مصاحبه/ نشر و نمای شیه در مصاحبه با علامه سید مرتضی عسکری

• هر پیامبری تعدادی حواری دارد. حواریون پیامبر اکرم (ص ) سلمان فارسی ، ابوذر، عمّار و مقداد بودند

لطفاً بفرمایید پیامبر اکرم (ص ) چند دسته صحابی داشتند؟

• هر پیامبری تعدادی حواری دارد. حواریون پیامبر اکرم (ص ) سلمان فارسی ، ابوذر، عمّار و مقداد بودند. اینها پس از پیغمبر، دور حضرت امیر(ع ) را گرفتند. در مقابل حواریون ، منافقان بودند. منافق یعنی کسی که تا آنجا به اسلام عمل می کند که موافق هوای نفسش است ، ولی وقتی خلاف هوای نفسش می شود، آن را ترک می کند و رو به هوای نفسش می رود. خداوند می فرماید: وَمِمَّن ْ حَوْلَکُم مِن َ الأَعْرَاب ِ مُنَافِقُون َ وَمِن ْ أَهْل ِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاق ِ لاَ تَعْلَمُهُم ْ نَحْن ُ نَعْلَمُهُم ْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْن ِ ثُم َّ یُرَدُّون َ إِلَی عَذَاب ٍ عَظِیم (توبه : 101) و از میان اعراب بادیه نشینی که اطراف شما هستند، جمعی منافقند. و از اهل مدینه نیز گروهی سخت به نفاق پای بندند که آنها را نمی شناسی ، و ما آنها را می شناسیم . به زودی آنها را دوبار مجازات می کنیم ، سپس به سوی مجازات بزرگی قیامت فرستاده می شوند.

• این تفاوت تعبیر دربارهء منافقان داخلی و خارجی گویا اشاره به این نکته دارد که منافقان داخلی در کار خود مسلّط تر و طبعاً خطرناک ترند و مسلمانان باید به شدت مراقب آنها باشند. به هر حال ، این گروه از منافقان چنان بر کار خود مسلّط بودند که می توانستند خود را در صف مسلمانان راستین جا بزنند، بدون اینکه کسی متوجه آنها بشود. اینها چه کسانی بودند؟ صحابهء پیغمبر بودند، اما آنقدر نفاق آنها خفی بود که خداوند به پیامبر می فرماید: تو آنها را نمی شناسی ، ما آنها را می شناسیم یعنی به شدت به دین تظاهر می کردند. برای مثال ، در نیمهء رمضان (17 یا 19 ماه مبارک رمضان سال دوم هجری ) ظاهراً اولین سفر جنگی بود که پیغمبر از شهر خارج می شدند، وقتی از حدّ ترخّص خارج شدند، به اصحاب فرمودند: روزه تان را بخورید. عمر گفت : برای چه روزه مان را بخوریم؟... پیامبر فرمودند: ... هم العصاةُ، هم العصاة معصیت کردند. وی در مقابل پیامبر خیلی داستان ها دارد.

• علی بن ابراهیم عن ابیه عن حمّاد عن حریز عن زرارة عن ابی جعفر(ع )، قال : سَمّی رسول ُالله (ص ) قوماً صاموا حین افطر و قَصَّرَ عُصاةً و قال : هم العصاةُ الی یوم ِ القیامةِ و انّا لَنَعْرف َ ابناءَهم و ابناءَ ابنائهم الی یومِنا هذا. (محمّد بن یعقوب کلینی ، الکافی، ج 4، ب کراهیة الصوم فی السفر)

شهید سیدمحمّدباقر صدر در مقدّمه ای که بر کتاب تاریخ الامامیه (تشیّع مولود طبیعی اسلام ) نوشته ، اظهار داشته اند: اصحاب پیامبر در زمان حیات ایشان دو دسته بودند: یک دستهء اکثری که بیشتر حول شیخین بودند و یک دستهء اقلّی که با حضرت علی (ع ) حشر و نشر داشتند. آیا این گزارش را تأیید می کنید؟ به نظر حضرت عالی ، ویژگی های متمایزکنندهء هر یک از این دو دسته چه بوده است؟ آیا اختلاف آنها دربارهء مسائل سیاسی بود یا به علم امام و عصمت او مربوط می شد؟

• وقتی هوای نفس می آید، انسان طبق هوای نفس عمل می کند. ان رسول الله (ص ) لمّا توفی کان ابوبکر فی منزله بالسُنح فقام عمر بن الخطاب فقال مامات رسول الله (ص ) و لایموت حتی یظهر دینه علی الدین کله و لیرجعن فلیقطعن ایدی رجال و ارجلهم ممن ارجف بموته و لااسمع رجلاً یقول مات رسول الله (ص ) الا ضربته بسیفی فجاء ابوبکر و کشف عن وجه رسول الله (ص ) و قال بابی و امی طبت حیاً و میتاً والله لایذیقک الله الموتتین ابدا ثم خرج والناس حول عمر و هو یقول لهم انه لم یمت و یحلف فقال له ایها الحالف علی رَسْلِک ثم قال من کان یعبد محمداً فان محمداً قد مات و من کان یعبدالله فان الله حی ّ لا یموت... (بحارالانوار، ج 30، ص 590) وقتی پیامبر وفات کردند، اولاً عمر فوت پیامبر را انکار کرد و منتظر بود تا ابوبکر بیاید. ابوبکر دو تا زن داشت : یکی از زن هایش در مدینه بود و دیگری در سُنح . آن شب او در سُنح بود. عمر دید به تنهایی نمی تواند کاری بکند. لذا، داد و فریاد زد که پیامبر نمرده ، مثل حضرت عیسی (ع ) به آسمان ها به دیدار خدا رفته است . هر کس هم بگوید مرده با این شمشیر گردنش را می زنم . مردم عوام هم طبعاً این حرف ها را دوست دارند. اما ابوبکر آمد، برایش خواند: إِنَّکَ مَیِّت ٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُون (زمر: 30) ای پیامبر! تو می میری و آنها هم می میرند. عمر گفت : عجب ! این آیه در قرآن است؟ پس هر چه صحابی پیغمبر می گوید، عمل کنید. این یک نکته . (بحارالانوار، ج 30، ص 59)

• نکتهء دیگر اینکه پیامبر در معرض وفاتشان فرمودند: ایتونی بدواةٍ و کتف لاکتب کتاباً لن تضلوا بعده ابداً فقال عمر ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله... (الصوارم المحرقة، ص 224) اما عمر گفت : اِن ّ الرجل َ لیهجر زن های پیغمبر گفتند: آنچه را پیامبر گفته است ، بیاورید. آنکه در جلوی پیغمبر چنین حرفی می زند تکلیفش معلوم است او که ادعا می کند صحابی پیغمبر است ! گفت : اگر این طور شود، بعد از پیامبر هم چهار تا عرب... می آیند شهادت می دهند و کار تمام می شود. در نتیجه ، در تمام آنچه پیامبر گفته شک و تردید می شود. حکمت اینکه پیامبر ننوشته است این است .

فقه شیعه از چه زمانی از فقه عامّه متمایز و به این صورت متورّم شد؟ تا آن زمان ، شیعیان چگونه عمل می کردند؟

• از زمان امام صادق (ع ). تا آن زمان ، به دلیل حضور ائمّهء اطهار(ع )، می رفتند و از آنها می پرسیدند ولی از آن زمان به بعد، به صورت مکتوب درآمد. امام صادق (ع ) یک دسته شاگرد فقیه داشت مانند زراره و ابوبصیر. یک عده هم شاگرد عقایدی داشت . حوزه های علمیهء ما امروزه (به دلیل پررنگ نبودن مباحث کلامی و عدم بسط حوزه های کلام ) از امام جعفر صادق (ع ) پی روی نمی کنند، فقط به رساله های عملیه توجه دارند. سه نفر در این امر (عقاید)، تخصص دارند: آقای مکّارم ، آقای سبحانی و بنده ولی کسی به ما مراجعه نمی کند. باید به خدمات مرحوم علاّمه امینی ، آقای سبحانی و عسکری هم توجه شود. برای نمونه ، من می خواهم کتابم را چاپ کنم ، معطّل هستم . اما باید در تمام حوزه های علمیه ما مدرّسان عقاید هم باشند همان گونه که مدرّسان فقه داریم . اگر یک مجتهد داشته باشیم بس است . یک رساله می نویسد و اگر سؤالی داشته باشیم از او می پرسیم ، ولی اگر صد تا متخصص در عقاید و کلام داشته باشیم باز هم کم است . ما مسلمانانی در آفریقا داریم که اصلاً از اولاد ائمّهء اطهار(ع ) هستند، اما اسم شیعه را نمی دانند. یکی از آنها یک وقت با من برخورد کرد و شیعه شد و رفت آنجا تشیّع را منتشر کرد. ما به نشر عقاید شیعه توجه نمی کنیم ، در صورتی که امام جعفر صادق (ع ) برای کسانی که در عقاید تخصص داشتند، احترام خاصی قایل بودند. در این زمینه ، داستان های مفصّلی وجود دارد.

آیا حضرت امیر(ع ) و خانواده شان در زمان خلفا، از آنها مستمری (مقرّری ماهیانه از بیت المال ) می گرفتند یا نه؟

• آنها می خواستند این خانواده را فقیر کنند و مردم را از آنها دور کنند. از این کار غرضی داشتند. به همین دلیل ، حق آنها را غصب کردند. پیغمبر چند چیز به آنها داده بود یکی از آنها فدک بود. فدک یکی از دهکده های آباد اطراف مدینه در حدود 140 کیلومتری نزدیک خیبر بود. ساکنان فدک در برابر پیامبر(ص ) از درِ صلح و تسلیم درآمدند و نیمی از زمین ها و باغ های خود را به آن حضرت واگذار کردند و نیم دیگر را برای خود نگه داشتند و در عین حال ، کشاورزی سهم پیامبر(ص ) را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحماتشان ، حقی از آن می بردند. طبق آیهء 6 سورهء مبارکهء حشر، وَمَا أَفَاء اللَّه ُ عَلَی رَسُولِه ِ مِنْهُم ْ فَمَا أَوْجَفْتُم ْ عَلَیْه ِ مِن ْ خَیْل ٍ وَلَا رِکَاب ٍ وَلَکِن َّ اللَّه َ یُسَلِّط ُ رُسُلَه ُ عَلَی مَن یَشَاء وَاللَّه ُ عَلَی کُل ِّ شَی ٍْ قَدِیر آنچه را خدا به رسولش از آنها بازگرداند چیزی است که شما برای به دست آوردن آن زحمتی نکشیدید نه اسبی تاختید و نه شتری ، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد، و خدا بر هر چیزی قادر است . اموالی که تحت عنوان فیی › در اختیار رسول خدا(ص ) به عنوان رهبر حکومت اسلامی قرار می گرفت ، اموال فراوانی بود که شامل تمام اموالی می شد که از راه غیرجنگ در اختیار مسلمانان واقع می شد و پیامبر با توجه به اولویت ، آنها را تقسیم می کردند. همهء آنچه بدون جنگ گرفته شود برای پیغمبر است ، اما آنچه با جنگ گرفته شود خمسش برای پیغمبر است پس از پیامبر هم مال ذریّهء ایشان است . در روز جنگ اُحد، یک یهودی مسلمان شد. او هفت باغ داشت ، آنها را به پیغمبر بخشید. همه ملک پیغمبر است . در مناقشه ای که حضرت زهرا(س ) با ابوبکر داشت ، هنگامی که او تصمیم گرفت فدک را از حضرت فاطمه (س ) بگیرد، در مسجد پرده ای کشیدند. ایشان پشت پرده آمدند و ناله ای کشیدند که مهاجر و انصار گریه کردند. در این مناقشه ، حضرت به ابوبکر فرمودند: اگر تو بمیری چه کسی از مالت ارث می برد؟ گفت : بچه هایم پسر و دخترم . فرمود: پس چرا ارث پیامبر را به ما نمی دهید؟ گفت : من از پیامبر شنیدم که گفت : نحن معاشر الانبیاء لا نورث ، ما ترکناه صدقة. فرمود: مخالف قرآن سخن می گویی ! آیا در کتاب خدا چنین آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ سخن دروغی می گویی . عمداً کتاب خدا را رها کرده اید و بدان بی توجهی می کنید چون خداوند می فرماید: وَوَرِث َ سُلَیَْمان ُ دَاوُودَ (نمل : 16) و سلیمان وارث داود شد. ... یا ابن ابی قحافة اَفی کتاب الله ان ترث اباک و لاارث ابی … لقد جئت شیئاً فریا... (بحارالانوار، ج 29، ص 226) آنها با این کارهایشان می خواستند مردم را از دور حضرت امیر(ع ) پراکنده کنند الناس ُ عبیدُ الدنیا و الدین ُ لعق ٌ علی السنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم . (بحارالانوار، ج 75، ص 116، باب 20 مواعظ الحسین بن امیرالمؤمنین...)

در بعضی نقل ها آمده است که معاویه در زمان حکومتش ، گاهی به امام حسین (ع ) صله می داد. امام (ع ) روی چه حسابی آن را می پذیرفتند؟ اصلاً آیا این گونه گزارش ها درست است؟

• من این را در جایی ندیدم ، ولی دربارهء عقیل آمده است که پیش معاویه می رفت . معاویه سعی می کرد بنی هاشم را فقیر کند. در این زمینه ، خیلی کارها کرد. از جمله اینکه به والیانش نامه ای نوشت : هر که را از علی (ع ) فضیلتی نقل کرد، طرد کنید، و هر کس فضیلتی از عثمان نقل کرد اسمش را در دفتر بنویسید و برای من بفرستید، و برایش مقرّری ماهیانه قرار دهید. بعد از مدتی ، نامه نوشت که فضایل عثمان زیاد شده است در فضایل ابوبکر و عمر کار کنید بیشتر ضد شیعیان و دوست داران علی (ع ) مطلب جمیع کنید. به همین دلیل ، در این باره روایات زیادی درست کردند و آنها را نوشتند مثلاً، ما در روایات صحیح داریم : الحسن ُ و الحسین ُ سیّدا شباب ِ اهل ِ الجنةِ (من لایحضره الفقیه ، ج 4، ص 420، حدیث 5920) آنها هم روایت جعلی درست کردند که ابوبکر و عمر سیّدا کهول اهل ِ الجنةِ (بحارالانوار، ج 27، ص 211، باب 9) این در حالی است که در بهشت ، پیری وجود ندارد. یا در روایت دیگری هست که پیامبر دربارهء حضرت امیر(ع ) فرمودند: أنا مدینةُ العِلم و علی ٌّ بابُها. (وسائل الشیعة، ج 27، ص 76، حدیث 33247) اینها هم آمدند و گفتند: و عمرُ اساسها... معاویه این احادیث را جعل می کرد و دستور می داد آنها را به بچه ها تعلیم بدهند. اینها بعضی از کارهای معاویه است .

معاویه ظاهراً سیاست مداری جدّی بوده است ، جبر و اختیار ظاهراً در زمان او شکل گرفته است . نظر حضرت عالی هم همین است؟

• ... قال مُطَرَّف ُ بن المغیرة بن شعبة و فدت ُ مع ابی المغیرة علی معاویة و کان ابی یأتیه فیتحدث معه ثم ینصرف الی َّ فیذکر معاویة و یذکر عقله و یعجب بما یری منه اذ جاء ذات لیلة فامسک عن العشاء و رأیته مغتّما فانتظرته ساعة و ظننت انه لشیء حدث فینا و فی عملنا فقلت ما لی اراک مغتّماً منذاللیلة فقال یا بنی جئت من عند اخبث الناس قلت و ماذاک قال قلت له و خلوت ُ به انک قد بلغت سنا فلوا اظهرت عدلا و بسطت خیراً فانک قد کبرت و لو نظرت الی اخوتک من بنی هاشم فوصلت ارحامهم فوالله ما عندهم الیوم شیء تخافه فقال هیهات هیهات ملک اخوتیم فعدل و فعل ما فعل فوالله ما عداً ان هلک فهلک ذکره الا ان یقول قائل ابوبکر ثم ملک اخو بنی عدی فاجتهد و شمّر عشر سنین فوالله ما عدا ان هلک فهلک ذکره الا ان یقول قائل عمر ثم ملک عثمان فهلک رجل لم یکن احد فی مثل نسبه و فعل ما فعل و عمل به ما عمل فوالله ما عدا ان هلک فهلک ذکره و ذکر ما فعل به و ان اخا بنی هاشم یصاح به فی کل یوم خمس مرأت اشهد ان محمداً رسول الله فای ّ عمل یبقی بعد هذا لا ام لک لا والله الا دفنا دفن (بحارالانوار، ج 33، ص 169، باب 17 باب ما ورد فی معاویه و عمر و...) مغیرة بن شعبه والی معاویه در کوفه بود. این مطلب در موفّقیات زبیر بن بکّار آمده است : پسرش می گوید: یک شب دیدم پدرم خیلی ناراحت است . هر شب که به خانه می آمد، از عقل معاویه ، زرنگی اش و فهمش صحبت می کرد، اما آن شب دیدم ناراحت است . گفتم : چه شده است؟ گفت به معاویه گفتم : یا امیرالمؤمنین ! شما به حاجتت رسیدی ، بر حکومت مسلّط شدی . اینها پسرعموهای تو هستند، بنی هاشم اند. اگر به اینها برسی ، صلهء رحم بکنی ، نام نیکت می ماند. گفت : کدام نام نیک؟ ابوبکر سه سال و اندی خلافت کرد به ابرها رفت عمر مدتی خلافت کرد به ابرها رفت برادرمان عثمان هم کارهایی کرد، مردم هم بر ضدش کارهایی کردند، اما اسمش هم مرد، اما ابن ابی کبشة یُصاح به یومیّاً خمس مرّاث لا والله ، الاّ دفناً دفناً. هر روز پنج بار به نام ابن ابی کبشه فریاد می کشند. نه به خدا قسم که حتماً نام او را دفن خواهم کرد. (ابن ابی کبشه منجّم و طالع بینی بود در قریش ، و مردم کارهای پیامبر را به او تشبیه می کردند. او پیامبر را به ابن ابی کبشه تشبیه کرده است .) حالا چطور نام پیامبر را دفن می کند؟ با اخبار دروغی که دربارهء پیامبر و قرآن جعل و منتشر می کند. بنابراین ، معاویه دین نداشت ، ضد دین بود.

یکی از مسائل علم کلام ، علم امام (ع ) است . آیا این مسئله در زمان امام صادق (ع ) هم مطرح بود؟

• علم امامت از زمان حضرت علی (ع ) مطرح بود. شیعه آن را قبول داشت اما مخالفان همه چیز را رد می کردند، بخصوص در دوران معاویه که تعالیم معاویه رواج پیدا کرد. معاویه به تمام ائمّهء جمعهء دنیا از آخر آفریقا تا همهء بلاد عربی و آخر ایران نوشت که در خطبهء نماز جمعه ، امام علی (ع ) را لعن کنید، که شاعر می گوید:

اَعلی المنابر تعلنون بسبّه و بسیفه نصبت لکم اعوادها؟

(بحارالانوار، ج 45، ص 137، باب 39)

کار به جایی رسید که یکی از ائمّهء جمعه در شام یادش رفت امام (ع ) را لعن کند. سوار الاغش به طرف خانه در حرکت بود، در همان جا که یادش آمد، ایستاد و هزاربار حضرت علی (ع ) را لعن کرد، و همان جا مسجدی ساختند به نام مسجد اللعن ! وضع این طور بود.

ائمّهء پس از امام حسن(ع) هم شروع کردند و هر کدام متناسب با عصرشان کاری کردند تا زمان نوّاب اربعه که به چهارمی آنها حضرت حجت (ع ) می فرماید: بدان که غیبت کبرا شروع می شود و از این پس ، شیعیان ما باید به روات احادیث رجوع کنند که منظور علمای شیعه است .

حضرت عالی برای زدودن شبهات عقیدتی از اذهان جوانان و رفع مشکلات عقیدتی آنها، چه راه حلّی پیشنهاد می کنید؟

• در گذشته ، امکانات نشر کتاب نبود و کتاب ها به صورت خطی نگاشته می شد و طبیعتاً به خوبی در دسترس مردم قرار نمی گرفت ، اما امروزه امکانات چاپ فراگیر شده است . ما باید از همهء امکانات ، از روشنایی خورشید گرفته تا نور ماه استفاده کنیم تا اعتقادات شیعه را تبلیغ نماییم اما در این زمینه ، کوتاه آمده ایم . مردم ما فقط یاد گرفته اند به علمای فقه احترام بگذارند. الا ن در بین مردم ، علاّمه امینی و عسکری محترم ترند یا علمای فقه؟ حقوق مالی شان را به کدام ها می دهند؟

• یک بار به اتفاق 150 تن از استادان دانشگاه به حج مشرّف شده بودیم . در سفر، افرادی را برای مباحثه پیش ما می فرستادند. یک شب جوانی را پیش ما فرستادند. تصور کردم سنّی است . گفتم : از میان مذاهب اهل سنّت ، حنفی هستی یا حنبلی یا مالکی یا شافعی؟ گفت : من شیعه ام . پرسیدم : از کجا شیعه شده ای؟ گفت : کتاب های شما را خوانده ام . سفیر ایران در کشورش ، کتاب های مرا در اختیار او قرار داده بود و او از این طریق شیعه شده بود.

• در مصر مؤسسه ای است به نام مؤسسة الامام الصادق (ع ) آمدند اینجا و گفتند: اجازهء چاپ کتاب هایتان را به ما بدهید. من گفتم : کتاب های من مال مسلمان هاست هر کس می خواهد چاپ کند. گفتند: نه ، ما می خواهیم آن را چاپ کنیم و عواید فروش آنها را خرج تبلیغ تشیّع کنیم . من هم نوشتم و به آنها اجازه دادم . رفتند و آنها را منتشر کردند و کارشان تأثیر خوبی هم داشت و در مصر تشیّع پیدا شد. دولت مصر هم قانونی تصویب کرد که هر کس کتاب های عسکری را بخواند به سه سال زندان محکوم می شود!

• وضع ما این گونه است : نه خودمان وسیله ای داریم و نه دولت به ما کمک می کند. همین قدر که می توانیم ، کار می کنیم . اگر به ما کمک کنند کارهای بیشتری انجام می دهیم . من علاقه مند هستم که یک سفر به تونس و آفریقا بروم . مردم آنجا علوی هستند، محب ّ اهل بیت (ع ) هستند، منتها ما به آنها نرسیده ایم ، یک نفر مبلّغ هم به آنجا نفرستاده ایم . اگر من به آنجا بروم ، تصور می کنم بتوانم کاری انجام دهم .

حضرت استاد، به مصر اشاره کردید. به ظهور و سقوط دولت فاطمی هم اشاره بفرمایید.

• مصری ها از زمان سابق ، محب ّ اهل بیت (ع ) بودند. در میان آنها هم ذریّهء اهل بیت (ع ) بودند. با وجود آنکه افرادی مثل عمرو عاص بر آنها حکومت کرده بود، اما حب ّ اهل بیت (ع ) در آنها مانده بود. به همین دلیل ، فاطمیون روی کار آمدند و در آنجا حکومت کردند، تا جایی که خلیفهء فاطمی آنها را واداشته بود که کتاب های شیعه را پاکنویس کنند. اما دشمنان اهل بیت (ع ) همهء کتاب های شیعه را آتش زدند و تلّی از خاکستر درست کردند. آنها با ما این جور جنگ می کنند. ما هم باید از پای ننشینیم . خداوند هم به کار و شتاب ما برکت می دهد.

عقیدهء غلو و در مقابل ، مبارزه با آن از چه زمانی در شیعه شکل گرفت؟

• اینها همه بعد از زمان ائمّهء اطهار(ع ) و حتی پس از نوّاب اربعه بود یعنی تا زمان نوّاب اربعه ، شیعیان به اینها رجوع می کردند در عقاید و دیگر مسائل . اما پس از آنها این عقاید به تدریج پیدا شد مثلاً، ما عزاداری داریم . عزاداری که می کنیم همان است که پیغمبر می کردند ذکر مصیبت حضرت حمزه (ع ) را می کردند و گریه می کردند، بلکه به پیامبران گذشته هم گفته بودند خداوند جبرئیل را فرستاده و به آنها گفته بود که بر پیامبر خاتم (ص ) چنین مسائلی پیش می آید. آنها هم گریه کرده بودند. تا این حد که گریه کنیم ، در ما و هدایت ما اثر می کند. اما حالا ما زنجیر زدن درآورده ایم ! قمه زدن درآورده ایم !

• من در کاظمین بودم ، خانه ای داشتم که درهایش به کوچه باز می شد. قمه زن ها قبل از نماز فجر به کوچه آمده بودند. من نگاه می کردم ، دیدم اینها هیچ کدامشان نماز نخواندند. نزدیک صبح که شد، آفتاب درآمد، شروع کردند به اینکه حیدر حیدر. این وضع عوام ماست . به حرف ما گوش نمی کنند، شیطان هم آنها را اغوا می کند شیعه را هم خراب می کنند.

آیا حضرت عالی اذعان دارید که آداب و رسوم دینی ما احتیاج به پالایش دارد مانند مراسم عزاداری برای اهل بیت (ع )؟

• قطعاً آنها که از حوزه های علمیه دورند، دچار انحرافاتی هستند مثلاً، از چیزهایی که در کربلا از خودشان درآوردند، این است که پسر آقا میرزا مهدی شیرازی (آقا محمّد)، روز عاشورا در آتش رفتن را از خودش درآورد.

مرحوم حاجی نوری نوهء سردار کابلی نقل می کرد حاجی نوری کاری داشت به سفارت انگلیس رفته بود. دیده بود معمّمی نشسته یکی از کارمندان سفارت خانه است ! داستان این طور است ، خیلی عمیق تر از این حرف هاست . آمریکا میلیون ها دلار پول خرج می کند تا برای ایران انحراف و اختلاف ایجاد کند چون ایران است که با او مقابله می کند.

از ارتباط و مباحثه با علمای اهل تسنّن ، اگر خاطره ای دارید بفرمایید.

• از مباحثه با شیخ الازهر می گویم . سفیر عراقی در مصر، سید عبدالحسین زلزله بود. با من رفیق بود. یک شب مرا مهمان کرد، شیخ الازهر و کسی را هم که ائمّهء جماعت مساجد مصر را تعیین می کند، دعوت کرده بود. (یکی از ویژگی های علمای شیعه و حوزه های شیعی این است که محتاج دولت نیستند. مردم عوام می آیند وجوهات مالشان را می دهند و ما صرف امور لازم می کنیم . اما علمای سنّی به دولت ها وابسته اند، باید کاری کنند دولت ها به آنها کمک کنند. بنابراین نوکر دولت می شوند، نمی توانند با دولت مقابله کنند، مگر یکی دو تا که قیام کردند که کارشان معنای دیگری دارد.) کنار رود نیل بودیم ، شب خیلی زیبایی بود و ماه در آسمان . من به شیخ الازهر گفتم : علمای مذهب شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی پیغمبر که نیستند. همان علمی که آنها داشتند، شما هم دارید. شما داعی ندارید که از آنها تقلید کنید. خودتان به کتب حدیث رجوع کنید و مناسب اهل عصر فتوا بدهید. او در بحث شکست خورد، گفت : آنچه شما دارید حب ّ اهل بیت (ع ) است . بیا با هم به خانه های سنّی ها برویم . شما نام بچه هایتان را حسن و حسین می گذارید، ما بچه هایمان را حسنین می گذاریم . سر قبر سیده نفیسه از فرزندان امام صادق (ع ) برویم ، بین مردم چه کار می کنند! طواف می کنند، نخ می بندند، گوسفند قربانی می کنند. گفت : المصیبة فیکم انتم تسبّون الصحابة . من گفتم : این قضیه پیشنیه ای تاریخی دارد. معاویة بن ابی سفیان ، در سال 41 به تمام ائمّهء جمعه نوشت دستور داد: بالای منبر حضرت امیر(ع ) را لعن کنند. همه جا لعن کردند، مگر سیستان و بلوچستان که قبول نکردند مردم شرط کردند امام جمعه ای که به اینجا می آید نباید حضرت امیر(ع ) را لعن کند. گفتم : کار به جایی رسید که امام جمعه ای در شام یادش رفت در منبر امیرالمؤمنین (ع ) را لعن کند. در جایی که ایستاده بود و یادش آمد روی خرش هزار بار حضرت علی (ع ) را لعن کرد و آنجا مسجدی ساختند به نام مسجد اللعن ! به همین دلیل ، مردم ما هم آنها را لعن می کنند.

آنها تعارض بین امیرالمؤمنین (ع ) و معاویه را چگونه حل می کنند؟ آیا بالاخره معاویه خلیفه است یا نه؟

• آنها کلامی دارند که گویا خط قرمزی است که برای خودشان در نظر گرفته اند می گویند: دربارهء آنچه بین صحابه گذشته است ، صحبت نکنید. به همین دلیل ، حاضر نیستند دربارهء آنها صحبت بشود مثل حدیثی که نقل می کنند: اصحابی کالنجوم بایّکم اقتدیتم اهتدیتم . (بحارالانوار، ج 23، ص 156، باب 7، فضائل اهل البیت (ع ) والنص علیهم )

• وقتی به مکّه رفته بودم ، در کنار اتاق من ، یکی از علمای سنّی کردستان اتاق داشت . پیش من می آمد و با هم صحبت می کردیم . از من دربارهء این حدیث سؤالاتی کرد. گفتم : از قرآن می خواهی جوابت را بدهم یا از خودم . گفت : قرآن که بهتر است . گفتم : قرآن می فرماید: وَمِمَّن ْ حَوْلَکُم مِن َ الأَعْرَاب ِ مُنَافِقُون َ وَمِن ْ أَهْل ِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاق ِ لاَ تَعْلَمُهُم ْ نَحْن ُ نَعْلَمُهُم ْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْن ِ ثُم َّ یُرَدُّون َ إِلَی عَذَاب ٍ عَظِیم (توبه : 101) این افراد چه کسانی بودند؟ آیا اینها غیر صحابه بودند؟ گفت : نه ، صحابه بودند. گفتم : پس اینها منافق بودند، منتها پنهان می کردند. پیامبر به ما راه نشان داد برای بعداز خودش فرموده است : علیکم بکتاب الله و سنّتی . سنّت پیغمبر دست کیست؟ بعد داستان غدیر و دیگر مسائل را برایش گفتم . شیعه شد. به دلیل اینکه به دولت وابسته بود، به او گفتم : آنجا رفتی نگو من شیعه شدم ! اسماً سنّی بمان ، من کمکت می کنم . دوستان کمک کردند و پولی برایش فرستادیم تا مسجدی درست کرد که از دولت مستقل باشد. به او گفتم : در سورهء جمعه داریم : وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوَک قَائِمًا. (جمعه : 11) مال التجاره عبدالرحمان بن عوف آمده بود. طبل زد که مردم بفهمند، بروند بخرند. صحابه هم فکر کردند که جنس نو آمده است ، تمام می شود، یکی یکی نماز جمعه را شکستند و رفتند. پیامبر باقی ماند در حال خطبه ، با 12 مرد و 8 زن بقیه همه رفتند. گفتم : صحابهء پیامبر این جوری بودند!

لطفاً داستان غدیر را بازگو نمایید.

• داستان غدیر مفصّل است . مرحوم علاّمه امینی در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر(ص ) و با اسناد و مدارک و از 84 نفر از تابعان و از 360 دانشمند و کتاب های معروف اسلامی نقل کرده است . در سال آخر عمر پیامبر، ایشان اعلان کرد که من می خواهم به حج بروم ، هر کس می تواند بیاید. تعداد حاضران در این حج را از 70 هزار نفر تا 140 هزار نفر گفته اند. علت اختلاف هم این است که در آن موقع سرشماری نبود تخمین می زندند. هم عرب هایی که در مدینه بودند آمدند و هم آنها که خارج از مدینه بودند. راوی می گوید: ما دایم نگاه می کردیم که پیامبر چطور وضو می گیرد، چطور نماز می خواند،... وقتی پیامبر در بازگشت ، به عرفات رسید، جبرئیل بر او نازل شد که علی (ع ) را تعیین کن . پیامبر آنچه را در قرآن می آمد، فوراً تبلیغ می کرد اما برای آنچه غیرقرآن بود زمینه سازی می کرد مثل داستان زید.

• پسرخواندگی در قریش مرسوم بود و زن پسرخوانده محرم بود. اما قرآن اینها را اصلاح کرد. وَإِذْ تَقُول ُ لِلَّذِی الله أَنْعَم َ اللَّه ُ عَلَیْه ِ وَأَنْعَمْت َ عَلَیْه ِ أَمْسِْک عَلَیکَْ زَوْجکََ وَاتَّق ِ اللَّه َ وَتُخْفِی فِی نَفْسکَِ مَا اللَّه ُ مُبْدِیه ِ وَتَخْشَی النَّاس َ وَاللَّه ُ أَحَق ُّ أَن تَخْشَاه ُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَی ْ لَا یَکُون َ عَلَی الْمُؤْمِنِین َ حَرَج ٌ فِی أَزْوَاج ِ أَدْعِیَائِهِم ْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُن َّ وَطَرًا وَکَان َ أَمْرُ اللَّه ِ مَفْعُولً (احزاب : 37) (ای پیامبر!) به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی ، می گفتی : همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز و تو در دل چیزی را پنهان می داشتنی که خداوند آن را آشکار می کند و از مردم می ترسیدی ، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی . هنگامی که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده های آنها هنگامی که از آنان طلاق گیرند نباشد، و فرمان خدا انجام شدنی است . این را باید شخصاً پیامبر علاج می کرد.

• در عرفات ، جبرئیل بر پیامبر نازل شد، اما آیهء قرآن نبود. به همین دلیل ، حضرت رسول صبر کرد تا به غدیر خم رسید. غدیر خم آبگیری بود که دورش هم علف های سیخ سیخ داشت . آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: یَا أَیُّهَا الرَّسُول ُ بَلِّغ ْ مَا أُنزِل َ إِلَیکَْ مِن رَبِّکَ وَإِن لَم ْ تَفْعَل ْ فَمَا بَلَّغْت َ رِسَالَتَه ُ وَاللّه ُ یَعْصِمُکَ مِن َ النَّاس ِ إِن َّ اللّه َ لاَ یَهْدِی الْقَوْم َ الْکَافِرِین (مائده : 67) ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر انجام ندهی رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را (از خطرات احتمالی مردم ) نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.

• پیامبری که عمرش را صرف تبلیغ نمود، جنگ ها کرد، دندان هایش را شکستند،... به او می فرماید: اگر این را تبلیغ نکنی اصلاً انگار تبلیغ نکرده ای . روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود و هشت روز از عید قربان می گذشت . ناگهان دستور توقّف از سوی پیامبر(ص ) داده شد. دستور دادند خار و خاشاک را جمع کردند و نماز ظهر خواندند. بعد منبری از جهاز شتران درست کردند. حضرت علی (ع ) را صدا کرد، بالای منبر رفتند و یکی یکی احکام را گفتند: آیا من به شما نماز را تبلیغ نکردم؟ احکام را تبلیغ نکردم؟ حج را تبلیغ نکردم؟... همه را گفت و همه گفتند: بله ، یا رسول اللّه ! بعد دست حضرت علی (ع ) را گرفتند، بلند کردند تا آنجا که سفیدی زیر بغل هایشان آشکار شد و سپس فرمودند: مَن کنت ُ مولاه فهذا علی ٌّ مولاه . اللهم َّ وال ِ مَن والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل مَن خذله... تا آخر. پیامبر اسبابش اسم داشت شمشیر، ناقه ،... عمامهء سیاهی هم داشت که در روز فتح مکّه آن را بر سر گذاشتند. وقتی هم نصارای نجران آمدند تا با ایشان مناظره کنند آن را بر سرش گذاشتند. اسم عمامه شان سحاب بود. ایشان در غدیر خم عمامهء سحاب را بر سر گذاشتند، هفت دور زدند و سپس آن را بر سر حضرت علی (ع ) گذاشتند تاج گذاری کردند. عمر به حضرت رسید و گفت : ... قال بخ ٍ بخ ٍ لک َ یا علی … اصبحت َ مولای و مولی کل مؤمن ٍ و مؤمنة... (بحارالانوار، ج 21، ص 387 باب 36، حجة الوداع و ما جری فیها...) بخ بخ یعنی : به به !

• در زمان پیامبر، هفت نفر بودند که با هم قرار گذاشته بودند پس از پیامبر، خلافت را در بین خودشان بگردانند: ابوبکر، عمر، عثمان ، ابوعبیده ،... آنها خود را برای پس از پیامبر آماده کرده بودند، اما عثمان را که کشتند، این قرار به هم خورد.

در گزارشی آمده بود: در مسجد الحرام ، در اوقاتی با فقه شیعه اداره می شد. لطفاً در این باره توضیح دهید.

• در سابق ، هر رکنی از مسجد الحرام ، برای یکی از مذاهب بود: حنفی یک جا امام جماعت داشت ، شافعی یک جا، مالکی یک جا، حنبلی یک جا. اما هیچ زمانی شیعه در مسجد الحرام نبود. این رسم هم در زمان ما برداشته شد چون سعودی ها هیچ یک از این مذاهب را قبول نداشتند.

برای نشریهء اخبار شیعیان چه توصیه ای دارید. ما چطور می توانیم به شیعه بیشتر خدمت کنیم؟

• با کتاب کمتر می شود خدمت کرد، باید درس بدهید، شاگرد تربیت کنید داد و ستد علمی شود مطلب بیشتر جا می افتد. اما با این وضع ، شما از قرآن شروع کنید، آنچه را در مدح اهل بیت (ع ) آمده است ، خوب تبیین کنید. راه به سوی خدا بعد از پیامبر، اهل بیت (ع ) است . خدا آنها را تعیین کرده است تا حجت بین مردم باشند. قرآن را تفسیر کنید و آنچه را به اهل بیت (ع ) ربط دارد، ترجمه کنید، سخنرانی کنید و درباره اش کتاب بنویسید.

• کتاب هایی را که بنده نوشته ام مطالعه کنید، برای شما راهنمای خوبی است و بینش شما را به تشیّع بیشتر می کند. آخرین کتاب بنده ، که هنوز چاپ نشده ، من تاریخ الحدیث است که کتاب خیلی مهمی است . از امثال بنده و آقای سبحانی هم مقاله بگیرید و چاپ کنید تا کیفیت مجله تان بالاتر برود. خداوند از شما قبول کند، توفیق دهد، روز قیامت هم با پیامبر و ائمهء اطهار(ع ) محشور شوید. والصلاة علی محمّد و آل محمّد.

از اینکه این فرصت را در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزاریم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان