واژه تواضع از ریشه: [ وضع یوضع و ضاعه] دراصل به معنای افتادگی و فروتنی است . به گفته اهل لغت :
الوضع ضدالرفع التواضع التذلل 1
وضع ضد رفع و بلندی است و تواضع به معنای افتادگی و خاکساری است .
[تواضع الرجل] خود را هم ترازاو کرد فروتنی کرد.
[تواضع الارض] 2 زمین از آنچه دراطرافش بود فروتر شد.
عالمان اخلاق تواضع را به معنای ناچیز شمردن نفس دانسته اند. در برابر خداوند به اطاعت ازاوامر و در برابر به رفتار فروتنانه و رعایت انصاف . مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی می نویسد:
تواضع آن بود که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه ازاو نازلتر باشند. 3.
تعبیرهایی همچون :[ تواضع قبول حق است از حق برای حق] 4 [ تواضع بودن ذلیل دلهاست برای داننده غیبها] 5 و[ تواضع عبارت است از نرمی و آرامش و مهربانی] 6 در آثاراخلاقی و عرفانی به چشم می خورد و همه بیانگراظهار کوچکی افتادگی خاکساری و فروتنی در برابر خدا و خلق است . در روایتی امام صادق علیه السلام با نشان دادن چند مصداق برای تواضع همین معنی را بیان فرموده است :
سئل عن الصادق ( ع ) عن التواضع فقال : هوان ترضی من المجلس بدون
ازامام صادق ( ع ) سئوال تواضع چیست ؟
فرمود: به پائین نشستن در مجلس راضی باشی و به هر که رسیدی سلام کنی واز مجادله بپرهیزی گرچه حق با تو باشد.
تواضع دراصطلاح عالمان اخلاق و عارفان بیدار دل معنایی وسیع تر و فراترازاین موارد دارد مرحوم عزالدین محمود کاشی می نویسد:
تواضع وضع نفس خود با حق است در مقام عبودیت و با خلق در مقام انصاف . که در قسم اول به انقیاد اوامر و نواهی بود یه به قبول تجلیات صفات یا فناء وجود در تجلی ذات . که انقیاداوامر و نواهی تواضع مبتذیان است و قبول تجلی ذات در روح با فناء وجود خود در وجود مطلق تواضعع منتهی نیست . و قسم دوم که وضع نفس در مقام انصاف باشد با خلق یا به قبول حق بود یا به رعایت حقوق یا بترک ترفع و توقع حکم . 23
با توجه به آنچه گفتیم تواضع در مقامهای مختلف فرق می کند. تواضع در مقابل خداونذد و فرمانبرداری ازاو تواضع در برابر مردم و همنوعان .اما در همه آنها به معنای افتادگی و فروتنی است . تواضع نه این که فرد برای خود هیچ گونه مزیت و فضیلتی نبیند. ممکن نیست که صاحب هنر دانش و دانای به فنی خویش را را در آن دانش و هنراز فردی که بی بهره از آنهاست و هیچ نمی داند برتر نبیند بلکه تواضع عدم فخر به علم مال جاه زهد و تقوی قدرت زیبائی فرزندان قوم و قبیله و بالاخره رنگ و نژاد است.
1. العین ج 2.196.
2.فرهنگ لاروس .
3. اخلاق ناصری 133.
4.5.6.فرهنگ معارف اسلامی سجادی ج 1.599.