به موازات تداوم و استمرار نظام های عمومی برای انتقال نظام های ارائه ی خدمات خود به یک رویکرد مبتنی بر حمایت، این نظام ها با چالش های چندی مواجه می شوند، از جمله سازماندهی نظام های عمومی، برابری، تعلیم و تربیت و کارآموزی، تضمین کیفیت و تبدیل نوآوری به یک اقدام سراسری.
سازماندهی نظام های عمومی:
گسستگی بین نیازهای بالینی فردی برای حمایت و روش هایی که امکان دارد سیاست عمومی خدمات را سازمان دهد، وجود دارد. فردی که به عنوان فرد عقب مانده ی ذهنی تشخیص داده شده، ممکن است برای خدمات عقب ماندگی ذهنی - ناتوانی های رشدی واجد شرایط باشد. اگر آن فرد مورد نظر نیازهای حمایتی هم برای خدمات بهداشت روانی یا خدمات حمایت از فرایند افزایش سن، داشته باشد، استحقاق او در نظام عقب ماندگی ذهنی ممکن است مانع دسترسی او به خدمات یک سازمان متفاوت شود؛
برابری:
بیشتر نظام های عمومی از توزیع ناعادلانه ی منابع خدماتی رنج می برند. برخی افراد بسته های خدماتی بسیار پرهزینه و اغلب خدمات محدودی را دریافت می کنند، در صورتی که دیگران، براساس شواهد مربوط به فهرست های انتظار، به هیچ وجه به خدمات دسترسی ندارند. یک رویکرد مبتنی بر حمایت، در ایجاد انعطاف پذیری و قالب بندی اینکه چگونه حمایت ها و خدمات تأمین شود، گسترش منابع خدماتی را ممکن می کند تا نیازهای گروه وسیع تری از افراد را برآورده کند.
افراد گروه اقلیت گرایش دارند به اینکه از راه نظام های ارائه ی خدمات عمومی، نادیده گرفته شوند و خدمات کمتری دریافت دارند. مدل های ذاتی خدمات در نظام های عمومی بزرگ شاید پاسخگوی دیدگاه های مختلف جوامع درباره ی ناتوانی، انتظارات راجع به مراقبت و الگوهای تعامل با مؤسسات اجتماعی تحت نفوذ اکثریت، نباشد. بنا به تعریف، یک رویکرد مبتنی بر حمایت، می تواند بر اساس پاسخگویی به افراد و خانواده های با فرهنگ متفاوت، ایجاد شود؛
آموزش و کارآموزی درباره ی رویکردهای حمایتی:
به منظور توانمندسازی نظام های عمومی بزرگ برای انتقال به یک رویکرد مبتنی بر حمایت، به آموزش و کارآموزی بیشتری نیاز است. موضوعات نیروی کار در برگیرنده ی آموزش متخصصان و همچنین دست و پنجه نرم کردن با آموزش و دیگر چالش ها در توسعه و حفظ منابع کافی از متخصصان حمایت مستقیم است. افراد با عقب ماندگی ذهنی و خانواده های آنها به آموزش، تصمیم و تربیت نیاز دارند، تا آنها را با رویکرد مبتنی بر حمایت آشنا کرده و به آنها کمک کند مشارکت کنندگان کارآمدی در برنامه ریزی و هدایت و رهبری حمایت های خودشان باشند؛
تضمین کیفیت:
برای حرکت به سوی رویکرد مبتنی بر حمایت، مانند هر رویکرد دیگری، نظارت و ایجاد فضایی برای بهبود کیفیت، یک وظیفه ی مهم است. برای تضمین کیفیت در یک الگوی مبتنی بر حمایت، ضرورت دارد هدف های نظام مورد نظر از جمله حق انتخاب افراد و هدایت آنان به سوی ایمنی و امنیت ردیابی و اندازه گیری شود. الگوهای مبتنی بر پیامد که به ارتقای کیفیت فکر می کنند، با فرضیات اساسی رویکرد مبتنی بر حمایت؛ به خوبی سازگاری دارند. از این رو، مشارکت افراد و خانواده های آنان در برنامه ریزی هر گونه نظارت و ارتقای کیفیت، امری ضروری قلمداد می شود؛
تبدیل نوآوری به یک اقدام سراسری:
در هر ایالاتی گرایش به نوآوری وجود دارد که در تعریف محلی برای گروهی از افراد مشخص و اثربخشی رویکرد مبتنی بر حمایت؛ نشان داده شده است. در هر ایالاتی و در حوزه ی عقب ماندگی ذهنی، چالش اصلی ما این است که رویکرد مبتنی بر حمایت را امری عادی و قابل دسترس برای همه قرار دهیم.
منبع مقاله :
انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا؛ (1389)، عقب ماندگی ذهنی، ترجمه ی احمد به پژوه و هادی هاشمی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول