به نام خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم
1. فلسفه حاصل تامل در هستی و شفافترین درخشش وجود در صحنه فهم و اندیشه آدمی است. مسائل فلسفی از دیرباز مورد احترام و بزرگداشت دانشوران و اندیشمندان فکور بوده است. فلسفه رابطه تنگاتنگی با زمینه های فرهنگی هر جامعه دارد و تداوم حیات جامعه مرهون فلسفه است. تبیین و تفسیر فلسفه اجتماعی توسعه میراث فرهنگی مشخص کردن نیازهای اساسی جامعه و داشتن تعلیم و تربیتی پویا، بدون داشتن روح فلسفی و علمی، غیر ممکن می نماید.
2. فلسفه، همچون اقیانوسی ناپیداکرانه است که از چشم اندازهای مختلف، قابل مطالعه است و با پی گیری دیرینه آن، می توان به گوهرهای ناب دست یافت. در مباحث فلسفی غرب، در آغاز شکل گیری و پیش از سقراط، بیشتر به حل مسأله وحدت و کثرت پرداخته می شد و فیلسوفان در صدد کشف «مادة المواد» عالم و شناخت سرچشمه اصلی پدیده ها بودند و در سده های میانه، به تبیین «کلی طبیعی» و تأسیس مبانی فلسفی ای که قدرت سازگاری و تبیین آموزه های کتاب مقدس را داشته باشد، روی آوردند. در بین سده های میانه و عصر جدید نیز به تبیین ربط عین و ذهن و معرفت شناسی پرداختند و در عصر جدید، سه عرصه «هستی شناسی»، «معرفت شناسی» و «زیرساخت شناسی» (فلسفه های مضاف) را در گستره کار خویش قرار دادند.
3. در جهان اسلام، گرچه مسؤولیت بزرگ فلسفه در آغاز، تبیین هستی بود، اما دیری نپایید که گستره کار به دفاع از مبانی دینی و اعتقادی کشیده شد. حکمت متعالیه صدرایی، هر چند که همچنان به نام فلسفه وفادار است، اما به نوعی مکتب عرفانی تبدیل شد. ملاصدرا با پر کردن شکاف میان برهان، دین و عرفان، پی ریز حکمت متعالیه گشت و تبیین جهان و تربیت انسان را نیز به عنوان مباحث مقدماتی فلسفه، در حوزه کاری فلسفی قرار داد و سرانجام در فلسفه نوصدرایی که از بانیان به نام آن، می توان علامه طباطبایی و استاد مطهری را یادکرد، افزون بر بحث «هستی شناسی»، مباحثی چون «معرفت شناسی»، «دین شناسی»، «علم شناسی»، «تاریخ و تمدن»، «انسان شناسی»، «تعلیم و تربیت» و... بر گستره فلسفه افزوده شد؛ چنان که در اندیشه شهید مطهری، فلسفه های مضاف، برجسته و رسالت هستی شناختی به حاشیه رانده شد. فلسفه نوصدرایی، عمیقا جهت گیری قدسی و متعالی به خود گرفته، می کوشد انسان خاکی را به افلاک رهنمون شود و فرارویش به سوی جهان فرازیستی دریچه هایی بگشاید.
4. فلسفه، چونان موجودی زنده، دارای رویش، زایش و تکامل بوده و گاه در مسیر تکاملی خویش، در مواجهه با موانع، دچار رکود و توقف گشته و به سوی انحطاط متمایل گشته است. پویایی و تکامل فلسفه، از یک سو در گرو پیوند و اتصالش با گذشته خود و از دگرسوی، مرهون همگامی با مسائل زمان بوده است و هرگاه این دو پیوند، دچار گسستگی شده، فلسفه دچار جمود، تحجر و بی هویتی گشته است. توانمندی و حفاظت از اصالت فلسفه، بر عهده عامل نخست و طراوت و بالندگی آن، در گرو عامل دوم؛ یعنی پیوند خوردن با زمان بوده است.
5 . چنان که در آغاز سخن اشاره شد، رشد فرهنگ واقعی و اصیل در هر جامعه، به نوعی در گرو تفکرات فلسفی است و آگاهیهای فلسفی در هر جامعه؛ به ویژه مراکز علمی فرهنگی، نشان از درجه ارتقای آگاهی و خودآگاهی آنهاست. جامعه ای که در آن، به معنای اصیل فلسفه توجه نشود، آشکارا سطحی اندیشی خود را نمایان و غفلت خویش را مبرهن ساخته است. فقدان بحثهای فلسفی، زمینه ساز تحجر، تصلّب و پذیرش جزمیّات گشته و ادراک و تفکر را از کار می اندازد.
تکامل تمدنها، جز در سایه سار تفکر فلسفی، ناممکن است؛ هرچند که آن تمدن، از پشتوانه علوم، معارف و تکنولوژی پیشرفته برخوردار باشد. تجدید حیات فرهنگی غرب، مرهون فلسفه است که همچون روح تازه ای، در کالبد آن دمیده شد و کلیه شؤون آن را متحول ساخت و زمینه ساز ظهور آدم جدیدی شد که جهان جدیدی ساخت. فلسفه در جهان اسلام نیز در قوام تاریخی فرهنگ و تمدن اسلامی، به ویژه در ایران اسلامی، مدخلیت تام داشته است. گرچه اصراری نداریم که همه علوم را به فلسفه برگردانیم، اما بدون توسل به فلسفه و پرسش فلسفی، نمی توان از ماهیت تمدن یا تمدنهایی که مبتنی بر فلسفه بوده است، بحث کرد. فارابی، فلسفه اسلامی را پی افکن جامعه برین و تمدن را قائم به فلسفه نظری و رئیس فاضل و فیلسوف می داند و به صراحت می گوید که شریعت و تمام احکام مربوط به معاملات و مناسبات مردمان باید تابع فلسفه صحیح باشد.
6 . فلسفه، با عقل و وحی گره خورده است و عقل که مهمترین ابزار فلسفه به شمار می رود، پرتوی از نور باری تعالی است که در قلمرو ناشناخته وجود قدم نهاده و به درک حقایق عالم، نایل گشته و کتاب بی آغاز و انجام هستی را صفحه به صفحه ورق زده و به علت العلل که همه چیز از او و برای اوست، رسیده است. فلسفه، در پرتو بهره گیری از معرفت وحیانی، ظلمتکده خاکی را با چلچراغ خویش روشنایی بخشیده و بستر سلوک انسان؛ یعنی عشق، حکمت و حکمت عشق را فراهم می سازد. در فلسفه شیخ اشراق نیز رسالت و تربیت انسانی، بر هستی شناسی غلبه دارد.
فلسفه در نگاه قدسی و آسمانی، علم به اصولی است که ما را به شناخت وجود، رهنمون ساخته و به سوی هدف اعلی راه پیموده و با سیر و سلوک در این عرصه، به غایت مقصود و سعادت حاصل از آن، نایل می سازد. هدف نظری فلسفه، شناخت عالم وجود و تفسیر آن و هدف عملی آن، شناخت خیر و تعیین روشی است که به مقتضای آن گام بردارد. از این رو، دین و فلسفه، هدفی همسو می یابند؛ جز این که دین بر مبنای وحی و ایمان، و فلسفه بر مبنای عقل ره می پیماید و هیچ گاه با هم تعارضی ندارند.
7. در عصر ما، دانش فلسفه، با کلام، تعاملی جدّی و تعاون و تعاضدی همه جانبه دارد. گرچه دانش کلام اسلامی در آغاز سده نخست، در محیطی ویژه و با زمینه های عینی و اجتماعی خاصی بالید، اما در سیر تحول خود از قرن هفتم به این سو، با فلسفه تلفیق یافت و جهت گیریهای عرصه های پژوهشی و آموزشی، به سمت کلام فلسفی یا فلسفه کلامی گرایید. امروز، مباحث نوپیدای فلسفی؛ چون متافیزیک، معرفت شناسی و فلسفه های مضاف که عهده دار تبیین اصول و مبانی، تاریخچه، بنیان گذار و سیر تحول آن است، زمینه ساز علومی چون فلسفه هنر، فلسفه علم، فلسفه زبان، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ و فلسفه سیاست گشته است و نیز جریانهای فلسفی که مبنای عقلانی برای جریانهای کلامی فراهم می کند؛ همچون تحلیل زبانی، پدیدارشناسی، فلسفه پویشی و... دین را در ابعاد مختلف به چالش می طلبد و برای این دو دانش، هدفی مشترک به عنوان دفاع از دین را فراهم می سازد.
با توجه به رسالتی که فلسفه و کلام بر عهده دارد و با توجه به ظهور شبهات و پرسشهای فلسفی و کلامی جدید، در ضرورت شناخت جریانهای کلامی فلسفی، نظریه پردازان، منابع مهم فلسفی و کلامی، افقهای جدید، گستره کار و طرح مباحث جدید فلسفی و کلامی، جای تردیدی نیست. در همین راستا و با توجه به این که یکی از سه رشته اصلی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری، فلسفه و کلام است، بر آن شدیم تا هر سال، شماره ای از مجله تخصصی را به مباحث مربوط به فلسفه و کلام اختصاص دهیم تا هم پاسخ گوی بخشی از نیازهای دانش پژوهان و دانشجویان این رشته باشیم و هم زمینه را برای شناخت مسائل نوپدید فلسفی و کلامی فراهم آوریم.
8 . مجله، دفتری است گشوده برای پرداختن به مباحث فکری، فلسفی، کلامی، عرفانی، حقوقی، قرآنی، حدیثی و... و عرصه ای است گسترده برای تبیین عقلانی و وحیانی پی ساختهای تفکر دینی، و ساحتی است مستعد برای هم سنجی آرا که بی تردید، رشد فرهنگی هر جامعه؛ بویژه جامعه اسلامی، با تبادل اندیشه ها و فهم عمیق اصول مکتب و ایمان، امکان پذیر است.
چنان که اشاره شد، یکی از ابعاد سه گانه آفاق فلسفه، فلسفه های مضاف است که فلسفه سیاسی، از آن جمله است. در فلسفه سیاسی، کاربرد اصولی فلسفی در حکومت دنبال می شود و با شیوه انتزاعی، مباحثی چون غایت حکومتها، ابزارهای آن، عدالت، آزادی، قدرت، مشروعیت، حاکمیت و ارتباط فرد و دولت پی ریزی می شود. فلسفه سیاسی برای نشان دادن شناخت به جای گمان، وارد کار می شود و بحث عمده این شماره که در قالب چهار مقاله عرضه شده، موضوع فلسفه سیاست و حاکمیت و منشأ مشروعیت قدرت است که در قالب طرحی پژوهشی، زیر نظر استاد صادق لاریجانی صورت گرفته است. مقاله نخست، نگارش خود ایشان و سه مقاله دیگر، تقریرهایی است که زیر نظر وی صورت گرفته است.