گلادیاتور!

درست است که «سؤال » ، کلید گنجینه دانش است، ولی . . . سؤالی که به قصد فهمیدن و شناخت باشد، نه دست انداختن طرف یا آزمون میزان علم او .

درست است که «سؤال » ، کلید گنجینه دانش است، ولی . . . سؤالی که به قصد فهمیدن و شناخت باشد، نه دست انداختن طرف یا آزمون میزان علم او .

و درست است که بحث و گفتگو، مادر حقیقت است و حق، فرزندی است که از بحث و گفتگو زاده می شود (الحقیقة بنت البحث)، اما بحثی که برای روشن شدن مطلب باشد، نه اثبات حقانیت «من » ، یا به کرسی نشاندن حرف خویش .

بحث علمی خوب است، اما جدال علمی ناپسند .

آن به روشن شدن حقیقت کمک می کند و این به خاطر رد پای «تفوق طلبی » ، ره به جایی نمی برد .

نطق و منطق، برای بیان خواسته ها و تبیین دیدگاه هاست، نه برای دروغ بافی و لاف زنی و تحریف . علم و دانش نیز، وسیله مباحثه و گفتگویی است که به حق رهنمون شود، نه برای خودنمایی و تظاهر و فضل فروشی . اگر از دانش و معلومات خویش، چنین بهره ای ببریم، کاربرد نادرست و سوء استفاده از یک ابزار فکری است .

بی جهت نیست که اخلاقیون، «جدل » را یکی از آفات علم به حساب آورده اند، چرا که آمیخته به لجاجت می شود و به نتیجه مطلوب نمی رساند . وقتی کسی نه به قصد فهمیدن و فهماندن، بلکه با هدف شکست شخص مقابل و حاکم ساختن خویش، وارد بحثی می شود، هدف اصلی علم، گم می شود، چرا که با زور و تحمیل، کسی پذیرای حرفی نخواهد شد .

دلایل قوی باید و معنوی

نه رگهای گردن به حجت قوی

این آفت، هم در مباحث اعتقادی پدید می آید، هم در مجا دلات سیاسی، هم در بحث های علمی و فلسفی . از این رو باید ریشه یابی کرد که چه عاملی انگیزه کشیده شدن انسان به جر و بحث های کلامی، فلسفی، سیاسی و علمی است؟ حقیقت جویی؟ یا تفوق طلبی؟

در روایت است که مردی به حسین بن علی (ع) پیشنهاد داد که بنشین تا درباره این، بحث و مناظره کنیم . امام که گویا از روحیه جدل گرایی و مناظره خودنمایانه یا غیر حق طلبانه او آگاه بود، فرمود: «یا هذا، انا بصیر بدینی، مکشوف علی هدای، فان کنت جاهلا بدینک فاذهب فاطلبه . . .» (1) ، فلانی! من نسبت به دین خودم بصیرت و آگاهی دارم و هدایت و بر حق بودن من برایم روشن و یقینی است، تو اگر دین خودت را نمی دانی برو و آن را بجوی!

حضرت، برای جلوگیری از آفات این گونه مجادلات بی ثمر، چنین توضیح فرمود:

مرا با مجادله و ممارات چه کار؟ شیطان گاهی کسی را وسوسه می کند و بیخ گوش او می گوید: برو و درباره مسائل دینی با مردم مناظره کن، تا خیال نکنند تو ناتوان یا نادانی .

در ادامه، به آثار سوء و پیامدهای خصومت آفرین و دشمنی زای مجادله می پردازد و ریشه نفسانی و شیطانی آن را فاش می سازد .

کشمکش و جر و بحث های بی ثمر که نامش «جدال » و «مراء» است، گاهی میان استاد و شاگرد است، گاهی میان دو همدرس و همکلاس است، گاهی بین افراد خانواده یا جمع های دوستانه است، یا بین طرفداران دو تفکر، دو گرایش، دو طیف اجتماعی، دو مذهب دینی و دو جناح سیاسی است . در همه این موارد، اگر انگیزه بحث کننده، حقیقت یابی نباشد، هرگز از این برزخ بی انتها به «دنیای باور» نمی رسند .

هدف آموختن علم و تجهیز شدن به دانش چیست؟ برتری جویی علمی بردیگران، یا سیراب شدن از چشمه زلال معرفت؟

پیشوای صادق، امام ششم «ع » فرمود:

هر کس دانش بجوید وعلم آموزد، تا به وسیله آن با دانشمندان به تفاخر بپردازد، یا با سفیهان نابخرد به مجادله مشغول شود یا توجه ها را به سوی خودش جلب کند، جایگاهش را در دوزخ، فراهم سازد . (2) یعنی این گونه علم آموزی و دانشجویی، نه تنها نجات آور نیست، که به آتش سوزان تبدیل می شود .

