حج تنها مناسک نیست، بلکه سیر و سلوک باطنی و طی منازل روحانی است.
هر یک از منازل و مشاهد، رازهای عرفانی، اخلاقی، تربیتی و ارشادی در بر دارد و همین هاست که به حج معنا و روح می بخشد و دگرگونی اخلاقی و معنوی در زائر پدید می آورد.
شایسته است این اسرار و رموز، مورد توجه زائران قرار گیرد هر چند این وادی بسیار گسترده است اما در این مختصر، تنها به ترجمه روایتی که مصباح الشریعه از امام صادق - ع - نقل کرده است با توضیحی کوتاه می پردازیم و تفصیل بحث را به مجالی دیگر موکول می کنیم: قبل از عزیمت - آمادگی و انقطاع امام صادق - ع - با اشاره به این مرحله؛ یعنی آمادگی و انقطاع، می فرماید: «اذ أردت الحج فجرد قلبک للَّه عزوجل من قبل عزمک من کلّ شاغل و حجب کل حاجب و فوّض امورک کلها الی خالقک و توکل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکونک و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحة و الخلق و اخرج من جمیع ما یلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد علی زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک مخافة ان تصیر ذلک أعداً و وبالاً لیعلم انه لیس له قوة و لا حیلة و لا لأحد الّا بعصمة اللَّه و توفیقه فاستعدَّ استعداد من لا یرجو الرجوع.» «هرگاه اراده حج کردی، قبل از عزیمت، قلب خویش را از مشاغل و موانع تهی ساز و برای خدای بزرگ خالص گردان.
همه امورت را به آفریدگارت واگذار و در تمام حرکات و سکنات به او توکل نما و تسلیم حکم و قضا و قدر الهی باش.
دنیا و راحت و خلق را رها ساز و در ادای حقوق واجب مردم بکوش.
بر زاد و راحله ات و یاران و همسفران و قدرت و ثروت و جوانی ات تکیه مکن.
چه، بیم آن است که اینها دشمن و وبال تو گردند تا معلوم شود که برای او و برای هیچ کس توان و چاره ای جز در پناه خداوند متعال و توفیق او نیست و بدانگونه آمادگی پیدا کن که گویی امید بازگشت نداری.» نکته اساسی سخن امام - ع - توجه به روح حج است.
حج یعنی قصد.
زائر قصد خدا می کند نه چیز دیگر که هر چه جز او قصد کند شرک است.
آن که با ما سر سودا سپرد نیست لایق که دگر جا نگرد هست آیین دو بینی ز هوس قبله عشق یکی باشد و بس قرب خدا مکانی و زمانی نیست، قرب معنوی، شأنی و عرفانی است و این مستلزم فنای در حق و رهایی از قید خودی است.
قرب نی بالا و پستی جستن است قرب حق از قید هستی رستن است هر چند میان بنده و خدا حائلی وجود ندارد اما تقرب به او عقبه ها دارد و طی منازل را می طلبد: بعد مسافت اگر چه در ره او نیست تا سر کویش هزار مرحله باشد نی ز ملک جو نشان و نی ز فلک پوی راه بسویش نفوس کامله باشد شرط تقرّب به خدا، بیداری، تفکر، تذکر، مراقبه، محاسبه و مجاهده است تا نفس کامل شود و با کمال مطلق سنخیت پیدا کند.
حج سفر از «خلق الی الحق» است یعنی خلق را پشت سرافکندن.
خانه، خانواده، تجارت و مال، عنوان و مقام و همه تعلقات را رها کردن و حتی از خود و جوانی و توان جسمانی و روحی قطع نظر کردن و عجب و کبر و شهوت و غضب را زیر پا نهادن.
چون قصد خدا کرده ای، باید ابراهیم وار از زن و فرزند و مال و جان بگذری تا ابراهیمی شوی و چون اسماعیل در کویر انقطاع، پای بر زمین بسایی تا از زمزم فیض و عرفان سیراب گردی و چون هاجر آسیمه سر و برهنه پای در سنگلاخ حیرت و انقطاع از اینسو بدانسوی، اشگبار و بی قرار، دوان دوان راه پویی و به خدا التجا کنی تا فیض رحمانی چاره سازت شود و در دامن مهرش جای گیری.
باری این سفر شبیه سفر آخرت است و احرام برگرفتن رمز لباس آخرت پوشیدن.
و بدینسان باید از عهده حقوق خلق و خالق بدر آیی که شاید مجالی دیگر نباشد.
حج وفود و ورود به محضر خداست - هر چند همه عالم محضر خداست - اما حج میعاد است برای عاشقان کویش و شیفتگان وصلش.
امام علی بن موسی الرضا - ع - می فرماید: «علة الحج الوفادة الی اللَّه عزوجل»
(9) ای زائر گرامی! توجه داشته باش به کجا می روی، و عظمت صاحبخانه را بیاد آور و این افتخاری را که به تو داده است شاکر باش و ادب را در حضور رب العالمین نگهدار.
احرام نخستین واجب از مناسک حج و عمره محرم شدن در میقات است که بطور معمول با غسل مستحبی انجام می شود و بیرون شدن از لباس معمولی یعنی لباس تشخّص و تعیّن ملی و نشان دار، و پوشیدن دو قطعه پارچه ساده بی نام و نشان با نیت و تلبیه، مانند همه زائران.
این صورت احرام است، اما راز معنوی و باطن آن را از امام صادق - ع - بشنویم: «ثم اغتسل بماء التوبة الخالصة من الذنوب و البس کسوة الصدق و الصفا و الخضوع و الخشوع و احرم عن کل شی ء یمنعک عن ذکر اللَّه عزوجل و یحجبک عن طاعته.» «آنگاه با آب توبه خالصانه از گناهان غسل کن و جامه صدق و صفا بپوش و از آنچه مانع ذکر خداوند بزرگ است و تو را از طاعت او محجوب می گرداند، احرام بند.» امام در این سخن اشاره می فرماید که غسل تنها شستشوی تن و احرام فقط پوشیدن جامه مخصوص نیست که این آسان است، بلکه راز معنوی غسل، پیرایش درون و تصفیه قلب و روان از گناهانی است که نفس را تیره می سازد و حجاب چهره جان می شود و این به توبه خالص و انابه به خدا و پشیمانی از معاصی و تصمیم بر ترک گناه در آینده محقق می شود و ریاضت و مجاهده می خواهد.
ز منجلاب هوس گر برون نهی قدمی نزول در حرم کبریا توانی کرد اگر به آب ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل را صفا توانی کرد اگر ز هستی خود بگذری یقین می دان که عرش و فرش و فلک زیر پا توانی کرد و زائر در این لحظه ها باید صدق و صفا و خضوع و خشوع را در درون تمرین کند.
و چون احرام بمثابه تکبیرةالاحرام در نماز است، مانند نمازگزار باید از همه چیز رخ برتابد و تنها متوجه خدا شود وآنچه بر او حرام است را مرتکب نشود و خانه دل را که حریم خلوت اوست، از اغیار تهی گرداند.
تلبیه احرام با تلبیه محقق می شود: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، انّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک.» امام صادق - ع - می فرماید: «و لبّ بمعنی اجابة صافیة خالصة زاکیة للَّه عزوجل فی دعوتک له متمسّکاً بالعروة الوثقی.» «لبیک بگو، بدین معنا که خداوند بزرگ را در دعوتی که فرموده است اجابت نموده و با صفا و اخلاص و بدون غل و غش پاسخ دهی و به رشته استوار او چنگ زنی.» کسی که خدا را نه تنها به زبان بل با تمام وجود و درون و برون پاسخ داده، در همه چیز و همه حال تسلیم حق تعالی خواهد بود و حلال و حرام خدا را تسلیم خواهد گشت و رشته استوار ایمان را از دست نخواهد داد و هرگاه محرم این خانه و همراز با صاحبخانه شد سروش حق را به گوش جان خواهد شنید و به گفته حافظ: تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام و سروش زائر گرامی! می دانی که امامان و اولیای خدا در این لحظه ها چه حالت معنوی و جذبه عرفانی داشتند؟ سعید بن مسیب گوید: ندیدم حال کسی را همانند حالت زین العابدین - ع - آنگاه که می خواست تلبیه بگوید؛ هنگام لبیک گفتن بدنش می لرزید و زبانش می گرفت و اشک می ریخت.
پرسیدند: این چه حالتی است؟ فرمود: می ترسم خداوند بگوید: «لا لبیک» یعنی: نه، واقعاً تو پاسخ نداده ای.
از این نکته ها درس بگیریم و حالت یک زائر واقعی را پیدا کنیم.
طواف کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست هفت شوط طواف برگرد کعبه، دومین واجب از مناسک عمره و یکی از مناسک حج است اما حقیقت طواف همسویی است با جهان هستی از ملک تا ملکوت و بر محور توحید همچون پرگار گردیدن و حیات و ممات و مناسک و عبادات را برای خدا خالص کردن و هماهنگ شدن با فرشتگان خدا که لحظه ای از اطاعت حق غافل و فارغ نیستند.
امام صادق - ع - می فرماید: «و طُف بقلبک مع الملائکة حول العرش کطوافک مع المسلمین بنفسک حول البیت.» «همانگونه که با دیگر زائران در طواف کعبه ای با قلب خود همپای فرشتگان که پیرامون عرش در طوافند، طواف کن.» و زائر با الهام از این راز معنوی از فرش به عرش و از ملک به سوی ملکوت روی می نهد و همراه با فرشتگان دائره ای را که نقطه آغاز و پایانش خداست می پیماید تا فرشته خوی شود و صفات حیوانی از وجودش رخت بربندد.
این طواف به قلب است که قبله گاهش جز در دل نیست.
چنانکه در حدیث قدسی آمده است: «لا یسعنی أرضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن»؛ «آسمان و زمین گنجایش مرا ندارد اما دل بنده مؤمن من ظرفیت مرا دارد.» و امام صادق - ع - در بخش دیگری از حدیث مصباح با اشاره به طواف و استلام حجر می فرماید: «به نشانه تعظیم صاحبخانه و معرفت جلال و سلطنت او برهنه پای خانه را زیارت کن و حجرالاسود را با رمز رضا و تسلیم و خضوع استلام (لمس) نما.» پس ای زائر گرامی! از این تشریف و تکریمی که خدا برای تو قائل شده، غافل مشو و خود را برای چنین لحظه هایی آماده ساز.
به آب توبه از زمزم وضو کن به چشم دل به صاحبخانه رو کن مواظب باش اینجا کوی یار است ز شوقش جان و دلها بی قرار است چو پروانه به گرد شمع جانان به گاه طوف بگذر از سر و جان بخواه از قاضی الحاجات حاجات برون آور ز دل دست مناجات در اینجا مناسب است از مناجات امام سجاد - ع - در طواف کعبه یاد کنیم.
طاوُس یمانی گوید شبی بر گرد خانه کعبه طواف می کردم، حضرت زین العابدین - ع - را در حال طواف دیدم و آنگاه که پرده خانه را گرفته بود و این اشعار را می خواند: یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم یا کاشف الضر و البلوی مع السقم قد نام و فدک حول البیت قاطبة و أنت وحدک یا قیّوم لم تَنَمْ ادعوک ربِّ دعاء قد امرت به فارحم بکائی بحق البیت و الحرم ان کان عفوک لا یرجوه ذو سرف فمن یجود علی العاصین بالنعم(10) «ای کسی که دعای بیچارگان را در تاریکی شب اجابت می کنی.
ای آن که پریشانی و مصیبت و درمندی را درمان می کنی.» «مهمان هایت پیرامون خانه ات خفته اند و تنها توئی، ای خداوند قیوم که به خواب نمی روی.» «ای پروردگار تو را می خوانم چنانکه فرمان داده ای، پس بحق خانه و حرم بر گریه هایم ترحم کن.» «اگر به عفو تو گنهکار امید گذشت نداشته باشد، پس چه کسی است که به گنهکاران، نعمت ارزانی می دارد.» صفا و مروه زائر پس از طواف و نماز طواف، به کوه صفا می رود و از آنجا تا مروه را سعی می کند و باز به صفا برمی گردد تا هفت شوط و سعی را به مروه به پایان برد.
پیمودن صفا و مروه تأسّی به هاجر است آنگاه که تنها و سرگردان و تشنه کام در طلب آب بود تا جرعه آبی بیابد و کودک تشنه اش را از مرگ برهاند و چون درمانده و بیچاره شد با نومیدی برگشت و جوشیدن آب زمزم را مشاهده کرد.
توقف بر صفا و خواندن دعا مستحب است.
امام صادق - ع - با توجه به واژه «صفا»، به تصفیه روح اشاره فرموده که در کلام حضرتش می خوانیم: «و صَفِّ روحک و سِرَّکَ للقاء اللَّه تعالی یوم تلقاه بوقوفک علی الصفا و کن ذا مروة من اللَّه بفناء أوصافک عند المروة(11) و استقم علی شروط حجک و وفاء عهدک الذی عاهدت ربک و أوجبته له یوم القیامة.» «با توقف بر صفا، روح و ضمیرت را برای دیدار خدا در قیامت تصفیه کن و با رسیدن به مروه مروت و جوانمردی را برای خداوند پیش گیر و صفات بد خویش را از میان بردار و بر شرایط حج خود و عهدی که با خداوند بسته ای و بدان گردن نهاده ای، تا قیامت ثابت و استوار باش.» امام در این جا به زدودن آئینه جان از گرد و غبار معاصی برای لقاءاللَّه در قیامت توصیه فرموده و به مروت و جوانمردی در پایبندی به عهد و میثاق الهی در مروه هشدار داده اند و این روح حاکم بر حج است که در هر یک از اعمال به چشم می خورد.
همچنین به هروله اشاره فرموده و آن را رمزی از گریختن از معاصی دانسته اند و زیر پا نهادن غرور و قدرت که آدمی را از خدا غافل می سازد؛ «و هرول هرولة هرباً من هواک و تبرأ من حولک و قوّتک.» منا زائر آنگاه که عزم حج تمتع دارد، روز هشتم از مکه محرم می شود و آهنگ عرفات می کند که از ظهر روز عرفه تا غروب، قصد وقوف کند و سپس عازم مشعر شده و بین الطلوعین را در مزدلفه وقوف نماید و آنگاه برای اعمال روز دهم، یازدهم و دوازدهم سوی منا رهسپار گردد.
امام صادق - ع - در حدیث مصباح اشاراتی به این مواقف و فلسفه مناسک آن دارد.
نخست به خروج از مکه به منا اشاره فرموده که مقصود شب نهم است و مستحب است در منا باشد و آنگاه عزم عرفات کند(12) که بیشتر حاجیان بدلیل ازدحام جمعیت و مشکل تردّد، از مکّه محرم شده، مستقیماً عازم عرفات می شوند.
در هر حال امام - ع - با اشاره به منا می فرماید: «و اخرج من غفلتک و زلاتک بخروجک الی منی و لا تَمنّ ما لا یحل لک ولا تستحقّه.» «و چون رهسپار منا شدی، از غفلت ها و لغزش هایت بیرون شو و آنچه را که برای تو حلال نیست یا استحقاق آن را نداری آرزو مکن.» «مُنا» به معنای آرزوست، آرزوی چه؟ در این سرزمین خشک و میان کوههای داغ و سوخته، زائر به تمنای چه می رود؟ این چه ایده و آرزویی است که برای وصل آن باید از شهر و دیار و حتی؛ مکه معظّمه، آواره شوی؟ گویی خدا را رحمت ها و فیوضاتی است که در کویر انقطاع و بیابان لم یزرع و در سختی و تشنگی و گرمای سوزان باید جست.
زائرِ امیدوار از خدا جز خدا نمی خواهد، آنگونه که ابراهیم از همه چیز و حتی اسماعیلش گذشت و در آن ابتلای عظیم به مقام خُلّت رسید و «خلیل اللَّه» شد.
و فدیه آسمانیش دادند و امامت خلق را بدو سپردند.
پس ای عزیز اگر خواهی حقیقت بندگی را دریابی، در این سرزمین به تمنای چیزی باش که ابراهیم تمنا کرد و آن عبارت بود از: بریدن از همه تعلقات و رضا و تسلیم در برابر خدا و امتثال فرمان او، بدون چون و چرا.
در درون ما نمی گنجد بغیر از دوست کس هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس عرفات عرفات دشت پهناوری است که روز نهم ذوالحجه تمامی حاجیان را در خود جای می دهد.
این سرزمین مقدس، در اعماق تاریخ خاطره ها دارد.
