ماهان شبکه ایرانیان

اخلاق و آداب اهل علم ( ۶ )

در سلسله مباح[ اخلاق اهل علم] نگاهی داریم به مساله [ زهد و ساده زیستی] یا چگونگی نگرش انسان به دنیا و مقدار بهره مندی از آن .

زهد: زیستی شایسته

در سلسله مباح[ اخلاق اهل علم] نگاهی داریم به مساله [ زهد و ساده زیستی] یا چگونگی نگرش انسان به دنیا و مقدار بهره مندی از آن .

ازاین گونه مطالب ، برداشتها و تفسیرهای گوناگونی شده است و هر کسی به تناسب اندیشه و نگرش خوداز زاویه ای بر آن نگریسته است .

پس ازانقلاب اسلامی و طرح بازسازی و لزوم بهبود وضع اقتصادی ،اهمیت وابعاداین مباحث بیشتر شده است ازاین روی ، لازم است ، پیش از آن که به صورت اخلاق فردی و موعظ الهی به آن بپردازیم ، جنبه های گوناگون اجتماعی ، سیاسی و مفهوم دینی آن را بررسی کنیم و دامنه بحث را به قدر توان ، گسترش دهیم .

برای روشن شدن هر یک از عناوین و برداشتی که از آنها داریم ، نخستین بخش این نوشتار را در ضمن چند یادآوری مطرح می سازیم :

 

اهمیت بحث

 

شاید برخی براین باور باشند که موضوع[ زهد و ساده زیستی] یا پرداختن به آفت تجملگرایی و رفاه زدگی ،از مسائل جزئی و غیرمبتلا به جامعه ماست لذا ضرورت ندارد که بدین گستردگی بررسی شود.

به نظر م، چنین نظری ، برخاسته از عواملی است بدین شرح :

1. عدم توجه به این که امروزه پدیده تجملگرایی ، رفاه زدگی و دیگر آفات مصرفی مانند:اسراف و تبذیر، گریبانگیر طبقاتی از جامعه شده است و بسان موریانه ،از درون ، جامعه را مورد تهدید جدی قرار داده است .این آفات در دائره زندگی فردی و یا گروهی از مردم جامعه ما محدود نمی شود، بلکه دائره وسیعی از جامعه را در بر می گیرد،از جمله : سمیناره، پوسترهای تبلیغاتی ، ساختن مراکز آموزشی ، بدون بازدهی چشم گیر و قانع کننده برگزار می شوند و یا پوسترهای رنگارنگ تبلیغاتی غیر لازم و معضلات عظیم اقتصادی مردم ما را زمین گیر کرده است ، آفت نیست ؟ واز مسائل درجه اول جامعه ما به شمار نمی آید و نباید به گونه ای جدی دراین جا و آن جا مطرح و بر حل آن اندیشه شود؟امروز، زیاده روی و تجمل گرایی حتی در ساختمانهای علمیه که در طول تاریخ خاطره بی آلایشی اما ثمردهی آنها همگان را به تحسین وا می داشته راه یافته است . برخی ازاین ساختمانها چنان پر هزینه و تجملی است که هرگزم باانگیزه تاسیس و نام آنها سازگاری ندارد!

بله ، هزینه های زندگی ، عرضه کالاهای لوکس و... علاوه بر زبانهای اقتصادی پیامدهای نگران کننده فرهنگی واخلاقی دارند. بر همه دست اندرکاران تبلیغات ، برنامه ریزیها واداره کنندگان جامعه و خانواده ها فرض است که دقیقا واز روی احساس مسؤولیت روی این مقوله بیندیشند و برای حل آن ، برنامه ریزی کنند.

عدم دقت روی جوهر معارف دینی و غفلت از زاویه ای که اسلام به زندگی و. 2 چگونگی نگرش انسان به دنی، می نگرد و ترسیمی که دین از زندگی و فلسفه حیات انسانی دارد.

از نظراسلام ، تجملگرایی به تشریفات ، ه همراه با علاقه مندی به دنیا و شیفتگی به رفاه است ، گذشته از مفاسد کمرشکن اقتصادی ، چیزی جز غرق شدن در لجن زار زرق و برقهای دنیوی نیست .این شیفتگی در واقع غیراز خودزیبایی ، خود فراموشی و بیگانگی از فلسفه زندگی نخواهد بود. نعمتهای دنی، تنها نقش وسیله را دارند برای رسیدن به هدفهای انسانی از دنیا باید بهره جست نه که در آن ایستاد و بر آن بسنده کرد. .

چگونگی دیدانسان نسبت به دنیا و کیفیت بهره مندی وی از آن ، نه تنها مساله فرعی نیست ، بلکه اساس شخصیت آدمی در پرتو همین نگرش سنجیده می شود. برای همین است که تقریب، هیچ سوره ای از قرآن خالی از پند یا هشدار مستقیم ، و غیر مستقیم نسبت به دنیا وارتباط انسان با آن نیست . همچنین در جای جای نهج البلاغه و گفتار دیگر معصومان[ ع] از وابستگی و شیفتگی به دنیا مذمت شده است .

مخاطب اصلی دراین نوشتاراهل علم هستند که امروزه به خاطر موقعیت خاصی که دارند باید به این موضوع ، به گونه ای جدی توجه کنند. چه در زندگی شخصی و چه در تبلیغ و راهنماییهایشان ، گرفتار کوچکترین مسامحه و سهل انگاری دراین مقوله نشوند. زندگیهای پر هزینه ، عاملی است که می تواند حیات واعتبار شکوهمند روحانیت شیعه را تهدید کند و سابقه درخشان وافتخارآفرین آن را لکه دار سازد و در نتیجه باعث به خطر افتادن انقلاب و باور دینی گردد.

