ماهان شبکه ایرانیان

اخلاص در نیت

تاکنون دراین بخش از مجله , مباحثی از مقدمات اخلاق , پیشینه تاریخی درسهای اخلاق ,اصول نوشتاراخلاقی و ویژگیهای درس واستاداخلاق مطرح کرده ایم .اینک در تکمیل همان مباحث , می پردازیم به[ آداب و اخلاق اهل علم] .

آداب واخلاق اهل علم (1)

تاکنون دراین بخش از مجله , مباحثی از مقدمات اخلاق , پیشینه تاریخی درسهای اخلاق ,اصول نوشتاراخلاقی و ویژگیهای درس واستاداخلاق مطرح کرده ایم .اینک در تکمیل همان مباحث , می پردازیم به[ آداب و اخلاق اهل علم] .

سرفصل این باب (که سرفصل و نخستین شرط زندگی اهل علم است )اختصاصا دارد و به سرچشمه و معیار دیگر فضائل اخلاقی ،یعنی[ اخلاص در نیت] .

توضیح نکته ای ضروری است و آن این که : چه ارتباطی نیت واخلاص , با آداب واخلاق دارد؟ آداب واخلاق , بیشتر به رفتار و صفات ظاهری مربوط می شود،وی نیت واخلاص ارتباط پیدا می کن با قلب و درون آدمی ؟ پاسخ آن است : که آدمی در زندگی روزمره خویش و برخورد با حوادث گونه گون , ما فی الضمیر خویش را برون می افکند،که رفتار و کردار آدمی جلوه و نمودی است از نیت . به فرموده علی ( ع ) :

 

ما اضمر احد الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه 1 .

 

هیچکس امری را پنهان نکند مگر که آن امر در لغزش سخن و بر صفحه رخسارش آشکار گردد.

این یک اصل است در روان انسان که : گاهی ما فی الضمیر در لغزشگاههای سخن و رخسار آدمی آشکار می گردد. زبان و چهره انسان حکم دریچه ای را دارند که از آن بخوبی می شود ما فی الضمیر را دید.

بنابراین این ساختار درونی است سرچشمه آداب و کردار ظاهر می شود و برای سالم سازی آداب باید به پاک سازی درون پرداخت .

نیت در لغت : آهنگ , قصد و عزم. [ نیت استباحت نماز کند, نه نیت رفع حدث] (کشف الاسرار میبدی ج 2.152). جزم کردن , تصمیم قطعی گرفتن: [ بعد از مفارقت او عزم کردم و نیت جزم که بقیمت زندگانی فرش هوس در نوردم] گلستان[ 2 ( القصد والعزم علی الفعل ... ثم استعمل فی غالب الاستعمال بعزم القلب علی امر من الامور] 3 یعنی همان انگیزه و محرکی که پشتوانه اقبال به هر چیزاست .

اخلاص در لغت : 1. (مص م .)خالص کردن , ویژه کردن , ویژه داشتن , بی آمیغ گردانیدن .

2. (مص ل .) دوستی خالص داشتن , خلوص نیت داشتن , عقیده پاک داشتن ,اردات صادق داشتن .

3. (تصوف ) آن است که سالک در عمل خود شاهدی جز خدا نطلبد. فضیل بن عیاض گفته: [ ترک عمل بخاطر مردم (ریا) و بجا آوردن بخاطر آنان (شرک )است و [اخلاص] خلاص یافتن ازاین دوست. 4 والخاص فی اللغه کلما صفی و تخلص و لم یمتزج بغیره . 5 وهو تصفیه ، حقیقه الاخلاص , التبری عن کل مادون الله] 7 .

اهمیت نیت : معیار سنجش عمل به نیت است . خوبی و بدی عمل به خاستگاه آن بستگی دارد علی[ع] می فرماید: [ الاعمال ثمارالنیات] ,[ النیه اساس العمل] 8 .

از آنجا که نیت نقش اساسی در جهت دادن به اعمال دارد و سرچشمه و منشااعمال است در روز واپسین ,انسانها براساس نیتهایشان برانگیخته می شوند.[ انما یبعث الناس علی نیاتهم] 9این شخصیت حقیقی انسان است که در روز[ تبلی السرائر] پا به عرصه محشر می گذارد. مردمان در روز قیامت یا هیئت درونی شان سراز خاک بر می داردند،با هیئتی که نمایانگر شخصیت حقیقی آنان است .اگر دارای هیئت درونی و باطنی پاک و مصفی باشند, چهره آنان در آن روز چشم نواز و خوش آیند خواهد بود و گرنه چهره آنان نازیبا و چندش آور خواهد بود. سنت الهی است که هر کس در پی هرانگیزه ای باشد و در آن راه تلاش کند به آن خواهد رسید و به مثابه آن پاداش خواهد گرفت . رسول اکرم[ ص] می فرماید:

انماالاعمال بالنیات

حقیقت اعمال را نیتها می سازند. هر که را همان نصیب است که نیت کرده است . پس هر کس هجرتش به سوی خدا و رسول باشد, به خدا و رسول خواهد رسید و هر کس به مقصد رسیدن به دنیا و یا زنی برای ازدواج با آن حرکت کند, به مقصد خواهد رسید و به این اهداف دست خواهد یافت . پس حرکت و کوشش وی به سوی چیزی است که قصد آن کرده است .

اهل حدیث ,این روایت را متواتر شمرده اند و برخی آن را نصف علم دانسته اند. پیشینیان از عالمان , دوست می داشتند که سرلوحه نوشتار خود را به این حدیث مزین کنند،تا خواننده با نیت خالص کار را آغاز کند. به شاگردان و فرزندان و دوستان خود, همواره سفارش به این حدیث می کردند, تا آویزه گوش قرار دهند واز آن پند گیرند. 11

 

نیت خالص

 

نیت خالص به مثابه روحی است که پیکر سیر و سلوک را شاداب نگاه می دارد. حقیقتی است که به بودن و کوشیدن انسان معنی و تمامی حرکات او را جهت می دهد.

[ اول کسی که جامعه اخلاص در سر کعبه عمل کشید مصطفی بود که گفت : انماالاعمال بالنیات این روش اخلاص دراعمال همچون روش رنگ است در گوهر, چنانکه گوهر بی کسوت رنگ سنگی باشد بی قیمت , عمل بی اخلاص جان کندنی است بی صواب] . 12

روح باید تا دهد طاعات بر

مغز باید تا دهد دانه شجر

دانه بی مغزکی گردد نهال

صورت بی جان نباشد جز خیال .

البته واضح است که نیت خالص به تنهائی مورد نظر نیست ،بلکه کاری که براساس آن نیت , در خارج تحقق می یابد باید با روح شرع سازگار باشد واز جایگاه درستی در شرع برخوردار باشد.

پیامبر[ص] می فرماید:

 

لاقول الابعمل , ولاقول ولاعمل الابنیه , ولاقول ولاعمل ولانیه الاباصابه

السنه . 13

 

 

مراتب نیت

 

انسان آنگونه نیت می کند که ساخته شده و شخصیتش شکل گرفته است . خویها و خصلتها دقیقا در نیت و قصدش موثرند.اگر دارای روحی علیل و ناتوان باشد نیتی ناتوان خواهد داشت واگراز روحی بلند برخوردار باشد دارای نیتی بلند و متعالی خواهد بود. قرآن کریم می فرماید:

 

قل کل یعمل علی شاکلته 14 .

 

بگو هر کس به طریقه خویش عمل می کند.

 

قل یا محمد,[ کل یعمل علی شاکلته] ای علی دینه و نیته و قیل

علی خلیقته و طبیعته و قیل علی مذهبه و طریقته . فالکافر یعمل مایشبه طریقته من الاعراض عندالانعام والیاس عندالشده والمومن یفعل مایشبه طریقته من الشکر عندالرخاء والصبر والاحتساب عندالبلاء. 15

 

[شاکله , دراصل از ماده شکل , به معنای مهار کردن حیوان است . و آنجا که روحیات و سجایا و عادات هرانسانی ,او را مقید به طریقی و روشی می کند, به آن[ شاکله] می گویند. و کلمه[ اشکله] به سوالها و 16نیازها و کلیه مسائلی گفته می شود که به نوعی انسان را مقید می سازد]

بنابراین , شخصیت درونی انسان است که چگونگی[ نیت] را تعیین می کند. از آن جهت که افراد در مراتب گوناگون از رشد و کمال روحی هستند نیتهای هر یک ازایشان نیز, مراحل گوناگونی دارد. بااین توضیح , به برخی از مراحل واقسام[ نیت] اشاره می کنیم .

 

1. نیت ریائی

 

بزرگترین آفت , ریاءاست . قرآن پنج بار با تصریح لفظ ریاء,از ریا و ریاکاران به نکوهش یاد کرده است 17 . ریااگر برایمان فرد بچربد و فزونی یابد براساس منطق قرآن , فرد ریاکار منافق شمرده می شود. رسول اکرم[ ص] فرموده است[ الرثاء هوالشرک الاصغر] 18 .

غزالی روایت می کند:[ رسول خدا[ص] گفت برامت خویش از هیچ چیز چنان نمی ترسم که از شرک کهین . گفتند: آن چیست یا رسول الله ؟ گفت : آن ریا]. 19

همو می نویسد :[علی رض] می گوید: مرائی را سه نشان است : چون تنها بود کاهل بود،و چون مردمان را بیند بنشاط بود،و چون بر وی ثنا گوینداندر عمل درافزاید،و چون بنکوهند کمتر کند 20 . شخص ریاکار و سالوس , در عبادت , تبلیغ , کمک به مردم , شرکت در جهاد و ... رضایت خالق را نمی جوید.اگر خلق به تحسین او زبان بگشایند خشنود و گرنه غمگین می شود.

غزالی در تعریف ریا می نویسد:[ ... هیچ بیماری بر دل پارسایان , غالبترازاین نیست که چون عبادتی کنند خواهند که مردمان از آن با خبر یابند, و در جمله پارسائی ایشان اعتقاد کنند] 21 .

برخی , ضمن اعتقاد به خدا و قیامت , بخاطر ضعفهای درونی و کم شخصیتی در شریطی که زمینه را برای جلوه گری آماده می بیند, قادر به حفظ سلامتی انگیزه های خود نیستند. در محفلی اگراز توکل و رضا به قضای الهی سخن رود, آهی کشیده و سری تکان می دهند, تا خود را در مسلک اهل توکل به حساب آورند. آن که چهره را غمگین می سازد و ناله از ضعف و خستگی سر می دهد, تا نشانی باشداز غصه برای دین واشتغال فراوان به امور دینی و علمی . با صدای ضعیف حرف می زند, قیافه زاهدانه به خود می گیرد, تا خود را زاهد و بی رغبت بی دنیا معرفی کند. هر جا می نشیند و با هر که هم سخن می شود, مشغول پند و موعظه می گرد واینگونه می نماید که اهل موعظه است . در محافل و پیش مردم ,اوراد صدادار را بر لب می آورد به این قصد که او رااهل ذکر بدانند. با دیدن منکر و خطایی , چه تاسفها می خورد, تا خود را مبراازاین آفات جلوه دهد و به دیگران بفهماند که نسبت به دین شدیدا تعصب دارد. در مجامع عمومی , نسبت به تعقیبات نماز و دیگر مستحبات مکروهات واکنشهای شدید نشان می دهد و روی آنها تاکید می کند, تا خود را مقید بدانها معرفی کند.

رسول خدا[ص] درباره محاکمه اینگونه افراد در روز قیامت می فرماید: [روز قیامت یکی را بیاورند و گویند: چه طاعت داری ؟ گوید: جان خویش اندر راه حق , تعالی ،فدا کردم تااندر غزا مرا بکشند. حق , تعالی , گوید: دروغ می گویی , برای آنان کردی تا گویند فلان , مردی مردانه است . بگوید: وی را به دوزخ برید. دیگری را بیاورند و وی را بپرسند: چه طاعت داری ؟ گوید هر چه داشتم به صدقه بدادم . حق , تعالی , گوید: دروغ می گویی , برای آن کردی تا گویند فلان , مردی سخی است . بگیرید وی را به دوزخ برید. دیگری را بیاورند, گویند: چه طاعت داری ؟ گوید: علم و قرآن آموختم و رنج بسیار بردم و به خلق آموختم . گوید: دروغ می گویی , بدان آموختی تا گویند فلان , مردی عالم است , بگیرد و وی را به دوزخ برید]. 22

پر واضح است , که نیت و عمل این چنین , نزد خداوندارزشی نداشته و توقع پاداشی برای آنان نمی رود, بلکه باید پاداش آن رااز کسانی گرفت واز چیزهائی جستجو کرد که عمل بخاطر آنهاانجام گرفته است .

پیامبرا کرم می فرماید :

 

اذا کان یوم القیامه نادی مناد یسمع اهل

الجمع :این الذین کانوا یعبدون الناس , قوموا خذوااجورکم ممن عملتم له فانی لااقبل عملا خالطه شی ء من الدنیا واهلها 23 .

 

هنگام قیامت ندائی به گوش همه می رسد که : کجایند آنان که مردم را می پرستیدند و خشنودی آنان را می طلبیدند, بپاخیزید و پاداش خود رااز کسی که برای آن کار کردید بگیرید. من عملی را که به دنیا واهل آن آمیخته باشد نمی پذیرم .

 

2. نیت آمیخته باانگیزه های مباح

 

مقصوداین است که با قصد قربت انگیزه مباحی ضمیمه شود و در جنب قصداصلی به انگیزه های دیگر بهاا داده شود. مثلا: روزه دار همراه با قصد قربت , سلامتی جسمی و ... را هم در نظر داشته باشد. یا زکات دهنده , برکت و زیادی مالش را هم در نیت داشته باشد. طالب علم اشباع غریزه کنجکاوی و نیازهای ذهنی خود را در نظر بگیرد. بالاخره ,انگیزه رسیدن به بهشت و نجات از دوزخ , در جنبه نیت اصلی و انگیزه اطاعت باشد.اینگونه نیتها وانگیزه ها ضرری به صحت و درستی نیت نمی زند. 24اما بهتر آن است که در نیت ,اخلاص , به تمام معنی حاکمیت داشته باشد و هیچ انگیزه دیگر, حتی مباح در حوزه حکمرانی آن نقشی نداشته باشد, تا نیت کننده و عبادات کننده مخلص در صف احرار قرار گیرد.

چنانکه امیرالمومنین[ ع] می فرماید:

 

قوم عبدالله ،عزوجل، حبا له فتلک عبادة الاحرار.25

 

عشق به خداانگیزه عمل باشد, نه ترش ازاو و یا بهره وری از بهشت و نجات از عذاب دوزخ .

 

3. نیت خالص

 

مقصودازاین مرتبه نیت , تصفیه درون است از شائبه غیرخدایی و پیراستن نیت از هر چه غیر حق تعالی است ،یعنی , تمام کششهای نفسانی را کنار گذاشتن واز توجه به رضای مخلوق رستن و همه مقصودهای دنیایی رابه دورافکندن . به قول میبدی :

[ اخلاص آتشی است که در سینه مومن برافروزند, تا هر آنچه در آن سینه دون حق بود بسوزاند پس اکنون همه خدا را باش , سر خود بااو پرداخته وازاغیار دل برداشته واز بند خویش و تحکم خویشی باز رسته 26 و همو می گوید :چرا که سزای الله , درونی است پاک و قلبی است بی نفاق].

و به گفته خواجه نصیر:

[والمراد باالنیه الصادقه ,انبعاث القلب نحوالطاعه غیرملحوظ فیه شی ء سوی وجه الله سبحانه] 27 .

منظوراز نیت صادق , توجه قلب است به سوی طاعتی که جز خداوند در آن نباشد.

نیت خالص , آهنگی صاف و گوهری است شفاف که آلودگی به هیچ چیز را هر چنداندک - بر نمی تابد.انگیزه ای است که با هوا, هوس , نام آوازه , خودنمایی , لذتهای دنیایی , توجیهات خیالی - ولو به رنگ شریعت - و باورهای ناصواب نمی آمیزد. برای روشنتر شدن مطلب به دو روایت از پیامبر(ص) می نگریم :

مردی خدمت حضرت آمده و عرض کرد:اموال خود را به دیگران می بخشیم , تااسم و رسمی در میان مردم پیدا کنیم , آیا پاداش داریم ؟ حضرت فرمود: نه . دیگر بار گفت : گاهی هم برای پاداش خداوندی و هم برای به دست آوردن نام و آوازه می بخشیم , آیا پاداش داریم ؟ پیامبر(ص) فرمود :[ ان الله تعالی لایقبل الا من اخلص له] 28 سپس این آیه را خواند :[ الاالله الدین الخالص]... 29 . در روایت دیگر نیز آمده است که :

مردی خدمت حضرت[ ص] رسیده عرض کرد: در راه خداانفاق می کنم و صله رحم بجا می آورم واین اعمال را فقط بخاطر خداانجام می دهم ,اما هنگامی که مردم ازاین عمل من سخن می گویند و ستایش می کنند, خوشحال می شوم . حضرت چیزی نفرمود تا آیه :[ ...فمن یرجولقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولایشرک بعباده ربه احدا] 30 نازل شد،یعنی : هر که آرزوی لقای حق را دارد, باید که عمل شایسته انجام داده و در طاعت و بندگی و بندگی احدی را شریک خداوند قرار ندهد31 .

امام سجاد[ ع] در گفتار خود,این مرتبه از نیت رااینگونه تفسیر می کند:

 

فقدانقطعت الیک همتی وانصرفت نحوک رغبتی , فانت لاغیرک

مرادی , ولک لالغیرک سهری و سهادی ولقاوک قره عینی و وصلک من نفسی والیک شوقی و فی محبتک ولهی والی هواک صبابتی و رضاک بغیتی و رویتک حاجتی و جوارک طلبی و قربک غایت سولی و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غفلتی و برد لوعتی و کشف کربتی فکن انیسی فی وحشتی و مقیل عثرتی و غافر زلتی و قابل توبتی و مجیب دعوتی و ولی عصمتی یا نعیمی و جنتی و یا دنیای و آخرتی یاارحم الرحمین . 32

 

همتم از همه چیز به سوی تو قطع شد, میل و کششم بجانب تو متوجه گردید, پس مراد من توئی نه غیر تو. برای توست بیداری و بیخوابی من . روشنایی چشم من دیدار توست . شوق من به سوی توست . تحیر و سرگردانی من در محبت تواست . سوزش من به سوی هوای توست . آرزوی من رضای توست . خواهش نفس من رسیدن به توست . و نیاز من دیدار توست , مطلوب من جوار توست . آخرین پرسش من قرب توست . شادابی و آسایش من درراز و نیاز با توست .

دوای درد من شفای جوشش و سردی حرارت من نزد توست و بر طرف شدن هم و غم من .ای خدا مونس من در وحشت و همراه من در تنهایی و بخشاینده لغزش من تو هستی .

توئی پذیرایی تو به من , پاسخ دهنده دعوت من و صاحب عصمت من .

ای نعیم من وای بهشت من ,ای دنیای من وای آخرت من , یاارحم الرحمین .

زهی سعادت , برای آن دسته از طلایه داران دانش که پیوسته به انگیزه های خدایی گام می نهند و کوششهای خود را, چنان سفال کوزه ای شکسته , بی ارزش نمی کنند،بلکه در صدف نیت خالص , گوهرهای اعمال را می سازند و بااین اکسیر گذازنده ماهیت دانش و عمل خود را دگرگون می کنند.این چنین دانشی است که ازاو در روایات بعنوان :[ راهنما, نجات دهنده , چراغ فروزاننده ,احیاگر, میراث انبیاء[ ع] , صیقل دهنده قلب , بهترین اندوخته , برترین میراث , کمال دین , رفیق ایمان , ملاک ارزش , قوام دنیا, مشعل راه و]... 33 یاد شده است . در مقابل دانشی که با نیت ها وانگیزه های پست دانش پژوه , هم خانه شود, چهره درخشان دانش را کریه می کند. در روایات ازاین چنین دانشی و دارنده آن اینگونه یاد شده است : [آتش گیره جهنم , فساد عالم , شکننده دین و رسالت , کشنده صاحب خود و دیگران , داروی بی نتیجه ،بلکه مخرب , گمراه کننده , تباهی آور, و زرو و بال و]... 34 .

راستی , چرااین گرانقدرترین پدیده هستی و آفریده مجرد خداوند، یعنی علم , به چنین آفاتی آلوده می گردد؟

توان اداراکی و قوه فراگیری ,ارزشمندترین نعمتی است که خداوند, برای تعالی و تقرب انسان به وی ارزانی کرده است .اگرانگیزه ها و مقصدهای اهل عالم , خالص باشد, دسترسی به کمالهای فوق تصور, آسان شده و نورانیت دانش ,افق و مسیر را گرم و روشن می کندامااگر خدای نکرده این شعله گرم و درخشنده , با نیتهای پست و بدبختی می گردد. موجب خسران در دنیا و آخرت می گردد،وانسان را به سقوط و تباهی می کشاند.

امام باقر[ ع] می فرماید:

 

من طلب العلم لیباهی به العلماءاویماری به السفهاءاویصرف به

وجوه الناس فیتبوء مقعده من النار,ان الرئاسه لاتصلح الالاهلها 35 .

 

اگرانگیزه طالب علم بااغراض هوس آلود آمیخته گردد و بخواهد با مایه علمی و حربه دانش , براهل علم مباهات کند و با سفیهان و سبک مغزان بستیزدو یاانظار مردم را به خود جلب نماید, جایگاهش آتش است . ریاست , صرفا شایسته کسانی است که دارای شایستگی کافی هستند.

ممکن است سالها کسی بخاطر عدم توجه و تحت تاثیر توجیهات و وسوسه های نفسانی دچار چنین انگیزه فاسد گردد. سرمایه عمر, فرصتهای ارزشمند و قدرت جوانی را به باد فنا دهد. دنیای زودگذر را برگزیند که در حقیقت نه دنیا را به چنگ آورده است و نه آخرت را پیش روی دارد.امام باقر[ ع] اهل علمی را که بخاطراز دست دادن خلوص و صفای نیت به روشهای شرم آوری گرفتار آمده اند, به هفت دسته تقسیم کرده و جهت گیری کردارشان را - که برخواسته از چگونگی مقصد و نیاتشان هست - تبیین می کند و ویژگیهای هر دسته را بر می شمارد و کیفر هر یک را روشن می سازد. برای این که نمودها و سرنوشت نیتهای فاسد را بشناسیم و بهره مندی ناشایسته رااز دانش به بینیم , روایت را به دقت می خوانیم .

 

ان من العلماء من یحب ان یخزن علمه و لایوخذ عنه فذاک فی الدرک الاول من

النار, و من العلماء من اذا وعظانف واذا وعظ عنف فذاک فی الدرک الثانی من النار, و من العلماء من یری ان یضع العلم عند ذوی الثروه والشرف ولایری له فی المساکین وضعا فذاک فی الدرک الثالث من النار, و من العلماء من یذهب فی علمه مذهب الجبابره والسلاطین فان رد علیه شی من قوله اوقصر فی شی من امره غضب فذاک فی الدرک الرابع من النار, و من العلماء من یطلب احادیث الیهود والنصاری لیغز ربه علمه و یکثر به حدیثه فذاک فی الدرک الخامس من النار, و من العلماء من یضع نفسه للفتیا و یقول : سلونی و لعله لایصیب حرفا واحدا والله لایحب المتکلفین فذاک فی الدرک السادس من النار, و من العلماء من یتخذ علمه مروه مروه و عقلا فذاک فی الدرک السابع من النار . 36

 

دسته ای ازاهل علم و دانشمندان دوست دارنددانش خود را ذخیره کنند, تا چیزی از آن دراختیار کسی قرار نگیرد،چنین کسانی در قعر نخستین دوزخ , جای دارند. گروهی دیگراز پذیرش پند واندرزابا دارند و زیربار موعظه ای نمی روند, ولی هنگامی که خود پند می دهند, سختگیری و تاکید می کنند,اینان در ژرفای دوم دوزخ , ماوی دارند .

برخی دیگر, دوست دارند که دانش خود را دراختیار مالداران واربابان منصب واشراف , قرار دهند و حرفه تعلیم خود را دراین گونه طبقات محدود نمایند محدود نمایند تهیدستان و طبقات محروم , نزدایشان جایی ندارند و اشتیاق به تعلیم آنان نمی ورزند,اینان در طبقه سوم جهنم , مسکن دارند. دسته ای دیگرازاهل علم و دانش , منش ستمگران و پادشاهان را در علم خویش , پیشه خود ساخته اند, بگونه ای که اگر بر آنان ایران کنند یااز مزدشان کم پرداخت کنند, خشمگین گردند,ایشان در چهارمین طبقه دوزخ جای دارند. دسته ای دیگر, جویای گفته های یعود و نصاری بیگانگان هستند تا بدینوسیله معلومات خود را مهم تر و فزونمایه تر جلوه دهند, این فرقه در پنجمین قعر جهنم , جای گرفته اند دسته ای دیگر, کسانی هستند که خویشتن را در منصب فتوی قرار می دهند و به مردم می گویند: پرسشهای خود را با ما در میان بگذارید, در حالی که ممکن است اطلاع درستی در مورد هیچ مساله ای نداشته باشند. (خداوند متعال چنین افراد سحنه پرداز و پرتکلف را دوست ندارد)این دسته در ششمین طبقه دوزخند. عده ای دیگراز صاحبان دانش , می خواهند با علم و دانش , خود را خردمند و عاقل جلوه دهندایشان در هفتمین قعر دوزخند.

آنچه باعث می شود,اهل علم در بکارگیری و بهره مندی از دانش خود به این ورطه های هولناک و جریانهای نکبت بار - که در روایت آمده - بیفتدآلودگی و تیرگی است که روز نخست تحصیل دراراده و نیت وجود داشته , یا پس از آن رخنه کرده است . و چون از همان آغاز کرد, نیتی خالص جایگزین نگشته و آب از سرچشمه گل آلود بوده و بتدریج رو به افزونی نهاده , عاقبت , همت را دستخوش ابتذال ساخته واو را به فرومایگی شخصیت کشانده است .

ازاین روی اگراز آغاز تحصیل , به فکر تصفیه و سالم سازی نیت نیفتیم , هر چه اندوخته های ذهنی فزونتر گردد واصطلاحات بیشتری آموخته شود, کاراخلاص و تصفیه نیست , دشوارتر می شود،چرا که راههای توجیه باز شده و حجابهای علمی کار را مشکل تر می سازد. در آغاز تحصیل , شاید تصور روشنی از راه , مقصد و سرانجام کار نباشد و نیت هم در یک عنوان کلی و غالبا به رنگ الهی و آهنگ خالصانه باشد, ولی هنگامی که قدری از راه طی شد و دورنمایی از آینده دیده شد, جایگاه علم و فضل و شخصیت اجتماعی و حوزه ای نمایان گشت , نیت آلوده می شود. در گذشت زمان , گذراز دالان حوادث , تنگناها, فشارها و لغزشگاهای منافع و پرتگاههای دنیایی ،ماهیت نیت تبلور می کند. بروز شرایط گوناگون و حدوث جریانها, نیت ها را غربال می کند و به الهی و نفسانی تقسیم می کند. در شرایط عادی ممکن است خیال کنیم که برای خدا درس می خوانیم و برای اسلام خدمت می کنیم امااگر پای منافع , هواهای نفسانی , مقام و عنوان پیش آید میدانهای جدی نبرد باابلیس و خواسته های نفسانی باز می شود و حریف می طلبد. بنابراین خوشا بحال کسانی که در طی تحصیل , جویای رضای خداوندی هستند, برای خدا دانش فرا می گیرند و بخاطراو خدمت می کنند و جز ذات او را در نظر ندارد. چنانکه امیرالمومنینی[ ع] می فرماید :

 

فطوبی لمن اخلص الله عمله و علمه و حبه و بغضه واخذه و ترکه و

کلامه و صمته و فعله و قوله 37 .

 

خوشبخت و رستگار کسی است که علم و عملش , دوستی و دشمنیش , سخن گفتن و سکوتش رفتار و گفتارش , تنها براساس رضای الهی استوار باشد و بر خلاف امر پروردگار قدمی بر ندارد.

رسول اکرم[ ص] نیز می فرماید:

 

من جائه الموت و هو یطلب العلم یحیی به الاسلام کان بینه و بین

الانبیاء درجه. 38

 

کسی که مرگش فرا رسد, درالتی که دانشی را برای احیای اسلام می طلبد, در بهشت میان او و پیامبران یک درجه فاصله خواهد بود.

پس چه باید کرد, تااز نکبت غرضهای هوس آلود, رهایی یافت و به زلال و پاکی[ خلوص] دست یافت ؟

 

چاره کار

 

هر چه انحراف پیچیده تر و مهم تر باشد, درمان و چاره آن نیز دشوارتر خواهد بودازاین روی , بااهمیتی که نیت دارد, پاکی سازی و تصفیه آن از هواهای نفسانی و تلقات غیرالهی مشکل تراست . چنانکه در روایت , پاک سازی نیت از خود عمل دشوارتر و مهمتر شمرده شده است : [ ان تلخیص النیه من الفساداشد علی العاملین من طول الاجتهاد]. 39 .

بعبارات دیگر:اگر صفحه دل به انگیزه غیر خدایی آلوده شود, شرک است . شرک خفی و ناپیدا, آفتی که شناخت آن بسیار دشوار و رهایی از آن طاقت فرساست . نفوذ تلبیسها و خواطر نفسانی پیچیده ت از آن است که به آسانی درک شود. چنانکه در روایت دیگر آمده است :

 

فان الاشراک فی الناس اخفی من دبیب الذرعلی الصفافی اللیله

الظاماء و من دیب الذرعلی المسح الاسود. 40

 

شرکی که در میان مردم است ,از جنبش مورچه کوچکی در شب تاریک بر روی سنگ صاف و از حرکت آن بر فرش سیاه ناپیداتراست .

بنابراین , تصفیه درون و خالص سازی نیت , آن چنانکه می اندیشیم , ساده و آسان نیست , همه والا, کوشش و تمرین فراوان , حساسیت و مراقبت جدی , آگاهی به عواقب و پیامدها, توکل و کمک گیری از خداوند و مطالعه در حالات فرزانگان خالص و صاحبان نیت ناب را می طلبد. بااین توجه , شمارش برخی از راههای پاکسازی و خالص نمودن نیت می پردازیم :

 

1. بلند همتی

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

زهر چه رنگ تعلق پذیر آزاداست 41 .

 

آنچه باعث می شود که نیت آدمی آلوده گردد و دلبند مقصدهای ناچیز دنیایی شود, پست همتی است .

همت بلند و قوت اراده , استقامت درامور, گستنی دل از محسوسات باطل , بریدن علایق از مادیات و مشهودات فانی و پیوستن با حقایق نسئه بالا و موجودات عالم اعلا اینها همه از علایم بزرگی نفس واز مظاهر بارز سعه صدر می باشد. نفوسی که دارای خصالی ازاین قبیل باشند, قابل احترام و در خود تقدیر می باشد] 42 .

اگر طبع انسان بلند باشد و مرغ وهم و خاطراو هوس پریدن در بلندای آسمانها را داشته باشد, راضی به خاک نشده واسیر پستی نمی گردد. آرمانهای مقدس و آهنگهای خداجویی را به ثمن بخس مادیات و هوسهای نفسانی نمی فروشد.اعمال نیک را به انگیزه های پیش پاافتاده و دنیایی , آمیخته نمی کند.این کار یک نوع نفاق و دورویی است . آنچه در ظاهر جلوه می کند غیراز آن چیزی است که در باطن قصد آن را کرده است . منشا روانی این نفاق و دو رویی ,احساس حقارت و خواری درونی ,است . ریاکار, تن به ذلت گفتار و کردار تصنعی می دهد تا جبران حقارت و کمبود درونی را بکند علی[ ع] می فرماید :

 

نفاق المرء من ذل یجد فی نفسه. 43

 

نفاق و دورویی انسان ,ازحقارتی است که در خوداحساس می کند.

علاقه به تمجید و تحسین مردم و جلب عواطف و محبوبیت دیگران , میل به نفوذدرافکاراین و آن , ناشی از نزدیک بینی و ضعف نفس آدمی است .اگر دل مطمئن وافق دید بلندباشد, دچار چنین زبونی نمی شود. با صراحت و درستی سخن می گوید: با قاطعیت و بدون مصلحت سنجی سودجویانه عمل می کند و شهامت و صداقت را پیشه خود می سازد.

اگر نیت آدمی پاک و ویژه خداوند باشد, تن به فرومایگی و ذلت نمی دهد چنانکه امیرالمومنین[ ع] می فرماید :[من اخلص النیه تنزه عن الدنیه] 44 .

ارزش و مقام هر فردی , به نیت و همت اوست .این تعلقات وانگیزه های اوست که شخصیتش را می سازد. بسا آزادی که اسیراست و بسااسیری که آزاداست . بسا دانشمندنی که در کمند هوی است و بسا بی سوادی که از رنگ و ننگ تعلقات رهاست .

[...وکم من عقل اسیر تحت هوی امیر]... 45 بسا خرد که اسیر و گرفتار سرپنجه هوس فرمانگذاراست . چه بسیار ثروتمندانی که فقیر و نیازمندند. و بسیار تهدیدسانی که غنای نفس دارند. در بند داراییهای خود نیستند, چشم حسرت و آه و حرص آلود به داشته های دیگران ندارند. اسیرخواسته ها نمی گردند و به بندگی نفس اماره تن نمی دهند.

 

من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته. 46

هر کس خویشتن را گرامی دارد واحساس شرف و عزت برای خود کند, هوا و هوسش را خوار شمارد.

 

خودشناسی و قدر و فلسفه وجودی خود را درک کردن , باعث الهامات اخلاقی می شود.انسان باید درون نگری کند, حقیقت خود را کشف نماید, تا احساس شرافت کند.اگر چنین شد خودبخود دچارانگیزه های پست و نیتهای هوس آلود نمی گردد،یعنی احساس می کند که انگیزه های مادی با آن جوهر عالی انسان , همساز نیست

امام کاظم[ ع] می فرماید:

 

ان اعظم الناس قدرا من لایری الدنیا لنفسه خطرا. 47

 

از همه مردم عظیم القدرتر آن کسی است که برای تمام دنیا به اندازه نفس خودارزش قائل نباشد.

بنابراین ,اگر همت بلند بوده و روح به انگیزه های ناچیز کشش نداشته باشد, براحتی قادر به اخلاص نیت خواهیم بود.

تکلف گر نباشد خوش توان زیست

تعلق گر نباشد خوب توان مرد

2. مراقبه و محاسبه :

دستورالعمل معروفی که علمای اخلاق و به ویژه عرفا, برای تهذیب نفس و رهاسازی آن از هر یک از رذایل اخلاقی مطرح کرده اند: مشارطه مراقبه , محاسبه و معاتبه است ،یعنی برای به دست آوردن هر یک از فضایل اخلاقی یا نجات یافتن از رذایل آن به این شیوه می شود عمل کرد.

الف : مشارطه :انسان با خود پیمان ببندد و و شرط کند که ازاین پس نیت خود را سالم داشته و به ریا وانگیزه های ناپسند آلوده نسازد. یک تعهد جدی , و تصمیمی حتمی براین قرار بگیرد. بکوشد که بهر صورت ممکن ازاین شراط و پیمان سرپیچی نکند:

[عود نفسک حسن النیه و جمیل المقصد]... 48 .

عادت بده نفس خود را به نیت شایسته و قصد زیبا.

ب : مراقبه : پیوسته نگهبان و مراقبت انگیزه های خود دراعمال و رفتار باشد. یعنی : هنگامی که به کاری یا چیزی مشغول می شود مواظب سلامتی نیت و قصد خود باشد همواره یادآورد که در محضر خداونداست و غیر خدا را شریک هدف و مقصد خود نگرداند. در حدیث قدسی آمده است :

 

انما یسکن جنات عدن ,الذین اذاهموا باالمعاصی ذکروا عظمتی

فراقبونی... 49

 

ج : محاسبه : در پایان هر روز, مانند یک کاسب , به حساب رسی از نفس و انگیزه هایی که در رفتار و کردار داشته است بپردازد. با دقت و جدیت نیتهای خود را بسنجد,اگر شایسته و مطابق با رضای الهی یافت , سپاس حق بگذارد و خرسند باشدلا در روایت می فرماید:

 

ان العاقل ینبغی ان یکون له اربع ساعات : ساعه یناجی فیها ربه , و

ساعه یحاسب فیها نفسه , و ساعه یتفکر فی صنع الله , یخلوفیها للمظعم والمشرب . 50

 

در آیه قرآن نیز می خوانیم :

(...و لتنظر نفس ما قدمت لغد...)52.

اعمال خود را به حساب و مناقشه کشد که چه چیز را برای فردای خود پیش فرستاده است .

امام کاظم[ ع] فرمود:

 

لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنه استزادالله -

تعالی وان عمل سیئه استغفرالله منها و تاب الیه .52

 

 

د: معاتبه :

 

اگرازاین سه مرحله نتیجه ای گرفته نشد وانگیزه های غیرخدایی , همچنان جای نیتهای الهی را گرفتند به چهارمین شیوه متوسل می شود. عتاب , سرزنش و تنبیه نفس کرده و برای آن تعیین مجازات و کیفر می کند. چنانکه به وسیله نذر یا تعهد شرعی خود را ملزم نماید که اگرازاین پس چنین نیتها و قصدهایی از وی سر زد, مجازاتهای شرعی مانند: روزه , انفاق , کم کردن خواب , خوراک و هر ریاضت دیگر را مقرر کند. طبیعت نفس بگونه ای است که در برابر سختی ها و آنچه مطابق میلش نیست , منفعل می شود. و چون عاقبت کار را می سنجد, میل به چیزی که چنین پیامدی را داشته باشد نمی کند. بنابراین انسان خود را ملزم کند که دربرابر نیتهای ناسالمی که از وی سر می زند, ریاضت و مجازاتی را متحمل خواهد شد.

 

3. توجه به زشتیها و پیامدها

 

از دیگر راههایی که به سالم سازی نیت کمک می کند,اندیشه در زشتیها و یادآوری پیامدهایی است که از نیتهای ناسالم و هوس آلود, پدید می آید. بسیاری از خطاها,از غفلت و بی توجهی سر می زند.اگر همواره بهوش باشیم و نتایج افعال و رفتار خود را به یاد داشته باشیم نمی گذاریم زحمات و کوششهایت و زر و وبال گردنت شده و شرمساری دنیا و آخرت را به ارمغان آورد. بنابراین , برای رهایی از آفت ریا و هوسهای نفسانی باید در مذمتها و پیامدهایی که قرآن و روایات بیان داشته , اندیشید و همواره آنها را مد نظر داشت .

چنانکه قرآن درباره کسانی که مقصدهای دنیایی و منافع مادی را جایگزین انگیزه های الهی کرده اند می فرماید:

 

من کان یریدالحیوه الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم

فیها لایبخسون ,اولئک الذین لیس لهم فی الاخره الاالنار و حبط ما سنعوا فیها و باطل ماکانوا یعملون. 53

 

آنان که زندگی و زینت دنیا را بخواهند, پس همه مزد کردارشان را دراین جهان می دهیم واز آن هیچ نمی کاهیم .اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش نصیبی ندارند و هر چه کرده اند ناچیز شود و هر چه به جای آورده اند باطل است .

در روایت نیز چنین می خوانیم :

 

فاتقواالله واحتنبواالریا فانه الشرک بالله ,ان

المرائی یدعی یوم القیامه باربعه اسماء: یا کفر, یا فاجر, یا غادر, یا خاسر, حبط عملک و بطل اجرک , فلا خلاص لک الیوم , فالتمس اجرک ممن کنت تعمل له. 54

 

از خدا پروا کنید واز ریا وانگیزه های غیرخدایی که شرک بالله است شرک خفی , نه شرک مصطلح که به معنای بت پرستی است دوری گزینید،چرا که ریا کار را روز قیامت به چهار نام می خوانند:ای کافر,ای گناه کار,ای حیله گر, وای زیانکار،عملت نابود شد, پاداشت از بین رفت ,امروز نجات نخواهی یافت و پاداشت رااز هر کس که برای او عمل کرده ای بگیر.

در روایات ,از نیتهای ناسالم و آمیخته باانگیزه های دنیایی و هوس آلود, به :[ شرک خفی , نشانه نریضی باطن , آفت عمل و عبادت , مایه پست همتی , کم خردی و نادانی] یاد شده است . و در مقابل از نیتهای خالص وانگیزه هاالهی به :

[ غایت , فوز, برترین عمل , نتیجه بندگی , منش برترین مردم , عبادت مقربین , نهایت و کمال دین ,ارجمندترین سرنوشت , نتیجه یقین , ملاک بندگی , برترین ایمان , نشان سعادت , معیارارزشمندی , وسیله تقرب , آرایش قلب , باعث پاداش , نورانیت دورن , رهایی از پستی و سری ازاسرار الهی] 55 نام برده شده است .

بنابراین ,اگر در زشتی ریاء و نیتهای آلوده ,اندیشه گردد و پیامدهای دنیایی و کیفرهای آخرتی آن در نظر گرفته شودامکان خالص سازی نیت بیشتر شده و مظاهر فریبنده دنیایی و هوسهای نفسانی کارآیی نخواهد داشت .

 

4. مطالعه در حالات پاکان و مخلصان

 

دیگراز راههایی که به پاک سازی نیت واخلاص قصدها کمک می کند دقت و اندیشه در حال و هوای فرزانگان راه طی کرده ای است که از قید هوا رهیده و در بند هوس نبوده اند. مخلصانی که با همت بلند, مراقبت و مواظبت جدی و ریاضتهای مستمر عملی درون خود را ویژه حق کرده و هرگونه آلودگی رااز صفه دل خود زدودند. با خواندن برخی از جلوه های اخلاص - که در زندگی ایشان دیده می شود ،آدمی پیش خود اظهار ضعف و شرمندگی می کند و خود به خود به تحسین ؟ تکریم این اراده های مصمم و روحهای بزرگ می پردازد. با خود آرزو می کند که :ای کاش او نیزاعمال و رفتار خود را چنین خالص و بی پیرایه , برای رضای خداوندانجام می داد واز قید جلوه های مادی وانگیزه های نفسانی راها می شد.

مرحوم شهابی می نویسد:

[کسی که اندک اطلاعی از رجال علمی اسلام داشته باشد و بر سعه مجال عمل ایشان واقع شود, به مزایای علمی و عملی واخلاقی آنان آشنا خواهد شد و خواهد دانست که بزرگان دارای چه همتی بلند بوده و چطوراز همه چیز و حتی از خود گذشته و تا چه حد درامور معنوی ،یعنی کسب حقایق و ترویج فضایل ,استقمت ورزیده و بالاخره از لحاظ عظمت نفس به چه پایه و مقامی شامخ رسیده اند.انسان باید بسیار با همت و بلند نظر و عظیم النفس که در تمام دوره زندگی ,از همه لذایذ مادی و خوشیهای دنیوی بگذرد و با سختی و تنگی زندگی , شب و روز برای خدا در راه کسب و نشر علم کوشش کند و در تمام مراحل عمر قدمی از طریق تقوی و زهد برکنار نرود و در جمیع شوون زندگی خدا را حاضر و ناظر و قاهر داند و به یاداو و به راه او قدم و قلم بزند. عنایت و توفیق الهی نیز باید به حدی کامل برحال کسی شامل آید, تا بتواند عمر گرانمایهرا در راهی چنین به پایان برد و نفس خود را به چنان پایه ای برساند]... 54

در تاریخ اسلام و حوزه های علمیه , عالمان و بزرگان بااخلاص بودند که رسیدن به مرجعیت و زعامت ذره ای در دل ایشان جاذبه نداشت . بااین که اسباب شهرت و نام آوری برای بسیاری ازایشان فراهم بوده , لحظه ای به فکراین موضوع نیفتادند.ازاقبال یاادبار مردم متاثر نگشتند. علاقه ای به نوشتن نام خود بر بهترین و دقیق ترین آثار علمی خود نداشتند. تااین که کسی رااز خود برتر می یافتند, به آسانی تمامی منصبها و مقامات خود را به او تقدیم می داشتند.

راستی چقدر تفاوت است , میان این گونه مخلصان و سبک بالان پاک دل , با آنان که زیربار محنت صدها نوع رنگ تعلق و ننگ هوس گفتارند. شخصیت , سرنوشت , پاداش و فرصت دنیا و آخرت خود را به ثمن بخس انگیزه های مادی و منافع زودگذر و همی , می فروشند.

جا دارد, گفتار را با کلام بلندی ازامیرالمومنین[ ع] به پایان بریم که سخت شایسته اندیشیدن است :

 

الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم والعلم کله حجه الا ما عمل به

والعمل کله ریاءالاماکان مخلصا خلاص علی خطر حتی ینظرالعبد بما یختم له 57 . دنیا همه اش جهل و نادانی است , مگر جایگاههای علم , و علم تمامش حجت و مسوولیت آوراست , مگر آنچه بدان عمل شود. و تمامی عمل در معرض ریاء و بی ارزش است مگر آن مقدار که الص و ویژه حق باشد. واخلاق نیز در معرض خطراست , تااین که انسان ببیند عاقبتش چه می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی