گریه تا کجا خوب است؟
تولد، مرگ، جشن و عزا، در همه این موقعیتهای متفاوت یک وجه مشترک وجود دارد؛ گریه. نوزاد متولد میشود و در آغازین لحظات زندگی خود با گریستن ورودش را به این جهان با صدای بلند اعلام میکند. در هنگام مرگ هم همه با گریه عزیزانشان را بدرقه میکنند. پدر و مادرها با اشک شوق فرزندانشان را به خانه بخت میفرستند و… به راستی حکایت این اشکها که در اوج شادی و غم بر دیدگان ما انسانها جاری میشود، چیست؟ چرا گریه میکنیم؟ و اگر اشکها نبودند چه بر سر ما میآمد؟
شاید بتوان ادعا کرد سادهترین و ابتداییترین وسیله ارتباطی انسانها از آغاز تاکنون گریه بوده و هست. نوزاد انسان در دورانی که نه میتواند راه برود، نه میتواندحرف بزند و خلاصه در دورانی که هیچ وسیله ارتباطی با جهان ندارد، میگرید و با گریستن خود با جهان پیرامونش و سایر انسانها ارتباط برقرار میکند. در واقع نخستین زبان کودکان، گریه است. نوزاد میگرید تا به اطرافیانش بفهماند گرسنه است، تشنه است، میترسد، درد دارد و خلاصه با گریه حرف میزند.
کمی پس از آن با بزرگتر شدن کودک، گریه وسیلهای میشود برای بیان اعتراض و خشم و ناراحتی کودک. در این دوران کودکان در برابر بسیاری از چیزهایی که دوست ندارند، گریه میکنند و اگر والدین برای آرام کردن کودک تن به خواستههای او بدهند، گریه برای کودک تبدیل به ابزاری موثر در جهت رسیدن به اهداف معقول و غیرمعقول شناخته خواهد شد و هر بار در برابر هر مخالفت و ناملایمتی بنای گریه خواهد گذاشت.
گریههای خوب
گریه واکنش طبیعی انسانها نسبت به موقعیتها و وقایع گوناگون است. به گفته دکتر محمود دژکام، نایب رییس نظام روانشناسی و مشاوره، هنگامیکه رفتاری به عنوان یک واکنش طبیعی تلقی میشود، بیشتر از آنکه مضر باشد، مفید خواهد بود. گریستن بهصورت عمدی در دست بشر نیست و حتی گاهی باوجود مخفی کردن اشکها در پس پلکها، غم و بغض مستتر در آن مشهود خواهد بود. نشان دادن گریه به عنوان واکنشی طبیعی ضروری است. گریستن نوزاد پس از تولد نوعی واکنش به تغییرات محسوب میشود و گریه بزرگسالان در هنگام از دست دادن عزیزانشان نوعی واکنش روانی و فیزیولوژیک است. او با تاکید بر مفید بودن گریستن به عنوان عامل بروز و تخلیه احساساتی مانند درماندگی و خشم میافزاید: «مردم اغلب پس از گریه کردن احساس راحتی و آرامش بیشتری دارند. حتی گاهی ما در جلسات درمانی سعی میکنیم با تحریک بیمار به گریستن به نوعی زمینه مساعدتری برای بیان احساسات او فراهم کنیم.»
دکتر محمدتقی جغتایی، عصبشناس هم گریه را عاملی برای تخلیه هیجانات درونی انسانها میداند و میگوید: «افرادی که گریه نمیکنند به نوعی همه فشار، اضطراب و هیجانات را درون خود ذخیره میکنند که این امر در دراز مدت آثار مخرب و منفی زیادی به دنبال خواهد داشت. بغض فرو خورده به مرور زمان و در اولین فرصت بهصورت رفتارهای عصبی و تصمیمهای آنی و غیرمنطقی آشکار میشود.» وی در ادامه، برخی از خودکشیها را نتیجه فشارهای درونی تخلیه نشده عنوان کرده و یادآور میشود: «گریه در اماکن مذهبی از روشهای موثر تخلیه هیجانات افراد است. اگر گریه از روی ناراحتی باشد، با کاهش مهارت و تواناییهای فردی و اجتماعی همراه خواهد بود و در این حالت مغز دچار عملکردهای پایینی است، در حالی که گریه شوق سبب افزایش مهارتهای اجتماعی و فردی شخص میشود. در این حالت سلولهای مغزی تازه شده و انسان از نظر روانی و فیزیکی در وضع مطلوبی قرار میگیرد.»
تحقیقات زیادی در جهان درباره گریه و تاثیرات آن انجام شده است. دکتر ویلیام فری، یکی از پژوهشگران در این زمینه با اشاره به تاثیرات مثبت جسمی و احساسی گریه دلیل اصلی آن را ناشی از غم دانسته و میگوید: «49 درصد از دلایل گریه کردن غم، 21 درصد شادی، 10 درصد عصبانیت، 7 درصد همدردی، 5 درصد پریشانی و 5 درصد ترس است.»
![به دادم برس، ای اشک](/Upload/Public/Content/Images/1396/05/04/0250380241.jpg)
خجالت نکشید، گریه کنید
در برخی از فرهنگها مانند فرهنگ ما گریه را نشانه ضعف و درماندگی میدانند و معتقدند مردها نباید گریه کنند. همه ما بارها جملاتی مانند «گریه نکن، تو مرد شدهای» را شنیدهایم. اما این باور و باورهایی مانند این نه تنها پایه علمی ندارند بلکه روانشناسان آنها را تهدیدی برای سلامت جسمی و روانی انسانها میدانند. گریه موجب میشود ما راحتتر با مسایل و مشکلات زندگی کنار بیاییم.
دکتر محمد پایدار، روانشناس با تاکید بر اینکه افراد باید به راحتی بتوانند احساسات خود را بروز دهند و در مواقع لازم گریه کنند، میگوید: «هرگاه احساس میکنیم باید گریه کنیم نباید جلوی اشکهایمان را بگیریم اما از سوی دیگر نباید خود را مجبور به گریه کنیم.»
شاید یکی از علل کمتر گریه کردن مردها نسبت به زنها، نگاه متفاوت آنها به محیط اطراف و مسایل آن باشد. کمتر گریستن مردها با فرهنگ و باورهایی که از کودکی به آنها القا شده است، رابطه عمیقی دارد. این درحالی است که مرد و زن از لحاظ ذهنی و تعریف و تفسیر مسایل با هم متفاوت هستند و همین امر سبب تفاوت این دو جنس در همه جنبههای زندگی حتی گریستن میشود. این درحالی است که خودداری از گریستن نه تنها موجب تحمیل تاثیرات روانی منفی و فشار عاطفی بیشتری روی افراد میشود بلکه میتواند زمینهساز ابتلا انسان به بیماریهای روانتنی باشد. بیماریهایی مانند بیماریهای قلبی، سردردها، زخمهای گوارشی، آسم، نوسانات فشار خون و غیره با ریشه عصبی. تحقیقاتی در این زمینه نشان میدهد کسانی که گریه نمیکنند و اشکهای خود را فرو میخ0ورند، بیشتر از افرادی که راحت گریه میکنند، در معرض خطر ابتلا به زخم معده قرار دارند.
مجبور نیستی گریه کنی
اگرچه فروخوردن اشکها دارای پیامدهای منفی زیادی است اما باید به یاد داشته باشیم که گریه زیاد هم زندگی ما را با احساسات منفی پیوند خواهد داد. هنگامیکه ما مدام توجه خود را به غم و اندوه معطوف کنیم و به احساسات منفی خود دامن بزنیم، به مرور زمان اعتماد به نفسمان پایین خواهد آمد، احساس در ما کاهش خواهد یافت و به تعریف منفی و تحقیرآمیزی از خود دست خواهیم یافت. استرس و فشار روحی و روانی موجب میشود ضربان قلبمان افزایش پیدا کرده و فشار خونمان بالا برود و خشممان تشدید شود.
دکتر محمد پایدار، روانشناس با اشاره به اینکه گریه زیاد تاثیرات مثبت گریستن را تحت شعاع قرار میدهد یادآور میشود: «گریه و اندوه زیاد خلاقیت و ابتکار فرد را کاهش میدهد، افسردگی و ناکامی به دنبال دارد و روی قدرت تصمیمگیری فرد تاثیر منفی دارد. غم و اندوه سایهای از تردید بر انسان میافکند و سبب میشود سایرین از اطراف فرد پراکنده شوند و فقط کسانی که از نظر فکری با او همسو و غمگین و اندوهگین هستند، در کنار فرد باقی بمانند.» او در ادامه تصریح میکند: «در هنگام گریه فرد دارای تفکر احساسی و تحریک شده است و بیشتر از آنکه به نیمه پر لیوان نگاه کند، نیمه خالی آن را مینگرد. این فرد انرژی لازم برای زندگی شاد و پربار را از دست خواهد داد.» گریه فرآیندی است هم خوب هم بد، اگر گریه به عادتی تبدیل شود که سایهاش همه زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد، به مرور زمان جز ناامیدی چیزی برایمان به ارمغان نخواهد آورد اما اگر به صورت طبیعی برای تخلیه هیجانات ما روی گونههایمان روان شود، آرامش را به ما هدیه میکند.
منبع:www.salamat.com
/ع