مقدمه
تأثیر شگرف علماء دین در تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام خصوصاً مکتب حقه شیعه بر کسی پوشیده نیست خصوصاً ستارگان درخشنده ای که نام آنها بر صفحه تاریخ ماندگار شده است و برای همه ما اسوه می باشند شناسایی و معرفی این بزرگان براهل قلم تکلیفی است که باید به آن توجه نمایند و اهمیت دهند از جمله این ستارگان علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی تبریزی که در علوم مختلف دارای اثر و تألیفات در خور تقدیر می باشد از جمله کتابهای: 1- تفسیر المیزان 2- بدایه الحکمه 3- اصول فلسفه و روش رئالیسم 4- شیعه در اسلام 5- مجموعه مذاکرات با پروفسورکربن (شیعه) 6- خلاصه تعالیم اسلام 7- آموزش دین 8- حاشیه بر اسفار 9- رساله ای بر اثبات ذات 10- رسالۀدر افعال الله تعالی. و تربیت شاگردانی برجسته صاحب علم و تأثیر در زمان حاضر می باشند: از جمله شهید مرتضی مطهری 2- امام موسی صدر 3- ناصر مکارم شیرازی 4- شهید محمد مفتح 5- محمد تقی مصباح یزدی 6- حسین نوری همدانی 7- حسن حسن زاده آملی.
این حقیر نیز به نوبه خود با علاقه ای که به حضرت علامه داشتم بر آن شدم تا جرعه ای از اقیانوس آن عالم ربانی برگیرم، باشد که در مسیر هدایت، رهنمای ما و در آخرت توشۀراهمان باشد.
والسّلام
دوران کودکی و تحصیلات
طفولیت و توفان حوادث
از آن روز که آفرینش پدید آمد و هستی بیرق افراشت قله های تکامل و ترقی پدیدار شد و سختی های زندگی، خود را نشان داد. روزی نوش و روزی دیگر نیش.
روزی نشانه شادی و روزی پردۀماتم و اندوه بر سرا پردۀخلقت آویزان است و دنیا بدون درد و رنج جریان نمی یابد. آنها که در این بزم مقرّب ترند، جام بلای بیشتری گرفته و سختی فراوانتری می برند. از این رو که گَرد یتیمی بر قامت «رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» می نشیند و بوی خون از فرق «امیرالمؤمنین علیه السلام» برمی آید. روزی را به پهنای تاریخ می بینم که دردانۀرسول و پارۀتن بتول با نیزه های نامردمی و شمشیر شقاوت شهید می شود و خاندانش به اسارت می روند.
اندیشمند عارف و مفسر فرزانه از این دردها و رنج ها مصون نماند. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که گَرد یتیمی را بر سیمای خود احساس نمود. مادری مهربان، پاک و پر فضیلت را از دست داد بغض درد و محرومیت از دامان پر مهر مادر او را رها نکرده بود که از دیدن سیمای پدر محروم شده به همراه برادر کوچکتر خود تنها و دلشکسته باقی ماند اما دست مهر و لطف خداوندی سایه بان الهی بر سر او گشته، آنچنان فریاد رس نمود که در مدت کمی به مراتب عالی رسید. مدت زیادی نمی گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب نصاب الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفته، سرمست از لطف پروردگار و عشق به تحصیل آمادۀمراتب بالاتر و والاتر گردید.
صرف، نحو، و معانی و بیان از دیگر علومی بوده که نزد استاد مرحوم شیخ محمد علی سرابی فرا گرفت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. وجود ذوق خاص هنری که ناشی از روح لطیف و روان دقیق وی بود سبب شد که «حسن الخط» (خوشنویسی، را نیز نزد مرحوم آقا میرزا علی نقی (از بستگان خود) فرا گیرد.
شکوفه های شادمانی
با سپری شدن روزگار تلخ و ناکامی طفولیت شکوفه های رشد و تکامل و شادمانی بر شاخسار وجود سید محمد حسین نمایان می شد. درهای رحمت خداوندی یکی پس از دیگری باز و راههای ترقی و تکامل هموار گردید. چرا که وی از سال 1297 ه-. ش تا 1304 علوم بسیار و درسهای متنوعی آموخت و در این مدّت تمامی درسهای مربوط به سطح را فرا گرفت. در علم صرف، کتابهای امثله، صرف میر و تصریف، در علم نحو، کتابهای عوامل و انموذج و صمدیه و شرح سیوطی جامی و معنی و در علم معانی و بیان و بدیع، کتاب مطّول، در علم فقه، کتابهای شرح لمعه و مکاسب و در علم اصول کتابهای معالم و قوانین و رسائل و کفایه؛ و در علم منطق رسالۀکبری و حاشیه ملا عبدالله و شرح شمسیه؛ در علم فلسفه، شرح اشارات ودر علم کلام، کشف المراد را فرا گرفت. فراگیری این همه علوم متنوع از این کتابهای دشوار و پیچیده با نبودن سرپرستانی، مانند پدر و مادر و دیگر عوامل، نشانۀشور و شوق استاد و علاقۀسرشار او به کسب معارف اسلامی بود. استاد خود از روزگار تحصیل چنین بازگو می کند: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم نمی فهمیدم. چهار سال را به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسب به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسب به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم.
بساط معاشرت با غیر اهل علم را بکلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد- بویژه در بهار و تابستان- که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد با هر خود کشی بود حل می نمودم. وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلًا روشن بودم، هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم».
به سوی «سینای اسرار»
اکسیر عشق در قلب استاد، او را بر آن داشت تا به سوی «سینای اسرار» و مشهد شهود»، نجف اشرف، دست به هجرت مبارکی بزند. تا از شراب عشق علی (علیه السلام) جامی نوشیده، طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید؛ چرا که:
شراب عشق می سازد تو را از سرّ کار آگه
نه تدقیات مشّابی نه تحقیقات اشراقی
ورود به نجف اشرف و شروع درس و بحث را از کلام استاد جویا می شویم: «هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بی اطلاع بودم. نمی دانستم کجا بروم و چه کنم. در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمّذ نمایم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضی خدا باشد. وقتی به نجف اشرف رسیدم به محض ورود، به قبّه و بارگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو کردم و عرض نمودم:
یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام ولی نمی دانم چه روشی پیش گیرم و چه برنامه ای انتخاب کنم، از شما می خواهم که در آنچه صلاح است مرا راهنمایی کنید. » منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از این که در جلسۀدرس شرکت کرده باشم در منزل نشسته بودم و به آیندۀخود فکر می کردم، ناگاه در خانه را زدند. باز کردم دیدم یکی از علمای بزرگ است. سلام کرد و داخل منزل شد. در اتاق نشست و خیر مقدم گفت. چهره ای نورانی و بسیار جذّاب داشت. با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت. در ضمن صحبت اشعاری برایم خواند و سخنانی بدین مضمون گفت: «کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید خوب است علاوه بر تحصیل از فکر تهذیب خود غافل نمانده» این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس، شیفتۀاخلاق و رفتار اسلامی او شدم. سخنان کوتاه و با نفوذ آن عالم ربّانی چنان در دل من اثر کرد که برنامه آینده ام را شناختم. تا مدتی که در نجف بودم محضر آن عالم با تقوا را رها نکردم، در درس اخلاقش شرکت می کردم و از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند برگ حاج میرزا علی آقای قاضی رضوان الله علیه بود.
شکوفایی عشق و اندیشه و تأثیر بر حوزه های علمیه
در محضر اساتید
مفسر عارف، علامه طباطبایی خوشه چین زبر دست و اندیشمندی بود که از علم و ادب اساتید خود بهره ها برد. فرصت را غنیمت شمرده حداکثر استفاده را از حوزه مقدسۀنجف اشرف نمود و مدت یازده سال در کنار مرقد مولای متقیان علی (علیه السلام) از فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال و در نهایت از سرچشمۀعرفان بزرگان عرصۀدانش و فضیلت جرعه ها نوشید، استادان وی در نجف عبارت بودند از:
1- مرحوم آ یت الله نائینی مدت 8 سال، فقه و اصول.
2- آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی- چند سال متوالی، فقه
3- آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی- یک دوره اصول و ابوابی از فقه.
4- فرزانۀگرانقدر، سید حسین بادکوبه ای- مدت شش سال، فلسفه و حکمت.
5- علامه بزرگوار، سید ابوالقاسم خوانساری، ریاضیات عالی.
6- آیه الله حجت- اصول کلی رجال
7- مرحوم آیه الله حاج میرزا علی ایروانی- فقه
8- و مرحوم آقا میرزا علی اصغر ملکی. استاد در زندگینامۀخود می نویسد: «در فلسفه نیز به درس حکیم و فیلسوف معروف وقت مرحوم آقا حسین بادکوبه ای موفق شدم. در ظرف شش سال که نزد معظم له تلمّذ می کردم، منظومه سبزواری، اسفار، مشاعر ملا صدرا، دوره شفای بوعلی، کتاب «اثولوجیا و تمهید القواعد» ابن تُرکه (در عرفان)؛ و اخلاق ابن مسکویه را خواندم.
مرحوم بادکوبه ای از فرط عنایتی که به تعلیم و تربیت داشت برای این که مرا به طرز تفکر برهانی آشنا سازد و به ذوق فلسفی تقویت بخشد، امر فرمود به تعلیم ریاضیات بپردازم و در امتثال امر معظّم له به درس مرحوم سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضیدان زبردستی بود، حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالی، یک دوره هندسۀمسطّحه و فضای و جبر استدلالی از معظم له فرا گرفتم. » آثار کلام و تأثیر نَفس مرحوم بادکوبه ای به قدری زیاد بود که استاد علامه طباطبایی بر اثر حقوقی که ایشان بر گردن وی داشته، در مجالس و محافل علمی خود از او زیاد نام می برد و در تفسیر خود پیرامون دلالت آیۀ(قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)، دلیل بسیار محکمی و لزوم عصمت در امام علیه السلام از مرحوم باد کوبه ای نقل کرده اند.
در عشق و عرفان استاد علّامه حاج سید میرزا علی آقای قاضی تبریزی در نجف بود علامه شیخ آقا بزرگ تهرآنی (رضوان الله علیه) درباره ایشان چنین فرموده: مرحوم قاضی از اعجوبه های دهر بود. آقا سید مهدی قاضی طباطبایی فرزند بزرگوار ایشان و مصداق «الولد سرّ ابیه» بود از کلمات دلنشین مرحوم قاضی این است که: اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا کردن انسان کامل صرف کند جا دارد دربارۀشخصیت مرحوم قاضی نزد استاد فرهیخته و مفسّر فرزانه، علامه طباطبائی به همین یک جملۀایشان بسنده می کنیم که وی درباره اش فرموده است: «ما هر چه در این مورد داریم از مرحوم قاضی داریم چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته ایم.
در فلسفه در ریاضیات
استاد فقید و فیلسوف والا مقام علامه طباطبایی در زادگاه خود تبریز، با اینکه ارشاد الحساب در ریاضیات و اشارت و کشف المراد در فلسفه و کلام را خوانده بود، ذوق سرشار فلسفی، وی را بر آن داشت که برای اشباع خویش استفاده بیشتری از بزرگان این علوم کند. با لطف و توفیق الهی، در نجف اشرف با حکیم بزرگی برخورد کرده با حقیقت فلسفه و عرفان آشنا می شود مرحوم سید حسین بادکوبه ای «تحریر اقلیدوس» را معرفی نموده و علامه طباطبایی بیش از دو سال از محضر آقا سید ابوالقاسم خوانساری این کتاب را فرا می گیرد و به دنبال آن «ریاضیات» را تحصیل می کند.
در علم هیئت و نجوم
عطش فراوان و عشق بی حد علامه طباطبایی نقطۀشروعی برای «جامعیت» ایشان در بسیاری از علوم است. تا آنجا که ایشان در علم هیئت و نجوم نیز تبحر داشته و گوهرهای زیادی از آن داشته اند. آنگاه که مرحوم علامه از تبریز به قم آمدند کتابی در این زمینه به نام «شرح چغمینی» را تدریس کردند. حتی در گوشه حوض مدرسه حجتیه قم «دایره هندیه» نصب نمودند تا به وسیله آن سمت قبله مشخص و تشخیص خط نصف النهار برای تعیین ظهر به افق قم در هر روز معلوم شود.
در فقه، اصول و حدیث
هر چند تبحر استاد فقید و فرزانۀگرانقدر در فلسفه و عرفان یا تفسیر و کلام بود، اما این عشق و شور، وی را از پرداختن به فقه آل محمد (ص) غافل نساخت از این رو، دو دوره کامل خارج اصول را نزد مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی- قدس سره- فرا گرفت و چنان تسلطی در این عرصۀعلمی پیدا کرد که حاشیه ای بر کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانی نگاشت ایشان دربُعد روایی و حدیث شناسی نیز صاحبنظر و دارای امتیاز بود او همیشه علوم ناب را از چشمۀپاک و زلال عصمت و طهارت جویا می شد و در این طریق نسبت به علوم حدیث و درایه عنایت خاصی داشت. حواشی ایشان بر برخی از مجلدّات بحار الانوار مرحوم مجلسی قدس سره گویای مماست و مطالعه پیگیر علامه در روایات بود. از سفارشهای خصوصی و عمومی ایشان به شاگردانشان و دوستان همراه، مطالعۀدوره کامل روایات بود. و ایشان خود با تشکیل مجالس درس حدیث، کمک شایانی به رونق و گسترش علم حدیث و درایه می کرد. استفادۀوسیع و مناسب ایشان از روایات در تفسیر المیزان بسیار چشمگیر است. چرا که نوع روایات تفسیری از نظر تیزبین ایشان دور نمانده، بلکه قسمتی از سعی مرحوم علامه حل مشکلات تفسیر با استمداد از روایات بود و تمامی بحث مناسب این پهنه را تحت عنوان «بحث روایی» گنجانده است.
هجرت به قم
فیض روح القدس بار دیگر مدد فرمود و نسیمی از رحمت بر گلزار وجود علامه نازل کرد، هجرتی مبارک به شهری مقدس و قیامی دوباره برای اقامت در قم. روشنایی روان و نورانیت دل، دست آن فرزانۀاندیشمند را به سوی «چشمۀنور» رساند و برای این حرکت، مهر آفرین، وی را در محضر قرآن نشاندند. چون قرآن را باز نمود این آیه آمد «هنا لِک الوَلایة لِلَّهِ الحقِّ هو خیرٌ ثواباً و خیرٌ عُقبا»[1] (فرمانروایی از آن خداوند حق است، اوست که برترین پاداش و بهترین فرجام را داراست). گویی «پیام الهی» برای «قیام الهی» بود؛ آن هم پس از یک دهه تشرف در نجف اشرف و یک دهه ماندن در گوشۀعزلت [زادگاه خود تبریز].
استاد در قم بسان چشمۀجوشانی در صحنۀروحانیت شیعه جاری شد. تشنگان حقیقت را سیراب می کرد و همچون آفتاب درخشانی که در آسمان اسلام طلوع نموده تیره گی های شبهات و اوهام را برطرف می کرد.
اوضاع حوزه علمیه قم
برای ارزیابی نقش علامه طباطبایی در تحولات حوزۀعلمیه قم، باید نخست وضعیت حوزه را پیش از ورود ایشان بررسی کنیم. حوزۀعلمیه قم به همت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد، ولی چندی نگذشت که طوفان حوادث در این بوستان نوپا وزید. تهدیدها و دخالت های رضا خان چنان جدی و آزار دهنده بود که این مشعل دین و دانش را تا مرز خاموشی و نابودی بُرد، ولی فرار رضاخان و ضعف حکومت فرزندش در آغاز کار، فرصتی طلایی فراهم آورد تا مراجع عظام آن زمان آیت الله صدرالدین صدر، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله حجت کوه کمره ای رحمه الله علیه با تلاش بسیار خود، این حوزۀمقدس را حفظ و بنیان آن را محکمتر کند با ورود آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله به قم، حوزۀانسجام بیشتری یافت، سیر تکاملی آن شروع و روز به روز بر اهمیت آن افزوده شد و عالمان دینی به پیشرفت آن همت گماردند بینش گسترده و همت والای آن مرجع بزرگوار، صدای اسلام را به دورترین نقاط کشور رساند و به این ترتیب، کارهای تبلیغی و ارشادی بسیاری صورت گرفت.
از دیگر سو، خطرهایی بسیار جدی تر از تهدیدهای اقتصادی و نظامی کیان جامعه اسلامی را تهدید می کرد و آن، هجوم فکری و فرهنگی بود. از این رو، بزرگان حوزه درصدد یافتن راهی برای مبارزه با این هجوم نامحسوس برآمدند برای تحقق این هدف، در پی جذب همکاری دوستانی فرزانه و دانشمندانی چون علامه طباطبائی بودند تا بتوانند عطش فکری و فلسفی جامعه را از سرچشمۀزلال افکار آنها فرونشانند. از آنجا که لطف خدای مهربان، هماره همای رحمتی برتارک حق طلبان است دست تقدیر حکیمانه اش، علامه طباطبایی را از تبریز به قم کشاند تا «هنا لِک الولای لِلّه» بار دیگر تحقق یابد این عالم بزرگ و مهذّب، در حوزۀعلمیۀقم، مهمانی غریب و گوهری ناشناخته بود. ایشان که به شهرت و آوازه علاقه ای نداشت، با کمال سادگی می زیست، ولی دیری نگذشت که عناصر فضیلت خواه و
حق جو جذب وجود خود کرد. به تعلیم و تربیت آنان پرداخت و نخستین هسته مرکزی را برای یک نهضت فکری و اخلاقی پویا به وجود آورد.
علامه طباطبایی، هیچ امکاناتی نداشت و با توکل به خدا و توسل به اولیای الهی و با پشتکاری کم نظیر، تدبیری حکیمانه، شرح صدری به وسعت دریاها و استقامتی به صلابت کوه ها به استقبال مشکلات رفت و دور از هر گونه خودخواهی و علاقه به مال و مقام، در راهی که درست تشخیص داده بود، قدم نهاد و آنرا ادامه داد. او دست دیگران را گرفت و تربیت شدگان و شاگردان خود را راهنمایی و کاروان تکامل فرهنگی اسلام را به سوی تعالی رهبری کرد.
رفتار علامه طباطبایی با شاگردان از نگاه علامه امینی
ایشان می فرمایند گاهی پیش می آمد که مطلب بسیار عالی را آنچنان ساده برای طلبه ها بیان می کردند که طلبه ها می پنداشتند چیزی نیست در صورتی که مطلب، ابتکار خود ایشان بود. در این موارد علامه طباطبایی اصلًا ابراز نمی کردند.
مبارزه با فلسفه مادی گری
آیت الله ممدوحی می گوید: علامه در کتاب روش رئالیسم توانست با استفاده از روش های نوینی که در فلسفه اسلامی ایجاد کرد، فلسفه مادی را از چرخش جریان علمی خارج کند. این شاگرد درس اسفار علامه طباطبایی اظهار داشت: علامه دراین کتاب توانست با اقامه چند برهان فلسفی، فلسفه مادی را که سال ها خود را در مجامع علمی حاکم کرده بود و داعیه دار هدایت بود، از میدان خارج سازد. وی در پایان بر معرفی بیشتر علامه طباطبایی در حوزه های علمیه و جامعه تاکید کرد و گفت: سیره علمی و عملی علامه باید از سوی کسانی که در محضر او درس خوانده اند، برای مردم بازگو شود. در شهریور 1320، ایران به دست نیروهای متفقین اشغال شد. در این شرایط مارکسیست های ایران به پشتیبانی ارتش سرخ و سفارت وقت شوروی و دیگر عوامل خارجی مقیم در ایران توانستند مکتب مارکسیسم را به شکل های گوناگون میان جوانان گسترش دهند و اندیشه های خود را در روزنامه، مجله و کتاب منتشر کردند در سال 1329، کتابی به نام نگهبانان سحر افسون به صورت مرموز در ایران منتشر شد که در آن، همۀمذاهب به باد انتقاد و سخره گرفته شده و ناجوانمردانه بر
خداشناسان و روحانیان حمله شده بود. این کتاب سبب شد علامه طباطبایی با تشکیل جلسه ای به نقد مادی گری به طور مطلق و نقد مارکسیسم به طور خاص بپردازد این جلسه در سال 1330 تأسیس شد اعضای آن عبارت بودند از آقایان: شهید مطهری، شهید دکتر بهشتی، شهید قدوسی، شهید مفتح، موسی صدر، ابراهیم امینی، عبدالحمید شربیانی، مرتضی جزایری و جعفر سبحانی، در این جلسه اندیشه های مادی بویژه آنچه مارکسیست ها در زمینه های فلسفی؛ عامل محرک تاریخ، منتشر کرده بودند، به تدریج بحث و نقد شد. یکی از نتایج این جلسه ها، نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است که ضربه ای سخت بر پیکر مارکسیست ها در ایران وارد آورد و همه بافته های آنها را پنبه کرد. حتی پس از انتشار نخستین جزء این کتاب مارکسیست های ایران اذعان کردند که نویسنده، در نقل مطالب و اندیشه های آنان کمال امانت را رعایت کرده و کوچکترین تحریفی در آنصورت نگرفته است این کتاب راهگشای بسیاری از اندیشمندان و محققان ایرانی شد تا آنجا که به نقد آرای مکاتب الحادی پرداختند و از افکار استاد علامه طباطبایی بهره گرفتند تاکنون هیچ نقدی بر این کتاب نوشته نشده. علامه طباطبایی با نگارش این کتاب فاصله عمیق میان دو فلسفۀشرق و غرب را که در نگاه نخست به چشم می خورد تا حدودی از میان بردارد یعنی با مطالعۀاین کتاب، درمی یابیم که مسائل مشترکی میان هر دو فلسفه وجود دارد که تنها از نظر عنوان با هم اختلاف و تباین دارند نه از نظر ماهیت و محتوا.
مرحوم علامه بااین احساس که مگرمیشود انسان سی سال اجتهاد کند و با قرآن که منبع اصلی فقه ماست آشنایی نداشته باشد؟ اینکه علمای ما درگذشته با قرآن سروکار داشته، تفسیر و آیات احکام نوشته اند، تفسیرقرآن را درحوزه شروع کرد وبه عنوان درسی که لازم است فاضلان حوزه فراگیرند مطرح ساخت. در آن روزگار در فضای الحاد ومیدان داری روشنفکری وابسته به بلوک شرق و غرب کسی که توانست بگوید حوزه حرفی برای گفتن دارد، علامه طباطبایی بود.
غواص اقیانوس معارف
استاد حسن زاده آملی در توصیف حالات علمی و معنوی علامه طباطبایی فرموده است جناب علامه طباطبایی آن غواص بحار معارف است که به عمق مطالب عرشی اسرار حکمت متعالیه جناب صدر المتألهین رسیده بود آن چنان که خود، مجتهد در فن بود و همچنین، به کلمات شیخ الرئیس؛ چه منطقش و چه فلسفه و چه حکمتش.
علاوه بر آن کمالاتی که به مصداق «ذلک فضلُ الله یؤتیه مَنْ یشاءُ» دارا بود، صاحب سیر و سلوک و مراقبت [بود و] بسیار قوی و کامل و عجیب، کشیک نفس می کشید. آن جناب اصرار و پافشاری اش بر این بود که اگر کسی بخواهد بین فلسفه و دین جدایی بی اندازد، ظلم عمیقی کرده است.
چون فلسفه برهان است، حاشا وکلا که منطق وحی، حکمی داشته باشد بدون برهان و فلسفه و می بینیم که سفرای الهی، پیشوایان دین ما که خودشان کلام الله ناطق بودند، بر برهان و احتجاج، با مردم به سر می بردند. مرحوم علامه طباطبایی، بر اثر استقامت و حسن سیر و سلوکش و ادب انسانی اش و اهل قرآن و ولایت بودنش، در حوزه علمیه قم چنین قدم مؤثری برداشت شجره طوبایی که «اصلُها ثابت و فرعُها فی السَّماء تؤتی اکلَها کلّ حینٍ باذن رَبّها». [2]
این درخت ریشه دوانیده، جوانه زده و میوه ها داده است و خواهد داد که «الیه یصْعَدُ ایکلمُ الطَّیبُ و الْعَملُ الصّالحُ یرْفَعُهُ»[3] این بزرگ مرد هم کلم «طیب» بود و عمل صالحش واقع حقایق بود. ایشان درحوزه علمیه قم، دوره هایی از فلسفه؛ چه اسفار و چه شفا را تدریس کرد و در اینکه ایشان تنها متخصص فلسفه شرق در تمام جهان بوده است، میان دوست و دشمن اختلافی وجود ندارد. برخی عقیده دارند: نخست لازم است طلاب با روایات امامان معصوم (علیه السلام) آشنا شوند و سپس فلسفه بخوانند ولی علامه می فرمود: روایات ما مشحون از مسائل عقلی عمیق، دقیق و مستند و حاوی براهین فلسفی می باشد. چگونه انسان می تواند به این دریای ژرف و وسیع وارد شود، ولی از مبانی این گونه مضامین برهانی که دانش حکمت و فلسفه است بی اطلاع باشد.
عروج ملکوتی
علامه طباطبایی از اولیای الهی بود که سرمشق دفتر ایامش تنها یک بیت بود و بس:
صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام»
علامه طباطبایی، در اواخر عمر به بیماری قلبی و عصبی دچار شد- حال ایشان روز به روز وخیم تر می شد ایشان را در یکی از بیمارستان های قم بستری کردند. عشق بسیار علامه طباطبایی به قرآن مجید و خدمات ارزشمند وی به این هدیه الهی، سبب نورانیت و صفای روح این مرد بزرگ بود. رئیس بیمارستانی که علامه در روزهای آخر عمرش در آن بستری بود در پاسخ به یکی از شاگردان علامه که از احوال ایشان پرسیده بود چنین گفت گرچه حافظه خود را در امور دنیایی از دست داده اند و به مسائل مادی بی توجهند، پیوندشان با خدا و عالم معنویت استحکام یافته است. یکی از شاگردان علامه طباطبایی نقل کرده است: «در روزهای آخر از علامه پرسیدم: در چه مقامی هستید؟ در حالی که به سختی سخن می گفت، فرمود: مقام تکلم. پرسیدم: تکلم با کی! فرمود» با حق.
سرانجام پس از 81 سال و هیجده روز عمر با برکت و زندگی پر تلاش، روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته، درهیجده محرم 1402 ه. ق همزمان با 24 آبان 1360 شمسی به دیار قدسی و ملکوتی پر کشید و دل های پاک اندیشمندان و بزرگان عرصه دانش را غرق اندوه و ماتم کرد.
والسلام
نتیجه گیری
با توجه به سیره عملی علمای اسلام و نقش برجسته آن بزرگواران در تربیت شاگردان این مکتب، علامه طلباطبایی (ره) از جایگاه خاصی برخوردار است ایشان با تلفیق علوم مختلف که در دوران خود از جایگاهی برخوردار نبود مانند فلسفه توانست آن را با عرفان و تفسیرمنطبق نماید و باعث رشد علمی در بین عالمان حوزه گردد. علامه با ورود در علوم مختلف شبهاتی که علیه اسلام و مکتب شیعه وجود داشت به مبارزه پرداخت بخصوص مبارزه با مکاتبی مانند لیبرالیسم و مادی گرایی و اثرات ماندگاری از خود بجای گذاشت که می توان آنها را از منابع اصیل به شمار آورد که شاگردان زیادی را تربیت نمود از برجسته ترین آنها می توان به شهید مطهری، علامه مصباح یزدی، جوادی آملی اشاره کرد.
مجموعه مقالات برگزیده کنگره بزرگداشت آیت الله سید علی آقا قاضی(ره)، ج 1، ص: 234
منابع و مأخذ
1- قرآن کریم
2- اینترنت- حماسه مجنون، کتاب جرعه های جانبخش
3- خبرگزاری رسا، انتهای خبرwww. rasanews. com
4- سیره علمی و عملی علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره)، اردشیری لاجیمی، حسن- ناشر، دفتر عقل چاپ اول 88
5- سیره شهید مطهری، مطهری، مرتضی، چاپ جامعه مدرسین، 1360
6- علامه طباطبایی، لقمانی، احمد، ناشر شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، زمستان 1380
مجموعه مقالات برگزیده کنگره بزرگداشت آیت الله سید علی آقا قاضی(ره)، ج 1، ص: 235
پی نوشت ها
[1] سوره کهف/ 44
[2] سوره ابراهیم، آیات 24 و 25
[3] سوره فاطر، آیه 10