سروش بیداری
دل جز عشق تو نپوید هرگز |
جز محنت و درد تو نجوید هرگز |
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد |
تا مهر کسی دگر نروید هرگز |
محرم ماه قیام و پیام می باشد که دل های شیدای نیکان و مشتاقان را به سوی مراد و محبوبشان معطوف سازد، ایام حماسه و عاطفه با فرا رسیدن این ماه آغاز می گردد تا شیفتگان معرفت و عاشقان ایثار را با کاروان کربلا همراه و هم نوا سازد، تا شور و شعور عاشورایی، دیگر بار احیاء گردد و ارادت علاقه مندان به سرور و سالار صاحب دلان فزونی یابد و روح انسان ها از زندان نفس رهانیده شوند و افراد مغلوب هوی و هوس از غل و زنجیر امیال فناپذیر آزاد گردند و به جانب قلّه های کمال و معنویت رهنمون گردیدند. محرم می آید تا پیام پارسایی و پرهیزگاری به ارمغان آورد و سروش بیداری سر دهد و روح سلحشوری و شهامت را زنده کند حقیقت شعار تمام با شعور کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را فریاد نماید و آموزه های مکتب حسینی را آموزش دهد و آوای فداکاری و مقاومت در برابر بیداد را در جهان هستی طنین افکند. طلسم استکبار و استبداد را در هم شکند و به افسون ناامیدی در برابر زورگویان و قدرت طلبان به ظاهر غالب، خاتمه دهد. وسوسه خنّاسان و خدعه اغواگران را خنثی نماید و شعار «هیهات منّا الذّله» را عملی سازد و پرچم پرافتخار نهضت حسینی را در فرازین نقطه جهان به اهتزاز در می آورد. کربلا صرفاً آرایشی نظامی نمی باشد بلکه علاوه بر بعد سیاسی نوعی عشق و عاطفه و اوج عرفانی در آن دیده می شود که دل ها می توانند خود را به چنین ویژگی عاشورا نزدیک نمایند و پس از همدلی با عاشورا، انرژی و توان خود را در خدمت جامعه و در جهت رشد و بالندگی معنوی بکار گیرند. اصولاً همه تلاش ها، توصیه ها و تأکیدها بر این اساس استوار است که از صحنه های حماسی کربلا جان بگیریم نه آن که بی رمق شویم و بی تفاوت گردیم. در کربلا عقل و عاطفه و ایمان در هم می آمیزد و چنان مسؤولیتی در احیا کنندگان این قیام بوجود می آورد که آنان را هم پیام رسان باورها و اعتقادات مقدس شیعه می نماید.
فلسفه ماتم داری
اصولاً نوعی اتحاد دینی و معنوی بین امام حسین(ع) و اسلام وجود دارد زیرا رسول خدا(ص) فرموده اند: «حسین منّی و انا من الحسین، احب اللّه من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط؛(1) یعنی حسین از من است و من از اویم، هر کس حسین را دوست بدارد، خدای را دوست داشته است، حسین فرزند زاده ای است از فرزند زادگان انبیاء». همچنین پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «انّ لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً؛(2) به درستی که برای شهادت حضرت اباعبداللّه در دل های اهل ایمان حرارتی است که هرگز به سردی نمی گراید» بنابراین به قول محدث نوری گریستن برای امام حسین(ع) اگرچه از افعال اعضاء و جوارح و خصوص چشم است امّا ریشه اصلی آن محبت قلبی است، بر اثر احتراق دل و تأثر درونی اشک از دیدگان بیرون می آید و اگر در قلب آدمی نقصانی باشد یا فرد دچار گناه و عصیان گردیده است از این فیض محروم است و نمی تواند همراهی عاطفی خود را با عاشورا بروز دهد البته دلی که این گونه با سوگواری صفا داده شد به نور معنویت و ولایت روشن می شود. و صاحبش را به سوی فضایل و مکارم سوق می دهد.(3) در منابع روایی توصیه شده است اگر کسی اشک نمی ریزد و گریه اش نمی گیرد تباکی کند و خود را به صورت گریه کنندگان درآورد و البته چنین فردی نیز مأجور است و داخل ثواب می شود.(4)
عزاداری و احیای سنت و منش ائمه هدی بارزترین تجسّم عینی تولّا و تبرّی است زیرا یکی از امور لازم و اجتناب ناپذیر برای ایجاد پیوند امت با امام رعایت همین اصل می باشد و عزاداری برای اهل بیت و خصوصاً امام حسین(ع) می تواند آن را عملی سازد بنابراین سوگواری و گریستن بر مصائب حماسه سازان عاشورا به احیای اصل امامت می انجامد و اساس دین را استحکام می بخشد.
قرآن بر تعظیم شعائر الهی تأکید دارد: «و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوی القلوب؛(5) و بعد سعی بین صفا و مروه و شتری را که برای ذبح در منا می برند از جمله آن می داند.(6) وقتی این امور به دلیل انتساب به خداوند از نشانه های او به شمار آید، به طریق اولویت، اولیای خداوند به دلیل ارتباط و انتساب افزون تر مصداق های روشن تری برای شعائر الهی هستند، از سوی دیگر تعظیم این شعائر مصداق هایی دارد که شادمانی در ایام سرور ائمه و سوگواری و عزاداری در سالروز مصائب و شهادت آنان از آن جمله اند چنانچه مولای متقیان فرموده اند: «انّ اللّه تبارک و تعالی اطّلع الی الارض فاختارنا کنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا...؛ خداوند تبارک و تعالی به جانب زمین توجّه فرمود، پس برگزید ما را (برای خود) و انتخاب کرد بر ایمان پیروانی که یاری می کنند ما را و در شادی و اندوه ما حضور دارند...(7)
امام صادق(ع) می فرمایند: «رحم اللّه شیعتنا واللّه هم المؤمنون، فقد واللّه شرکونا فی المصیبة بطول الحزن و الحسرة؛(8) خداوند پیروان ما را شامل رحمت خویش کند، سوگند به پروردگار که آنان همانند مؤمنین هستند، به خدا قسم با حزن و حسرت طولانی خویش (در سوگ ما) شریک و هم درد مصایب ما خاندان هستند. ریّان فرزند شبیب می گوید در اولین روز از ماه محرم به محضر امام رضا(ع) رسیدم، حضرت خطاب به من فرمود: «اگر می خواهی در درجات عالی بهشت با ماباشی، پس در ماتم ما محزون و در شادی ما شادمان باش و محبت و دوستی ما پیشه کن.»(9)
توصیه به دوستی با خویشاوندان رسول اکرم(ص) در قرآن، حکمت دیگری را برای عزاداری به اثبات می رساند زیرا قرآن می گوید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودة فی القربی؛(10) بر این اساس، مزد رسالت دوستی با بستگان رسول اکرم(ص) است و انسان در هنگام شادی ها و ناگواری ها می تواند این علاقه را بروز دهد یعنی در مواقع موالید ائمه مسرور و در وفات و ایام شهادت، سوگوار و محزون گردد.
در سیره پیامبران
وقتی که حضرت محمد(ص) حتی هنگام تولد امام حسین(ع) و سال ها قبل از وقوع حادثه عاشورا، بر مصائب کربلا گریست و بنابر روایات متعدد که از منابع اهل سنت و شیعه رسیده، بارها حالاتی توأم با حزن و اندوه از این بابت، پیامبر از خود بروز داد، چرا علاقه مندان به خاندان رسول اکرم(ص) در شهادت فرزند پیامبرشان سوگوار نباشند و اصولاً شیعه برای عزاداری های محرم و اقامه مجالس ماتم جهت سالار شهیدان نه تنها دلایل مبتنی بر نصوص قرآنی و روایی دارد بلکه برای اینکه سوگواری های خود را عملی درست تلقی کند به سیره پیامبر و جانشینان راستین او تمسّک می نماید. علی(ع) می فرماید: نزد پیامبر رفتم در حالی که ایشان گریان بودند، گفتم پدر و مادرم به فدایت ای فرستاده الهی، چرا می گریی، آن حضرت فرمود: هم اینک پیک وحی نزدم بود و به من اطلاع داد فرزندم حسین بر کنار فرات در سرزمینی به نام کربلا کشته می شود، آن گاه جبرئیل مشتی از خاک کربلا را آورد و به من بویانید.(11) ام سلمه می گوید روزی پیامبر در خانه من بود و فرمود کسی نیاید، در این حال امام حسین(ع) وارد گردید، من ناله دردناک پیامبر را می شنیدم که می گریست. وقتی باخبر شدم که حسین در آغوش یا کنار پیامبر نشسته و رسول خدا(ص) دست بر سرش می کشید و می گریست عرض کردم سوگند به خداوند تا وقتی که امام حسین(ع) وارد گردید من متوجه نشدم، پیامبر فرمود: جبرئیل نیز با ما در خانه بود و گفت: آیا حسین را دوست داری؟ گفتم بلی دوست دارم امّا نه از نوع دوستی دنیایی، جبرئیل گفت: در زمینی که کربلا نام دارد او را می کشند.(12) حتی در منابع روایی مندرج است که حضرت آدم ابوالبشر بر مصائب امام حسین(ع) گریسته و نوح از این بابت فزع و ناراحتی نشان داده، و چون حضرت ابراهیم از طریق فرشته وحی از ماجرای عاشورا باخبر شد، نالید و دلش سوخت و گریست، حضرت اسماعیل(ع) نیز نفرین اهل آسمان ها و زمین را به افرادی نمود که امام حسین(ع) راشهید می نمایند، حضرت سلیمان و حضرت موسی هم بر قاتلان اباعداللّه لعنت فرستاده و از این بابت ناراحت شده اند.(13)
ائمه هدی و سوگواری
ابوالشهداء حضرت علی(ع) قبل از حادثه عاشورا بر مصائب فرزندش سوگوار بود. ابن عباس روایت کرده است در سفری که همراه امیرمؤمنان علی(ع) به صفین می رفتم، هنگامی که به نینوا و شط فرات فرود آمدیم، امام فرمود ای فرزند عباس آیا این مکان را می شناسی، گفتم: نه، فرمود: اگر همچون من می شناختی، نمی گذشتی جز آن که می گریستی، آنگاه چنان گریست که محاسنش اشک آلود و حتی سینه اش از شدت گریه مرطوب گردید.(14) موقعی که در ماجرای جنگ صفین سپاهیان معاویه آب را بر لشکر حضرت علی(ع) بسته بودند، امام حسین (ع) آب را باز نمود و مسلمین را از تشنگی نجات داد، در آن حال حضرت علی(ع) به شدت گریست و ماجرای کربلا را یادآور گردید.(15) یک روز حضرت سیدالشهداء (ع) بر برادرش امام مجتبی(ع) وارد گردید و گریست، امام دوم علت گریه را جویا شد، امام حسین(ع) فرمود: از آنچه بر تو روای می دارند ناراحتم امام حسن(ع) فرمود: مرا سمّی دهند و کشته شوم ولی هیچ روزی مانند روز تو نمی باشد و سپس وقایع کربلا را بازگو نمود و این که آسمان و زمین بر برادرش می گریند و در روایتی آن دو امام یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند.(16) امام سجاد(ع) پس از بازگشت از شام در سخنرانی جانسوزی در مدینه، اهل این شهر را نسبت به فاجعه کربلا آگاه نمود و با بیاناتی جانسوز احساسات آن ها را تحریک و سوگوارشان ساخت آن حضرت پس از حمد و سپاس الهی متذکر گردیدند: امام حسین(ع)، سید جوانان بهشت، کشته شد، زنان و فرزندانش اسیر شدند، سر مطهر امام بر سر نیزه قرار گرفت و در شهرها گردانیده شد، ای مردم کدام یک پس از قتل امام حسین(ع) شادی می کند؟ کدام دل به یاد او افسرده نمی گردد و سیل اشکش را باز می دارد دریاها، زمین، آسمان، درختان و ماهیان دریا بر حسین گریستند، کدام دل در مصائب او شکافته نمی شود یا بر او نمی نالد، کدام گوش از شنیدن چنین خبر وحشتناکی ناشنوا نمی گردد.(17) امام سجاد(ع) با تاکتیک ویژه و با مبارزه ای استراتژیک تا بیست سال بعد از حادثه عاشورا، هر وقت بر سر سفره افطار می نشست یا غذا و ابی را مشاهده می نمود همراه با گریه و زاری می فرمود: قتل ابن رسول اللّه جائعاً و قتل ابن رسول اللّه عطشاناً... فرزند فرستاده خدا را با حالت گرسنه و لب های تشنه به شهادت رسانیدند و چون عدّه ای بر گریه فراوان امام معترض بودند در جوابشان می فرمود: یعقوب با آن که می دانست یوسفش زنده است در فراقش آنقدر گریست که نابینا شد با این وجود که یوسف
پس از پایان خطبه تاریخی و افشاگرانه امام سجاد(ع) در مسجد دمشق، شخصی به نام منهال برخاست و خطاب به ایشان عرض نمود ای فرزند رسول خدا(ص) چگونه صبح کردی؟ حضرت در جوابش فرمود: چگونه می باشد حال کسی که پدرش کشته شده، یارانش اندکند، اهل و عیالش اسیرند و بدون حامی و سرپرستند. پس مرا جز به حالت اسیری گرفتار در چنگال دشمن که سرپرست خود را از دست داده، مشاهده نمی کنی همانا من و اهل بیتم لباس سوگواری بر تن نموده ایم و جامه نو بر ما روا نمی باشد.(21)
امام باقر (ع) در سالگرد عاشورا برای امام حسین(ع) مجلس عزا برپا می نمود و بر مصائب آن حضرت می گریست. در یکی از این مجالس سوگواری که امام پنجم حضور داشت، کمیت اسدی مرثیه ای خواند وقتی به این جمله رسید که «و قتیل بالطف...» امام بسیار گریست و فرمود: اگر توانایی مالی داشتم در پاداش این سروده ات ای کمیت به تو می بخشیدیم اما عطای تو همان دعایی است که رسول اللّه درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به دلیل دفاع و حمایت از ما خاندان مورد تأیید روح القدس خواهی بود.(22) در روایتی امام باقر(ع) به پیروان خویش این گونه توصیه می نمایند: بر حسین (ع) بگریید و بر اهل خانه دستور داده شود که بر حسین (ع) بگریند و در خانه مراسم عزاداری و ناله سردادن در غم آن امام باشد و اهل خانه و شیعیان به یکدیگر تعزیت و تسلیت گویند.(23)
امام صادق(ع) و ماتم داری
امام صادق(ع) به عبداللّه بن حمّاد فرمود: به من خبر رسیده که جماعتی از حوالی کوفه و نقاط دیگر اعم از زن و مرد در نیمه شعبان به زیارت امام حسین(ع) در کربلا می آیند و ندبه ها و مرثیه ها و وسوگواری ها دارند، وی گفت: آری چنین است. خود شاهد برخی از این سوگواری ها بوده ام، حضرت پاسخ داد سپاس خداوندی را که در میان مردم کسانی را قرار داد تا به سوی ما آیند و ما را بستایند و برای ما مرثیه بسرایند.(24) امام صادق(ع) در روایتی می فرمایند: مصیبت عاشورا از دیگر مصائب که بر اهل بیت وارد گردید سخت تر بود، راوی علت را می پرسد امام جواب می دهد زیرا حسین بن علی عصاره و یادگار اصحاب کسا بود و با رفتنش تمامی اصحاب کسا از بین رفتند.(25) گریه امام صادق(ع) در حدی بود که هرگاه اولاد امام حسین(ع) را می دید، گریه می کرد.(26)
داود رقی می گوید: خدمت حضرت امام صادق(ع) بودم، امام آب خواستند و هنگامی که میل فرمودند، دیدم چشمان مبارکش از اشک پر شد و گریستند و سپس فرمودند: ای داود خدا، قاتل حسین بن علی را لعنت کند.(27) در یکی از مجالس سوگواری که امام بر پا نموده بود، حضرت پس از استماع مرثیه ای گریه شدیدی کردند، سپس بانوان منزل که در پس پرده ای بودند، ناله سردادند، ناگاه کنیزی از پس پرده بیرون آمد و کودکی در دامان امام صادق(ع) قرار داد، اشک حضرت فزونی گرفت و گریه ایشان شدت یافت و فریاد بانوان بیشتر گردید.(28) عبداللّه فرزند سنان می گوید: سالی در روز عاشورا خدمت آقایم، امام صادق(ع) شرفیاب گردیدم، آن حضرت را با سیمایی محزون مشاهده کردم در حالی که اشک های دیدگان امام همچون مروارید بر گونه های مبارکش غلطان بود، عرض کردم چرا گریه می نمائید، فرمود: مگر از ماجرای عاشورا غفلت داری؟ آیا نمی دانی در چنین روزی چه مصائبی بر امام حسین(ع) وارد شده است؟! عرض کردم درباره روزه این روز چه می فرمائید؟ فرمود از خوردن و آشامیدن دوری نما بدون نیت روزه داری، بعد از اقامه نماز عصر با مقداری آب افطار کن، زیرا در این لحظه بود که دشمنان آب را باز کردند و از کشتن دست کشیدند.(29)
سیف بن عمیره که در زمره راویان زیارت عاشورا به نقل از امام باقر (ع) می باشد، در عصر امام صادق(ع) در قصیده ای شیعیان را به سوگواری تشویق می نماید:
ای شیعه باایمان که به یمن دوستی با امام حسین(ع) فردای قیامت امید رهایی و فلاح داری با سوز و گداز بر حسین گریه کن و اگر سرچشمه اشک تو خشک گردید قلب را با شعله های اندوه، ذوب نما و گوهر اشک را از دیدگان جاری ساز و گریه را افزایش بده. اگرچه در کربلا حضور نداشتی تا به یاری فرزند فاطمه زهرا(س) شتاب نمایی، ولی می توانی آب چشمان را با خون دل بیامیزی و با ماتم سرایی حقیقت را درباره اش بیان کنی. در روز عاشورا لباس های حزن و ماتم بر تن نما، جامه هایی با رنگ تیره یا سبز.(30)
فضیلت گریستن در بیان امام رضا(ع)
در ایام امامت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به اقتضای شرایط سیاسی، اجتماعی، فضای مساعدتری برای ترویج فرهنگ عاشورا پدید می آید و گریستن برای اباعبداللّه به عنوان هماهنگی با حماسه حسینی و موافقت با حرکت سیاسی او تلقی گردید، اشک ها مورد قدر دانی از سوی امام رضا(ع) قرار گرفت و به نوعی سوگواری حمایت از جبهه حق و تقویت اصل امام به حساب می آمد.
در بیان مفصّلی حضرت امام رضا(ع) درباره فضیلت و ارزش و آثار گریستن بر امام حسین خطاب به ریان بن شبیب نکاتی را فرموده و این احیاگری و یادآوری در خصوص حادثه کربلا مورد تأکید قرار گرفته است:
ای فرزند شبیب اگر می خواهی بر چیزی گریه نمایی،بر حسین(ع) گریه کن که او را همچون گوسفند سر بریدند همراه هیجده نفر از دودمانش که همه در عصر خویش (نسبت به همگنان خود) بی نظیر بودند، آسمان ها و زمین در شهادت او گریه کردند.(31) آن حضرت در روایتی طولانی می فرمایند: در این ماه (محرم) دشمنان خون ما را به ناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما به اسارت گرفتند و خیمه ها را به آتش کشیده و به غارت اموال و امکانات پرداختند. عاشورا، روز حسین، پلک های ما را مجروح و اشک هایمان را جاری ساخت و ما از سرزمین کربلا گرفتاری و رنج به میراث بردیم. پس باید بر کسی همچون حسین(ع) گریه کنندگان، زاری نمایند که اشک ریختن بر او، گناهان بزرگ را فرو می ریزد.(32)
حضرت رضا(ع) تأکید نموده اند: «من ذکر مصابنا، تبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون؛(33) هر کس مصائب ما را یادآوری نماید پس بگرید و بگریاند، در آن روزی که دیدگاه ها گریان است، گریان نشود».
دعبل خزائی شاعر برجسته اهل بیت، گفته است در ایام محرم به دیدار مولایم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) رفتم، امام محزون نشسته بود و یارانش در پیرامون آن حضرت دیده می شدند، وقتی امام مرا مشاهده نمود به سویم آمد و فرمود: آفرین بر تو ای دعبل، آفرین بر حامیان ما، آن که با دست و زبانش ما را یاری می نماید سپس امام مرا در کنار خویش جای داد و فرمود: ای دعبل دوست دارم برای من شعری
این توصیه ها اقتضاء می نماید که در ایام عزاداری اهل بیت (ع) مخصوصاً امام حسین(ع) آدمی حزن و تأثّر خویش را به اشکال گوناگون به زبان، گفتار و کردار و خوردن و لباس پوشیدن نشان دهد، اظهار اندوه به گفتار و کردار با گریستن، نوحه گری، لعن و نفرین فرستادن بر دشمنان خاندان عصمت، بر سر و سینه زدن و نفرت از اهل ستم عملی می شود، در مورد خوراک هم آدمی باید بکوشد در روز عاشورا حداقل تا حوالی عصر یعنی زمانی که امام به شهادت رسید و محاصره اهل بیت او خاتمه یافت از خوردن و آشامیدن اجتناب کند. از نظر پوشاک و لباس، برای اظهار همدردی باید مطابق عرف و سنت متداول جامه ای بر تن کرد که از نظر رنگ و نحوه پوشیدن مناسب عزاداری باشد که پوشیدن لباس سیاه و پوشاک خشن توصیه می گردد.
حضرت مهدی(عج) هم گریان است
حضرت مهدی(عج) در زمان غیبت، ایام ظهور و عصر رجعت بر جدّ بزرگوارش حضرت سید الشهدا(ع) سوگوار است. آن داد گستر جهان می فرماید: یا جداه، اگر روزگار موجب شد که از یاری و نصرت تو، دورمانم و در کربلا حضور نداشتم تا با دشمنان تو نبرد نمایم و با بدخواهان و اهل عداوت پیکار کنم امّا اکنون هر صبح و شام بر (ناگواری های) شما اشک می ریزم و حتی به جای گریه از دیدگان خون می بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این فاجعه می کشم.(37) در زیارت ناحیه مقدّسه هم آمده است: مجلس ماتم برایتان در اعلی علیین برگزار گردید و حوریان بهشتی در عزایتان بر سرو صورت زدند و اهل آسمان گریستند.(38)
سوگواری بازماندگان عاشورا در کربلا
بر حسب برخی منابع تاریخی وقتی حضرت زینب کبری(س) بر بالین برادرش در صحرای نینوا آمد، جملاتی بر زبان جاری ساخت که حالت مرثیه داشت که دوست و دشمن با شنیدن آنها گریست و در واقع در همان صحرای کربلا نوعی ماتم سرایی صورت گرفت که زینب کبری(س) آن را ترتیب داد.(39)
زینب کبری(س) در کربلا این گونه نوحه گری نمود: این حسین است که در زمین کربلا در خون غوطه ور است و سرش با زجر از پشت بریده شده و عمامه و لباسش به غارت رفته است، سکینه(س) دختر امام حسین(ع) نیز دردمندانه خطاب به رسول اکرم(ص) گفت: ای پیامبر این حسین توست که روح از تنش بیرون شده و قلبش از حرکت ایستاده است. ای پیامبر این حسین توست که پیکرش در زمین کربلا به خون آغشته و برهنه روی خاک و سرش بر نیزه
بالا رفته است. پس از حرکت کاروان اسیران نوحه گران دیگری از راه رسیدند، قبیله بنی اسد بر سر زنان به قتلگاه آمدند و بدن مطهر شهیدان را به خاک سپردند، کوفیان و سایر دشمنان قیام عاشورا هم با وجود چنان شقاوت ها و سنگدلی ها وقتی از کشتن و غارت سیراب شدند با اندکی تأمل و دیدن سرهای شهداء که طلایه دار کاروان نورانی اسرا بود گریستند. رباب همسر سیدالشهداء و مادر سکینه و علی اصغر بعد از شهادت امام حسین(ع) دائماً ناله و گریه می کرد و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت حزن و اندوه در گذشت.(40)
گوهر افشانی و افشاگری در کوفه
وقتی اهل بیت با حالت اسارت و شرایط ناگوار به کوفه انتقال داده شدند، ابن زیاد گفت: خداوند از حسین و نافرمایان خاندان او (با این وضع) دل مراشفا داد، در این حال زینب (س) گریست و فرمود: به جان خودم قسم که بزرگ فامیل مراکشتی و شاخه های مرا بریدی و ریشه هایم را برکندی(41) مرثیه ای که زینب با مشاهده سر برادر در کوفه سرود و در آن فاجعه کربلا را به خسوف ماه و نیز غروب آن تشبیه کرد، بسیار سوزناک بوده و شهرت فراوانی دارد.(42) رباب همسر امام در مجلس ابن زیاد لعین از دیدن سر مقدّس حسین بن علی(ع) چنان بی تاب شد که از جا برخاست و سر مطهر را از طشت برداشت و ناله جانگدازی برکشید و اهل مجلس را متأثر نمود.(43)
موقعی که زینب کبری(س) فاطمه دختر امام حسین(ع)، ام کلثوم خواهر امام و امام چهارم در کوفه و در مجلس ابن زیاد سخنرانی کردند، بعد از هر خطبه مردم گریه و زاری می کردند، زن ها موها را پریشان کرده بر صورت ها لطمه می زدند و همه می گریستند بطوری که در آن روز کسی دیده نشد که گریان
نباشد. بعد از این قضایا، ناله و صدای گریه اهل کوفه اعم از مرد و زن برای حادثه کربلا و وضع اسیران ادامه داشته و از شدّت تأثر دچار وحشت و هراس بودند، نقل کرده اند وقتی فاطمه دختر امام برای کوفیان خطبه ای ایراد نمود، اواخر سخنرانی این بانو کوفیان به شدت گریستند و گفتند: تو را بس است ای دختر پاکان، قلب ما را آتش زدی و گلوهای ما را خشک نمودی، اندرون ما را شعله ور ساختی، آن گاه فاطمه سکوت اختیار کرد.
هنگامی که ام کلثوم از پشت پرده در حالی که به شدت می گریست خطبه خواند مردم چنان ضجّه زدند و خاک بر سر ریختند و مجلس ابن زیاد را به یک برنامه عزاداری تبدیل کردند .
برخی نقل کرده اند آن روز حیرت مردم را فرا گرفته بود در حالی که دست ها را بر دهان های خویش نهاده بودند می گریستند، مردم کوفه ضمن ناله و نوحه از روی رأفت و رحمت به کودکان اسیر خرما می دادند که در این حال زینب (س) فرمود صدقه بر ما اهل بیت حرام است، با شنیدن سخنان این بانو بر اسیران بیش از گذشته گریستند. زینب کبری(س) با دیدن این منظره نتواست صبر کند ومشاهده نماید کسانی که در این جنایت نقش داشته اند حال سوگوار باشند و به زنان بزرگ منش از دختران پیامبر مرثیه کنند در حالی که جز کوفیان کسی این اهانت را مرتکب نشده است از این جهت فریاد برآورد ای اهل کوفه آیا بر ما می گریید، پس چه کسی جز شما افرادی از خاندان ما را کشت.(44)
عبداللّه فرزند عفیف ازدی با قصیده پرشور و طولانی که در رثای امام حسین(ع) در حضور ابن زیاد سرود، مجلس وی را تحت تأثیر قرار داد و به همین دلیل به شهادت رسید، او در بیتی از اشعار حزن انگیز گفت: خورشید درخشان دچار کسوف و تیرگی گردید زیرا چنین مصائبی در کربلا پیش آمد و تمامی آفاق آشکارا از این بابت گریان گشتند.(45)
سیل اشک در بارگاه یزید
اهل بیت امام حسین(ع) در حالی به شام منتقل شدند که بر فراز شتران در غل و زنجیر کشیده شده و آفتاب داغ سیمای آنان را دچار سوختگی ساخته بود، دست ها بر گردن ها بسته و در بازارها گردانیده می شدند.(46) چون آنان را به داخل بارگاه یزید بردند زینب کبری(س) با مشاهده سر بریده برادر بسیار نالید و با گریه ای جانسوز صدا زد: ای حسین، ای حبیب رسول خدا، ای فرزند مکّه و منی، ای فرزند سرور زنان جهان فاطمه(س)، ای پسر دختر مصطفی. هر کس در آن مجلس بود با شنیدن این جملات سوزناک گریست.(47) فردی از شامیان نقل کرده است به هنگامی که یزید لعین بر لبان و دندان های امام حسین(ع) چوب می زد، زنی را مشاهده کردم که با دست های بسته و چشم تر با سوز دل ناله و ندبه می کرد و با خود نجوا می نمود کاش خواهرت نبود و تو را بدین وضع نمی دید.(48) روضه های زینب کبری(س) اهل مجلس را به گریه واداشت و یزید سکوت اختیار نموده بود، بعد زنی از بنی هاشم که در خانه این ستمگر زندگی می کرد برای امام حسین(ع) عزاداری می نمود و فریاد می زد ای آقای ما، ای فرزند محمد، ای پناه بانوان و یتیمان... هر کس صدای او را شنید گریست، بعد ازآن سه روز عزاداری برپا شد. این نخستین مجلس عزاداری عمومی بود که در شام برای امام حسین(ع) و خاندان و اصحابش برپا گشت، اسیران تا زمانی که در شام بودند آشکارا یا نهانی سوگواری می کردند. وقتی اسیران را از مجلس بیرون برده و به خانه یزید انتقال دادند، زنان داخل منزل تا چندین روز بر حسین بن علی (ع) نوحه سرایی می کردند. نقل کرده اند چون یزید خواست با استناد به آیه ای از قرآن بگوید هر مصیبتی که به خاندان امام حسین(ع) می رسد به سبب اعمال خودشان است، ناگهان با ناله زنان و صدای دردناک و مؤثری مواجه گردید آنها فقط زنان بنی هاشم نبودند بلکه بانوان شامی هم اشک خود را تقدیم اسیران می نمودند یزید ناچار خاموش گردید.(49)
استقبال اهل مدینه از عزیزان عزادار
ناله ها و ماتم داری های بازماندگان حادثه نینوا در بازگشت به مدینه و دیدن جای خالی امام حسین(ع) و جوانان بنی هاشم شدّت یافت، راویان نقل کرده اند وقتی اهل بیت عازم مدینه بودند، در حوالی این شهر مدتی کوتاه اقامت نمودند، ساکنین شهر پیامبر با التهاب خاصی به استقبال آن عزیزان عزادار آمدند امام سجاد(ع) در میان افراد مدینه بشیر بن جذلم را مشاهده نمود که او را خطاب قرار داد و فرمود: ای بشیر پدرت شاعر بود آیا تو هم از این توانایی بهره ای داری؟ او پاسخ داد: آری خود نیز شاعرم حضرت فرمودند در حالی که ابیاتی را بر زبان می آوری جلوتر از ما عازم مدینه شو و خبر ورود اهل بیت و مصیبت جانگداز کربلا را برای مردم شهر جدم نبی اکرم(ص) اعلان کن، بشیر اجابت کرد و اشعاری سرود و با گریه و حالت نوحه اشعاری برای مردم خواند که دو بیت آن چنین است:
یا اهل یثرب لامقام لکم بها |
قتل الحسین فادمعی مدراراً |
الجسم منه بکربلا مضرّج |
والرأس منه علی القناة یدار(50) |
یعنی: این مردم مدینه دیگر در این شهر نمانید که حسین به شهادت رسید و به این سبب سیلاب اشک از دیدگانم روان است. بدن پاکش در کربلا به خون و خاک تپیده و سر مقدّسش را بر سر نیزه ها در شهرها می گردانند. سپس افزود: این علی فرزند حسین است که با عمه ها و خواهرانش حوالی مدینه آمده اند و در آنجا سکنی گزیده اند بشیر گفت: هیچ زن پرده نشین و با حجابی در مدینه نماند مگر آنکه از پشت پرده موها را پریشان و صورت را خراشان ساخت و صدای خود را به زاری و ناله بلند نمود. جمعیت انبوهی تا بیرون مدینه آمدند و اطراف خیمه امام سجاد(ع) صدای گریه و شیون آنان بلند بود، فردی کرسی آورد و حضرت بر آن نشست و بسیار گریست و مردم نیز به ماتم سرایی پرداختند، آن مجلس یکپارچه ناله و شیون شد که با اشاره دست امام، حاضران ساکت شدند.(51)
مدینه با اهلش به گریه و زاری آمد و بقیّه کاروان حسینی را که در همین نزدیکی وداع کرده بودند، استقبال کردند، عقیلات بنی هاشم از پشت پرده ها با ندبه و فریاد وا حسیناه بیرون آمدند. در مدینه خانه ای نماند مگر این که ماتم سرا شد تا آن که از بس اشک ریختند، گریه آنان خشک شد و از بس نوحه سرایی کردند گلویشان رطوبت نداشت. رباب دختر امرءالقیس و همسر امام حسین(ع) در مدینه مجالس عزا برپا کرد، زنان مدینه با او می گریستند، آنقدر گریست تا اینکه اشکش خشک گردید امّ لقمان زینب دختر عقیل بن ابی طالب وقتی خبر شهادت عاشورائیان را شنید با حال حسرت بیرون آمد و خواهرانش ام هانی، اسماء و رمله همراهش بودند و به کشته هایشان در کربلا می گریستند که زینب دختر عقیل بن ابی طالب اشعاری را به عنوان مرثیه زمزمه کرد که ترجمه اش چنین است: چه جواب می گوئید وقتی که رسول اکرم(ص) به شما بگوید که آخرین امت هائید ولی با اهل بیت و اولادم چه کردید، آیا با شما میثاق نداشتم، به عهد خویش وفا نکردید و ذریّه و پسرعموهایم را مورد فشار قرار دادید، برخی را اسیر و بعضی را آغشته به خون ساختید، من که به شما نصیحت کردم جزایم این نبود که به خویشانم بدی روا دارید.
ام البنین فاطمه دختر حزام کلّابیه همسر
ابن عباس روایت کرده است در منزل خوابیده بودم که صدای ناله بلندی از خانه امّ سلمه همسر پیامبر در مکّه شنیدم بیرون آمدم، مشاهده کردم اهل مدینه به آنجا می روند، گفتم ای امّ المؤمنین چه شده که ناله می کنی، جوابم را نداد و به طرف زنان هاشمی رفت و گفت ای دختران عبدالمطلب به من یاری نمائید و با من گریه و زاری کنید، قسم به خداوند آقای شما و سرور جوانان بهشت کشته شده، سبط رسول اکرم و ریحانه پیامبر شهید شده است، گفتم این ماجرا را چگونه متوجّه شدی، گفت در همین لحظه رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا نگران و ناراحت دیدم، علّت را جویا شدم، فرمود: امروز فرزندم حسین و تعدادی از خاندانش کشته شدند، از خواب برخاستم، وارد خانه شدم، تربتی را که جبرئیل از کربلا آورد، و به پیامبر گفته بود وقتی مبدّل به خون شد امام حسین(ع) کشته می شود، در شیشه ای به توصیه پیامبر داشتم، آن را نگریستم دیدم مثل خون قربانی شده و در حال جوشش است، ابن عباس اضافه می کند: امّ سلمه مقداری از آن خون را برداشت و صورتش را با آن آغشته کرد و آن روز را ماتم گرفت و نوحه سرایی بر حسین کرده بعد قاصد خبر قتل امام حسین(ع) را آورد.
اهل بیت پیامبر صبح و شام با حزن و اندوه عمیق و غم بسیار آن مصیبت را تجدید می کردند و شخصیت های برجسته و دوستداران خاندان عترت به خدمت بازماندگان عاشورا می رسیدند و تعزیت و تسلیت می گفتند و همدردی می کردند، بعضی از آنان از شدت اندوه با رساترین کلامی که ناله آور بود و با عمیق ترین حالات که از همدردی و دلسوزی حکایت می کرد، مرثیه سرایی می کردند.
زمانی که امام حسین(ع) به شهادت رسید زنان بنی هاشم در مدینه لباس های سیاه و جامه های خشن پوشیده و از شدت گرما و سرما شکایت نمی کردند و امام زین العابدین به دلیل اشتغال آنان به سوگواری و مراسم عزاداری، برایشان غذا تدارک می دید.(52)