ماهان شبکه ایرانیان

نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه

پس از قرآن کریم، دومین مرجع شناخت احکام و عقاید اسلامی، سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و احادیث مـعصومین علیهم السلام است

نقش امام حسن عسکری  علیه السلام  و اصحاب ایشان در حدیث امامیه

1.مقدّمه

پس از قرآن کریم، دومین مرجع شناخت احکام و عقاید اسلامی، سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و احادیث مـعصومین علیهم السلام است. در این مورد خدای تبارک و تعالی با نزول آیه شریفه: «وَ أَنزَلْنَا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَِّ لِلنَّاسِ مـَا نُزِّلَ إِلَیهْمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتـَفَکرُون» (نـحل (16) /44) «و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم؛ تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است؛ توضیح دهی. و امید که آنان بیندیشند.» رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مکلّف به تبیین مسائل قرآنی فرمود. ضمن آنکه عـصمت و صلاحیت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله در این آیه شریفه: «لَا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» (واقعه (56) / 79) «جز پاک شدگان بر آن دست نزنند.» مطرح است. در تفسیر آمده است که مراد از مطهّرون با توجه به آیه «إِنَّمَا یرِیدُ اللّه لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبـَیتِ وَ یطـَهِّرَکمُْ تَطْهِیرًا» (احزاب (33) / 33) «خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر ]بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» منظور از اهل بیت، چهارده معصوم علیهم السلام هستند. (طباطبائی، المیزان، ج 16، ص 465) پیامبر صلی الله علیه و آله نیز با صدور حدیث ثقلین، حجیت سنّت و سیره عترت خـویش را امـضاء نمود.

امام حسن عسکری علیه السلام، یازدهین امام شیعیان، در شرایطی به امامت رسیدند که همچون پدر گرامی اش در محله نظامی تحت نظر مأموران حکومتی بودند و شیعیان آزادانه نمی توانستد با ایشان ملاقات کنـند. از سـوی دیگر، شیعیان در این برهه از زمان، در مناطق مختلف پراکنده بودند. با توجّه به این شرایط، امام از شیوه های متفاوتی نسبت به عهد صاقین علیهم السلام در نشر و گسترش حدیث استفاده می کردند. از جمله اینکه امام از پشـت پرده و بـیشتر از طـریق واسطه ها و وکلاء و نوشته ها با مردم ارتـباط بـرقرار مـی کرد؛ در صورتی که در زمان صادقین علیهم السلام ارتباط با مردم آزادانه تر و واسطه ها کمتر بودند.

1ـ1)مروری کوتاه بر زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام

در روز هشتم ربـیع الثـانی یا 24 ربـیع الاوّل سال 232 هجری قمری، مدینه منوّره به قدوم مـبارک دومـین فرزند ذکور امام هادی علیه السلام مزین گشت. (طبرسی، ص 485؛ مفید، ج2، ص 308 ) این نوزاد فرخنده از دامان مادری پرهیزکار، مؤنه و دانا به نام سـلیل یا حـدیث مـتولّد شد. (طبرسی، ص 485) امام هادی علیه السلام این نوزاد را حسن نام نهاد و کنـیه مبارکش را ابومحمّد قرار داد. (مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 242 ـ 244) القاب ایشان عبارت اند از: صامت، هادی، رفیق، زکی، سراج، عسکری و نقی. (طبرسی، ص 485) از همان بدو تـولّد، امـام هـادی علیه السلام ایشان را به عنوان امام و جانشین خود معرفی فرمودند؛ چراکه امـام هـادی علیه السلام قبل از تولّد امام حسن فرزند دیگری به نام محمّد داشت و ممکن بود، این شبهه پیش بیاید که او امـام و جـانشین پدر اسـت؛ لیکن این پسر گرامی که جوانی دانشمند، متّقی و والا مقام بود، که در سنّ جوانی از دنیا رفت و اینـک مـزار او در فـاصله میان بغداد و سامراء واقع است و به نام مقبره «سید محمّد» مزار شیعیان می باشد. (جـزائری، ص 845)

در اینـجا بـه چند نمونه از نصوصی که دلالت بر امامت ایشان می کند، اشاره می کنیم: علی بن عمر نوفلی گوید: در صـحن مـنزل امام هادی علیه السلام در خدمتش بودم که سید محمّد از نزد ما گذشت. به امام عـرض کردم: قـربانت گـردم، بعد از شما این صاحب ماست؟ فرمود: نه صاحب شما بعد من حسن است. (کلینی، ج 2، ص 113) عبداللّه بـن مـحمّد اصفهانی نیز در این باره می گوید: امام هادی علیه السلام فرمود: «صاحب شما بعد از من کسـی اسـت که بـر من نماز بخواند » و ما تا آن روز ابا محمّد امام حسن عسکری علیه السلام را نمی شناختیم (پس از وفات امام هـادی عـلیه السلام ابامحمّد علیه السلام بیرون آمد و بر جنازه آن حضرت نماز خواند). (همان، ص 114 )

امام حـسن عـسکری عـلیه السلام در حالی که 22 سال از عمر شریفش می گذشت، به امامت رسید و عهده دار این منصب الهی گشت. امام حـسن عـلیه السلام در شـهر سامرا به حلّ مشکلات و مسائل مردم همّت می گماشت و امور شیعیان را سازماندهی مـی فرمود. سـالهای امامت آن حضرت مصادف شد با بقیه دوران حکومت معتز عباسی و پس از آن حکومت مهتدی و در نهایت پنج سال از حـکومت مـعتمد عباسی می گذشت (جزائری، ص 845) که در سال 260 هجری در سنّ 28 سالگی به شهادت رسید و در منزلش در سـامرا در کنـار پدر بزرگوارش دفن شد. (شعیری، ص 50)

1ـ2)وضعیت سیاسی ـ اجـتماعی دوران امـام حسن عسکری علیه السلام

خلفای عبّاسی عموماً امـامان شـیعه را تحت فشار و محدودیت قرار می دادند؛ به طوری که تعقیب و مراقبت از امام هادی و امام حـسن عـسکری به قدری بود که آنان را در مـیان لشـکریان جای داده بـودند و بـه هـمین دلیل این دو را عسکریین علیهم السلام لقب داده اند. (مـجلسی، بـحارالانوار، ج 5، ص 113) با این حال، فشارها و محدودیتها برای امام حسن عسکری علیه السلام به این جهت که در آن دوران شـیعه بـه صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بـود (و این باعث می شد که خلفاء احـساس خـطر کنند) بیش از دیگران بود. (مـعارف، ص 373) دودمـان عبّاسی، طبق روایات فراوان و متواتر می دانستند که مهدی، از بین برنده حکومتهای باطل و برپا کننده حـق، فـرزند امام حسن عسکری علیه السلامخواهد بـود. این مـوضوع بـاعث شده بود تـا حـکومت عبّاسی به شدّت، حـضرت عـسکری را تحت کنترل قرار دهد. (ابن شهرآشوب، ج 4، ص 434) این امر موجب محدود شدن ارتباط شیعیان با ایشـان شـده بود. در برخی از گزارشها آمده است که امـام در هـر هفته، دو روز مـی بایست بـه مـرکز حکومت مراجعه می کرد. (طـباطبائی، تاریخ حدیث شیعه، ص 337)

شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، با آن حـضرت مـلاقات می کردند. در کتاب الغیبه آمده است که در یوم النـوبه (روز مـراجعه امـام بـه مرکز حکومت) شـور و شـعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملو از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امـام از مـیان مـردم عبور می کرد. (طوسی، الغیبه، ص 251)

بنابراین، محیط خـشن سـامرا و خـفقان حـاکم بـر آن هـمواره با زیر نطر بودن شدید امام، موجب شد که امام از طریق وکلا و به وسیله مکتوبات و توقیعات با شیعیان ارتباط برقرار کنند. ارتباطی این گونه، یعنی حضور در میان مردم و عدم مواجهه مـستقیم با آنان، زمینه لازم را برای دوران غیبت فراهم آورد؛ به طوری که بحرانی در کتابش آورده است که امام حتّی به هنگام سخن گفتن با اصحاب خویش نیز از پس پرده با آنان صحبت می کرد. آنان صدای امـام را مـی شنیدند؛ ولی صورت ایشان را نمی دیدند. (بحرانی، ص 262)

1ـ3)شیوه های نشر حدیث در دوران امام حسن عسکری علیه السلام

1ـ3ـ1)مسائل

مسائل دارای مفاهیم متعدّدی است؛ امّا در زمان امام حسن عسکری علیه السلام بیشتر به دو مفهوم مسائل آزمودنی و مسائل شرعی بـه کار رفـته و در این دو مفهوم که در نهایت به یک نتیجه می رسند، مخاطب اصلی سؤلات، امامان بوده اند و پاسخ آنان مانند دیگر روایاتشان حجّت بوده است. (معارف، ص 339)

1ـ3ـ1ـ1)مسائل آزمودنی

منظور آن دسـته از مـسائلی است که اصحاب ائمه علیهم السلام بـه تـدریج، فراهم کرده و با استفاده از آن، امامت امامان شیعه را به آزمون می گذاشتند. این مسائل آزمودنی پس از دوران امام صادق علیه السلام که میزان تردید در شناخت امامان علیهم السلام زیاد گردید، یکی از راههای شناخت امـام بـر حق بود که با طـرح سـؤلاتی، امامت وی را می آزمودند. در صورتی که مدّعی امامت بدون تأمّل و به طور صحیح به سؤلات پاسخ می داد، امامت و حقانیت او بر مراجعان ثابت می شد. (همو، ص 340) نخستین بار امام صادق علیه السلام به یاران خود سفارش کرد تـا بـه عنوان یکی از راههای شناخت امام علیه السلام با طرح سؤلاتی امامت وی را بیازمایند. (کلینی، ج 1، ص 284)

1ـ3ـ1ـ2)مسائل شرعی روزمره

منظور از مسائل شرعی روزمره آن دسته از سؤلات است که شیعیان در مقام انجام تکالیف دینی یا در برخورد با مخالفان خـود بـه آن برخورد مـی کردند و با شرفیابی به محضر ائمّه علیهم السلام یا از طریق مکاتبه، حکم آن را از امامان جویا می شدند. از عهد امام دهم به بـعد که تماس شیعیان با امامان خود محدود شد، سؤلات شیعیان دست بـه دسـت مـی گشت تا به امام برسد و جواب صادر گردد. پاسخها در حکم روایت و حدیث به شمار می رفت. (معارف، ص 342)

از جمله افرادی که در زمـان امـام حسن عسکری علیه السلام واسطه مسائل بودند، محمّد بن عثمان عمری (نجاشی، ص 442) محمّدبن سلیمان ابـوطاهر زراری (هـمو، ص 348)، مـحمّد بن ریان بن صلت اشعری (همو، ص 371)، محمّد بن علی بن عیسی قمی (طوسی، الفهرست، ص 441) و صاحب کتاب مسائل إلی أبی محمّد العـسکری، یعنی محمّدبن حسن بن صفار (همان، ص 383) و. .. بوده اند. با توجّه به کتابهای رجالی روشـن می گردد که اوّلاً در ترجمه هر یک از این اشـخاص آمده است: «له مسائل»؛ ثانیاً نام امامی که این مسائل به وی تعلّق دارد، ذکر شده است.

1ـ3ـ2)مکاتبه

فضای اجتماعی و وضعیت سیاسی حاکم بر جامعه، اقتضا می کرد که بیشتر احادیث امام از طریق مکاتبه انتشار یابد. این مکتوبات را می توان بـه دو بخش کلّی تقسیم نمود:

بخش اوّل عبارت است از نامه ها، دستورالعملها و حتّی پیغامهای ائمّه علیهم السلام که خطاب به نمایندگان خود یا شیعیان مستقر در یک ناحیه ارسال می کردند و در آن نامه ها و رسائل، وظایف و تکالیف آنان را در پیش آمدهای سیاسی و اجتماعی روشن مـی ساختند.

بـخش دوم از مکتوبات حدیثی، عبارت است از پاسخهای ائمّه علیهم السلام در ذیل سؤلاتی که شیعیان از نقاط مختلف ارسال می کردند. (معارف، ص 343 ـ 344) به عنوان مثال، علی بن یقطین به امام حسن عسکری نوشت: اگر کسی اجرای وصیت را به فـرزندان خـود محوّل کند، در صورتی که برخی نابالغ اند، آیا فرزندان بالغ می توانند وصیت پدر خود را اجرا کنند؟ ابومحمّد در پاسخ نوشت: بلی. (کلینی، ج 7، ص 46) در مواردی که سؤل کننده سؤل خود را می نوشت و جای پاسخ را خالی می گذاشت، امام علیه السلام در ذیل هـمان سـؤل پاسخ را با خطّ مبارک خود درج می نمود. پاسخی که بدین طریق دریافت می شد، توقیع می خواندند. (معارف، ص 347) به عنوان نمونه، عبداللّه بن جعفر حمیری که از مشایخ قم به شمار می رفت، دارای سه کتاب در بـاب رسـائل و تـوقیعات امام هادی و امام حسن عـسکری عـلیه السلام است. (طـوسی، الفهرست، ص 293)

1ـ3ـ3)سازمان وکالت

گستردگی و پراکندگی مراکز تجمّع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می کرد؛ تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو، و ارتـباط آنـان را بـا همدیگر از سوی دیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نـظر دینـی و سیاسی رهبری و سازماندهی کند.

این نیاز از زمان امام جواد علیه السلام احساس می شد و در زمان امام حسن عسکری علیه السلام به یک سازمان مـنسجم، گـسترده و فـراگیر تبدیل شده بود. نهاد وکالت شخصی ارشد را در رأس خود داشت که بـا امام ارتباطی مستمر برقرار می کرد. مقام و موقعیت وکیل ارشد و نایب خاص برای همه شیعیان، به خصوص برای وکیلان رده پایین تر، شـناخته شـده و پذیرفـته بود. (طباطبائی، تاریخ حدیث شیعه، ص 339) در کتاب رجال کشّی آمده است که امـام طـی نامه ای به صورت رسمی، ابراهیم بن عبده را به وکالت در منطقه بیهق و نیشابور منصوب کرده است. (کشّی، ج 2، ص 797 ) در همین کتاب، در نـامه ای دیگـر، امـام به ارتباط بین وکیلان و وکیل ارشد اشاره کرده است. (همو، ص 848) وکیلان علاوه بر جمع آوری امـوال مـربوط بـه امام از تمامی مناطق شیعه نشین و تحویل آن به امام یا وکیل ارشد ایشان، رد و بدل کردن نامه های شیعیان به امـام و پاسـخ امـام به فرستادگان نامه ها را نیز به عهده داشتند. (طباطبائی، تاریخ حدیث شیعه، ص 339) وکیلان معمولاً از افراد مـوجّه اجـتماعی بودند. می توان گفت که شخصیت عمومی و وجهه اجتماعی وکیل، بر دانش و علم او مقدّم تر بـود؛ از این رو وکیلان مـعمولاً از شخصیتهای سرشناس علمی نبودند. (سبحانی، ص 297)

عثمان بن سعید، شخصیت موجّه و شناخته شده شیعی، وکیل ارشد امـام بـود و همه اموال به دست او می رسید. (طوسی، الغیبه، ص 354) فرزند او محمّد بن عثمان نیز منصب وکالت را بـه عـهده داشـت. (همان، ص 400) احمدبن اسحاق اشعری، از عالمان بزرگ قم و از اصحاب خاص امام حسن عسکری علیه السلام وکیل آن حضرت در نـاحیه قـم بود. (طوسی، الفهرست، ص 63) و از وکلای بغداد می توان به ریان بن صلت بغدادی خراسانی اشعری اشـاره کرد. (هـمان، ص 295) وکیل آن حـضرت در کوفه ایوب بن نوح بن دراج بود (طوسی، ص 496) و علی بن جعفر همانی برمکی از وکلای مکه (مجلسی، زندگانی حضرت جـواد و عـسکریین عـلیه السلام، ص 195) و عبداللّه بن حمدویه بیهقی از وکلای حضرتش در بیهق و نیشابور بود. (طوسی،الغیبه، ص 268)

1ـ4)آثار مـنسوب بـه امام حسن عسکری علیه السلام

1ـ4ـ1)آثار مکتوب

1ـ4ـ1ـ1)تفسیر قرآن

یکی از مهم ترین مباحث در حوزه میراث حدیثی امام حسن عـسکری عـلیه السلام، بحث درباه تفسیر منسوب به آن امام است. این کتاب، مجموعه روایات تفسیری است که تـنها به سوره فاتحة الکتاب و بقره پرداخته اسـت. این کتـاب را شـیخ صدوق به نقل از محمّدبن قاسم استرآبادی و او بـه نـقل از یوسف بن محمّد بن زیاد و علی بن محمّد بن یسار و آن دو نیز از امام حسن عسکری علیه السلام نقل کرده اند. (ابـن بـابویه، ج 2، ص 327) از قرن چهارم هجری که این کتاب مـنتشر شـد و در دسترس عـموم قـرار گـرفت، همیشه مورد بحث بوده و مخالفان در این باره اظـهارنظر کرده اند. شدیدترین موضع گیری را ابن غضائری ابراز کرده است. ایشان می نویسد: محمّدبن قاسم، مـفسّر اهـل استرآباد که ابوجعفر (شیخ صدوق) از او روایت می کند، ضـعیف و دروغگوست و در عین حال، از دو نـفر مـجهول، روایت کرده که اینها همه دال بر این است که تـفسیر جـعلی است. (واسطی بغدادی، ص 98) علامه حلّی (حلی، ص 50)، علامه شوشتری (شوشتری، ج 1، ص 152)، ابن شهرآشوب (ابن شـهرآشوب، ج 2، ص 300) و آیت اللّه خویی از مخالفان انتساب این کتاب بـه امـام حـسن عسکری علیه السلام هستند. بـرخی از مـخالفان در ردّ انتساب کتاب به امـام عـسکری علیه السلام به ضعف سندی و اکثر آنها به ضعف محتوایی برخی از متون مندرج در کتاب اسـتناد کرده اند. آیت اللّه خویی در این باره می نویسد: کسی که بـدین تـفسیر بنگرد و در آن تـأمّل کنـد، هـیچ شکی در جعلی بودن آن نـخواهد کرد؛ زیرا هیچ شخص عالم و دانشمندی چنین نگاشته ای را نمی نگارد؛ چه برسد به امام معصوم. (خویی، ج 13، ص 159) بسیاری از عـالمان شـیعی هیچ اشاره ای به این کتاب نکرده اند؛ در حـالی که اگـر این کتـاب مـنسوب بـه امام باشد و در اخـتیار و مـورد تأکید آنان می بود، از آن استفاده می کردند. برقی، علی بن ابراهیم قمی، ثقة الاسلام کلینی، شیخ مـفید و سـید مـرتضی از این گروه هستند.

در بین موافقان، کسانی هستند که این کتـاب را مـوضوع نـمی شمرند؛ بـلکه بـا اعـتماد بر کلّ کتاب یا برخی از متون آن، به طور اجمالی، انتساب کتاب به امام را پذیرفته اند؛ گرچه ممکن است برخی از متون را ضعیف و یا ناصحیح بدانند. شیخ صدوق، قطب الدین راوندی، شهید ثانی، مجلسی اوّل، عـلامه مجلسی، محدث نوری و آقابزرگ تهرانی از این گروه اند. (استادی، ص 720 ـ 732) شیخ صدوق، محمّد بن قاسم را با دعای رضی اللّه عنه یاد کرده است؛ ولی این گونه یاد کردن را نمی توان دلیل بر وثاقت او دانست. افزون بر آن، دو نفر راوی اصلی متن تفسیر نیز مجهول اند و تـوثیق یا مـدح خاصی در مورد آنها موجود نیست. بنابراین با توجّه به معیار وثوق سندی، ضعیف شمرده می شود.

روشن است که عنوان «ضعیف»، تفاوت ماهوی با وصف «موضوع» دارد. در حدیث موضوع، متنی جعل شـده اسـت که دلایل قطعی بر عدم صدور آن از معصوم علیه السلام وجود دارد. (مدیرشانه چی، ص 170 ) بنابراین ضعف سندی کتاب، متون آن را از حجیت ساقط می کند؛ ولی دلیلی بر وضع و جعل آن نخواهد شد. برخی از مـتون مـوجود در کتاب به لحاظ محتوایی مـشکل اسـاسی دارند؛ به گونه ای که از حجیت ساقط شده اند. وجود این متون، اگر چه اعتماد به کتاب را کاهش می دهد؛ ولی دلیل بر جعلی بودن تمامی کتاب نیستند.

1ـ4ـ1ـ2)کتاب المنقبه

این کتـاب شامل احکام شرعی اسـت. عـلامه آقابزرگ طهرانی درباره آن نوشته است: شامل بیشتر احکام و مسائل حلال و حرام است. (آقابزرگ طهرانی، ج 23، ص 149) بعضیها این کتاب را به امام حسن عسکری نسبت داده اند. (ابن شهرآشوب، ص 12) بیضاوی در الصراط المستقیم این کتاب را به امـام حـسن عسکری علیه السلام نسبت داده است. (غروری نائینی، ص 301)

1ـ4ـ1ـ3)کتاب الحجب فی التفسیر

سمعانی در کتاب الانساب، این کتاب را از آثار آن حضرت نام برده است. (سمعانی، ج 1، ص 507 ) به غیر ایشان تا جایی که فرصت تحقیق بود، در جای دیگـری مـشاهده نشد که از این اثر نام برده باشند.

1ـ4ـ2)آثار غیر مکتوب

1ـ4ـ2ـ1)حکمتها و سخنان پندآموز

امام حسن عسکری علیه السلام همچون پدران گرامی خـود، در هر فرصتی، سخنان حکمت آموز و موعظه هایی ایراد می نمودند. از جمله اینکه حضرت فرمودند: شـرک ورزیدن مـردم پنـهان تر از حرکت مورچه بر پلاس سیاه در شب سیاه است. (شیخ حرّ عاملی، ج 16، ص 254؛ ابن شعبه حرانی، ص 487)

1ـ4ـ2ـ2)دعا و حرز

از امام حـسن عـسکری دعاها و حرزهایی روایت شده است که در اینجا به یک نمونه بسنده می کنیم:

ای شنونده ترین شنوندگان! و ای بیننده ترین بـینندگان! و ای سـریع حـساب کننده حساب کنندگان! و ای رحیم ترین رحم کنندگان! و ای حکم کننده ترین حکم کنندگان! بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرست و روزی مرا وسـعت ده و عمر مرا طولانی گردان. با رحمت خود بر من منت گذار و مرا از کسـانی قرار ده که دین تو را یاری مـی دهند و دیگـری را جای من قرار مده. (ابن بابویه، ج 1، ص 336؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 374)

1ـ4ـ2ـ3)وصیتها و سفارشها

آن حضرت در هر موقعیتی که به دست می آوردند، شیعیان را وصیت و سفارش می کردند. به عنوان مثال، در سفارش به شیعیان فرمودند: شـما را وصیت می کنم به تقوای الهی و راستگویی در گفتار و بازگرداندن امانت به کسی که به شما اعتماد کرده است، چه نیکوکار باشد و چه بدکار. شما را به سجده های طولانی و حسن معاشرت با همسایگان سـفارش مـی کنم؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله برای این مطالب برانگیخته شده است. (عیاشی، ج 2، ص 286)

1 ـ 5)مدارس حدیثی در دوران امام عسکری علیه السلام

1 ـ 5 ـ 1)سامرا

سامرا در انتهای ثلث اوّل قرن سوم هجری تأسیس و به عنوان پایتخت دولت عبّاسی مطرح شد. (جباری، ص 132) چیزی نـگذشت که متوکل عباسی امام هادی علیه السلام را به این شهر فرا خواند و از آن پس، این شهر به محل تجمع شیعیان و رهبری آنان تبدیل شد. هر چند آن حضرت تحت نظر بودند، ولی به طرق مختلف، روابط ایشـان بـا شیعیان برقرار بود. امام حسن عسکری علیه السلام نیز تمامی دوران کوتاه مدت امامتش را در این شهر می زیست. تعدادی از اصحاب ایشان در سامرا عبارت اند از: عمر بن ابی مسلم (کلینی، ج 2، ص 444)، ابی الصهبان (طوسی، الفهرست، ص 378)، نصر بن حـازم قـمی. (هـمان، ص 425)

در این دوران، مدرسه حدیثی سامرا در مقایسه بـا مـدارس قـم و بغداد که از چندین دهه پیش شروع به فعالیت کرده بودند، چندان رونق نگرفته بود و نمی توان آن را مدرسه ای همچون دیگر مدارس به حساب آورد؛ ولی چون امـام حـسن عـسکری علیه السلام و پدر بزرگوارشان در این شهر بودند، باعث شد اصحابشان نـیز بـه تبع ایشان در این شهر حضور پیدا کنند. بیشتر احادیثی را که از ایشان روایت کرده اند مبتنی بر مسائل فقه و قواعد فقه است.

1 ـ 5 ـ 2)قم

حوزه حـدیثی قـم در زمـان امام حسن عسکری علیه السلام رونق گرفته و شکوفا شده بود. اسـاتید حدیثی از مناطقی مثل کوفه به قم می آمدند و همراه با دانشمندان قم، به تعلیم و آموزش مشتاقانی می پرداختند که از این شهر و از نـقاط اطـراف قـم، برای آموزش حدیث، به قم مراجعه می کردند. ( طباطبائی، تاریخ حدیث شـیعه، ص 341) از ویژگـیهای اصلی و مهم مکتب حدیثی قم، گرایش شدید آنان به احادیث و نصوص دینی و پرهیز از دخالت دادن هر امـر دیگـر، اعـمّ از احکام مستقل عقلی یا ظنون غیر معتبر، در مقوله فهم دین و استنباط احکام است. (هـمو، ص 342 ) از دیگـر ویژگـیهای مکتب حدیثی قم، پرهیز محدّثان از نقل احادیث ضعیف یا منقول از ضعفا و همچنین احادیث غلوآمیز بـود. از جـمله اشـخاصی که از این حوزه حدیثی با حضرت عسکری در ارتباط بودند، محمّد بن حسن بن صفار (طوسی، الفهرست، ص 408) زکریابن آدم قـمی (هـمان، ص 206) و سعدبن عبداللّه اشعری قمی (همان، ص 211) می باشند.

1 ـ 5 ـ 3)بغداد

بغداد از جمله شهرهای مهمّ اسلامی در عـراق بـود که از بـدو پیدایش و تأسیس به محلّ حضور شیعیان تبدیل گشت و زمانی که مدرسه کوفه رو به زوال نهاده بود، بـسیاری از مـحدثان آن به بغداد منتقل شده بودند. (جباری، ص 130) مهاجرت طلاب از سایر مناطق جهان اسلام بـه حـوزه بـغداد، باعث گستردگی علوم، دانش، تحقیق و اجتهاد شد. در این دوره اجتهاد به سبک شیعی آن شکل می گیرد و مناظره و گـفتگوی رو در رو مـیان صاحبان افکار و عقاید مختلف به وجود می آید. (طباطبائی، تاریخ حدیث شیعه، ص 348) بـرخی از اصـحاب امـام حسن عسکری علیه السلام در این حوزه عبارت اند از: عثمان بن سعید عمری (ابن بابویه، ج 4، ص 510)، علی بن محمّدبن احمد متیل قـمی (طـوسی، الغـیبه، ص 369) و حسن بن متیل قمی (همان، ص 369) دیگر اعضای خاندان متیل قمی نیز ساکن بـغداد بـودند.

نتیجه گیری

در زمان امام حسن عسکری علیه السلام با توجه به شرایط سیاسی و جوّ خفقان اجتماعی، ارتباط ایشـان بـا شیعیان آزادانه نبود و اصحابشان به صورت محرمانه با ایشان در ارتباط بودند. بـه تـبع این شرایط اجتماعی، شیوه های نشر حدیث عموماً یا بـه صـورت مـسائل و مکاتبه با حضرت بود، یا اینکه از طریق واسـطه ها و وکلای مـورد اعتماد ایشان در مناطق شیعه نشین بود که احادیث ایشان را به شیعیان منتقل می کردند و مـشکلات و مـسائل آنها را با امام در میان مـی گذاشتند. آثـاری نیز بـه امـام حـسن عسکری علیه السلام نسبت داده اند؛ از جمله: تـفسیر مـنسوب به امام عسکری علیه السلام که برخی همچون ابن غضائری، علامه حلّی، علامه شـوشتری و آیت اللّه خویی از مخالفان انتساب این کتاب به امـام حسن عسکری علیه السلام مـی باشند و بـرخی دیگر همچون علامه مجلسی، شـهید ثـانی و محدث نوری این کتاب را به ایشان نسبت داده اند. از دیگر آثاری که به ایشان نسبت داده اند کتـاب المنقبه و کتاب الحجب فی التـفسیر اسـت.

بـا توجّه به اینـکه امـام در شهر سامرا سکونت داشـتند، اصـحاب و شاگردان ایشان به این شهر می آمدند و با حضرتش ملاقات می کردند. به همین دلیل بود که شهر سـامرا بـه محلی برای تجمّع و رفت و آمد شـیعیان تـبدیل شد و مـدرسه حـدیثی سـامرا کم کم پایه ریزی گشت. از دیگـر حوزه ها، حوزه حدیثی قم و حوزه بغداد، اساتید برجسته این حوزه ها از شاگردان و اصحاب این امام بزرگوار بـودند و واسـطه بین این حضرت و شیعیان آن زمان به شـمار مـی رفتند.

مـنابع

قـرآن کریم، تـرجمه: محمّد مهدی فـولادوند

1.ابـن بابویه، محمّدبن علی. من لا یحضره الفقیه. تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی،

1413 ق.

2.ابن شعبه حـرّانی، حـسن بن عـلی. تحف العقول. تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جـامعه مـدرسین، 1404 ق.

3.ابـن شـهرآشوب. مـناقب آل ابـی طالب. نجف: حیدریه، 1376 ش.

4.استادی، رضا. مؤره تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، قم: مدرسه امام مهدی (عج )، 1409 ق.

5.آقابزرگ تهرانی. الذریعه. بیروت: دارالاضواء، 1403 ق.

6.بحرانی، هاشم. بهجه النظر فـی اثبات الوصایه و الإمامه للأمه الإثنی عشر. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی

آستان قدس رضوی، 1427 ق.

7.جباری، محمّدرضا. مکتب حدیثی قم. قم: زائر، 1384 ش.

8.جزائری، نعمت اللّه . قصص الانبیاء. مترجم: فاطمه مشایخ، تهران: فرحان، 1381 ش.

9.حـرّعاملی، مـحمّدبن حسن. وسائل الشیعه. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام، 1409 ق.

10.خویی. معجم الرجال الحدیث. 1413 ق.

11.سبحانی، جعفر. کلیات علم رجال. مترجم: مسام قلیپور گیلانی، علی اکبر روحی، قم: قدس، 1389 ش

12.سمعانی. الانساب. بیروت: دارالجنان، 1408 ق.

13.شعیری، مـحمّدبن مـحمّد. کاشف الأستار. مترجم: شرف الدین خویدکی، تهران: کتاب فروشی اسلامی،

1388 ش.

14.طباطبائی، محمّدحسین. المیزان فی تفسیرالقرآن. مترجم: محمّدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات

اسلامی، 1374 ش.

15.طـباطبائی، مـحمّدکاظم. تاریخ حدیث شیعه(1). تهران: سـمت، 1388 ش.

16.طـبرسی، فضل بن حسن. اعلام الوری بأعلام الهدی. تهران: اسلامیه، 1390 ش.

17.طوسی، محمّدبن حسن. الغیبه. تحقیق: عباداللّه تهرانی، علی احمد ناصح، قم: دارالمعارف الاسلامیه،

1411 ق.

سفینه » شماره 37 (صفحه 137)

18.ـــــــــــــــ. فهرست کتب الشیعه و اصولهم و أسـماءالمصنفین و اصـحاب الاصول. قم: ستاره، 1420 ق.

19.علامه حـلّی، حـسن بن یوسف. خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال. قم: نشر فقاهه، 1407 ق.

20.علامه شوشتری، محمّدتقی. مستدرک الاخبار الدخیلة. تهران: کتابخانه صدوق، 1367 ش.

21.عیاشی، محمّدبن مسعود. تفسیر عیاشی. تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعه العلمیه، 1380

ش.

22.غروی نائینی، نـهله. تـاریخ حدیث شیعه. قم: شیعه شناسی، 1386 ش.

23.کشّی، محمّدبن عمر. رجال کشّی. قم: موسسه آل البی علیهم السلام، 1363 ش.

24.کلینی، محمّدبن یعقوب. اصول کافی. مترجم: جواد مصطفوی، تهران: کتاب فروشی علمیه اسلامیه،

1369 ش.

25.مجلسی، محمّدباقربن مـحمّدتقی. بـحارالانوار. بیروت: دارالحـیاء التراث العربی، 1403 ق.

26.مدیر شانه چی، کاظم. علم الحدیث و درایه الحدیث. قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1375 ش.

27.معارف، مجید. پژوهشی در تاریخ حدیث شـیعه. تهران: موسسه فرهنگی و هنری ضریح، 1376 ش.

28.مفید، محمّدبن محمّد. الإرشاد. مترجم: هـاشم رسـولاتی مـحلاتی، تهران: اسلامیه.

29.نجاشی، احمدبن علی. رجال نجاشی. قم: موسسه نشر الاسلامی، 1365 ش.

30.واسطی بغدادی، احمدبن حسین. الرجال لابـن الغـضائری. تحقیق: محمّدرضا حسینی، قم: دارالحدیث،

1364 ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان