حکومت اسلامی، ش 40
این نوشته به بررسی اندیشه حکومت جهانی، سابقه تاریخی و نظریات مختلف درباره آن می پردازد و سابقه آن را بیش از دولت قومی و ملی می داند . در بینش اسلامی نیز نخستین نبوت تشریعی عام، حکومتی جهانی ولی محدود دارد که در حکومت حضرت نوح علیه السلام ظهور یافته است .
در بررسی تاریخ حکومت جهانی، پنج نظریه مبنایی در این مورد مطرح می شود که عبارت اند از: حکومت جهانی بر مبنای استثمار و سودجویی که آخرین نمونه آن امپراتوری بریتانیای کبیر می باشد; حکومت جهانی بر پایه های مادی که در قالب اندیشه کمونیستی تبلور یافت; حکومت جهانی بر پایه های عاطفی، و سازمان ملل را الگوی این تفکر می دانند; حکومت جهانی بر پایه های عقلانی که مدعیان آن رواقیون در قرن چهارم قبل از میلادند و آن را مکتب فکری حکومت جهانی دانسته اند . این اندیشه مبتنی بر حقوق طبیعی است . نویسنده هیچ یک از نظریات فوق را دارای ضمانت اجرایی نمی داند و بنابر نظریه پنجم، حکومت جهانی بر پایه های دینی، بر مبنای تثبیت توحید تشکیل می شود . توحید، حکومت را ملزم به داشتن نگرشی جهانی و توجه به خصیصه های مشترک و اصیل انسان، همچون عقل، فطرت روح و ... می کند . در این میان، عبادت، نفس آدمی را آماده پذیرش هزینه های حکومت جهانی می سازد .
در ادامه، پایه های اندیشه سیاسی یهودیت و مسیحیت مورد بحث قرار می گیرد، و اولی را اندیشه ای نژادپرستانه می داند .
وی ضمن اشاره ای کوتاه به تحول در اندیشه سیاسی - مسیحی، تبیین می کند که برنامه کلیسا برای جهانی شدن، ارتباطی به مسیح ندارد; بلکه برنامه ای از رواقیون و در مسیر تسلط کلیسا بر حکومت است . رویارویی با پیشرفت مسلمانان نیز عامل تاکید آنان بر تشکیل امپراتوری های مسیحی می شد .
برای تثبیت اندیشه جهانی شدن بر پایه های اسلامی، نگارنده مقاله پس از اشاره به ناکارآمدی نظریه های پیشین، عقل و عاطفه را نیازمند پشتیبانی می داند . این پشتیبانی باید از پنج خصوصیت بهره مند باشد که عبارت اند از: بیرون از شخصیت انسانی باشد; از قدرتی برتر از انسان ناشی شود; مؤثر و کارآمد باشد; الزام آور باشد; محتوایی روحانی، عقلانی، اخلاقی و برتر از علم انسان باشد . این پنج ویژگی همه در دین گرد هم می آیند لذا، حکومت دینی، اعتقادی و ایدئولوژیک است، نه حکومتی صرفا فکری و عقلانی، آغازی اخلاقی و پایانی سیاسی و جغرافیایی دارد که البته، این پایان فراگیر، اصالت ندارد و می تواند بر اساس شرایط، تغییر کند . ولی حکومت دینی وظیفه دارد تا برای استقرای حق در همه دنیا تلاش کند .
نویسنده در گام بعدی، اندیشه های موجود درباره جهانی شدن را نقد می کند و ضمن فطری دانستن گرایش به جهانی شدن، تذکر می دهد که مخالفان جهانی شدن، بین اصل این نظریه و سوء استفاده از آن خلط کرده اند . وی برای تایید مدعای خود سخنانی از برتراند راسل را شاهد قرار می دهد . در پایان، تاکید شده است که حکومت جهانی اسلامی، یگانه حکومت جهانی حقیقی است که به همه انسان ها خدمت می کند; چرا که قوام آن به انسان دوستی و درک عمیق و وحدت نوعی انسان هاست .