در شماره های پیش به برخی از روشهای مشترک در باب خودسازی و دیگرسازی پرداختیم و اینک یکی دیگر از آن روشها را از
نظر می گذرانیم.
تربیت و تهذیب در انسان از دو راه با دشواری روبه رو است، نخست اینکه طبیعت بشری از جهت اینکه بعد مادی و حیوانی دارد، میل به ارضای بی قید و شرط تمایلات نفسانی خود دارد و اقناع این دست از نیازهای خویش را بی توجه به مزاحمت آن با حقوق دیگران، دنبال می کند و در این راستا همه چیز را برای خود می خواهد. موضوعات اخلاقی، مسایلی اند که آزادی او را در این جهت محدود می کنند و بسیاری از خواسته های نامشروع و مفسده انگیز او را به سود مصالح انسانی و آرمانی او قربانی می سازند و کثیری از زیاده خواهیهای او را به نفع حقوق اجتماعی و سلامت جامعه کنترل می نمایند و سختی این کار بر کسی پوشیده نیست.
دیگر اینکه اگر کسی مدتی از عمر خویش را با صفات ناشایسته و قبیح به سر برده باشد و خویهای زشت، برای او طبیعت ثانوی شده و در جانش ریشه بگذارند، تغییر این صفات، گرچه برای او ناممکن نیست ولی مبارزه با آن و نهادینه کردن فضیلتهای اخلاقی به جای آن، در نهایت دشواری و صعوبت است.
انسان برای به حرکت در آوردن خود به سوی چنین هدف متعالی، گذشته از همت والا به محرکهایی نیازمند است، تا نفس مایل به تنبلی و رکود را، به حرکت و تلاش وادارد.
تشویق، تحسین، محبت و بزرگداشت، هر کدام در جای خود از عوامل مهم در این راستا، بخصوص در مورد انسانهای عادی و متوسط و یا پایین تر از آن است، و شاید نقش آن به مراتب از «تنبیه» در این باره بیشتر باشد ولی در جای خود از تأثیر تنبیه هم نمی توان چشم پوشید.
نکته لازم به توضیح، این است که تحسین و نیکوداشت، همواره در مورد دیگرسازی مناسب و مؤثر است ولی در خصوص خودسازی، گرچه بشارت بخشی و مژده دادن نفس به حاصل پرسود کارهای پسندیده و خوب در دنیا و آخرت، سازنده و حرکت آفرین است، ولی تحسین و تمجید آن به خاطر کار شایسته ای که از او سر زده، چه بسا او را مغرور کرده و از خود غافل سازد، ولی مجازات و تنبیه آن، به علت عمل زشتی که کرده است، برایش مفید و مؤثر است. و بدین جهت در کلمات معصومان علیهم السلام، مؤمنان از توجه و چشم دوختن به عملهای صالحی که از آنان صادر می شود ـ هر چند زیاد هم باشد ـ برحذر داشته شده اند.(1)
امام سجاد(ع) در فرازی از دعای شریف «مکارم الاخلاق» به خداوند عرض می کند:
«الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و حلّنی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی بسط العدل ... و استقلال الخیر و إن کثر من قولی و فعلی و إستکثار الشّرّ و إن قلّ من قولی و فعلی ... . پرودگارا! بر محمد و آل او درود فرست، و مرا در گسترش عدالت به زیور صالحان زینت بخش و با لباس اهل تقوا بیارا ... و در اندک شمردن کار و سخن خوبم گرچه بسیار هم باشد و انبوه دانستن بدیهای زبان و عملم، با وجود کم بودن آن ...»(2)
یکی از بزرگان معرفت و سلوک در رساله ای که منسوب به ایشان است ضمن بیان شرایط سیر و سلوک به سوی خداوند، یکی از آنها را «مؤاخذه» دانسته و می نویسد:
«آن عبارت است از اینکه بعد از ظهور خیانت، در مقام تأدیب و تنبیه و سیاست برآید، به عتاب و خطاب، بلکه به زجر و ضرب و عذاب، چنان که از یکی از اکابر مأثور است که در مصلای خود تازیانه داشتی و بعد از محاسبه نفس و ظهور خیانت، خود را با آن تأدیب کردی. و دیگری می گذشت، در راه عمارتی تازه دید، پرسید چه وقت ساخته اند؟ پس به ملاحظه این سؤال لغو، سالی آب نیاشامید و شخصی در زمان حضرت عیسی(ع) در عذرخواهی از اینکه روزی شکایت از گرما کرد، چهل سال عبادت کرد. و چنانچه خیانتی که صادر شده، امری باشد که مکافاتی برای آن در شرع رسیده به مکافات آن شتابد.»(3)
نقل شده است آیت اللّه بروجردی نذر کرده بود هرگاه برای غیر خدا خشمگین شود یک سال روزه بگیرند. روزی یکی از شاگردان هنگام درس، ایشان را آزرده کرده و به خشم می آورد. آن بزرگوار نیز پس از آن در مقام عمل به نذر خود، یک سال تمام در آن هوای گرم قم روزه گرفتند.
تنبیه و دیگرسازی
امروزه گرچه بین روانشناسان و دانشمندان تعلیم و تربیت، عنصر اصلی در این باره، محبت و تشویق است ولی تأثیر و نقش تنبیه بجا نیز مورد توجه است، و در حقیقت بیشترین حساسیتی که در نظر آنها نسبت به این مسأله وجود دارد، در استفاده بی رویه و نابجا از آن در تربیت است که نتیجه منفی آن بر کسی پوشیده نیست.
اسلام نیز اساس را در این خصوص، بر محبت و تکریم قرار داده است ـ که از آن در شماره های گذشته مقاله، سخن رانده ایم(4) ـ گرچه در نظام تربیتی آن، تنبیه نیز ـ با رعایت شرایط آن ـ امری مقبول و پذیرفته است.
به این نکته نیز باید توجه داشت که در منطق اسلام، مالک حقیقی همه اشیاء و موجودات از جمله انسان، تنها خداوند است و هیچ کس حق تصرف بر دیگری و حتی بر خود را جز با اذن و رضایت الهی ندارد و به همین دلیل نیز خودکشی و ضرر زدن به خود، باطل و حرام است و بر این اساس حق تنبیه هم از آنِ خداوند است و اصل در این زمینه جایز نبودن آن در مورد خود و دیگران است مگر در جایی که حکم جواز آن از سوی خداوند صادر شده باشد.
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «ابغض النّاس إلی اللّه رجل جرّد ظهر مؤمن بغیر حقّ». مبغوض ترین مردم پیش خداوند، شخصی است که پشت مؤمنی را ـ برای تازیانه ـ بدون حقّ، برهنه کند.(5)
در اسلام، به جهت جلوگیری از رواج ستم و فساد، برای برخی از گناهان حد معمولی، مقرر گشته و برای سایر آنها در صورتی که علنی انجام گیرد تعزیر و تأدیب در نظر گرفته شده است که در صورت اثبات آن، به وسیله دستگاه قضایی اعمال می گردد.
از نبی اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «یوم واحد من سلطان عادل خیر من مطر اربعین یوما و حدّ یقام فی الأرض أزکی من عبادة ستیّن سنة. یک روز در دولت سلطان عادل به سر بردن، بهتر از باران چهل روز است و یک حدّ از حدود الهی که در زمین برپا شود، از عبادت شصت سال مفیدتر است.»(6)
همچنان که اشاره شد اجرای حدّ و تعزیر، در مورد افراد مؤمنان نسبت به یکدیگر که اختیار و ولایتی یکی بر دیگری ندارد، تنها بر عهده حاکم اسلامی است و اما در موارد وجود ولایت، همچون پدر و فرزند، ولیّ یتیم و یا جایی که اختیار تربیت شخصی به دست دیگری باشد مانند معلم، اجرای تنبیه و تأدیب به دست ولیّ و مربّی در صورت لزوم، مجاز شمرده شده است، که در ادامه آینده به برخی از آن اشاره خواهیم کرد.
شرایط تنبیه
در مورد تنبیه و به منظور تأثیرگذاری مثبت و نیز مشروعیت آن، شرایطی در روایات ذکر گردیده است که باید مربی لزوما بدان توجه داشته و به کار بندد:
1ـ ابتدا باید مربی، میزان آمادگی و اندازه فراگیری شخص مورد تربیت خود را بشناسد، که آیا مثلاً فلان موضوعی که می خواهد در او پیاده کرده و از او بخواهد، چیزی بیشتر و بالاتر از حد استعداد و ظرفیت او نیست؟ کودکی که تحت تربیت پدر یا معلم خویش است گاهی بسیاری از موضوعات اخلاقی و آداب اجتماعی و یا احکام دینی را درست متوجه نمی شود و بسیاری از بدیها و خوبیها را نمی فهمد. در این صورت تنبیه کردن او به خاطر ترک و رعایت نکردن آن، کاری عاقلانه و مشروع نیست. او نمی فهمد چرا تنبیه می شود و چنین کاری جز ایجاد تنفر و لجبازی و سرکشی در کودک ثمره ای ندارد. بنابراین، توان فهم یک وظیفه اجتماعی و یا تکلیف شرعی و نیز آگاه بودن و دانستن آن، شرط اصلی و حتمی تأثیر
تنبیه به خاطر عدم رعایت آن است.
عبداللّه بن فضاله می گوید: «از امام باقر(ع) یا صادق شنیدم که می فرمود: پسربچه تا هفت سالگی آزاد است. وقتی به این سن رسید به او گفته می شود صورت و دو کَفش را بشوید و نماز بگذارد و پس از آن رها می شود تا نه سال تمام شود. آنگاه به او تعلیم وضو و امر به نماز می شود و در باره آن زدن نیز جایز است. وقتی نماز و وضو را فرا گرفت، ان شاءاللّه خداوند پدر و مادر او را می آمرزد.»(7)
یکی از روانشناسان می گوید: «... گاهی اوقات پیش از اینکه کودک معنای گناه را بفهمد او را تنبیه می کنند، با این ترتیب از اول تخم بدی را در دلش می کارند و بعد از اینکه موجود شریری از آب در آمد، شکایت می کنیم که چرا باید این طور باشد ...»(8)
بر اساس روایت دیگری از امام صادق(ع)، حق تنبیه در جایی است که مربی نسبت به موضوع مورد نظر، با شخص تحت تربیت خود سخن گفته و او را کاملاً توجیه کرده باشد ولی در باره کاری که امر و نهی قبلی در خصوص آن صادر نشده و ناآگاهانه از او سر زده است چنین حقی وجود ندارد.(9)
2ـ گذشته از آنچه ذکر شد، لازم است مربی، کودک خلافکار را در یکی دو بار نخست عفو کرده و تهدید کند که پس از این از ناحیه او تخلف و نافرمانی صورت پذیرد تنبیه خواهد شد؛ آنگاه چنانچه لازم دید به این کار اقدام کند. و این مضمون حدیثی از امام صادق(ع) است.(10)
اگر فرد مورد تربیت، هم نسبت به اصل وظیفه آشنا باشد و هم از کیفر مسامحه و نافرمانی خود، آگاه باشد و در عین حال یکی دو بار نیز از سوی مربی خود بخشیده شود، در این صورت باز هم اگر سرپیچی کند، اجرای تنبیه را حق خود دانسته و این کار، تأثیر بایسته خود را خواهد گذاشت، ولی در غیر این صورت ممکن است او خود را مستحق تنبیه ندانسته و آن را
در حق خود ظالمانه انگارد و با این تصور، تنبیه نه تنها اثر مطلوبی نخواهد داشت بلکه تأثیر مخرب و نامطلوب آن قابل انکار نیست.
3ـ همچنان که اشاره شد، روش اصلی در باب تربیت، محبت ورزی و دوستی است و از این راه کار تربیت، بسیار راحت تر و سهل الوصول تر و نیز عمیق تر خواهد شد.
در حدیثی رسول اکر(ص) فرمودند: «اکرموا اولادکم و احسنوا أدبهم یغفر لکم. فرزندانتان را گرامی بدارید و آنها را نیکو ادب کنید تا مورد بخشش خداوند واقع شوید.»(11)
در این سخن پیامبر گرامی(ص) ابتدا تکریم و احترام به فرزند را از مؤمنان خواسته و به دنبال آن تربیت نیکو را سفارش کرده است و این خود حاکی از تأثیری بی بدیل محبت در تربیت و رابطه تنگاتنگ بین این دو امر است.
باز همان حضرت در روایت دیگری فرمودند: «نظر الوالد إلی ولده حبا له عبادة».
نگاه محبت آمیز پدر بر فرزند خود، عبادت محسوب می شود.(12)
حضرت رضا(ع) به مردی فرمودند: «پدر و مادر داری؟ عرض کرد: نه، فرمود: فرزند داری؟ گفت: آری. فرمود: به او محبت کن که این کار برای تو به عنوان نیکی به پدر و مادر شمرده خواهد شد.»(13)
اصولاً ارزش و کرامت انسان، اقتضا می کند تا تربیت او بر همین پایه استوار گردد و در این راه، تنبیه به عنوان آخرین داروی علاج، مورد استفاده قرار گیرد.
4ـ تنبیه انواع مختلف دارد و تنها در کتک خلاصه نمی شود و چه بسا صورتهای دیگری از آن بسیار مؤثرتر و کارگشاتر باشد.
سه نفر از مسلمانان صدر اسلام به جهت سستی و بی توجهی از شرکت در یکی از جنگها و همراهی با پیامبر اکرم(ص) خودداری کردند. البته بعدا از این کار خود پشیمان شدند و پس از اینکه آن حضرت به مدینه برگشتند، نزد ایشان آمده و معذرت خواهی کردند، ولی آن حضرت به مصلحت دیدند برای جلوگیری از
تکرار چنین عملی از سوی آنها و نیز ممانعت از سرایت احتمالی آن به برخی دیگر، آنان را تنبیه کنند و بدین منظور با آنها سخن نگفتند و به دیگران نیز سفارش فرمودند تا با آنها این چنین کنند. مسلمانان یکپارچه از آنان کنار گرفتند و حتی کودکان با آنها سخن نمی گفتند؛ به گونه ای که شهر مدینه بر آنان تنگ آمد و به ناچار به کوهها پناه بردند. کسان آنها برایشان آب و غذا می آوردند و بدون هیچ گفتگویی آنان را ترک می کردند. تا آنکه پس از پنجاه روز بدین صورت گذشت و اینان از خود نیز بیزار گشته و توبه واقعی کردند. خداوند با نزول آیه ای از قرآن(14) توبه آنها را پذیرفت.(15)
قطع رابطه و قهر موقت، جدا کردن کودک از آنچه مورد علاقه او است، توبیخ و تهدید، ترشرویی و بی مهری و غیر آن، خود از وجوه مختلف تنبیه اند که به بسیاری از آنها در روایات مختلف اشاره گردیده است(16).
بنابراین کتک زدن گرچه خود یکی از صورتهای تنبیه بوده و در جای خود خالی از فایده نیست ولی با وجود راههای دیگر تنبیه، استفاده از آن تنها در صورتی مفید است که چاره ای از آن نباشد. و رعایت این نکته در مورد کودکان و نوجوانان، از اهمیت بسیار برخوردار است. امام امیرمؤمنان(ع) در فرازی از سفارش خود به فرزند گرامی اش امام حسن می فرماید: «و لا تکوننّ فمن لا تنفعه العظة إلاّ اذا بالغت فی ایلامه، فإنّ العاقل یتّعظ بالآداب و البهائم لا تتّعظ إلاّ بالضّرب».
از کسانی مباش که پند و اندرز در تربیت او سودی نمی دهد و فقط با کتک خوردن درست می شود. انسان هوشمند به یقین با ادب کردن و پند مربی به راه می آید و چهارپایان تنها با زدن و تنبیه بدنی تربیت می گردند.(17)
5ـ لازم است که هر یک از اقسام تنبیه، بخصوص تنبیه بدنی، تنها با انگیزه تربیت و به جهت آن باشد و از روی دلسوزی و علاج درد و
به عنوان داروی سمی و تلخی که بناچار باید از آن استفاده کرد صورت پذیرد، و از اینکه این عمل برخاسته از خشم و غضب و برای فروکش دادن غیظ خود شخص باشد به شدت پرهیز کرد. و تنها در این صورت می توان به نقش اصلاحی آن امیدوار بود و گرنه چه بسا ممکن است عنان اختیار از دست تنبیه گر خارج شده و از حد معقول و مفید و مشروع آن تجاوز کند، و با این کار نه تنها از زمره مربیان خارج شده بلکه در شمار ستمگران و متجاوزان محسوب گردد.
در روایت آمده است که: «نهی رسول اللّه (ص) عن الأدب عند الغضب». پیامبر اکرم(ص) از تأدیب هنگام چیرگی خشم، نهی کردند.(18)
6ـ در برخی روایات سخن از تحدید و بیان تعداد مجاز ضرب در تنبیه بدنی است و تجاوز از آن موجب قصاص و تلافی است.
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «عده ای از کودکانی که نوشتن می آموختند، نوشته های خود را به امیر مؤمنان(ع) عرضه کردند تا بهترین آنها را برگزیند. آن حضرت فرمود: توجه داشته باشید که این کار، خود نوعی داوری است و ستم در آن مانند ستم در حکومت و قضاوت است، به معلم خود ابلاغ کنید که اگر در مقام ادب کردن بیش از سه ضربه به شمار وارد آورد، از او قصاص گرفته می شود».(19)
باز در حدیث دیگری حماد بن عثمان می گوید: از امام صادق(ع) در باره تأدیب کودک و مملوک پرسیدم، حضرت فرمودند: پنج یا شش ضربه مجاز است و آن را با مدارا و به دور از خشونت انجام بده.(20)
7ـ تنبیه در صورتی نتیجه مثبت خواهد داد که مربی پس از آن به دنبال راه علاج و یافتن راه حلی برای فرد خلافکار باشد، تا چنانچه سرپیچی و مخالفت او به جهت فشار از ناحیه عاملی خاص واقع شده باشد، به طور ریشه ای به اصلاح آن پرداخته شود.
در روایتی از امام صادق(ع) در باره شخصی که گناهی مرتکب شده بود نقل شده که شخصی را به حضور امیر مؤمنان(ع) آوردند، آن حضرت به دست او زدند تا جایی که سرخ شد سپس با هزینه بیت المال به او همسر دادند.(21)ادامه دارد