ماهان شبکه ایرانیان

مردم سالاری دینی از کدام زاویه؟

چکیده: نویسنده در این مقاله ادعا کرده است که نبود روی کردی عقلانی به دین، از یک سو، و ارائه ی تعاریف نادرست و تحریف شده از مردم سالاری، از سوی دیگر، سبب شده تا برداشتی روشن و دقیق از مقوله ی مردم سالاری وجود نداشته باشد . از این رو، ایشان با برشمردن ارزش های مردم سالاری و مقایسه ی آن با ارزش های دینی، درصدد ارائه ی روی کردی عقلانی به دین است .

نوروز، 28/3/81

چکیده: نویسنده در این مقاله ادعا کرده است که نبود روی کردی عقلانی به دین، از یک سو، و ارائه ی تعاریف نادرست و تحریف شده از مردم سالاری، از سوی دیگر، سبب شده تا برداشتی روشن و دقیق از مقوله ی مردم سالاری وجود نداشته باشد . از این رو، ایشان با برشمردن ارزش های مردم سالاری و مقایسه ی آن با ارزش های دینی، درصدد ارائه ی روی کردی عقلانی به دین است .

بحث من درباره ی عنوان کلی «مردم سالاری در جامعه دینی » است و در آن، با مقایسه ی ارزش های مردم سالاری با ارزش های دینی، نسبت میان آنها را بررسی می کنم .

در ارتباط با مسئله ی مردم سالاری دینی یا مردم سالاری در جامعه ی دینی از منظرهای گوناگون می توان بحث کرد; مثلا می توان با نگاهی جامعه شناسانه یا از منظری حقوقی به این پرسش ها پرداخت که اساسا آنچه در واقعیت جامعه ی ما وجود دارد، چیست؟ دینی بودن مردم سالاری در جامعه ی ما به چه معناست؟ از منظر جامعه شناسی، دینی بودن صفت است یا قید؟ در کنار اینها، نگاه دیگری نیز می شود به این مقوله انداخت و آن، نگاه کسانی است که اشتغالاتی مانند من دارند; یعنی کسانی که می خواهند این مشکل را حل کنند که چگونه می توان یک روی کرد عقلانی قابل قبول به متون دینی داشت . استنباط ما این است که یک روی کرد عقلانی قابل قبول به اصول دینی در صحنه حاضر نیست و تفسیرهایی که از متون دینی ارائه می شود، تفسیرهایی عقلانی و قابل دفاع نیست، بلکه یک سلسله سلیقه هاست; یک سلسله روی کردهای سلیقه ای و توافقی که پیش تر در شرایطی خاص بنیان گذاری شده است . مشکلات ما از این جا ناشی می شود که در حوزه ی تفسیر و تبیین متون دینی، که علما به آن «استنباط » می گویند و در عرف، «اجتهاد» نامیده می شود، حاضر نیستیم به نظریه های نوین و روش ها و روی کردهای جدید کم ترین اعتنایی بکنیم .

پس از این مقدمه، چند نکته را عرض می کنم: نکته ی اول این است که «ارزش های مردم سالاری » یک سلسله ارزش هاست که آبشخور و خاستگاه ویژه ای دارد و ارزش های دینی به طور کلی خاستگاه دیگری دارند . اگر نخواهیم مفهوم «مردم سالاری » را تحریف کنیم، می بینیم که مردم سالاری یک سلسله «ارزش های توافقی - ضمنی » دارد که خاستگاه آن، نوعی توافق است . ارزش های مردم سالاری از این قبیل است: اصالت قرارداد; رضایت و قبول عامه به عنوان منبع مشروعیت; اصالت برابری مدنی; اصالت خودمختاری فرد در زندگی اجتماعی و سیاسی; اصالت قانون و قانون گرایی; اصالت شهروندی و تلقی شدن هر فرد به عنوان یک شهروند; اصالت حاکمیت مردم و اصالت حقوق بشر . اینها یک سلسله اصالت ها یا ارزش ها هستند که مردم سالاری با آنها شکل و محتوا پیدا می کند .

در یک جامعه ی مردم سالار، فرض و توافق بر این است که مردم در زندگی خود، این ارزش ها را «قرارداد» و «توافق » تلقی می کنند . این توافق های خاص مردم سالاری باید وجود داشته باشد تا حکومت در میان مردم شکل بگیرد . بنابراین هویت آنها یک سلسله «هویت توافقی » است .

در حالی که هویت ارزش های دینی، هویت توافقی نیست . این گونه نیست که جماعتی، به طور ضمنی، توافق کنند که یک سلسله امور را «ارزش های دینی » تلقی نمایند . منشا دین هر چه هست، منشا ارزش های دینی هم همان است . اگر منشا دین نوعی تجربه دینی در معنای عام کلمه باشد، منشا ارزش های دینی نیز درست همان است و با توافق ایجاد نمی شود .

حال که معنای ارزش های دینی و ارزش های مردم سالاری را دریافتیم، این سؤال مطرح می شود که «مردم سالاری دینی » به چه معناست؟ ظاهرا تصور می شود که ارزش های مردم سالاری دینی، یک سلسله ارزش های دینی هستند و محتوای دینی دارند; یعنی متون دینی مبدا آنهاست و تجربه ی دینی مبدا آن ارزش های مردم سالاری است . اگر قرار باشد مردم سالاری دینی چنین معنا شود، پسوند «دینی » قید خواهد بود نه صفت . معنای این سخن آن خواهد بود که آن مردم سالاری مهم است که دین می گوید و باید آن مردم سالاری را داشته باشیم که متون دینی می گوید . اگر این گونه باشد، باید مشخص شود که محتوای مردم سالاری چیست؟

اگر معتقد باشیم که ارزش های مردم سالاری در متون گنجانده شده است، آیا می توان از این دعوی و روی کرد دفاع عقلانی کرد؟ یا این که ارزش های مردم سالاری جزء یک سلسله ارزش هایی هستند که تا جامعه دچار تحولات ویژه ای نشده باشد، به وجود نمی آیند . به عبارتی، در عصرهای گذشته، که ما در بررسی متون دینی با آنها سر و کار داریم، جامعه دچار این تحولات در آگاهی های انسان ها نشده بود .

می خواهم این را عرض کنم که آن چیزی که اکنون جامعه ی ما شدیدا بدان نیاز دارد، موقعیت دادن به یک سلسله بحث های عقلانی است; از جمله در این زمینه که اصولا شیوه های روی کرد عقلانی قابل دفاع و پذیرفتنی به متون دینی چیست . آنچه متاسفانه فاقد آن هستیم، وارد نشدن در این بحث است . نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که اگر بخواهیم روی کردی را که می گوید «ارزش های مردم سالاری چیزهایی است که در متون دینی وجود دارد» اتخاذ کنیم، یک راه دیگر باقی می ماند که در واقع، همان معنای درست مردم سالاری دینی است . در این معنا، از زاویه ای به مقوله ی مردم سالاری دینی نگاه می کنیم که با آن نگاه متفاوت است . از این زاویه، مسلمانان در جامعه ی دینی این پرسش را از خود می پرسند که «اگر با شکل حکومت مردم سالاری زندگی کنیم با مسلمانی ما سازگارتر است، یا اگر شکل حکومت های استبدادی و توتالیتر را بر گزینیم؟» پاسخ را این گونه می دهیم که، از حوزه ی ایمانی و دینی، صحیح تر آن است که در دنیای امروز، به منظور بهره مندی از فواید نسبی ای که به شکل حکومت های مردم سالاری دینی مترتب است، از زاویه دین، مردم سالاری را بپذیریم . البته تردیدی نیست که پذیرفتن مردم سالاری با ارزش های دینی توافقی و جذب کردن آن در داخل فرهنگ مسلمانان، موجب تجدید نظر در سیستم ارزش ها خواهد شد و کار صواب همین تجدید نظر در سیستم ارزش های موجود به منظور جا باز کردن برای ارزش های مردم سالاری است . یکی از آقایان نوشته بود که شما پیش نهاد می دهید به نفع دموکراسی در فکر اسلامی تجدید نظر کنیم; بیایید به جای آن، به نفع فقه اسلامی در دموکراسی تجدید نظر کنید . من می گویم مسئله این است که بدانیم کدام یک از روش ها معنا و مفهوم عقلانی دارد و کدام یک ندارد . مسئله ی «این » و «آن » در کار نیست .

اشاره

نویسنده ی محترم دغدغه و هدف خود را ارائه ی روی کردی عقلانی و قابل قبول به متون دینی دانسته اند; زیرا جای چنین روی کردی را در قلمرو اندیشه ای کشور خالی می بینند .

در این خصوص توجه به چند نکته شایسته است:

1 . اساسا مراد از روی کرد عقلانی و قابل قبول چیست؟ ملاک و معیار عقلانی و قابل قبول بودن کدام است؟ به چه دلیل باید روی کرد ابزاری، عمل گرایانه یا فایده گرایانه ی چند قرن اخیر را ملاک عقلانی بودن و صحت دانست؟ آیا می توان گفت هر روش نوینی، صرفا از آن جهت که نوین است، عقلانی و قابل قبول است؟

2 . نویسنده ی محترم همه ی مطالب و داوری های خود را بر اساس تعریفی خاص از مردم سالاری ارائه کرده و مدعی شده اند که این تعریف مورد قبول محافل علمی است و تعاریف دیگر تحریف شده اند . حال آن که با رجوع به کتب و مقالات مربوط به اندیشه و فلسفه ی سیاسی و بحث مردم سالاری روشن می شود که تعریفی اجماعی و مورد پذیرش عموم درباره ی مردم سالاری در دست نیست . از این رو نمی توان گفت هر تعریفی را که ما نمی پسندیم و با اهداف ما سازگار نیست تعریفی تحریف شده است .

3 . در باب منشا ارزش ها به طور کلی دو دسته از نظریات وجود دارد: دسته ی نخست، نظریاتی است که نقطه ی اشتراکشان آن است که ارزش ها برخاسته از واقعیات مستقل از میل، سلیقه، رضایت، پذیرش و خواست فردی یا گروهی هستند . بر اساس این دسته نظریات، ارزش ها قابل کشف اند; نه قابل وضع و جعل و قرارداد . ارزش های دینی از این قبیل اند . دسته ی دوم، نظریاتی هستند که نقطه ی اشتراکشان این است که ارزش ها هیچ گونه ابتنایی بر واقعیت مستقل از میل، سلیقه، رضایت، پذیرش و خواست فردی یا قرارداد گروهی ندارند . بر اساس این دسته نظریات، ارزش ها قابل وضع و جعل و قراردادند و از این رو نسبی و متغیر می باشند . ارزش های مردم سالاری، آن گونه که نویسنده محترم بیان نموده اند، از این قبیل اند . بنابراین توصیه به جای گزین کردن ارزش های «توافقی » به جای ارزش های واقعی توصیه ای است که به راحتی نمی توان آن را پذیرفت .

4 . همان گونه که بسیاری از اندیشمندان سیاسی گفته اند، مردم سالاری روشی برای تصمیم گیری و حکومت و اداره ی جامعه است . از این رو نه تنها منافاتی با اصول و ارزش های دینی ندارد، بلکه راهی برای تحقق عینی حکومت دینی است . مردم سالاری دینی یعنی محتوا و ارزش های دینی را با روش مردمی پیاده کردن; و بر خلاف نظر نویسنده ی محترم، در کتاب و سنت، بر نقش و تاثیر مردم در تحقق حکومت اسلامی بسیار تاکید شده است . سیره ی عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین نیز گواه صادق این مدعاست; هرچند به طور مسلم جامعه ی صدر اسلام هیچ گاه پیچیدگی ها و پیشرفت های جامعه ی امروز را نداشته است و نباید انتظار داشت که ساختار و نهادهای آن همانند ساختار و نهادهای جامعه ی کنونی باشد; اما از این مطلب نمی توان نتیجه گرفت که رجوع به مردم و اهمیت دادن به آرای آنها نمی توانسته یا نباید در آن روزگار وجود داشته باشد . با توجه به این نکات، در مجموع می توان گفت نویسنده ی محترم در ارائه ی روی کردی عقلانی به متون دینی توفیق چندانی نداشته اند .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان