامعه وجود نداشت، همنوایی اندکی به وجود می آید.

این دیدگاه تا حد زیادی متأثّر از نظریه دورکیم در مورد «انحراف» است که معتقد است: هرقدر میزان همبستگی افراد جامعه بیش تر باشد، به همان میزان رفتارهای نابهنجار آن ها کم تر است و مردم از ارزش ها و هنجارهای اجتماعی بیش تر پی روی می کنند، ولی هرقدر میزان همبستگی بین اعضای جامعه کم تر باشد و افراد از جامعه بریده باشند، به همان نسبت، احتمال انحراف آن ها بیش تر است.(21)

علل و عوامل اعتیاد

علل و عوامل اعتیاد را می توان به دو دسته عمده تقسیم نمود: فردی؛ اجتماعی.

الف. فردی

در حوزه عوامل فردی، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1. خوش گذرانی و کسب لذت بیش تر؛

2. کنجکاوی هدایت نشده؛

3. فراموشی مشکلات و دشواری های زندگی؛

4. بی بندوباری و لاابالی گری؛

5. بی هویتی و بی هدفی در زندگی.

ب. اجتماعی

در این حوزه، بیش تر جامعه شناسان آسیب های اجتماعی و انحرافات را فقط به عنوان یک پدیده اجتماعی به حساب می آورند. از این رو، تنها به بررسی علل اجتماعی آن می پردازند و به علل فردی و روانی توجّه نمی کنند. در عین این که ویژگی های شخصیتی و روانی افراد نیز در این امر مؤثر است و در زمینه رفتارها جایگاه ویژه ای دارند، اما در این مقام، علل اجتماعی انحرافات مورد بحث و بررسی قرار می گیرند و از بین آن ها، به عواملی که نقش مهم تری در این زمینه ایفا می کنند توجه می شود:

1. خانواده: یکی از مهم ترین عواملی که نقش بسزایی در همنوایی یا ناهمنوایی فرد با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی دارد، خانواده است. تأثیر خانواده بر شکل گیری شخصیت و منش افراد و نهادینه شدن هنجارهای اجتماعی در آن ها و در نتیجه، در رفتارهای آتی آن ها، مورد توجه بیش تر صاحب نظران بوده است. این که خانواده دارای چه ویژگی های اخلاقی باشد و چه میزان به ارزش ها و دستورات اخلاقی اهمیت دهد و آن ها را در فرایند زندگی حاکم کند، روابط بین اعضای خانواده چگونه باشد و چه مقدار والدین به نقش خویش در تربیت فرزندان واقف باشند و آن را به درستی اِعمال کنند، می تواند اعضای خانواده را در برابر انواع انحرافات از جمله «اعتیاد» بیمه کرده یا زمینه را برای حرکت در مسیر انحراف فراهم نماید.

چنان که دوگرف، جرم شناس مشهور، معتقد است: «منش و رفتارهای بزه کار در جامعه تا حد زیادی با توجه به ویژگی های محیط خانوادگی او رقم زده شده است(22) بنابراین، همبستگی بین رفتار فرد با روابط افراد در زندگی خانوادگی، مورد توجه بیش تر صاحب نظران قرار گرفته است. دامنه تأثیر خانواده به حدّی است که حتی روان شناسان از شیر گرفتن نابهنگام کودک یا شیوه تغذیه او را در انحرافش مؤثر می دانند.(23)

به سبب این نقش اولی و اصلی خانواده در زمینه تعلیم و تربیت افراد، دین اسلام برای اعضای خانواده نقش های مهمی قایل شده است و سلامت اعضای خانواده و رشد و ارتقای آن ها را در گرو رعایت این نقش ها و مسؤولیت ها می داند. دین اسلام برای نهاد خانواده در تربیت فرزندان، تا آن جا اهمیت قایل است که یکی از ملاک های گزینش را درامر ازدواج یا مسؤولیت ها برخورداری از خانواده اصیل می داند.

حضرت علی علیه السلام در نامه ای به مالک اشتر می فرماید: «توخَّ منهم أهل التّجربةِ من أهل البیوتات الصّالحة و القدم فی الاسلام»؛(24) از میان مردم، کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که تجربه و حیا دارند، از خانواده های صالح و صاحب قدم های مفید در اسلام و دارای سوابق شایسته اند.

بر این اساس، دین اسلام حقوق متقابلی برای فرزندان و والدین برشمرده و آن ها را به رعایت آن حقوق سفارش نموده است. حضرت در این زمینه می فرماید: «انّ للولد علی الوالد حقّا و انّ للوالد علی الولد حقّا، فحق الوالد علی الولد أن یطیعه فی کل شی ء الاّ فی معصیة اللّه؛ و حق الولد علی الوالد أن یحسّن اسمه و یحسّن أدبه و یعلّمه القرآن(25)؛ برای فرزند بر پدر حقی است و برای پدر بر فرزند حقی. حق پدر بر فرزند این است که او را در همه چیز اطاعت کند، مگر در معصیت خداوند سبحان. و حق فرزند بر پدر آن است که اسم زیبا بر او بگذارد و فرهنگ سازنده او را نیکو کند و قرآن را به او تعلیم نماید.

2. گروه همسالان و دوستان: گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، رفتار و اندیشیدن هستند. فرد برای این که مقبول جمع دوستان و همسالانش باشد و با آن ها ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزیر است هنجارها و ارزش های آن ها را بپذیرد. در غیر این صورت، از آن جمع مطرود می شود. از این رو، به شدت متأثر از آن گروه می گردد، تا حدّی که اگر بنا باشد در رفتار فرد تغییری ایجاد شود یا باید هنجارها و ارزش های آن جمع را تغییر داد یا ارتباط فرد را با آن گروه قطع کرد. تأثیر گروه همسالان، همفکران و همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کم تر از تأثیر خانواده نیست؛ چرا که در مرحله بعد از محیط خانواده، منحصرا زیر نفوذ این گروه قرار می گیرد. بدین روی، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آن ها دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آن ها قرار می گیرد و معتاد می شود، چون از سویی، ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آن هاست و از سوی دیگر، معتادان هم علاقه مندند که مواد مخدّر را به طور دسته جمعی استعمال کنند که هم در موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند. از این رو، معتادان علاقه مندند که دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتیادشان بکشند. در این صورت، اگر نوجوانی از تعلیم و تربیت مقدّماتی و صحیح خانوادگی محروم باشد و خانواده اش او را از مضرّات اعتیاد مطلع نکرده باشند و در محیط اعتیاد زندگی کند و با دوستان معتاد نیز سر و کار داشته باشد، احتمال این که معتاد شود زیاد است.(26)

گرچه بعضی از افراد از چنان اراده ای قوی برخوردارند که تحت تأثیر دوستان ناباب قرار نمی گیرند، بلکه بر آنان اثر می گذارند، اما این ها تعدادشان بسیار اندک است و اکثریت افراد به سبب سستی اراده و ضعف ایمان، با هر گروهی که ارتباط پیدا می کنند از آن ها متأثر می شوند. در این باره، در سخنان پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله آمده است: «المرءُ علی دین اخیه»؛(27) هر انسانی بر شیوه و طریقه دوست و رفیق خود زندگی می کند.

از این رو، رهبران دینی ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزه کار باز می دارند. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «مجالسةَ اهل الهوی منساةُ للایمان و محضرة للشیطان.»؛(28) همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند.

همچنین امام صادق علیه السلام می فرماید: «لا تصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند النّاس کواحدٍ منهم»(29)؛ با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید، زیرا همنشینی با آن ها موجب می شود که مردم شما را یکی از آن ها به شمار آورند.

3. عدم شناخت و تصور صحیح: از عوامل دیگری که می توان برای اعتیاد ذکر کرد، پایین بودن سطح فرهنگ و شناخت افراد جامعه در ارتباط با مشخصات مواد مخدّر و آثار و تبعات منفی آن است. امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که لازم است در مقاطعی از کتاب های درسی دانش آموزان یا دانش جویان، برای آشنایی با اعتیاد و آثار تخریبی آن بر جسم و روان انسانی، مشخصات مواد مخدّر و ضررهای فردی و اجتماعی آن مطرح شود؛ چرا که بسیاری از کسانی که معتاد شده اند از پیامدهای واقعی اعتیاد اطلاعی نداشته اند.

4. بی کاری و عدم اشتغال: از دیدگاه جامعه شناسان و روان شناسان بی کاری یکی از ریشه های مهم بزه کاری و کج روی افراد یک جامعه است. بی کاری موجب می شود که افراد بی کار جذب قهوه خانه ها و مراکز تجمع افراد بزه کار و معتادشده، به تدریج، به دامان اعتیاد کشیده شوند. به علاوه، بی کاری موجب می شود که افراد پس از طی مراحل درمان و بازپروری، دوباره به اعتیاد روی آورده، معتاد شوند.

5. در دست رس بودن مواد مخدّر: اگر مواد مخدّر فراوان باشند و به راحتی در دست رس افراد قرار گیرند و نظارت بر مصرف آن ها کم یا ضعیف باشد، می توانند یکی از مهم ترین عوامل در اشاعه اعتیاد باشند. به تحقیق، ثابت شده است که در محل های کشت و ساخت مواد مخدّر، اعتیاد شایع تر است. فراوانی و ارزانی و در دست رس بودن این مواد نه تنها عامل مهمی در اشاعه اعتیاد است، بلکه مانع بزرگی برای ترک اعتیاد به حساب می آید و چه بسا معتادانی که برای دفعات مکرّر ترک کرده اند، ولی دوباره به دلیل در دست رس بودن مواد مخدّر، به مصرف آن ها مبادرت ورزیده اند.(30)

6. عدم برخورداری از محیط های تفریحی سالم: انسان ها در عصر صنعت و فناوری به سبب تسلّط یافتن بر ابزار کار و صنعتی شدن کارها و امکان تولید انبوه با کم ترین نیروی کار، از فراغت بیش تری برخوردارند. از این رو، بخشی از اوقات خود را برای استراحت و رفع خستگی و بازیابی مجدّد توان و قدرت کار، به تفریح اختصاص می دهند.

اگر مکان های تفریحی سالم و مطابق با ارزش ها و آداب و رسوم و فرهنگ و معتقدات مذهبی وجود نداشته باشند، افراد به سایر اماکن عمومی از قبیل قهوه خانه ها، غذاخوری ها، کوچه ها و خیابان ها پناه می برند. در این شرایط، افراد بزه کار و منحرف در بین آن ها نفوذ کرده، آن ها را به کارهای خلاف از جمله اعتیاد می کشانند تا بر اثر پیدا کردن همدست در رفتارهای نابهنجار، به آرامش نسبی برسند و بدین صورت، زمینه انحراف افراد جویای تفریح سالم، فراهم می شود و این افراد، بخصوص اقشار جوان، جذب گروه های منحرف می شوند.(31)

7. ناکارامدی نظام تربیتی: در آغاز قرن نوزدهم، صاحب نظران معتقد بودند، برای پیش گیری از جرایم در یک جامعه، باید کاری کرد که آموزش و پرورش در آن جامعه همگانی شود و تلاش نمودند تا آموزش و پرورش را اجباری سازند. ویکتور هوگو در این باره، جمله مشهوری دارد: «یک مدرسه باز کنید تا درِ یک زندان بسته شود

اما بعدها متوجه شدند که صرف با سواد شدن افراد جامعه تأثیری در کاهش میزان جرایم ندارد، بلکه نوع و کیفیت جرایم متفاوت می شود؛ یعنی مجرمان با مکر و حیله و نیرنگ و به شکل های پیچیده تری دست به جرایم می زنند. افراد با فراگیری رعایت نظم و انضباط در محیط مدرسه و ارزش ها و دستورات اخلاقی، برای رعایت قوانین و مقرّرات اجتماعی آماده می شوند، در حالی که با صنعتی شدن کشورها، مدرسه ها به جای پرداختن به دو وظیفه اصلی شان، که تعلیم و تربیت باشد، «تربیت» را نادیده گرفته، تنها افراد را برای رسیدن به شغلی خاص در جامعه هدایت می کند. از سوی دیگر، وجود تعداد زیاد دانش آموزان در کلاس های درس و عدم امکان توجه و بررسی کافی مربیان و معلمان به ابعاد اخلاقی و عقیدتی کودکان و دانش آموزان، در کنار عوامل دیگر، بستری برای انحراف کودکان و از جمله اعتیاد فراهم می کند.(32)

8. وضعیت بد اقتصادی: تأثیر وضعیت اقتصادی بر رفتار و اخلاق آدمی از گذشته های دور، مورد توجه دانشمندان بوده است. از افلاطون نقل شده است: «تقوای واقعی و ثروت فراوان مانعة الجمع هستند

جرم شناسان در این زمینه به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که گرایش به مکتب کمونیستی دارند، معتقدند که رفتار انحرافی افراد شدیدا متأثر از وضعیت بد اقتصادی آن هاست. در نتیجه، شرایط نابرابر توزیع ثروت و ناعادلانه بودن آن را عامل انحراف می دانند و این را که بیش تر منحرفان و مجرمان و بزه کاران و معتادان به مواد مخدّر از اقشار پایین جامعه بوده، در محلات فقیرنشین و شلوغ و کثیف زندگی می کنند، تأییدی برای ادعای خود می دانند.

در مقابل این دیدگاه، دسته ای دیگر از جرم شناسان رشد اقتصادی و بالا رفتن سطح زندگی را عامل انحراف می دانند.

در منابع دینی ما نیز به این مسأله توجه شده است. اسلام هیچ یک از دو نظر را به عنوان عامل انحصاری نمی پذیرد؛ یعنی از سویی، فقر و تنگ دستی را عامل بی توجهی به مسائل معنوی و ارزش ها و هنجارها می داند و روایت مشهور «من لا معاش له لامعاد له» اشاره به این مطلب دارد. دلیل این مسأله هم روشن است؛ زیرا اگر افراد از لحاظ اقتصادی، در شرایطی قرار بگیرند که نتوانند مایحتاج اولیه و ضروری زندگی خود را فراهم کنند، در این صورت چنین افرادی زیربار ارزش های اخلاقی و هنجارهای صحیح نمی روند، بلکه همه توان خود را در راه رفع مشکلات معیشتی به کار می گیرند.

روایتی که از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه وجود دارد، به روشنی دلالت بر این مدعا دارد: «الّلهّم بارک لنا فی الخبز و لا تفرّق بیننا و بینه فلولا الخبزما صمنا و لا صلّینا و لا ادینا فرائض ربّنا»(33)؛ یعنی اگر فقر در جامعه به قدری زیاد شود که گروه هایی در جامعه گرسنه باشند و در تأمین معیشت خود دچار مشکل شوند، به یقین ارزش ها و دستورات و هنجارها و قوانین را نادیده می گیرند و در این صورت، انحرافات اجتماعی در جامعه اشاعه می یابد.

از سوی دیگر، اسلام مال اندوزی و ثروت انباشتن را نیز عامل طغیان و انحراف انسان ها به حساب آورده است؛ چون بسیاری از انسان ها اگر خود را در زمینه های مادی کاملاً مستغنی و بی نیاز احساس کنند، به تدریج این بی نیازی در زمینه های اقتصادی، موجب می شود که فرد خود را در زمینه های دیگر نیز از خدا بی نیاز بداند و در این صورت، دستورات و فرامین او را زیر پا گذارد و به سوی طغیان و ناهنجاری روی آورد. این معنا از آیه ششم و هفتم سوره «علق» قابل استنباط است که می فرماید: «انّ الانسان لیطغی ان رآه استغنی»؛ به درستی که اگر انسان خود را از خدا بی نیاز بداند، طغیان می کند.

اسلام و عوامل اعتیاد

براساس مبانی دینی ما، انسان یک موجود با اختیار و اراده آزاد است و خداوند انسان را تکوینا مختار آفریده است؛ چنان که قرآن می فرماید: «انّا هدیناه السبیل امّا شاکرا و امّا کفوراا» (انسان: 3)؛ ما را ه را به او نشان داده ایم؛ یا سپاس گزار باشد یا ناسپاس. از این رو، او را یک موجود مسؤول و پاسخ گو در مقابل اعمال و رفتار خود در جهان آخرت می داند و می فرماید: «لا یسأل عما یفعل و هم یسألون»(انبیاء: 23)؛ خداوند در برابر هیچ یک از کارهایی که می کند، بازخواست نمی شود، ولی مردم مورد سؤال واقع می شوند.

اختیار و اراده آزاد انسان است که پایه و مایه همه مکاتب اخلاقی و حقوقی را تشکیل می دهد، در حالی که اگر افعال و اعمال او را تنها معلول عوامل جبری و غیرارادی از قبیل وراثت، محیط و عواملی از این قبیل بدانیم، در این صورت، انسان نیز همانند سایر موجودات از قبیل جمادات، نباتات و سایر حیوانات خواهد بود که نه تکلیفی دارند و نه مسؤولیتی، نه تشویق و نه تنبیهی، و نه پاداشی و نه کیفری. در صورتی که بر اساس انسان شناسی دینی، انسان یک موجود مختار و مسؤولی است که خود، به تنهایی بار گناه خویش را می کشد و نمی تواند مسؤولیت اعمال خود را بر دیگران بار کند. خداوند می فرماید: «ولا تکسب کلّ نفس الاّ علیها ولاتزر وازرةُ وزر اخری» (انعام: 164)؛ هر کس تنها کیفر کار خودش را می بیند و کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد.

بر این اساس، گرچه ما هم عواملی را که روان شناسان و جامعه شناسان در ارتکاب جرایم و از جمله استعمال مواد مخدّر و اعتیاد برشمرده اند، می پذیریم و برای آن ها نقش و تأثیر بسزایی قایلیم و از این رو، لازم می دانیم که هم از طرف اعضای جامعه و هم مسؤولان، عوامل مولّد جرم در جامعه مورد شناسایی قرار گیرند و اقدامات اجتماعی لازم برای پیش گیری جرم و انحرافات صورت گیرد، ولی معتقدیم که هیچ یک از این عوامل یا مجموع این ها نمی توانند عامل تعیین کننده ای برای رفتار انحرافی و کج روی افراد به حساب آیند، به طوری که توجیه کننده رفتار انحرافی او باشند.

پس باید افراد باور داشته باشند که با وجود همه این عوامل و شرایط مناسب برای گرایش به اعتیاد و مصرف مواد مخدّر، می توانند با به کارگیری این نیروی تکوینی الهی، در برابر همه عوامل انحراف ایستادگی نمایند و دامان خود را از آلوده شدن به آن دور دارند.

··· پی نوشت ها

1 ورنان کلمن، اعتیاد چیست؟ معتاد کیست؟ ترجمه علیرضا فخرایی، نشر اوحدی، 1378، ص 19

2 جمیله اورنگ، پژوهشی درباره اعتیاد، وزارت فرهنگ وارشاداسلامی،1367،ص الف

3 ورنان کلمن، پیشین، ص الف

4 اداره کل مطالعات و پژوهش های ستادمبارزه باموادمخدرریاست جمهوری، اعتیاد، یکی از چهار بحران، ص 2

5 روزنامه جمهوری اسلامی، 31 فروردین 1381

6 انتشارات امور فرهنگی روابط عمومی ستاد مبارزه با مواد مخدّر، همت کنیم، طوفان اعتیاد فردارا ویران می کند، ص 8

7 روزنامه اطلاعات، 20 اسفند 1377

8 روزنامه جمهوری اسلامی، 31 فروردین 1381

9 همّت کنیم طوفان اعتیاد فردا را ویران می کند، ص 7

10 مجله اصلاح و تربیت، ش 47، سال چهارم، ص 3

11الی13 روزنامه جمهوری اسلامی، 31 فروردین 1381 / ص 26

14 مرکز آمار ایران، سالنامه آماری کشور 1374، تاریخ انتشار 1375، ص 408

15 علی اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1338، ج 7، 2949

16 محمدحسن شهیدی، مواد مخدر امنیت اجتماعی و راه سوم، ص 15

17 حبیب آقابخشی، اعتیاد و آسیب شناسی خانواده، انتشارات سازمان بهزیستی کشور، 1378، ص 1112

18 دانش تاج زمان، مجرم کیست؟ جرم شناسی چیست؟ مؤسسه کیهان، 1364، ص 226

19 رابرتسون یان، درآمدی بر جامعه، ترجمه حسین بهروان، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372، ص 171170

20 ویلیام اسکیدمور، تفکر نظری در جامعه شناسی، ترجمه علی محمد حاضری و دیگران، انتشارات سعید، 1372، ص 159162

21 رابرتسون یان، پیشین، ص 175

22 علی نجفی توانا، جرم شناسی،خیام، 1377، ص 142143

23 علی قائمی، آسیب ها و عوارض اجتماعی، تهران، امیری، 1366، ص 142

24و25 نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، نامه 53 / حکمت 399

26 دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، جامعه شناسی روش های درمان گروهی، ص 5

27 محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، کتاب «الایمان و الکفر مجالسة اهل المعاضی»، ذیل حدیث 3

28 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خ 86، ص 11

29و30 محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، باب مجالسة اهل المعاصی، حدیث 3 / ص 6

31و32 دانش تاج زمان، پیشین، ص 254 / ص 261

33 محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 62، روایت 7، ص 27

 


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان