از مباحثی که کم و بیش از دهه ها بلکه سده های گذشته مطرح بوده و امروزه موضوع اصلی محافل علمی و دغدغه خاطر مراکز سیاست گذاری و تصمیم گیری است، پدیده جهانی شدن است که با تعابیر گوناگونی چون جهان شمول شدن، جهانی سازی و یکپارچه کردن جهان از آن یاد می شود و سؤالاتی از این قبیل برانگیخته است: آیا پدیده جهانی شدن امری ایدئولوژیک و برنامه ای از پیش طراحی شده است یا نتیجه پیشرفت علم و تکنولوژی به ویژه در عرصه اطلاعات می باشد؟ ابعاد این پدیده کدام است؟ چه آثار و تبعاتی بر جای گذارده و خواهد گذاشت؟ آیا پدیده جهانی شدن حتمی و غیرقابل اجتناب است؟ اگر شروع شده اکنون در چه مرحله ای است؟ دیدگاه اسلام و اندیشمندان مسلمان در برخورد با این پدیده چیست و ایران اسلامی چه موضعی باید داشته باشد و دارد؟ آیا جامعه ایرانی آمادگی های لازم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را برای رویارویی با این پدیده دارد؟
در پاسخ به این سؤال ها برخی با دید خوش بینانه پدیده جهانی شدن را ادامه تحولات تاریخ بشری دانسته معتقدند: تحول انقلاب کشاورزی به انقلاب صنعتی و سپس به انقلاب اطلاعاتی گسترده تر از آن است که بتوان آن را دستاورد یک گروه خاص قلمداد نمود . مسلما می توان تحولات چند سده گذشته را به غرب، غربگرایی و مثل غرب شدن نسبت داد، اما حتی اگر جهانی شدن از غرب آغاز شده باشد، عملا به پدیده دیگری تبدیل شده است . همان طور که انقلاب کشاورزی دستاورد مستقیم تمدن های خاورمیانه و نتیجه کل میراث بشری بود که بعدا جهانی شد و همان گونه که انقلاب صنعتی ابتدا از غرب برآمد و در حال حاضر عالمگیر شده است، انقلاب اطلاعات نیز چنین است; با این تفاوت که بروز و ظهور انقلاب اطلاعات نتیجه طرح و برنامه خاصی نیست و پیشتازان و سرمداران آن همه جایی اند . اگر تولیدات کشاورزی به زمین وابسته بود و تولیدات صنعتی به سرمایه و مواد خام، که همه تمام شدنی است، تولیدات اطلاعاتی به نبوغ، ابتکار و خلاقیت بشری وابسته است، در نتیجه استفاده از اطلاعات نه تنها منابع را تمام نمی کند بلکه باعث گسترش آن ها می گردد .
این گروه از جهت آثار و نتایج نیز معتقدند: در سایه جهانی شدن، تقسیم بندی کنونی جهان به دو گروه کشورهای پیشرفته تولیدکننده و عقب مانده مصرف کننده تغییر کرده، جای خود را به مشارکت عموم در تولید و مصرف می دهد; در حوزه فکر و اندیشه خوی انحصارطلبی فروکش می کند; در عرصه فرهنگ، الگوی چند فرهنگی جای گزین فرهنگ مسلط شده و انسان اختیارگر بدون وابستگی به مرزهای قومی و قبیله ای بهترین ها را برمی گزیند; صداهای به ستم خاموش شده رها می شود و گوهرهای تحقیر شده تابناک می گردد .
در نقطه مقابل، عده ای دیگر پدیده جهانی شدن را مقوله ای ارادی و در کنترل عده ای خاص دانسته، به دید توطئه به آن می نگرند . به اعتقاد این گروه، جهانی شدن یعنی یکسان سازی جوامع در چارچوب تمدنی واحد و اهدافی واحد به منظور سلطه کشورهای شمال بر جنوب و به ویژه کشورهای اسلامی، از دیدگاه روژه گارودی اندیشمند فرانسوی، «جهانی سازی نظامی است که قدرتمندان را با ادعای روابط آزاد و آزادی بازار، قادر می سازد تا اصنافی از دیکتاتوری های ضدانسانی را بر مستضعفان تحمیل نمایند» (2) و به اعتقاد دکتر نجیب غزاوی از اندیشمندان عرب، «جهانی شدن، امپراطوری است که به دنبال تحمیل مبانی و اشکال حکومتی و نیز سبک حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خودبا توسل به زور است . همان طور که امپراطوری انگلیس و فرانسه در برخورد با مستعمرات خود عمل می کردند و مثل شبیه سازی همگانی کمونیسم که در پایان جنگ جهانی دوم در قالب ساختاری به نام اتحاد جماهیر شوروی ظهور کرد» (3) و بالاخره از نظر استاد محمدفهیم یوسف، «جهانی شدن هدفی شخصی و متکی به دستگاه مرجعی [است] که ویژه تمدنی خاص است و قصد دارد خود را به عنوان برترین نمونه حقوق بشر بر سراسر عالم تحمیل کند» . (4)
این گروه که متصدیان جهانی سازی را شرکت های چندملیتی و کشورهای امپریالیستی می دانند معتقدند: در پرتو جهانی سازی، شرکت های چندملیتی، سبک جدیدی از حاکمیت را به دلخواه خود بازسازی می کنند و زیرفشار سرمایه داری انحصاری، حکومت های ملی را وادار می کنند تا از حقوق خود و از حدود جغرافیایی و وظایفشان در قبال مردم دست بردارند . شرکت های چندملیتی اگر احساس کنند دولت های ملی به خواسته هایشان تن نمی دهند، تهدید به خروج سرمایه خود می کنند (شبیه آن چه در مالزی رخ داد) ; آنان خواهان تخفیف های مالیاتی ویژه، انجام پروژه های زیر بیانی رایگان و تغییر قوانین داخلی (چون قوانین حداقل دستمزد، بیمه اجتماعی و بهداشتی) هستند .
به نظر می رسد اگر از دیدگاه های افراطی و تفریطی دست برداریم، در سایه پیشرفت علم و تکنولوژی به ویژه در زمینه ارتباطات و اطلاعات، پدیده جهانی شدن در حال شکل گیری است و در پرتو آن خواسته یا ناخواسته تحولات مختلفی در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی رخ خواهد داد; مرزهای اجتماعی، قومی و ملیتی کم رنگ شده، ارتباط انسان ها زیاد می شود; عوامل تولید چون نیروی کار و سرمایه از آزادی جابه جایی بیش تری برخوردار می گردد; فن آوری و تکنولوژی تا حدودی گسترش می یابد و دولت های ملی از تحولات بین المللی متاثر خواهند بود . با وجود این، در کنار این پدیده باشکوه که می تواند پیام آور رفاه، امنیت و رستگاری برای بشریت باشد، زورگویا و قدرتمندان تاریخ در پی منافع خود هستند و می خواهند مثل همیشه همه تحولات را به نفع خود جهت دهند .
بر این اساس می بینیم در عرصه اقتصاد، کشورهای پیشرفته و شرکت های چند ملیتی که با انبوه تولیدات مواجه اند در قالب جهانی شدن و شعار آزادی تجارت، درصددند برای صادرات کالاهای خود به کشورهای در حال توسعه تمام موانع را بردارند; در حالی که همین کشورها به بهانه های گوناگون چون عدم مطابقت با استانداردهای جهانی، ضرر به محیط زیست و سرطان زابودن، موانع جدی سر راه کالاها و مهاجرت نیروی کار کشورهای در حال توسعه ایجاد می کنند .
در عرصه های دیگر، موج سواری آنان واضح تر است . نوام چامسکی متفکر مشهور آمریکایی می گوید: «جهانی سازی فرهنگی چیزی جز تحولی ماهوی در تاریخ تبلیغات نیست که هدف از آن تقویت سلطه آمریکا به پیرامون، یعنی به سراسر جهان است . سلطه آمریکا ناشی از این است که 65 درصد کل تولیدات تبلیغاتی، اطلاع رسانی، فرهنگی و تفریحی از تولیدات آن کشور و یا تحت کنترل آن است » . (5)
حال که با رخ دادن پدیده جهانی شدن با دو چهره علمی و استعماری مواجهیم، لازم است با تقویت بنیان های علمی و اعتقادی جامعه، شناخت صحیح از زوایای علمی و استعماری پدیده و شناخت قابلیت های موجود در ایران اسلامی و کشورهای مسلمان، عزتمندانه با آن روبه رو شویم .
پی نوشت ها:
1) این دو واژه ترجمه globalization است که هم به معنای متعدی و هم لازم به کار رفته است .
2) محسن عبدالحمید، «جهانی شدن از منظری اسلامی » ، ترجمه شاکرلوائی، هفته نامه پگاه، شماره 34، ص 9 .
3) همان، ص 10 .
4) همان .
5) همان، شماره 35، ص 9 .