ماهان شبکه ایرانیان

مباهله سند حقانیت «اهل بیت»

در سال های آخر عمر شریف رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم [بنابر مشهور در سال دهم هجرت] هیأتی از نصارای نجران به مدینه آمدند و با حضور در مسجد آن حضرت به بحث و گفتگو با وی پرداختند و با آنکه حق برای آنها روشن شده بود، از روی لجاجت و عناد حاضر به پذیرش حق نشدند

در سال های آخر عمر شریف رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم [بنابر مشهور در سال دهم هجرت] هیأتی از نصارای نجران به مدینه آمدند و با حضور در مسجد آن حضرت به بحث و گفتگو با وی پرداختند و با آنکه حق برای آنها روشن شده بود، از روی لجاجت و عناد حاضر به پذیرش حق نشدند. از این رو پیغمبر اکرم(ص) مأمور شد تا به آنها پیشنهاد مباهله دهد. بدین گونه که پیامبر و رئیس هیأت نجران، عزیزترین افراد خود را از میان فرزندان و زنان و از میان مردها کسانی که به منزله جانشان هستند گرد هم آورند و در مقابل هم قرار گیرند. آنگاه هر دو گروه شروع به نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهند.هیأت نصارای نجران، نخست مباهله را پذیرفت. پیغمبر اکرم(ص) برای این امر خطیر و پر مخاطره از میان مردها فقط علی بن ابی طالب، از میان زنان تنها فاطمه زهرا و از میان فرزندان فقط حسن و حسین علیهم السلامرا انتخاب کرد و پا در میدان مباهله گذاشت.

هیأت نجران با دیدن همراهان پیامبر اکرم و جدیّت آن حضرت در این میدان، از انجام مباهله منصرف شد.تذکر: با توجه به اینکه «أبناء» و «أنفس» جمع و «نساء» اسم جمع است، پیغمبر اکرم(ص) باید حداقل نُه نفر را همراه خود می برد (3 مرد، 3 زن و 3 فرزند)، زیرا اقلّ جمع 3 نفر است، در حالی که فقط چهار نفر را همراه خود برد. این، نشان می دهد که آن حضرت بیش از چهار نفر، واجد صلاحیت برای شرکت در میدان مبارزه معنوی نیافت.

 ماجرای مباهله از زبان فخر رازی

فخر رازی داستان مباهله را این گونه نقل می کند:رسول اکرم(ص) در حالی برای مباهله خارج شد که جامه نادوخته پشمین سیاه رنگی بر دوش، حسین را در بغل و دست حسن را در دست خود گرفته بود، فاطمه پشت سر آن حضرت و علی (رضی اللَّه عنه) پست سر آنان حرکت می کرد، رسول اکرم به همراهان خود فرمود: وقتی دعا کردم شما آمین بگویید.

آنگاه می گوید:در روایت آمده است: (در میدان مباهله) حضرت رسول(ص) زیر همان جامه پشمین سیاه رنگ رفت. پس از آن حسن(ع) جلو آمد، پیامبر او را داخل کرد. سپس حسین(ع)، بعد فاطمه(س) و پس از آن علی(ع) جلو آمدند و همگی زیر آن جامه رفتند. وقتی همگی جمع شدند، حضرت رسول فرمود: «إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً».

فخر رازی در پایان می گوید:اهل تفسیر و حدیث گویا اتفاق بر صحت این حدیث دارند.[1]

 عالم بزرگ اهل سنّت ابوعیسی ترمذی در کتاب خود آورده است:

سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است: وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین را خواند و آنگاه گفت: خدایا! اهل من اینها هستند: لما نزلت هذه الآیة «تعالوْا ندْع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم» الآیة دعا رسول اللَّه علیّاً و فاطمه و حسناً و حسیناً فقال: «اللهمّ هؤلاء أهلی».[2] بنابراین، می توان گفت: اگر واقعاً کسان دیگری نیز جزو (أهل البیت) بودند رسول اکرم (ص) آنان را نیز حاضر می کرد، چون حداقل نُه نفر را باید می آورد. از این رو نیاوردن دیگران به میدان مباهله، نشان می دهد که دیگران مصداق (أهل البیت) (به مفهومی که در این آیه مطرح است) نبوده اند.

پی نوشت:



[1]  تفسیر کبیر، ج 4، جزء 8، ص 88- 89، ذیل آیه 61، سوره آل عمران.

[2]  سنن ترمذی، ج 5، ص 6، کتاب التفسیر، باب 1، سوره ی آل عمران. مسلسل 3010.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان