ماهان شبکه ایرانیان

اقسام شفاعت ۱

1) شفاعت تکوینی
معمولاً انسان برای جلب منافع مادی و دفع ضرر به اسباب طبیعی و سلسله علل و عواملی متوسل می شود. با توجه به حقیقت شفاعت، حتی در این موارد نیز چنین علل و اسبابی می توانند به عنوان واسطگانی میان خدا و انسان، اسباب انتشار و بسط رحمت الهی به شمار آیند. هنگامی که برای رفع گرسنگی و رهایی از رنج آن به غذا متوسل می شویم، آن طعام شفیع ما نام می گیرد. گر چه ما معمولاً در عرف در چنین مواردی که به اسباب طبیعی چنگ می زنیم لفظ شفاعت را بکار نمی بریم ولیکن استعمال لفظ شفاعت بر این اسباب را نیز نمی توان خارج از حقیقت و به نحو مجاز دانست.
علامه طباطبایی معتقد است انسان هرگز درباره منافع و ضررهایی که اسباب طبیعی و حوادث کونی آنرا تأمین می کنند، متوسل به شفاعت نمی شود. هنگامی که گرسنگی بر او غلبه می کند بی آنکه دست به دامان اسباب غیر طبیعی شود، برخاسته و برای خود غذایی فراهم می کند. (طباطبایی، ج 1، ص 239-238) ظاهراً نظر ایشان تأکید بر کاربرد لفظ شفاعت در موارد استفاده از اسباب غیر طبیعی برای رسیدن به لذت و منفعت و یا دوری از رنج است. البته علامه گاهی نیز به شفاعت تکوینی و نحوه آن اشاره دارد: «اما انطباق معنای شفاعت بر جهت اول - جهت تکوین - و اینکه اسباب و علل وجودی کار شفاعت را بکنند، بسیار واضح است؛ برای آنکه هر سببی واسطه است میان سبب فوق و مسبب خودش، و روی هم آنها از صفات علیای خدا یعنی رحمت و خلق و احیاء و رزق و امثال آن استفاده نموده و انواع نعمتها و فضل ها را گرفته به محتاجان آن می رسانند.» (همان، ص 242) برخی از آیات قرآنی درباره شفاعت در تکوین ظهور دارد، مانند آیه «له ما فی السموات و ما فی الارض من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه» (بقره، 255) به اعتقاد علامه طباطبایی در این آیه پس از بیان قیومیت حق تعالی و مالکیت مطلق وی موضوع شفاعت به اذن خدا مورد تأیید قرار گرفته است و اطلاق مالکیت شامل تکوین و تشریع می شود. (طباطبایی، ج 2، ص 508) به طوری که حتی می توان گفت با توجه به آنکه آیه یاد شده درباره خلقت آسمانها و زمین است شفاعت در این آیه با معنای تکوینی مناسبت بیشتری دارد و حداکثر می توان این آیات را علاوه بر شفاعت تکوینی ناظر بر شفاعت تشریعی نیز دانست. به عبارت دیگر نظام سببیت همان نظام شفاعت است و هر سببی از اسباب و علل با توسل به اوصاف و اسماء حسنای حق تعالی نعمتهای او را به موجودات می رسانند.
2) شفاعت تشریعی و اقسام آن
توسل به اسباب غیر طبیعی برای جلب منافع و دفع مضاری است که قوانین اعتباری حاکم بر اجتماع برای انسانها وضع می کنند. هر حاکمی در قلمروی نفوذ خود اوامر و نواهی خاصی دارد. در صورت اجرای فرامین افراد را به جوایز و منافعی نایل می کند و اگر کسانی با عدم مراعات آن اوامر و نواهی سرکشی کنند، به صورتهای مختلف مورد عتاب او قرار می گیرند. در این میان اگر کسی خود سزاوار پاداش و رهایی از عذاب نباشد به فرد دیگری متوسل می شود تا او با نفوذ خود موجب رهایی و نجات وی شود. (رک: طباطبایی، ج 1، ص239-238) لذا می توان گفت شفاعت تشریعی در دایره تکلیف و پاداش و مجازات و امور مربوط به احکام حکومتی است. خدا نیز علاوه بر آفرینش نظام هستی در مورد انسانها قانونی خاص اعتبار کرده است. در این قانون اوامر و نواهی مشخص شده است. لذا همانطور که شفاعت در حوزه هر حکومتی می تواند مطرح باشد، در دایره حکومت الهی نیز امکان نفوذ و تأثیر شفیعان هست. البته موارد تأثیر شفاعت هرگز با ساحت مقدس ربوبی تعارض ندارد.
1-2) در دایره حکومت الهی شفاعت تشریعی دارای انواعی است. درباره یک نوع آن گروههای مختلف اتفاق نظر دارند و آن شفاعتی است که در دنیا مؤثر بوده و موجب آمرزش فرد و قرب او به درگاه الهی می شود. برخی از شفیعانی که در دنیا و تا پیش از مرگ انسان می توانند شفاعت او را بر عهده گیرند عبارتند از : ایمان به رسول خدا (حدید، 28)؛ عمل صالح (مائده، 9 و 35)[4] ؛ توبه (زمر، 54) ؛ کتابهای آسمانی(مائده، 16)؛ هر آنچه با عمل صالح مرتبط است مانند مساجد، ایام الله و رسولان الهی (نساء، 64)[5] ؛ ملائک مقرب (مؤمن، 7؛ شوری، 5). (رک: طباطبایی، ج 1، ص 261-260)
درباره اینگونه شفاعتهای تشریعی یادآور می شود اولاً: از نظر عرف معمولاً به تأثیر چنین عواملی شفاعت اطلاق نمی شود؛ ثانیاً: این گروه از شفیعان با آنکه هم از نظر کمیت و تنوع و هم از حیث میزان تأثیر و اطمینان به آن با قسم دوم شفاعت تشریعی قابل قیاس نیستند ولیکن بطور معمول مورد غفلت قرار می گیرند و لذا لازم است درباره کلیه این موارد روشنگری هایی صورت گیرد.
2-2) قسم دیگر شفاعت تشریعی در روز قیامت واقع می شود. از آنجایی که گروههای مختلف اسلامی درباره همین معنای شفاعت اختلاف نظر دارند، ضروری است در مورد حقیقت آن، ابعاد و شرایط و حدود آن تحقیقات گسترده ای انجام پذیرد.
دو تصویر مختلف از شفاعت اخروی - درباره شفاعت در اذهان مردم دو تصویر کاملاً متفاوت وجود دارد. در حالی که یکی از آنها کاملاً نادرست و ظالمانه است، تصویر دیگر درست بوده و با عدالت کمترین ناسازگاری ندارد. هنگامی که فردی بر خلاف خواست و اراده قانونگذار و بر خلاف مسیر قانون کاری می کند و مستوجب عقاب و محرومیت از حقوق می گردد، اگر برای فرار از مجازات و محرومیت خود بتواند با توسل به دوستانش و از راه رابطه از چنگ قانون فرار کند و برای همیشه از مجازات برهد، در واقع او از شفاعت نادرست و ظالمانه بهره گرفته و شفاعت به نفع او نیز عین ظلم است. (مطهری، ص 264) بی شک چنین شفاعتی که اساساً بر مبنای رابطه انجام می شود در آخرت وجود ندارد. بسیاری از خرده ها و اعتراضاتی که مخالفین درباره موضوع شفاعت مطرح کرده اند، در واقع متوجه این معنای ناصحیح است و تعالیم دینی بویژه قرآن کریم بیش و پیش از همه مخالفان با چنین تفسیری از شفاعت مقابله می نماید.
در مقابل چنین تصویری می توان صورت دیگری از شفاعت را مطرح نمود که نه تنها صحیح و عادلانه است بلکه هیچ مغایرتی هم با قانون و اراده قانونگذار ندارد و تحقق آن نیز به معنی نقض و تبعیض در قانون بشمار نمی آید. این نوع شفاعت با قسم قبل هیچ گونه شباهتی نداشته و لذا هیچ یک از ایرادها و اشکالات مخالفین بر آن وارد نیست. از نظر استاد مطهری این شفاعت اگر از نوع شفاعت رهبری (یا شفاعت عمل) باشد موجب نجات از عذاب و نیل به حسنات و ترفیع درجات است و در صورتی که شفاعت تفضلی (یا مغفرت) باشد موجب رفع عذاب و بخشش گناهان خواهد بود. (مطهری، ص 268-267)
3-2) شفاعت رهبری - بنابر تعالیم دینی آخرت باطن دنیاست و همه اعمال انسان در دنیا، به نحوی در آخرت تجلی می کند. با تأمل در برخی از آیات می توان دریافت که حتی روابط میان انسانها نیز در عالم آخرت ظهوری خواهند داشت. آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» (اسراء، 71) به همین معنا اشاره دارد. در این آیه مراد از امام هر طائفه، شخص یا اشخاصی است که مردم به آنها اقتدا می کرده وبه پیروی از آنها در راه حق یا باطل قدم گذاشته اند. هنگامی که کسی در دنیا سبب هدایت فرد دیگری می شود، همین رابطه رهبری و پیروی میان آن دو در قیامت متجلی می شود و به صورت عینی ظهور می کند. در مقابل اگر کسی گروهی را اغوا نماید در قیامت با همان گمراهان محشور می شود و پیش از آنها وارد جهنم می گردد. علامه طباطبایی در توضیح آیه یاد شده بر آنست که اهل ضلال هیچگاه از اولیائشان جدا نمی شوند و در قیامت نیز گمراهان به اتفاق پیشوایان خود فرا خوانده می شوند. (طباطبایی، ج 13، ص 229-227) یکی از بهترین آیاتی که درباره تجسم رهبری در آخرت مورد استناد علامه طباطبایی است آیه «یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار» (هود، 98) می باشد. (طباطبایی، همان، ص 229-228)
از نظر استاد مطهری مطابق این آیه، فرعون که در دنیا پیشوای گمراهان دیگر بوده است در جهان دیگر نیز به عنوان امام آنها مجسم می شود. او در دنیا موجب ضلالت آنها بوده و در آخرت واسطه رسانیدن آنها به آتش. در این آیه علاوه بر مقدم بودن ورود فرعون به جهنم نسبت به فرعونیان، فرعون را واسطه وارد شدن آنها به آتش دانسته است. البته شفیع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ، تجسم واسطه بودن او در دنیا برای گمراه شدن قوم خود می باشد. (مطهری، ص 269-268) از آنجایی که در شفاعت رهبری، عمل انسان عامل اساسی نجات از دوزخ یا محرومیت از بهشت می باشد و بر اساس نوع عمل او و رهبری که خود به اختیار خود برگزیده سرنوشت او معلوم می شود، به پیشنهاد استاد مطهری می توان این شفاعت را شفاعت عمل نامید. (همان، ص 273-272)
از ظاهر عبارات استاد مطهری چنین بر می آید که شفاعت رهبری از آن نوع شفاعتهایی است که در آخرت محقق می شود، ولی به نظر می رسد همه مقدمات این قسم از شفاعت در دنیا و توسط خود انسان فراهم می گردد و تنها ثمره آن در عالم آخرت پدیدار می شود. لذا لازم است این قسم را نیز از قبیل انواع شفاعتهایی که در دنیا و پیش از مرگ انسان در نجات او مؤثر است بشمار آورد. (رک: سبحانی، ص 141-138)
4-2) شفاعت تفضلی – این قسم شفاعت نوعی مغفرت بشمار می آید و نتیجه آن بخشش گناهان و رفع عذاب است. با چنین شفاعتی صحیفه اعمال انسان از گناه و آلودگی پاک می گردد ولی مقامات معنوی برای فرد ایجاد نمی شود. به عبارت دیگر، این شفاعت حداکثر می تواند موجب ابراء ذمه و بیرون آمدن فرد گناهکار از گروی اعمال خود شود. از آنجایی که این قسم مغفرت از سر تفضل و لطف خدا شامل حال انسان می شود آن را شفاعت تفضلی نامیده اند[6]. در جریان این شفاعت، بنده گناهکار با اعمال خود وسایل آمرزش خود را فراهم نمی کند ولی خدا به جهاتی و با وساطت ضابطه مند واسطگانی او را مورد آمرزش قرار می دهد.
اشاره - بنابر مباحثی که در این فصل مطرح گردید شفاعت دارای دو معنای درست (عادلانه) و نادرست است. در ادامه این نوشتار به بیان حقیقت شفاعت صحیح و جهت و نوع تأثیر آن خواهیم پرداخت. هم اکنون تنها یادآور می شود که نوع نادرست شفاعت با آنکه از نظر عقلی و نقلی کاملاً مردود است ولی از سوی بسیاری از عوام مسلمان پذیرفته شده است. از نظر گروهی، اولیای الهی چون افراد ذی نفوذی هستند که در دستگاه خدا مشغولند و می توانند اراده خدا را تغییر دهند، قانون خدا را نقض نمایند و گناهکاری را با وجود حکم مجازات الهی درباره او نجات دهند. به این ترتیب از نظر چنین گروهی شفیعان مستقل عمل می کنند. چنین اعتقاداتی البته با توحید ذاتی و افعالی و عبادی در تعارض کامل است. چنانچه استاد مطهری یادآور شده است اگر کسی بپندارد در کنار دستگاه ربوبی، اولیای الهی نیز برای خود سلطنتی دارند و به گونه ای غیر از اطاعت الهی، راضی و خشنود می شوند و بر اساس این پندار تنها در صدد جلب رضایت آنها باشد، دچار گمراهی آشکاری است و چنین افکاری چیزی جز شرک نیست. (مطهری، ص 266)
استاد مطهری شفاعت رهبری را شفاعت عمل می نامد زیرا در چنین مواردی آن عامل اساسی که موجب نجات انسان می شود، عمل اوست. البته شفاعت رهبری تنها قسمی از اقسام شفاعت عمل است و نه مساوی آن. همه اقسام شفاعت که در دنیا اثر می کند (مانند توبه، عمل صالح و...) هم شفاعت عمل محسوب می شوند. بنابراین شفاعت عمل اعم از شفاعت رهبری است. از طرف دیگر، به نظر می رسد «شفاعت» نامیدن شفاعت رهبری جعل اصطلاحی خاص است. اصطلاحی که به کلی با معنای اصطلاحی شفاعت که در عرف مورد نظر است متفاوت می باشد.
شفاعت تفضلی در قرآن
قرآن کریم در موضوع شفاعت مطالب مختلف و متنوعی مطرح نموده است. در برخی از آیات شفاعت بطور مطلق نفی شده است و گاهی نیز شفاعت سودمند را برای گروهی خاص انکار می کند. در گروهی از آیات شرایطی را برای شفیع و فرد مورد شفاعت بر می شمارد. در برخی از آیات گروهی از شفیعان را نام می برد و در برخی دیگر شفاعت بعضی را شدیداً مورد انکار قرار می دهد. با توجه به تنوع و اختلاف آشکاری که در ظاهر بیان و محتوای آیات ملاحظه می شود، لازم است این آیات را در کنار هم مورد مطالعه قرار داد. آیات قرآنی در موضوع شفاعت در دو گروه عمده قرار می گیرند:
آیات نافی شفاعت - آیات فراوانی که در این گروه قرار دارند به طرق مختلفی موضوع شفاعت را مطرح و نفی کرده اند. در آیه ای خاص، شفاعت بطور مطلق انکار شده است: «یا ایها الذین امنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لا بیع فیه و لا خله و لا شفاعه و الکافرون هم الظالمون» (بقره، 254). بنابراین آیه در روز قیامت هیچ گونه شفاعتی وجود ندارد. در برخی از آیات خدا شفاعت مورد نظر یهودیان را منتفی می داند. قوم یهود به شفاعتی بی قید و شرط معتقد بودند، از نظر آنها تنها انتساب به پیامبر موجب می شود آن پیامبر درباره اقوام و خویشان خود شفاعت کند. این پندار یهودیان مبتنی بر آن بود که خود را امتی برگزیده و ممتاز دانسته و لذا معتقد بودند تنها یهودیان به بهشت وارد می شوند و آتش هم تنها ایام معدودی آنها را عذاب می کند. «قالت الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباؤه» (مائده، 18). البته قوم یهود تنها درباره یهودیان چنین نظری داشت و در مقابل، مسیحیان نیز تنها خود را پسران و دوستان خدا می دانستند. از سوی دیگر نژاد پرستی اهل کتاب مانع از آن بود که دیگران را جزء نجات یافتگان بدانند: «و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هوداً او نصاری» (بقره، 111) «و قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدوده» (بقره، 80). قرآن کریم در مقابل این طرز فکر نژاد پرستانه یهود گاهی چنین افکاری را تنها آرزوهای دور و دراز آنها می داند «تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (بقره، 111) و گاهی به صراحت وجود هر گونه شفیع و یاوری را در روز قیامت برای ایشان انکار می کند: «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العالمین و اتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئاً و لا یقبل منها شفاعه و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون» (بقره، 48)[7]
برخی از آیات قرآنی نیز شفاعت بت ها را نفی می کند. این گونه آیات بیانگر آن است که هیچ گونه شافعتی بر عهده بت های دست ساخت شما نهاده نشده است و از این رو هیچ یک از توقعات شما از طریق بت ها بر آورده نمی شود: «مانری منکم شفعاؤکم الذین زعمتم انهم فیکم شرکاء» (انعام، 94) و نیز آیه «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل او لو کانوا لا یملکون شیئاً و لا یعقلون» (زمر، 43) در همه این آیات شفاعتی که برخی ها با همان ملاک های غلطی که در نظام دنیایی دارند، برای آخرت توهم نموده اند نفی شده است. لذا چنین آیاتی هرگز نمی تواند نافی شفاعت صحیح که با عدل و حکمت الهی سازگار است بشمار آید.
آیات مثبت و مؤید شفاعت - در برخی از آیات قرآنی خداوند متعال به عنوان تنها شفیع معرفی می شود و یا هر گونه شفاعت دیگران نفی می گردد: «لیس لها من دون الله ولی و لا شفیع» (انعام، 70) و «ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل او لو کانوا لا یملکون شیئاً و لا یعقلون قل لله الشفاعه جمیعاً» (زمر، 44) بنا بر این گونه آیات، شفاعت اصیل و استقلالی تنها در مورد خداوند مصداق دارد. یکی از بهترین آیاتی که می تواند وجود شفاعت را تأیید نماید، آیاتی است که بیانگر گفتگوی میان اصحاب یمین و دوزخیان است: «الا اصحاب الیمین. فی جنات یتسائلون عن المجرمین. ما سلککم فی سقر. قالوا لم نک من المصلین. و لم نک نطعم المسکین. و کنا نخوض مع الخائضین. و کنا نکذب بیوم الدین. حتی اتینا الیقین. فما تنفعهم شفاعه الشافعین» (مدثر، 48-39). از این آیه چنین استفاده می شود که عدم برخورداری این گروه از شفاعت، به عقاید و نوع اعمالی بر می گردد که در واقع شایستگی و زمینه شفاعت را در آنها از بین برده است و این تعبیر در صورتی رواست که شفاعت در مورد عده ای وجود داشته باشد و اینها به علت موانعی محروم شوند. به عبارت دیگر، نفی این آیه متوجه سودمندی شفاعت است. به علاوه تعبیر «فما تنفعهم شفاعه الشافعین» دلالت بر آن دارد که شفیعان روز قیامت متعدد هستند.
گروهی دیگر از این آیات شرایط شفاعت و یا شرط تأثیر شفاعت را مطرح می نمایند. این آیات بطور تلویحی اصل شفاعت را اثبات می کنند. زیرا اگر شفاعت به طور کلی و نسبت به همگان منتفی بود بیان این شرایط موردی نداشت. از نظر آیات قرآنی شفیع در شفاعت خود باید اذن خدای متعال را داشته باشد (رک: بقره، 255؛ یونس، 3؛ مریم، 87). گاهی نیز پس از نفی شفاعت بت ها، فرشتگان و... گروهی خاص را که عالمانه شهادت به حق می دهند استثنا می کند: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون» (زخرف، 86). در آیاتی دیگر از همین قبیل، صریحاً اظهار شده است که ملائک تنها کسانی را مورد شفاعت قرار می دهند که خود با داشتن دین صحیح و مورد رضای حق مرتضای حق باشند: «قالوا اتخذ الرحمن ولداً سبحانه بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعلمون. یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون» (انبیاء، 28-26). این آیه پاسخ روشنی به بت پرستان است که فرشتگان را شریک خدا قرار داده و انتظار داشتند آنها شفاعت ایشان را نزد خدای متعال بکنند. (رک: طباطبایی، ج 14، ص 389) و سرانجام در آیه ای دیگر خداوند می فرماید ملائک بسیاری در آسمانها وجود دارند که پس از اذن خدا در مورد آنهایی که خدا بخواهد و مرضی حق باشند شفاعت می کنند: «و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یأذن الله لمن یشاء و یرضی» (نجم، 26).
از تمامی آیاتی که در صدد بیان شرایط شفاعت، شفیعان و افرادی که از شفاعت بهره مند می شوند، هستند می توان چنین استفاده کرد که شفاعت امری حتمی است و این آیات بیانگر مشروط بودن آن به شرایطی خاص و تعیین حد و مرزهای آن است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان