نظارت همگانی یکی از اساسی ترین پایه های استواری هر نظام سیاسی، به خصوص حکومت اسلامی، مشارکت مردم در سرنوشت خویش و توجه به علایق و خواست آنان در اداره جامعه است.
مردم در نظام اجتماعی خویش باید به این باور برسند که حکومت از آنان و نظریاتشان در تعیین سرنوشت جامعه مؤثر است. در این صورت با تمام توان از حکومت خویش دفاع خواهند کرد. اساسا در نظام اسلامی، مردم حاکم بر سرنوشت خود و صاحب حق هستند و باید با نظارت دقیق بر ارکان حکومت، به نحو احسن حقوق خود را استیفا نمایند و نگذارند کسانی در حکومت قدرتی را که به ودیعه از مردم دریافت نموده اند، به تباهی کشانده و یا آن حق الهی را از آنان سلب یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهند.
عامه مردم از آنجایی که از تعلّقات گروهی و زد و بندهای سیاسی بدورند، در عرصه نظارت بر قدرت، آزادتر و از تأثیرگذاری بیشتری برخوردارند؛ بر خلاف احزاب و گروهها که گاهی در بند منافع گروهی خود گرفتار آمده و در برابر قدرت مماشات می کنند.
از این رو قانون اساسی با تکیه بر آموزه های مترقّی دین اسلام، راهکارهای مناسبی را برای نظارت عمومی مردم فراهم آورده است:
الف) نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر
«النصیحة لائمة المسلمین» تعبیری آشنا و پرسابقه در فرهنگ سیاسی اسلام است که ریشه در قرآن و روایات دارد(44) و براساس آن، همه مردم حق دارند زمامداران را نصیحت و آرا ونظریات خیرخواهانه خود را برای اطلاع رسانی و راهنمایی کارگزاران حکومت از اوضاع و احوال جامعه یا برای اصلاح و کنترل رفتار آنان مطرح سازند. خیرخواهی مردم نسبت به حکومت و حاکمان در منطق اسلام آنچنان با اهمیت است که حضرت امیر علیه السلام آن را حق حاکم دانسته اند تا وظیفه ای باشد برای مردم که قابلیت اسقاط نداشته باشد:
«وَ أمّا حَقّی عَلَیْکُم؛ فَالْوَفاء بِالْبَیْعَةِ، و النّصِیحةُ فِی الْمَشْهَد و الْمَغِیبِ و الإِجابَةِ حِینَ أدْعُوکم، وَ الطّاعَةُ حینَ آمُرُکُمْ». «و اما حق من بر شما این است که: به بیعت وفادار باشید و در نهان و آ شکار، حق خیرخواهی ادا کنید، چون شما را بخوانم، اجابت نمایید و چون فرمان دهم بپذیرید.»(45)
حضرت با اینکه خود، معصوم از هر خطا و اشتباه است، از مردم دعوت می کند نسبت به او از سخن حق دریغ نورزند:
«از گفتن سخن حق یا مشورت عادلانه خودداری مکنید؛ زیرا من شخصا به عنوان یک انسان خود را فراتر از این که اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند، چرا که مالکیت خداوند بر جان من، از خودم بیشتر است.»
امر به معروف و نهی از منکر، نیز یکی از فروع دین و یک وظیفه همگانی در جهت رواج خوبی ها و جلوگیری از گسترش زشتی ها در جامعه است که جایگاه و اهمیت آن در اسلام بر کسی پوشیده نیست.
«و ما أعمالَ البِرّ کُلُّها وَ الْجِهاد فِی سَبیل اللّه عِنْدَ الأمْرِ بِالمعْرُوف و النَّهَی عنِ المُنکَرِ الاّ کَنَفْنَةٍ فی بحْرٍ لُجِّیٍّ». «تمام اعمال نیک و جهاد در راه خدا در نزد امر به معروف و نهی از منکر مانند آب دهانی است در دریای پهناور.»(46)
همواره بر امت اسلامی واجب است با تمام توان، مراقب جامعه بوده و نسبت به آنچه در
آن می گذرد آگاهی داشته باشند و بر گسترش معروف، رشد و شکوفایی نیکی ها و ریشه کن شدن فساد و پلیدی ها، اهتمام ورزند.
حاکمان جامعه اسلامی نیز مشمول این وظیفه عمومی هستند و جایگاه ایشان در جامعه موجب نمی شود که مردم عادی نتوانند به آنان امر و نهی کنند.
حضرت امام خمینی قدس سره به عنوان حاکم اسلامی می گویند:
«اگر من هم پایم را کج گذاشتم شما مسؤولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی، باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟... امت باید نهی از منکر کند، امر به معروف کند.»(47)
معمولاً حکومت به تدریج از مسیر اصلی خود منحرف می شود. اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به خوبی در جامعه اجرا شود و از ابتدا منکرات به حاکمان گوش زد و راه صحیح نمایانده شود، طبعا از انباشت منکرات و گناهان جلوگیری می شود و دوام حکومت را در پی دارد. اما اگر به این امر اعتنای کافی نشود، کارگزاران حکومت به تدریج در گناهان و بدی ها غرق و با سوء استفاده از قدرت در پی شهوترانی خود برخواهند آمد و جامعه را به تباهی خواهند کشاند و آن وقت است که دیگر فریادرسی نخواهد بود:
«امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما تسلط می یابند بعد هر چه فریاد کنید کسی پاسخ شما را نمی دهد.»(48)
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با عنایت به همه فوایدی که نصیحت، خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر در کنترل حکومت و قدرتمندان دارد در اصل هشتم مقرر داشت: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت...»
پی نوشت ها 44. ر.ک.به: اعراف (7)، آیه62و68؛ الوافی، ج2، ص99؛ بحارالأنوار، ج27، کتاب الامامه، باب 3
45. نهج البلاغه، خطبه34
46. نهج البلاغه، حکمت 366
47. صحیفه نور، ج8، ص47
48. نهج البلاغه، نامه 47