ماهان شبکه ایرانیان

نظام بینشی شایعه

شایعه معطل نمی کند! برای بسیاری پیش آمده که بعدها بفهمند آن چه را زمانی باور داشتند شایعه ای بیش نبوده

نظام بینشی شایعه

شایعه معطل نمی کند!

برای بسیاری پیش آمده که بعدها بفهمند آن چه را زمانی باور داشتند شایعه ای بیش نبوده. در این صورت تعجب می کنند که چطور متوجه شایعه بودن - یعنی بی اساس بودن - خبر نشده بودند. به خود نهیب می زنند که چرا به آن همه دلایل باطل کننده ی شایعه توجه نکرده بودند. اما آیا به راستی امکان پذیر بوده که خود را از زیر بهمن شایعه برهانند؟
انسان از اساس دوست دارد که از همه چیز سر در بیاورد. از عدم اطمینان و تعلیق بیزار است. می خواهد که زود به جواب پرسش هایش برسد. جوابی می خواهد که بتواند با آن همه ی نفهمیدن هایش را پاک کند. شاید یکی از دلایلی که جن گیران و فال بینان را در جوامع مختلف و به رغم نشانه های بسیاری که ماهیت نادرست کار آن ها را نشان می دهد کماکان پرطرفدار ساخته، همین ارائه ی جواب های سرراست به سؤالات باشد.
شایعه به ظاهر فقط یک خبر معمولی است. اما وقتی به وجود آمد نظام ارزشی مخصوص به خود را نیز به همراه می آورد. نظام فکری مسلطی که اجازه ی مطرح شدن هیچ فکر دیگری را نمی دهد. زمانی که شایعه حکمروایی می کند در اطراف آن هیچ تفکری اجازه ی عرض اندام ندارد.
اگر شایعه را یکه تاز می دانند به این دلیل است که نظام بینشی و ارزشی خود را به عنوان قاعده ی کلی و حکم برتر جا انداخته. شایعه اگر قرار باشد اجازه ی دم زدن به افکار موازی موافق و مخالف را بدهد جواز نابودی خود را صادر کرده.
نظام فکری برگرفته از شایعه ها ساده و فارغ از هرگونه پیچیدگی های عالی ذهنی است. برای هر چیز جوابی خلاصه و شسته رفته دارد. ادعا می کند که پرداختن به پیچیدگی ها کار کسانی است که می خواهند آدم را از رسیدن به هدف دور سازند. وقتی می شود هر چیزی را ساده و بی آلایش تعریف کرد چه حاجت است که خود را در لابه لای تئوری ها و فرضیه های اثبات نشده اسیر کنیم. وقتی می توان قاطع بود و برای هر سؤال جوابی سر راست داشت چرا باید خود را اسیر عدم قطعیت ها سازیم.
غافل از این که دنیا با همه ی پیچیدگی هایش وجود دارد و از اساس نمی توان برای همه ی سؤال ها جواب هایی یک کلمه ای پیدا کرد. نمی توان فقط یک راه حل را برای پاسخ به مسائل داشت، و این پیچیدگی نه از سر درماندگی آدم هاست که ذهن بشرِ آگاه این گونه تعبیه شده است.
به قول کاپفرر وقتی کودکی را پر نشاط می نامیم حتی اگر رفتار او مخل آسایش همگان باشد، باز این رفتار را در راستای کنجکاوی های معمول کودکانه می بینیم. و برعکس اگر از قبل او را کودکی بیش فعال قلمداد کنیم، حتی بازیگوشی های کودکانه ی معمول او را به حساب
عصبیت های ذهن بیمار او تلقی می کنیم. البته لازم به توضیح است که گرچه آدم ها برای یافتن پاسخ نیازهای شان جواب هایی قاطع و سرراست می خواهند، اما هر توضیح سرراستی را نیز نمی پذیرند. در این میان، هر چه توضیح ارائه شده جامع تر باشد، و از هوشمندی و فراست بیشتری نشان داده باشد ابعاد فراگیرتری از سؤال های پیش آمده را پوشش دهد، و بیشتر به دل می نشیند.

شایعه: خلاصی اذهان پریشان

بشر ذهن مملو از دیدگاه های پریشان را دوست ندارد، ذهنی می خواهد منظم و بی دغدغه، پاسخ هایی می خواهد سرراست. و شایعه همچون رشته ای است که اجزاء به هم ریخته ی ذهن را به هم پیوند می دهد و اسباب تسلای ذهن می گردد.
درست است که ذهن آشفته جواب می خواهد، اما هر جوابی هم او را آرام نمی کند. جواب باید قاطع و صریح باشد. ما را در انتظار نگذارد. اما در عین سرراست بودن هر چه نکته دارتر باشد و غامض تر به نظر برسد بیشتر مورد پسند است. پاسخ هایی که کار آگاهان معروفی چون پوآرو و شرلوک هلمز با فرضیه بافی های پیچیده ی خود به دست می دهند همواره مورد قبول مخاطبان بوده است. این پاسخ ها چندان ساده نیستند اما چون سر راست اند و به جامع ترین شکل ممکن همه ی زوایای یک علامت سؤال - مثلاً یک قتل - را پوشش می دهند، به عنوان حکم نهایی مورد توجه تماشاگر قرار می گیرند.
مهم نیست که فرضیه ی ارائه شده تا چه اندازه با واقعیت منطبق است، مهم این است که فرضیه تا چه حد توانایی پوشش دادن کلیه ی ابعاد پرسش های مطرح شده ی اولیه را دارد. به عبارت دیگر، این که تا چه اندازه فرضیه - شایعه- سبب پیوند عناصر پراکنده و بی ربط به هم می شود، جایگاه آن را تعیین می کند.
منبع مقاله :
آتش پور، سید حمید؛ (1388)، اعتیاد به کار( روان شناسی معتادین به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان