ماهان شبکه ایرانیان

ساده به رنگ آسمان/قناعت در زندگی

هر چه آب به او بدهی، باز هم آب می­خواهد. از خوردن آب سیراب نمی شود. گویی این تشنگی درونی نمی خواهد هیچ وقت فرو نشیند. می گویند دچار مرض «استسقاء» شده است....

تشنگی به دنیا

هر چه آب به او بدهی، باز هم آب می­خواهد. از خوردن آب سیراب نمی شود. گویی این تشنگی درونی نمی خواهد هیچ وقت فرو نشیند. می گویند دچار مرض «استسقاء» شده است....

اسم این مرض را شنیده ای؟... مرضی است که در آن، تشنگی، بیمار را از پا می اندازد. هر قدر هم که آب بخورد، باز هم احساس تشنگی می کند و آب می خواهد. آبی که می خورد، او را سیراب نمی کند... .

گاهی روح آدم هم همین مرض را می گیرد و دچار عطش بی­پایان می شود. اگر هر چه بخواهد، برایش آماده کنی بیشتر می خواهد و به آنچه برایش تهیه کردی، قانع نمی شود. این تشنگی درونی یا همان «حرص و آز» کم کم بر وجود آدمی چیره می شود و سرانجام هم او را از پا در می آورد.

اگر نفست و روح و روانت را با «قناعت» آشنا کردی، نه تنها زندگی دیگر برایت سخت و طاقت­فرسا نیست، که لذت­بخش هم هست.

 

قناعت؛ یعنی انسان به آنچه خداوند از رزق و روزی و امکانات زندگی برایش تعیین کرده است، قانع و راضی باشد، آرزوهای طولانی و بلندپروازی، حرص ورزی و طمع به مال دیگران نداشته باشد و در امور زندگی میانه­رو باشد. امام علی(ع) نیز فرموده: «شکرگزارترین مردم نسبت به نعمت ها، قانع ترین آنهاست و ناسپاس ترین آنان در برابر نعمت ها، حریص ترین آنها».[1]

گروهی از مردم به دلیل خوش­گذرانی و ولخرجی، بیش از درآمد خود خرج می کنند و در نتیجه، هر روز بیشتر از روز قبل بدهکار می شوند تا اینکه زندگی­شان فلج می شود. به فرموده پیامبر خدا قناعت، ثروتی تمام نشدنی است.[2]

به راستی، انسان اگر تمام ثروت دنیا و همه امکانات را داشته باشد ولی صفت قناعت در او نباشد، فقیر و بیچاره است و نه تنها دنیا، بلکه آخرت خویش را نیز از دست می دهد. امام صادق(ع) فرمود:

به آنچه خداوند قسمت تو کرده، قانع باش و به آنچه دیگران دارند، چشم مدوز و آنچه را بدان نمی رسی، آرزو مکن؛ زیرا کسی که قانع باشد، سیر می شود و کسی که قانع نباشد، سیر نمی شود. پس بهره آخرتت را دریاب.[3]

 

سعدی می­گوید:

درویشی را دیدم که در آتش می سوخت و خرقه بر خرقه می دوخت و تسلّی خاطر خود را این بیت ترنّم می کرد:

به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق[4]

 

که بار محنت خود بهْ که بار منّت خلق

 

 

کسی گفتش: چه نشینی که فلان را درین شهر طبعی کریم دارد و کرَمی عمیم[5] و میان به خدمت آزادگان بسته و بر درِ دل­ها نشسته. اگر بر صورتِ حالِ تو مطلع گردد، پاسِ خاطر عزیزان منّت دارد و غنیمت شمارد. گفت: خاموش که در گرسنگی مردن، به که حاجت پیش کسی بردن.

هم رقعه[6] دوختن بِِهْ و الزامِ کنجِ صبر

 

 

کز بهرِ جامه، رقعه برِ خواجگان نوشت

 

حقا که با عقوبت دوزخ برابر است

 

 

رفتن به پایمردی همسایه در بهشت[7]

 

به راستی تا کجا می خواهیم پیش رویم؟ این روح تشنه کی سیراب می شود؟ آیا این حرص­ورزی ها برای بیشتر به دست آوردن را پایانی هست؟ آیا تا به حال از خود پرسیده ایم تا کی این تن رنجور و این روح دردمند باید به دنبال این نفس سرکش بدوند؟ نفسی که حرص می ورزد، طمع می کند و عمر خویش هدر می دهد.

اسب سرکش نفس می تازد و می تازد و ما را در پی خود می کشاند... و ناگاه روزی می رسد که فرصت های ناب را از دست داده ایم و آن روز، حسرت بر از دست داده ها بر درونمان می­افزاید؛ آن روز همان روزی است که «یوم الحسرة » نام دارد.

خدا را ندانست و طاعت نکرد

 

 

که بر بخت و روزی قناعت نکرد

 

قناعت توانگر کند مرد را

 

 

خبر کن حریص جهانگرد را...

 

درون جای قوت است و ذِکر و نَفَس

 

 

تو پنداری از بهر نان است و بس

 

کجا ذکر گنجد در انبان آز؟

 

 

به سختی نفس می کند پا دراز

 

ندارند تن پروران آگهی

 

 

که پر معده باشد ز حکمت تهی[8]

 

 

ساده به رنگ آسمان (2):

آیه هایی درباره قناعت و ساده­زیستی

1. لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ. (حجر: 88)

و به آنچه ما دسته هایی از آنان ‍‍‍‍] کافران[ را بدان برخوردار ساخته ایم، چشم­مدوز و بر ایشان اندوه مخور و مال خویش را برای مؤمنان فرو گستر.

2. وَ لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی . (طه: 131 )

و زنهار به سوی آنچه گروه هایی از ایشان را برخوردار کنیم ‍]و فقط[ زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم. چشم مدوز و [بدان که] روزیِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.

3. فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ. (توبه: 55)

اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد، خدا می خواهد در زندگی دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.

4. مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدّنْیا وَ زینَتَها نُوَفّ ِ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. (هود: 15 و 16 )

کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند، ]مزد[ کارهایشان را در دنیا به طور کامل به آنان می دهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود و آنچه در دنیا، کرده اند به هدر رفته و آنچه انجام می داده اند، باطل شده است.

5. اِعلَمُوا انَّما الحَیوةُ الدُنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تفاخُرٌ بینَکم و تکاثُرٌ فی الاَموال و الاولادِ کَمَثَلِ غَیبٍ اَعجَبَ الکفار نَباتُهُ ثُمَّ یَهَیجُ فَتَریهُ مُصفَراً ثُمَّ یَکونُ حُطاماً و فِی الاخرةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِن اللهِ وَ رضوانٌ وَ مَالحیوةُ الدُنیا الّا مَتاعٌ الغُرور. (حدید: 20)

بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی به یکدیگر و فزون­خواهی در اموال و فرزندان است. ]مَثَل آنها[ مثل بارانی است که رستنی آن ]باران[ کشاورزان را به شگفتی آورد. سپس ]آن کشت[ خشک شود و آن را زرد بینی. آن­گاه خاشاک شود و در آخرت ]دنیاپرستان را[ عذابی سخت است و ]مؤمنان را[ از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا، جز کالای فریبنده نیست.

 

ساده به رنگ آسمان (3): ساده زیستی و قناعت در کلام حضرت علی(ع) (گفتار مجری و زیرنویس)

ـ قناعت مالی است که پایان نمی یابد.[9]

ـ خوشا به حال پارسایان در دنیا که به آخرت دل­بسته­اند. ایشان گروهی هستند که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گوارا قرار داده­اند... .[10]

ـ خوشا به حال کسی که معاد را به یاد آورد و برای روز حساب کار کرد و به گذران روز [به قدر کفاف] قناعت کرد و از خدا راضی بود.[11]

ـ اگر صلاح نفست را می خواهی، بر تو لازم است که با میانه­روی و قناعت و سادگی رفتار کنی.[12]

ـ به خدا سوگند! نفس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که به گرده نانی ـ اگر بتواند به دست آورد ـ شاد شود و نمک را خورش نانش سازد.[13]

ـ شکرگزارترین مردم، قانع ترین آنهاست و ناسپاس ترین مردم در برابر نعمت ها، آزمندترین آنها![14]

ـ برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از [نعمت] دنیا قانع باشید که کفاف دنیا مؤمن را قانع می سازد.[15]

ـ کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن را نیز هرچه گرد آورد، بی­نیاز نشود.[16]

ـ ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند می خواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت می کند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.[17]

ـ نیکو بهره ای است، قناعت.[18]

 

ساده زیستی در سیره امام علی(ع)

علی(ع) که الگوی زهد و قناعت و ساده زیستی است، هنگامی که باخبر شد کارگزارش عثمان بن حنیف انصاری در جشن عروسی جوانی بصری شرکت کرده که در آن مجلس بسیار ریخت و پاش شده، نامه ای به او نوشت و ضمن توبیخ او به خاطر شرکت در آن مهمانی، زندگی خود را چنین توصیف کرد:

... آگاه باش برای هر مسلمانی، پیشوایی است که باید از او پیروی کند و به نور او روشن شود. اینک بدان که پوشاک پیشوای تو در این دنیا، جامه ای پاره و پشمین و طعامش، خوراکی ناگوار و قرص نانی جوین است و پیوسته به اینها بسنده می کند. شما نمی توانید چنین زندگی کنید، ولی مرا به زهد و پاکدامنی و کوشش در راه حق و عدالت یاری کنید. به خدا سوگند! در این دنیا درهم و دینار و طلایی نیندوخته و از غنیمت های آن ثروتی پس­انداز نکرده ام و به جز این ردای کهنه که بر تن دارم، جامه دیگری برای خویش تدارک ندیده­ام... .

اگر بخواهم برایم آسان است که از شهدهای پاک و مغز نان گندم و جامه های زربافت و ابریشمی بهره گیرم، ولی دستم را از دامان این آرزوهای فریبنده کوتاه کرده ام و مرا رغبتی نیست که با حرص و ولع دهان به طعام های خوش­گوار و شیرین آشنا کنم[19]

ساده به رنگ آسمان (4): به قناعت، نفس ذلیل می شود

اَسْوَد و عَلْقَمِه گفتند: بر حضرت علی(ع) وارد شدیم، و برابر آن حضرت طبقی از لیف خرما قرار داشت که در آن دو گرده نان جوین بود و نخاله آرد جو بر روی نان ها آشکارا دیده می شد.

حضرت نان ها را برداشت آنها را بر زانوی خود زد تا شکسته شد، سپس با نمک میل فرمود، به فضه خادمه گفتیم: چه می شد اگر نخاله این آرد را برای حضرت می گرفتی؟

فضه گفت: نان گوارا را علی(ع) بخورد و گناهش بر گردن من باشد!

در این هنگام امیرالمؤمنین علی(ع) تبسمی کرد و فرمود: خودم دستور داده ام نخاله اش را نگیرد! گفتیم: برای چه یا علی؟ فرمود: زیرا با این کار نفسم بهتر ذلیل (و قانع) می شود، و مؤمنان از من پیروی خواهند کرد تا وقتی که به اصحاب بپیوندم.[20]

 

ساده به رنگ آسمان (5) صفت یک مسلمان

فاطمه نوری

خبّاب ـ پسر اَرت ـ از مسلمانان صدر اسلام بود که در مکه آسیب فراوانی دید، تا آن جا که مشرکان پشت او را داغ کردند. وی در سال 37 هجری در جنگ صفین و در رکاب امیرمؤمنان علی(ع) به شهادت رسید.

آن حضرت در توصیف این یار وفادار خود فرمود:

خدا خبّاب بن ارَت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد و از روی فرمان برداری هجرت کرد و با قناعت زندگی را گذراند و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی کرد.[21]

 

ساده به رنگ آسمان (6): اشعار ساده زیستی و قناعت

ای دل، مــدار خــویشتن اندر هــوای زر

 

چــون خــاک، پایــمال مـشو از برای زر

 

 

زر بی وفاست، صرف مکن جان برای او

 

 

چون هیچ کس ندید به عالم وفای زر

 

سعدی

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

 

 

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

 

حافظ

دنیا طلبان ز حرص، مَستَند همه

 

 

موسی کُش و فرعون پرستند همه

 

هر عهد که با خدای بستند همه

 

 

از دوستی حرص شکستند همه

 

عطار

***

خلعت دنیا زیاد از خویشتن درد سر است

 

آنچه می آید زیاد از آستین، چین می شود

 

عطار

دنیا ز کف گذار چو دعوی دین کنی

 

 

 

آن قدر از آن بخواه که تا صرف این کنی

 

 

رو قناعت کن صغیرا تا که کار آسان شود

 

 

گر تو آسان­گیر باشی کارها دشوار نیست

 

***

کسی که او نظر مهر در زمانه کند

 

 

چنان سزد که همه کار عاقلانه کند

 

قناعت است و مروّت نشان آزادی

 

 

نخست خانه دل وقف این دوگانه کند

 

سعدی

ساده به رنگ آسمان (7):قناعت و ساده­زیستی در کلام بزرگان[22]

l ولخرج امروز، گدای فرداست. ابوالعلای معری

l آن کس که به حد خویش قناعت کند، همیشه توانگر است.

l آن کس که آنچه نیاز ندارد می خرد، به زودی مجبور خواهد شد لوازمش را بفروشد.

l از هزینه های کوچک غیرضروری بپرهیز؛ زیرا یک سوراخ کوچک سبب غرق شدن یک کشتی بزرگ می شود.

l اگر بذر صرفه­جویی بکاریم، آزادی درو خواهیم کرد؛ این محصولی طلایی است.

l با قناعت امور خود را بگذران تا پادشاه خود باشی.

l بشر برای خوش­بخت زیستن در دنیا باید از بخشی از خواسته های خود بکاهد.

l بسیاری از اشیای لوکس و چیزهایی که وسایل آسایش خوانده می شوند، نه تنها لازم نیستند، موانع بزرگی برسر راه ترقی و تعالی انسانند.

l توانگری به قناعت است نه به بضاعت.

l چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست می کند. اگر جز خودم همه کور بودند، من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم نه به مبل عالی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان