شناسه : ۳۹۷۹۰۸ - جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۱۸
ظرایف و طرایف
شیخ انصاری (قدس سره) دارای همتی بلند و اخلاقی نیکو بود و به امور طلاب شخصاً رسیدگی می کرد و مانند پدری مهربان آنان را تحت تربیت قرار داده بود
شیخ انصاری
شیخ انصاری (قدس سره) دارای همتی بلند و اخلاقی نیکو بود و به امور طلاب شخصاً رسیدگی می کرد و مانند پدری مهربان آنان را تحت تربیت قرار داده بود. چند روزی شیخ دیرتر از وقت مقرر برای تدریس حاضر می شد. از وی سبب را پرسیدند. فرمود: «یکی از سادات به تحصیل علوم دینی مایل گشته، و این امر را با چند نفر در میان نهاده است تا درس مقدمات برایش بگویند. ولی هیچ یک از آنان حاضر نشدند و شأن خود را بالاتر از آن می دیدند، از این رو متصدی این امر شده و درس او را به عهده گرفته ام.»
تواضع مرد را دارد گرامی |
ز کبر آید بدی در نیکنامی |
(ناصر خسرو)
گزیده سیمای فرزانگان، ص 214
آقا محمدرضا قمشه ای
در احوال این فیلسوف والا قدر نوشته اند: هیچ دعوی فضل نمی کرد. هر که او را در محفلی می دید، گمان دانش و مقامی که او را بود، نمی کرد. هیچ گونه جنبه علمایی نداشت و به کرباس فروشان می مانست.
یکی قطره باران ز ابری چکید |
خجل شد چو پهنای دریا بدید |
که جایی که دریاست من کیستم؟ |
گر او هست حقا که من نیستم |
چو خود را به چشم حقارت بدید |
صدف در کنارش به جان پرورید |
سپهرش به جایی رسانید کار |
که شد نامور لؤلؤ شاهوار |
بلندی از آن یافت کو پست شد |
در نیستی کوفت تا هست شد |
تواضع کند هوشمند گُزین |
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین |
(سعدی)
گزیده سیمای فرزانگان، ص 216
گرو گذاشتن منزل
در سرگذشت شیخ جعفر کاشف الغطاء نوشته اند: آن قدر به مستمندان رسیدگی می کرد و در رفعِ مشکلات آنان فعال و از خود گذشته بود که در بیشتر سال ها هر چه داشت، انفاق می کرد و وقتی دستش از همه جا کوتاه می گشت، خانه مسکونی خویش را رهن می گذاشت و پولش را به فقرا می بخشید! از آن پس، از استفاده و سکونت در خانه محروم بود تا در مسافرت ها پولی تحصیل کند و منزل را از گرو آزاد سازد.
ره نیک مردان آزاده گیر |
چو استاده ای دست افتاده گیر |
(سعدی)
گزیده سیمای فرزانگان، ص 258
مسند شاه
استاد علامه شعرانی حکایت فرمود که جناب شیخ حر عاملی، صاحب وسائل الشیعه، بر شاه سلیمان صفوی وارد شده بود. شاه احتراماً از جایش برخاست و شیخ را بر مسند خودش تعارف کرد. شیخ هم بی درنگ رفت و بر مسند شاه نشست. شاه در جوار او بر مسند دیگر قرار گرفت، ولکن از کار شیخ خوشش نیامد و خواست آن را جبران کند. رو به شیخ حرّ کرد و گفت: فرق بین حرّ و خر