الف) عقل و بینش: در این مبارزه و کشمکش ابتدا باید شیطان را به دشمنی شناخت و خطر دشمنی او را فهمید. چنانکه گذشت خالق متعال بارها او را به عنوان دشمن آشکار انسان معرفی می کند و از آدمی می خواهد که او را به دشمنی بگیرد «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»
[1] دشمن را دشمن بجا آوردن و فریب ظاهر دوستانة او را نخوردن قدم اول در هر مبارزه ای است، در حالی که خود شیطان نیز آشکارا از دشمنی خود خبر داده است: «وَلأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ».
[2] پروردگار قرار گرفتن در استثناهای اغوای شیطان را سنّت فناناپذیر صراط مستقیم می داند و در آیات قرآنی می فرماید: «آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت نکنید که او دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید و از من تبعیت و اطاعت کنید که صراط مستقیم همین است»
[3]. این عهد و پیمان الهی به راه های مختلفی از انسان گرفته شده است، مانند اعطای عقل و تجربه؛ اینکه او پدر و مادر شما را فریب داد و از بهشت بیرون کرد
[4]، او افراد زیادی از شما را گمراه کرده است، آیا عقل ورزی نمی کنید،
[5] و نیز مانند مراجعه به فطرت؛ وسوسه و تحریکات شیطان هماهنگ با ساختمان سرشت انسان نیست و با ورود آنها به قلب، احساس تاریکی و ناراحتی و سنگینی می کند و اگر زمینة پاک ابتدایی را در درون خود از دست نداده باشد در بیشتر وقت ها بعد از انجام عمل گناه، این احساس برای او پیدا می شود. القائات ابلیس نشانه های روشنی دارد؛ از آن جهت که خود او موجودی موذی و ویرانگر و مخرب است وسوسه های او هم در مسیر تخریب و تباهی است و مسیر شهوات و تباهی برخلاف قانون آفرینش است و رنگ ابدی و جاودانی ندارد و آرامش و تضمینی در آن نیست؛ ظاهر آراسته آن را نباید دید، بلکه درون خالی آن را باید نظر کرد. و به همین جهت قرآن مجید نقشه وکید شیطان را ضعیف و سست می داند: «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»
[6] ب) با خدا بودن:
یاد و ملاحظه خداوند آدمی را از چنگال وسوسه های شیطانی می رهاند، وسوسه هایی که در اطراف فکر و اندیشه و عواطف انسان طواف وار به گردش در می آیند تا به گونه ای در او نفوذ کرده و گمراه سازند: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»
[7]؛ خود شیطان نیز فقط همین گروه را از تیررس وسوسه های خود در امان می داند: « إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»
[8].
سرمایة تقوا و پروای پروردگار سبب خروج از غفلت و یاد او باعث بینایی و شناخت و بصیرت و تعقل نسبت به آن دشمن خطرناک می شود. در این حال است که ابرهای تیره و تار وسوسه از اطراف قلب کنار می رود و راه حق به روشنی عقل آشکار و انتخاب می شود. قرآن کریم دربارة خطر غفلت از پروردگار هشدار می دهد که «هر کس از یاد او روگردان شود، شیطانی را به سراغ او می فرستیم که همواره با او قرین خواهد بود.»
[9] شیطان از این گونه افراد که با غرق شدن در دنیا و آلودگی به گناهان از خداوند بیگانه شده اند هرگز جدا نمی شود و سرپرستی آنها را به عهده می گیرد.
عارف واصل، آیت الله شاه آبادی، استاد اخلاق و عرفان امام خمینی در این باره می فرماید: «شیطان سگ درگاه خداوند است. سگ صاحبخانه با آشنای صاحبخانه کاری ندارد او فقط غریبه را گاز می گیرد.»
[10] ج) مراقبت و استقامت:
وسوسه های شیطان در میدان بزرگ امتحان از یک سو گوناگون بوده و هر زمان به رنگ و طریقی صورت می گیرد و از سوی دیگر این فریب در نهایت توجه به نقاط ضعف و زمین گیری هر شخصی واقع می شود. شیطان در گمراه سازی و لغزش انسان روش های شگرفی دارد و برای هر کس مناسب با آلودگی نفسانی و ضعف حال او، حیله ای به کار می بندد و به دام می اندازد. و البته این دام ها هم تدریجی و هم گام به گام است. انحراف و تبهکاری شیطان قدم به قدم و به تعبیر قرآن مجید به نحو «خطوات»
[11] نفوذ می کند. باید شیطان را در چهره های مختلف شناخت و در جلوگیری از نفوذ او استقامت ورزید. در این صورت فرشتگانی که الهام بخش نیکی ها هستند به کمک انسان فرستاده می شوند و او را در سالم ماندن از وساوس شیطان مدد می کنند. خداوند متعال می فرماید: «آنها که در راه پروردگار استقامت ورزند، خداوند فرشتگان را برایشان نازل می کند»
[12] و به فرشتگان دستور می دهد که من به شما کمک می کنم تا افراد باایمان را در مسیر حق کمک کنید و ثابت نگاه دارید.»
[13] د) پناه بردن، توکل و استمداد از فضل و رحمت الهی:
خداوند مهربان در آیات متعددی از قرآن مجید برای رهایی از دشمنی شیطان که پیوسته در کمین انسان قرار گرفته و تا او را به گمراهی و ضلالت نکشاند آرام نخواهد گرفت، آدمی را توصیة به خود می کند و می فرماید: «خداوند دشمنان شما را بهتر می شناسد و او برای سرپرستی شما و نیز برای یاری کردن شما کافی است»
[14]، «به خداوند از شیطان رانده شده پناه بر، چون شیطان بر کسانی که به خداوند ایمان آورده و بر او توکل کنند چیره گی و سلطه ندارد. تسلط شیطان تنها بر کسانی است که شیطان را به سرپرستی برگزیده و به خداوند مشرک شده اند.»
[15] ؛ «اگر وسوسه های شیطان به تو روی آورد خود را به خداوند پناه ده»
[16]؛ «و بگو ای پروردگارم، خود را از وسوسه های شیطان به تو می سپارم و از اینکه آنها نزد من حاضر شوند به تو پناه می برم.»
[17] ، چنانکه همسر جناب عمران در حق خود و حضرت مریم(س) چنین دعا می کند «خدایا من، مریم و فرزندانی که در آینده از او به وجود می آیند را از شیطان رانده شده در پناه تو قرار می دهم.»
[18] البته این پناه بردن تنها به لفظ و ادای کلمات نیست. این پناهگاه را باید با اعماق روح و جان دریافت و در حراست گاه او با پای عمل وارد شد. چه سودی است برای کسی که در فاصلة نزدیکی از حیوان درّنده قرار گرفته و پیوسته بگوید من از شرّ تو به این حفاظت گاه پناه می برم!
[19] پناه بردنی اثر دارد که با عزم و همت و عمل همراه باشد، چنین پناهندگی به پروردگار، آدمی را از خودمحوری دور می کند و حالت جدایی از هوا و هوس و سرکشی را فراهم کرده و به صفات الهی نزدیک می کند.
قرآن مجید می فرماید: «زیان و ضرر شیطان تنها با اذن خداوند صورت می گیرد، پس مؤمنین باید بر خداوند توکل کنند»
[20]. حقیقت توکل هم همین است که انسان بداند شیطان مانند سایر مخلوقات عالم، تأثیرگذاری اش به فرمان خداوند است. ابلیس کلب معلمی بیش نیست و این سگ تعلیمی پروردگار برنامه مستقلی جز اراده الهی ندارد. مأموریت او مشخص است که برای چه کسی پارس کند و نسبت به چه کسی آرام باشد. این مأموریت به خاطر استکبار برای او تلخ شد، اما برای کل نظام شیرین است و سبب تکامل و رشد کسانی می شود که همراه با تلاش و عزم و همت، دل به خداوند می بندند و برای گذر از آسیب ها و خطرات از او کمک می جویند. در این عالم پیروزی و سعادت را حاصل قدرت و توانایی خود ندانسته و توأم با آن، چشم به حمایت و لطف پروردگار می دوزند، چرا که خداوند متعال می فرماید: اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نمی شود «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ»
[21]، و نیز می فرماید: «اگر فضل و رحمت خداوند شامل شما نمی شد به دنبال شیطان حرکت می کردید و هیچ کدام از شما پاک و تزکیه نمی شدید.»
[22]
[3] . س/ 61 و 60 و زخرف/ 61.
[10] . اکبر فرحزادی، اخلاق تدریس، ص 73.
[19] . مرحوم شبّر در کتاب «الاخلاق»، ص 55 به همین مثال در معنای «استعاذه» توجه می دهد.
[22] . نور/ 21 و نساء/ 83.