چکیده:
این نوشتار درصدد است تا در آغاز با ارائة تعریف و توضیح لغوی و اصطلاحی نظارت و کنترل اجتماعی، اهداف و ضرورت کنترل اجتماعی از نگاه درون دینی و برون دینی توضیح داده شود و سپس موانع این نظارت، از زوایای مختلف تببیین گردد و در ادامة این مقاله، موانع نظری و عملی که در درون جامعه تولید شده، یا از سوی بیگانگان فرستاده می شود تا ارزش ها و هنجارهایی متعارض با ارزش های جامعة اسلامی تثبیت شود و تأثیر گذاری ارزش های مطلوب، با مشکل مواجه گردد؛ مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد. در پایان این نوشتار نیز مبحث «کجروی های جنسی» به عنوان یکی از انواع انحرافات اجتماعی تحلیل گردیده و بر ضرورت نظارت و کنترل اجتماعی در این حوزه از رفتارها تأکید شده است.
واژگان کلیدی:
نظارت اجتماعی ، انحرافات اجتماعی ، نفوذ اجتماعی، همنوایی اطلاعاتی ، همنوایی هنجاریی ، هنجارها، ارزش ها، تغییرات اجتماعی، هنجارشکن، ناهنجاری، کجروی جنسی، روابط جنسی هنجارمند.
مقصد نهایی اعمال و مراحل رفتار انسان، رسیدن به معرفت یقینی است. چنانکه قرآن مجید فرموده است: «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین».اگر چه مهمترین اعمال مقدماتی، عبادت و رسیدن به مقام بندگی است؛اما رسیدن به این مقدمه و آن نتیجة نهایی، طبق سنت الهی، جز با سعی و تلاش «لیس للانسان إلا ما سعی»میسر نگردد.
البته این اعمال و رفتار، به جهت تفاوت انسانها حداقل از نظر سلیقه، رنگ، نژاد، محیط پرورش و منطقة جغرافیایی متفاوت است و کتاب آسمانی جهت انتظام این تفاوتها، ثبات جامعه و بهره مندی انسانها از فضا و دستیابی به سعادت، حداقل دو راه کلی را پیشنهاد نموده است: یکی از طریق تربیت، پیشگیری، درونی سازی و نهادینه کردن ارزش ها و هنجارها و دیگری از طریق درمان و اصلاح کجروی.
در این نوشتار نظارت و کنترل به عنوان سیاستی که هم در برنامه های پیشگیری و هم در درمان و اصلاح مطرح می باشد، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
تعریف و مفهوم نظارت
الف) تعریف لغوی:
نظارت در زبان فارسی به معنای وارسی و تفتیش و به معنای مراقبت نسبت به اجرای امری است و معادل انگلیسی آن «Control» می باشد.
ب) تعریف اصطلاحی:
نظارت اجتماعی به ابزارها و روش هایی اطلاق می شود که برای وادار کردن فرد به انطباق او با انتظارات گروه معین یا کل جامعه به کار می رود. «جولیوس گولد» و همکارش، نظارت را چنین تعریف نموده اند: کنترل اجتماعی مشروط و محدود شدن رفتار و اعمال فرد یا افراد مورد کنترل به اهداف و هنجار جامعه می باشد. گولد معتقد است که: اگر این کنترل با نهادینه شدن هنجارها در فرد صورت پذیرد، جزء کنترل درونی محسوب می گردد، ولی اگر صرفاً از طریق افراد جامعه بر کسی اعمال گردد، آن را کنترل بیرونی می نامند.«هومنز» چنین نوشته است: «فرآیندی که از طریق آن رفتار شخصی (یا اشخاصی) که از مرتبة رعایت هنجار عدول کرده، دوباره به همان مرتبه اعاده داده می شود و هرگاه به کلی از هنجار عدول کند، مجدداً به رعایت کامل هنجار سوق داده شود.» و نویسندگان کتاب جامعه شناسی کجروی نوشته اند: «کنترل را توان اعمال قدرت، هدایت یا بازداشتن دیگران تعریف کرده اند.»
از مجموع تعاریف فوق بدست می آید که معیار عمده؛ کنترل ارزش ها و هنجارهاست و هدف از کنترل نیز، ایجاد همنوایی، ثبات و نظم می باشد و همچنین چند اصل ذیل را می توان استخراج نمود:
1- در صورتی نظارت اجتماعی ممکن است که (ارزش ها) هنجارها، قواعد و آداب و رسوم جامعه معین باشد.
2- نظارت اجتماعی در مقام مقابله با منحرفان و کسانی است که هنجارها و آداب و رسوم مطلوب را رعایت نمی کنند.
3- نظارت اجتماعی، جریانی شخصی نیست، بلکه به فرآیند کنترل جمعی نظر دارد.
4- ثبات جامعه در گرو نظارت اجتماعی است.
5- نظارت اجتماعی تا آنجا ادامه می یابد که منحرفان را از عمل خود باز دارد.
هدف نظارت و کنترل اجتماعی
مهمترین هدف اجتماعی در نظارت و کنترل، نفوذ در مخاطبین و کسانی است که مورد نظارت قرار می گیرند. البته مراد از نفوذ اجتماعی عبارت است از «کوششی عمدی از سوی یک فرد یا یک گروه برای ایجاد تغییر در عقاید یا رفتار دیگران»که، باز خورد و خروجی این کوشش در شکل «همنوایی، اجابت و اطاعت» بروز و ظهور می کند، تا آنجا که برخی از روانشناسان اجتماعی، نتیجه اکثر نظارت ها و نفوذ اجتماعی را همنوایی می دانند.
و مراد از همنوایی؛ تغییر رفتار و باور مخاطب به دلیل فشار غیر مستقیم عامل نفوذ می باشد، زیرا هنگامی که فرد تحت تأثیر کنترل های ارزشی و عاطفی کارگزاران نفوذ قرار می گیرد، تلاش دارد به نظارت آنها پاسخ مثبت دهد.
این همنوایی در دو شکل بروز می کند: یکی «ایجاد تغییر در رفتار به طور ظاهری» و دیگری «تغییر در باورها و عقاید شخصی». همنوایی نوع اول، به عنوان «همنوایی هنجاری» نیز نامیده می شود. در این حالت شخص تلاش دارد تا با همنوایی خود، از پیامدهای منفی ناهمنوایی در امان باشد، علاوه بر اینکه به پیامدهای مثبت همنوایی دست می یابد. در واقع هدف عمدة مخاطب در این همنوایی، جذب منفعت و پاداش و دوری از تنبیهات اقتصادی، اجتماعی و بدنی می باشد و از آنجا که هدف درونی سازی و پذیرش هنجارها و ارزش ها، مورد نظر عامل نفوذ نیست، لذا احتمال آسیب پذیری و کجروی جدید، یعنی نفاق و بروز شخصیت دوگانه در مخاطب وجود دارد.
همنوایی نوع دوم، «همنوایی اطلاعاتی» نامیده می شود. در این حالت، شخص مخاطب تلاش دارد تا به شکل گیری باورهای ذهنی جدید دست یابد و ارزش ها و هنجارهای عامل نفوذ را در خود درونی کند. در این نوع همنوایی، همنوایی هنجاری نیز حاصل می شود، البته بدون اینکه آسیب نفاق را به همراه داشته باشد.
ضرورت کنترل و نظارت اجتماعی
کنترل و نظارت اجتماعی مفهومی مهم در جامعه شناسی است و امروزه خود یک حوزة مستقل از حوزه های جامعه شناسی محسوب می گردد.لذا بحث از کنترل اجتماعی در واقع مقصود نهایی و مطلوب پایانی مباحث علوم اجتماعی پیرامون رفتارهای ناهنجار و مخالف با اصول و موازین اجتماعی می باشد. زیرا تمام مباحث و مطالب مهم تخصصی معطوف به کجروی، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، بدان سبب است تا ابزارهای مناسب و کارآمد را به شیوه ای متناسب و مؤثر برای مقابله با انحرافات و کجروی ها شناسایی کرده و برای نظارت اجتماعی بکار گیرند.
اگر چه اصل نظارت اجتماعی، در عقاید و افکار الهی به طور عام و در دین اسلام به نحو خاص و در مذهب شیعی به شکل اخص مطرح می باشد و حتی جزء فروع دین محسوب می شود، لکن امروزه اندیشمندان غربی یا همان مروجان تساهل و تسامح، به ویژه اندیشمندان اجتماعی، به طور جدی آن را مطرح و پی گیری می کنند و در سه دهه اخیر از سوی عالمان اجتماعی و شاهدانِ عینی بازتاب اندیشه ها در عرصة اجتماعی، مسئله کنترل اجتماعی بسیار جدی تعقیب می شود تا آنجا که برخی ادعا نمودند: «این تغییر مسیر (توجه از مطالعه و بررسی پدیدة کجروی به فرآیند کنترل) چنان برجسته و چشمگیر است که حتی شماری از نویسندگان این حوزه اظهار می دارند که جامعه شناسی کجروی مرده است.»
چنانکه «دورکیم» می نویسد: «انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان، نیازهای تازه ای را برمی انگیزند، از این سیری ناپذیری طبیعی نوع بشر، چنین بر می آید که آرزوهای انسان را تنها با نظارت های خارجی، یعنی با نظارت اجتماعی، می توان مهار کرد. جامعه، نیروی تنظیم کننده ای می سازد تا همان نقش را در تأمین نیازهای اخلاقی انسان ایفا کند که ارگانیسم در تأمین نیازهای جسمی ایفا می کند.»دورکیم در ضرورت کنترل تا آنجا پیش می رود که یکی از عوامل ناهنجاری را عدم نظارت و کنترل اجتماعی می داند. «لوئیس کوزر» به نقل از دورکیم می نویسد: « هرگاه نفوذ نظارت کنندة جامعه به گرایش های فردی، کارائی خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند، جامعه به بی هنجاری دچار خواهد شد.»
بعد از مرور نظریات کنترل اجتماعی مربوط به کسانی که یا معتقد به ادیان الهی نیستند یا حساسیت کافی در این خصوص ندارند، ضروری است اندیشة الهیون و مفسرین رسمی دین اسلام بررسی شود و کلام آنها در ضرورت نظارت اجتماعی نقل گردد. از معصومین(ع) نظیر رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) در این خصوص روایت های متعددی نقل شده است. از جمله این روایت را امام صادق(ع) از رسول اکرم(ص) نقل نمودند که رسول خدا فرمودند: «هر گاه هنجارشکنی، حریم شکنی و معصیت خدا به صورت علنی و آشکار صورت پذیرد، هر چند هنجار شکنان اندک باشند و اکثریت مردم، افرادی قانونمند و هنجارمند باشند، ولی این اکثریت نظارت و کنترل را رها کنند، عذاب خواهند شد». آنگاه امام صادق(ع) خود دلیل عذاب اکثریت بی توجه به نظارت اجتماعی را این چنین بیان فرمودند: «و ذلک انه یذل بعمله دین الله و یقتدی به اهل عداوة الله» «یعنی خدا اکثریت هنجارمند، ولی بی توجه به نظارت اجتماعی را به این دلیل عذاب می کند که آنان با ترک نظارت و کنترل بر افراد هنجارشکن، به کجروان جامعه فرصتی می دهند تا به صورت علنی و آشکار، دین خدا و عقاید و باورهای عمومی مسلمانان را به تدریج تضعیف نمایند و هنجار شکنان احساس پیروزی کنند و فرهنگ دینی به حاشیه برود و خرده فرهنگ کجرو غالب گردد.» حضرت علی بن ابی طالب(ع) نیز در وصیت خویش به فرزندانش در خصوص پیامدهای منفی بی توجهی به نظارت و کنترل انحرافات یادآور می شوند که: هر گاه نظارت بر رفتارها را رها کنید، نتیجه آن تسلط انسانهای هنجارشکن، کجرو و منحرف بر جامعه صالحان است، در آن صورت، طلب خیر و استمداد از خدای سبحان سودی ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد، زیرا تسلط افراد کجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتیجة سستی و بی توجهی شما به وظیفه اجتماعی خود، یعنی نظارت و کنترل اجتماعی می باشد.
لذا از جمله پیامدهای منفی عدم نظارت اجتماعی، تسلط فرهنگ کجرو بر فرهنگ های بهنجار جامعه می باشد و بسیار واضح است که هرگاه ارزش ها مبدل گردد و خرده فرهنگ نابهنجار به فرهنگ حاکم تبدیل شود، در آن صورت با استفاده از اهرم های قدرت و ثروت و حتی منزلت، ارزش ها تحریف شده و به یک عرف و هنجار عرضی تبدیل می شود، گرچه ممکن است یک تحلیل گر اجتماعی بگوید که در این شرایط، جامعه از حالت تعارض خارج خواهد شد و فرهنگ کجرو که به خاطر تضاد با فرهنگ جامعه، به عنوان خرده فرهنگ و عامل بی ثباتی معرفی می گردید، اکنون با پذیرش عرفی شدن، دیگر عامل تضاد و بی ثباتی نیست! در پاسخ به این استدلال باید بیان نمود که امروزه هر فرد فرهیخته می داند که عرفی شدن هر خرده فرهنگی مفید نمی باشد، مثلاً اگر سرقت که یک نوع رابطه ناسالم اقتصادی است جزء فرهنگ عمومی شود، هیچگاه از آسیب پذیر کردن چرخة اقتصادی نمی کاهد، لذا امروزه در آزادترین کشورها، نمی پذیرند که سرقت یک هنجار عرفی فراگیر شود، علاوه در عقیده و مکتب اهل بیت (ع) به پیروی از قرآن مبادی اخلاق و احکام مبتنی بر مفاسد و مصالح واقعی می باشدیعنی رابطه نامشروع جنسی و یا شرب خمر فقط به خاطر غیر عرفی بودن، حرام نمی باشد، بلکه به خاطر اثرات سوء فردی و اجتماعی آن ممنوع است، حال با توجه به این قاعدة عمومی، از دیدگاه اسلام، عرفی شدن خرده فرهنگ های کجرو، هیچگاه از اثرات و پیامدهای سوء آن نمی کاهد و لذا جامعه را از مصالح احکام و هنجارهای دینی و انسان را از سعادت واقعی دور می سازد.
موانع نظارت اجتماعی
موانع نظارت عمومی و کنترل اجتماعی را از سه منظر می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد:
موانع معطوف به حوزة هنجار شکن و کجرو؛
موانع معطوف به حوزة افراد بیگانه از فرهنگ جامعه و دشمنان آن؛
موانع معطوف به حوزة ناظر و عامل نفوذ.
الف) موانع معطوف به هنجارشکن و کجرو
هر گاه تغییرات اجتماعی در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به واسطه سرعت تغییر ارزش ها و هنجارها، شتاب پیدا کند، هنجارشکنان به طور طبیعی به پیام ها و هشدارهای ناظر اجتماعی کمتر توجه می کنند و یا به سختی آن را باور می نمایند، به عنوان نمونه وقتی ارزش و فرهنگ ایثار و ازخودگذشتگی، به فرهنگ انباشت ثروت، قدرت و حتی منزلت تبدیل گردد و اگر ساده زیستی با سرعت تمام به رفاه طلبی مبدل گردد وتبلیغات شهری به جای اشاعه مفاهیمی نظیر دین، عشق به خدا، ولایت، نماز و شهادت و … به تبلیغ کالاهای خوراکی، لوازم آرایشی و دیگر کالاهای لوکس و مصرفی اختصاص یابد، مشخص است که چه سرنوشتی در انتظار جامعه خواهد بود، زیرا با توجه به دشواری کسب ثروت، به خصوص در جوامع آسیایی و به ویژه در کشورهای جنگ زده و با وجود نیازهای کاذبی که به واسطه تبلیغات همه جانبه در میان اعضای خانواده ایجاد شده است، کمترین آسیب وارده بر خانواده، بی دقتی پدر در کسب ثروت است. وقتی روابط اقتصادی جامعه ناسالم شود، علاوه بر عرفی شدن هنجارشکنی در عرصة اقتصاد، تبعات تکوینی و پیامدهای منفی مال حرام، گریبان گیر آحاد اعضای جامعه می شود، وقتی گوشت و خون اعضای جامعه از مال حرام شکل بگیرد، همیت و اهتمام آنها به ارزش ها به ویژه برای افراد آسیب پذیرتر سست می گردد، در نتیجه اولین قربانیان این رویداد، افرادی هنجار شکن در جامعه خواهند بود.
برای ملموس شدن تحلیل فوق، به یک واقعیت اجتماعی اشاره می کنیم. در جامعة اسلامی ایران از آغاز انقلاب اسلامی تا سال 1365، ثروتمندان کمتر جرأت نمایش ثروت؟! اتومبیل؟! لباس و منزل شیک خود را داشتند و در آن زمان «دارندگی، برازندگی نبود» بلکه بیشتر، «فقر به عنوان یک ارزش بود»… در یک تحقیق، نزدیک به 70 درصد از پاسخگویان معتقد بودند که در سال 1365 مردم به افرادی که با ماشین های گران و وسائل شیک بیرون می رفتند، خیلی کم احترام می گذاشتند، اما در سال 1371، این ارزش تغییر کرده بود و 62درصد مردم برای اینگونه افراد، خیلی زیاد احترام قائل بودند.همچنین در یک تحقیق میدانی در سال 1371، پاسخگویان در برابر این سؤال «اگر حساب یا دین باشد یا پول؟ کدام را مقدم می دارید؟» فقط 3/28 درصد پاسخ گفته بودند که دین را مقدم می داریم و قریب 70درصد پاسخ گفته اند پول را مقدم می داریم.به طور طبیعی بعد از این نگرش به ارزشها، نگرش افراد جامعه به نمادهای دینی نیز تغییر می کند، برای نمونه در سال 1365، روحانیت و حجاب که دو نماد برجستة دینی برای مردم بودند، در سال 1371، بر اثر تغییر نگرشها، نگرش مثبت با یک درصد معنا داری، به نگاه منفی تبدیل گردید. لازمة این تغییر نگرش، تغییر گروه مرجع برای مردان و زنان می باشد، یعنی گروه های ارزش ساز و هنجار فرست، در نگاه مردم تغییر کرده است و مردم کمتر ارزش ها و هنجارهای خود را از گروه مرجع قبلی می گیرند و یا کمتر مورد توجه قرار می دهند. لذا در این شرایط، نظارت و کنترل ناظرین، تأثیر و نفوذ ندارد. این روند و فرآیند تغییر ارزش ها جامعه را به سوی سقوط پیش می برد. زیرا گروه آغازکنندة تغییر ارزش ها، به خصوص اگر جزء بهره مندان جامعه باشند، با یک سیکل تکراری، در هر مرحله، جامعه را به سوی فرهنگ جدیدی که هیچ ریشه ای در فرهنگ و ارزش های قبلی جامعه ندارد، سوق می دهد. بدین ترتیب وقتی اعضای قشر بالا مشاهده کردند که قشر پایین تر (یعنی قشر متوسط رو به بال)ا، خود را مانند آنها می آرایند و سبک زندگی آنها را تقلید می کنند، برای حفظ برتری و متمایز کردن خود، در لباس، آرایش و تمام مقیاس های ظاهری خود، تغییراتی بوجود می آورند… پس از مدتی قشر متوسط نیز، خود را به مقیاس های ارزشی جدید قشر بالا می آرایند، نه فقط از آن جهت که آرزو دارند که مانند قشر بالا باشند، بلکه آنها نیز می خواهند در مسابقه برتری جویی خود را از قشر پایین تر متمایز سازند، زیرا قشر پایین نیز می کوشد تا به مقیاس های ارزشی قشر بالاتر از خود (یعنی قشر متوسط) دست یازد.در این فرآیند، سیکل تغییر، بر حسب تفاوت طبقاتی می باشد، همین طور بر حسب تفاوت سن، گروه های ورزشی، تفریحی، فرهنگی و تغییر نگرش ها از سوی خرده گروهی که گروه مرجع قرار گرفته است، آغاز می شود و آرام آرام به متن جامعه سرایت می کند، ولی از آنجایی که ارزش هایی گروه مرجع حاکم، ارزش هایی غیر دینی است، نتیجه این حرکت، شیوع همة هنجارها و ارزشهای غیر دینی یا حتی خلا رویکرد دینی در تمام رفتارها، از جمله رفتارهای جنسی می باشد. این تغییر سریع، برای تأثیر پذیری از ارزش های دینی که از سوی ناظرین منتشر می شود، فرصتی باقی نمی گذارد. به خصوص در حوزة رفتارهای جنسی جوانان، آن هم در جامعه ای که تأمین و برطرف نمودن هنجارمند نیاز جنسی آسان نباشد، در این صورت با توجه به تغییر ارزش ها، تلاش می شود از طریق ارزان ترین و آسان ترین راه، یعنی «تأمین خیابانی»، این کار انجام شود. در این فضای اجتماعی که نظارت، مانعی در جهت رفع نیاز طبیعی افراد محسوب می گردد، نه تنها ناظر نفوذی ندارد، بلکه بعد از اعمال نظارت، با بازخورد منفی مواجه می شود.
ب) موانع معطوف به حوزة افراد بیگانه از فرهنگ جامعه
هر جامعه ای، خرد و کلان، دارای دشمنانی است. دشمنانی که حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش را در حذف رقیب، در ابعاد متفاوت اجتماعی آن می دانند. یکی از بهترین و با دوام ترین راه های دستیابی به این هدف، ایجاد تغییر فرهنگی از طریق جایگزینی عناصر ارزشی و هنجاری فرهنگ بیگانه، در جامعة مورد دست اندازی می باشد تا با تغییر و ایجاد عناصر مورد نظر، نگرش اکثریت افراد جامعه را در جهت تأمین منافع فرهنگ بیگانه متمایل سازد. این تغییر ارزشی، با دو جریان موازی تولید پیام جدید ارزشی و هنجاری برای جامعه مورد نظر و حذف ارزش ها و هنجارهای همان جامعه ایجاد می شود. به عنوان نمونه کشورهای استثمارگر نظیر آمریکا و انگلیس که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نه تنها منافعی را از دست دادند، بلکه ادامة حیات و منافع خود در منطقه را نیز مورد تهدید می دیدند، زیرا با مردم و جوانانی مواجه شدند که در هنگام جنگ و درگیری، به سوی مرگ (شهادت) از یکدیگر سبقت می گرفتند و برخلاف مردمان غیر موحد که مرگ را یک ضایعه منفی تلقی می کنند، در نظر آنان طبق فرهنگ قرآنی یک حیات طیبه محسوب می گردید. این نگاه به مرگ، نه تنها آنان را مقاوم بار آورده بود، بلکه نگرشی جدید نسبت به مظاهر دنیا و رفاه مادی و نوع پوشش و آرایش را برای آنان، ایجاد کرده بود. به حدی که دیگر، ثروت اندوزی، تهیه رفاه مادی، تقلید از بیگانه در پوشش و آرایش، جزء فرهنگ و آرزوهای روزمره نبود و دیگرانِ دنیاطلب را برای آنها الگو و گروه مرجع نمی دانستند، بلکه با تأسی از فرهنگ اهل بیت (ع) و عناصر فرهنگ اصیل ایرانی، خود ارزش و هنجار تولید می نمودند و برای اجرای آنها، عناصر مادی مناسب را خلق می کردند. عکس های باقی مانده از شهدای جنگ تحمیلی، بهترین گواه بر این تغییر ارزشی، می باشد زیرا اکثر شهدا قبل از انقلاب و یا قبل از مشارکت در جنگ تحمیلی، پوشش و آرایشی غیر از پوشش و آرایش زمان جنگ داشتند، این تفاوت نگرش، میزان اعتماد به نفس و نوع نمادهای مادی فرهنگ را تغییرداد و به آنها جسارت داد تا بدان حد که «ابتکار عمل را به واسطه نوآوری های تهور آمیز، در دست گرفتند، به عنوان نمونه با تأسیس قایق های تندرو و وجود افراد شهادت طلب، نیروهای نظامی آمریکا را منفعل ساختند، «مجلة اشپیگل در آگوست 1987» در این مورد نوشت: «آمریکا در خلیج فارس مانند یک غول نیرومند در قفس قرار گرفته است».این تغییر نگرش که عامل ثبات سیاسی و فرهنگی جامعه گردید، توانست ثبات اقتصادی را نیز به دنبال بیاورد. این وضعیت برای کشورهای استثمارگر قابل تحمل نبود، لذا در پی تخریب عناصر ارزشی، هنجاری و آداب و رسوم ایرانیان شدند و تلاش نمودند عناصر جایگزین بفرستند و با به خدمت گرفتن افراد کم اراده و سست اعتقاد وطنی، در این راه هزینه های سیاسی و حتی اقتصادی خویش را کم کنند و با به پیش انداختن افراد مشابه افراد هنجارمند وطن، مقاومت صاحبان ارزش های جدید را پایین بیاورند و یا لااقل افراد جامعه را به دو دسته موافق و مخالف نوآوری تقسیم کنند. بیگانگان با توجه به تئوری های کنترل انقلاب، با به خدمت گرفتن برخی نهادهای حکومتی و دولتی نظیر شهرداری ها، به تغییر ارزش ها و پیام رسانی جدید بپردازند. « اکشتاین»،«نان و سیرک» را از جمله عوامل کنترل اجتماعی می داند و می گوید: نان و سیرک می تواند توجه مردم را از انقلاب منحرف سازد. منظور این است که اگر بتوان مردم را محتاج کرد، به طوری که آنها همواره در پی کسب یک لقمه نان بدوند و یا آنها را با اقداماتی نظیر شهربازی ها، سینماها، فرهنگ سراها و سرگرمی های ورزشی و غیره مشغول ساخت، در آن صورت آنها انرژی انقلاب خود را از دست خواهند داد… تغییر بافت های سنتی شهر تهران (و ایجاد) مراکز تجاری مدرن که به مراکز تجاری امریکایی بسیار شبیه هستند… و ایجاد فرهنگ سراهای مدرن، یک اقدام مؤثر جهت تغییر ارزش ها در قسمت های سنتی و قشر پایین شهر به شمار می رود، گرچه بخشی از اهداف این فرهنگ سراها، در شرایط ثبات جامعه و وجود یک هدف کنترل شده می تواند بسیار مفید باشد؛ اما در شرایط کنونی، این فرهنگ سراها از یک طرف تدریجاً گسستگی ارزش های سنتی و مذهبی و از طرف دیگر اشاعة سریع ارزش های متفرق و احساسی را در پی داشته اند و زمینة مساعدی را برای انحرافات فراهم نموده اند، در مطالعه دو فرهنگ سرا، برخی برنامه ها مفید به نظر می رسیدند، اما در برنامه شب شعر، روند تقویت موج احساسی، گسترش ناامیدی و گسست ارزشی، برای تمام دانشجویان حتی با دیدگاه های مختلف، کاملاً مشهود بود. این امور در پوشش علی الظاهر اسلامی انجام می گیرد. آرزوهای احساسی آنها افزایش می یابد و از آنجا که امکان ارضای این آرزوهای برانگیخته وجود ندارد، در نتیجه پیوند آنها با خانواده سست تر می شود، بدیهی است که نارضایتی از عدم امکان ارضای آرزوهای جدید «به ویژه نیازهای جنسی» به خانواده محدود نمی گردد و بیش از آن، به جامعه و مسئولین انتقال می یابد، لذا ایجاد فرهنگ سراها با چنین برنامه هایی، به معنای واقعی به عرصه «تهاجم فرهنگی» نزدیک می شود… یکی دیگر از مهمترین و ظریف ترین اقدامات در جهت تغییر ارزش ها که بر همة اقدامات فوق مقدم بود و شاید اکنون برای مردم و مسئولین ما محسوس نباشد، یک یورش همه جانبه در جهت از بین بردن آثار دفاع، بعد از پایان جنگ بود، تمام خاطرات جنگ و ارزش های تداعی شوندة دفاع مقدس، از صحنه زدوده شد، شاید با این نیت که اکنون زمان آسودگی و لذت مردم است، اما در شهر اسلو [Osgo] پایتخت نروژ، یکی از نقاط دیدنی، شهرداری آن شهر است!! در ورودی سالن بزرگ شهرداری، دیوارهای چهار طرف سالن بزرگ، تصاویری در مورد حمله وحشیانه آلمانی ها با کاشی کاریهای زیبا و خوش رنگ، مشاهده می شود. هر چند رابطه دو کشور از حدود 50 سال پیش به دوستی گرائیده است…(اما) در ایران زیباترین تصاویر نقاشان خوش ذوق کشورها، در مورد صحنه های انقلاب و جنگ، یکی بعد از دیگری زدوده شد و تصاویر نه چندان هنرمندانه در ارتباط با تبلیغ کالاهای خارجی از صابون فا [Fa] گرفته تا وسایل شارپ جای آنها را گرفتند… (البته) در گوشه و کنار، تصاویری از شهدا دیده می شود…(اما) هدف اساسی انقلاب، که دو وجه «انقلابی» و «مذهبی» داشت، با ترکیب جدیدی، از نوع شاهانه و مذهبی یا طاغوت با پوشش مذهبی به خود گرفت. در این حرکت ابتدا ارزش های مذهبی تضعیف و آثار جنگ زدوده شد و همزمان، ارزش های قشر بالا و مادی تقویت شدند، تا حدی که ارزش های مادی، ارزش های انقلابی مذهبی را تهدید کرد و گاه بر آنها غلبه نمود…»یعنی به تعبیر «اکشتاین» مردم را سرگرم نان و سیرک کردند رهبر معظم انقلاب، چالش بزرگ انقلاب را در سه مقولة فقر، فساد و تبعیض می دانند، فقر همان منتظر نان ماندن، فساد همان سرگرمی و سیرک و تبعیض یعنی همان طاغوت است که مثل خوره به جان انقلاب افتاده است.
آیا با این همه دخالت بیگانه که به واسطه عناصر داخلی انجام می شود، باز هم جایی برای اجراء اصل نظارت و کنترل اجتماعی باقی مانده است؟!
ج) موانع معطوف به حوزة ناظرین اجتماعی
پیشاپیش باید اعتراف نمود که موانع این حوزه از موانع دیگر حوزه ها موثرتر است. زیرا وقتی باورمندان یک جامعه، به تدریج در عقاید و باورشان سست و ضعیف گردند و نسبت به حراست از ارزش ها و هنجارهای خویش به روزمرگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مبتلا گردند، نتیجه طبیعی آن گستاخی صاحبان خرده فرهنگ های کجرو و ناهنجار می باشد. زیرا اعضای خرده فرهنگ ها از این روزمرگی، یکی از این دو نتیجه را خواهند گرفت: یا در فرهنگ خود تقویت می شوند، یعنی آنها با سستی طرفداران فرهنگ جامعه، احساس حقانیت خواهند نمود و یا آن که طرف مقابل را در نظر و عمل از حیث دفاع از هنجارهای خود ناتوان خواهند دید یا به هر دو نتیجه نائل خواهند آمد، آنگاه نسبت به فرهنگ عمومی رویکرد تهاجمی در پیش خواهند گرفت، چنانکه بیگانه نیز این بار از نیروهای مخالف درون جامعه کمک می گیرد و هردو گروه با کمک یکدیگر با برنامه یا ناخودآگاه تلاش می کنند تا هم بر تعداد پیام های ارزشی و هنجاری خود به سوی جامعه ی هدف بیفزایند و هم فاصله پیام رسانی را کوتاه کنند و هم پیام های تخریبی بیشتری را به هنجارهای جامعه ی مورد هدف، ارسال دارند.
اما موانع این حوزه؛ هم می تواند در ابعاد نظری و ابعاد علمی مطرح باشد، اما در ابعاد نظری پیدایش نوعی جبرگرایی، اعم از روانی، زیستی، اقتصادی و اجتماعی است، که تصور هر گونه تغییر رفتار مخاطبین هنجار شکن را از ناظران اجتماعی سلب می کند و به تعبیر شهید مطهری(ره): «مسلک جبر که بشر را به طور کلی فاقد اختیار و آزادی می داند، آثار سوء اجتماعی زیادی دارد، مانند میکروب فلج، روح و اراده را فلج می کند، دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام را بسته تر می کند.»یعنی هم هنجارشکن را مشروعیت می بخشد و هم ناظران را وادار به سکوت و بی تحرکی می کند، زیرا در فرض نفوذ این اندیشه هر چند پنهان و ناخودآگاهانه ناظران اجتماعی به جای نظارت و کنترل، به توجیه رفتار هنجار شکنان می پردازند، مثلاً به جای رهنمایی جوانان و نظارت بر رفتار آنان، نسبت به هنجارشکنی رفتاری آنان در پوشش، آرایش و روابط جنسی، رفتارشان را توجیه می کنند و می گویند که آنها «جوان هستند»، گویا «جوانی»، مجوز رفتارهای هنجارشکن می باشد و یا با توجیه سن و موقعیت فیزیولوژیکی در رفتار خویش مجبور هستند و یا گاهی این رویکرد جبرگرایی را با یک اندیشة مقدس نظیر اعتقاد به فرج از بیرون جامعه و رسیدن منجی از بیرون جامعه پیوند می زنند، بدون آنکه اعضای جامعه هیچ تلاشی برای حضور این منجی داشته باشند، به عبارت دیگر دوباره نسبت به ناهنجاری منفعلانه برخورد می کنند، در حالی که این انفعال با فرهنگ قرآنی که تحولات اجتماعی را وابسته به تکاپو و تلاش اعضای آن جامعه می داند،مطابق نیست.
از دیگر موانع نظری، تغییر باورها نسبت به ارزش هاست، با توجه به آنچه در دو مانع قبلی گذشت، با دخالت عناصر هنجارشکن و نوآورهای بیگانه و عوامل درون زا، از درون جامعه، باور نسبت به ارزش ها و هنجارها در بین عموم اعضای جامعه تغییر می کند و رفاه، امنیت مادی و بهره وری مادی جزء اهداف می گردد. در این وضعیت که تزکیه، خداترسی، ایثار، خدمت به انسان ها، نگرانی برای فقرا و آسیب دیدگان، جزء فلاح و رستگاری نیست، شمارش معکوس خداباوری و مرگ باوری آغاز می شود و به جای آن «خدای تو، حساب بانکی توست» و «بهشت تو ثروت، شغل و موقعیت اجتماعی توست» جایگزین می شود، پیام های آسمانی دیگر محترم و قابل پیروی نمی باشد، از جمله آیاتی که تلاش بیشتر را در کنار دوری از اسراف و تبذیر دعوت می کند، آیاتی که سرگرمی دنیا را همچون سرگرمی کودکانه می داند، آیاتی که کمک به محرومین و مستضعفین را لازمه رشد انسانی می داند، آیاتی که جهاد در راه آرمان و عقیده و غیرت داشتن نسبت به آرمانها را تشویق می کند و دیگر آیات،همگی به بوته فراموشی سپرده می شود، در این فضای متفاوت از فضای سالم فرهنگی، دیگر صدای فقرا شنیدنی نیست و مظاهر دینی جزء رفتارهای سنتی البته به معنای قدیمی و کهنه محسوب می شود. در عوض هیاهو، سوت زدن، کف زدن، ترکاندن بادکنک، خندیدن ممتد جمعیت بزرگ یک حرکت فرهنگی و مجریان آن فرهیخته محسوب می گردند و روابط ناسالم دختر و پسر در بدترین شکل خود به عنوان آشنایی قبل از ازدواج مطرح می گردد. رقص و پایکوبی مختلط زنان و مردان به عنوان حرکت موزون معرفی می شود و ناهنجاری ها، کجروی ها و انحرافات، جزء هنجار عرفی و ارزش جدید اجتماعی برای عموم مردم محسوب می گردد.
از دیگر موانع نظری و بلکه مهمترین آن، معیار شدن نظر «انسان بما هو انسان»، به جای نظر خدا است، اگر چه انسان در مکتب اسلام، کریم است، لکن نه هر موجودی که «مستقیم القامه و متحرک بالاراده» باشد، بلکه کرامت از آن با تقوایان استوالا انسان بی تقوا در خسران ابدی قرار دارد و معیار تقوا را نیز قرآن معرفی کرده است، اما اگر در یک جامعة دینی در اثر القائات خارجی نیازهای بدلی جایگزین نیازهای واقعی او گردد، در آن صورت معیار ارزش گذاری، نیاز سنجی این انسان رنگ باخته نیست، لکن این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که هر گاه به هر دلیلی این تبدل نیاز صورت پذیرد و تلخ تر از آن، تأثیر گذاران جامعه، معیار ارزش و هنجار را همین نیاز مبدل معرفی کنند، در این صورت نیز نظارت اجتماعی مبتنی بر ارزش های دینی و فرهنگ اصیل وطنی با مشکل مواجه خواهد شد.
این موانع نظری به همراه موانع عملی نظارت اجتماعی را با مشکل، بلکه غیر ممکن و یا حتی غیر ضروری جلوه خواهد داد.
نظارت اجتماعی و مسئله کجروی های جنسی
همان طور که پیشتر ذکر گردید عمده ترین موانع نظارت اجتماعی، تغییر عقیده، باور و ارزش ها می باشد که نتیجه آن جا به جایی ارزش ها و هنجارها و لازمة آن پذیرش عرفی و مقبولیت اجتماعی رفتارهای کجروانه سابق و عدم حساسیت افراد جامعه نسبت به این وضعیت می باشد. ممکن است این تغییر نگرش در عرصه های متفاوت حیات انسانی از جمله در رفتارهایی صورت پذیرد که مستقیم یا غیر مستقیم با مسائل مربوط با جنس ارتباط دارد، نظیر پوشش، آرایش، گویش و موسیقی که با حواس بویایی، بینایی، شنوایی و لامسه رابطه تنگاتنگی دارد. اگرچه همه این رفتارها در صورت عدم قاعده مندی، بر حواس مذکور تأثیرات منفی دارد و عامل تحریک جنسی می گردد، لکن در این نوشتار درصدد نقد تغییر نگرش در رابطه با حواس های فوق نمی باشیم.
در هر صورت امروزه شاهد بروز انواع کجروی ها به خصوص در بین نسل جوان می باشیم که با توجه به مشکل بودن ارضای نیاز جنسی به صورت هنجاری، گسترش روزافزون دامنة این نوع کجروی ها قابل پیش بینی است. بدین سبب ضرورت کنترل و نظارت این رفتارها باید از دیدگاه اسلام تبیین شود.
قرآن کتاب مقدس مسلمانان، در مورد حواس شنوایی و بینایی تاکیدات فراوانی دارد تا آنها را به عنوان ابزار سعادت و ابزار شقاوت (البته در صورت عدم کنترل) معرفی می کند. معصومین(ع) در روایات متعدد بر حفظ حریم، حیاء و بهره مندی از عفاف تأکید کرده و آنها را جزء صفات انسانی برشمرده اند و قرآن نیز خویشتن داری در برابر نامحرمان، قاعده مندی پوشش، آرایش و گویش را نشانة ایمان برشمرده استو حتی در برخی روایات به طور روشن و صریح، زن را از حضور در برابر نامحرم با بوی محرک و تحریک کننده و زیور آلات نهی نموده است و زنان مسلمان را از حضور در بین زنان غیر مسلمانی که عفت و حیاء را رعایت نمی کنند و زیبایی های زنان را نزد مردان نامحرم بازگو می کنند و نیز از حضور در بین زنان مسلمان بی توجه به عفاف نهی کرده است.چنانکه به زنان و همسران پیامبر اسلام(ص) دستور می دهد که به گونه ای سخن نگویند که عامل انحراف انسان های ضعیف الایمان گردند. این نهی شامل همگان می شود تا از گویش های تحریک کننده پرهیز کنند.
از مجموع آیات و روایات فوق اصل تفکیک پذیری زنان و مردان، جز در موارد ضروری و نیز اصل حفظ حریم، عفاف و حیاء و اصل پرهیز از نمایش آرایش، زینت و پوشش تحریک کننده و حتی اصل پرهیز از گویش تحریک کننده استنباط می شود. این اصول اسلامی، دو طرف ارتباط، یعنی عامل تحریک و نیز پاسخ دهنده به محرک را خطاب قرار می دهد و آنها را از این انحراف برحذر می دارد و به تبع آن، ضرورت کنترل و نظارت اجتماعی بر این نوع رفتارها را تأکید می نماید. اما از باب «لیطمئن قلبی» برهان های تجربی برای پذیرش روانی مخاطبین، در قالب تبیین های فیزیولوژیکی، سیاسی و اجتماعی نقل می گردد تا هر چه بیشتر ضرورت کنترل بر آنها مشخص گردد.
اما قبل از تبیین های فوق متذکر می شویم که در مورد تبیین عوامل کجروی های اجتماعی نباید نگرش تک عاملی داشت و عدم نظارت اجتماعی را تنها عامل ترویج این ناهنجاری ها دانست، زیرا سایر عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی زیستی نیز در این کجروی مؤثر است. ضمن آنکه مفهوم نظارت در دیدگاه اسلامی شامل بازدارندگی، درمان و پیشگیری است و عرصه های این درمان و پیشگیری شامل هنر، رسانه های عمومی اعم از شفاهی و کتبی، مدارس و سایر مراکز آموزشی و پژوهشی، مساجد، بازار، خانواده، هیئآت مذهبی، گروه های همسالان و غیره می باشد.
الف) تبیین فیزیولوژیکی
«استیمولوس های روانی مناسب می توانند قدرت شخص برای انجام عمل جنسی را به مقدار زیادی تشدید کنند. فکر کردن در بارة موضوعات جنسی نیز می تواند سبب بروز فعالیت جنسی مردانه شده و به انزل بیانجامد…عوامل روانی معمولاً سهم مهمی در عمل جنسی مردانه داشته و می توانند موجب بروز آن شوند، یا آن را مهار کنند… تحریک عمل جنسی زن و انجام موفقیت آمیز جنسی در زن، همانند مرد به تحریک روانی و تحریک جنسی موضعی بستگی دارد، افکار شهوانی می تواند منجر به میل جنسی در زن شود»این مطالب محصول تجربیات چندین قرن تلاش دانشمندان علم طب از گذشته تا حال و محصول تلاش فیزیولوژیست های قرون اخیر به واسطة آزمایش با پیشرفته ترین وسایل می باشد.
اما این تحریکات جنسی محدود به عوامل روانی و تخیلات ذهنی نمی شود. بلکه تحریک برخی از اعضای بدن، از طریق کارایی حواس نیز مؤثر است و این تأثیر پذیری حواس و نرون های عصبی، یک اصل پذیرفته شدة روانشناختی و فیزیولوژیکی است. از جمله این حواس، حس بویایی و حس بینایی است. روانشناسان نابهنجاری معتقدند که انگیختگی شهوانی در مردان از انواع رویدادها ناشی می شود. محرک های دیداری، بو، صدای فریبنده و خیال پردازی های شهوانی که موجب انگیختگی زن می شوند؛ می توانند انگیختگی در مرد را نیز تولید کنند. نوازش کردن، محرک های دیداری و نشانه های ظریف معمولاً به عنوان محرک های برانگیزندة جنسی هستند و لذا در گزارش F. B. I در مورد مجرمین جنسی، نه نفر مرد و یک نفر زن، جزء مجرمین جرم «تماشاگری جنسی» بودند. یعنی تحریک پذیری دیداری مرد نسبت به جنس زن، خود بیشتر از تحریک پذیری دیداری زن نسبت به جنس مرد می باشد. نکته قابل توجه آن که معمولاً تماشاگران جنسی برای تماس جنسی، به قربانی خود نزدیک نمی شوند، بلکه نفس دیدار و تحریک دیداری برای مردان و زنان تماشاگر جنسی، لذت بخش است. لذا کسانی که قائل به آزادی روابط دختر و پسر بدون رعایت هنجارهای دینی هستند و معتقدند که روابط دیداری و شنیداری هیچ اثر تحریکی ندارد و با تعبیرات عوامانه و غیرعالمانه بیان می کنند که اگر قلب پاک باشد، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند و … از دانش فیزیولوژی و معارف دینی کمترین بهره را برده اند. در حالی که یکی از جرایم شناخته شدة جنسی، «چشم چرانی» است و کتاب های پزشکی قانونی آن را به عنوان جرم معرفی کرده اند، حتی برخی کارشناسان جرم شناسی، چشم چرانی را یکی از شایع ترین انحرافات جنسی دانسته و بیان داشته اند که تماشاگر جنسی نه تنها از دیدن اندام پاسخ دهندة جنسی تحریک شده و لذت می برد، بلکه با دیدن عکس افراد نیز پاسخ می گیرد. شاید لذت دیدن تصویر، فیلم و تئاترهای جنسی، بیش از لذت تماس جنسی باشد.
تحریک پذیری دیداری، در دیدن اندام یا عکس جنس مخالف منحصر نمی شود، بلکه رنگ های خاص، نظیر رنگ پوشاک نیز تحریک پذیری جنسی را به همراه دارد، بدین جهت امروزه نظریة خنثی بودن انسان در برابر رنگ ها، نظریه ای غیر علمی و عوامانه است و با پیشرفت علوم مشخص گردیده است که تأثیر پذیری انسان، از مرز تحریک پذیری احساسی به مرز درمان پذیری توسط رنگها رسیده است که در برخی کتب فیزیولوژی و روانشناسی به آن اشاره شده است، حتی یکی از متخصصین، در کتاب مستقلی در خصوص «درمان با رنگ» کارکرد انواع رنگ ها و تأثیر آنها در اعصاب و روان و غدد جنسی را بحث و بررسی کرده است.
یکی از صاحبنظران، در سلسله بحث های مربوط به حواس پنجگانه و تحریک جنسی ناشی از امواج و تشعشعات رنگ ها معتقد است که: سیاهی در عالم نقاشی، همچون سکوت در عالم موسیقی، به منزلة فرو رفتگی در اطراف کوههاست که اجازه می دهد تا تپه ها اظهار وجود کنند، اگر سیاهی در مقامی دارای آثار نامطلوبی است، برعکس در مقام دیگر با لحاظ جمیع شرایط، عین ذوق و هنر است. مثل شب های تیره که برای اهل دل روح بخش می باشد؛این سیاهی ها هم موجب آرامش بخشی به اعصاب و اندام بدن می باشد و هم موجب آرامش جنسی برای بیننده می گردد. اعصاب و غدد جنسی افراد بعد از مشاهدة آلودگی صوتی، اخلاقی، تصویری و بویایی و تحریک پذیری بی هنگام و بی پاسخ، با مشاهدة رنگ تیره خفته و آرام می گردد.
انسان علاوه بر تحریک پذیری دیداری به وسیله جسم و رنگ، از «بو» نیز تحریک می شود. در اهمیت تأثیرات «بو» بر اعصاب و فیزیولوژی انسان، علم و دانش جدیدی به نام «الفاکترونیک» شکل گرفته است و برخی پزشکان از طریق «بو» نوع بیماری شخص را تشخیص می دهند. این تأثیر گذاری نیز در سطح وسیع بدن انسان، از جمله اندام و غدد جنسی گسترده است و حتی برخی از روانشناسان و فیزیولوژیست ها، بین اختلال جنسی و حس بویایی رابطه دو سویه ای قائل هستند. در میان انواع بوئیدنی ها، بیشترین تأثیر بر اندام و غدد جنسی، متعلق به عطرها به ویژه عطرهای حیوانی مثل «مشک» می باشد، چنانکه قرآن مجید نیز از افتخارات و امتیازات کالای بهشتی را معطر بودن آنها به مشک برمی شمارد.«وختامه مسک».و طبیعی است هر بویی که این کارکرد را داشته باشد، می تواند از نظر جنسی محرک باشد.
امروز دیگر به تأثیرپذیری جنسی انسان از رنگ، بو، تصویر و اندام جنس مخالف اذعان می شود و این ادعا که استعمال مواد معطر، نمایش زیورآلات، آرایش و عریان گری در تحریک جنسی تأثیری ندارد، غافلانه یا جاهلانه است؛ زیرا در کتابهای آسیب شناسی روانی و جنسی، (تألیف دانشمندان غربی)پیشنهاد می گردد که جهت افزایش تحریک پذیری قوای جنسی، از بو و رنگ استفاده شود. در واقع، منکرین رابطه بین قوای حسی و تحریک پذیری جنسی همان مروجین تحریک بیشتر هستند که با ادبیات دیگر این مسئله را تبلیغ می کنند. لذا تأکیدات اسلام بر ضرورت هنجارمندی رفتارهای جنسی حائز اهمیت است.
ب) تبیین سیاسی
اگر از تاریخ و گذشته های دور، نظیر قتل عام مردان بنی اسرائیل توسط و استثمار زنان آنان به عنوان بردگان جنسی و کاریچشم بپوشیم و یا از تاریخ تکان دهنده ی اسپانیا (آندلس قدیم) که با اشاعة فحشا توسط کفار فتح گردید، صرفنظر کنیمو فقط به تاریخ چند قرن اخیر کشورهای اسلامی و حتی آسیایی غیر اسلامی اکتفا کنیم؛ در خواهیم یافت که یکی از راه های نفوذ بیگانگان در این کشورها، ایجاد تغییر نگرش مردم نسبت به رفتارهای جنسی و رفتارهای مربوط به پوشش، آرایش و پیرایش، به ویژه پوشش و آرایش زنان بوده است. زیرا پوشش و لباس محلی هر منطقه به منزلة پرچم اهالی آن منطقه است و نمایانگر هویت نژادی، قومی حتی مذهبی می باشد. وقتی فردی حاضر باشد که پرچم محلی خویش را به میل بیگانه از تن درآورد و اجازه دهد که بیگانه در خصوصی ترین حریم او نفوذ کند، دیگر قبول سیطرة سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان، بسیار آسان و بدون مقاومت خواهد بود، چرا که هر ناظر بیرونی با مشاهدة لباس و نشانه بیگانه، متوجه بی هویتی و مسخ هویت فرد خواهد شد، ضمن آنکه تغییر پوشش به سوی بدحجابی و عریان گری عامل جدیدی جهت تضعیف روحیه مقاومت افراد است، زیرا اعضای جامعه را به سوی سرگرمی های جنسی و تدارک ابزار لذات دیداری، بویایی و لامسه سوق خواهد داد و نهایتاً خماری جنسی و هرج و مرج روابط جنسی، جامعه را به سوی رکود پیش خواهد برد.
در طول تاریخ، عریان گری و تغییر نگرش نسبت به پوشش، آرایش و روابط جنسی اولین سوغات غرب و غرب زدگان شرق بوده است. به عنوان نمونه این سوغات برای اولین بار، در سال 1863 م. در کشور مصر، توسط اولین دانش آموخته غربی یعنی اسماعیل پاشا و در کشور ترکیه در سال 1863م. توسط مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) عامل نفوذ انگلیس در آن کشور و در سال 1928 م. در کشور ایران بعد از اولین سفر ناصرالدین شاه قاجار به اروپا و در سال 1942 م. توسط امان الله خان، بعد از اولین سفر اروپایی او به عنوان هدیه دولتمردان اروپا و غرب به افغانستان آورده شد و طی سال های بعد در کشور ایران، با دستور آهنین رضاخان (سال 1313) مبنی بر اتحاد در شکل لباس مطرح گردید. در سال 1314 کشف حجاب زنان مسلمان ایران الزامی گردید. رهبران سیاسی و عاملان نفوذ فرهنگ بیگانه، بی حجابی را در کشور الجزایر نیز ترویج نمودند.در این تهاجم، جهت تغییر نگرش ها، از عوامل سیاسی و مهره های مدعی دانش و فرهیختگی نظیر سید یحیی دولت آبادی، سید حسن تقی زاده و علی دشتی، روحانی دگر اندیشی که لباس مقدس روحانیت را ترک نمود و به ترویج بی حجابی پرداخت، استفاده شد و افراد فاسد الاخلاقی نظیر «قرة العین» به عنوان سمبل زنان آزاده و فرهیخته ایران معرفی شدندو یا فردی به نام «سنبل یاشار» در ترکیه که با تشکیل کانون فساد و ایستگاه بردگان جنسی، درآمد هنگفتی کسب کرده بود، به عنوان فردی با شرف و بهترین مؤدی مالیاتی معرفی گردید.این نفوذ، جهت تغییر رفتارهای جنسی و کشف حجاب، جزء پروتکل های معروف انگلیس برای تسخیر جهان اسلام می باشد. البته این جریان سازی در نفی ارزش های انسانی مربوط به روابط جنسی، منحصر به جهان اسلام و جهان سوم نیست، بلکه صاحبان سرمایه حتی در کشورهای اروپایی و غربی، برای دستیابی به زنان کارگر ارزان، ترویج هرج و مرج جنسی را جزء اولین برنامه های خود قرار داده اند.آیا بعد از این همه آمار و ارقام و نشانه ها و تاریخ ملت ها، می توان باور کرد که ترویج هرج و مرج جنسی به نام آزادی رفتار جنسی، رواج اختلاط زن و مرد و عدم پوشش مناسب، حرکتی انسان دوستانه، خیرخواهانه یا لااقل خنثی می باشد؟! امروزه یکی از فشارهای فرهنگی رسانه ها در ایران اسلامیو کشور مظلوم افغانستان، شکستن تابوی هنجاری روابط جنسی می باشد. لذا چگونه می توان پذیرفت که هرج و مرج جنسی، هیچ پیامد منفی برای جوامع بشری ندارد؟!
ج) تبیین اجتماعی
سومین دلیل رعایت هنجار در رفتارهای جنسی و ضرورت کنترل بر حسن اجرای این قواعد، اجتناب از بروز پیامدهای منفی اجتماعی عدم اجرای آن هنجارها می باشد.
اولین پیامد منفی حذف و یا بی توجهی به پوشش اسلامی، حذف نماد و معرف جامعه مسلمین است، همان طور که آرم هر شرکت و مؤسسه تولیدی، شاخصة آن مجموعه است؛ پوشش بانوان به ویژه پوشش کامل نظیر چادر در جوامع اسلامی (به خصوص در ایران بعد از انقلاب اسلامی)، به عنوان نشانه، نماد و پرچم جامعة دینی شناخته شده است. نماد حجاب برای جامعة دینی، حتی برای مهاجران به جوامع مسلمین (اعم از مهاجران داخلی و خارجی) نیز پذیرفته شده است، به همین علت در کشورهایی نظیر ترکیه و فرانسه، کمترین حد حجاب نیز قابل تحمل نیست و نشانه و نمادی از دین مبین اسلام است، چنانکه رژیم دست نشاندة پهلوی یکی از دلائل تغییر لباس و حتی کشف حجاب را ضرورت همشکلی با غرب و ملل اروپا می دانست و لباس غربی را نشان و نماد جهانی شدن کشور برمی شمرد.
دومین پیامد منفی چنین وضعیتی، تبدیل زن به بردة جنسی و کالای قابل معامله است. تجربه بشر در طول تاریخ نشان داده است که نگرش انسان های بی دین، در تمام اعصار، اعم از عصر پارینه سنگی تا عصر صنعتی و فراصنعتی نسبت به زن، نگرش کالایی جهت تأمین نیازهای جنسی مرد بوده است. در جهان مدرن، بهره کشی جنسی از زن، از طریق ارائه تصویر زن در کنار کالاها، مانکن کردن او در ویترین مغازه های فروش لباس و تشکیل مراکز تن فروشی زنان و عریانی او در کوچه و بازار است. اگر دیروز زن را به عنوان کنیز، برای خدمتکاری و سرویس دهی جنسی به کار می گرفتند، امروز به واسطه آزادی جنسی و سرویس دهی مجانی در کوی و برزن، مهمترین ثروت او یعنی زیبائی هایش را مالک می شوند و زشت تر آنکه، او را به عنوان کالای صادراتی به کشورهای دیگر صادر می کنند و یا همچون مواد مخدر، قاچاق می کنند. در برخی کشورهای غربی، بردگان جنسی (زنان تن فروش) اولین صادرات بعد از صادرات صنعتی می باشند، یعنی در همان کشورهایی که رابطه مشخص و زمان مند و تعریف شدة متعه یا عقد موقت، هتک حرمت زن به شمار می آید (نظیر ترکیه)، تن فروشی و مالیات بردرآمد تن فروشی زنان، جزء بهترین منابع درآمد بوده و مؤدیان آن نیز بهترین مؤدیان مالیات بردرآمد می باشند و یا در کشور بلژیک، زنان تن فروش،این عمل را به عنوان یک شغل رسمی اعلام کرده و برای تعیین حق و حقوق اجتماعی و اقتصادی خویش کنگرة جهانی تشکیل دادند. کسانی که تعدد ازدواج رسمی و تعریف شده را برنمی تابند، ارتباط کریه ای با افراد نامحدود را قانونی می دانند، صاحبان قدرت نه تنها خود به عنوان اولین بهره مندان از این کالا می باشند، بلکه جهت دستیابی به درآمدهای کلان، از طریق تن فروشی زنان، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، بهترین مروجان هرج و مرج جنسی و روابط ناسالم جنسی هستند و در فیلم های متحیر العقول نظیر فیلم «تایتانیک» که گفته می شود به فضائل انسانی چون ایثار پرداخته است، رابطة غیر هنجار یک پسر جوان با یک زن همسردار، (یعنی بردگی جنسی در لوای انسانی ترین مفاهیم) محوری ترین پیام پنهان و آشکار فیلم است.
سومین پیامد؛ بعد از بیان مطالب فوق این نکته روشن می گردد که نتیجه طبیعی این هنجارها ناأمنی روانی و فیزیکی زنان جوامع بشری است، زیرا با تحریک مشتری جنسی و عواملی نظیر سود جویی انسانها که به دنبال تهیه ارزان کالا و خدمات هستند، همچنین سختی تشکیل خانواده و سیری ناپذیری قوای جنسی انسان، زمینه سرقت، قاچاق، تهاجم فیزیکی و یا حداقل فریب زنان به خصوص زنان جوان و کم تجربه، توسط مردان فراهم می شود. برای درک این واقعیت تلخ کافی است تا به صفحات حوادث رسانه ها به خصوص اینترنت مراجعه نمود. کافی است متولدین قبل از دهة پنجاه در ایران، حافظه خویش را نسبت به میزان امنیت بانوان و زنان ایرانی قبل از انقلاب و بعد از دهة اول انقلاب مرور نمایند، آیا جامعه به سوی امنیت بیشتر برای زنان پیش می رود؟ یا فضای جامعه ناامن تر می شود؟ آیا در ایامی که اندیشه تساهل و تسامح در امور جنسی از سوی برخی مسئولین فرهنگی ترویج می شود، امنیت بیشتر است یا قبل از چنین رویدادی؟!
چهارمین پیامد منفی؛ پایین آمدن سن بارداری زنان است. در قانون مدنی بسیاری از کشورها، ذکر شده است که سن ازدواج نباید کمتر از 18 سال باشد، ولی عملاً با این هرج و مرج روابط جنسی، سن بارداری در اکثر جوامع به خاطر روابط پنهانی و نامشروع به کمتر از چهارده سال رسیده است، البته مطالب رقت بار و غیر اخلاقی در این مقوله بسیار است که نقل آنها نیز فسادآفرین و خلاف شأن مجله ای علمی و مقاله ای تحقیقی است، لذا از نقل آن صرف نظر می شود.
پنجمین پیامد منفی؛ قانونی شدن قتل عام انسان ها می باشد. گرچه امروزه مسئله حقوق بشر، قانون اعدام و عدم آزار حیوانات یکی از جنجالی ترین مسائل حقوقی آمیخته با سیاست است؛ تا آنجا که قانون الهی قصاص، به عنوان قانونی غیر انسانی معرفی می شود، لکن همین انسانهای متمدن نما ولی متوحش، به آسانی عمل ننگین سقط جنین را به صورت رسمی یا غیر رسمی قانونی اعلام می دارند، چگونه این تناقض را می توان جمع نمود که اعدام فرد قاتل و متعرض به حقوق مردم، عملی غیرانسانی باشد، اما قتل جنین نزدیک به تولد، عملی انسانی محسوب شود
ششمین پیامد منفی؛ فروپاشی نظام خانواده است، خانواده ای که اولین رکن جامعه محسوب می گردد، برخلاف مدعیان عشق خاکی که این نوع عشق را عامل شناخت قبل از ازدواج می دانند، هشتاد درصد ازدواج هایی که با آشنایی قبلی و روابط قبل از ازدواج بوده است، به طلاق و جدایی منتهی می گردد و این روابط عامل قوام، ثبات و نزدیکی عاطفی، روحی و فکری زوجین نمی باشد.
آخرین پیامد منفی؛ اگر بتوان از سایر پیامدهای منفی صرفنظر نمود، از پیامد منفی پایین آمدن مشارکت اجتماعی زنان نمی توان چشم پوشی کرد. به طور نمونه سطح مشارکت پذیری زنان آمریکا کشوری که افتخار لیبرال دموکراسی غرب است در تمام سطوح علمی، آموزشی و پژوهشی، سیاسی و اجتماعی بسیار پایین است. بالاترین میزان مشارکت آنان در عالی ترین سطح علمی اجتماعی حدود 14% و در عرصه سیاسی کمتر از 10% است. این آمار که توسط یکی از جامعه شناسان آمریکایی ارائه شده و در سال 1992 به چاپ رسیده است، نشان از عدم رغبت زنان به حضور اجتماعی و سرگرم شدن آنان به مسائل آرایشی و روابط جنسی و نگرش جنسی مردان آمریکایی نسبت به زنان است. بیشترین آمار مشارکت زنان در آمریکا، در امور خدماتی می باشد، یعنی هدف اصلی، سرگرمی زنان و ایجاد منبع درآمدی از طریق نیازهای جنسی می باشد، اگر چه به صورت آشکار به این نوع نگرش اعتراف نمی شود، لکن واقعیت های اجتماعی و جایگاه، موقعیت و منزلت شغلی زنان در آمریکا نشان می دهد که هیچ تلاش عمومی برای ارتقای سطح مشارکت زنان انجام نمی گیرد. فقط عده ای خاص تلاش می کنند تا سطح مشارکت زنان را بدون یک برنامه متعالی ارتقا دهند که این هدف نیز در قالب یک رویکرد فمینیستی و افراطی گرایانه نسبت به جنس زن و حقوق آنان ظهور کرده است و فرهیختگان واقع نگر، یا بسیار اندک هستند یا فرصت ابراز عقیده در جامعه ی به ظاهر آزاد غرب را ندارند.
فهرست منابع:
: «امر به معروف و نهی از منکر»، مرکز تحقیقات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1371.
:«قصه ها و غصه ها»، نشر موسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378، چاپ دوم، ج2.
:«نیمه پنهان»، انتشارات موسسه کیهان، 1380، ج8.
اچ ترنر، جاناتان:«مفاهیم کاربردی جامعه شناسی»، ترجمه فولادی و عزیزالله بختیاری، نشر موسسه امام خمینی(ره)، 1378.
استاد ملک، فاطمه:«حجاب وکشف حجاب در ایران»، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1367.
ال، دیوید؛ ای، مارتین: «روانشناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی»، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر ارسباران، چاپ دوم، ج2.
العاملی، الحر:« وسائل الشیعه»، المکتب الاسلامیه،چاپ پنجم،1401ق.
پاک نژاد، سیدرضا:« اولین دانشگاه آخرین پیامبر»، نشر یاسر، 1364، چاپ دوم.
تقی زاده، سید حسین:«زندگی طوفانی»، نشر ، 13.
جعفری، محمدرضا:«فرهنگ لغت» نشر نو، 1376.
جمعی از دوشیزگان و بانوان: «چشم چرانی»، انتشارات پیام اسلام، (قم)، 13.
حداد عادل، غلامعلی:« برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی»، نشر سروش، 1376، چاپ هفتم.
حسینیان، روح الله:« حریم عفاف»، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، چاپ دوم.
خمینی، روح الله: «کشف الاسرار»، انتشارات مصطفوی،(قم)، بی تا.
دولت آبادی، یحیی:«حیات یحیی»، انتشارات عطار و فردوسی، 1361، چاپ دوم.
دهخدا، علی اکبر:« لغت نامه دهخدا»، انتشارات دانشگاه تهران، 1351.
رفیع پور، فرامرز: «توسعه و تضاد»، شرکت سهامی انتشار،چاپ سوم، 1377.
سلیمی، علی؛ داوری، محمد:«جامعه شناسی کجروی» انتشارات حوزه و دانشگاه، 1380.
صبوری اردوبادی، احمد:«آیین بهزیستی در اسلام»، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1376.
فتح آبادی، رضا: «اشاعه فساد و فحشا و فرهنگ پوچ گرایی»، نشر بلیغ، 1371، چاپ اول.
فولادی، محمد: «نظارت اجتماعی»، مجله معرفت، سال ششم، 1376، ش 21.
قزوینی، موحد: «خواهر حجابت سعادت است»، ترجمه محمد کاشفی، (قم)، چاپخانه زنجانی، 1400ق.
کوئن،بروس:« مبانی جامعه شناسی»، ترجمه رضا فاضل و توسلی، انتشارات سمت، چاپ یازدهم،1379.
کوزر، لیوئیس:« زندگی و اندیشة بزرگان جامعه شناسی»، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ ششم، 1376.
گایتون، آرتور؛ هال، جان، «فیزیولوژی پزشکی»، ترجمه دکتر فرخ شادان، شرکت سهامی چهر، چاپ نهم، ج2، 1375.
گودرزی، فرامرز: «پزشکی قانونی»، انتشارات انیشتین، چاپ چهارم، 1374.
گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام:« فرهنگ علوم اجتماعی»، مترجمان: زاهدی و دیگران، نشرمازیار، 1376.
گیدنز، آنتونی:« جامعه شناسی عمومی»، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، چاپ دوم، 1374.
محمد، محمدی ری شهری: « میزان الحکمه»، مکتب الأعلام الاسلامی، 1376.
مدرسی، سید محمدرضا:« فلسفة اخلاق»، نشر سروش، چاپ اول،1371.
مستر همفر :«خاطرات مستر همفر»، ترجمه علی کاظمی، کانون نشر اندیشه های اسلامی، 1368.
مصباح یزدی، محمدتقی:« فلسفة اخلاق»، نشر موسسه اطلاعات، چاپ دوم، 1371.
مظفر، محمدرضا: «اصول الفقه»، الطبعة الثانیه، دارلنعمان، 1386ق.
ولیز، پاولین:« رنگ درمانی»، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات درسا، چاپ اول، 1374.
یوسف، کریمی:«روانشناسی اجتماعی»، نشر ارسباران، 1377.