یکی از نیازهای اساسی والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقی کودکان، برقراری ارتباط سالم با آنهاست.
ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاقی نونهالان است.
اساس تربیت سالم فرزندان جامعه، بستگی کامل به سلامتی خانواده دارد و سلامتی خانواده مستلزم ارتباط سالم بین اعضای خانواده است.
ارتباط یا روابط عبارت است از: فرایند مبادله اطلاعات و احساسات. مبادله بر وزن مفاعله، امری است طرفینی و دو جانبه، پس ارتباط جریانی است متقابل.
ارتباط سالم و صحیح آن است که، طرفین در امر مبادله اطلاعات و احساسات در فضایی مناسب مشارکت کرده و با یکدیگر هماهنگی داشته و در این ارتباط، هر دو احساس ارزشمندی کنند. در اینجا جهت تبیین مطلب، مهمترین ویژگیهای یک ارتباط سالم را در کانون خانواده بین والدین مورد بررسی قرار می دهیم.
اوّل مهر و محبت
باید در محیط خانه و خانواده مهر و محبت و عاطفه و دوستی حاکم باشد، و هیچ گونه اثری از نفرت و کینه و عداوت در آن نباشد و افراد خانواده همدیگر را دوست داشته باشند و محبتشان را ابراز و اظهار کنند؛ به ویژه پدر و مادر باید محبت، ثبات و آرامش را در داخل خانه گسترش دهند، چنان که خداوند در قرآن کریم فرموده است: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(1)
از نشانه های الهی، آن که از خودتان برای شما جفتهایی آفرید تا در کنارشان بیارامید و در میانتان دوستی و مهر نهاد. در این، نشانه هاست مردمی را که می اندیشند.
بنابراین، ارتباط بین زن و شوهر یا پدر و مادر باید ارتباط محبت آمیز و آمیخته با رحمت و شفقت باشد و چنین رابطه ای مایه آسایش نفس، و آرامش اعصاب، اطمینان روح و جسم و همچنین موجب همبستگی خانواده، تحکیم اساس آن و دوام موجودیت واحدش خواهد بود.
عشق و محبت و مهربانی، احترام
متقابل و همیاری واقعی در گشودن گره تمام مشکلات و برطرف کردن موانع از سر راه خانواده ها را در پی خواهد داشت و وجود روابط محبت آمیز در برقراری تعادل روحی فرزند یک ضرورت محسوب می شود.
دکتر اسپاچ می گوید: آسودگی فردی و اساسی کودک به طور پیوسته نیازمند اتّحاد پدر و مادر و انسجام و هماهنگی آنان در رویارویی با مسئولیتهای زندگی است.(2)
در میان اعضای خانواده وظیفه پدر سنگین تر است؛ زیرا او باید مهر و محبت را بین اعضای خانواده گسترش دهد؛ به ویژه نسبت به همسرش مهربان باشد و نیازهای او را برآورده سازد، چون این هم از حقوق اوّلیه همسرش است و هم موجب تربیت صحیح فرزند می گردد تا بدین وسیله مهر و محبت و دوست داشتن را به فرزندانش منتقل کند.
از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: لِیَتَأسَّ صغیرکم بکبیرکم، ولیَرؤف کبیرکم بصغیرکم...(3) کوچکترهای شما باید از بزرگانتان پیروی نمایند و بزرگترهای شما باید به کوچکترها مهر و محبت کنند.
پدر نباید در کانون خانواده بزرگی نماید، بلکه باید با افراد خانواده متواضع و دوست و مهربان باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: خیرُ الرّجال مِن اُمَّتی الَّذین لا یَتَطاوَلون عَلی اهلهم ویحنُون وَلایظلمونَهُم...(4) بهترین مردان امت من، کسانی هستند که بر خانواده شان بزرگی نمی فروشند و به آنان مهر می ورزند و بر آنان ظلم و ستم روا نمی دارند.
والدین باید با قدرشناسی و احترام نمودن به یکدیگر، فرزندان را به این روش پسندیده عادت دهند.
همه روان شناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی به ویژه در سنین نخستین، نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازی آرامش و تعادل روانی و دستیابی به برخی از بالندگی های روانی است. آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات، نمونه ای از این امتیازات است. به اعتقاد برخی از روان شناسان، مهرورزی و محبت نمودن به کودکان، نه تنها موجب تندرستی بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت کودکان در ساحت های گوناگون اعم از تربیت اخلاقی، دینی، سیاسی، عاطفی، فیزیکی و آموزشی است.
ارتباط عاطفی با فرزند موجب می شود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحران های زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش می فرماید: فبما
رحمةٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک(5) به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمی و مهرآمیزی پیدا کردی، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودی، هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمی شد.
روش های ابراز محبت
شاید همه ما مهرورزی به کودکان را یک نیاز انکار ناپذیر بدانیم. امّا راهها و شیوه های مهرورزی برایمان مبهم باشد. در یک تقسیم بندی کلی، ابراز محبت به رفتاری و گفتاری تقسیم می شود.
ابراز رفتاری
اقدامات عملی و رفتاری، از قبیل روی زانو نشاندن، در آغوش گرفتن، بوسیدن، سواری دادن و بعضی وقتها کنار کودکان خوابیدن، هدیه دادن، بازی کردن و بر سر آنها دست نوازش کشیدن است که در بسیاری از روایات مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. برخی از این روایات را با هم مرور می کنیم:
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: احبّوا الصبیان و ارحموهم.(6) کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید.
امام علی(ع) از خاطرات شیرین دوران کودکی خویش چنین یاد می کند: هنگامی که پیامبر اکرم(ص) در أوان کودکی مرا به خانه خویش برد، همیشه مرا در دامنش می نشاند. مرا به سینه خود می فشرد. هر وقت می خواست بخوابد و من فاصله ام با پیامبر زیاد بود و خوابم نمی برد، وی مرا نزدیک بستر خویش می برد. بعضی وقتها دستش را به صورت من و بدنش را با بدن من تماس می داد. حتی کاری می کرد که من وی را استشمام کنم.(7)
ابن عباس می گوید: نزد پیامبر بودم درحالی که فرزندش ابراهیم بر زانوی چپ او و حسین بن علی(ع) بر زانوی راست او قرار داشت. پیامبر گاه این و گاه آن یکی را می بوسید که در این حال جبرئیل وحی، از سوی خداوند نازل شد.(8)
از امام علی(ع) نقل شده که وی پیش روی یکی از دخترانشان، پسر کوچک خود را
بوسیدند. دختر پرسید: آیا وی را خیلی دوست می دارید؟ امام فرمود: آری دخترم! دختر گفت: گمان می کردم که شما جز خداوند، کسی را دوست نمی دارید. امام گریست و فرمود: الحبّ لله والشفقة للاولاد(9) محبت من ویژه خدا است اما به فرزندانم هم مهر می ورزم. براساس این گفتار علوی، محبت و مهرورزی بر دو گونه است: بعضی محبت ها در عرض هم هستند. مثل عاطفه انسان نسبت به فرزندان، والدین، همسر و... که در این روایت تعبیر به شفقت شده است. اما محبت دیگری وجود دارد که در طول محبت های این جهانی است و از بینش و معرفت ما به خداوند برمی خیزد. امام این گونه دوّم را حب نامیده اند. از این گرایش عاطفی، می توان به عشق یاد کرد. این محبت هم از جهت کیفی و هم از نظر کمی با گونه نخستین متفاوت است.
در پاره ای از روایات آمده است که نگاه مهرانگیز پدر و مادر به فرزندان، عبادت است.(10)
ابوهریره می گوید: هرگاه برای پیامبر میوه نوبری می آوردند، می فرمود: خداوندا! به شهر ما برکت روزافزون ده. سپس این میوه نوبر را به کوچکترین کودکانی که نزد ما حاضر بودند، می داد.(11)
پیامبر اسلام(ص) می فرماید: اگر یکی از شما به مسافرت رفت، هنگام بازگشت تا جایی که در توانش است، برای خانواده اش هدیه ای بیاورد.(12)
ابراز گفتاری
ابراز گفتاری شامل، کلمات محبت آمیز است که در روایات زیاد مورد تأکید قرار گرفته است. امیرالمؤمنین(ع) وقتی می خواستند با فرزندانشان، به ویژه در سنین پایین سخن بگویند، از واژه یا بُنیّ فرزندم، استفاده می کردند که حاکی از مهرآمیز بودن و نشان دادن مهر درونی به فرزندان بود.
شرایط ابراز محبت به فرزندان
شایان توجه است، با وجود این همه سفارش به مهرورزی پدر و مادر نسبت به فرزندان، توصیه های دیگری نیز در مورد چگونگی و میزان این ارتباط عاطفی از پیشوایان معصوم(ع) به ما رسیده است. برخی از این سفارشات اینگونه است:
عادلانه و برابر بودن: ابراز محبت به فرزندان نباید تبعیض آمیز باشد. اگر واژه ای را در مورد یکی از فرزندان بکار می برید، سعی کنید همان لفظ یا مشابه آن را برای دیگران هم بکار ببرید.
متعادل بودن: ابراز محبت نباید همراه با زیاده روی باشد که موجب گستاخ شدن یا لوس و وابسته بار آمدن فرزندان شود. در برابر زیاده روی، مهرورزی نباید ناقص یا همراه با محروم سازی باشد. کم گذاشتن فرزندان در مورد نیاز به مهر و محبت، موجب می شود که فرزندان بی شخصیت، کم اراده، ناکام، عقده ای و بی هویت بار بیایند. حد متعادل مهرورزی همانند نیاز به محبت، یک امر فطری است. امام صادق(ع) می فرماید: پست ترین پدر و مادرها کسانی هستند که دوست داری و مهرورزی به بچه هایشان، آنها را به افراط بکشاند.(13)
یکی از موارد افراطگرایی این است که کودکی به سن تمییز برسد و پدر و مادر وی به خاطر محبت افراطی، از حلال و حرام الهی، وی را آگاه نکنند. این گونه مهرورزی، در از بین بردن اعتماد به نفس، استقلال شخصیت و کشاندن کودکان به بزهکاری، بسیار مؤثر است. پیامبر گرامی (ص) در روایتی، خطاب به ابن مسعود می فرماید: یابن مسعود! لا تحملنّ الشفقة علی اهلک و ولدک علی الدخول فی المعاصی و الحرام(14) به همسر و بچه هایتان این قدر مهرورزی نکنید که مرتکب حرام و گناه شوند یا زمینه های گناه و آلودگی برای آنان فراهم شود.
خودکم بینی، کمرویی، عقده، کینه توزی، حسد و بزهکاری، برخی از پیامدهای کم گذاشتن و تفریط در مهرورزی است. سلطه جوئی، انتظارات ویژه، نازپروردگی، کم ارادگی، زودرنجی و خودپسندی، از جمله پیامدهای افراط و زیاده روی در مهرورزی می باشد.
دوّم: همیاری و همکاری
گرچه بین اعضای خانواده یک نوع تقسیم کار اوّلیه لازم است، تا هر کسی وظیفه اش را بداند و آن را انجام دهد، ولی در مواردی کمک کردن به یکدیگر در اداره امور زندگی آثار بسیار مثبت و ارزنده بر روح انسان باقی می گذارد. در مواردی زن، شوهرش را در کارهای مربوط به او(شوهر) کمک می کند و گاهی اوقات شوهر، همسرش را در کارهای خانه کمک می نماید، و بدین وسیله نه تنها محبتشان نسبت به هم عمیقتر و بادوامتر و خالصتر و پاکتر می شود، بلکه عملاً درس تعاون و همکاری را به فرزندانشان می آموزند تا در میدان مشکلات زندگی، همکار و مددکار یکدیگر باشند.
امام باقر(ع) نقل شده است که امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای تقسیم کار منزل به حضور پیامبر اکرم(ص) رسیده و درخواست نمودند که تکلیف هر یک را در امور خانه مشخص فرمایند. رسول خدا (ص) نیز چنین تقسیم کار کردند: فَقَضی عَلَی فاطمةَ بخدمة مادون الباب، و قَضَی عَلَی عَلیّ بِما خَلفَه. قال: فقالت فاطمةُ فلا یعلَمُ ما داخلَنی مِن السُّرور الاّ الله بِاکفائی رسُول الله (ص) تَحَمُّل رِقابِ الرّجال(15) رسول خدا(ص) دستور دادند که حضرت فاطمه(س) کار داخل منزل و امام علی(ع) کار بیرون خانه را انجام دهد. امام باقر(ع) فرمود: حضرت فاطمه(س) اظهار داشت خدا می داند که چقدر از این تقسیم خشنود شدم، زیرا رسول خدا(ص) مرا از کارهایی که مردان بر دوش می کشند (و مستلزم ظاهر شدن در بین آنهاست) معاف کرد.
در روایتی دیگر از پیامبر (ص) چنین آمده است: خدمتک زوجتکَ صَدقَة(16) خدمت تو به همسرت، صدقه محسوب می شود.
سوّم: امنیت و آرامش
روابط بین والدین باید به گونه ای باشد که امنیت و آرامش بر محیط خانه حاکم باشد؛ زیرا داشتن آرامش خاطر و امنیت، مهمترین شرط سعادت و خوشبختی است. رفتار پدر با افراد خانواده نباید رفتار یک مستبد و دیکتاتور باشد و نباید با رفتار آمرانه و خودسرانه آرامش خانه را به هم بریزد و
پدر نباید با خشنونت و جنجال و مشاجره بر افراد خانواده حکومت کند. این گونه رفتارها بزرگترین عامل نگرانی همه افراد خانواده به ویژه فرزندان است؛ زیرا اوضاع ناآرام و متشنجی که پدر و مادر عامل پیدایش آن بوده اند در ثبات و تعادل روانی کودک در تمام مراحل زندگی؛ از ماه های آغازین دوران حاملگی تا نخستین سالهای ولادت و مراحل بعد از آن اختلال ایجاد خواهد کرد.
جوّ ناآرام، آثار تخریبی اش را در شخصیت فردای کودک به جای خواهد گذاشت. به طوری که بسیاری از کودکان منحرف و فراری و کسانی که در بزرگسالی به جرمها و بزهکاری کشیده شده اند، ناشی از عدم آرامش و آسایش خانوادگی بوده است.
به هر حال، اختلالهای رفتاری و بیماریهای روانی ای که کودکان در سنین نوجوانی و مردان در آینده زندگی خود بدانها دچار می شوند نتیجه عملکرد پدران و مادران است، همانند درگیریهای میان والدین که جوّ خانواده را متشنج ساخته و آرامش روانی را از کودکانشان سلب خواهد کرد.(17)
دانشمند روانشناس، ژرارد فوژان می گوید: مادری که در خانواده منزلت و جایگاه لازم خود را باز نیابد، همانند انسانی، مادر و همسری است که نمی تواند در خانه احساس آرامش کند.(18)
احساس امنیت و آرامش از مهمترین عوامل ساختاری شخصیت متعادل و معقول کودک است؛ این احساس در حالت ادامه اختلافات و روابط متشنج، منتفی بوده و کودک را در چنین حالتی به حیرت و سرگشتگی دچار می کند؛ زیرا وی نمی داند در این جوّ ناآرام چه کار باید بکند. او را نه قدرت بازداری از دشمنی و نزاع - به خصوص نوع شدید آن- است و نه توان آن با یکی از دو طرف نزاع (پدر یا مادر) همراهی ند. افزون بر آنکه هر یک از والدین می کوشد با اثبات حقانیت خود و متهم کردن دیگری به ایجاد اختلافات و مشکلات، کودک را به خود نزدیک سازد، و تمام اینها اثر سویی بر اندیشه وارده کودک به جای خواهد نهاد.
دکتر اسپاک می گوید: کلینیکهای روانپزشکی شاهد هزاران حالت از فرزندانی است که در شرایط خانوادگی نامتعادل و پر از اختلافات شدید رشد می کنند. این کودکان در بزرگسالی خواهند فهمید که مثل انسانهای معمولی دیگر نیستند. از این رو، اعتماد به نفس شان را از دست می دهند و از ایجاد روابط عاطفی سالم با دیگران در هراسند و این معنا را در خاطر می پرورانند که شکل گیری خانواده، یعنی زندگی در خانه ای که افراد آن با یکدیگر در تضادند و انواع بی حرمتیها میانشان ردّ و بدل می شود.(19)
بدیهی است که اجتماع و خانواده ای که افراد آن آسایش فکری ندارند و زندگیشان توأم با اضطراب و ترس و دلهره است، سعادت و کمال واقعی راه پیدا نمی کند.
والدین باید در مشکلات زندگی و اختلاف سلیقه ها با هم تفاهم و سازش نمایند و جوّ سازش و تفاهم را با فریاد زدنها به سر یک دیگر و نزاعها و درگیریها از بین نبرند و با بداخلاقی و فحّاشی و خردکردن یک دیگر روحیه همکاری را از بین نبرند، تا در سایه آرامش و امنیت، هرکسی، حتی ضعیف ترین افراد خانه درد دلش را بیان کند و مشکلش را مطرح نماید و دیگران او را در رفع مشکلش کمک و راهنمایی کنند. خانه محل آرامش فکر و جسم است و انسان باید در پیکار با مشکلات زندگی از خانواده کمک بگیرد.
نکته درخور توجه این که پدر نباید مشکلات بیرون از خانه را به درون منزل آورده و سبب ناراحتی اعضای خانواده را فراهم سازد.
کوتاه سخن این که اطاعت زن از شوهر، فرزندان از والدین نباید به خاطر خشونت و بداخلاقی و بهانه جویی و ستمگری پدر یا مادر باشد، بلکه به خاطر مقام و منزلت و قدر و ارزش آنها باشد.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است: ...وای بر کسی که از ترس و شرش مورد تمجید و ستایش واقع شود! وای بر کسی که از خوف ستمگریش مورد اطاعت باشد! وای بر کسی که از ترس آزارش احترام شود!.(20) البته فرزندان باید از والدین به خاطر خلافکاریهایشان بترسند، و این ترس، بی حساب نیست. در چنین خانواده ای
غنچه های وظیفه شناسی در درون کودک شکوفا می شود، و اطفال از آغاز به درستکاری و راستی و وظیفه شناسی عادت می کنند و از تعرض به حقوق دیگران و خلاف کاری به خاطر ترس از مجازات دوری می نمایند.
پدر در عین حال که در خانه دوست و رفیق فرزندانش است، نباید مهابت و عظمت خویش را از دست بدهد و به آنها اجازه دهد که به کجرویها و انحرافات دامن زنند و از اخلاق او سوء استفاده کنند، بلکه باید بر رفتار و گفتار آنها نظارت کند و از ارتکاب کارهای زشت، و رفاقت و دوستی با دوستان فاسد و همکلاسی های منحرف باز دارد، و خلافکاریهای آنان را بدون مؤاخذه نگذارد.
چهارم: پرهیز از ناپسندیها
والدین باید مراقب گفتار و کردارشان باشند، و از گفتار ناپسند و زشت و خلاف عفّت خودداری کنند و از حرکاتی که شائبه جنسی دارد، در جمع فرزندان اجتناب ورزند و بکوشند که روح عفت و پاکدامنی را بر کانون خانواده حاکم گردانند. کودکی که پدر و مادرش را افرادی هوسران و لااُبالی و بی بندو بار مشاهده کند، که مرتکب اعمال زشت می شوند و به گناه دست می آلایند، هیچ گاه پرورش صحیح انسانی نخواهد یافت؛ زیرا او کسی را عاقلتر و داناتر از آنها نمی شناسد و در صحت درستی کارهای آنها تردیدی ندارد، پس چرا از آنها پیروی نکند؟ والدینی که خود فحّاش و دروغگو و لاابالی و هوسران و اهل ساز و نوازندگی و ترانه های مبتذل و حرام هستند، چگونه از فرزندانشان می خواهند که افرادی راستگو و درستکار و عفیف باشند؟! هرگز چنین سخنانی اثر نمی بخشد.
پنجم: عدالت و انصاف
پدر و مادر باید با روحیه عدل و انصاف با افراد خانواده برخورد نمایند و بین آنها از نظر محبت و عطوفت و رعایت حالشان تفاوتی نگذارند. زیرا، تفاوت گذاری و تبعیض در مسایل روزمره زندگی، به هر صورتی محکوم و آسیب زاست. از این رو، باید از
تبعیض پسر و دختر، بزرگ و کوچک، موفق و ناموفق و... بپرهیزیم.
برخوردهای تبعیض آمیز یا تفاوت گذاشتن های بدون دلیل، از جمله مواردی است که ممکن است فضای حسادت، درگیری یا انتقام را در بین فرزندان ایجاد کند. در روایتی آمده است: روزی پیامبر اکرم(ص) در حال سخن گفتن با یاران خود بودند. کودکی وارد شد و به سوی پدر خویش که در میان جمعیت بود، رفت. پدر دستی بر سر وی کشید و وی را بر روی زانوی راست خود نشاند. اندکی بعد، دختر آن مرد وارد شد و نزد پدر رفت. پدر دستی بر سر وی کشید و او را در کنار خود روی زمین نشاند. پیامبر گرامی که برخورد دوگانه پدر را دیدند، فرمودند: چرا هنگامی که دخترت وارد شد، همانند پسرت روی زانوی دیگرت نگذاشتی؟ آن مرد دخترک خود را برگرفته و بر زانوی دیگرش نشاند. پیامبر با دیدن این کار خوشحال شده و فرمودند: عدالت آمیز رفتار کردی!(21)
سکونی از رسول خدا(ص) نقل می کند: پیامبر اسلام به مردی نگریست که دو تا پسر داشت، یکی را بوسید و دیگری را رها کرد. پیامبر فرمود: چرا بین این دو برابری نکردی.(22)
یکی از راه های جلوگیری از برخوردهای تبعیض آمیز، تقسیم عادلانه کارها در خانه است. در محیط خانواده یک سری کارها و وظایف، اختیارات و امتیازاتی هست که لازم است در این امور تقسیم عادلانه صورت بگیرد تا افراد احساس کنند، به همان اندازه که از امتیازات استفاده می کنند، به همان اندازه وظیفه دارند، کار و تلاش کنند. برخوردهای تبعیض آمیز در امتیازدهی و تقسیم کارها، زمینه را برای تمایل به تبعیض و ظلم ایجاد می کند. این کار می تواند در درازمدت بستر را برای کشیده شدن به انحرافات اجتماعی و بزه کاری ها باز نماید. البته پافشاری ما بر تبعیض قائل نشدن و برخورد عدالت آمیز، به معنای در نظر نگرفتن تفاوت ها نیست. پاداش و تنبیه که از طریق تفاوت گذاری حاصل می شود، یکی از شیوه های ترتیبی است. تشویق و تنبیه، یک راه برای حق شناسی است؛ اما لازم است، سن و زمان پاداش و تنبیه را در نظر گرفت. در دوران کودکی که کودکان هنوز نمی توانند منشأ تفاوت ها را درک کنند، باید میان آنان در ابراز مهر و دادن هدیه و امتیاز بخشی ها برابری نمود. زیرا اگر منشأ تفاوت گذاریها، برای بچه ها مشخص نشود، به چالش های بزرگ رفتاری و روابط خصمانه دچار می شوند.
تمایز میان تفاوت با تبعیض
یکی از شیوه های تربیتی این است، بچه ای که از مرحله کودکی گذشته و منشأ تفاوت رامی فهمد، احساس کند خوب بودن با بد بودن فرق می کند. اگر والدین در هر صورت به گونه ای مساوی با بچه هایشان رفتار کنند، آن ها توجیهی برای خوب رفتار کردن و بدرفتار نکردن نمی یابند. از این رو، هنگام تقسیم وظایف و امتیازات، والدین نباید به یک گونه عمل کنند. بلکه باید فرزندان را به فراخور توانایی هایشان چه از لحاظ شناختی، عاطفی، رفتاری و فیزیکی، به کارها و مسئولیت ها بگمارند.
امام علی(ع) در روایت زیبایی می فرمایند: أزجر المسیی ء باحسان المحسن؛ گناه کار را با پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن!(23) بزهکار و گناهکار را با احسان و پاداش دادن نیکوکار زجر وکیفر بدهید تا آنان احساس کنند که پدر و مادرشان، به طور یکسان در برابر نیکوکار و گناهکار برخورد نمی کنند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر می فرمایند: ولایکون المحسن و المسیئ عندک سواءً؛ نیکوکار و گناهکار پیش تو یکسان نباشد. این گفتار علوی در مورد برخوردهای تربیتی در سطح کلان اجتماعی است اما حساسیت آن در فضای خانواده و در میان فرزندان بیشتر است.
ابن عباس از پیامبر نقل می کند که آن حضرت همیشه به برابری و عدالت در میان فرزندان سفارش می نمود. همچنین ایشان می فرمایند: اگر می خواستید در جایی یکی از فرزندان را بر دیگری ترجیح بدهید، سعی کنید دختران را بر پسران ترجیح دهید.(24) این سفارش از این جهت است که عاطفه و مهرگرایی دختران بیشتر و ظریف تر است و به آسانی رنجیده خاطر می شوند. پدر و
مادرها اگر می خواهند دخترها را برتری دهند، بهتر است در ابراز مهر، محبت و هدیه دادن باشد، نه تشویق و تنبیه. متأسفانه یکی از مواردی که در مسأله تفاوت گذاری ها خلط می شود، خلط بین ابراز محبت با تشویق و تنبیه است. تشویق و تنبیه، تبعیض نیست بلکه رساندن حق به حق دار است، ولی در ابراز محبت هم، اگر تفاوت بگذاریم و دلیل روشنی نداشته باشیم، این کار ممکن است به حسد و انتقام گیری کشانده شود.
سعدبن سعداشعری از امام رضا (ع) می پرسد: فدایتان شوم. آیا مردی می تواند دخترانش را بیش از پسرانش دوست داشته باشد؟ ایشان فرمودند: در نظر ما دختر و پسر یکی هستند. خداوند این دو را به عنوان نعمت، به ما عطا کرده است. ما هم در ابراز محبت و دادن امتیاز به آنان تفاوتی نمی گذاریم.(25)
خلاصه باید رفتار والدین با فرزندان دخترشان به گونه ای باشد که او از دختر بودن افتخار و مباهات کند، و این که او به عنوان مربّی خانه چه نقش بزرگی در پرورش نسل صالح و سالم دارد، خوشحال باشد.
نتیجه: کودک، یکی از افرادی است که تحت تربیت پدر و مادر خویش قرار می گیرد و بسیاری از روحیات فرهنگی اجتماعی او با نظارت پیگیر و مداوم آنها حاصل می شود. این خانواده است که او را صالح یا فاسد بار می آورد، و عامل شکل گیری نوع جهان بینی کودک، شخصیت و مسایل روحی و روانی او و محدوده تأثیرگذاری آنها می شود. او دین، شرافت، اعتماد به نفس، صدق و صفا، نوع دوستی، همدلی با دیگران، احترام به قانون، احساس مسئولیت و تعاون را از پدر و مادر می آموزد.
کودک همانگونه که از نظر جسم، آسیب پذیر است و در برابر کمترین و کوچکترین حادثه ای واکنش، نشان داده و بیمار می شود، از نظر اخلاقی و روانی هم به همان اندازه یا بیشتر، آسیب پذیر است. او بسیاری از حالات و رفتارهای فردی و اجتماعی خود را از بزرگترها تقلید می کند و در نظم، احترام به قانون، پای بندی به
مذهب، ادب، خشونت، بی بند و باری، ناسازگاری و ... از اطرافیان خود شکل می گیرد.
اگر والدین و مربیان ما همان قدر که به شکستگی دست و پا یا ناراحتی چشم و گوش فرزند خود اهمیت داده و سرمایه گذاری می کنند، برای تربیت روحی و اخلاقی او سرمایه گذاری می کردند و از دروغگویی، بی ادبی و بی علاقگی او به مذهب و دیگر بیماریهای روانی که حاصل عملکردها و روابط ناسالم خود آنهاست - رنج می بردند، و برای درمان آنها به اهلش مراجعه می کردند، جوانان ما در سطح بالایی از اخلاق و تربیت قرار داشتند؛ زیرا تأثیرپذیری کودک از اقدامات و ارشادهای والدین و مربیان بسیار سریع است.
|