گفتیم که سؤال، کلید گنج دانش است .

پس باید پرسید، بحث کرد، کاوش نمود، به مباحث پرداخت، ریشه یابی و تعمق کرد، استدلال آورد، برهان خواست و تا رسیدن به منزلگاه «معرفت یقینی » از پای ننشست . اما این، با جر و بحث بیهوده و خود خواهانه و برتری جویانه فرق دارد .

قرآن کریم، به «جدال احسن » فرمان می دهد، (3) ولی جدال احسن وقتی تحقق می یابد که انسان بیش از «خود» به «حق » بها دهد و بیش از نظرات و دیدگاه های خویش، به «حقایق علمی » ارزش قائل شود و در مباحثات علمی، «صداقت » داشته باشد .

این ره که پر از وسوسه شیطانی است

جز با قدم صدق، نمی گردد طی

پس، گاهی اگر حرف شما حق هم باشد، وقتی احساس کردید طرف شما به جدل و نزاع پرداخته است، شما کوتاه بیایید، تاکشمکش، کش پیدا نکند .

گاهی باید باسکوت، به میدان یک لجوج و ستیزه جو رفت، چرا که حرف در مقابل حرف، آتش لجاجت را تیزتر می کند . چه زیبا گفته است صائب تبریزی:

نیست درمان مردم کج بحث را جز خامشی

ماهی لب بسته، خون در دل کند قلاب را

اگر به سلامت روح و تزکیه جان هم عنایت باشد، باید از چنین مجادلات که ریشه نفسانی دارد پرهیز کرد، چون دل را تیره می سازد و قلب را از پذیرش حق، فراری می دهد .

اگر رسول اکرم (ص) فرموده است:

«اورع الناس من ترک المراء و ان کان محقا» ، (4) اشاره به همین حقیقت است یعنی پرهیزکارترین مردم کسی است که جدل را ترک کند، هر چند حق با او باشد .

اگر پرس و جو و گفتگو به نیت کشف حقیقت باشد و پاسخ گفتن هم به قصد کمک به این هدف باشد، جایی برای نزاع و خصومت نمی ماند . آنچه به عنوان «بحث طلبگی » در محیطهای حوزوی و مراکز علمی مطرح است، نوعی از همین «جدال احسن » است که قرآن بر آن تاکید می کند .

امام امت قدس سره الشریف، در بیان شیرین و لطیفی به این نکته چنین اشاره فرموده است:

«. . . دو تا طلبه وقتی که با هم می نشینند و صحبت می کنند، گاهی می رسد به فریاد، این فریاد می زند سر او، او فریاد می زند سر او برای مطلب; اما همه به دنبال اینند که حق را پیدا کنند . بعد هم که مباحثه تمام شد، دو تا رفیق هستند، می روند با هم می نشیند و چای می خورند . این جور اشکال، اشکال سازنده است، اشکال مدرسه ای، اشکال طلبگی، اشکال سازنده است .» (5)

اما متاسفانه همه جا و همه بحث ها و مناظره ها چنین نیست و صحنه بحث و گفتگو گاهی با میدان جنگ و رینگ بوکس اشتباه گرفته می شود و مناظره کننده، مثل یک «گلادیاتور» در «میدان جدل » به جان حریف می افتد و او را خرد می کند، بی آن که تلاشی برای یافتن حق یا زدودن باطل صورت گیرد .

تاریخ بشر، پر از کشمکش های بیهوده و بی رویه و ناسالم است که منشا فتنه های بسیاری گشته است و «جنگهای فرقه ای » ریشه در همین گونه جدل های ناخالص و آلوده به اغراض حیوانی و نفسانی دارد .

ورود به میدان «بحث آزاد» ، هم تسلط کافی لازم دارد، هم جنبه و ظرفیت مناسب . بحث کننده، باید سخندان و قوی باشد، نه بافنده و پشت سر هم انداز .

ظرفیت لازم داشته باشد، نه کم عمق و بی جنبه، ونقد آراء را با نقد شخصیت ها خلط نکند و به جای بحث منطقی و مستدل، انتقام جویی نکند .

خدا نکند که جدل و ستیزه جویی به صورت عادت در آید .

کلام را با سخنی ژرف و زیبا از امام ششم (ع) به پایان می بریم، که فرمود:

کسی که خودش را به مراء و جدال عادت دهد، این کار، خوی او می گردد! (6)

خدا کند که مجهز شدن به «دانش » ، دریچه حکمت و معرفت را به روی دانشجو بگشاید، نه پرتگاه تفوق طلبی و جدل و ستیزه را .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان