آیه: «ان الذین یجادلون فی آیات الله بغیر سلطان اتاهم ان فی صدورهم الا کبر ما هم ببالغیه فاستعذ بالله ...» (مؤمن، آیه: 56) .
ترجمه: (به درستی کسانی که بدون هیچ دلیلی که از ناحیه خدا در دست داشته باشند در آیات خدا جدال می کنند . هیچ انگیزه ای بجز نخوت درونی ندارند و جدالشان به جائی نخواهد رسید . و با جدال به هدف خود نمی رسند . پس پناه ببر به خدا) .
تفسیر جمله: «ان فی صدورهم الا کبر» علت مجادله را منحصر در کبر ایشان می کند و می فرماید: عاملی که ایشان را وادار به این جدال می کند، نه حس جستجوی از حق است ونه شک در حقانیت آیات ما است تا بخواهند با مجادله حق را روشن کنند و حجت و برهان هم ندارند، تا بخواهند با مجادله آن حجت را اظهار بدارند، بلکه تنها عامل جدالشان کبری است که در سینه دارند، آری آن کبر است که ایشان را وادار کرده در برابر حق جدال کنند و به وسیله آن حق صریح و روشن را باطل جلوه دهند و در عبارت (ماهم ببالغیه) معنای جمله این است که اینان به مراد دل خود و آرزوهائی که از جدال خود دارند، نمی رسند جدالی که به خاطر کبرشان مرتکب می شوند (1) .
در کتاب محجة البیضاء می خوانیم:
«اما انگیزه جدال و مجادله بالا بردن خویش است به وسیله بیان فضل خود و هجوم به دیگران است با بیان نقصان و عیب آنها، و این دو انگیزه از دو شهوت درونی و قوی انسان سرچشمه می گیرند .
انگیزه اظهار فضل و برتری ناشی از پاک و مزکی پنداشتن خود است و این مقتضی طبع انسانی است که دعوی علو و کبریاء دارد . درحالی که برتری و کبریا از صفات پروردگار عالمیان است .
واما انگیزه ایراد عیب و نقص بر دیگران، از مقتضای طبع درندگی و حیوانیت انسان است . انسان به مقتضای این طبع درصدد آزار و صدمه زدن به دیگران است و این دو، صفاتی مذموم و مهلکند و تقویت آنها با مراء و جدال است . پس کسی که تقویت کند مراء و جدال را در خود، تقویت کرده است این صفات مهلکه را . کم کم به جائی می رسد که از حد کراهت گذشته، اگر نتیجه آن ایذاء دیگران باشد، معصیت و گناه تلقی می شود . در حقیقت مشاجره و مجادله هیچ گاه خالی از آزار و تحریک خشم و غضب دیگران نیست و مجادل تلاش می کند، کلامش را با هرچه ممکن باشد از حق و باطل، یاری دهد و نیز باهرچه که متصور است سعی دارد به کلام طرف مقابلش جرح و نقص وارد کند (2) .
راه علاج بیماری مجادله
اما علاج این مرض به این است که تکبر و کبری که باعث اظهار فضل است و نیز سبعیت و خوی درندگی که انگیزه وارد کردن ضرر و نقصان به دیگران است، شکسته شود . پس علاج و مداوای هر مرضی به میراندن علت و سبب آن است و علت و سبب مراء و جدال همان است که گفتیم .
اصرار و پافشاری بر جدال کم کم آن را به صورت عادت و طبیعت انسان قرار می دهد و به طوری که در نفس ریشه می دواند که ریشه کن کردنش سخت و مقاومت و صبر در مقابلش بیهوده است . به «داود طائی » گفته شد: چرا انزوا و گوشه گیری را اختیار کرده ای؟ گفت: برای اینکه با نفسم مجاهده کنم به ترک جدال . پس به او گفتند: در مجالس حضور یاب و گوش فرا ده، ولی تکلم نکن، گفت: چنین کردم، پس ندیدم مجاهده ای سخت تر از این را بر خودم .
و به حقیقت نیز چنین است که او گفته، زیرا کسی خطائی را از دیگری بشنود و قادر باشد به جوابگوئی آن، در این هنگام بسیار سخت است صبر پیشه کردن و چیزی نگفتن . و به همین دلیل است که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که مراء و جدال را ترک کند، در حالی که بر حق است، خانه ای در بالاترین درجات بهشت برایش بنا می شود (3) .
و همان طور که در آیه 56 سوره مؤمن ذکر شد، در انتهاء و پس از آنکه علت و انگیزه جدال کبر معرفی می شود، خداوند متعال می فرمایند: «فاستعذ بالله » پس به خدا پناه ببر و در حقیقت راه علاج این نوع بیماری روحی، پناه بردن به خدا است . و تکبر و خود بزرگ بینی را می بایست با پناه بردن به آن عظمت لایتناهی و قرار دادن خود در مقابل آن بزرگ و کبریاء محض، به دست فراموشی سپرد . و آنگاه به حقارت و کوچکی خود پی برد .
در سوره انعام آیه 121، شیاطین به عنوان کسانی معرفی می شوند که ملهم جدالند و آنها هستند که جدال را به انسان به عنوان یک عمل شیطانی، وحی می کنند «ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم » (شیاطین به دوستان خود وحی و الهام می کنند، تا با شما مجادله و نزاع کنند) .
مراء و مجادله
«راغب » گفته: «کلمه مریه به معنای تردد در هر چیزی است و معنای آن از معنای کلمه شک اخص است و شک از مریه عمومی تر است . آنگاه گفته: امتراء و ممارات به معنای محاجه درآن امری است که مورد تردد باشد . سپس گفته: اصل کلمه مریه از اصطلاح مریت الناقه گرفته شده که معنایش (به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دست کشیدم) است، این بود کلام راغب . پس اگر جدال را ممارات خوانده اند، براین است که شخص مجادله کن باکلام خود می خواهد همه حرفهای طرف خود را از او بدوشد و رد کند» (4) .
آنچه از اصطلاح و نیز کلام «علامه طباطبائی قدس سره » برمی آید، این است که مراء به معنای مجادله است . همانطور که مولی محسن فیض کاشانی در بیان آفات زبان، آفت چهارم آن را مراء و جدال می نامد (الآفة الرابعة فی المراء والمجادلة) .
صنعت جدل در منطق
جدل در منطق یکی از صناعات خمس است و دراینجا می پردازیم به بررسی این صنعت و فن . در منطق این صناعت را قیاس جدلی و گاهی حجت جدلی یا قول جدلی گویند . به کسی که این صناعت را بکار برد، مجادل یا جدلی می گویند (5) .
جدل (Dialectique) عبارت است از بحث و پرسش و پاسخ که به نحوی خاص بین دو تن درگیر می شود . بدین طریق که یکی پیوسته از دیگری سؤال می کند و عقیده او را درباره امری جویا می شود و او را به بررسی مطلب وامی دارد . و او سؤالها را پاسخ می دهد» .
غرض سائل این است که حافظ وضع (طرفدار یک رای و عقیده) را به تناقض گوئی بکشد و از سخنان او محالی لازم آورد . و بدین طریق او را مجاب کند . و غرض حافظ وضع یا مجیب آن است که در بن بست نیفتد و خود را به تناقض گوئی نیندازد . پس محاوره جدلی حالت نوعی بحث و مکالمه را دارد و لفظ دیالکتیکون در یونانی درست به معنی مکالمه و گفتگوی بین الاثنین است (دیا یعنی دو و لیکتیکون یعنی گفتار) (6) .
و چون هدف قیاس کننده مغلوب کردن و به تسلیم وادار کردن طرف است، ضرورتی ندارد که از امور یقینی (همچون برهان) استفاده شود . و می توان از اموری استفاده کرد که خود طرف قبول دارد ولو یک امر یقینی نباشد . قیاس که بتواند طرف را وادار به تسلیم کند باید از موادی تشکیل شود که مقبول طرف است اعم از این که یقینی باشد ویا نباشد، مقبول عموم باشد ویا نباشد . این نوع قیاس را جدلی می خوانند (7) .
استاد مطهری به عنوان ذکر مثالی از برای مجادله به بیان این داستان می پردازد:
در مجلس مباحثه ای که مامون برای علماء مذاهب و ادیان تشکیل داده بود و حضرت رضا علیه السلام نماینده مسلمانان بود . بین حضرت رضا علیه السلام و عالم مسیحی درباره الوهیت و یا عبودیت عیسی علیه السلام بحث درگرفت . عالم مسیحی برای عیسی مسیح علیه السلام مقام الوهیت و فوق بشری قائل بود . حضرت رضا علیه السلام فرمود: عیسی علیه السلام همه چیزش خوب بود، جز یک چیز و آن اینکه بر خلاف سایر پیامبران به عبادت علاقه ای نداشت . عالم مسیحی گفت: از تو چنین سخن عجیب است، او از همه مردم عابدتر بود . همین که حضرت رضا علیه السلام اعتراف عبادت عیسی علیه السلام را از عالم مسیحی گرفت، فرمود: عیسی چه کسی را عبادت می کرد؟ آیا عبادت دلیل عبودیت نیست؟ آیا عبودیت دلیل عدم الوهیت نیست؟ به این ترتیب حضرت رضا علیه السلام با استفاده از امری که مقبول طرف بود والبته مقبول خود امام هم بود او را محکوم کرد» (8) .
بهترین نمونه جدل همان محاورات سقراطی است که معمولا ابتدا سقراط از کسی سؤال می کند و چنین وانمود می کند که جواب آن را نمی داند و همین که طرف جوابی داد، جواب او را هرچند غلط و ناقص باشد به طریق مماشات می پذیرد و باز سؤالی دیگر مطرح می کند و این سؤالات را که البته بسیار حساب شده و منظم است، همچنان ادامه می دهد تا شخص طرف بحث به تناقض گوئی کشیده شود یا به مطالبی که بطلان آن روشن است (9) .
ودر انتهاء بحث تذکر این نکته نیز ضروری است که: «خواجه طوسی » در کتاب «اساس الاقتباس » می گوید:
«چون مقصود از جدال الزام غیر است لامحاله مشتمل بود به نزاعی و در اغلب احوال جدل را به استعمال نوعی از عناد و احتیال افتد . پس کسی که به جدل می پردازد نه روش استادی که تشریح می کند، دارد و نه روش عالمی که خود علمی را ابداع و ایجاد می کند . به همین جهت ارسطو با این شیوه مخالف است و آن را نوعی تمرین در سخنگوئی می داند که موجب یقین نمی شود . زیرا فن جدل به جای این که متوجه اشیاء باشد، به عقائد اشخاص درباره آن اشیاء توجه دارد (10) .
جدل یکی از فنون و روشهای تدریس
امروزه یکی از فنون و روشهای تدریس، روش سقراطی است این روش بر اساس دیالکتیک یا جدل استوار است . در روش تدریس سقراطی، معلم صحبت نمی کند، سؤال می کند و شاگردان سخن می گویند . اما سؤالها به گونه ای تنظیم و مطرح می شوند که شاگردان از جهل خویش نسبت به موضوع آگاه می گردند و اندیشه او را برای دستیابی به حقیقت ژرفا می بخشند ... تحلیلگران روش سقراطی را تا حدودی به روشهای روانکاوی عصر حاضر تشبیه کرده اند . سقراط معمولا بحث خود را با یک سؤال عادی درباره مفاهیمی از قبیل شهامت، عدالت، پرهیزکاری، تقوا و غیره آغاز می کرد و به تدریج به شاگردان می فهماند که درست در نقطه ای که آنها بیش از حد خود را دانا می پنداشتند، جاهل و نادان بودند . شاگردانش درآغاز بحث از سقراط می رنجیدند اما بعد، از خویشتن شرمسار می گشتند . اما پس از اینکه خشم درونی آنها فرو می نشست، برای خودکاوی آماده می شدند . پاره ای صاحبنظران براین باورند که روش سقراط روش تدریس نیست، بلکه روش اکتشافی است (11) .
چند حدیث درباره مجادله
در احادیث، مراء و مجادله مورد نهی قرار گرفته است . رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند مراء نکن با برادرت و مزاح نکن با او و وعده ای مگذار با برادرت که آن را انجام نرسانی و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که مراء را ترک کند، درحالی که محق است، بنا می شود برای او خانه ای در بالاترین درجات بهشت . ام السلمه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اول چیزی که پروردگارم با من برآن عهد و پیمان بست و مرا از آن نهی کرد، عبادت بتان و نوشیدن شراب و مجادله با مردم بود .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ قومی و ملتی پس از هدایت گمراه نشد، مگر اینکه مجادله به آنها روی آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ بنده ای حقیقت ایمان را به کمال نخواهد رساند مگر اینکه مراء و جدل را ترک کند، اگرچه محق باشد .
عیسی علیه السلام در ضمن حدیثی می فرمایند: کسی که ستیزه و مجادله کند با مردم، مروت و جوانمردیش از میان می رود (12) .
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: کسی که آبرویش را دوست دار، باید مراء و مجادله را ترک کند (13) .
پی نوشت:
1) ترجمه تفسیر المیزان، ذیل آیه .
2) محجة البیضاء، ج 5، ص 208 - الآفة الرابعة المراء والمجادلة .
3) محجة البیضاء، ج 5، ص 208 . (الآفة الرابعة المراء والمجادلة .
4) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 456، ذیل آیه 22 سوره کهف، (فلا تمارفیهم) .
5) منطق مظفر ترجمه صانعی دره بیدی ص 374 .
6) دوره مختصر منطق صوری، ص 196، دکتر محمد خوانساری .
7) آشنائی با علوم اسلامی، ص 115، استاد مرتضی مطهری .
8) همان مدرک .
9) دوره مختصر منطق صوری، ص 196، دکتر محمد خوانساری .
10) همان مدرک .
11) کلیات روشها و فنون تدریس، ص 239 امان الله صفوی .
12) احادیث این بخض منقول از کتاب محجة البیضاء ج 5، ص 207 می باشد .
13) نهج البلاغه، حکمت 362 .