 

مفهوم زهد

 

زهد در لغت به معنای[ کمی] است . زهید، یعنی چیز کم . هنگامی که گفته می شود:[ فلانی مزهد]است ، یعنی مال و دارایی او کم است 1 .

پیامبراکرم[ ص] فرمود:

افضل الناس ، مومن مزهد .

یعنی کم چیز، آنچه دراختیار دارد کم است یا آن را کم و ناچیز می انگاردازاین روی رغبت و میلی به آن ندارد. زاهد، به کسی می گویند که دنیا و جلوه های مادی در نظرش اندک و ناچیزاست 2 .

علت این که زهد را به بی رغبتی و ناخواهانی معنا کرده اند، آن است که : زاهد به خاطراندک شمردن مال دنیا به آن بی میل است و دلیل این بی میلی ، همان ناچیز شمردن داراییها و شوون دنیوی است . در قرآن مجید نیز ( اگر چه لفظ زهد به کار نرفته است)[ زاهد] به معنای بی رغبتی و ناخواهانی به کار رفته است :

... و کانوا فیه من الزاهدین .

برادران یوسف او را به بهای اندک : به چند درهم ، فروختند زیرا هیچ رغبتی به او نداشتند.

البته هرگونه بی میلی را (در فرهنگ دینی ) زهد نمی نامند، چنانکه عدم تمایل مریض به غذا یاانواع به میلهای طبیعی را نمی تواند زهد نامید، بلکه زهد حالتی است اختیاری که با آگاهی و چگونگی نگرش انسان به مظاهر مادی پدید می آید نگرشی که دنیا را وسیله دانسته و شیفته آن نمی گردد.

در دید زاهد، داشتن و نداشتن ، یا بهره مند بودن و نبودن یکسان است . از روی آوردن دنیا و لذتهای آن مغرور و شادمان نمی گردد، چنانکه از پشت کردن و محروم گشتن از دنیا نیز دلگیر نمی شود.

علی (ع) در معنای زهد می فرماید:

الزهد کله بین کلمتین من القرآن ، قال الله سبحانه[ لکیلا تاسوا

همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است . خدای سبحان می فرماید :[بر آنچه ازدستتان رفته دریغ نخورید و بدانچه به شما رسیده شادمان نباشید] و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشداز دو سوی زهد گرفته است .

این سخن نیز تاکید می کند که مراداز زهد همان بی رغبتی قلبی و دل نبستن به جلوه های مادی دنیوی است .البته نه بی میلی قلبی فقط چرا که تنها شیفته دنیا و مظاهر آن نبودن و به مادیات بی رغبت بودن ، تمام معنای زهد نیست ، چنانکه برخی می اندیشند: زهد صرفا یک حالت درونی است و کاری به مقدار و چگونگی بهره مندی از دنیا ندارد.این حالت بی رغبتی به دنی، در عمل نیز باید نمود پیدا کند و در هزینه های مصرفی و مقدار بهره مندی از آنها تایر بگذارد. زهد هنگامی تحقق می یابد که هماهنگی کامل میان درون (بی میلی قلبی به دنیا) و برون ( عمل ) برقرار باشد.

استاد شهید مطهری (ره) می نویسد:

زهد حالتی است روحی و زاهداز آن نظر که دلبستگیهای معنوی واخروی دارد، به مظاهر مادی زندگی بی اعتناست .این بی اعتنایی و بی توجهی تنها در فکر واندیشه واحساس قلبی نیست و در مرحله ضمیر پایان نمی یابد، زاهد در زندگی عملی خویش سادگی و قناعت را پیشه خود می سازد واز تنعم ، تجمل و لذت گرایی پرهیز می نماید 4 .

پس ، مفهوم زهد صرفا عدم دلبستگی به دنیا نیست ، بلکه در دو مرحله قلبی و عملی تحقق می یابد. مرحله قلبی آن عبارت است از: شیفته و دلبسته دنیا نبودن و مرحله عملی آن عبارت است از: ساده زیستی ، بی تکلفی و قناعت .این جاست که ارتباط زهد و ساده زیستی روشن می شود و جهت همردیف بودنشان مشخص می گردد .

ازاین روی ، براساس تاثیری که اعمال و تمرینها درایجاد احساسهای قلبی دارند، برخی از روایات[ تزهد]: (خود را به زهد و ساده زیستی وادار ساختن ) را مقدمه دست یابی به زهد دانسته اند.

التزهد یودی الی الزهد 5 .

ساده زیستی یا زندگی زاهدانه ، منتهی به حالت درونی زهد می گردد.

انسان نخست باید خود را عملا به ترک تجملات مرفهانه و هزینه های اضافی وادارد تا رفته رفته بعد قلبی زهد در نفس او راسخ شود.

اول الزاهدالتزهد 6 .

نخستین گام زهد، تزهداست .

لازمه دست یابی به زهد کامل ساده زیستی است وادعای زهد، بدون ترک لذت جوییهایی دنیوی و صرف هزینه های رفاه گرایانه ،ادعایی است باطل .

این جا لازم است که به معنای دنیا و برداشت مااز آن نیزاشاره ای داشت باشیم .از آن جا که متعلق زهد، دنیاست ، ضروری است مفهوم آن نیز روشن شود تا معلوم گردد که زهد، دعوت به ترک چه دنیائی است . شاید گمان شود که مقصوداز نیایی که در باب زهد مطرح می شود، زندگی و مدت عمر هرانسان است :از آغاز تولد تا پایان عمر.

شک نیست که این نوع از دنی، به طور مطلق ناپسند نیست و دعوت به ناخواهانی از آن نمی شود، بلکه به هدر دادن فرصت چند ساله زندگی ناپسنداست .اگر کسی بقای در دنیا را برای اطاعت از خداوند و انگیزه های درست بخواهد، نه تنها ناپسند نخواهد بود که خود عین آخرت جویی و حق خواهی است ، چنانکه انبیاء[ ع] واولیای الهی[ ع] برای طول عمر و بقای در دنیا دعا می کردند.

یا مراداز دنی، ماله، پوله، کالاها و کلیه امکاناتی باشد که به عنوان ابزار معیشتی دراختیارانسان قرار گرفته است .

این نوع از دنیا نیز، به طور کلی مذموم نیست و زهد، دعوت بر ترک این گونه از دنیا نمی کند. بلکه مذموم آن است که این امکانات از راه حرام و مشتبه به دست آید، یا در مصارف باطل به کار رود. توجهی به حقوق شرعی و کمک به نیازمندان نگردد و در نتیجه باعث غفلت از یاد خداوند گردد.

یا مقصوداز دنی، کلیه بهره هایی است که انسان از دنیا می برد، مانند: خوردنیه، نوشیدنیه، پوشیدنیه، لذتهای غریزی ، جنسی ، مرکبه، مسکنها و ماننداینها.این جهت از دنیا نیز تا جایی که به محدوده حرامه، مشتبهات ،اسراف ، تبذیر، خوشگذرانیها و دیگر آفات ، وارد نشود، نه تنها مذموم نخواهد بود که اگر به طور شایسته انجام بگیرد، لازم است . و دوری گزیدن از آن نهی شده است . نتیجه می گیریم که معنی و مفهوم زهد عبارت است از ترک دنیا و بی رغبتی به هر چیزی که باعث غفلت انسان از خداوند و فلسفه حیات گردد .

هر چه که باعث لغو و بیهودگی زندگی گردد و آدمی رااز ترقی و توجه به خداوند باز دارد، دنیایی است که زهد با آن سازگار نیست ، چه مال و منال باشد یا جاه و مقام ، چه از سنخ مادیات باشد و چه از سنخ معنویات .

زهد،ایثاراست از سر مهر و سودرسانی به دیگران . زهد، ترک هر چیزی است که دوست داشتن آن منافات با حب الهی دارد.

زهد، تمام آرزو و آمالها را متوجه رضا و قرب الهی کردن است .

در حدیث قدسی چنین می خوانیم :

...الزاهد یحب من یحب خالفه و یبغض من یبغض خالقه ... 7 .

زاهد دلبسته است به آنچه که خدا دوست دارد و دشمن است با آنچه که خدااز آن خشمناک است .

 

زهد و تواناییهای اقتصادی

 

دعوت به زهد و ساده زیستی ، هرگز به معنای عقب ماندن از تواناییهای مادی و محرومیت ازاستقلال اقتصادی نیست . در زهد، سخن از چگونگی ارتباط روحی انسان به دنیا و بسنده کرده به زندگی ساده است ، نه ترک هرگونه ارتباط. در زهد، هشدار به شیفته شدن است نه به کلی رها ساختن ، چنانکه امام صادق[ ع] می فرماید:

 

لیس الزهد فی الدنیا باضاعه المال ولابتحریم الحلال ، بل الزهد فی

الدنیاان لا تکون بما فی یدیک اوثق بما فی یدالله عزوجل . 8 .

 

زهد، به معنای نابود ساختن مال یا تحریم حلال نیست . بلکه مراداز زهد آن است که :اطمینان به آنچه دراختیار داری بیشترازاعتمادت به آنچه دراختیار خداونداست نباشد.

دراسلام به تولید، مبادله و به جریان افتادن سالم چرخهای اقتصادی ، فوق العاده تاکید شده است و برای این باب از زندگی اجتماعی ، قوانین و مقرراتی هم وضع کرده است .

ممکن است این پرسش مطرح شود که : دنیا در منابع دینی مذمت شده است دهها آیه و روایت ، با تعبیرهای گوناگون ، در بی ارزشی دنیا سخن گفته اند و ترک و دشمنی با دنیا را توصیه کرده اند.اکنون چگونه می گویید که زهد به معنای ترک دنیا نیست و آن را با داشتن دنیا و به دست آوردن آن در تضاد نمی دانید؟

در پاسخ باید بگوییم که آیات و روایاتی که به مساله دنیا پرداخته اند، سه دسته اند:

1. به طور روشن از دنیا مذمت می کند و مردم را به ترک آن فرا می خوانند.

2. مردم را به بهره مندی از دنیا ترغیب و تشویق می کنند.

3. تضاد بین این دوسته را حل کرده و هر یک را تفسیر می کنند.

به سبب گستردگی و فراوانی این منابع ، مجال نقل نقل یکایک آنها نیست . ناگزیر عناوین کلی هر یک از دو بخش را فهرست وار بیان می نماییم و دسته سوم ر، که جمع بین دو دسته از روایات دیگراست ، به گونه ای مشروح ، عنوان خواهیم کرد 9 .

 

مدح و ترغیب به دنیا

 

کسب و تجارت و کوشش در راه معیشت پسندیده است و باید برای به دست آوردن روزی وابزار زندگی تلاش کرد.

دنیا و نعمتهای آن[ خیر]است که خداوند به انسانها عنایت کرده است .

دنیا و مواهب مادی[ فضل و رحمت خداوند]است .

دنیا نزد خداوند محبوب است و برای بندگانش آفریده است .

دنیا و نعمتهای آن جزء[ پاداش نیکوکاران و صالحان] است .

دنیا[ رحمت الهی] است .

محروم گشتن از دنیا و نعمتهای آن نمونه های از[ عذاب و کیفر] خداوندی است .

مال دنیا باعث[ قوام امورانسانها]ست .

فقر و تنگدستی ناپسند و بایداز آن دوری جست و رها گشت .

تنبلی و کل بر مردم و تلاش کوشش در راه استقلال اقتصادی و تواناییهای مالی بسیار پسندیده است .

 

مذمت دنیا

 

بهره ها و داراییهای دنیا باعث عذاب دنیا و آخرت ماست .

دنی، متاعی بی ثبات و ناپایدار و پست است .

دنی، سرای فریب و زیان است . دنیا و آخرت با هم ناسازگارند و جمع آنها ممکن نیست .

دنی، بازیچه و بستر سرگرمیهاست .

دنی، باعث روی گردانی از آخرت و معنویات است .

دنی، کالایی ناچیزاست و بایداز آن دوری جست .

در پی دنی، باید کند و بی رغبت بود و حرص و شتاب به سوی آن نداشت .

در معیشت بایداقتصاد و قناعت داشت و نسبت به دنیا زاهد و بی میل بود.

روی آوری به دنیا مذموم است و ترک و نفرت از دنیا پسندیده است .

دنی، در برابر کمالات معنوی ارزشی ندارد.

گردآوری واندوختن مال ناپسنداست .

فقر و پارسائی مطلوب است .

پیامران واولیای الهی[ ع] نیز در زندگی خوداز دنیا پرهیز داشته و هرگز روی به دنیا نداشته اند.

اینک آن بخش از آیات و روایات که مرز دینای مزموم و ممدوح را روشن ساخته اند و جهت و فلسفه هر یک از دو دسته پیش را بیان کرده اند. عناوین کلی آنها را با چند نمونه مطرح می کنیم :

دنیاپرستی : دراین دسته روایات دلبستگی به دنی، مورد نکوهش قرار گرفته است نه خود دنیا:

کلا بل تحبون العاجله ، و تذرون الاخره . 10

چنین نیست که شما می پندارید (و دلایل معاد و را مخفی می دانید)، بلکه دنیای زودگذر را دوست دارید و آخرت را رها می کنید.

دلبستگی به دنی، باعث می شود که از آخرت و سرنوشت انسان در آن سرای غافل شوند و به آثار و پیامدهای اعمال نیندیشند.این حب دنیا و وابستگی به آن منشا تمامی خطاها و لغزشهااست . نه خود دنیا.

حب الدنیا راس کل خطیئه . 11

شادمانی به زرق و برق دنیا: دراین دسته از روایات ، خوشحالی و شادمانی برای زیباییهای دنیا مذمت شده است ، نه برخوردای ازامکانات دنیوی .

... وفرحوا بالحیوه الدنیا و ماالحیوه الدنیا فی الاخره

آنان به زندگی دنیا شادمان گشتند، در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت متاعی ناچیزاست . خداوند در آیات پیش ،اوصاف حق طلبان را بیان فرموده است و دراین آیه اوصاف مفسدان دنیاپرست را بازگو می کند. دنیا دوستان تبهکاری که به زرق و برقهای آن دل بستند و آخرت جاوید را به دنیای اندک و گذرا سپردند. دنیایی که در برابر آخرت[ متاع] و ناچیزاست

فلما نسوا ماذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شی حتی اذا فرحوا بما

آنگاه که اندرزها سودی نبخشید - و آنچه به آنان یادآوری شده بود فراموش کردند - درهای همه چیزاز نعمتهای دنیا را به روی آنان گشودیم ، تا خوشحال شوند و دل به دنیا بستند. ناگهان آنها را گرفتیم و سخت مجازات کردیم ، دراین هنگام همه مایوس شدند.

این ناز و نعمتها باید سبب سپاسگذاری و توجه به آفریننده نعمتها می شداما به خاطر شیفتگی و دل باختگی اهل دنی، باعث هلاکت گشت . هلاکتی که از نابود شدن و پایان یافتن این نعمتها پدید آمد.این دلبستگی عامل چنین آفاتی بود.اگراهل دنیا زاهد به معنای درست کلمه می بودند گرفتار چنین دشواریهایی نمی شدند.

دنیای غفلت آفرین : دنیای غفلت زا و سرگرم کننده در فرهنگ دینی نکوش شده است نه مطلق دنیا:

یاایهاالذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لااولادکم عن ذکرالله و من

ای مومنان ،اموال و فرزندان ، شما رااز یاد خدا غافل نکند. هر کس چنین کند زیانکاراست .

دراین بخش از آیات ، جهت دنیا و علاقه افراطی به اموال و فرزندان (به عنوان دو سنبل عمده دارییهای دنیوی ) عامل نفاق معرفی شده است . درست است که مال و فرزند، خود بخوداز مواهب الهی است اما تا آن جا که مانع از توجه به خدا نشوند، بله وسیله سعادت و کمال باشند وسیله باشند نه هدف .اگر تبدیل به هدف شدند عامل غفلت وانحراف می گردند.

مال و فرزند به عنوان دو مصداق بیان شده اند و گرنه هر چیز که باعث فراموشی و غرق شدن در هوسها گردد. مردوداست خواه مال و فرزند باشد یا جاه و مقام .

امام باقر[ ع] می فرماید:

[دو گرگ درنده در یک گله که یکی از آغاز گله و دیگراز آخر آن حمله برند، به اندازه مال پرستی و جاه طلبی به دین مومن ضرر نمی رساند] 15 .

گاهی دنی، چنان انسان را سرگرم می کند که ناآگاهان تمامی سرمایه وجودیش را در راه لذتهای زودگذر و مرهوم مصرف می کند.این غفلت باعث می شود که انسان به دست تهی دنیا را ترک گوید و در ردیف زیانکاران قرار گیرد.

غفلت از آخرت : همچنین پایبندی به دنیا و فراموشی عالم پس از مرگ ، ناپسنداست .

دنیایی که جای آخرت را در ذهن و قلب اسنان بگیرد و به جای یاد الهی در دل بنشیند:

ذلک بانهم استحبواالحیوه الدنیا علی الاخره 16 ....

این ( ارتداد و کفر) به خاطر آن است که زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند.

آنان به این علت مرتد شدن که دریچه های قلب خود را به روی دنیا دوستی و جلوه های فریبنده گشودند، نه به روی الهامهای معنوی وایمان واعتقاد به خداوند. دنیا مانعی شد برای ایمان به خداوند و توجه به حقایق .

در آیه دیگر ویژگی دوستداران دنیا را چنین بیان می دارد:

...و یصون عن سبیل الله و یبغونها عوجااولئک فی ظلال بعید 17 .

مردم رااز راه خدا باز می دارند و راه خدا را منحرف می خواهند، آنان در گمراهی دوری هستند.

این روحیه دنیاپرستی و آخرت گریزی ، باعث شده است که فضایل اخلاقی وایمانی را فدای منافع پست و شهوات و هوسها سازند. به این مقدار نیز بسنده نکردند، بلکه تا گمراهی دیگران نیز پیش رفتند. هوسها را چینت می بخشند و مردم را تشویق به آن می کنند.

بل توثرون الحیوه الدنیا 18 .

کسی که دنیا در چشمش عظمت دارد و در دلش ریشه دوانیده است ، خود بخود دنیا را بر آخرت ، مقدم می دارد و دستورات دینر والهی را پشت سر می گذارد و یکسره دنیا را در پیش می گیرد.

بخل و خست :انباشتن مال دنیا و بخل و خست ورزیدن منفوراست نه داشتن خود مال .

الذین یبخلون و یامرون الناس باالبخل و یکتمون ما آتیهم الله من

متکبرین و فخر فروشان ، کسانی هستند که بخل می ورزند و مردم را به بخل فرا می خوانند و آنچه را که خداونداز فضل و رحمت خود به آنان داده است کتمان می کنند.

 

... الذین یکنزون الذهب والفضته ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشره

بعذاب الیم 20 .

 

آنان که طلا و نقره (ثروتها) را ذخیره و پنهان می سازند و در راه خداانفاق نمی کنند، به عذاب و مجازات دردناک ، بشارت ده .

گنجینه سازی اموال و ثروت اندوزی حرام است . مسلمان بایداموال خویش ا در راه خدا و در مسیر بهره مندی بندگان خدا بکاراندازد.اموال در حیات اقتصادی جامعه مانند خون در شریانهای بدن است بنابراین از گردونه معاملاتت بیرون رود.

نتیجه بل ورزیها و ثروت اندوزیه، بهم خوردن موازنه اقتصادی و ایجاداختلاف طبقاتی است . که انواع مفاسداخلاقی واجتماعی را در پی دارد.

اسراف : زیاده روی ( اسراف ) و بیهوده خرجی (تبذیر) و عیش و نوش و خوشگذرانی ( اتراف ) ناپسنداست نه صرف داشتن مال و مصرفهای عادلانه ، چنانکه در قرآن می خوانیم :

 

... ان الله لا یحب المسرفین . 21 ان المبذرین کانوا اخوان

الشیاطین 22 .

 

هدف قرار گرفتن دنیا: دنیایی که هدف وامید و آرزو باشد منفی است نه مطلق دنیا:

المال والبنون زینه لحیوه الدنیا والباقیات الصالحات خیر عند

مال و فرزندان ، زینت زندگی دنیا هستند. و باقیات الصالحات ( ارزشهای پایدار) ثوابش نزد پروردگار، بهتر وامید بخش تراست .

در آیات گذشته ، سخن از ناپایداری نعمتهای دنیا بود. آن صحنه های به ظاهر دل انگیز که دیری نمی پاید، باد خزان مرگ آنها را نابود می سازد. دراین آیه سخن از مال و فرزندان است که دو رکن اصلی حیاتند. ثروت و نیروی انسانی ، مانند شکوفه هایی هستند بر درخت زندگی زود رشد می کنند و سریع پژمرده می شوند.این نیروی اقتصادی وانسانی ،اگر وسیله کمال و رضای خداوندی گشت ارزشمند می شود واگر چنین نشد،ارزش آن را ندارد که مقصد و آمال گردد. باقیات الصالحات ، یاارزشهای پایداراست که ارزش آرزومندی را دارند و[ خیراملا ] به شمار می آیند.

امام علی (ع) می فرماید:

... فلا یکن افضل مانلت فی نفسک من دنیاک بلوغ لذه او شفاء غیظ و

مبادای نیکوترین چیزی که از دنیا برای خود بر می داری ، رسیدن به لذتی باشد یا به کار بردن خشمی که در سینه داری ، بله باید باطلی را بمیرانی یا حقی را زنده گردانی . و باید شادمانی ات به چیزی باشد که از پیش فرستاده ای و دریغت بر آنچه به جای می گذاری و هم خود را بدانچه پس از مردن تو را باید بگماری .

با همین نگرش گذرا به برخی از آیات و روایات باب ، روشن شد که تعارضی بین آیات و روایات نیست و مال دنیا به طور کلی ناپسند نمی باشد، بلکه اگراز راه درست به دست بیاید واداره زندگی ( در حداعتدال ) و کمک به بازماندگان راه و عقب ماندگان از قافله زندگی وامور معنوی مصرف بشود، پسندیده و لازم خواهد بود.

ارزش دنیا به اندازه ای است که زندگی را تامین کند و بار سنگین نیازمندی به دیگران رااز دوش بردارد.

بدی و خوبی دنیا بستگی دارد که از چه راهی به دست بیاید و در چه راهی مصرف شود و به چه انگیزه ای نگریسته شود. دنیای محکوم همان غفلت از یاد خداونداست . هر چیزی که باعث غفلت انسان از یادالهی گردد [دنیای مذموم] است : کم یا زیاد، مادی یا معنوی .

هر چه عامل دلبستگی و پیوستگی شود مردوداست . ممکن است انسانی با دارایی بسیار، زاهد و پارسا باشد، ولی دیگری با دارایی کم ، دنیا پرست و گرفتار تعلقات و شونان آن شود،این وابستگی است . که باید چاره شود نه دنیاداری .

چیست دنیااز خدا غافل شدن

نی قماش و نقره و فرزند و زن

مال را گر بهر دین باشی حمول

نعم مال صالح خواندش رسول

ما در خدمت انسان مانند آب در رابطه با کشتی است .اگر آب در بیرون کشتی قرار بگیرد، بستر آن است و باعث حرکتش می شودامااگر به درون کشتی راه یابد باعث غرق شدنش می گردد. مال نیزاگر هدف اصلی باشد، باعث نابودی انسان می شود.

آب در کشتی هلاک کشتی است

آب اندر زیر کشتی پشتی است

چون که مال و ملک رااز دل براند

سلیمان خویش جز مسکین نخواند. 25 زان

این که اسلام برای مال و ثروت قانون وضع کرده است ، خود، روشنترین دلیل بر مثبت بودن آن است .اگر مال و مظاهر مادی زندگی پلید می بود، اسلام باید قوانینی برای نابودی آن ، وضع می کرد، چنانکه برای آلات لهو، شراب و... چنین کرده است . تولید، مبادله و مصرف اموال در راه نیازمندیهای زندگی نه تنها تحقیر نشده ، بلکه بر تمامی آنها (با شرایطی ) ترغیب نیز گردیده است . آنچه تحقیر شده است : دل بستن به جلوه های مادی و حرص ، بخل ، شکم بارگی ، بیکاری ،اسراف ، تبذیر و هرگونه تضییع است ، نه چیز دیگر .

در تعالیم دینی ، به کشاورزی دامداری ، تجارت و .... توصیه شده است . به مصرف مال در راه نیازمندیهای واقعی و دورازاسراف و تبذیر و تجملگرایی تاکید گردیده است .

دراسلام ، برای نگهبانی ازاموال و داراییهای دنیوی مقررات قضایی جزایی وضع شده است . حیف و میل اموال یا سرفت و خیانت در آنه، کیفر دارد. دفاع از مال در حکم جهاد فی سبیل الله است . 26

اینها و دهها نمونه دیگر، نشانگراین است که ترغیب اسلام به زهد و قناعت ، به معنای دوری جستن از دنیا و مردود شمردن کار و تلاش و تولید نیست ، بلکه آنچه مورد توصیه است ، عدم شیفتگی و دل بستن به جلوه های مادی است .

زهد، با توانمندی واستقلال اقتصادی نیز منافات ندارد. چه بسا حالت معنوی زهد، باعث شود که انسان آسوده تر و بهتر به فکر ضعفهای اقتصادی بیفتد و تلاش لازم و سودمند را پی بگیرد. کسی که دستش به امکانات مالی می رسد،اگراز جهت روحی و عملی ساخته نشده باشد و ملکه زهد، چون نگهبانی ازاو مراقبت نکند، پیش از آن که امکانات را در راه صحیح و مصارف شایسته آن بکار بندد در راه عیش و نوش مصرف می کند.

از نظراسلام ، ثروتها وامکانات دنیوی باید در دست صالحان و زاهدان پاک سیرت باشد، نه در دست کسانی که زمینه فاسد و سودجویی دارند. اگر زاهدان صالح ،امین مال و ثروتها شوند، دنیا را وسیله خوشگذرانی ، تجاوز واستکبار خود نمی کنند:

نعم المال الصالح للمرءالصالح 27 .

مال حلال و شایسته ، زیبنده انسان صالح است .

افراد دلسوز و صالح ، نباید به بهانه زهد و ساده زیستی از تواناییهای اقتصادی به دور باشند. دیگران نیز، نبایدافراد سالم و پارسا را که امکانات دنیوی را برای بهره های شایسته و خدمتهای بزرگ دراختیار دارند، به بهانه زهد و ساده زیستی موردانتقاد قرار بدهند.

مسلمانان ، در گذشته و حال ، به سبب تفسیر نادرست از زهد و قناعت ، از کاروان زندگی و بهره وری از مواهب طبیعی عقب مانده اند و استعمارگران هم ، کوشیده اند با بهره برداری ازاین تفسیر و دامن زدن به آن دست مسلمانان رااز تواناییهای اقتصادی کوتاه کنند و به آنان القاء کنند که : شمااهل آخرت هستید و نباید به دنیا و ثروتها آن آلوده گردید. در حالی که مکتب واقعیت نگراسلام ، دستور داده است که ثروتها باید در دست زاهدان و بی رغبتان به دنیا باشد، آنان که شیفته دنیا نمی شوند و فریب زرق و برق آن را نمی خورند. شریان اقتصادی باید در دست انسانهای متعهد باشد، نه در دست انسانهای غیر متعهد و بی درد.

بر هر مسلمانی لازم است که نخست خود را بسازد و نسبت به زرق و برقهای دنیوی بی رغبت باشد و دراستفاده شخصی نیز، حداعتدال و قناعت را پیشه گیرد، آنگاه برای تقویت واصلاح جامعه اسلامی و توانمندی اقتصادی آن تلاش کند.

وقتی که از قید و بندهای دنیا و زخارف آن ، رها شد شایستگی آن را دارد که به فکر آزادی واستقلال جامعه باشد و در مسیر تولید بیشتر و رفع نیازمندیهای اقتصادی بکوشد.

متاسفانه ، عمل و برداشت نادرست برخی از زهد و ساده زیستی باعث شده که هرگاه سخن ازاین مقوله به میان می آید، تصور شود که دعوت به ترک دنیا و روی آوری به فقر و نیازمندی است ، در صورتی که زهد و ساده زیستی بیشتر مربوط به چگونگی نگرشی انسان به دنیا و مقدار مصارف شخصی و هزینه های مصرفی است . مقوله استقلال اقتصادی و توانمندیهای مالی از آن جدااست .

تاکید می کنیم که توصیه به پارسایی و قناعت ، تایید برداشتهای باطل از زهد مانند: زبونی ، عقب ماندگی ، تنبلی ، عدم ابتکار واختراع و تلاش برای پیشرفت نیست بلکه توصیه به زاهد شدن و بی پیرایه زیستن ، برای رهایی از زنجیره های ذلت آفرین نازپروری است .

اسلام ، بیشترین سفارشات را دراین باب دارد،از جمله :

لا تکسل عن معیشتک فتکون کلا علی غیرک 28 .

دراداره زندگی کسل مباش که سرباز دیگران می گردی .

امام کاظم(ع) کسالت و رنجوری و ملول بودن را مانع از رسیدن به بهره های خدادادی در دنیا و آخرت می داند 29 .

رسول اکرم می فرماید:

معلون من القی کله علی الناس 30 .

لعنت بر کسی که سربار مردم باشد.

امام باقر (ع) از قول حضرت موسی (ع) نقل می کند که آن حضرت از خداوند پرسید:

[خداوندا! مبغوضترین بندگانت کیستند؟]

خداوند فرمود:

جیفه باللیل ، بطال باالنهار 31 .

مردار شب و بی مصرف روز.

بنابراین درست است که جامعه اسلامی و مسلمانان بایداز جهت مصرف و هزینه های زندگی ، مقتصد، ساده زیست و قانع باشند،اما باید دارای همت و آرمانی بلند باشند و در مسیر تقویت بنیه های اقتصادی ، نظامی ، فرهنگی واخلاقی بسیار کوشا و تعالی خواه گردند.

براین اساس ، کسانی می توانند پیشرفت کنند و به مقاصد بلند دست یابند، که در دام کسالت ، کامجوئیه، خوردنیهای متنوع و...اسیر نباشند.

مقصوداز ساده زیستی ، نا مرتبی ، ولنگاری و ژولیدگی نیست . زاهد آن نیست که از هرگونه نظم و تمیزی دوری گزیند واستفاده از آن را منافات با روح زاهدانه خویش ببیند و یا در وضع پوشاک و خوراک خود به گونه ای باشد که حس ترحم دیگران را برانگیزد و در چشم دیگران حقیر و پست جلوه کند.

چنین باور و عمل اگر به نام دین انجام گیرد، چنانکه ملامتیه انجام می دادند، بدعت خواهد بود.

ملامتیه عمدا مرتکب اعمال و رفتاری می شدند که مورد تحقیر قرار بگیرند. به پندار خود، بااین وسیله بر آن بودند که با هواهای نفسانی خود مبارزه کنند!

انسان زاهد، همانگونه که از آفات دنیاپرستی واسارت در دام مظاهر مادی رهیده است ،از آنچه که به شخصیت اجتماعی او لطمه بزند و در چشم مردم او را حقیر و پست بنمایاند، شدیدا اجتناب می کند.

پیشوایان دینی ، در عین حالی که زاهدترین انسانها بوده اند و بسیار ساده زندگی می کردنداما در نظم و تمیزی و مراعات آداب ظاهری ، بسیار دقت داشته اند.

دعوت ، به زهد و ساده زیستی ، به معنای نادیده گرفتن یک سلسله وابستگیهای عاطفی ،اجتماعی ، مسؤولیتهای انسانی نیست . زهد حقیقی در عین جامعه گرایی ، در متن زندگی و در عمق روابط اجتماعی شکل می گیرد نه در عزلت و رهبانیت . چگونه ممکن است زاهدی که برای ایثار به دیگران و مهر به همنوعان دست از برخی از نعمتها کشیده ، خود رااز مردم جدا سازد و جامعه کناره گیری کند. ملکه حقیقی زهد و پارسائی در بستر روابط باانسانها شکل می گیرد. با دیدن مظاهر گوناگون مادی و زندگیهای تجملاتی و غیرتجملاتی ، در برخورد بااندیشه ها و روحیت مختلف اگرانسان زاهد بود هنراست ، نه درانزوا و تنهایی .

زاهد در عین آخرت جویی ، و معنی طلبی ، مردمدار و نوعدوست است زیرا آن که از تعلقات و وابستگیهای دنیوی و منافع زودگذر مادی ، دل کنده است ، بهتر می تواند بدوراز طمع و چشم داشت ، به وظایف و تعهدات اجتماعی خود عمل کند، بر خلاف آن که رای سودجویی رو به مردم می آورد و پس از بهره مندی واحساس بی نیازی ، جامعه و سرنوشت آن را به فراموشی می سپارد. در پرتو زهد حقیقی است که زندگی سالم با مردم امکان پذیر می شود.

در روایت می خوانیم :

ان احسن الزی ماخلطک بالناس وجملک بینهم و کف السنتهم عنک 32 .

نیکوترین سلوک و روش زندگی : معاشرت و آمیزش با مردم ، خوشنام بودن در بین آنان و به دور نگهداشتن خود،از خرده گیری و مذمت آنان است .

به عبارت دیگر:از یکسو بکوشی در میان مردم همراه آنان زندگی کنی ، واز سوی دیگر کاستیها و عیبهای خود رااصلاح کنی تا زبان طعن و مذمت مردم را بر خود نگشایی .

امیر المومنین(ع) حد و مرز رابطه با مردم را چنین بیان می دارد:

لیجتمع فی قلبک الافتقارالی الناس والاستغناء عنهم فیکون افتقارک

باید در دلت نیازمندی به مردم و بی نیازی از ایشان ، پدید آید، نیاز به آن در نرم زبانی و خوشروئیت باشد و بی نیازیت از آنان ، در حفظ آبرو نگهداری عزتت .

انسان ،اجتماعی آفریده شده است و در زندگی ، نیازمند به مردم است ازاین روی باید در برخوردها چنان عمل کند که در عمق دل مردم جای بگیرد: خوش گفتار و نیک اخلاق به برکت فضیلت زهد و ساده زیستی که دارد خود را ذلیل دیگران نسازد. در دل چنان باشد که گویا به دیگران نیازی ندارد. عرض و آبروی خود را به خطر نیندازد طمع وامید به دیگران نداشته باشد و فقط خداوند رااساس هر چیز بداند و زاهد در عین خوشروئی مهربانی با مردم ، عزت و مناعت طبع خود را نیز نگاه می دارد. بین زهد و ساده زیستی با کرامت و عزت نفس نیز منافاتی وجود ندارد چرا که زندگی بی آلایش ، منظم ، ساده و کم خرج بهتر با عزت نفس و حفظ شخصیت می سازد.این انسان گرفتار تجملات و علقه های مادی است که برای تامین زیاده طلبی واشباع مخارج سنگین زندگی ناگزیراست ، تن به کارهای پست بدهد واز آبروی و شخصیت خود، پلی برای رسیدن به این آزمندیها بسازد.

ساده زیستی ، دعوت به محدود ساختن و سنجیدگی در مخارج زندگی است . مصداق یابی و معرفی موارد ساده زیستی ، یا نقطه مقابل آنها: تجملات ،اسراف و رفاه زدگی بیشتر با توان اقتصادی ، تولید کشور ارزیابی و سنجیده می شود دراین ارزیابی و تعیین حد و مرزه، علاوه بر شرائط تولید، مسائل روحی و جسمی مردمان نیز، در نظر گرفته می شود. با شرائط اقتصادی و سیاسی ، مصادیق ساده زیستی یااسراف تفاوت می یابد. چه بسا شرایط جامعه به گونه ای باشد که وسیله ای به ظاهر تجملاتی ، ساده و مناسب شرایط اقتصادی باشد و برعکس ، کالا یا وسیله دیگری که به ظاهر ساده و زاهدانه است . نامناسب و مصرفش زیانبار گردد.

برای همیشه و همه جا نمی شود الگوی مصرفی و هزینه مناسب را معرفی کرد، بلکه این ویژگیهای فردی ، اجتماعی ،اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی است که در هر زمانی مصادیق ساده زیستی و قناعت یااسراف و تجملگرایی را روشن می سازد.

زندگی و وضع معیشتی در هر جامعه ای با شرایط اقتصادی آن جامعه سنجیده می شود. ممکن است در محیطی یک زندگی زاهدانه و مطابق قناعت و ساده زیستی نباشداما همان زندگی در محیطی دیگر، که شرایطاقتصادی بهتری دارد، ساده و مناسب به نظر آید.این معیار، در زمانهای گوناگون نیز صادق است . در زمان گذشته که صطح زندگیها ساه وابزار معیشتی و کالاهای مصرفی ساده و محدود بوده اند، زهد و ساده زیستی تفسیری داشته است که اکنون با پیشرفتهای اقتصادی ، صنعتی و تنوع مصارف زندگی ، مفهوم دیگری می یابد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان