ولایت فقیه حکیم!

مبنای ولایت در دستگاه فکری و جهان بینیِ ما، نقل است یا عقل؟ این سؤالی است که امروزه محتاج تبیین و تفسیر است

سرمقاله(1)

مبنای ولایت در دستگاه فکری و جهان بینیِ ما، نقل است یا عقل؟ این سؤالی است که امروزه محتاج تبیین و تفسیر است. استاد جوادی آملی (دام عزه) در تفسیر آیه 68 سوره مائده: «قُل یا اهلَ الکِتاب لستُم علی شی ء...» از قول علاّمه طباطبائی رحمه الله می فرمایند: «مرحوم علامه طباطبائی این آیه را چنین معنا می کردند که شما پایگاه فکری ندارید تا مکتب داشته و آن را احیا نمایید. یک پایگاه فکری عقلی ابتدائا داشته باشید تا بعدا از خدا و پیامبر و قیامت سخن بگویید. اگر کسی یک مکتب فکری عقلیِ نظام مند نداشت چگونه می تواند یک مکتب را تغییر دهد؟»

بدون شک مکتب ولایت و اندیشه تولّی به عنوان زیربنای تفکر سیاسیِ ما در جهان معاصر، مبتنی بر زیربنای عقلی و حکمی است، پیش از آن که مبتنی بر نقل باشد. بنابراین ولایت در عصرِ غیبت از آنِ فقیهی است که حکمت بداند و اسلام را در نقل خلاصه نکند و عقل و عقلانیت را از حوزه اسلام شناسی خارج نسازد. آن ها که مصداق «الّذینَ جعلوا القرآن عضین» هستند و نیز مصداق «الّذینَ جعلوا الدینَ عضین» می باشند، نمی توانند مدار و محور ولایت باشند و اداره جامعه را به دست گیرند. به طور قطع و یقین مدعی هستیم که اسلام دارای حکومت است و ما حکومت اسلامی، سیاستِ اسلامی و نظام مدیریت فقهی داریم. اما آیا در تک تک این مباحث و در جزئیات این مقولات، آیه و حدیث داریم؟! خیر. امّا در عین حال مدعی هستیم با عقل و عقلانیت باید جزئیات را به دست آورد و مبتنی بر پایه ها و مایه های وحیانی، در مورد آن ها حکم و فتوا داد. استاد جوادی آملی (دام عزه) در باب اسلامیتِ علوم و دانش ها می فرمایند: «چه طور وقتی این «ما کنّا معذّبین» به دست مرحوم شیخ و آخوند افتاد استصحاب تعلیقی و تنجیزی و کذا و کذا از آن استنباط شد، این می شود علم اسلامی، اصول اسلامی... اگر این «ما کنّا معذّبین» را حوزه بحث کند می شود علم اسلامی، «أولم یرالذین کفروا انَ السموات والأرض...»(انبیاء:30) را اگر دانشگاه بحث کند نمی شود اسلامی؟!... حوزه برابر همان عقلی که خدا و اسماء حسنی همه را ثابت کرده، در همان چهارچوب بحث می کند.»

امروزه در بحث های فلسفه سیاستِ اسلامی و نظام سیاسی اسلام لازم است رابطه و نسبت عقل و نقل را با دقت مورد توجه قرار دهیم. استاد جوادی آملی می فرمایند: «اگر چیزی را خود عقل ثابت کرده است این می شود علم اسلامی. رابطه عقل و نقل این چنین نیست که یک داد و ستد یک جانبه ای باشد که همیشه عقل وامدار باشد. همان نقلی که عقل را وامدار کرده است، گفته نقل نیز وامدار عقل است... همان گونه که انبیاء آمده اند عقل را شکوفا کرده اند، به او گفته اند حالا که پر و بال و ابزار پیدا کردی برو حرف های ما را هم بفهم و آن را شکوفا کن نه آنچه در حوزه ماست. این «یثیروا لهم دفائن العقول»(2) را پَر داد، امّا «العقول» نیز «تثیرُ دفائن النقول» که محصولش همین کتاب هاست... شما تلاوت، قرائت و تدبّر نمایید تا بشود «العقل یثیر لهم دفائن النقول...» اینکه فرمود: «لیتفقهوا فی الدین» به چه معناست؟ این که فرمود: «افلا یتدبرون القرآن» (نساء: 82) به چه معناست؟ یعنی «العقل یثیرُ دفائن النقل» این می شود داد و ستد متقابل عقل و نقل. آن گاه نخواهیم گفت و نخواهیم نوشت که این مطلب عقلی است یا شرعی؟! عقلی است یا دینی؟!»

امروزه ما در اداره نظام اسلامی و مدیریت خرد و کلان جامعه خویش شدیدا محتاج خردورزی و حکمت و عقلانیت هستیم. استاد می فرمایند: «در اتاق عمل اگر طبیبی بر اساس علوم پیشرفته فهمید که این قلب را این گونه باید عمل کرد، اما عالما و عامدا اگر با یک آمپول کشنده عمل کند، یا بَد عمل کند آیا به جهنم می رود یا نمی رود؟ آیا فردای قیامت می تواند بگوید در قرآن نگفته اید که من قلب را چگونه عمل کنم؟ در روایت صحیحه نگفته اید که چگونه عمل کنم؟ خدا فرمود: «فالهمها فجورها و تقویها.» این فهمی که من به تو دادم «صحیحه» است که آمده است. حال اگر دولتی یا دولتمردی به وسیله نتایج آزمایشات اقتصادی فهمید که از راه کشاورزی باید مشکل اقتصاد را حل کرد نه از راه صنعت یا بر عکس. همچنین طریق مهار کردن آب در سدها چنین و چنان است. اگر همین ها عالما و عامدا از بیت المال اختلاس کرده و ضرر رساندند، آیا این سدساز ناخردمند در قیامت می تواند بگوید خدایا تو در قرآن و حدیث نگفته ای که طول سدّ چقدر باشد! خدا می فرماید من حجیّت این فهم را در صحیح زراره و امثال آن بیان کرده ام. اگر چیزی «یحتج به اللّه علی العقل و یحتجّ به العقل علی اللّه» است معلوم می شود که حجّت شرعی است، و معلوم میشود که عقل در مقابل شرع نیست بلکه عقل در مقابل نقل است!... در این صورت ما چه مشکلی در جامعه داریم که اسلام نتواند حل کند؟... در اول انقلاب گفته می شد که مدیریت علمی داریم، مدیریتِ فقهی نداریم!... این دردها را شنیده اید یا خیر؟ این از کجا پیدا شده است؟ این شخص خیال کرده که آنچه عقل به عنوان مدیریت می فهمد در برابر شرع است! در حالی که این «عقل» مثل صحیحه زراره و صحیحه مسلم است.» چنین نیست که بشر خود علمی کسب کرده باشد و براساس آن مردمسالاری و دموکراسی را مطرح کند! بشر چه دارد تا در برابر دین قرار دهد؟! پس ما مدیریت فقهی و دینی داریم و ولایت فقیه حکیم در همین راستاست. علم عقلی اسلامی و دانشگاه اسلامی نیز داریم و در باب خاتمیت نیز نمی توان گفت که چون عقل بشر کامل شده دیگر به دین نیازی نیست. والسلام

سردبیر

پی نوشت ها

*. با اقتباس و الهام از سخنرانی استاد جوادی آملی (دام عزه) در همایش حکمت مطهر، قم، اردیبهشت 1383.

1 نهج البلاغه، خطبه 1.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان