اهل بهشت و دوزخ‏

در روز قیامت هر کسی زیر علم کسی می آید: «یوْمَ ینْفِخُ فِی الصّوُرِ فَتَأتُونَ افْواجاً»[۱] گروه گروه و صنف صنف می آیند. چرا؟ برای این که شاهد اعمال خویش باشند. قرآن شریف دسته هایی را به دو صنف کلی تقسیم کرده، می فرماید عده ای بهشتی و گروهی جهنمی هستند:

در روز قیامت هر کسی زیر علم کسی می آید: «یوْمَ ینْفِخُ فِی الصّوُرِ فَتَأتُونَ افْواجاً»[1] گروه گروه و صنف صنف می آیند. چرا؟ برای این که شاهد اعمال خویش باشند. قرآن شریف دسته هایی را به دو صنف کلی تقسیم کرده، می فرماید عده ای بهشتی و گروهی جهنمی هستند:

«إِنَّ أَصْحَابَ الجَنَّهِ الیومَ فِی شُغُلٍ فَاکهُونَ»[2]

«بهشتیان آن روز خوش به وجد و نشاط مشغولند»

اصحاب جنت آنهایی هستند که بهشتی اند و در روز قیامت در بهشت «فی شغل فاکهون» در حد رتبه و شأن خود، شاد و مسرورند. «ال» در کلمه «الیوم» الف و لام عهد و «فاکهون» در اینجا به معنای شادمانی و فرو رفتن در چیزی است، یعنی هر کس در کارش فرو رفته و در مقام خود مشغول است، تا چه درجه و مقامی در آنجا داشته باشد.

یک دسته مشغول حور و قصر و آبهای بهشتی و میوه های بهشتی و فرو رفته در اینگونه چیزهایند.

یک دسته از مردم قدری بالاتر، مشغول حمد خدا هستند. اصلًا رغبتی به حورالعین ندارند و اگر هم دارند گاهی اوقات است. بلبل وقتی وارد باغ می شود، مستقیم به سوی گل جذب می شود و دیگر به میوه های باغ نظرندارد. یک آدم با ذوق، یک آدم عاشق هم همینطور، ممکن است از صبح تا شام در یک باغ سیر و سیاحت کند و یک میوه هم نخورد در عین حال خیلی هم به او خوش بگذرد و لذت ببرد. یک دسته از مردم این چنین لذت می برند، در حالی که دسته ای دیگر به چیزی دیگر دل خوش دارند.

 «وَ قالُوا الحَمْدُلِلّهِ الَّذی اذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ انَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکورٌ الَّذی احَلَّنا دارُالمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ»[3]

یک دسته دیگر به کارهای بالاتری مشغول هستند، لذتشان در نشست و برخاست با پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) است.

 «وَ مَنْ یطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاولئِک مَعَ الَّذینَ انْعَمَ اللهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبیینَ وَالصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اولئِک رَفیقاً»[4] یک دسته هم این چنینند. میوه شان، شیر و عسلشان این است که امام حسین(ع) با اینها حرف بزند، دلخوشی شان این است که با حضرت زهرا(س) همنشینند و لذتشان نشستن در مقابل امیرالمؤمنین(ع) است.

 «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ امْواتاً بَلْ احْیاءٌ عِنْدَ رَبِهِمْ یرْزَقون»[5] دسته ای هستند در روز قیامت که اینها خیلی بهجت دارند. خیلی شادمان هستند و همه لذتشان در این است که فقط و فقط ناظر الی وجه الله هستند و در بهشت، چیزی جز خدا نمی بینند.

 «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرهٌ الی رَبِّها ناظِرَه»[6] اینها در جوار الله هستند. در روایات هست که بعضی از اینها هفتصد سال منغمر در عالم الوهیتند تا حدی که به حورالعینهای اطرافشان هیچ گونه توجهی ندارند. آن هم چه حورالعینی؟ که قرآن درباره شان می گوید: «عُرُباً اتْراباً»[7] دختران خیلی شوهر دوست و عاشق، این عاشقان هفتصد سال دور معشوق می گردند و خود را به او عرضه می کنند و وقتی می بینند به آنها اعتنایی ندارند، شکایت او را پیش خدا می برند و می گویند: خدایا آخر تو ما را برای این آدم خلق کردی، ولی او اصلًا به ما اعتنا ندارد. خطاب می شود:

او مست جمال حق است و نظاره گر جلوه مستانه اوست. و عند رب سکنی گزیده آنجا که خود فرمود:

 «یا ایتُهَا النَفْسُ المُطْمَئِنَه ارجِعی الی رَبّک راضیه مَرْضِیه»[8] نمی گوید، «ارجعی الی جَنَّتِک» یا «الِی الجَنَّهِ» به بهشت نه، به سوی خودم، بیا پیش خودم «الی ربک». بعد هم می فرماید: «فادخلی فی عبادی» در صف بندگان خالصم درآی «وادخلی جنتی» پس داخل بهشتم شو. که این بهشت محبوب است که مظهر جلوه های حق و. ..

این مرتبه کمالی از والاترین مراتب است که در روایات می خوانیم[9] پروردگار عالم روزی هفتاد مرتبه به آنها نظر می کند و هر نظری یک سعه وجودی برایشان پیدا می شود. بعد هم خطاب می شود که: بگذارید اهل بهشت با حورالعین ها خوش باشند، از تماشای نهرها و قصرها لذت ببرند. لذت شما هم صحبت کردن من با شما و گفتگوی شما با من باشد.

اینها چیست؟ اصلًانمی شود درک کرد، خدا دیدن یعنی چه؟ با خدا صحبت کردن چگونه است؟ مگر می شود خدا را دید و با او صحبت کرد؟! بله، اینان هم در این دنیا و هم در آن دنیا با چشم دل خدا را می بینند. در این جهان چیزی و کسی بر دلش حاکم نیست، جز خدا و در آن جهان هم کسی و چیزی بر دلش حکومت ندارد، جز خداوند بزرگ.

درجات بهشت و جهنم

نه تنها در بهشت، در جهنم هم این چنین است. کسانی که لیاقت شفاعت را نداشته اند و پیدا نکرده اند، جایگاهشان در همان مرتبه اول جهنم است. عذاب، خیلی برایشان دردناک است، اما نه به اندازه منافق و ظالم و آن کسانی که در این دنیا خیلی بدی کرده اند و جایگاهشان درجه آخر است. قرآن می فرماید:

 «انَّ المُنافِقینَ فِی الَّدْرک الاسْفَلِ مِنَ النّار وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً»[10] روایتی هست که: جهنم را به هفت طبقه تقسیم بندی کرده اند، طبقه اول، دوم، سوم و. ..[11] این طبقه بندی هم از قرآن استفاده شده است. چنانچه درباره مراتب بهشت از قرآن بهره گرفتیم که یکی جنت عدن داریم و بهشتی به نام «رضوان» که بزرگتر از همه بهشت هاست.

 «وَعَدَ اللهُ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِها الانْهارُ خالِدینَ فیها وَ مساکنَ طَیبَه فی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانُ مِنَ اللهِ اکبَرُ ذلک هُو الفَوزُ العَظیمُ»[12]

اما درباره جهنم در دعای کمیل امیرالمؤمنین(ع) آمده: «امْ کیفَ یتَقَلْقَلُ بَینَ اطْباقِها»[13] علی کل حال، مثل اینکه از قرآن و روایات اهل بیت(ع) به خوبی استفاده می شود که بهشت و جهنم دارای مراتبی است[14] و هر کس به اندازه درجه اش و به اندازه عملش در این دنیا، بهشتی یا جهنمی می شود. لذا درباره فضیلت قرآن، روایاتی داریم که روز قیامت، به آنهایی که با قرآن سروکار دارند، خطاب می شود: «اقْرَأ وَ ارْقَ»[15]

 به اندازه ای که قرآن خوانده ای بالا برو. نظیر آسانسور که در اینجا آسانسورش مادی و در آنجا معنوی است به اندازه ای که سروکار با قرآن داشتی درجه بگیر.

چیزی که نباید فراموش کنیم این است که در بهشت، هر کس مرتبه دوم را دارد مرتبه اول را هم داراست. مقام جمع الجمعی است. هر کس که مرتبه سوم را دارد، مرتبه اول و دوم را هم دارد و کسی که در مرتبه اعلی علیین هست همه مراتب را دارد. اما کسی که مرتبه اول را دارد، دیگر مرتبه دوم را نمی بیند. روایات هم فرموده، در بهشت آنهایی که بالاترند، پائین ترها را می بینند، اما آنها که مقام پائین ترین دارند، بالاترها را نمی بینند. اگر چه از روایات استفاده می شود علت این که پائین ترها مقام بالاترها را نمی بینند برای این است که غم و غصه نخورند، ولی حرف بالاتر از اینهاست.

لذا آنکه پیش امام حسین(ع) است و «فی شُغُلٍ فاکهونَ» یکی از مراتب است چنین کسی حورالعین دارد قصر دارد مرتبه اول را دارد و امام حسین(ع) را هم دارد.

افرادی هم در بهشت هستند که، حورالعین، قصور و باغ دارند، اما دیگر نمی شود که با امام حسین(ع) هم نشست و برخاست کنند. دیگر نمی شود برای اینها هم از طرف خداوند نامه بیاید. «مِنَ الحَی الَّذی لا یمُوتُ الَی الحَی الَّذی لا یمُوتُ»[16] اما خواص با اینکه هم حور دارند و هم قصر و هم باغ، آنچنان از وصال معشوق غرق در لذتند که اصلًا توجهی به حور و غلمان و «جنات تجری من تحتها الانهار» ندارند مقامشان خیلی بالاتر است. آنان در خلوت عشق غنوده اند و لذت صحبت عاشق با معشوق و معشوق با عاشق را لمس نموده اند. این لذتها غیر از لذت خوردن و آشامیدن است. در همین دنیا افرادی که مقید به نماز شب و رابطه با خدا باشند، مقامشان به جایی می رسد که امام صادق(ع) می فرماید:

 «الرّکعَتانِ فی جَوْفِ اللَّیلِ احَبُّ الَی مِنْ خَیرِ الدُّنْیا وَ ما فیها» دو رکعت نماز در دل شب برای من از دنیا و آنچه در دنیاست بهتر است.

بهشتیان در بهشت

«هُمْ وَ أَزْوَاجُهُم فِی ظِلَلٍ عَلَی الأَرَائِک مُتَّکئُونَ»[17]

«آنها با زنانشان در سایه(درختان بهشت) بر تخت های(عزت) تکیه کرده اند»

ازواج در اینجا ظاهراً به معنای دوستان و رفقا است، چنانچه در سوره «واقعه» هم می خوانیم، که یکی از لذتهای بهشتیان، هم نشینی با یکدیگر است و این همنشینی ها برایشان خیلی لذت بخش است. دور هم نمی نشینند غیبت کنند و به یکدیگر حرف مزخرف و نیش دار بزنند «الا، سلاماً سلاما» جز تحیت به یکدیگر نگویند و نشست و برخاستشان همه شادی و لذت است. لذا ازواج هم شامل حورالعین می شود و هم شامل رفقا و دوستان. «هم و ازواجهم فی ظلال» یعنی این بهشتی ها با حورالعین ها و با دوستان و رفقایشان در سایه ها نشسته اند.

ظلال دو معنی دارد:

1- این که زیر درخت نشسته اند، چون آنجا که خورشید نیست تا سایه بخواهند، آنجا نور هر کسی باید به او روشنی بدهد چنانچه در روایات هم داریم، نور حضرت زهرا(س) بهشت را روشن می کند، پس یک معنایش این است که تختی زیر درخت طوبی زده است و اینها روی آن تخت نشسته اند.

2- معنای دیگر که بالاتر از معنای اول است، شاید منظور از «ظلال» «فی ظلال الله» باشد. مثل این که شما به شخصیت بزرگی می گویید: ما در سایه شما هستیم یا زیر سایه شما هستیم و یا خدا سایه شما را از سرما کوتاه نکند. در اینجا یعنی «هم و ازواجهم فی ظل الله» دست عنایت خداوند بر سرشان است. ظاهراً هر دو معنایش این باشد که بگوئیم «فی ظلال» یعنی تختی برای اینها زده اند که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ دلی نمی تواند درک کند و خلاصه در زیر سایه لطف خداوندگار خویش اند. «علی الارائک متکئون»

 «ارائک» جمع «ارائکه» است به معنای تخت، بر تختها «متکئون» یعنی در آنجا در کنار دوستان خدا تکیه داده اند و نعم الهی بر آنان، فراوان سرازیر است. از جمله حوریه های بهشتی که می گویند و می خندند و لذت می برند و در روایات می خوانیم وقتی صورت را به طرفی می گردانند بهشت را روشن می کند.[18] همچنین عرصه قیامت از نورشان متلألأ است «نور هم یسعی بین ایدیهم» نورشان جلو آنها حرکت می کند.[19] ولی ما در این دنیا نمی توانیم درک کنیم، یعنی چه؟ حتی تجسم آن برای ما مشکل است، آنجا حساب، حساب دیگری است که ما نمی توانیم بفهمیم.

حورالعین

یکی از امتیازات دیگری که حورالعین برای یک بهشتی دارد این است که علاوه بر متناسب بودن سن و سال توافق اخلاقی کامل نیز دارد[20]، اما در این دنیا چنین نیست. شما نمی توانید بین یک زن و شوهر توافق اخلاقی صددرصد پیدا کنید. معقول نیست که بین دو نفر توافق اخلاقی به معنای واقعی کلمه باشد. ممکن است خانواده ای با یکدیگر خیلی هم گرم و صمیمی باشند اما این بدان جهت است که زن گذشت دارد و در مقابل شوهر متواضع است و یا مرد دارای صفت مردانگی و عفو است، بدیها و اختلاف سلیقه ها را ندیده می گیرد. بهانه گیری نمی کند و هر دو با محبت و صفا محیط خانواده را گرم نگه می دارند. بالاخره یا هر دو و یا یکی از آنها، گاه این و گاه آن از دیگری می گذرند و همدیگر را تحمل می کنند و الا توافق اخلاقی صددردصد بین دو نفر در این دنیا نیست و ممکن نیست مردی بتواند زنی را پیدا کند که مثل او بیندیشد و مثل او خواسته باشد و سلیقه هایش هم مثل شوهر باشد. در واقع خواسته های هر کدام غیر دیگری است و همینطور که شکل ها با هم فرق می کنند روحیات هم با یکدیگر فرق دارد.

پس یک معنای آیه شریفه این است که اینها با رفقا و حورالعین هایی که صددرصد توافق اخلاقی دارند در کنار هم بر تخت ها تکیه می دهند و لذت می برند.

تخت های بهشتی

کلمه «ارائک» معنای دیگری هم دارد که به نظر جالب تر می آید و آن این که منظور از «ارائک» در این جا اریکه عزت است مثل این که می گویید امروز فلانی بر اریکه قدرت تکیه زده، یا بر تخت عزت نشسته است، یعنی فلانی، کسی است که هم قدرت دارد، هم حکومت اجتماعی و بر تخت عزت هم تکیه زده، یعنی بر دل مردم هم حاکم است. آنجا همچنین است، آنجا انسان قدرت دارد و نظرهایی هم که خداوند به او می کند، قدرت روی قدرت برایش می آورد. همانطور که در روایت معراجیه هست که خداوند روزی هفتاد بار به اینها نگاه می کند یعنی بر قدرت اینها می افزاید.[21] انسان در بهشت قدرتش تا اندازه ای است که خلاقیت دارد. مثلًا می تواند میوه ودرخت خلق کند و نهر ایجاد نماید و این قدرت مرتب بیشتر می شود. افاضه از طرف حق است، افاضه روی افاضه.

این هر دو معنا درست است و منافات هم ندارد زیرا طولی است. یعنی بر تخت عزت، بر تختی که زیر درختهاست نشسته، اما در زیر سایه خدا قدرت دارد، اراده و خلاقیت دارد و به علاوه مرتب افاضه از طرف حق است و قدرت روی قدرت می آید.[22]

خلاصه معنای آیه شریفه چنین شد: «هم و ازواجهم» اینها با حورالعین هایشان وبا رفقایشان، هر دو «فی ظلال» در سایه های درختان یا در سایه خدا اینجا «ظلال» به اعتبار متعلق است. یعنی این در سایه خدا و آن هم در سایه خدا «علی الارائک» بر تخت ها، بر تخت هایی که زیر درختان زده اند، بر تخت های عزت و قدرت، «متکئون» تکیه زده اند.

میوه های بهشتی

«لَهُمْ فِیها فَکهَهٌ وَ لَهُم مَا یدَّعُونَ»[23]

«برای آنها، میوه های گوناگون و هر چه بخواهند آماده است».

در بهشت برای بهشتی ها تنها یک لذت نیست، گاه لذت معنوی است و گاه لذت جسمی در این دنیا هم همینطور. مثلًا یک نفر قدرت و پول و غذای خوب دوست دارد که با رسیدن به آن لذت می برد، این قدرت و لذت جسمی است. اما دیگری را می بینی که به قول امیرالمؤمنین(ع) اگر بتواند حقی را اثبات کند، یا باطلی را از بین ببرد برایش لذت بخش است این لذت، لذت جسم و تخیل نیست. لذت معنوی است. لذت مادی در بهشت عبارتست از: «لهم فیها فاکهة» برای اینها در بهشت میوه ای است، این «فاکهه» نکره و مفرد آورده شده دلالت بر عموم می کند. هر میوه ای که بخواهد، آنجا هست. و «لهم ما یدعون» این ذکر عام بعد از خاص است. یعنی نه تنها میوه هر چه دلشان بخواهد برایشان حاضر می شود. بلکه: «یطافُ عَلَیهِم بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ اکوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الانْفُس وَ تَلَذُّ الاعْینُ وَ انْتُمْ فیها خالدونَ»[24]

در اینجا می گوید هر چه چشم، گوش و اعضاء و جوارحش از آن لذت ببرد در آنجا هست. هر چه دلش بخواهد و در این آیه شریفه هم می فرماید: «و لهم ما یدعون» آنچه که خواهش کنند، برایشان آماده است. این لذت، لذت جسمی است.

سلام خداوندی

«سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ»[25]

«بر آنان، از خدای مهربان(فرشتگان رحمت) سلام و تحیت رسانند»

این دیگر لذت جسمی نیست. ملک می آید و می گوید: خداوند به تو سلام می رساند[26] بعضی اوقات مقام بالاتر از اینهاست. خدا را درک می کند. سلام خدا را درک می کند خدا با او و او با خدا حرف می زند. راستی چقدر هم این گفتگو لذتبخش است. البته جهنمی ها هم با خدا حرف می زنند و خدا نیز با آنها حرف می زند. ولی این صحبت از قهاریت خداوندی است. وقتی جهنمی ها که از اعمال خود پشیمانند، می گویند:

 «رَبِّنا اخْرِجْنا مِنْها فَان عُدْنا فَاِّنا ظالِمُونَ»[27]

خداوند ما را از این جهنم بیرون بیاور، دیگر مرتکب گناه نمی شویم.[28]

در آن موقع به آنها خطاب می شود:

«قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکلِّمُونَ»[29]

دور شوید و با من سخن مگوئید. «اخسأ» در پاسخ سگ هنگامی که او را از خود می رانیم گفته می شود. یعنی می فرماید: چخ، چخ. معلوم می شود جهنمی ها در آنجا به صورت سگ در آمده اند. این تکلم دوزخیان و پاسخ خداوند قهار بود.

اما حرف زدن خدا با بهشتی ها از رحمانیت اوست «سلام قولا من رب رحیم» از طرف خداوند مهربان به آنها سلام داده می شود.

پیامبراکرم(ص) می فرمود: از طرف خداوند به اینها نامه داده می شود. البته باز هم ما نمی فهمیم که این نامه نوشتن چگونه است، یک دورنمایی است برای این که در ذهن ما بیاید و الا آن نامه مثل نامه های من و شما نیست: «من الحی الذی لا یموت الی الحی الذی لا یموت» این نامه از طرف کسی است که زنده است و هرگز نمی میرد، به کسی که زنده است و نمی میرد.

خوب این خیلی لذت دارد. مثل این که معشوق به عاشق سلام برساند یعنی کسی را بفرستد و بگوید: معشوقت به تو سلام می رساند. این پیغام آنقدر لذت بخش است که انسان سر از پا نمی شناسد. مثلًا اگر همین امروز کسی در خانه شما بیاید و بگوید رهبر عظیم الشأن انقلاب(ادام الله ظله) مخصوصاً مرا فرستاده اند تا سلامشان را به شما برسانم، چقدر خوشحال می شوید؟! با فرض اینکه حضرت امام بنده ای از بندگان خدا هستند و ما اگر ایشان را دوست داریم، به خاطر این است که «عبد» هستند. حالا اگر مولی، آن هم مولای حقیقی، یعنی خدا، معبود همه و معشوق عالم هستی به کسی سلام برساند، چقدر لذت دارد. «سلام قولا من رب رحیم» بر اینها سلام. از طرف چه کسی؟ «قولا من رب رحیم» این سلام گفتاری از جانب پروردگار رحیم است.

 «رحیم» در مقابل «رحمن» آمده. رحمن است در دنیا برای همه، چه کافر و چه مسلمان، اما رحیم است برای افراد خاص و خوشا به حال چنین افرادی که سلام خدا برای آنان.

در اینجا گفتار قرآن درباره بهشت و بهشتیان فی الجمله تمام می شود. اما به تذکر در یک جا اکتفا نمی کند. مرتب جملاتی را تکرار می نماید و تکرارش هم خیلی بجاست. اگر تکرار نبود نقص بود. تکرار می کند که شاید در یک سوره ای، در یک آیه ای، در یک جلسه ای با یک جرقه، انسان بیدار شود. لذا پس از اوصاف بهشت به معرفی جهنم و جهنمیان می پردازد.

پی نوشت ها:



[1]. سوره نبأ آیه، 18. «آن روزی که در صور بدمند و فوج فوج به محشر در آیند»

[2]. سوره یس، آیه 55

[3]. سوره فاطر، آیات 34 و 35 ترجمه:(بهشتیان بعد از ورود به بهشت و یافت آن همه نعم الهی) گویند: حمد خدای را که حزن و اندوه را از ما بزدود، همانا پروردگار ما بسیار بخشنده و پاداش‏دهنده شکرگزاران است. شکر آن خدایی که از لطف و کرم، ما را به منزل دائمی بهشت وارد کرد.

[4]. سوره نساء، آیه 69 ترجمه: و آنان که خدا و رسولش را اطاعت کنند با کسانی که خدا به آنها لطف و عنایت کامل فرموده و انبیاء و صدیقان و شهداء و نیکوکاران محشور خواهند شد و اینان چه نیکو رفیقانی هستند.

[5]. سوره آل‏عمران، آیه 169. ترجمه: نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‏اند، بلکه زنده به حیات(ابدی) شدند و نزد پروردگارشان متنعمند.

[6]. سوره قیامت، آیات 22 و 23 ترجمه: آن روز رخسار طایفه‏ای از شادی برافروخته و نورانی است و(به چشم قلب) جمال حق را مشاهده می‏کنند.

[7]. سوره واقعه، آیه 37. ترجمه: شوهردوست و جوان و همسالان(دلنواز)

[8]. سوره فجر آیه 27. ترجمه: ای نفس قدسی، مطمئن و دل آرام. به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او از تو راضی است.

[9]. یا احمد انْظُر الَیهِمْ کُلَّ یوْمٍ سَبْعینَ مَرَّة وأُکَلِمُ‏هُمْ. کُلَّما نَظَرْتُ الَیهِم ازیدُ فی مُلکِهِمْ سَبْعینَ ضعْفاً(بحارالانوار، ج 77، ص 23). ای احمد، به آنان روزی 70 بار نظر می‏کنم و با آنها صحبت میکنم، هر بار که نظرشان کنم در ملک و سلطنتشان هفتاد برابر می‏افزایم.

[10]. سوره نساء، آیه 145. ترجمه: البته منافقان را در جهنم پست‏ترین جایگاه است و(در دو عالم) هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت.

[11]. فی تفسیر علی‏بن‏ابراهیم فی قوله تعالی: «لَها سَبْعَة ابوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنهُم جُزْءٌ مَقْسومٌ»، فَبَلَغَنی و الله اعْلم انَّ الله جَعَلَها سَبْعُ دَرْکاتٍ: اعْلاها: الجَحیمُ یقومُ اهْلَها عَلَی الصّفامِنْها، تُغْلی ادْمِغَتُهُمْ فیها کَغَلْی القُدُورِ بِما فیها وَ الثّانِیة: لَظی نَزّاعَة لِلشَّوی، تَدْعُو مَنْ ادْبَرَ وَ تَوَلَی، وَ جَمَعَ فَاوْعی. وَ الثّالِثَة: سَقَرٌ لا تُبْقی و لا تَذَرٌ، لَوَاحَة لِلْبَشَرِ، عَلَیها تِسْعَة عشر. و الرّابعَة: الحُطَمَة و منها یثور شرر(تر می بشرر) کَالْقَصْر کَانَّها جملاتٌ صُفْر وَالخامِسة: الهاوِیة فیها مَلأَ یدْعُونَ: یا مالکُ اغْثِنا، فاذا اغاثَهُم جَعَلَ لَهُمْ آنیة مِنْ صُفْرٍ مِنْ نارٍ فیهِ صَدیدُ ماءٍ یسیلُ مِنْ جُلُودِهِمْ کَانَّهُ مُهْل و السّادِسَة: هِی السَّعیرُ فیها ثَلاثُ مِأة سُرادِقٍ مِن نار و السّابِعة: جهنم و فیها الفَلَقُ و هُوَ جُبٌّ فی جَهَنَّمَ اذا فَتحَ اسْعَرَ النّارِ سُعراً وَ هُوَ اشَدُّ النّار عَذاباً(بحارالانوار، ج 8، ص 289). علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه که «برای دوزخ هفت در است که هر دری برای ورود دسته‏ای است» فرمود: به من رسیده خدا بهتر می‏داند که خداوند برای دوزخ هفت درک(جایگاه) قرار داده است: بالاترینش، «جحیم» است که اهلش را بر سنگ سیاهی نگهداشته‏اند که مغزشان می‏جوشد مثل جوشیدن آنچه دردیگ است. دوم: «لظی» است، آتش دوزخ شعله‏ور است که سر و صورت او را بریان کند و دوزخ می‏خواند انسانی را که از خدا روی گردانده و مخالفت کرده و مال دنیا را جمع کرده و ذخیره نموده است. سوم: «سقر» است که شراره آن از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو کند. آن آتش بر آدمیان روی نماید بر آن آتش 19 تن(فرشته) موکلند. چهارم «حطمه» است، فریاد جرقه‏های(آتش) [به انسان پرتاب می‏شود [که(در بزرگی) مثل قصری است گویا آن(جرقه‏ها) شتران زرد موی هستند پنجم: «هاویه» است که در آن گروهی می‏خوانند: ای مالک(دوزخ) ما را پناه ده؛ وقتی پناهشان دهد ظرفی زرد از آتش نزد آنان قرار می‏دهد که در آن خوناب و چرک است آبی که از پوستشان سرازیر است گویا مس گداخته است ششم: «سعیر» است، در آن سیصد پرده از آتش است هفتم: «فلق» است، و آن جبه‏ای در دوزخ است که وقتی باز شود شعله آتش زبان کشد و آن عذاب شدیدترین عذاب آتش است. با کمی دقت متوجه می‏شویم، تمام این درجات را از امام(ع) با استفاده از قرآن کریم بیان فرموده است.

[12]. سوره توبه، آیه 72. ترجمه: خدا اهل ایمان را از مرد و زن وعده فرموده که در بهشت خلد ابدی که زیر درختانش نهرها جاری است در آورد و در عمارات نیکوی بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت مقام رضا و خشنودی خدا را به آنان کرامت فرماید و آن به حقیقت رستگاری بزرگی است.

[13]. ترجمه: چگونه مضطرب بین طبقات جهنم باشد؟!

[14]. عَن ابی عَبْدِالله(ع) قالَ: لا تَقُولُوا جَنَّة واحِدَة انَّ الله عَزَّوَجَلَّ یقُولُ: دَرَجاتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض(بحارالانوار، ج 8، ص 198) امام صادق(ع) فرمودند: نگویید یک بهشت است، خدای تعالی فرموده، درجاتی هست بعضی از آن برتر از بعضی دیگر است.(بر روی هم درجاتی است)

[15]. عَنْ عَلی بنِ الحُسَین علیهما السلام عَلَیکَ بِالْقُرانِ، فَانَّ الله خَلَقَ الجَنَّة وَ جَعَلَ دَرَجاتَها عَلی قَدر آیاتِ القرانِ فَمَنْ قَرَأَ القُرْانَ قالَ لَهُ: اقْرَا وَ ارْقَ وَ مَنْ دَخَلَ مِنْهُم الجَنَّة لَم یکُن فِی الجَنَّة اعلی دَرَجَة مِنْهُ ما خَلَا انَّبیونَ وَ الصّدیقُونَ. حضرت امام زین‏العابدین(ع) فرمودند: بر تو باد به قرآن(خواندن)، تحقیقاً خدای تعالی بهشت را خلق فرمود و درجاتش را به اندازه آیات قرآن قرار داد، پس کسی که قرآن را خواند به او گفته می‏شود: بخوان و بالا رو و کسانی هستند از آنهایی(مؤمنین قرآن خوان) که داخل بهشت می‏شوند. درجه‏ای بالاتر از آن نیست مگر برای انبیاء و صدیقان.(بحارالانوار، ج 8، ص 133).

[16]. از زنده‏ای که نمی‏میرد به زنده‏ای که نخواهد مرد.

[17]. سوره یس، آیه 56

[18]. از ابن عباس نقل شده که: اهل بهشت ناگهان نوری چون خورشید می‏بینند که بهشت را روشن کرد سؤال می‏کنند که خداوندا مگر وعده نفرمودی که در بهشت ماه و خورشیدی نیست؟ منادی ندا می‏دهد: بله وعده پروردگار حق است ماه و خورشید نخواهید دید. این نوری که می‏نگرید، در پرتو نور چهره شیعه‏ای از شیعیان علی(ع) است که این چنین بهشت را روشن نموده است.(بحارالانوار ج 8، ص 149.

[19]. عَن النَّبی(ص): الا وَ مَنْ احَبَّ عَلِیاً جاءَ یومَ القیامَة وَ وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیلَة البَدْر(فضائل الشیعه صدوق، ص 3). پیامبر(ص) فرمودند آگاه باشید کسی که علی(ع) را دوست بدارد روز قیامت می‏آید در حالی که صورتش چون ماه شب چهارده می‏درخشد.

[20]. وَ لا عَیاباتٍ وَ لا فَحّاشاتٍ، وَ مِنْ کُلِّ المَکارِه وَ العُیوبِ بَرِیاتٍ و(حوریه‏ها) هیچ عیبی ندارند و بد زبان هم نیستند(بطورکلی) از هر بدی و عیبی بدور هستند.

[21]. یا احْمَد انَّ فِی الجَنَّة قَصْراً مِنْ لُؤلُؤه فَوْقَ لُؤلُؤة، وَ دُرَّة فَوْقَ دُرَة لَیسَ فیها قَصَمٌ وَ لا وَصْلٌ، فیهًا الخَواصُّ، انْظُرُ الَیهِمْ کُلَّ یوْمٍ سَبْعینَ مَرَّة(فاکلمهم) وَ اکَلِمُهُمْ، کُلَّما نَظَرْتُ الَیهِمْ ازیدُ فی مُلْکِهِمْ سبعین ضِعْفاً وَ اذا تَلَذَّذَ اهْلُ الجَنَّة بِالطَّعامِ وَ الشَّرابِ تَلَذَّذُوا(اولئک) بِکَلامی وَ ذِکْری وَ حَدیثی قالَ یا رَبِّ ما عَلامات(علامة) اولئکَ؟ قالَ: هُمْ فِی الدُّنْیا مَسْجُونُونَ، قَدْ سَجِنُوا الْسِنَتُهُمْ مِنْ فُضُولِ‏الکَلامِ وبُطُونُهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ این مصاحبه‏ای عاشقانه است بین خدای تعالی و حضرت رسول اکرم(ص) که در شب معراج رخ داده و به روایت معراجیه معروف است.(در این جمله حضرت رسول الله صلوات‏الله علیه و آله با «یا احمد» مورد خطاب خداوندی قرار گرفته‏اند و مشتمل بر دستوراتی عالی با مضامین بلند است) ترجمه: یا احمد در بهشت قصری است از لؤلؤ بلکه برتر از لؤلؤ و از در اما برتر از در، در آن شکستگی و چسبیدگی نیست. در آن خواص هستند. به آنها هفتاد با نظر میکنم و با آنها صحبت میکنم، و هر بار به آنها نظر میافکنم بردارایی آنها هفتاد برابر میافزایم و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذت می‏برند اینها از گفتگو با من و یاد من و صحبتم لذت می‏برند. حضرت رسول صلوات‏الله علیه سؤال کردند، پروردگارا نشانه اینها چیست؟ خدا تعالی فرمود: اینان در دنیا زندان شده‏ها هستند، کسانی که زبانهاشان از پرگویی بسته و شکمهاشان از پرخوری(ارشاد القلوب دیلمی ص 279، بحارالانوار ج 77، ص 23).

[22]. عبارتی است از مرحوم علامه طباطبایی(ره) که فرمودند: قدرت اراده در آخرت و بهشت که می‏تواند هر چه بخواهد خلق کند باذن الله، دقیقاً با قدرت اراده شخص در این دنیا ارتباط دارد. آن کس که می‏تواند چشم را از نامحرم بپوشد و یا از مال حرام و یا...، محرمات را انجام ندهد و قدرت انجام تکالیف واجبه و مستحبه را دارد، به همان اندازه در آن عالم قدرت ایجاد خواهد داشت و روایاتی زیاد گویای این نکته است که می‏فرماید «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی» بنده‏ام اطاعتم کن تا تو را مثل خودم کنم. همانطور که من گویم بشو می‏شود، تو هم بگو می‏شود و یا در مورد کسی که مستحبات را انجام دهد چنین بیانی هست که: به من نزدیک نمی‏شود بنده‏ای از بندگانم به چیزی که محبوبتر نزد من باشد از آنچه بر او واجب کرده‏ام و البته به مستحبات به من نزدیک می‏شود تا او را دوست بدارم وقتی دوستش داشتم من گوش او می‏شوم که با او می‏شنود و چشم او که با آن می‏بیند و زبان او که با آن تکلم می‏کند اگر من را بخواند پاسخش می‏دهم و اگر سؤالم کند عطایش می‏کنم.(اصول کافی جلد 2، صفحه 252).

[23]. سوره یس، آیه 57

[24]. سوره زخرف، آیه 71 ترجمه:(و برآن مؤمنان) کاسه‏های زرین و کوزه‏های بلورین مملو از انواع طعام لذیذ و شراب طهور دور زنند و در آنجا هر چه نفوس بر آن اشتها دارند و چشم‏ها را شوق و لذت، مهیا باشد و شما(مؤمنان) در آن بهشت جاویدان متنعم خواهید بود.

[25]. سوره یس، آیه 58

[26]. حضرت صادق(ع) در روایتی می‏فرمایند وقتی ملائکه با حضرت عزرائیل برای قبض روح مؤمن می‏آیند سلام خداوند را به مؤمن می‏رسانند. فیقولون: السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِی الله ابْشِر فَانَ الرَّبَ یقْرَئُک السلام: امّا انَّهُ عَنْکَ راضٍ غَیرَ غَصْنبانٍ، وَ ابْشِر بِرَوْحٍ وَ ریحانٍ و جَنّة نعیمٍ سپس می‏گویند سلام بر تو ای دوست خدا. بشارت باد بر تو که پروردگارت سلامت می‏رساند، آگاه باش که او از تو راضی است و غضبناک نیست. ترا بشارت باد بهشت پرنعمت و راحتی از غم و غصه دنیا و برای توست هر بوی خوشی در بهشت(اختصاص ص 356- 345).

[27]. سوره مؤمنون، آیه 107

[28]. در روایت است بعد از چند قرن این جواب داده می‏شود یعنی بعد از بی‏اعتنایی‏های فراوان این چنین به آنان خطاب می‏شود.

[29]. سوره مؤمنون، آیه 108. ترجمه: پروردگارا ما را از جهنم خارج کن اگر باز به اینجا آمدیم ظالمیم که خطاب می‏شود ای سگان به دوزخ شوید و با من سخن مگویید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر