تفسیر دعای سحر ۸

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاتَمِّها وَ کلُّ کلِماتِک تامَّةٌ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِکلِماتِک کلِّها.

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاتَمِّها وَ کلُّ کلِماتِک تامَّةٌ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِکلِماتِک کلِّها.

تفسیر ادبی

...سخن را از آن رو «کلام» می گویند که در دل می نشیند و تأثیر می گذارد. در عُرفِ مردم به الفاظ یا چیزهای نوشتنی یی که پی در پی باشد و یک مفهومی داشته باشد کلمه و کلام می گویند. در عرف قرآن «کلمه» در مورد چیزی استعمال شده است که دلالت برچیز دیگری بکند. عالم هستی «کلِماتُ اللّه» اند و دلالت بر وجود مقدس خدا می کنند. بنابراین ذات مقدس حق، «کلمه تامه» است، زیرا خود برخود دلالت دارد. پیش عارفان و سالکان- که منغمر در عالم وحدت اند- اول دلیل برای خدا خود خداست. قرآن می فرماید: «اوَلَمْ یکفِ بِرَبّک انَّهُ عَلی کلِّ شَی ءٍ شَهیدٌ»؛[1] آیا کفایت نمی کند برای خدا وجود مقدس خود خدا؟ امام حسین علیه السلام این عارف حقیقی، که محبت خدا در دلش ریخته شده و وجودش عشق به خداست و دل او مالامال از محبت خداست، در دعای عرفه می گوید: «کیفَ یسْتَدَلُّ عَلَیک بِما هُوَ فی وُجُودِه مُفتَقِرٌ الَیک؛ ای خدا! من چگونه از عالم هستی پی به تو ببرم؟» عالم هستی وابسته به توست چیزی که وابسته به توست چطور می توانم به وسیله او پی به تو ببرم؟«ایکونُ لِغَیرِک مِنَ الظُّهورِ مالَیسَ لَک حَتَّی یکونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَک؟؛ ای خدا! چیزی که نورانیت و ظهورش به واسطه توست چگونه می توانم به واسطه او پی به تو ببرم؟»«مَتی غِبْتَ حَتَّی تَحْتاجَ الی دَلیلٍ؛ ای خدا! کی پنهان بودی تا برایت دلیل بیاورم.» «عَمِیتْ عَینٌ لاتَراک؛[2] کور باد آن چشمی که تو را نبیند.»

شرح عرفانی

کسی که به درخانه خدا می رود اگر متنبّه و هوشیار باشد، متوجه ذات مقدس و نیز صفات جمال و جلال که می شود می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاتَمِّها؛ خدایا! به درخانه تو آمده ام توجهم به کلمات تو است و تو را به اتَمّ کلماتت- یعنی ذات مقدس- قسم می دهم.» ولی وقتی توجه پیدا می کند که تام و اتمی نیست و بین کلمات خدا تفاضلی نیست همه اسما و صفات خدا عین ذات وجود مقدس اوست، می گوید: «وَ کلُّ کلِماتِک تامَّه اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِکلِماتِک کلِها؛ ای خدا! همه کلماتت تام است. ای خدا! به درخانه تو آمده ام و به همه کلماتت تو را قسم می دهم.» یعنی: ای خدا! به درخانه ات آمده ام و به ذات مقدست تو را قسم می دهم. گاهی هم توجه به «کنِ» رحمانی و کثرات آن است. توجه از عالم اسما و صفات به صفات افعال است. می آید در این عالم و کثرت ها را مشاهده می کند و می بیند که حقیقت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم اتَم کلمات است. می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاتَمِّها؛ خدایا! به درخانه ات آمده ام، نظرم به فیض مقدس است. نظرم به «کن» رحمانی است و تو را به اتمّ کلمات قسم می دهم.»(یعنی: به حقیقت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تو را قسم می دهم). ناگهان توجه می کند به بساطت فیض مقدس، و می گوید: «وَ کلُّ کلِماتِک تامَّه اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِکلِماتِک کلِها

درس ولایی

عارف و دعا کننده، گاهی هم نظر به اهل بیت دارد؛ اهل بیتی که مظهر صفات و اسما هستند، اهل بیتی که اتمّ کلماتند، و نظر به کثرت دارد؛ یعنی نظر به پیغمبر اکرم، حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و سایر ائمه دارد. در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ کلِماتِک بِاتَمِّها؛ خدا! به درخانه تو آمده ام، چهارده معصوم را آورده ام و تو را به اتمّ کلماتت که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است قسم می دهم.» در همین توجه، نتیجه حاصل این است که تفاضلی میان ائمه نیست و همه یک نورند و از نظر فضیلت یکی هستند. اگر چنان چه ما هم فضیلتی می بینیم الّا این که در هر یک، صفت یا صفات خاصی بروز و ظهور بیشتری کرده نیست و معصومین علیهم السلام همه از نظر علم و از نظر هر صفتی که ما فرض کنیم همگی نور واحدند: «کلُّهُمْ نورٌ واحِد»، لذا می گوید: «وَ کلُّ کلِماتِک تامَّةٌ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِکلِماتِک کلِّها؛ ای خدا! به درخانه ات آمده ام، چهارده معصوم را آورده ام و تو را به اهل بیت قسم می دهم.»

تذکر اخلاقی

نکته ای که در این جا باید به آن توجه داشته باشیم این است که انسان می تواند کلمه تامه خدا بشود. وجود انسان کلمه است برای خدا و ذات مقدس او؛ یعنی بهترین دلیل برای وجود مقدس خدا و اثبات او همین انسان است. «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقد عَرَفَ رَبَّه؛[3]هر کسی خودش را بشناسد خدایش را شناخته است.» اما این انسان گاهی به واسطه سیر و سلوکش می رسد به آن جا که «کلمه تامه خدا» می شود. در قدسیات می خوانیم که: «عَبْدی اطِعْنی حَتَّی اجْعَلَک مِثلی أو مثلی اقوُلُ للشی کنْ فَیکونَ تَقوُلُ للشی کنْ فَیکوُن؛[4] ای بنده من! عبد شو، اطاعت من کن، و در اثر اطاعت من، تشبّهی به من پیدا می کنی؛ یعنی چنان چه من می توانم در تکوین تصرف کنم تو هم می توانی. روزه ماه مبارک رمضان تشبّه می دهد. تشبّه مخلوق به خالق. بهترین عبادت از این نظر روزه است. لذا در روایات هم می خوانیم: «الَصَّومُ لی وَ انَا اجْزی بِه؛[5] روزه مال من است.[چون که عبد تشبّه به من پیدا می کند و اگر روزه خوب هم بگیرد] جزایش خود من هستم.» دل شب مخصوصاً قبل از اذان صبح، طلوع فجر، راز و نیاز با خدا، بین الطلوعین، خواندن قرآن مخصوصاً در ماه مبارک رمضان، این ها آدمی را می رساند به این جا که مظهر صف جمال و صفت جلال می کنند: «تَتَجا فی جُنُوبُهمْ عَنِ الْمَضاجِع یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُون[6] عده ای از مردم رختخواب را رها، و راز و نیازها با خدا دارند. در حالی که دل آن ها هم صفت جلال و هم صف جمال در آن رسوخ کرده است. صفت جمال خدا بر دلشان حکومت دارد؛ یعنی امید و رجاء دارند. صفت جلال خدا بر دلشان حکومت کرده است؛ یعنی خوف دارند از عظمت و کبریایی خدا و از قهّاریت او. قرآن می گوید اگر بنده من این گونه شد و نماز شب با خوف و رجاء را به جا آورد همین راز و نیاز با خدا همراه با خوف و رجاء او را به این جا می رساند که: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اخفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ[7] دیگر هیچ کس نمی تواند درک بکند چه مقامی پیدا می کند! الّا برسد به آن مقام. مقام لقاء و مقام فناء است. مقام جِوارُ الله و مقام عِندَاللّه است.

پی نوشت ها:

[1] فصلت، آیه 53.

[2] مجلسی، بحارالأنوار، ج 64، ص 142،(باب 4- فطرة اللَّه سبحانه و صبغته، فی ‏کلام سیدالشهدا فی‏ دعا عرفه)، ذیل‏ح 7.

[3] مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 32،( باب 9-/ استعمال العلم و الإخلاص...)، ح 22.

[4] با اختلاف در عبارت، ر. ک: مستدرک، ج 11، ص 258،(باب 18)؛ بحارالانوار، ج 90، ص 376،(باب 24)، ذیل ح 16، و الفوائد العلیة، ج 2، ص 394.

[5] مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 11،(باب 122)، ذیل ح 3.

[6] سجده، آیه 16.

[7] سجده، آیه 17.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر