امکانات لازم برای خوشبختی

۱. لذت کار یکی از جنبه های زندگی، « کار کردن» است

امکانات لازم برای خوشبختی

1. لذت کار

یکی از جنبه های زندگی، « کار کردن» است. شما به کار کردن، چگونه نگاه می کنید؟
گروهی از انسان ها خوش بختی را در این می دانند که هر وقت، هرچه را خواستند، آماده باشد و برای تهیه ی آن، به صرف وقت و تحمل رنج و زحمت، نیازی نباشد. در این دیدگاه نباید میان خواسته و تحقق آن، «فاصله ی زمانی» وجود داشته باشد. همچنین نباید میان این دو، حلقه ی گم شده ای به نام«کار و تلاش»وجود داشته باشد. این گروه، نه حوصله ی گذشت زمان را دارند و نه توان به زحمت انداختن تن را؛ همه چیز باید «فوراً» و «بدون زحمت» به دست آید.
این تفکر، مخصوص کسانی است که می خواهند یک شبه، ره صد ساله را بپیمایند. این مسئله، بیشتر در میان جوانان دیده می شود. جوان امروز، کار را زحمت زندگی می داند و حال آن که کار، یکی از ارزش های زندگی است. زندگی زوج های جوانی که تشکیل خانواده می دهند، از این بُعد نیز آسیب پذیر است.
از سوی دیگر، گاهی تصور می شود که مسائل معنوی، جای کار و تلاش را می گیرند. اگر در بخش نخست گفته شد که خداوند متعال، روزی رسان است، پس نباید تلاش کرد؛ اگر باید قانع بود، پس نباید کار کرد؛ اگر باید توکل کرد، پس نباید تلاش نمود و... تصحیح شناخت و کسب باورهای لازم برای زندگی موفق(که در بخش اول به آن پرداخته شد) به معنای کنار گذاشتن کار و تلاش نیست. به همین جهت، دین، تأکید زیادی بر کار و تلاش داشته و افراد را از توکل منهای کار، ‌برحذر داشته است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
به تمام معنا بپرهیز از این که شیطان، تو را بفریبد و سستی را در چهره ی توکل، برایت نمایان سازد و تنبلی را به وسیله ی احاله به تقدیر، برایت به ارمغان آورد؛ همانا خداوند متعال، هنگام فقدان چاره، به توکل فرمان داده و هنگام معذور بودن، به تسلیم بر قضا(1).
روزی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله گروهی از کشاورزان را دید که از کار، دست کشیده اند. به ‌آنان فرمود: «شما[از]چه [گروهی]هستید؟». گفتند: «ما اهل توکل هستیم». حضرت به آنان فرمود: «نه، بلکه شما سربار دیگران هستید»(2).
انس بن مالک می گوید: روزی کسی از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله پرسید: «شترم را ببندم و توکل کنم، یا رها کنم و توکل کنم؟». حضرت فرمود: «ببند و توکل کن»(3). باید با توکل، زانوی شتر را بست.
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
زانوی شترت را ببند و توکل کن. (4)
بنابراین، زندگی موفق، نه نصیب کسانی می شود که مایل اند یک شبه، ره صد ساله را بپیمایند و نه نصیب کسانی می گردد که می خواهند با نشستن و توکل کردن، روزگار را بگذرانند. در کنار توکل و امید به خدا و باور به روزی رسان بودن خداوند، باید«تلاش»نیز نمود.

کار و تأمین نیازها

گذشته از حکمت الهی در تأمین مواد لازم برای نیازهای بشر، نکته ی دیگر، طبقه بندی نیازها از جهت ضرورت آن برای بقای حیات است. هرچه نیاز انسان به چیزی، ضروری تر و حیاتی تر باشد، خداوند، دستیابی به آن را نیز آسان تر قرار داده است و هرچه از درجه ی ضرورت آن، کاسته شود، دستیابی به آن، نیاز به کار و تلاش دارد.
تا انسان به خاطر بی کاری و بطالت، در مستی و فساد غوطه ور نشود. همان گونه که کودک بی کار، به خود و خانواده اش آسیب می رساند، انسان بی کار نیز بر اثر سرمستی و خوش حالی، باعث زیان خود و نزدیکانش می گردد. این حقیقت را می توان در زندگی کسانی که در رفاه و خوشی و بی نیازی، بزرگ شده اند، دید(5).
امام صادق علیه السلام در این باره به مفضل بن عمر می فرماید:
ای مفضل! از آفرینش و آماده سازی حکیمانه و مدّبرانه ی اشیا برای رفع نیاز انسان، درس عبرت بگیر. برای او غلات، آفریده شده، ولی او باید آنها را آرد کند و آرد را خمیر سازد و با آن، نان بپزد. برای پوشاکش پشم آفریده شده، ولی او باید آن را بزند و بریسد و ببافد. برای او درخت آفریده شده، ولی باید آن را بکارد و آبیاری کند و مراقب آن باشد. داروها برای درمان بشر پدید آمده اند، ولی او باید آنها را از زمین برگیرد و با مواد دیگر، مخلوط کند و داروی شفابخش بسازد. دیگر اشیا را نیز همین گونه می یابی.
حضرت، سپس تأکید می کند:
بنگر که چگونه تمام نیازهای ضروری انسان، آفریده شده، ولی انسان باید برای دسترسی به آنها تلاش و حرکت کند که صلاح وی در این است؛ زیرا اگر همه ی این نیازها را بدون تلاش و کوشش به دست می آورد، همواره در وادی سرمستی و طغیان سقوط می کرد و چه بسا دست به اعمالی می زد که خود را نیز هلاک کند. (6)
بی کاری، عاقبت خوبی ندارد. اگر یک زندگی درنهایت، به تباهی و بدعاقبتی ختم شود، نمی توان آن را زندگی موفق دانست. زندگی موفق، آن نیست که اکنون در راحتی و خوشی باشیم، ولی آینده ای تلخ را رقم زنیم. زندگی موفق، آن است که آینده ی خود را تضمین کرده باشیم. کدام یک بهتر است: خوشی، راحتی و بی زحمتی امروز، در برابر بدعاقبتی فردا؟ یا زندگی توأم با تلاش، اما آتیه دار؟ کار و تلاش، برآورنده ی نیاز و پس انداز خوش بختی برای فرداست. پس زندگی بی زحمت، زندگی همراه با رضایت نیست.

کار و بهداشت روان

الف- شادابی

گذشته از تأثیر کار در آتیه سازی، از جهت روان شناختی نیز تأثیرات مهمی در بهداشت روان دارد. کار کردن، یکی از نیازهای روان شناختی انسان است. شاید تعجب کنید و تصور نمایید که کار کردن، در زمره ی امور اقتصادی قرار می گیرد؛ اما واقعیت این است که کار، یکی از نیازهای روحی و روانی انسان نیز هست. اگر کار نباشد، نشاط و شادابی از میان خواهد رفت و زندگی، خسته کننده و ملال آور می گردد. اگر کار، یک نیاز باشد که هست، برآورده نساختن آن، موجب ناراحتی های روحی و روانی خواهد شد. امام صادق علیه السلام می فرماید:
اگر تمام نیازهای انسان، آماده بود، زندگی برایش گوارا نبود و از آن، هیچ لذتی نمی برد. (7)
حضرت، سپس با ذکر مثالی به توضیح بیشتر در این زمینه پرداخته، می فرماید:
آیا نمی بینی اگر کسی مدتی میهمان باشد و تمام نیازهای خوراکی و نوشیدنی و کاری او را برآورده سازند، هر آینه از بی کاری آزرده می شود و نفسش با او به نزاع برمی خیزد که باید به کاری مشغول گردد. حال اگر نیاز انسان در تمام عمر، برآورده باشد و هیچ نیازی نداشته باشد، چه خواهد شد؟! پس بهترین تدبیر در آنچه برای انسان، آفریده شده این است که جایی برای تلاش، نیز قرار داده شود، تا بی کاری، او را به رنج نیندازد. (8)
بنابراین، زندگی بدون کار، ملال آور و خسته کننده است و کار و تلاش، یکی از ارزش های مهم زندگی است.

ب- کار، تأمین روزی و آرامش

یکی از راه های کسب آرامش، تأمین بودن نیازها و عدم نگرانی برای به دست آوردن روزی است. انسان، چون به روزی، نیازمند است، در صورتی که تأمین نباشد، نگران، مضطرب و ناآرام خواهد شد. یکی از راه های تأمین روزی، کار و تلاش است. توکل و اعتماد به خدا هرگز جای کار را نمی گیرد. الگوی زندگی دینی، عبادت بدون کار و تلاش نیست. در قرآن کریم، خداوند می فرماید که: پس از نماز، به کسب روزی بپردازید(9)و کسانی را که چنین می کنند می ستاید(10) و می فرماید: که خداوند دریاها را مسخّر شما قرار داد، تا کشتی ها را روی آن حرکت دهید و کسب روزی کنید(11). بنابراین، تلاش برای کسب روزی، هیچ منافاتی با دینداری و توکل ندارد. وقتی کسی برای کسب روزی خداوند تلاش کند، با کسب روزی، آرامش می یابد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
به درستی که هرگاه روزی انسان تأمین شود، نفْس آرام می گیرد(12).
سلمان فارسی، تربیت شده ی پیامبراسلام صلی الله علیه و آله است. امام باقر علیه السلام از قول وی چنین نقل می فرماید:
بدرستی که نفْس، وقتی چیزی در زندگی نداشته باشد که بر آن تکیه کند، با بی قراری اصرار می کند و آن گاه که زندگی اش تأمین شود، آرام می گردد. (13)
امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تا قوت سالشان را تأمین نمی کردند، چیز دیگری خریداری نمی کردند. امام رضا علیه السلام در تبیین تأثیر این امر می فرماید:
هرگاه انسان، روزی سالش تأمین باشد، سبک بار گشته، راحت می گردد. (14)
از آنچه گفتیم، معلوم می گردد که تأمین بودن روزی، نقش مؤثری در احساس آرامش دارد و این، جز از راه کار و تلاش به دست نمی آید. با نشستن و دعا کردن، روزی تأمین نمی گردد و آن گاه که روزی، تأمین نباشد، انسان ناآرام می شود و ناآرامی، موجب نارضایتی می گردد.

ج-کار و خودْ ارزش بخشی

با کار کردن، نیازهای زندگی انسان تأمین می شود و بدین وسیله، ‌«استقلال زندگی»تأمین می گردد. کسی که با تلاش و زحمت خود، زندگی اش را تأمین می کند، وابسته به دیگران نیست. سربار دیگران بودن، مایه ی خواری و ذلت انسان می گردد. در حقیقت، کسی که کار نمی کند، با آبروی خویش معامله می کند؛ آبرو می دهد و کالا می خرد!(15)تجارت با آبرو، مساوی است با خوار شدن نزد دیگران و از بین رفتن عزّت نفس.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به ابوذر توصیه می کنند:
ای ابوذر! از گدایی بپرهیز که حالت خواستن از مردم، ذلت حاضر است و فقری است که به سوی آن، شتاب گرفته ای(16).
امام سجاد علیه السلام می فرماید:
حاجت خواهی از مردم مایه ی ذلت زندگی می شود و حیا را از میان می برد و از وقار و شکوه آدمی می کاهد. (17).
از این رو، پدیده ی«سربار دیگران بودن» یا «زندگی وابسته داشتن» به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. عزت نفس یا احساس ارزشمند بودن(18)، یکی از اساسی ترین نیازهای روانی انسان است. طبیعی است کسی که از این نیاز، برخوردار نباشد، نمی تواند احساس شادکامی و رضایتی از زندگی داشته باشد.
لذا در فرهنگ دینی، از کار کردن، به عنوان«حرکت به سمت عزّت»یاد شده که نشانگر نقش کار در عزّت نفس افراد است. کسی به نام معلی بن خنیس می گوید: روزی امام صادق علیه السلام مرا دیدند که دیر هنگام به بازار می رفتم. از این رو به من فرمود:
صبح زود به سوی عزت خودت حرکت کن. (19)
هشام بن احمر نیز می گوید: امام کاظم علیه السلام همواره به مصادف می فرمود:
صبح زود به سوی عزت خودت- یعنی بازار- حرکت کن. (20)
روزی امام صادق علیه السلام در جمع برخی از یاران خود بودند و احوال کسی را پرسیدند و گفتند: «چرا فلانی به حج نمی رود؟». جواب دادند که او تجارت را رها کرده و دارایی او کم شده است. حضرت که تکیه زده بودند، با شنیدن این حرف، راست نشستند و خطاب به حاضران فرمودند:
تجارت را رها نکنید که خوار می شوید؛ تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد. (21)
کار و تجارت، سبب بی نیازی می گردد و بدین سان، عزت فرد تأمین می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید:
به تجارت بپردازید که مایه ی بی نیازی شما از چیزهایی است که در دست مردم است. (22)
کار و تلاش برای تأمین روزی، یکی از عوامل مهم در تأمین عزت نفس است و آن گاه که عزت نفس تأمین شد، فرد، به احساس خوبی از خود و زندگی دست می یابد. بنابراین، یکی از عوامل مهم در رضامندی از زندگی، کار و تلاش است.

2. هنر تدبیر

صرف تأمین امکانات، برای خوش بختی و احساس لذت از زندگی، کافی نیست، ‌بلکه نیمی از ماجراست؛ نیمه ی دیگر آن، چگونگی استفاده انسان از روزی است. یکی از ضرورت های زندگی موفق، مهارت استفاده از روزی است. این همان چیزی است که در ادبیات دین از آن با نام«تدبیر»یاد می شود. امام علی علیه السلام می فرماید:
سامان زندگی در تدبیر است(23).
و در کلام دیگری می فرماید:
قوام زندگی در نیکْ تقدیر کردن است و ملاک آن، نیکْ تدبیر کردن. (24)
اگر عنصر تدبیر را از زندگی برگیریم، همانند محصول ارزشمندی است که آفت گرفته باشد. امام علی علیه السلام می فرماید:
آفت زندگی، بد تدبیر کردن آن است. (25)
بد تدبیر کردن، کلید فقر است. (26) به همین جهت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تهدید نگران کننده برای آینده ی امت اسلامی را «سوءتدبیر»می داند:
من برای امتم از فقر نمی ترسم؛ ولی از سوءتدبیر ترسانم. (27)
اندازه ی موفقیت به اندازه ی مهارت در تدبیرگری است، نه میزان درآمد. درآمد اندک همراه با حسن تدبیر، بهتر از درآمد زیاد همراه با بی تدبیری است. امام علی علیه السلام وقتی مهارت های زندگی را به فرزند خود آموزش می دهد، می فرماید:
خوب تدبیر کردن همراه با روزیِ به اندازه، برای تو کارآمدتر از روزی زیاد همراه با اسراف است. (28)
امام علی علیه السلام در کلام دیگری به نکته ی مهم دیگری اشاره کرده، می فرماید:
یکی از ویژگی های مال، «پایداری»آن است. هرچه مال، پایدارتر باشد، بهره ی بیشتری به انسان می دهد و رونق بیشتری به زندگی می بخشد. شرط پایداری مال نیز خوب تدبیر کردن آن است. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
حسن تدبیر، مال اندک را رشد می دهد و سوءتدبیر، مال فراوان را نابود می سازد. (29)
اگر به اهمیت تدبیر، خوب توجه شده باشد، معنای جمله ی آغازین(که گفتیم دارایی و درآمد، نیمی از ماجراست)، به خوبی روشن می شود. خداوند، روزی می دهد؛ اما این نیمی از ماجراست؛ نیمه ی دیگر آن، مهارت انسان در مصرف کردن آن است. بر همین اساس است که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از تدبیر و تقدیر، به عنوان نیمی از زندگی یاد کرده است:
تدبیر کردن، نیمی از زندگی است. (30)
اندازه نگه داشتن، نیمی از زندگی است. (31)

معنای تدبیر

بنابراین، یکی از ضرورت های زندگی موفق، برخورداری از مهارت تدبیرگری زندگی است و تدبیر زندگی، یعنی برنامه ریزی برای آنچه خداوند، ‌روزی انسان می کند. خداوند براساس حکمت و مصلحت خود، روزی انسان را می رساند و این انسان است که باید آنچه را خداوند داده است، مدیریت کند و به بهترین شکل ممکن، مصرف نماید.
برخی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کنند که گاهی حضرت، غذای خوبی به ما می دادند و گاهی غذای ساده. به ایشان عرض کردیم: ای کاش شما آینده نگری می کردید تا وضعتان متعادل گردد! حضرت در پاسخ فرمود:
همانا ما به موازات خواست خداوند تدبیر می کنیم؛ پس هرگاه که بگشاید، ما هم می گشاییم و هرگاه که بر ما تنگ گیرد، ما هم تنگ می گیریم. (32)
وظیفه ی ما مدیریت کردن منابعی است که خداوند در اختیار ما می گذارد و این جاست که انسان، هنر خویش را به نمایش می گذارد و در سایه ی آن، زندگی خود را سامان می دهد.
یکی دیگر از بارزترین مؤلفه های تدبیرگری«میانه روی» در زندگی است. در ادبیات دین، مفاهیمی مثل: اسراف و تبذیر، در مقابل تدبیرگری زندگی قرار گرفته اند(33) و مفاهیمی مثل: تقدیر و اقتصاد، در کنار آن. «زیاده روی در مصرف» و«مصرف بی جا»نشانه ی بی تدبیری است و «اندازه گیری» و «میانه روی» در مصرف، نشانه ی حسن تدبیر است. از این رو، همان گونه که تدبیرگری، نیمی از زندگی دانسته شده است، میانه روی نیز نیمی از زندگی دانسته شده است. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
میانه روی در خرج کردن، نیمی از زندگی است. (34)
امام علی علیه السلام میانه روی و تدبیرگری را نشانه ی خیرخواهی خداوند نسبت به انسان دانسته، می فرماید:
خداوند، هرگاه خیر بنده ای را بخواهد، میانه روی و حسن تدبیر را به وی الهام می کند و او را از بدتدبیرگری و اسراف، دور می سازد. (35)
این کلام، همبستگی میانه روی با تدبیرگری و تقابل اسراف با تدبیرگری را به خوبی نشان می دهد. در کلام دیگری از حضرت نیز تبذیر و تدبیرگری در مقابل یکدیگر قرارگرفته اند:
حُسن تدبیر و دوری از تبذیر، از حُسن سیاست است. (36)
کسانی که اهل تبذیر و اسراف هستند، به دلیل فقدان تدبیرگری، معمولاً از عنصر رضامندی، کمتر برخوردارند؛ زیرا این حالت، از یک سو همراه با زیاده خواهی و سیری ناپذیری است و از سوی دیگر، موجب اتلاف منابع(روزی)می گردد.
بریز و بپاش و خرج بی رویه، هرچند شاید ساعاتی، مایه ی خوشی انسان گردد، ولی تداوم نخواهد داشت. آینده نگری و رضامندی پایدار در تدبیرگری، اندازه گیری و میانه روی است. این، قانون زندگی است.

3. خانه ی زندگی

یکی از نیازمندی های انسان، «مکان»زندگی است. بشر، به خانه ای نیاز دارد تا در آن آرام گیرد.
امام صادق علیه السلام یکی از عوامل آسایش انسان در دنیا را برخورداری از خانه ای وسیع بیان کرده است. (37) پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نیز از آن به عنوان نعمت دنیا یاد کرده است(38). وقتی از امام کاظم علیه السلام پرسیدند که: لذت زندگی دنیا در چیست؟ یکی از اموری را که در پاسخ مطرح فرمودند، «خانه ی وسیع»بود(39).
منزل کوچک نمی تواند آسایش انسان را تأمین کند. انتظاری که از خانه می رود، این است که مایه ی راحتی و آسایش باشد و این، هنگامی محقق می شود که فضای کافی وجود داشته باشد. اگر فضای خانه، ناکافی باشد، خود به عاملی برای نارضایتی تبدیل می شود. امام باقر علیه السلام می فرماید:
کوچک بودن خانه، از شقاوت زندگی است. (40)
البته وقتی صحبت از خانه ی وسیع می شود، اندازه ای دارد. مراد، داشتن کاخ یا ساختن قصر نیست؛ برخورداری از خانه ای است که به اندازه ی نیاز و کفایت باشد. آنچه مایه ی آرامش است، خانه ای است که به اندازه ی نیاز خانواده باشد. البته میزان نیازهای واقعی در خانواده ها متفاوت است؛ ولی مهم این است که خانه، به اندازه ی نیاز باشد و نه بیشتر.
گاهی موارد، خانه از کارکرد خود خارج می شود و چهره ی دیگری به خود می گیرد. قرآن در بیان ویژگی های برخی تمدن های نابود شده، می فرماید:

«أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ‌ وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ‌.

آنان خانه هایی بسیار مستحکم برای فخرفروشی می ساختند و امید داشتند که در آنها جاودان بمانند. »(41)
این الگوی خانه سازی، تمام هدف و معنای زندگی را تشکیل می دهد و انسان را از امور بسیار مهم تری باز می دارد و بدین سان، مایه ی حسرت و افسوس وی می گردد. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله درباره ی این گروه می فرماید:
بنا می کنند آنچه را ساکن نمی شوند و جمع می کنند آنچه را نمی خورند(42).
یکی از راه های جلوگیری از نارضایتی های آینده، بسنده کردن به خانه های متناسب با نیاز است. از این رو پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
لا تَبنوا ما لا تَسکُنونَ.
بنا نکنید آنچه را ساکن نمی شوید(43).
هم او می فرماید:
هرگاه خداوند متعال بخواهد کسی را خوار گرداند، مال او را در ساختمان سازی مصرف می کند. (44)
در پاره ای موارد، خانه سازی اشرافی و اسراف در ساختمان سازی، وسیله ای برای انتقام خداوند از مال حرام است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
به درستی که خداوند-عزّوجلّ- بقعه هایی در زمین دارد که خانه های انتقام نامیده می شوند؛ هرگاه کسی از راه حرام، مالی به دست آورد، خداوند، آب و گل را بر آن مسلط می گرداند و آن گاه، وی از آن بهره نمی برد. (45)
بنابراین، در فرهنگ دین، همان گونه که نسبت به داشتن خانه ی وسیع، تشویق شده است، از ساختن خانه های بیش از نیاز نیز به شدت نهی شده است. داشتن خانه های وسیع، به معنای اسراف و اشرافیت در خانه سازی نیست. مراد از خانه ی وسیع، خانه ای است که همه ی نیازهای منطقی و معمول و متعارفِ یک خانواده را به راحتی پاسخ بگوید.

4. وسیله ی نقلیه

زندگی، همراه با حرکت و نقل و انتقال است. برای تجارت باید از نقطه ای به نقطه ی دیگر حرکت کرد و کالای تجارت را حمل نمود. برای صله ی رحم باید به سمت مکان استقرار آنان رفت. برای تفریح و استفاده از طبیعت، باید از جایی به جایی رفت. سکون و توقف در یک نقطه ی جغرافیایی، ناممکن است. همیشه میان ما و مکان هایی که به نوعی با آنها سروکار داریم، «فاصله»وجود دارد؛ لذا انسان، نیاز به وسیله ای دارد تا این فاصله را کم کند و مشقت راه را اندک سازد. این جاست که وسیله ی نقلیه و ضرورت آن معنا می یابد. یکی از عوامل راحتی و آسایش زندگی، برخورداری از وسیله ای مجهز و آماده است. در گذشته که وسایل نقلیه ی موتوری وجود نداشتند، حیواناتی همانند اسب، این مأموریت را برعهده داشتند.
امام علی علیه السلام می فرماید:
مرکب راهوار، یکی از دو راحتی است. (46)
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نیز یکی از عوامل راحتی زندگی را داشتن اسبی چابک می داند. (47)

پی‌نوشت‌ها:

1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص 306، ح504.
2. مستدرک الوسائل، ج11، ص 217، ح12789.
3. سنن الترمذی، ج4، ص 77، ح2636.
4. الامالی، طوسی، ص193؛ الامالی، مفید، ص 172؛ بحارالانوار، ج71، ص 137.
5. ر. ک: توحیدالمفضّل، ص 87؛ بحارالانوار، ج3، ص 87.
6. توحید المفضل، ص85؛ بحارالانوار، ج3، ص 86.
7. توحیدالمفضّل، ص85؛ بحارالانوار، ج3، ص 86.
8. همان جا.
9. «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ؛ پس هرگاه نماز تمام شد، روی زمین، پراکنده شوید و فضل خدا را طلب کنید. »(سوره ی جمعه، آیه 10).
10. «وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ؛ و گروه دیگری که در زمین حرکت می کنند و از فضل خدا طلب می کنند»(سوره مزمل، آیه 20).
11. «اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ؛ همان خدایی که دریا را در تسخیر شما قرار داد، تا به امر او کشتی را روی آن روان سازید و از فضل او بهره مند شوید»(سوره ی جاثیه، آیه 12).
12. الکافی، ج5، ص89، ح2؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 166، ح3619.
13. الکافی، ج5، ص89، ح3؛ تحف العقول، ص 351.
14. الکافی، ج5، ص89، ح1؛ قرب الاسناد، ص 392.
15. پدیده ی تجارت با آبرو، در روایات بسیاری مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.
16. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 375، ح5762؛ الخصال، ج1، ص 182.
17. تحف العقول، ص 279.
18. عزت نفس یا احساس ارزشمند بودن را در روان شناسی امروز، «خودْارزش بخشی»یا «خودْ احترامی»یا «خودْارزشمندی»نیز می نامند که معادل Self Steem است.
19. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 192، ح3719.
20. الکافی، ج5، ص 149، ح7؛ تهذیب الاحکام، ج7، ص3.
21. الکافی، ج5، ص 149، ح8؛ تهذیب الاحکام، ج7، ص 3.
22. الکافی، ج5، ص 149؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 193.
23. غررالحکم، ح8082؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 303.
24. غررالحکم، ح8084؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 370.
25. غررالحکم، ح8087؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 182.
26. غررالحکم، ح8090؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 284.
27. عوالی اللآلی، ج4، ص 39.
28. تحف العقول، ص 79؛ بحارالانوار، ج77، ص218.
29. غررالحکم، ح8081؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 227.
30. تحف العقول، ‌ص 403؛ بحارالانوار، ج78، ص 326.
31. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 416؛ الخصال، ج2، ص 620.
32. الکافی، ج6، ص 280؛ المحاسن، ج2، ‌ص 400.
33. ر. ک: غررالحکم، ح8079؛ تحف العقول، ص 79.
34. مسندالشهاب، ج1، ص 55، ح33.
35. غررالحکم، ح8057؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 131.
36. غررالحکم، ح7618؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 229.
37. امام صادق علیه السلام: «سه چیز، مایه ی راحتی مؤمن است: خانه ی وسیعی که خانواده او را فراگیرد و دگرگونی حال او را از مردم پنهان سازد»(الکافی، ج6، ص 525؛ الخصال، ص 159؛ المحاسن، ج2، ص 610).
38. رسول خدا صلی الله علیه و آله: «سه چیز از نعمت های دنیاست: ... و منزل بزرگ»(کنزالعمّال، ج3، ص 259؛ المطالب العالیه، ج2، ص 155).
39. ر. ک: الکافی، ج6، ص 526؛ المحاسن، ج2، ص 611.
40. الکافی، ج6، ص 526؛ المحاسن، ج2، ص 611.
41. سوره ی شعراء، آیه ی 128-129.
42. مسندالشهاب، ج1، ص 345؛ کنزالفوائد، ج1، ص 344؛ اعلام الدین، ص 365؛ بحارالانوار، ج73، ص 81.
43. الکافی، ج2، ص 48؛ الخصال، ج1، ص 146؛ المحاسن، ج1، ص 226.
44. مستدرک الوسائل، ج3، ص 455؛ المعجم الاوسط، ج8، ص 381؛ کنزالعمّال، ج3، ص 44؛ ر. ک: الفردوس، ج1، ص 245.
45. الفردوس، ج1، ‌ص 186؛ ر. ک: الکافی، ج6، ص 532.
46. غررالحکم، ح7554.
47. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 358؛ الخصال، ج1، ص 126.

منبع مقاله: پسندیده، عباس؛ (بی تا)، هنر رضایت از زندگی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ نهم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان