هر که دیگران را بشناسد عاقل است و هر کس خود را بشناسد عارف است.
« لائوسه »
اساساً شناخت خود و دیگری یعنی آگاهی و درک شخصیت و منش خود و فقط از طریق شناخت شخصیت است که می توان به پذیرش خود، کنترل و یا تغییر رفتار خود و برقراری رابطه درست و خوب نایل شد. از نظر تعریف، به الگوی فکری، احساسی و رفتاری منحصر بفرد و نسبتاً ثابت هر فرد و به عبارتی به خود بدون نقاب، شخصیت (Personality) گفته می شود. شخصیت افراد از دوران جنینی شروع به شکل گیری کرده و تا اواخر بلوغ (تا حوالی 23ــ21 سالگی) تقریباً کامل می شود (ولی متوقف نمی شود). به عبارت دیگر در هر یک از دوره ها و مراحل زندگی برخی از خصوصیات شخصیتی بتدریج شکل می گیرد تا اینکه به بلوغ برسد.
شخصیت را می توان همچون ابزار یا قالب و یا الگویی دانست که فرد به کمک آن جهان را نگریسته و ارزیابی و حس می کند و بر اساس آن رفتار می کند. برای مثال فردی ممکن است از یک ترازوی کفه ای سنگی نه چندان دقیق و دیگری از ترازوی الکتریکی یا حساسیت بالا استفاده کند و دیگری ممکن است با عینک سبز و فرد دیگری با عینک دودی به دنیا بنگرد و یا اینکه با چشم غیرمسلح و معمولی و یا با ذره بین.
شخصیت، مجموع ویژگی های فردی است که می توان با شناخت آنها، رفتار و افکار هر فردی را در اکثر زمینه ها با دقت نسبتاً خوبی پیش بینی نمود. همانند ظاهر فیزیکی که می توان براساس برخی از خصوصیات، افراد را به گروههای مختلف طبقه بندی نمود (نظیر چاق، لاغر، زیبا و...) می توان براساس مجموعه ای ویژگیهای شخصیتی افراد را از نظر شخصیتی به گروههای مختلفی تقسیم و طبقه بندی نمود.
در پنج شش دهه اخیر تئوریهای مختلفی در مورد نحوه ی تشکیل شخصیت و انواع آن ذکر شده است که از آن میان چهار تئوری بیش از بقیه مطرح هستند و هر یک از آنها از دیدگاه و زاویه خاصی به مقوله انسان نگریسته اند و ما در این فصل به صورت جزئی به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
قبل از هر چیز بایستی شخصیت را با رفتارهای مختلف فرد در موقعیتهای مختلف افتراق داد. برای مثال یک فرد خسیس ممکن است با وجود خساست در مواردی رفتاری کاملاً بخشنده و دست و دل باز داشته باشد ولی همچنان خسیس باشد و یا برعکس یک فرد مهربان در مواردی رفتاری نامهربانانه داشته باشد. برای روشن شدن این مسئله بایستی توصیفی در مورد ابعاد یا سطوح مختلف روان یا ذهن داد:
ابعاد یا سطوح روان، ذهن یا ضمیر
همچنانکه قبلاً ذکر شد، روان، یا ذهن یا ضمیر در واقع همان عملکرد مغز است. روان یا ضمیر در سه بُعد خودآگاه، نیمه خودآگاه و ناخودآگاه عمل می کند:
1)ضمیر یا بُعد ناخودآگاه:
این بُعد از روان که عمدتاً حاصل عملکرد قسمتهای بدوی و اولیه مغز (هسته های مغزی، دستگاه لیمبیک، بصل النخاع، مخچه و قسمتهایی از قشر مغز) است و درگیر نیازهای اولیه و حیاتی (گرسنگی، تشنگی، سکس، هیجان، خشم، ترس و...)، پایه های اصلی شخصیت (حرمت نفس، اعتماد، اراده، خلاقیت، پشتکار، هدفمندی، هویت جنسی و...)، آرزوها و احساسات بوده و شخص از چرایی و چگونگی آنها آگاه نیست و کنترل چندانی بر روی آنها ندارد و به همین دلیل یا نهاد ناخودآگاه (Id) خوانده می شود.
تا سنین 8 سالگی نزدیک به تمام شخصیت فرد را ضمیر ناخودآگاه تشکیل می دهد و در یک فرد بالغ حدود 80% تا 90% شخصیت مربوط به همین نهاد و یا ضمیر ناخودآگاه است و به همین دلیل برخی به آن کودک درون (inner child) نیز می گویند. اگر خانواده و جامعه را به عنوان یک کارخانه تولید وسایل نقلیه تشبیه کنیم و مجموعه ی ژنتیکی کودک را ابزار و قطعات آن کارخانه، وسیله تولید شده همان ضمیر ناخودآگاه خواهد بود بطوریکه یکی دوچرخه می شود (و در همان دوران کودکی سر می کند)، دیگری پیکان یا بنز یا کامیون می شود و یکی دیگر هواپیما و الی آخر.
ضمیر ناخودآگاه یا کودک درون همیشه همراه شخص است و اثر خود را می گذارد ولی در بعضی موارد کاملاً خود را آشکار و نمایان می سازد. این موارد عبارتند از: خواب و رؤیا، هیپنوتیز، زمان مستی، در مواقع هیجانی شدید و از دست دادن کنترل خود، گریه کردن موقع مشاهده مناظر یا صحنه های احساسی نه چندان شدید، افراط در برخورد با فرزندان، لذت بردن از بازی یا با اسباب بازی های کودکانه یا دائماً بدنبال بازی با وسایل بزرگسالان بودن (از آتاری گرفته تا موتوسواری، ماشین سواری و...)، غم یا اندوه شدید در زمان یادآوری یا مشاهده خاطرات گذشته و دوران کودکی.
2)ضمیر یا بُعد خودآگاه:
این سطح یا بُعد از روان همان قسمتی است که شخص، خود، نفس و یا هویت (self-concept,self,myself و یا Ego) خوانده می شود و معرف قسمت عقلانی، منطقی، متفکرانه و اجرایی روان فرد است (قسمت بالغ یا بزرگسال فرد) و حاصل فرآیند عملکرد قسمتهای قشری مغز(خصوصاً ناحیه پیشانی) است و شخص نه تنها بر آن آگاه است بلکه قادر به کنترل و یا تحت تأثیر قراردادن قسمتهایی از ضمیر ناخودآگاه (و نیمه خودآگاه) است. این همان جز روان و ذهن آدمی است که واقعیت ها را درک کرده و بر اساس آن عمل می کند و بدنبال حقیقت می گردد (البته به شرط اینکه بدرستی بالغ و تکامل یافته باشد). ضمیر خودآگاه کم کم از حوالی 2 سالگی در راستا و هماهنگ با ضمیر ناخودآگاه شروع به شکل گیری و تکامل می کند و در حوالی 23 سالگی می تواند تقریباً به بلوغ کامل برسد. برای درک بهتر می توانیم ضمیر ناخودآگاه را به اسب چموش و سرکش و ضمیر خودآگاه را به سوارکار آن تشبیه کنیم. اگر سوارکار از مهارت کافی برخوردار باشد، می تواند اسب درونی خود را بخوبی هدایت کند.
3)ضمیر یا بُعد نیمه خودآگاه:
این بُعد از روان در واقع بُعد اخلاقی و ارزشی روان است که از والدین و اطرافیان گرفته می شود و داخلی می شود ولی می توان در صورت لزوم آن را به سطح خودآگاه آورد و چگونگی و چرایی آن را شناخت. این بُعد از روان همان ماسک هایی است که افراد در شرایط و موقعیت های مختلف بر چهره می گذارند و دیگران در روابط اجتماعی با این قسمت ظاهری فرد روبرو می شوند و به خاطر همین بعد است که افراد در شرایط مختلف رفتارهای متفاوت و حتی مغایر شخصیت اصلی شان از خود بروز می دهند. به این بُعد از روان یا ذهن، فراخود (Super-ego) یا نقش و نقاب (Persona) گفته می شود.
نکته: از ویژگیهای بسیار مهم و اساسی ضمیر خودآگاه (ایگو، نفس، خود و یا خویشتن) این است که در صورت تکامل درست و بکار بردن اصول و روش های صحیح می تواند تمامی ابعاد ناخودآگاه و نیمه خودآگاه را تا حدود زیادی تغییر دهد و یا اصلاح کند.
ابعاد خصایص اصلی شخصیت
بسیاری از ما کلمات و توصیف هایی همچون خوش گذران، دست و دل باز، مهربان، دلسوز، خودخواه، متین، بزرگوار، عجول، صبور، اجتماعی، خجالتی، تنگ نظر، بدبین، خوش بین، ساده دل، شنگول، پرانرژی و... را در مورد خود و دیگران به کرات شنیده ایم که در واقع هر یک از آنها بیان کننده یک خصیصه یا صفت شخصیتی هستند. خصیصه یا صفت شخصیتی (trait) ویژگی و الگوی تقریباً ثابت و پایداری است که فرد براساس آن در هر مورد خاص احساس و یا رفتار می کند و مجموع تمام خصایص با هم شخصیت فرد را تشکیل می دهند. تاکنون بیش از4000 خصیصه یا ویژگی توضیح داده شده است که از میان آنها 171 مورد بیش از همه مشخص و شایع هستند. براساس مطالعات دکتر (Raymond Cattel (1994 از میان تمامی صفات، 16 مورد جزء صفات اصلی و پایه شخصیت بوده که کاملاً متمایز و قابل ارزیابی هستند. این 16 خصیصه اصلی شخصیتCattel به قرار زیر هستند:
1ــ خوددار، غیر اجتما
عی اهل بیرون رفتن و اجتماعی
2ــ کم متفکر و عینی متفکر و ذهنی
3ــ تحت تأثیر احساسات ثبات احساسی
4ــ سلطه پذیر، محقر غالب و خود ابراز کننده
5ــ سخت گیر، جدی سهل گیر
6ــ مصلحت طلب با وجدان
7ــ کم جرأت متهور
8 فکر خشک و بی احساس حساس
9ــ اعتماد کننده شکاک
10ــ عملی تخیلی
11ــ رک و صریح موذی، محاسبه گر
12ــ مطمئن به خود نگران
13ــ محافظه کار و محتاط تجربه گر، جستجوگر
14ــ گروه گرا فردگرا
15ــ بی نظم با نظم
16ــ آرام عصبی
ابعاد پنج گانه شخصیت (Big Five Personality Traits)
بر اساس این تئوری می توان اکثر خصیصه های شخصیتی را در پنج گروه اصلی موسوم به Five factor model (باختصار FFM) جا داد. این پنج بعد شخصیتی عبارتند از:
1)شادخویی یا برون گرایی (Extraversion or Surgency):
از این بُعد فرد ممکن است کاملاً برون گرا باشد که با خون گرمی، پرحرفی، جمع گرایی (اجتماعی بودن)، جرأت، جسارت، اعتماد به نفس، پیشگامی، ماجراجویی، هیجان و پرانرژی بودن مشخص می شود و یا اینکه درست در نقطه مقابل قرار بگیرد و درون گرا باشد (گوشه گیری، کم حرف، منفعل، پیرو، سرد یا گوشت تلخ، دارای دوستان کم، خواستار یکنواختی و ثبات و...) و یا اینکه جایی حد وسط آن دو باشد.
2)سازگاری، نوع دوستی و مثبت گرایی (Agreeableness):
از این نقطه نظر فرد ممکن است کاملاً دلسوز، مهربان، نوع دوست، اعتماد کننده به دیگران، تفاهم پذیر، همدم، خوش بین و فرو تن باشد یا اینکه درست در نقطه مقابل فردی شکاک، بدبین، یک دنده، سنگ دل، انعطاف پذیر، مخالف و نامهربان باشد.
3)پذیرندگی چیزها و تجربیات جدید یا باز بودن (Openness):
این ویژگی تعیین کننده میزان آمادگی و پذیرش فرد برای چیزهای تازه و جدید، آموزش، نوآوری، ماجراجویی بوده و معمولاً فرد علایق متعدد و گوناگونی دارد، در تحصیلات موفق بوده، حالت خلاقیت، تجسم سازی و خیال پردازی خوبی دارد. در مقابل، فردی قرار دارد که کاملاً محافظه کار، بسته و یا رادیکال بوده و از هر چیز تازه و تغییری گریزان است. این ویژگی بیش از سایر خصایص به مرور زمان و با افزایش سن بیشتر می شود.
4)تعهد پذیری و وظیفه شناسی (Conscientiousness):
افرادی که از درجه بالایی از این ویژگی برخوردار هستند کنترل خوبی بر روی هوی و هوس های خود دارند و هدف گرا، پیرو قواعد و عرف، برنامه ریز، با الویت های مشخص، قابل اعتماد، وقت شناس، منظم، مرتب، بادقت، سخت کوش، متعهد، و با پشتکار هستند. این ویژگی تعیین کننده احتمال موفقیت فرد در شغل، حرفه و مسیر زندگی اش است.
5)بی ثباتی احساسی عاطفی (Neuroticism):
این ویژگی برخلاف سایر خصیصه ها یک بار منفی داشته و نمایانگر میزان حساسیت و تأثیرپذیری و بروز احساسات منفی (نظیر اضطراب، خشم، خصومت، کم رویی، رفتارهای آنی) و به اصطلاح عامیانه نازک نارنجی یا زود رنج و یا ایرادگیر بودن شخص است.
نکته: همچنانکه ملاحظه می شود بجز زود رنجی سایر ویژگیها و خصوصیات در یک فرد معمولاً در راستای هم هستند (به درجات متفاوت) ولی می تواند هر یک از آنها در جهتی مخالف با دیگری باشد (خصوصاً در اختلالات شخصیتی). از طرف دیگر این خصایص می توانند تحت تأثیر عوامل و شرایط پیرامون باشند. برای مثال شما ممکن است با دوستانتان شخصیتی سازگار و موافق و مثبت گرا داشته باشید که با اعضاء خانواده تان چندان بارز نباشند.
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.