هنگام شنیدن انتقاد چه احساساتی را تجربه می کنیم؟
یکی از احساساتی که به هنگام شنیدن انتقاد تجربه می کنیم، احساس بی ارزشی و عدم تأیید است. نیاز به تأیید به ویژه از طرف افراد مهم زندگی، تجربه ی خوشایندی است، اما همیشه نمی توان زندگی را با این نیاز ادامه داد زیرا باعث می شود به فردی مطیع و فرمانبردار تبدیل شویم. گاهی اوقات وقتی افراد مورد انتقاد قرار می گیرند احساس بی ارزشی می کنند.
مثلاً خانمی درباره ی انتقاد همسرش می گوید: « وقتی همسرم از من ایراد می گیرد و از زندگی زناشویی راضی نیست، من احساس می کنم کاملاً فلج شده ام و فکر می کنم آدم با ارزش و جذابی نیستم و او دیگر مرا دوست ندارد و مرا ترک خواهد کرد.»
در واقع انتقاد برای این خانم به معنای بی ارزشی است. روزولت می گوید:
« هیچ کس نمی تواند در شما احساس حقارت و بی ارزشی به وجود آورد، مگر شما به آن رضایت دهید.» با نگاهی به مثال فوق می بینیم که انتقاد، به خودی خود ما را ناراحت می کند، بلکه افکار و باورهایی که از موقعیت ها و حرف های دیگران داریم موجب ناراحتی ما می شود. نیاز به تأیید همیشه موجب احساس حقارت می شود. برای بی نیاز شدن از تأیید دیگران، ابتدا باید خود را بپذیریم و این پذیرش را درونی کنیم. یعنی خود را همان طور که هستیم بدون قید و شرط و بدون ارزیابی و قضاوت بپذیریم. ما می توانیم فقط بعضی از اعمال و رفتارهای خاص خود را ارزیابی و رتبه بندی کنیم. به مثال قبل بر گردیم، وقتی همسر آن خانم درباره ی کیفیت رابطه و عدم رضایتش از رابطه ی زناشویی صحبت می کند، او می تواند به همسرش یادآوری کند که احتمالاً برخی عوامل باعث بروز این مشکل شده است و این به معنای وجود مشکل در او و بی ارزشی او نیست.
وقتی اعمال و رفتار را از کل شخصیت مان جدا می کنیم، یعنی فقط به برخی اعمال و رفتارهای مشکل ساز اشاره می کنیم، به خود اجازه می دهیم، فقط بر مسئله ی مورد نظر متمرکز شویم و به آن فکر کنیم و با پیدا کردن جنبه های مشکل ساز درصدد تغییر آن ها برآییم. این شیوه ی مقابله با انتقاد، شیوه ی سازنده ای است که موجب شکل گیری پذیرش خود واقعی می شود.
هم چنین باید توجه داشت که بین نیاز به تأیید و میل به تأیید تفاوت وجود دارد. نیازها، مبتنی بر انتظارات و توقعات است، در حالی که میل، مبتنی بر اولویت ها و ترجیحات است. یعنی کسی که میل به تأیید دارد، اگر دیگران او را تأیید کنند خوشحال می شود، اما کسی که نیاز به تأیید دارد اگر دیگران او را تأیید نکنند احساس بی ارزشی می کند. نیاز به تأیید پیامدهای منفی بسیاری به همراه دارد.
اگر انتقاد را نشانه ی بی ارزشی خود بدانیم، احساس حقارت، شرم و شکست می کنیم. ا نتقاد مداوم و شکست معمولاً موفقیت را خدشه دار می کند. متأسفانه اکثر ما اجازه می دهیم این دو وارد زندگی ما شود و با پر رنگ تر شدن آن ها، مشکلات بیش تر می شود.