آدم ابوالبشر در این جا به خطا و ترک اولی اعتراف می کند و خدایش مشمول آمرزش قرار می دهد و غروب آن روز مشمول رحمت الهی واقع می شود.(13) ابراهیم خلیل، در عرفات به مناسک حج واقف و عارف می گردد و دعایش مستجاب می شود.(14) خداوند این روز و این سرزمین را شرف و عزّت بخشید.
به فرموده امام باقر - ع - : «ما من برّ و لا فاجر یقف بجبال عرفات فیدعو اللَّه الا استجاب اللَّه له اما البر ففی حوائج الدنیا و الآخرة و اما الفاجر ففی امر الدنیا»؛(15) «کسی بر کوه های عرفات وقوف نمی کند مگر آن که دعایش مستجاب می گردد؛ اگر نیکوکار است، حوائج دنیا و آخرتش برآورده شود و اگر بدکار است، تنها حوائج دنیایش برآورده شود.» امام سجاد - ع - گروهی را دیدند که دست سؤال پیش مردم دراز می کردند، به آنان فرمودند: «وای بر شما در چنین روزی از مردم حاجت می خواهید؟! این روز روزی است که امید می رود رحمت الهی شامل کودکانی باشد که در رحم مادرانند و آنها سعادتمند گردند.»
(16) پیامبر خدا - ص - می فرماید: «خداوند را در آسمان دری است که از آن به رحمت، توبه، تفضّل، احسان، جود، کرم، عفو، طلب حاجات، و ... یاد می شود و روز عرفه در عرفات این در گشوده است.»
(17) آری، عرفه و عرفات بهترین موقعیت برای دعا، استغفار و طلب حاجات است.
عرفه از اعیاد بزرگ برای زائران و برای همه مؤمنان و روز آمرزش و اعتراف است.
امام صادق - ع - در حدیث مصباح الشریعه این مطلب را خاطر نشان ساخته اند: «و اعترف بالخطأ بالعرفات و جدّد عهدک عند اللَّه لوحدانیته»؛ «در عرفات به خطا اعتراف کن و به تجدید عهد خود با خدای یگانه بپرداز.» زائر گرامی! در این روز دعای عرفه امام حسین و امام سجاد - علیهماالسلام - و سایر ادعیه و اذکار را بخوان و به هر زبان و بیان که می توانی با خداوند راز و نیاز نموده، در حق دیگران دعا کن تا فرشتگان در حق تو دعا کنند.
عرفه یک روز است به فضیلت شب قدر، این روز را گرامی دار و لحظه هایش را غنیمت شمار که غروب آفتاب این روز بزودی می رسد و چادرها برچیده می شود و خاطره اش برای تو می ماند.
زنهار که دست خالی برگردی و آنجا بار گناه را زمین ننهاده و عرفانت را افزون نساخته باشی.
مشعر بخشی از شب عید قربان را زائر در مشعر است وقوف بین الطلوعین در مشعر، رکن حج است.
این صبحگاه عید اضحی را مغتنم شمار و از لحظه هایش بهره گیر که ساعتی بیش نیست.
از خدا عیدی بخواه و بهترین عیدی آمرزش گناهان و قضای حوائج است.
امام صادق - ع - می فرماید: «و تقرب الیه و اتقه بمزدلفة و اصعد بروحک الی الملأ الاعلی بصعودک الی الجبل»؛ «در مزدلفه (مشعر) بدو تقرب جوی و تقوای الهی پیش گیر و با صعود بر کوه (رحمت) روح خود را به ملأ اعلی متصل گردان.» عید قربان روز عید قربان زائر سه عمل دارد؛ «رمی جمره عقبه»، «قربانی» و «حلق» که هر یک احکامی دارد و اسراری.
امام صادق - ع - نخست به قربانی اشاره فرموده اند که: «و اذبح حنجرة الهوی و الطمع عنک عند الذبیحة»؛ «با قربانی کردن، حلقوم هوا و طمع را ذبح کن و از خود دور گردان.» ای زائر بیت اللَّه، توجه کن که ابراهیم فرزند عزیزش اسماعیل را در مسلخ عشق به خاک افکند تا به امر خدا ذبح کند اما اراده ایزدی حقیقتاً به این امر تعلق نگرفته بود با این حال خلیل خدا در کار خود مصمّم بود و اندک تردیدی در انجام فرمان حق به خود راه نداد و نیز اسماعیل از پدر خواست که فرمان خدا را در ذبح او اجرا کند و این پدر و پسر که خاطره شان در حج روح توحید و فنا و رضا را متبلور می سازد، به انسان ها آموختند که در برابر اراده خداوندی چگونه باید تسلیم شد.
و زائر به منا و قربانگاه که می رسد، یاد این خاطره را تجدید می کند و به نشانه تسلیم و رضا و اطاعت بی قید و شرط قربانی می کند، اما حقیقت قربانی کشتن هوای نفس و آز و طمع و تعلقاتی است که آدمی را از حریم دوست دور می سازد.
رمی جمره رمی؛ یعنی سنگ زدن به شیطان، یک عمل رمزی است که به انسان می آموزد که همچون ابراهیم و اسماعیل باید شیطان های مرئی و نامرئی را رمی کنی و نگذاری آنها سد راه تو به سوی خدا باشند، چه، ابلیس سوگند یاد کرده که بر سر راه بنی آدم دام بگسترد و آنان را فریب دهد و زائر اینجا می آید که دام ابلیس را از سر راه بردارد و ابلیس صفتان را زیر پای خود لگدکوب کند.
و نیز هواهای نفسانی را که عامل اسارت انسان در برابر شیاطین جن و انس است، طرد و رمی نماید و شیطانِ درون را از خود مأیوس سازد.
امام صادق - ع - بدین نکته اشاره می فرماید: «و ارم الشهوات و الخساسة و الدنانة و الذمیمة عند رمی الجمار»؛ «هنگامی که جمرات را رمی می کنی، شهوات انسانی و بخل و دنائت و افعال نکوهیده را رمی کن.» سر تراشیدن از واجبات منا است که زائر موی سر را بتراشد و تسلیم امر الهی باشد و با ستردن موی سر عیوب ظاهر و باطن را از درون بزداید.
امام صادق - ع - می فرماید: «با تراشیدن سر عیب های آشکار و پنهان را برطرف کن.» سایر اعمال منا عبارتست از بیتوته به منا در شب یازدهم و دوازدهم و رمی جمرات سه گانه به علامت سرکوبی نهائی شیطان ها.
در این روزها و بدین ترتیب اعمال حج در منا پایان پذیرفته و زائر برای اعمال باقیمانده به مکه می آید و طواف، نماز طواف، سعی، طواف نساء، نماز طواف نساء را انجام می دهد و اعمال عمره و حج پایان می پذیرد.
در پایان حدیث مصباح از امام صادق - ع - به نکته دیگری که جاری در همه مناسک حج است، اشاره شده و آن توجه به آخرت است: «بدان، خدای متعال حج را واجب نساخته و از میان همه طاعات بخود اختصاص نداده (و للَّه علی الناس حج البیت) و پیامبر - ص - هیچ سنتی را در مناسک مقرر نفرموده، مگر آن که تذکار و اشارتی باشد به مرگ و قبر و برانگیخته شدن در قیامت و مشاهده مناسک حج، از آغاز تا پایان، ترسیمی است از حال اهل بهشت و اهل دوزخ که برای خردمندان درس آموز است.» حج نموداری است از محشر و احرام رمز بی رنگی و بی نشانی و انقطاع از مال و تعیّن و خانه و شهر و دیار و سرگشتگی در بیابان ها، تنها توجه به خدا و بازگشت به خویش و خود را در آغوش مهر او دیدن و در او فانی شدن و بدو باقی گشتن؛ «فناء فی اللَّه و بقاء باللَّه.» در خاتمه این مقال به غزلی زیبا از جامی، تمثل جسته و سخن را به پایان می بریم.
به کعبه رفتم و آنجا هوای کوی تو کردم |
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم |
شعار کعبه چو دیدم سیاه دست تمنا |
دراز جانب شعر سیاه موی تو کردم |
چو حلقه درِ کعبه بصد نیاز گرفتم |
دعای حلقه گیسوی مشگبوی تو کردم |
نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت |
من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم |
مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی |
طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم |
به موقف عرفات ایستاده خلق دعا خوان |
من از دعا لب خود بسته گفتگوی تو کردم |
فتاده اهل منا در منا و مقاصد |
چون جامی از همه فارغ، من آرزوی تو کردم |
پی نوشتها:
|