« انتقاد»، انتقاد را وخیم تر می کند و « شکست» انگیزه ی ما را برای مقابله با آن کم می کند. ما هیچ وقت نمی توانیم انتقاد و شکست را حذف کنیم. بنابراین برای غلبه بر احساس حقارت نمی توان از شکست خوردن یا انتقاد شنیدن مستثنی بود. اگر انتقاد را تلاشی برای پیشرفت زندگی، رهایی از ناکامی و مشکلات بین فردی در نظر بگیریم، احساسات منفی نظیر حقارت و شرم در ما کاهش می یابد.
آیا به هنگام شنیدن انتقاد، احساس طردشدگی می کنیم؟
یکی دیگر از احساساتی که هنگام شنیدن انتقاد تجربه می کنیم، احساس طردشدن است. احساس طردشدن معمولاً شکل مخربی از انتقاد است. اغلب، افرادی که از طرف دیگران طرد می شوند با موفقیت جدایی دچار افسردگی می شوند. احساس طردشدگی در دو شکل اتفاق می افتد: در نوع اول وقتی است که از طرف دیگران طرد می شویم و نوع دوم زمانی است که از طرف خودمان احساس طردشدگی می کنیم، به عنوان مثال وقتی دوست مان ما را طرد می کند با خود می گوییم بدون او هیچ ارزشی ندارم.
در موقعیت هایی که مورد انتقاد قرار می گیریم، ممکن است انتقاد را نوعی طردشدن بدانیم، در حالی که این احساس ناشی از برداشت های ما نسبت به خودمان است. چنان چه برداشت ها و تصورات منفی درباره ی خود داشته باشیم، هر نوع انتقادی را به منزله ی جدایی و قطع رابطه یا حتی احساس بی ارزشی تلقی می کنیم، در حالی که حتی اگر مورد انتقادهای تند و شدید قرار گیریم و بی کفایتی ها یا اشتباهات مان را به ما گوشزد کنند، باید آن را ارزیابی کنیم و بعد از آن واکنش نشان دهیم. احساس ارزش مندی و رضایت مندی تا حدود زیادی تحت کنترل خود فرد است نه دیگران.
آیا با شنیدن انتقاد خشمگین می شویم؟
اغلب گفته می شود، خشم یکی از واکنش های طبیعی نسبت به انتقاد است. معمولاً پشت این احساس، باورها و افکاری وجود دارد. همان طور که قبلاً متذکر شدیم، افکار ما نقش مهمی در واکنش های هیجانی و رفتاری ما دارد. به عنوان مثال وقتی بر این باور هستیم که نباید دیگران از ما ایراد بگیرند، در برابر انتقاد عصبانی می شویم. اما اگر به آزادی بیان اعتقاد داشته باشیم، نباید از شنیدن انتقاد خشمگین و ناراحت شویم. شاید یکی از دلایلی که با شنیدن انتقاد عصبانی می شویم این است که فکر می کنیم دیگران درباره ی ما قضاوت منصفانه ای نکرده اند و نباید درباره ی ما چنین نظر دهند، در حالی که این بایدها و نبایدها مانع آزادی بیان می شود. اگر واقعاً به دموکراسی اعتقاد داشته باشیم باید همه چیز را بشنویم.
نمی توانیم هم ادعا کنیم که مدافع آزادی بیان هستیم و هم برای نظرات دیگران حد و حدود تعیین کنیم، زیرا در این صورت دچار تناقض می شویم. با شناخت تناقض ها می توان نگرش جدیدی نسبت به انتقادات دیگران داشت. شاید دیگران نظر منصفانه ای درباره ی ما نداشته باشند اما حق اظهارنظر دارند. ما می توانیم بدون این که به خود آسیبی برسانیم فقط به حرف آنها گوش دهیم. گاهی اوقات ما فکر می کنیم، دیگران با گفتن ایراد و مطرح کردن انتقاد قصد دارند به عزت نفس ما آسیب برسانند، بنابراین با رفتار پرخاشگرانه یا عصبانیت سعی می کنیم از آن ها انتقام بگیریم.
به عنوان مثال فرض کنید در محیط کار، فردی منظم و مسئولیت پذیر هستید، اما به طور تصادفی یکی از وظایف خود را فراموش می کنید و همکارتان این موضوع را به شما گوشزد می کند. اگر بر این باور باشید که دیگران همیشه قصد دارند نقاط ضعف شما را یادآوری کنند، احتمالاً از تذکر همکار خود شدیداً عصبانی می شوید و ممکن است با پرخاشگری کلامی از پذیرفتن انتقاد او خودداری کنید. در واقع شما با شنیدن انتقاد، اساس می کنید فردی ضعیف و ناموفق هستید. آیا اگر انتقاد وارده دال بر ضعف شما نبود، باز هم عصبانی می شدید؟ معمولاً وقتی ما عملکرد خود را در یک حوزه، به کل شخصیت خود نسبت می دهیم دچار خطای شناختی شده ایم. با شناسایی این خطاها می توانیم بدون سرزنش خود، رفتارمان را اصلاح کنیم و بر فعالیت های خود متمرکز شویم. حال اگر دیگران با مشاهده ی یک اشتباه، ما را فردی ناموفق و غیرمسئول معرفی کنند، می توانیم به خود یادآوری کنیم که آن ها دچار خطای شناختی (جز به کل) شده اند و ما مسئول خطاهای آن ها نیستیم. به این ترتیب عزت نفس خود را حفظ و تقویت می کنیم.
در برخی مواقع سعی می کنیم دیگران را متوجه اشتباهات شان کنیم و آن ها را متقاعد کنیم که فکر آن ها درست نیست، در واقع با این کار به نوعی خطای دیگران را به عنوان یک مشکل بزرگ برای خود در نظر می گیریم و نمی توانیم از آن بگذریم، در این صورت احساسات منفی نظیر آزردگی را تجربه می کنیم.
یکی دیگر از واکنش های رفتاری معمول افراد در مقابل انتقاد قهر کردن است. فرد با قهر کردن تلاش می کند، احساس گناه را در فرد منتقد ایجاد کند و او را وادار کند تا کار بد خود را جبران کند.
اگر در روابط انسانی، توجه و احترام متقابل وجود داشت هیچ وقت مشکلی پیش نمی آمد و مسلماً دنیا جای امن و بهتری برای زندگی بود اما متأسفانه چنین نیست. قهر کردن و گناه کار دانستن دیگران پاسخ مناسبی در برابر انتقاد نیست، زیرا این شیوه هیجانات منفی شدیدی را ایجاد می کند که در نهایت به ارتباطات بین فردی لطمه می زند.
آیا با شنیدن انتقاد احساس آسیب دیدگی می کنیم؟
برخی از افراد با شنیدن هر انتقادی، احساس آزردگی و آسیب دیدگی می کنند و این حساسیت زیاد موجب می شود در میان دیگران به عنوان فردی زودرنج و حساس معرفی شوند. حساسیت زیاد نسبت به انتقاد، ناشی از عزت نفس پایین و اعتماد به نفس شکننده است. اگر از عزت نفس پایینی برخوردار باشیم ممکن است هر نوع انتقاد یا نظری که دیگران درباره ی ما مطرح کنند، از نظر ما نوعی توهین تلقی شود. برای مقابله با این مشکل باید بپذیریم که لازم است برخی از جنبه های درونی خود را تغییر دهیم. اگر حساسیت خود را نسبت به انتقاد بکاهیم، متوجه خواهیم شد که برخی از انتقادها مفید است.
گاهی اوقات انتقاد را نوعی آسیب نسبت به احساس کارآمدی و شایستگی تلقی می کنیم. وقتی دیگران با اعمال و رفتارشان سعی می کنند ما را فردی غیرمسئول معرفی کنند، احتمالاً احساس آسیب دیدگی خواهیم کرد.
به عنوان مثال، سال هاست دوست وفادار و حمایت کننده ای بوده ایم اما یکی از دوستان با صحبت هایش ما را می رنجاند و احساس بی لیاقتی می کنیم.
ما نمی توانیم به خاطر کارهایی که برای دیگران به خصوص افراد مهم زندگی مان انجام می دهیم، آن ها را مدیون خود بدانیم و انتظار داشته باشیم همیشه از ما تعریف کنند. گاهی اوقات به دلیل علاقه مندی و احترامی که برای افراد مهم زندگی خود قایل هستیم، انتظار نداریم از ما انتقاد کنند و ممکن است با شنیدن انتقاد، آن ها را متهم به نامهربانی و قدرناشناسی کنیم، در حالی که باید بپذیریم ما نیز مانند بقیه ی افراد ممکن است خطا کنیم و از انتقاد معاف نیستیم.
آیا انتقاد، احساس شرم در ما ایجاد می کند؟
گاهی اوقات ممکن است از انتقاد احتمالی یا واقعی بترسیم، زیرا اشتباهات ما در معرض ارزیابی دقیق دیگران قرار می گیرد. این بررسی دقیق ممکن است این احساس را در ما ایجاد کند که مورد تأیید دیگران نیستیم. احساس شرم ناشی از عدم تأیید اجتماعی است و به همین دلیل نیز شرم را یک هیجان اجتماعی نامیده اند. شرم، هیجانی است که با تصویری که فرد از طریق ارزیابی های دیگران درباره ی خود به دست می آورد مرتبط است. این تصویر اجتماعی ممکن است درست یا نادرست باشد. وقتی فرد تصویر مثبتی از خود نداشته باشد، به نظرات دیگران زیاد توجه می کند و در نتیجه شرمگین است.
نکته ی مهمی که باید به آن توجه کرد این است که آیا ما قبول داریم که مورد تأیید نیستیم یا نه. تصور کنید، فردی خونسرد و آرام هستید اما در موقعیتی، عصبانی می شوید و کنترل خود را از دست می دهید و بر چسب فردی عصبی بر شما زده می شود. از این موضوع بسیار شرمگین می شوید، زیرا تصویر مثبتی از خود داشتید اما این تصویر با واکنش عصبی شما در آن واقعیت به تدریج کاهش یافت. سؤال این است که آیا اگر کسی ناظر اعمال شما نبود باز هم نگران از دست دادن کنترل خود بودید؟
برای مقابله با احساس شرم نباید رفتار خود را به کل شخصیت نسبت داد و بر اساس آن قضاوت کرد. مثلاً با توجه به مثال فوق می توانیم به خود بگوییم که « من فقط در آن موقعیت عصبانی شدم و از این بابت متأسفم اما در مجموع فردی عصبی نیستم.» و خود را مستقل از ارزیابی های دیگران بپذیریم. با مشخص کردن موضوع و پذیرفتن اشتباهات خود می توانیم احساس شرم را در خود از بین ببریم.
وقتی خود را می پذیریم یا به اشتباهات مان پی می بریم و این پذیرش خود را درونی می کنیم، دیگر مجبور نیستیم تصویر اجتماعی ایده آل و بدون خطایی از خود داشته باشیم. باید یاد بگیریم هنگام شنیدن انتقاد بر احساس شرم غلبه کنیم و با سبک های ارتباطی ضعیف مبارزه کنیم. در این صورت قادر خواهیم بود، روابط بین فردی خود را حفظ کنیم و بدون احساس حقارت به زندگی خود ادامه دهیم.
در تحقیقات مشخص شده است افرادی که از عزت نفس پایینی برخوردارند در برابر انتقاد احساس می کنند بیش تر مقصرند و بدون بحث و بررسی هر نوع انتقادی را می پذیرند، در حالی که افرادی که احساس خوبی درباره ی خود دارند و از نظر اجتماعی خود را خوب ارزیابی می کنند، در برابر انتقاد زود تسلیم نمی شوند و احساس تقصیر نمی کنند.
منبع مقاله : دلالی، نیره؛ (1388)، انتقاد: انتقاد و نحوه ی مواجهه با آن، تهران: انتشارات نشر قطره، چاپ اول.